بسم الله الرحمن الرحیم
26 جمادی الاولی 1440 هـ برابر با 12 بهمن ۱۳۹۷ هـ و ١/٢/٢٠١٩ م
مطالب مهم خطبه اول: معنای تسبیح / اهداف تسبیح / نیاز به تسبیح.
مطالب مهم خطبه دوم: تشکیل دولت / بحران وامهای مسکن / آیا ونزوئلا شاهد جنگ خواهد بود؟ / حکم حبس ابد.
خطبه اول:
خداوند سبحانه و تعالى میفرماید: «تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيماً غَفُوراً» صدق الله العظيم.
در قرآن کریم صحبت درباره تسبیح خداوند، به اشکال گوناگون و در هشتاد و هفت مورد تکرار شده است. هفت سوره نیز مسبحات نامیده شدهاند. چون با تسبیح آغاز شدهاند که عبارتاند از: سوره جمعه که با «يُسَبِّحُ للهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ» آغاز میشود، سوره اعلی «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى»، سوره تغابن، حدید، حشر، صف و إسرأء. همان طور که در سیره پیامبر خدا آمده است، ایشان اهتمام داشتند که هر شب این سورهها را بخوانند و همه اینها به میزان توجه خداوند به این ذکر و توجه به آن اشاره دارد.
علت این تسبیح چیست که بر زبان و اعماق دلهای ما جاری است و ما آن را در نماز و واجبات خود تکرار میکنیم؟ منظور از تسبیح چیست؟
معنای تسبیح
در اصطلاح تسبیح به این معناست که انسان و هر موجود دیگری منزه بودن خداوند از هر عیب، نقص و نیازی را اعلام نماید. مخلوق اعتراف کند که خداوند نهایت عظمت، کبریا و قدرت است و در همه اینها مانند و شرکی ندارد. ولی آیا خداوند عزوجل که از بندگان خود بینیاز است، به چنین اعلامی نیاز دارد؟ در پاسخ این پرسش همیشگی باید گفت که تسبیح نعمت است و مانند بسیاری از واژههای دیگری چون الحمد لله و الشکر لله، در پی تعمیق ارتباط با خداوند است؛ بنابراین تسبیح بیان احساس عظمت، قدرت و حکمت خالق توسط مخلوق است. مخلوق اعلام کند که در برابر آفریدگار خود تسلیم است و به او به عنوان پروردگار و آفریدگار اعتماد دارد.
طبیعی است که آفریدهها، اعم از انسان، فرشتگان و جن، وقتی این هستی را با همه بدایع، استواری و حسن تدبیر میبینند، این واقعیت روشن را اعلام کنند، به منزه بودن خداوند گواهی دهند و تسبیح او را بگویند. ولی آن چه جای تعجب دارد این است که این تسبیح توسط جمادات، نباتات و حیوانات انجام گیرد. چون بیابانها، درختان، میوهها، دریاها، هوا، حیوانات، حشرات، پرندگان، ماهیها، فضا، ستارگان، بادها، رعد و همه آن چیزهایی که در هستی هستند، بدون توقف در حال تسبیح دائمی خداوند هستند.
«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ وَاللهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ»، «هُوَ اللهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ».
ما انسانها تسبیح هستی را نمیفهمیم و از درک آن ناتوان هستیم. خداوند میفرماید: «وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ».
در اینجا این پرسش مطرح میشود که ماهیت تسبیح موجوداتی که فاقد آگاهی، خرد و نطق هستند چگونه است؟
در پاسخ به این پرسش مفسران دو نظر را مطرح کردهاند. یک نظر معتقد است که موجودات به خودی خود آیاتی هستند که خداوند را تسبیح میکنند و خداوند را از تفاوت، خلل، عیب و نقص منزه میدانند و با نظم، استواری و زیبایی خود بیانگر عظمت، جلال و جمال آفریدگار هستند: «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآَيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ * الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللهَ قِيَاماً وَقُعُوداً وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ».
نظر دیگری عقیده دارد که خداوند عزوجل در تمام ذرات نوعی درک و شعور به ودیعت نهاده است که به آنها اجازه میدهد تسبیح و حتی سجده کنند: «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْض» و در این باره به آیاتی چون: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُوماً جَهُولاً»، «ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِيَا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ» استناد میکنند. به نظر آنان اینها حاکی از درک و شعوری است که خداوند در آنها به ودیعت نهاده است و در نظر خود به حضرت داود(ع) استناد میکنند که خداوند به او صدایی زیبا، قوی و متمایز بخشیده بود. طوری بود که کوهها و پرندگان با او همراهی میکردند و تسبیح و دعای او را تکرار مینمودند: «وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَكُنَّا فَاعِلِينَ»، «وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ * إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ * وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ». در حدیث آمده است: «كان داوود إذا قرأ بالزّبور ـ کتابی که خداوند بر او نازل کرده بود ـ لا يبقى جبل ولا حجر ولا طائر إلا ويردِّد معه؛ وقتی داود زبور میخواند، کوه، سنگ و پرندهای نبود، مگر این که با او همراهی میکرد.»
اهداف تسبیح
به هر حال از این دو نظر نتیجه میگیریم که تسبیح علاوه بر این که ذکر و عبادت خداوند است، دروازه معرفت آفریدگار، خودمان و سایر آفریدههای خداوند نیز به شمار میآید. در نتیجه از دل تسبیح اهداف تربیتی مورد نظر خداوند متعال میجوشد که باید همیشه بر آن روشنایی بیندازیم.
هدف اول – هستی را طور دیگری ببینیم. تصویری وسیعتر و فراگیرتر از آن چه الآن میبینیم. چون ما به خاطر نیاز خود و سودی که از هستی میبریم، بیشتر بعدی مادی هستی را میبینیم. ولی خداوند از ما میخواهد که بعد دیگری را نیز ببینیم و آن بعد معنوی هستی است. باید هستی را ببینیم که خداوند را تسبیح میکند، خداوند را تمجید مینماید، در برابر او به سجده میافتد و خاضع است. هر چند که ممکن است به صورت غیر مستقیم این کارها را انجام دهد که در نظر اول مطرح است یا به شکل مستقیم باشد که در نظر دوم مطرح است. این دیدگاه باعث میشود که مؤمن ارتباط و هماهنگی بیشتری با هستی پیدا کند. چون او در هستی محوری را میبیند که او را به خداوند پیوند میدهد. میبیند که هستی، همه هستی با همه موجودات آن، عرصه عبادت و ذکر است که محدود به زمان و مکان نیست.
هدف دوم – انسان بفهمد که موجودات با تسبیح به خداوند مرتبط هستند، آن هم توسط زبانی که ما آن را نمیفهمیم. این نگاه انسان را وامیدارد که برای هستی حساب ویژهای باز کند. هستی را بیهوده نپندارد، به هستی آسیب نزند. بداند که هر گونه ضرر زدن به هستی، فقط ضرر به هستی نیست بلکه آسیب زدن به رابطه او با خداوند نیز هست؛ بنابراین خداوند نمیپذیرد به چیزی که او را تسبیح میکند، تقدیس مینماید و او را تمجید میکند، آسیب وارد شود: «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»(الرّوم: 4).
پیامبر خدا با اشاره به این واقعیت میفرماید: «للدابّة على صاحبها ستّة حقوق؛ لا يحمّلها فوق طاقتها، ولا يتَّخذ ظهرها مجالس يتحدَّث عليها، ويبدأ بعلفها إذا نزل، ولا يسمها ولا يضربها في وجهها، ويعرض عليها الماء – پیامبر خدا علت این فرمایش را بیان میدارد - فإنها تسبّح الله؛ حيوان بر صاحبش، شش حق دارد: بيش از تواناییاش بر او بار نكند، پشت او را مجلسى براى سخن گفتن قرار ندهد(بلكه هنگامى كه به ديگرى مىرسد و مىخواهد با او سخن بگويد پياده شود و پس از اتمام سخن سوار شود)، در هر منزلى وارد مىشود، نخست علف او را آماده كند، علامت داغ بر صورت او نگذارد و به صورت او نزند و به او آب بدهد، چرا كه تسبيح خدا مىگويد.»
این حدیث به این معناست که رود، دریا، هوا، زمین، فضا و گیاهان را نیز تباه و آلوده ننمایم. چون همه آنها تسبیح خداوند را میگویند. با داشتن این دیدگاه برخورد ما با هستی تفاوت خواهد کرد. به هستی احترام خواهید گذاشت و بیشتر متوجه رفتار روزانه خود با محیط زیست خواهیم شد. نباید موجودات محیط زیست را تهدید کنیم و در توازن موجود در هستی خلل وارد نماییم.
هدف سوم – هوشیار ساختن انسان به این نکته که همه موجودات تسبیح خداوند را میگویند. این خداوند است که او را موجودی عاقل آفریده است و او را خلیفه خود در روی زمین قرار داده است و امانت خود را به دوش او نهاده است. پس چرا او به فضل خداوند اعتراف نمیکند، نعمتهایش را سپاس نمیگوید، او را تسبیح نمیکند و در برابر او سجده نمینماید؟ چگونه آفریدههایی که از نظر مقام از او پایینترند، بیشتر ذکر خدا میگویند و از خدای خود بهتر تشکر میکنند و از او تقدیر مینمایند؟ این واقعیت ایجاب میکند که انسان به فطرت خود بازگردد(چون اختیار دارد و مجبور نیست) و با تسبیح و تعظیم هستی همنوا شود و آن طور که خداوند به او دستور داده است، تسبیح او را بگوید: «بُكْرَةً وَعَشِيّاً»، «بُكْرَةً وَأَصِيلاً» تسبیح او را بگوید و «قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آَنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ» او را تسبیح کند.
نیاز به تسبیح
امروز بیش از هر زمان دیگری نیاز داریم که ذکر خداوند بر لب، قلب و زبان ما جاری باشد. نباید فقط با زبان خداوند را تسبیح بگوییم، بلکه باید با قلب و عقل خود نیز خداوند را تسبیح کنیم. این که خداوند نامهای نیکو، صفات والا، کبریا، زیبایی و علو دارد. تسبیح روش و منش پیامبران و اولیا بوده است. تسبیح هدف حضرت موسی(ع) بود که میفرمود: «وَاجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي * وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي * كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيراً».
همان طور که در آیه شریفه آمده است، تسبیح هدف پیامبر خدا(ص) بود: «إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِيراً * لِتُؤْمِنُوا بِاللهِ وَرَسُولِهِ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ وَتُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلاً» وقتی چنین احساسی داشته باشیم، در دنیا احساس اطمینان و در آخرت، احساس امنیت خواهیم کرد و به همان چیزی خواهیم رسید که پیامبر خدا ما را به آن توصیه کرده است. آن حضرت به یاران خود فرمود: «هل أنبِّئُكُم بخيرِ أعمالِكُم، وأزكاها عندَ مليكِكُم، وأرفعِها في درجاتِكُم؟ قالوا: بلَى. قالَ: التَّسبيح، فما شَيءٌ أنجى مِن عذابِ اللهِ من تسبيحه؛ آیا شما را به بهترین اعمالتان و پاکیزهترینشان نزد خدا و با رفعتترینشان در درجاتتان، خبر ندهم؟ گفتند: آرى اى رسول خدا. فرمود: تسبیح. چون چیزی نجاتبخشتر از تسبیح او وجود ندارد.»
در خاتمه باید عرض کنیم که تسبیح با همه اهمیتی که دارد، دعای اهل بهشت است که در میان نعمتها زندگی میکنند: «دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَتَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ».
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای بندگان خدا! شما و خودم را به همان چیزی توصیه مینمایم که امام علی(ع) وقتی مالک اشتر را به ولایت مصر گمارد به او سفارش نمود. «أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ إِيْثَارِ طَاعَتِهِ وَ اتِّبَاعِ مَا أَمَرَ بِهِ فِي كِتَابِهِ مِنْ فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ الَّتِي لَا يَسْعَدُ أَحَدٌ إِلَّا بِاتِّبَاعِهَا وَ لَا يَشْقَى إِلَّا مَعَ جُحُودِهَا وَ إِضَاعَتِهَا، وَ أَنْ يَنْصُرَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِقَلْبِهِ وَ يَدِهِ وَ لِسَانِهِ، فَإِنَّهُ جَلَّ اسْمُهُ قَدْ تَكَفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ وَ إِعْزَازِ مَنْ أَعَزَّهُ. وَ أَمَرَهُ أَنْ يَكْسِرَ نَفْسَهُ مِنَ الشَّهَوَاتِ وَ يَزَعَهَا عِنْدَ الْجَمَحَاتِ، فَإِنَّ النَّفْسَ أَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ اللَّهُ. ثُمَّ اعْلَمْ يَا مَالِكُ أَنِّي قَدْ وَجَّهْتُكَ إِلَى بِلَادٍ قَدْ جَرَتْ عَلَيْهَا دُوَلٌ قَبْلَكَ مِنْ عَدْلٍ وَ جَوْرٍ، وَ أَنَّ النَّاسَ يَنْظُرُونَ مِنْ أُمُورِكَ فِي مِثْلِ مَا كُنْتَ تَنْظُرُ فِيهِ مِنْ أُمُورِ الْوُلَاةِ قَبْلَكَ وَ يَقُولُونَ فِيكَ مَا كُنْتَ تَقُولُ فِيهِمْ، وَ إِنَّمَا يُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحِينَ بِمَا يُجْرِي اللَّهُ لَهُمْ عَلَى أَلْسُنِ عِبَادِهِ. فَلْيَكُنْ أَحَبَّ الذَّخَائِرِ إِلَيْكَ ذَخِيرَةُ الْعَمَلِ الصَّالِحِ، فَامْلِكْ هَوَاكَ وَ شُحَّ بِنَفْسِكَ عَمَّا لَا يَحِلُّ لَكَ؛ او را به ترس از خدا و برگزيدن طاعت او بر ديگر كارها و پيروى از هر چه در كتاب خود بدان فرمان داده، از واجبات و سنتهایی كه كس به سعادت نرسد مگر به پيروى از آنها و به شقاوت نيفتد، مگر به انكار آنها و ضايع گذاشتن آنها و بايد كه خداى سبحان را يارى نمايد به دل و دست و زبان خود كه خداى جلّ اسمه، يارى كردن هر كس را كه یاریاش كند و عزيز داشتن هر كس را كه عزيزش دارد بر عهده گرفته است و او را فرمان میدهد كه زمام نفس خويش در برابر شهوتها به دست گيرد و از سرکشیهایش باز دارد؛ زيرا نفس همواره به بدى فرمان دهد، مگر آنكه خداوند رحمت آورد. اى مالک! بدان كه تو را به بلادى فرستادهام كه پيش از تو دولتها ديده، برخى دادگر و برخى ستمگر و مردم در كارهاى تو به همان چشم مینگرند كه تو در كارهاى واليان پيش از خود مینگری و درباره تو همان گويند كه تو درباره آنها میگویی و نيكوكاران را از آنچه خداوند درباره آنها بر زبان مردم جارى ساخته، توان شناخت. بايد بهترين اندوختهها در نزد تو، اندوخته كار نيك باشد. پس زمام هواهاى نفس خويش فروگير و بر نفس خود، در آنچه براى او روا نيست، بخل بورز.»
امام علی(ع) با این پیمان میخواهد برخی از صفات حاکم و مسئول را روشن نماید. فرقی ندارد که در چه مقام و مسئولیتی قرار داشته باشد؛ بنابراین به نظر امام علی(ع) مسئول کسی است که از اوامر و نواهی خداوند پروا داشته باشد. مقام خود را مسئولیت ببیند نه امتیاز. بر هوای نفس خود غالب شود. تابع تحریکات قدرت و شهوات و مصالح آن نگردد. او نباید همان کاری را انجام دهد که خود او نسبت به حاکمان پیشین انتقاد داشت و باز هم رفتارها و خطاهای آنان را تکرار نماید. او باید با روش و منش خود تأثیر مثبت روی کسانی بگذارد که بر آنها حاکم شده است.
ما برای این وضعیت امروز خود را تغییر دهیم، زندگی را ارتقا ببخشیم، به مصاف چالشها برویم و به پیروزی برسیم، به این الگوها نیاز داریم.
تشکیل دولت
از لبنان آغاز میکنیم که بعد از نه ماه انتظار، بالاخره دولت در آن تشکیل شد. علت رفع موانع هر چه باشد، موجب شد که همه احساس کنند که چارهای جز توافق ندارند و ضرورت دارد که یک قدم به سوی یکدیگر بردارند. هیچ کس نمیتواند با پشت کردن به دیگران و خواستههایشان غالب شود. همه هر چند دیر متوجه شدند که اگر خلأ تشکیل دولت ادامه یابد، این ساختار روی سر همه فرو خواهد ریخت. چون قضایای اجتماعی، اقتصادی و مالی به جایی رسیده است که ممکن است روی ثبات سیاسی و امنیت کشور نیز تأثیر منفی بگذارد. فشارهای بینالمللی به لبنان هشدار داد که اگر دولت تشکیل نشود، سرنوشت دردناکی در انتظار لبنان خواهد بود.
ولی این حق برای لبنانیها باقی است که بعد از دیدن دولت و نمادهای آن بپرسند: آیا برای جریانهای سیاسی بهتر نبود که نه ماه قبل این گام را برمیداشتند و این همه درد، رنج و مصیبت برای لبنانیها و این کشور ایجاد نمیکردند؟ این تأخیر روی وجهه لبنان تأثیر منفی به جای گذاشت و پیامدهای منفی اقتصادی و مالی برای آن ایجاد کرد و کاری کرد که کشور بر لبه پرتگاه فروپاشی قرار بگیرد.
نمیخواهیم شادی لبنانیها از بابت تشکیل دولت را تلخ کنیم، ولی از همه جریانهای سیاسی میخواهیم که از این فرصت استفاده کنند و راههای حفظ لبنان از افتادن دوباره به چنین خلأی را مورد بررسی قرار دهند. نباید بگذارند که لبنان دوباره به چنین مصیبتی دچار شود. هر چند که اعتراف به خطا و عذرخواهی مهم است، ولی کافی نیست. بلکه باید تلاش شود که این وضعیت تکرار نگردد. باید خسارات وارد شده بر لبنانیها جبران شود و فساد حاصل از کوتاهی در ادای امانتی که مردم به عهده آنان گذاشته است، اصلاح شود.
دولت با مسئولیتهای بسیاری روبروست که لبنانیها انتظار دارند دولت به صورت قوی آنها را انجام دهد و این بار ارزیابی عملکرد دولت بر اساس انجام این مسئولیتها خواهد بود. تنها با این اقدام میشود به کسانی پاسخ داد که در تواناییهای این دولت تردید دارند. آنان تردید دارند که دولت با همه تناقضاتی درونی خود بتواند این مسئولیتها را به انجام برساند.
در این زمینه یکی از مهمترین اولویتها مبارزه با فساد است. چون بدون مبارزه با فساد، اصلاح وضعیت اقتصادی، خدماتی و اجتماعی و نجات کشور از رکود و جمود کنونی غیرممکن است. از این رو بار دیگر تأکید میکنیم که ضرورت دارد مبارزه جدی با فساد صورت گیرد. روزی نیست که لبنانیها خبر بروز فساد در فلان مؤسسه و... را از زبان سیاسیون نشنوند. رسانهها نیز از شدت گرفتن فساد خبر میدهند. حتی بخش دولتی نیز از آفت فساد و حمایت از مفسدان در امان نیست. البته فقط بخش اندکی از این فساد افشا میشود و جنجالها، بگومگوها و اتهام زنیهای متقابل نیز همچنان ادامه دارد.
اعتقاد ما بر این است که مسئله فساد با ایرادگیری درمان نمیشود. چیزی که در هفتههای پیشین شاهد آن بودیم. چون خانههای شیشهای بسیارند و هیچ گروهی نمیتواند به دیگران سنگ بیندازد. چون خانه خود او نیز در معرض سنگاندازی است. فساد درمان نمیشود مگر این که هر گروه از خود شروع کند و عرصه فعالیت خود را از این آفت، پاکسازی نماید. نباید از مفسدان خود حمایت نماید و به دستگاه قضایی و نظارتی صلاحیت مطلق برای انجام وظایفشان را اعطا کند و به مداخلات خود پایان دهد.
بحران وامهای مسکن
به وضعیت اجتماعی میرسیم. بعد از صدور بخشنامه بانک مرکزی درباره وامهای مسکن، در عین حال که به جریان افتادن این موضوع را مهم و متوقف ماندن آن را نیز خطرناک میدانیم، معتقدیم که این تصمیم نیز مشکلی را حل نخواهد کرد. چون بنا به بودجه امسال فقط 10 درصد متقاضیان وام مسکن را شامل خواهد شد. علاوه بر این صدها درخواست مربوط به سال 2018 نیز به آن افزوده خواهد شد. افزایش سود نیز مانع کسانی خواهد که درآمدهای محدود دارند. کسانی که اکثریت شهروندان را تشکیل میدهند. اینان نمیتوانند طبق نیاز خود درخواست وام بدهند. این مسائل ایجاب مینماید که مسئولان در پیامدهای این قضیه بازنگری کنند. ما امروز این قضیه را برای دولت جدید مطرح میکنیم.
آیا ونزوئلا شاهد جنگ خواهد بود؟
به حوادث ونزوئلا میپردازیم. حوادث اخیر روی کشوری تأثیرگذار است که همیشه در کنار قضایای عربی و اسلامی ایستاده است. ونزوئلا تجاوز دشمن اسرائیلی را محکوم کرد، در برابر اشغالگری و فشارهای این رژیم به مردم فلسطین ایستاد و به این خاطر رابطه خود را با دشمن قطع کرد.
در برابر این حوادث از مردم ونزوئلا میخواهیم که جام زهر را از خودشان دور کنند. نباید وارد جنگهای داخلی شوند که بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی از پیامدهای فاجعهبار آن رنج میبرند. چون تنها راه درمان بحران گفتگوست. گفتگو راه را بر دخالتهای بیگانگان که به ونزوئلا به عنوان انبار بنزین و ذخیرهگاه نفتی نگاه میکنند که باید در خدمت منافع و طمعورزیهای آنها باشد، میبندد.
حکم حبس ابد
اما در بحرین ما تثبیت حکم حبس ابد درباره جناب شیخ علی سلمان رئیس جمعیت الوفاق را محکوم میکنیم و از حاکمان بحرین میخواهیم که این حکم را پس بگیرند و باب گفتگو را باز کنند؛ زیرا گفتگو بهترین راه برای حفظ ثبات و توازن بحرین است.