ولادت:
علامه عبد الحسين شرف الدين در سال 1290 هجری در كاظمين زاده شد . زير نظر پدر خود پرورش يافت. خواندن و نوشتن و اوليّات علوم را آموخت، سپس سطوح فقه و اصول را نزد برخى از فضلاى كاظمين و سامرا و نجف اشرف تلمذ كرد .
تحصيل:
شرف الدين در نجف اشرف رشد يافت و از سرچشمههای علوم آن سيراب گرديد. او نزد علماى بزرگ آن دوره حضور يافت و پيوسته در جلسات دروس فقه و اصول و حكمت و كلام و تفسير آنان حاضر شد تا اين كه چون ستارهاى در مجامع علمى نجف اشرف درخشيدن گرفت.
پويش اجتماعی و سياسي:
در سال 1322 هجرى به جبل عامل بازگشت و كوشيد تا به مصاف مشكلات جامعه برود و جامعه را به سمت رشد و پيشرفت هدايت نمايد. از اين رو چراغ علم و معرفت را در جبل عامل و صور روشن نمود و مدارس دخترانه و پسرانه جعفرية را تأسيس نمود و تمام كوشش خود را متوجه بهبود وضعيت اين مدارس كرد. پس از مدت زمانی دانشكده جعفريه را تأسيس كرد و يكی از بهترين و زيباترين مساجد را نيز در صور بنا نهاد.
او به ضرورت فراگيری توأمان علوم دينی و علوم روز باور داشت. نقش علامه شرف الدين به مسائل تربيتی و تبليغی منحصر نشد بلكه به صورت گسترده در وادی سياست و جهاد گام نهاد و موضعگيريهای شجاعانهای را در قبال استعمار اتخاذ كرد كه حاكی از موضع استعمار ستيزانه ايشان ميباشد. ايشان به همراه شيخ حسين مغنية كميته كنكاش در واقعيات آمريكا را تشكيل داد. خود ايشان در اين باره ميگويند:«ما استعمار فرانسوی را نميپذيريم و دخالت در امور داخلی خود را هم قبول نداريم و هر كمكی را هم قبول نميكنيم. ولی اگر كمك از ناحيه آمريكا باشد، مانعی وجود ندارد.»
اين مسأله عمق بينش سياسی و قدرت آگاهی ايشان را نشان ميدهد. زيرا در آن زمان آمريكا از درگيريهای استعماری موجود در منطقه دور بود و مثل الآن روش استعماری نداشت.
در بيانی ديگر علامه شرف الدين وضعيت دشوار زمان خود را به دقت به تصوير ميكشد و ميگويد: «تعامل ما با استعمار فرانسوی همراه با اعتراض و مخالفت است و در انحراف ما از آن هيچگونه نرمش و انعطافی وجود ندارد.»
بنابراين به شيوههای سياسی و ديپلماتيك به مقاومت در برابر اشغالگری و ايستادن در كنار حكومت عربی به رياست امير فيصل و حمايت از اقدامات استقلال طلبانه او در برابر فرانسويها دعوت ميكند. او از هر وسيلهای برای مقابله با استعمار بهره جست. آن قدر از نامه، تلگراف و رويارويی با فرانسويها استفاده كرد كه اشغالگران مجبور شدند با انقلابيون وارد مذاكره شوند.
همچنين وقتی كه ديد خلافت عثمانی به يك دولت قومی تبديل شده و به تُرك كرن عربها دعوت ميكند و سعی در نابودی هويت آنان دارد، قاطعانه در كنار انقلاب بزرگ عربی قرار گرفت.
او همچنين از همان ابتدا نظام طائفی لبنان را نپذيرفت. در آن زمان دو جريان در صحنه سياسی لبنان فعال بودند: يكی جريان انقلابيون عرب و ديگری كسانی كه به جدايی لبنان از محيط عربی فرا ميخواندند. در نهايت يك راه حل ارائه شد. اين كه نه مسيحيان از دنيای غرب استمداد بجويند و نه مسلمانان دست ياری به دنيای عرب دراز نمايند. معاهده 1943 ميلادی كه تا نيمه دهه هفتاد توازن لبنان را حفظ كرد به همين راه حل اشاره دارد.
به همين منظور برای جلوگيری از برزو هر گونه فتنه و درگيري، كنفرانس «وادی الحجير» را تشكيل داد. در اين كنفرانس علما و بزرگان و مردم عادی برای تبادل نظر پيرامون حوادث تازه گردهم آمدند و سوگند ياد كردند كه به مسيحيها احترام بگذارند و هرگز به آنان تعرض نكنند و نيز نامههايی را برای نمايندگان انقلابيون فرستادند و از آنان نيز خواستند كه به مفاد اين موضعگيری ملتزم باشند.
علی رغم همه اين تلاشها حادثه سال 1920 اتفاق افتاد. اين حادثه از سوی استعمار فرانسوی دامن زذه شد. ولی علامه شرف الدين به خوبی از ماورای اين حادثه خبر داشت. او ميگويد:«مسيحيها را با اسلحه تجهيز كردند تا از قلمرو خود حمايت كنند. سپس از انقلابيون غفلت ورزيدند تا جايی كه مصلحان مجبور شدند از دولت بخواهند كه انقلابيون را در اندازه خودشان متوقف كنند. زيرا حماسهگرايی باعث به رقابت افتادن ديگران هم ميشود. ولی حكومت چه كرد؟ حقيقت اين است كه ميخواستند مسيحيان را بشورانند تا فتنه گسترش پيدا كند.»
فلسطين:
قضيه فلسطين در سرلوحه حركت سياسی شرف الدين قرار داشت. بنابراين پيامهای بسياری را خطاب به اعراب و مسلمانان صادر كرد. چرا كه معتقد بود قضيه فلسطين جنگ هويت و موجوديت است. او به زوايای پنهان برنامهها و تؤطئههای استعمار توجه داشت. بدين لحاظ به دقت برنامه استعمار را در منطقه پيگيری ميكرد. خصوصاً اهداف پيمان بغداد را كه متشكل از عراق و تركيه و ايران و پاكستان بود و برای مقابله با شوروی سابق شكل گرفته بود، چنين دقيق ارزيابی كرد و خطاب به شاه ايران گفت:«خداوند ايمان را با حفظ ايران مورد محافظت قرار دهد. وارد شدن شما به پيمان تركی و عراقی يك مصيبت است. موقعيت شما به كسی ميماند كه بين آروارههای نهنگ گير كرده است و بايد بيطرف بماند.»
هنگامی كه كانال سوئز مورد حمله قرار گرفت ايشان طی تلگرافی به پادشاه عراق از او خواستند كه به عبدالناصر و ملك حسين اقتدا كند كه در آن زمان در كنار عبدالناصر قرار داشت.
پويش علمی و تأليفات:
بايد توجه داشت كه علامه شرف الدين كتابی در زمينه فقه استدلالی از خود به جای نگذاشته است؛ زيرا به خاطر صدور فتوا عليه قانون تحت الحمايگي، كتابخانه گرانسنگ او از بين رفت. اما در فقه مقارن بعضی تأليفات از ايشان به جای مانده است كه غنای فكری و فرهنگی و آرمانهای سياسی ايشان را به نمايش ميگذارند.
ايشان از بزرگترين دعوتگران به وحدت اسلامی و نزديكی مذاهب اسلامی به شمار ميآيند. اين امر در كتاب «الفصول المهمة فى تأليف الامة» به خوبی ديده ميشود. حركت ايشان در خط تقريب و وحدت فقط به مسائل نظری محمدود نميشود بلكه كه رنگ واقعيت هم به خود ميگيرد. او به مصر سفر كرد و با علمای مصر و در رأس آنان شيخ سليم البشری ديدار نمود. ديدارها و نشستهای متعددی در زمينه اصول و كلام بين آنان داير شد كه حاصل آن كتاب «المراجعات» گرديد.
موقعيت او به اقوام و اطرافيانش محدود نميشد بلكه ديگران را نيز در بر ميگرفت. بنابراين جايگاه رفيعی در بين مسلمانان پيدا كرد. روش وحدتگرايانه او باعث گرديد كه در مسجد الحرام حاجيان برای نماز به او اقتدا كنند. او اولين عالم شيعی است كه مردم در مسجد الحرام برای نماز به او اقتدا كردهاند.
وى تأليفات متعددى دارد، كه از آن جمله است : المراجعات، الفصول المهمة فى تأليف الامة، الكلمة الغرّاء فى تفضيل الزهراء، المجالس الفاخرة فى مآتم العترة الطاهرة، ابو هريرة، فسلفة الميثاق والولاية، بغية الراغبين، الاثبات فى سلسلة الرواة، مؤلفوا الشيعة فى صدر الاسلام، النص و الاجتهاد، زكات الاخلاق، شرح التبصرة و تأليفات ديگر .
وفات:
در سال 1377 هجرى در بيروت وفات يافت . پيكر پاك وى به عراق منتقل و در نجف اشرف دفن گرديد .