20 ذی الحجة 1439 هـ برابر با 9 شهریور ۱۳۹۷ هـ و 31/٨/٢٠١٨ م
مطالب مهم خطبه اول: روز غدیر / داستان منصوب کردن / علت اختلاف مسلمانان چیست؟ / روش حق مدار و عدالت محور / ولایت علی(ع) به چه معناست؟
مطالب مهم خطبه دوم:لبنان در مرحله درجا زدن / سوریه میان دو محور / چه کسی جنگ یمن را متوقف میکند؟ / دو مسئله باید حل شود.
خطبه اول:
روز غدیر
خداوند متعال در کتاب عزیز خود میفرماید: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ کفَرُوا مِنْ دِينِکمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِينَکمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْکمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَکمُ الْإِسْلَامَ دِينا» صدق الله العظيم.
هجدهم ماه ذی الحجة سالروز مناسبتی است که برای ما، دلهای محبان و موالیان اهل بیت(ع) و ملتزمان به امامت آنان بسیار عزیز و گرامی است و آن سالروز غدیر است.
روز غدیر روزی است که پیامبر خدا(ص) در جایی به نام غدیر در جمع مسلمانان برخاست تا علی را به عنوان امام و خلیفه بعد از خود برای مسلمانان نصب نماید. از این رو طبیعی است که این روز برای ما روز شادی، سرور، تهنیتهای متقابل و برگزاری جشن باشد. این روز در عین حال روز شکرگزاری به درگاه خداوند به خاطر کامل شدن نعمت و دین با ولایت علی(ع) است. در این روز باید مرتب تکرار کرد: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي أَکرَمَنَا بِهَذَا اَلْيَوْمِ وَ جَعَلَنَا مِنَ اَلْمُوفِينَ بِعَهْدِهِ إِلَيْنَا وَ مِيثَاقِهِ اَلَّذِي وَاثَقَنَا بِهِ مِنْ وَلاَيَةِ وُلاَةِ أَمْرِهِ وَ اَلْقُوَّامِ بِقِسْطِهِ؛ سپاس خداى را که ما را به این روز گرامی داشت و ما را از مؤمنان و کسانى قرار داد که به پیمان و میثاقى که درباره والیان امرش و بر پا دارندگان قسط و عدالتش از ما گرفته است، وفا کردیم.»
در سالروز این مناسبت بزرگ، بجاست که به برخی از نکات اساسی این روز بپردازیم. هدف ما فقط پرداختن به تاریخ نیست. بلکه میخواهیم به واقعیت ماجرا پی ببریم. چون این رویداد نقطه عطفی در تاریخ اسلام به شمار میرود.
داستان منصوب کردن
آغاز سال دهم هجری بود. پیامبر خدا(ص) اعلام داشت که میخواهد به حج برود. حجی که به حجة الوداع معروف شد. چون در همین حج پیامبر خدا به مردم خبر داد که وفات او نزدیک است و بعد از چند ماه نیز از دنیا رفت. از این رو از عموم مسلمانان خواست در هر جایی حضور دارند، برای حج به او ملحق شوند. طبیعی بود که مسلمانان نیز دعوت پیامبر را لبیک گویند و به آن حضرت بپیوندند تا از فیض ادای این فریضه در کنار پیامبر بهرهمند گردند و به موعظهها، نصایح و وصایای ایشان گوش فرا دهند.
پیامبر خدا و مسلمانان حج را به پایان رساندند. هنگام بازگشت در محلی به نام غدیر خم، پیش از این که پیامبر خدا و مسلمانان همراه او به چند راهی جحفه که حاجیان از آن نقطه هر کدام عازم سرزمینها و شهرهای خود میشدند، برسند، این آیه بر پیامبر خدا نازل شد: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْک مِنْ رَبِّک وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللهُ يَعْصِمُک مِنَ النَّاسِ».
این آیه بدون تردید نشان میدهد چیزی بسیار مهم و حساس وجود دارد که پیامبر خدا باید آن را به اطلاع مردم برساند و اگر این کار را انجام ندهد، تمام تلاشهای او در انجام رسالت بیهوده میشود. گویا اصلاً کاری صورت نداده است. پس مسئله امری عادی نیست. برای این که پیامبر از نتایج و آثار این ابلاغ نیز مطمئن شود، تأکید میگردد که خداوند از او در برابر همه کسانی که این ابلاغ را قبول نمیکنند و در برابر آن میایستند، حمایت خواهد کرد.
در اینجا بود که پیامبر خدا به منادی دستور داد، به رغم این که فصل تابستان بود و هوا بسیار داغ و صحرا بسیار گرم و سوزان، نه سایهای بود که آنان را از گرمان در امان نگه دارد و نه چیزی بود که کف پایشان را از گرمای سوزان محفوظ نگاه دارد، همه تا نزد او جمع شوند و کسی نباید از این دستور تخلف نماید.
سپس دستور داد منبری از هودج شتران برای او فراهم آورند. پیامبر بر فراز این منبر ایستاد و علی نیز در کنار او حضور داشت. فرمود: «ای مردم! نزدیک است که دعوت حق را لبیک گویم. پس ببینید که پس از من چه برخوردی با این دو چیز گرانسنگ مینمایید. فردی ندا در داد: ای پیامبر خدا! این دو چیز گرانبها کدامند؟ فرمود: ثقل اکبر همان کتاب خداست و ثقل کوچکتر، عترت من است و خداوند لطیف آگاه به من خبر داده است که آن دو از یکدیگر جدا نمیشوند تا این که در حوض کوثر بر من وارد شوند. از آن دو پیشی نگیرید که هلاک میشوید و درباره آن دو کوتاهی نکنید که هلاک میگردید.»
سپس پیامبر خدا دست علی را بلند کرد. به گونهای که سفیدی زیر بغل آنها معلوم شد تا همه علی را خوب ببینند و فرمود: «فمن کنتُ مولاه فعليٌّ مولاهُ... اللَّهمّ وَالِ مَن وَالاَهُ، وَعَادِ مَن عَادَاهُ، وَأَحِبّ مَن أَحبّهُ، وَأبغضْ مَن أبغَضَهُ، وانصُرْ مَن نَصَرَه، واخْذُل مَن خَذَلَهُ، وَأَدِرِ الحَقّ مَعَهُ حَيثُ دَار، أَلا فَلْيُبَلِّغِ الشاهِدُ الغَائِبَ؛ هر که را من مولی و سرورم پس علی نیز مولی و سرور او است... سپس گفت: خدایا طرفدار کسی باش که طرفدار علی باشد و خصم آن باش که با او بستیزد. دوست بدار هر که او را دوست دارد و دشمن بدار هر که او را دشمن دارد و یاری کن هر که او را یاری کند و خوار بدار هر که او را خوار بدارد و بگردان حق را با او هر جا که او میگردد به هوش باشید باید هر کس در اینجا حاضر است این سخن را به غایبان برساند.»
بعد از این که سخنان پیامبر به پایان رسید، مسلمانان به علی(ع) تبریک گفتند. میگفتند: «بخٍ بخٍ لک يا عليّ، أصبحت وأمسيت مولى کلّ مؤمن ومؤمنة؛ مبارک باد مبارک باد بر تو ای علی! مولای همه مردان و زنان با ایمان شدی.» همان کسانی که بعداً در امر خلافت بر پیامبر پیشی گرفتند، از جمله کسانی بودند که ولایت علی(ع) را به او تبریک گفتند.
سپس این آیه کریمه بر پیامبر خدا(ص) نازل شد: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ کفَرُوا مِنْ دِينِکمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِينَکمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْکمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَکمُ الْإِسْلَامَ دِينا» تا بر این اهمیت این رویداد تأکید ورزد و حقیقتاً نیز چنین شد و کافران نتوانستند که عقربههای زمان را به عقب بازگردانند. چون دین با خلافت علی(ع) کامل شد و نعمت نیز تمام گشت و اسلامی که پیامبر خدا(ص) آورد، ناب و زلال باقی خواهد ماند و در تمام عرصههای زندگی حضور خواهد داشت و کسانی که میخواستند نشانههای آن را از بین ببرند، نتوانستند به هدف خود برسند.
علت اختلاف مسلمانان چیست؟
شاید این سؤال مطرح شود: اگر این رویداد این قدر واضح و روشن است و در برابر چشم و گوش بیش از صد هزار یا بیشتر از مسلمانانی که در این مکان حضور داشتند، روی داد، چرا مسلمانان بعداً دچار اختلاف شدند و خلافت از جایگاه واقعی خود خارج شد؟
پاسخ این است که اختلاف در متنی که پیامبر خدا فرموده است، نیست. چون این حدیث در میان همه مسلمانان به تواتر نقل شده است. بلکه اختلاف در مدلول واژه مولا است. برخیها این مولا را به معنای حاکمیت گرفتهاند و برخی دیگر از آن معنای محبت و یاری را فهمیدهاند. میگویند که هدف پیامبر خدا این بود که هر کس او را به عنوان پیامبر دوست دارد و یاری کرده است، باید علی را دوست داشته باشد و یاری کند.
ولی در پاسخ به این استدلال باید گفت: اگر منظور دوست داشتن علی بود، چه لزومی داشت که پیامبر خدا در اوج گرما و در این صحرای سوزان مردم را جمع کند و چه نیازی بود که آیات متعدد نازل شود تا اهمیت رساندن به این پیام را برساند. این که اگر این پیام الهی ابلاغ نشود، رسالت تباه خواهد شد و تلاشهای پیامبر خدا به هدر خواهد رفت. در ثانی محبت علی(ع) در موارد متعدد دیگر مورد اشاره قرار گرفته است و محبت علی(ع) تطبیق عملی این آیه شریفه است: «قُلْ لَا أَسْأَلُکمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى» و پیامبر خدا در موارد بسیاری اهمیت محبت علی(ع) را به مسلمانان خاطر نشان کرده بود. فرموده بود: «يا عليّ، لا يحبّک إلّا مؤمن، ولا يبغضک إلّا منافق؛ ای علی! جز مؤمن تو را دوست ندارد و جز منافق تو را دشمن نمیدارد.» تا جایی که ابوذر نیز میگفت: «ما کنا نعرف المنافقين على عهد رسول الله إلا بثلاث: بتکذيبهم الله ورسوله، والتخلّف عن الصلاة، وبغضهم لعليّ؛ در زمان پیامبر خدا ما منافقان را به سه علامت میشناختیم: تکذیب خدا و پیامبرش و سرپیچی از نماز و دشمن داشتن علی.»
این حدیث تنها حدیثی نیست که به ولایت علی(ع) اشاره دارد و از آن مفهوم حاکمیت آن حضرت فهمیده میشود. خداوند متعال در آیه کریمه «إِنَّمَا وَلِيُّکمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ رَاکعُونَ» نیز به این امر اشاره کرده است. پیامبر خدا نیز وقتی عازم تبوک بود خطاب به علی(ع) فرمود: «أما ترضى أن تکون مني بمنزلة هارون من موسى، إلا أنّه لا نبيّ بعدي؛ آیا راضی نیستی که جایگاه تو برای من همانند منزلت هارون برای موسی باشد. غیر از این که بعد از من پیامبری نیست.» و میدانیم که در غیاب موسی(ع) هارون جانشین آن حضرت بود.
مسلمانان در طول تاریخ از جستگی و تمایز علی(ع) آگاه بودند. چون علی کسی بود که در دامان پیامبر پرورش یافته بود، اولین کسی بود که اسلام آورد و هیچگاه در برابر بتی سجده نکرد. او کسی است که این آیه در باره او نازل شد: «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللهِ وَاللهُ رَؤوفٌ بِالْعِبَادِ». پیامبر خدا بارها اشاره کرد که علی دروازه علم است و در همه عرصههای جهاد حضور دارد. او قهرمان میدان نبرد بدر و نماد پیروزی آن بود، او قهرمان احد، احزاب و خیبر بود. علی یار و یاور پیامبر خدا بود.
روش حق مدار و عدالت محور
روزها سپری شد تا باز هم موقعیت و منزلت علی(ع) به اثبات رسید. درست است که او برای مدتهای طولانی از خلافت دور نگه داشته شد، ولی به هر صورت مورد مراجعه خلفا بود. هر مشکلی را به او ارجاع میدادند و او برای همه این مشکلات پاسخهای کافی و وافی داشت. تا جایی که عمر اظهار داشت: «اگر علی نبود، عمر هلاک میشد.» در این باره از خلیل بن احمد فراهیدی پرسیدند: چرا را علی را برتری میدانی؟ گفت: همه به او نیاز دارند و او از همه بینیاز است. این امر نشانه این است که او امام همه است.
هنگامی که عهدهدار امر خلافت و اداره امور مسلمانان شد، علی(ع) بنیانگذار روشی در حکومتداری شد که عدالت، شفافیت، راستی و ثبات در موضعگیری شاخصه آن را تشکیل میدهد. او در این روش به مسائل شخصی کاری نداشت. پیش از دوستان، دشمنانش به این امر گواهی دادهاند. تا جایی که فرمود: «لو ولّيتموه أمرکم، لحملکم على المحجّة البيضاء؛ اگر ولایت و حکومت خود را به او واگذار کنید، حتماً شما را به راه روشن رهنمون میشود.» فردی آمد و به آن حضرت نصیحت کرد که به ضرر منافع امت اسلامی، قدری با دیگران مدارا و مجامله کند. فرمود: «أَتَأمُرُونِّى أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيْهِ ... لَوْ کانَ الْمالُ لِى لَسَّوَيْتُ بَيْنَهُمْ فَکيْفَ وَ إِنَّمَا الْمالُ مالُ اللَّهِ؛ آيا به من دستور مىدهيد براى پيروزى خود، از جور و ستم درباره امت اسلامى که بر آنها ولايت دارم، استفاده کنم؟ ... اگر اين اموال از خودم بود به گونهاى مساوى در ميان مردم تقسيم مىکردم تا چه رسد که جزو اموال خداست.»
در امر حکومتداری نیز شعار او این بود: «وَ لَوْ شِئْتُ لَاهْتَدَیتُ الطَّرِیقَ إِلَی مُصَفَّی هَذَا الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هَذَا الْقَمْحِ وَ نَسَائِجِ هَذَا الْقَزِّ وَ لَکنْ هَیهَاتَ أَنْ یغْلِبَنِی هَوَای وَ یقُودَنِی جَشَعِی إِلَی تَخَیرِ الْأَطْعِمَةِ وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْیمَامَةِ مَنْ لاطَمَعَ لَهُ فِی الْقُرْصِ وَ لاعَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ ... أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِی بِأَنْ یقَالَ هَذَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لاأُشَارِکهُمْ فِی مَکارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَکونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِی جُشُوبَةِ الْعَیشِ؛ گر میخواستم هر آینه میتوانستم به عسل مصفّا و مغز این گندم و بافتههای ابریشم راه برم، اما چه بعید است که هوای نفسم بر من غلبه کند و حرصم مرا به انتخاب غذاهای لذیذ وادار نماید در حالی که شاید در حجاز یا یمامه کسی زندگی کند که برای او امیدی به یک قرص نان نیست و سیری شکم را به یاد نداشته باشد ... آیا به این قناعت کنم که به من امیر مؤمنان گفته شود، ولی در سختیهای روزگار با آنان شریک نباشم، یا در تلخیهای زندگی الگویشان محسوب نشوم.»
میفرمود: «وَاَللهِ لَأَنْ أَبِيتَ عَلَى حَسَک اَلسَّعْدَانِ مُسَهَّداً، وَأُجَرَّ فِي اَلْأَغْلاَلِ مُصَفَّداً، أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اَللهَ وَرَسُولَهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ اَلْعِبَادِ، وَغَاصِباً لِشَيْءٍ مِنَ اَلْحُطَامِ؛ به خدا، اگر شب را روي خارهاي سعدان بيدار بمانم و در طوقهاي آهنين گرفتار شوم، خوشتر دارم تا روز رستاخيز بر خدا و رسول درآیم، در حالی که بر يکي از بندگان، ستم کرده باشم يا اندک چيزي را به ناسزاوار گرفته باشم.»
میفرمود: «الذّليل عندي عزيز حتى آخذ الحقّ له، والقويّ عندي ضعيف حتى آخذ الحقّ منه؛ خوار و حقیر برای من عزیز است تا حق او را بگیرم و قوی زورمند نزد من ضعیف است تا حق را از او بستانم.»
از این رو در روز غدیر کافی نیستم که فقط شادی کنیم، به یکدیگر تبریک بگوییم، پیام دوستی و ولایت برای یکدیگر بفرستیم، بلکه باید درون خود را جستجو کنیم. باید برای خود اثبات کنیم که آیا حقیقتاً به ولایت علی(ع) پایبند هستیم؟ چون بسیاری از دنیاطلبان وقتی دیدند که علی(ع) منافع آنان را به خطر انداخته است، از کنار او فرار کردند. اگر در خط ولایت علی(ع) هستیم نباید جزو این دسته اخیر باشیم.
ولایت علی(ع) به چه معناست؟
ولایت علی(ع) به آن اندازه که روش، رفتار و منش آن حق، عدالت و خیرخواهی برای انسان و زندگی است، شعار و فخرفروشی نیست. از این رو علی(ع) فقط محبت و دوستی ما را نمیخواهد. فقط نمیخواهد که نام او را به زبان بیاوریم. فقط هوادار او باشیم. بلکه از ما موضعگیری و رفتار عملی میخواهد. نزد علی(ع) برای فاسدان، ظالمان و معامله گران بر سر حق جایی نیست. کسانی که اموال، سرنوشت و مقدرات مردم را حیف و میل میکنند، پیش علی(ع) جایگاهی ندارند، حتی اگر برای آن حضرت جشن بگیرند، نام او را به زبان بیاورند، برای او شعر بسرایند و به زیارت حرم او بروند.
در این روز از خداوند میخواهیم که ما را از کسانی قرار دهد که در رفتار، عمل و التزام به عهد و پیمان خود با ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) و اهل بیت او راست و صادق هستند. به درستی که او مهربانترین مهربانان است.
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای بندگان خدا! شما و خودم را به همان چیزی توصیه میکنم که امیرالمؤمنین(ع) به ما توصیه کرده است. میفرماید: «أَلا وَ إِنَّ لِکلِّ مَأْمُومٍ إِماما يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضيءُ بِنُورِ عِلْمِهِ، أَلا وَ إنَّ إمامَکمْ قَدِ اکتَفي مِنْ دُنْياهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ. أَلا وَ إِنَّکمْ لا تَقْدِرُونَ عَلي ذلِک، وَ لکنْ أعِيُنُوني بِوَرَعٍ وَ اجْتِهادٍ، وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ فَوَاللهِ مَا کنَزْتُ مِنْ دُنْیاکمْ تِبْراً وَ لاادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً وَ لاأَعْدَدْتُ لِبَالِی ثَوْبِی طِمْراً وَ لاحُزْتُ مِنْ أَرْضِهَا شِبْراً وَ لاأَخَذْتُ مِنْهُ إِلَّا کقُوتِ أَتَانٍ دَبِرَةٍ وَ لَهِی فِی عَینِی أَوْهَی وَ أَوْهَنُ مِنْ عَفْصَةٍ مَقِرَةٍ بَلَی کانَتْ فِی أَیدِینَا فَدَک مِنْ کلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ فَشَحَّتْ عَلَیهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِینَ وَ نِعْمَ الْحَکمُ اللهُ وَ مَا أَصْنَعُ بِفَدَک وَ غَیرِ فَدَک وَ النَّفْسُ مَظَانُّهَا فِی غَدٍ جَدَثٌ تَنْقَطِعُ فِی ظُلْمَتِهِ آثَارُهَا وَ تَغِیبُ أَخْبَارُهَا وَ حُفْرَةٌ لَوْ زِیدَ فِی فُسْحَتِهَا وَ أَوْسَعَتْ یدَا حَافِرِهَا لَأَضْغَطَهَا الْحَجَرُ وَ الْمَدَرُ وَ سَدَّ فُرَجَهَا التُّرَابُ الْمُتَرَاکمُ وَ إِنَّمَا هِی نَفْسِی أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَی لِتَأْتِی آمِنَةً یوْمَ الْخَوْفِ الْأَکبَرِ وَ تَثْبُتَ عَلَی جَوَانِبِ الْمَزْلَقِ؛ بدان که هر کس را امامى است که بدو اقتدا مىکند و از نور دانش او فروغ مىگيرد. اينک امام شما از همه دنيايش به پيرهنى و شلواری و از همه طعامهایش به دو قرص نان اکتفا کرده است. البته شما را ياراى آن نيست که چنين کنيد، ولى مرا به پارسايى و مجاهدت و پاکدامنی و درستى خويش يارى دهيد. به خدا سوگند، از دنياى شما پاره زرى نيندوختهام و از همه غنائم آن مالى ذخيره نکردهام؛ و به جاى اين جامه که اينک کهنه شده است، جامهاى ديگر آماده نساختهام.آرى، در دست ما از آنچه آسمان بر آن سايه افکنده است، فدکى بود که قومى بر آن بخل ورزيدند و قومى ديگر از سر آن گذشتند و بهترين داور خداوند است. فدک و جز فدک را چه میخواهم که فردا ميعاد آدمى گور است. در تاريکى آن آثارش محو میشود و آوازهاش خاموش میگردد. حفرهای که هر چه فراخش سازند يا گورکن بر وسعتش افزايد، سنگ و کلوخ تن آدمى را خواهد فشرد و روزنههایش را تودههای خاک فرو خواهد بست؛ و من امروز نفس خود را به تقوا میپرورم تا فردا، در آن روز وحشت بزرگ، ايمن باشد و بر لبه آن پرتگاه لغزنده استوار ماند.»
این دعوت علی(ع) است که از ما میخواهد او را کمک کنیم. او راه را برای ما روشن کرده است. این که خیرخواه خودمان باشیم. از معصیت الهی پرهیز کنیم. در طاعت و بندگی او بکوشیم. نباید دین، عزت، کرامت و آزادی خود را برای رسیدن به مال و شهوت بفروشیم. باید آگاه باشیم. باید از روی بررسی و دقت تصمیم بگیریم.
علی(ع) هیچگاه برای دنیا زندگی نکرد. او همان کسی است که خطاب به دنیا فرمود: «إليک عني يا دنيا، فحبلک على غاربک، قد انسللت من مخالبک، وأفلتّ من حبائلک؛ اي دنيا از من دور شو! زيرا من زمام تو را به گردنت انداخته، خود را از چنگ تو بيرون کشيده، از دامهایت گريختهام.»
او راه خود را به خوبی شناخته بود. به همین دلیل میخواست که از هول و هراس روز قیامت در امان باشد. ما را نیز به همین راه دعوت میکند. با انتخاب این راه میتوانیم عنان تصمیمات خود را به دست بگیریم و در برابر چالشها ایستادگی کنیم.
لبنان در مرحله درجا زدن
از لبنان آغاز میکنیم که وضعیت دولت در آن در حالت درجا زدن قرار دارد. برق امیدی نیز در آن دیده نمیشود. چون جریانهای سیاسی همچنان بر مواضع خود پای فشاری میکنند. هیچکدام از آنها نمیخواهند از موضعگیریهای خود عقبنشینی کنند. چون احساس میکنند که این مرحله، مرحله عقبنشینی نیست و منتظر تغییراتی هستند که از آن برای تثبیت و تقویت جایگاه خود بهرهبرداری کنند.
متأسفانه جریانهای سیاسی طوری رفتار میکنند که گویی همه چیز در این کشور به خیر و خوشی است و بحرانهای اقتصادی و مالی وجود ندارد که باید از آنها حذر کرد. گویا مردم در رفاه هستند و تمام نیازمندیهای زندگیشان اعم از آب، برق، بهداشت، مسکن و آموزش تأمین است و از نتایج و پیامدهای جاری در پیرامون کشور و منطقه خطری متوجه لبنان نیست. در حالی که زمزمه صداهای جنگ با ابعاد سیاسی، اقتصادی و امنیتی آن رو به افزایش است. چیزی که تأثیرات خود را بر جامعه لبنان بر جای خواهد گذاشت.
در برابر این وضعیت بار دیگر از جریانهای سیاسی کشور میخواهیم که با حس مسئولیتپذیری ملی رفتار کنند. باید هر چه سریعتر دولت را تشکیل دهند. دولتی که باید دولت وحدت ملی باشد. لازمه این کار این است که همه از خواستههای خود دست بردارند. اگر این اتفاق بیفتد به نفع میهن است. چون تجربه ثابت کرده است که این کشور در گذشته و حال بر توازن و تعادل میان طوایف، مذاهب و مراکز سیاسی استوار بوده است. نه بر سیاست غالب و مغلوب.
جریانهای سیاسی در گذشته تجربه کردهاند که هر گاه کشور بر اساس پیروزی یک گروه در انتخابات پارلمانی یا حکومتی حرکت کرده است، کشور به سمت جمود و رکود رفته است و بعد از آن همه مجبور شدهاند دور یک میز بنشینند تا توازن بر کشور حاکم شود. نباید این تجربه تکرار شود.
مردمی که در آتش مشکلات معیشتی میسوزند، بر رهبرانی توسط اعتماد مردم به این جاها رسیدهاند، حق دارند که رهبران از محاسبات شخصی و آنی خود به نفع مردم این کشور و آینده آن دست بردارند. جریانهای سیاسی نیز باید این واقعیت را در نظر داشته باشند که صبر این مردم طولانی نخواهد بود. به سیاسیون عرض میکنیم: اگر اعتماد مردمی را که شما را به این موقعیتها رساندهاند، از دست بدهید، این موقعیتها و منصبها چه فایدهای برای شما دارند؟
سوریه میان دو محور
به سوریه میرسیم. سوریه در مرحله نزاع میان دو محور قرار دارد. محوری که میخواهد سوریه به ساحل آرامش برسد، وحدت و اقتدار گذشته خود را بازیابد و بتواند در سطح دنیای عرب و جهان اسلام و دنیا به ایفای نقش بپردازد و محوری که میخواهد سوریه بر اساس منافع منطقهای و بین المللی، تقسیم شده باقی بماند و قدرتهای منطقهای و بین المللی بر منابع و نفت این کشور سیطره داشته باشند و منطقه نفوذ خود و رژیم صهیونیستی را در این منطقه گسترش دهند.
در برابر همه این واقعیتها بار دیگر از مردم سوریه میخواهیم که آگاه باشند و در کنار وحدت و قدرت کشور خود بایستند و با تمام طمعورزیهایی که در کمین سوریه است، مقابله کنند. البته این به معنای انکار حقشان برای داشتن زندگی شرافتمندانه نیست. چون ما همیشه به چنین حقی دعوت کردهایم و برای تحقق آن تلاش نمودهایم.
چه کسی جنگ یمن را متوقف میکند؟
گزارش مستند سازمان ملل متحد از حجم آسیبهای غیرنظامیان توسط حملات هوایی ائتلاف و عملیات نظامی زمینی و محاصره که ما همیشه نسبت به آن هشدار دادهایم، پرده برداشت. نباید این گزارش در طاق نسیان گذاشته شود یا توجیه گردد. بلکه باید موجب شود که برای توقف این جنگ صداها بلند گردد. جنگی که روشن است در آن غیرنظامیان و زیرساختها بیشتر هدف قرار گرفتهاند.
ما معتقدیم که تداوم این جنگ بحران را عمیقتر خواهد کرد و بر شدت وخامت بحران انسانی خواهد افزود. نباید به محکوم کردن این وقایع بسنده کرد بلکه باید موضع قاطع گرفت تا تجاوز به این مردم متوقف شود.
دو مسئله باید حل شود
در خاتمه باید به دو مناسبت اشارهای داشته باشیم. اول – چهلمین سالگرد جنایت زمانه است و آن ربایش امام سید موسی صدر و دو همراه اوست. برای همه روشن است که هدف از این جنایت خدمت به رژیم صهیونیستی و هدف قرار دادن خطی بود توسط سید موسی صدر رسم شده و تمام عمر برای آن زحمت کشیده بود. او همیشه تلاش کرد که جلوی بروز فتنه افروزی در لبنان را بگیرد. چون معتقد بود که این فتنه به همزیستی ملی لبنان آسیب میزند. او این همزیستی را نعمت میدانست و معتقد بود که باید برای حفظ آن کوشید. او برای تقویت وحدت اسلامی، همگرایی مسلمان و مسیحی و حل بحرانهایی که موضع عربی و اسلامی را ضعیف کرده بود، تلاش کرد. با صلابت تمام در برابر محرومیتها ایستاد و پیشوای مقاومت در برابر خطر دشمن صهیونیستی برای لبنان و دفاع از آرمان فلسطین بود.
ما ربایش این شخصیت را جنایت علیه تمام طوایف، مذاهب و جریانهای سیاسی لبنان میدانیم. همه مسئولیت دارند که برای کشف رازهای پنهان این قضیه کوشش کنند. باید برای محرومیتزدایی، پشتیبانی از مقاومت و تقویت ارتباطات عربی و اسلامی، به راهنماییها، مفاهیم و ارزشهایی که او برای آنها مبارزه کرد وفادار بمانیم.
دوم – سیام ماه اوت، روز جهانی مفقودان است. دولت لبنان تا کنون توجه کافی به این موضوع نکرده است. هنوز هم سرنوشت هزاران مفقود جنگ داخلی لبنان نامعلوم است. ما بار دیگر از دولت لبنان میخواهیم که به این موضوع توجه کند. نباید بهانه بیاورد که پرداختن به موضوع مفقودان به صلح و ثبات داخلی آسیب میزند. چون مفقودان از همه طوایف هستند.