يکي از مشکلات خطرناکي که در جامعه لبنان با آن روبه رو هستيم مشکلات اخلاقي است. گمان من اين است که بحران اخلاق فقط در سطح اجتماعي مطرح نيست بلکه حتي در سطوح سياسي و ملي وجود دارد. نميخواهيم فقط نظام طائفهاي و نقش حساس آن را در برافروختن آتش اين مشکل که با ريشههاي تربيتي و محيطي و اجتماعي ارتباط دارد و از مدرسه آغاز شده و به مدرسه و خيابان و جامعه وسيعتر راه مييابد ملامت کنيم.
ولي نظام سهميه بندي سعي دارد که اين مشکل را عميق کند و آن را تثبيت نمايد تا جايي که ارزشهاي اخلاقي نيز خدشهدار شوند. نظام سهميهبندي براي خود نگاهبانان و حمايت گران و مدافعاني از بين شخصيتهاي بارز سياسي در دولت و دارندگان مسؤوليتهاي سياسي و اجتماعي دارد.
نظام سهميه بندي يا نظام طائفهاي توانسته است علاوه بر گلوگاههاي حرکت سياسي، گلوگاههاي حرکت اجتماعي و اخلاقي کشور را به هم دست گيرد. به گونهاي که بسياري انگيزههاي دروني براي اصلاح و تغيير دچار رکود گرديده تا ادبيات کشنده و اخلاق خدشه آلود آن بر واقعيت حرکت رسمي و مردمي لبنان تحميل شود.
به گمان من اين بحران يکي از خطرناکترين بحرانهايي است که اين روزها لبنان را درنورديده است و نظام سهميه بندي و نظارت کنندگان بر آن توانستهاند تمام تلاشها براي گفتگو و فرصتهاي همگرايي و مشورت و جدال به روش بهتر در سطوح مردمي را از بين ببرند.
به نحوي که انسان لبنان مشهور به بازانديشي و سعد صدر و گفتگو گري، دروازههاي طائفهاي و مذهب گرايي و حزب گرايي را بر خود بسته است و تصميم گرفته است که وارد گفتگوي جدي با برادر و همشهري خود و حتي کساني که در شدائد و دغدغههاي زندگي با او شريک هستند نشود. زيرا عناوين کلي ساخته و پرداخته خطوط طائفهاي و مذهبي که اقدامات سياسي بدان عمق بخشيده و طبقه مديريت سياست دولت آن را تثبيت کرده است – از مرحله خاصي حرف نميزنم – خطوط تماس داخلي را به وجود آورده است که حتي در سطوح مردمي حتي آنهايي که يک عمر با يکديگر زندگي کردهاند، نميگذارد لبنانيها در عرصههاي وسيعتري گفتگو را آغاز کنند.
از اين رو ما در عين حالي که به تمام موضع گيريها و سخناني که به حفظ نظام آزاديها در لبنان و حمايت از آن با قوانين حمايتگرانه و تأکيد کننده يگانه بودن آن در منطقه دعوت کردند احترام ميگذاريم، اما ما دعوت ميکنيم که مسأله آزادي در لبنان به شکل دقيقي مورد بررسي قرار گيرد. اينکه آيا اين آزادي يک آزادي مسؤولانه است يا اينکه معيارها و ضوابط طائفهاي و مذهبي و حزبي بر ضوابط اخلاقي آن غلبه دارند.
همين طور ما از بحران تربيتي رنج ميبريم که در بعضي جوانب شکل حادّي به خود گرفته است چرا که ما در مراکز متعدد دولتي، الگوهاي صالح و مراجع شرافتمندانه را از دست دادهايم و وقتي مردم نمونههاي سياسي غير صالح و شخصيتهاي اداري رشد نيافته را ميبينند که با ادبيات زشت و تعصبات کشنده خود را بر ايشان تحميل کردهاند، در سايه نظامي که از عقب ماندگي پاسداري کرده و از فاسدان و شکست خوردگان حمايت بعمل ميآورد و با وضع ديوارهاي طائفهاي و مذهبي جلوي حسابرسي از آنها را ميگيرد از آنها تقليد ميکنند. از اين رو ارکان دولت نه فقط در سطح قوانين که در سطح انساني نيز متزلزل شده است. انساني که اقدامات تعصب آلود سياسي او را خراب کرده است. اگر چه اين مسؤول يا آن مسؤول از التزامات ملي حرف ميزند اما ما ميبنينيم که وطن آخرين چيزي است که حتي در ديدارهاي رسمي و نشستهاي سياسي که نهادهاي گوناگون در آن حضور دارند وجود دارد.
از اين رو نيازمند باز توليد شکل گفتگو، آن هم در سطح مردمي و پيش از سطح طبقه سياسي هستيم. نميگويم که بايد حرکت گفتگوي ملي را متوقف کنيم چرا که ما امروزه به هر نوع گفتگوي داخلي نيازمنديم. خصوصاً در اين مرحله حساس و دشوار که در منطقه وجود دارد و در سايه تحولات فزاينده جهاني. ولي من به سياسيون رده بالاي لبناني در سطح دولت و احزاب عرض ميکنم که بايد در قبال اين وضعيت به مسؤوليت خود عمل کنند. شرايطي که فقرا تاوان آن را ميدهند. فقرايي که از تمام طوايف اکثريت جامعه را تشکيل ميدهند. همين طور از ملت لبنان ميخواهم از تمام دعوتگران فتنه و حفاظتگران آن و کساني که ميپندارند آنان بودند که با محدود کردن گفتگو و بازگرداندن جامعه به غرايز و تعصبات و کينههاي خود پيروز شدهاند.
عزيزان! ما در ميان سقوط سياسي و امنيتي در منطقه و اضطراب سياسي شديد در دنيا زندگي ميکنيم. نيز در نابساماني دروني و تعصبات خودمان بسر ميبريم. بايد در سطح اخلاق لبنان ابتدا خودمان را بسازيم قبل از اينکه گناهان سياسي بزرگان، باقي مانده پاکي ملت لبنان را با تمام مؤلفهها و طيفها و رنگهاي سياسي و مذهبي و طائفهاياش بخورد و از بين ببرد.