شهيد اول؛ فقيه گفت‌و‌گو

 

در آغازين سالهای قرن ششم هجري، منطقه جبل عامل و ساير بلاد شام گرفتار جنگهای صليبی گرديد بنابراين به جايگاه علمی و فرهنگی آن آسيب‌های فراوانی وارد آمد. اين وضعيت در دوره حكومت مماليك نيز ادامه يافت و فقر و فلاكت بر آن مستولی شد، مشكلات اجتماعی فزونی گرفت و حركت‌های علمی نويسندگان و مؤلفان رو به كاهش نهاد. در چنين شرايطی شهيد اول پا به عرصه وجود نهاد. او در سال 734 ه‍ در قريه جزين از روستاهای جبل عامل به دنيا آمد.

 

 

شهيد اول در خانه‌ علم و دين تربيت يافت و مبانی علوم عربی و فقه را در روستای خود آموخت. او با علما مي‌نشست و در نشست‌های علمی كه در مدارس و مساجد و خانه‌های جبل عامل داير مي‌گرديد مشاركت مي‌ورزيد. او در گفت‌و‌گوهای علمی اساتيد و شاگردان و گفت‌و‌گوهای بين طلاب سهم مي‌گرفت تا جايی كه در مسائل فقهي، فكری و ادبی صاحب نظر گرديد. در اين زمينه توانايی علمی فردي، ذوق سرشار و محيط پويا به او كمك فراوانی نمود.

 

 

شهيد اول به آموخته‌های خود در جزين بسنده نكرد بلكه به افقهای جديدی پر گشود تا علوم و معارف تازه‌ای را بياموزد. از اين رو راه حلّه و كربلا و بغداد و مكه و مدينه و شام و قدس را در پيش گرفت. در آن روزگار اين شهرها مراكز نشر انديشه‌های دينی به حساب مي‌آمدند. حلّه ويژگی ديگری داشت و شهيد اول سفرهای متعددی به آن نمود و در آن شهر نزد علمای بزرگی چون فخر المحققين فرزند علامه حلّی تلمذ نمود.

 

 

وابستگی او به مذهب اهل بيت(ع) مانع از تلاش او برای آگاهی از معارف اهل سنت نشد. او بعد از آن كه مراحل پيشرفته علم را طی كرد در فضای باز علمی به بحث و مناظره و استدلال پرداخت، با انواع انديشه آشنا گشت و مراكز پويايی و خردورزی در سرزمينهای اسلامی را زير پا نهاد. با اساتيد و علما نشست، از آن‌ها استفاده نمود و ديگران را از دريای بيكران علم خود سيراب نمود. در اين باره به ذكر گفتار فخر المحققين درباره او بسنده مي‌كنيم: «از شاگرد خود محمد بن مكّي، بيش از آن چه او از من بهره ببرد، من از او استفاده كردم.»

 

 

شهيد اول نزد ابن معية و عميد الدين و ضياءالدين از علمای حلّه و قطب الدين رازی تلمّذ كرد و از آنان تأثيرات فراوانی پذيرفت كه آثار آن در روشها و كتابهای او آشكارا ديده مي‌شود.

 

 

 

مشايخ شهيد اول در تدريس و اجازه

 

 

شهيد اول بيشترين وقت خود را در شاگردی فخرالمحققين فرزند علامه حلّي، سيد عميدالدين عبدالمطلب حسينی حلّی (معروف به عميد) شارح تهذيب دايی خود علامه حلّی در علم اصول، برادر او سيد ضياء الدين حسينی حلّی و قطب الدين محمد بن محمد بويهی رازی شارح الشمسية سپری كرد.

 

 

سيد حيدر موسوی عاملی كركی مي‌گويد: از استاد خود سيد حسين بن الحسن الحسينی الموسوی نواده دختری محقق كركی شنيدم كه مي‌گفت: «استاد شهيد ما (قدس سره) در بعضی از سخنان خود ذكر كرده است كه راه‌های او به ائمه معصومين(ع) بيش از هزار راه است. در حالی كه فخرالمحققين فرزند علامه حل در بعضی از اجازه‌های خود ذكر كرده است كه راه‌های او به امام جعفر صادق(ع) بيش از صد راه است.»

 

 

مشايخ شهيد اول در روايت

 

 

سيد تاج الدين بن معية حسنی و پس از او سيد علاء الدين بن زهرة حسينی و شيخ علی رضی الدين بن طراز مطار آبادی و شيخ علی رضی الدين علی بن احمد مشهور به مزيدی و شيخ جلال الدين محمد بن شيخ شمس الدين حارثی (يكی از شاگردان محقق حلي) و شيخ محمد بن جعفر مشهدی و أحمد بن حسينی كوفی از مشايخ شهيد اول در اجازه هستند. صاحب كتاب اعيان الشيعة مي‌افزايد احتمال دارد، شهيد اول نزد تعدادی از مشايخ جبل عامل درس خوانده باشد و از آن‌ها اجازه داشته باشد ولی نامشان به ما نرسيده است. يكی از ايشان پدر شهيد اول است كه يكی از افاضل علما و بزرگان مشايخ در اجازه مي‌باشد.

 

 

مشايخ شهيد اول از علمای اهل سنت: شهيد اول از چهل نفر از مشايخ اهل سنت روايت مي‌كند. از جمله آن‌ها شيخ شمس‌الدين محمد بن يوسف قرشی شافعی كرمانی است كه از قاضی عضدالدين ايجی و فرزند او زين الدين أحمد بن عبدالرحمن عضدی روايت مي‌كند.

 

 

شاگردان او

 

 

فرزندش رضی الدين ابوطالب محمد بن محمد بن مكي، فرزندش ضياء الدين ابوالقاسم علی بن محمد بن مكي، فرزندش جمال الدين أبو منصور حسن بن محمد بن مكّي، دخترش ام حسن، فاطمه بنت محمد بن مكّی معروف به ستّ المشايخ، همسرش ام علی كه نامش شناخته نشده است، مقداد سوری معروف به فاضل مقداد، شيخ حسن بن سليمان حلّی صاحب مختصر البصائر، سيد بدر الدين حسن بن أيوب مشهور به ابن نجم الدين أعرجي، شيخ شمس الدين محمد بن نجده مشهور به ابن عبدالعالي، شيخ شمس الدين محمد بن عبدالعلی كركی عاملي، شيخ زين الدين علی بن خازن حارثي.

 

 

خانه او همواره محل نشست و برخاست اهل فضل و ادب و طلاب معروف نواحی گوناگون بود. هيچ‌گاه خانه او از بازديد كنندگان و نيازمندان خالی نبود. خانه او هم چنان كه پناهگاه علما در تدريس بود ملجأ نيازمندان نيز بود. اشتغال او به درس و تدريس فقه و اصول و رجال و حديث و علوم عقلی و ادبيات مانع از آن نمي‌شد كه ارتباط خود را با سياستمداران و برنامه‌ريزی برای دانش انقلابی قطع كند. اين امر باعث شده بود كه نفوذ او از شام خارج شود و تا نقاط دور دست از جمله ايران گسترش يابد. در آن زمان بين دراويش به سردگی پهلوان حسن دامغانی و ساير مردم آگاه درگيری وجود داشت. دراويش برداشتهای نادرستی از تشيع داشتند و بيش از آن كه حقايق تشيع را بگيرند به ظواهر آن پرداخته بودند. از ديد دراويش تشيع فقط ولايت بود، البته ولايتی كه هيچ قاعده معينی نداشته باشد. در مقابل اين جريان بيشتر آگاهان فهم ديگری از تشيع داشتند و سعی داشتند تا شبهات آنان را بزدايند. از اين رو نامه‌ای به شهيد اول نوشتند و از ايشان خواستند كه به ايران بيايند ولی شيخ محمد بن مكّی به دلايل زير اين درخواست را نپذيرفت.

 

 

1- نياز مردم جبل عامل به علماء

 

 

2- مقابله با عقايد فاسدی كه در جامعه آن روز وجود داشت. از جمله قضيه محمد يالوشی كه در جبل عامل ادعای نبوّت كرد. او از قريه‌ای به نام برج يالوش بود. شهيد اول با او جنگيد و در خلال حكومت برقوق او را به قتل رساند.

 

 

با اين‌كه شهيد اول همواره در معرض آزار و اذيت قرار داشت ولی هيچگاه از تحقق آرزوهای خود دست برنداشت. او نهضتی را در علم و فقه و ساير علوم پديد آورد و اولين مدرسه فقهی را در جبل عامل (مدرسه جزين) افتتاح نمود. با اين كار، شكوفايی فرهنگی شيعيان آغازيدن گرفت و بعدها تعداد زيادی از فقا و انديشمندان اسلامی از آن فارغ التحصيل شدند.

 

 

شيخ محمد بن مكّی هيچگاه از فعّاليت خود نكاست تا اين ‌كه به شهادت رسيد. پس از آن كه اختلاف علمی بين او و ابن جماعة روی داد، غضب حاكميت نسبت به او بيشتر شد. از سوی ديگر او هيچ منصب مهمّی را در دولت عثمانی نپذيرفته بود اين كار شهيد اول سبب مايل گرديدن دل مردم به ايشان گرديده بود.

 

 

قضيه از اين قرار بود كه ابن جماعة در خانه شهيد اول بود و در بعضی از مسائل با ايشان اختلاف نظر پيدا كرد. در اين جلسه بسياری از فقها و بزرگان حضور داشتند. پاسخ شهيد اول بسيار بر او گران آمد. از اين رو كوشيد از اهانت و توهين استفاده كند ولی سودی نبخشيد. از اين رو نامه‌ای سراپا دروغ به والی دمشق فرستاد و گروهی بسياری را بر نوشته خود گواه گرفت و گواهی آنان را نيز ثبت نمود. وقتی اين مسأله نزد قاضی صيدا ثابت شد، شهيد اول را نزد قاضی شام فرستادند. شهيد اول يكسال تمام در قلعه دمشق زندانی بود. اعتراض مردم و تصميم‌شان برای حمله به زندان و رهايی شهيد اول، والی دمشق را هراسان كرد. لذا سعی نمود كه در كشتن ايشان عجله نمايد. از اين رو شهيد اول در سال 786 ه‍ به شهادت رسيد.

 

 

تأليفات او

 

 

تعداد تأليفات شهيد اول افزون از بيست عدد است. صاحب اعيان الشيعة تأليفات آن بزرگوار را اين گونه ذكر مي‌كند:

 

 

الدروس الشرعية فی فقه الامامية، شرح التهذيب فی اصول الفقه، اللمعة الدمشقية، الرسالة الألفية فی الصلاة، الرسالة النفلية فی الصلاة، رساله‌ای مشتمل بر مناسك حج كه رساله مختصر و جامعی است، رساله‌ای در تكليف و فروع آن، رساله‌ای در باقيات الصالحات، كتاب الذكري، جامع البين فی فوائد الشرحين، البيان فی الفقه كه موفق به تكميل آن نشد و شرح اربعون حديثاً.

 

 

حر عاملی در أمل الآمل مي‌نويسد: «او فقيهی محدّث، متبحّر، كامل، جامع معقول و منقول، زاهد، عابد، پرهيزگار، شاعر، اديب، نويسنده و يگانه زمانه خود بود كه در عصر خود نظير نداشت.»

 

 

صاحب اعيان الشيعة درباره او مي‌نويسد: «او پيشوايی از پيشوايان علمای شيعه، مناری از مناره‌های آنان، ستونی از ستونهای آنان و فقيه بزرگی از فقهای بزرگ آنان بود كه فقاهت او ضرب المثل است و جزئی از مفاخر و بزرگان جبل عامل مي‌باشد.»

 

 

شهيد ثانی درباره او مي‌گويد: «استاد محقق ما، متبحر دقيق، جامع افتخار علم و سعادت و مرتبه عمل و شهادت، محمد بن مكّی كه خداوند همان‌گونه كه انجام او را شرافت داد، درجه‌اش را نيز عالی گرداند.»

 

 

محقق كركی درباره او مي‌گويد: «فقيه اهل بيت در زمان خود، مناره فقها، الگوی محققان و دقت كنندگان.»

 

 

ميرزای نوری در مستدرك الوسائل درباره شهيد اول مي‌نويسد: «جامع فنون فضائل و حاوی درجات عالی و دارای نفس زكيه.»