8 شوال 1439 هـ برابر با 1 تیر ۱۳۹۷ هـ و 22/٦/٢٠١٨ م
مطالب مهم خطبه اول: حق مقدس / اصل قصاص / ضوابط و محذوریتها / پدیده انتقامجویی / مسئولیت اصلاح گری.
مطالب مهم خطبه دوم: موانع تشکیل دولت / بقاع و درد امنیت / آمریکا صداقت ندارد / جنگ کی متوقف میشود؟ / روز پدر.
خطبه اول:
خداوند سبحانه و تعالى در کتاب عزیز خود میفرماید: «وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ الله إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَاناً فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُور» صدق الله العظيم.
حق مقدس
حق حیات یکی از مقدسترین حقوقهاست و تعدی به آن از بزرگترین جنایتها و گناهان کبیره به شمار میآید. چون این کار اهانت به زندگی بخش است و از سوی دیگر به امنیت و ثبات جامعه آسیب وارد میکند، ناامنی را افزایش میدهد و ضررهای دیگری را در پی دارد. ضرر در اینجا فقط از میان رفتن حیات انسان و گرفتن توانمندیهای او از جامعه نیست. بلکه کسانی را شامل میشود که به جهت فقدان او از نظر عاطفی، عملی و مالی آسیب میبینند و مردم از تواناییهایی که او داشت محروم میشوند.
قرآن کریم و احادیث به روشنی تمام به خطرات این تعدی اشاره مینماید. خداوند سبحان میفرماید: «وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِيهَا وَغَضِبَ الله عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِيم».
در حدیث نیز آمده است: «لَزوال الدّنيا جميعاً أهون على الله من دمٍ سُفِك بغير حقّ؛ نابودی کل دنیا برای خداوند آسانتر از این است که خونی به ناحق ریخته شود.» در حدیث دیگری آمده است: «لايَزَالَ الْمُؤْمِنُ فِي فُسْحَةٍ مِنْ دِينِهِ مَا لَمْ يُصِبْ دَماً حَرَاماً؛ مؤمن تا زمانی که خون حرامی را نریخته است، در گشایش دینی قرار دارد.»
از این رو میبینیم وقتی قابیل برادرش را تهدید کرد: «لَأَقْتُلَنَّكَ» برادرش به او گفت: «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ الله رَبَّ الْعَالَمِينَ». چون برای او روشن بود که با این قتل، قاتل بار تمام گناهان مقتول را به دوش خواهد کشید: «إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ * فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ».
اصل قصاص
مجازات قتل به مجازات اخروی منحصر نمیشود. بلکه قرآن کریم به مجازات دنیوی نیز اشاره مینماید. چون به ولی مقتول این حق داده شده است که قاتل را قصاص کند. هدف از دادن این حق خیلی روشن است؛ یعنی برای کسی که چنین جرئتی به خود داده است، جنبه بازدارندگی داشته باشد؛ بنابراین در نگاه اسلام به پدیده جنایت در عرصه زندگی، میان بیم اخروی و مجازات دنیوی جمع شده است. اسلام قصاص را راه حلی برای رویارویی با پدیده جنایت در زندگی میداند. چون جایگزین دیگری نمیتواند راه حل آن باشد. خداوند متعال نیز در اشاره به این امر میفرماید: «وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ». چون به رغم این که قصاص، کشتن یک انسان است، اما حیات جامعه به حساب میآید. حیات کسانی است که اگر قصاص نباشد، جان خود را از دست خواهند داد. اگر چه قصاص نمیتواند چیزی را که خانواده مقتول از دست داده است جبران نماید، اما شاید خشم و واکنششان را سرد کند. چون خشم باعث میشود که آنان به سمت انتقامهای کورکورانه بروند و خشم و کینه همچنان در جانشان باقی بماند.
اصل قصاص در اسلام همان تداوم آموزههای ادیان آسمانی پیشین است: «وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ».
ضوابط و محذوریتها
ولی قرآن کریم در عین حال که اصل قصاص را قانونی مینماید، مسئله را باز و بیضابطه رها نمیکند. بلکه در کنار آن ذهنیت انتقامجویی را نیز از بین میبرد. میفرماید: «وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ الله إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَاناً فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُور». این آیه ضوابط و محذوریتهایی را نیز برمیشمارد که باید مورد توجه قرار گیرد.
اول – قصاص در زمانی است که قتل عمد و از روی اصرار و تصمیم باشد؛ اما زمانی که قتل از روی خطا یا در مقام دفاع یا مقابله با فساد باشد، قصاص وجود ندارد. خداوند متعال با اشاره به این امر میفرماید: «وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ يَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلَّا خَطَأً وَمَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلَّا أَنْ يَصَّدَّقُو». مجازات چنین قتلی دیه و کفاره است. او باید به کفاره این کار دو ماه را پشت سر هم روزه بگیرد «ومَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً» و اگر نتوانست شصت مسکین را غذا بدهد.
دوم – نباید در قتل زیادهروی کرد. حتی در کیفیت آن نیز نباید افراط نمود. چون کشتن در برابر کشتن است و ضربه نباید با ضربات بیشتری پاسخ داده شود. قتل تنها مختص کسی است که باید قصاص شود و عشیره، نزدیکان، طایفه، مذهب، حزب یا کسانی که با او هر گونه ارتباطی دارند، نباید قصاص شوند. بنا به ویژگیهای مقتول یا موقعیت و جایگاه او نیز این حکم تغییر نمیکند. چون قرآن کریم میفرماید: «وَلَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى».
خداوند مواظب نحوه اجرای قصاص نیز هست. میفرماید: «وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ». خداوند اجازه نمیدهد که هنگام قصاص، فرد شکنجه شود یا مثله شود. امام علی(ع) در برخورد با ابن ملجم الگوی عملی به ما ارائه میدهد. آن حضرت میدانست ضربهای که به ایشان اصابت کرده، توسط شمشیر سمی بوده است و به زندگی ایشان خاتمه خواهد داد. از این رو خانواده خود بنی مطلب را جمع کرد و به ایشان فرمود: «يَا بَنِي عبدالمطلب لَا أُلْفِيَنَّكُمْ تَخُوضُونَ دِمَاءَ الْمُسْلِمِينَ خَوْضاً تَقُولُونَ قُتِلَ امیرالمؤمنین أَلَا لَا تَقْتُلُنَّ بِي إِلَّا قَاتِلِي انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذِهِ فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ وَ لَا تُمَثِّلُوا بِالرَّجُلِ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلى الله عليه وآله) يَقُولُ إِيَّاكُمْ وَ الْمُثْلَةَ وَ لَوْ بِالْكَلْبِ الْعَقُورِ؛ اى فرزندان عبدالمطلب، نبینم كه به بهانه كشته شدن من در خون مسلمانان فرو افتيد و بگوييد: امیرالمؤمنین كشته شد. معلومتان باد كه فقط قاتلم بايد قصاص شود. ملاحظه نماييد هرگاه من از اين ضربت او از دنيا رفتم تنها او را يك ضربت بزنيد و گوش و بينى و اعضاى او را قطع مكنيد كه من از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم مىفرمود: از مثله كردن دورى كنيد هر چند در باره سگ هار باشد.»
سوم – اجرای حکم قصاص نباید به ناامنی یا سوء اجرا منجر شود. از این رو قصاص باید با اجازه حاکم شرع باشد. حاکم شرع نیز اجازه چنین کاری را نمیدهد مگر این که ثابت شود کسی که مورد جنایت قرار گرفته، مظلومانه کشته شده است. این نیز به دقت و بررسی جنایت و شرایط آن بستگی دارد. این که انسانی کسی دیگر را بکشد، برای قاتل بودن او کفایت نمیکند. چون ممکن است برای دفاع از خود یا دفع تجاوز چنین کاری را کرده باشد. حکم چنین اقدامی فقط بعد از بررسی شرایط عینی، پیچیدگیهای عمل و پیامدهای اجرای حکم صادر میشود. شاید حاکم شرع چنین مصلحت ببیند که اجرای قصاص به تأخیر بیفتد. مثلاً تا زمانی که شرایط طبیعی برای اجرای آن فراهم شود و یا این که مصلحت ببیند اجرای آن فعلاً متوقف شود یا به جای آن دیه داده شود.
معیار دیگر و شاید رساترین آن، باز بودن در رحمت و بخشش است. خداوند سبحانه و تعالی اهتمام دارد که این در کنار هر مجازاتی این در باز باشد. البته بخشش نیز برای خود شرایطی دارد و از جمله شرایط آن این است که عفو به ادامه یافتن جنایت نینجامد. امام زین العابدین(ع) در اشاره به این موضوع میفرماید: «وأمّا حقّ من ساءك، فأن تعفو عنه، فإن رأيت أنّ العفو عنه يضرّه انتصرت؛ حقّ کسی که به تو بدی کند، این است که از او درگذری، ولی اگر دانستی که گذشت از او زیانبار است، آنگاه انتقام بگیر.» خداوند نیز اشاره به اصل عفو میفرماید: «مَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ»؛ بنابراین قرآن به عفو دعوت میکند و هنگام عفو روی داد، قاتل یا نماینده او باید این عفو و بخشش را به نیکی جبران نماید. در قرآن کریم آمده است: «وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ».
پدیده انتقامجویی
دیدگاه اسلام نسبت به قتل این است و در این دیدگاه عدالت تا نهایت درجه رعایت شده و حق خانواده مقتول در نظر گرفته شود؛ اما در عین حال تأکید شده است که مدارا و بخشش برای مؤمنان بهتر، ماندگارتر و پاکیزهتر است و هر کس که ببخشد، پاداش او بر عهده خداوند است. اسلام با این دیدگاه پیشرفته و کامل، با مفهوم حقارت آمیز کشتن و تعدی به جان مردم مقابله کرده است. در حالی که منطق جاهلی از مردم میخواهد بدون در نظر داشت معیارهای عدالت، رحمت و نگاه داشتن حرمت انسان و جامعه، کورکورانه انتقام بگیرد.
ولی در کمال تأسف این منطق جاهلی هنوز هم وجود دارد و ما در جامعه خود شاهد چنین پدیدهای هستیم و پیامدهای منفی انتقامگیری برای ثبات جامعه و گسترش پدیده خشونت، قتل و قتل متقابل را به خوبی لمس میکنیم.
ریشه کنی این پدیده مسئولیت دولت است. دولت وظیفه دارد که امنیت را گسترش دهد و حاکمیت خود را اعمال نماید. دولت باید به سرعت قاتلان، جنایتکاران و افراد خونریز را دستگیر کند. تا چنانچه امروز در جامعه ما رواج دارد فرد، خانواده و قبیلهای احساس نکند که حق دارد به دست خود، حقش را بگیرد. بلکه ببیند دولت از او در برابر جنایتکاران را با هر مقام، موقعیت و حمایتی پشتیبانی مینماید. در این زمینه علما، صاحب نظران، فعالان اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و جریانهای تأثیرگذار باید تلاش کنند تا فرهنگ احترام به خون مردم گسترش یابد و جلوی خونریزی آسان گرفته شود. آنها باید مردم را پایبند به قانون بار بیاورند. به گونهای که قانون برای همه باشد. در اجرای قانون نباید میان فقیر و غنی و مسئول و زیردست تفاوتی وجود داشته باشد. همه باید در برابر این پدیده ایستادگی کنند. پدیدهای که منجر به عقبماندگی و تجزیه شدن جامعه به گروههای درگیر میشود و جلوی رشد و پیشرفت جامعه را میگیرد.
در عین حال باید طرحهای اصلاحی تقویت و تثبیت شود تا مشکلاتی که باعث بروز جرائم میشوند، حل شود، از رشد فزاینده مشکلات جلوگیری گردد. چون اگر این مشکلات از همان ابتدا درمان نشوند، چنین مشکلاتی در جامعه ما روی خواهد داد.
مسئولیت اصلاح گری
آن چه امروز در جامعه ما خصوصاً بقاع جریان دارد، ایجاب میکند که بسیج همه جانبه صورت گیرد. مردم نباید سکوت کنند و بر تپه آرامش نظارهگر بنشینند. همه باید احساس کنند که مسئول هستند تا تلاش کنند، حرف خیری بزنند و اصلاحگری نمایند. چون کسی که میتواند اصلاح کند یا مشکلاتی را حل نماید، ممکن است شریک این خونهای بیگناه باشد.
این حدیث باید سرمشق ما باشد: «من رأى منكم منكراً فليغيّره بيده، فإن لم يستطع فبلسانه، فإن لم يستطع فبقلبه، وذلك أضعف الإيمان؛ هر کدام از شما که منکری دید باید با دست خود آن را تغییر دهد و اگر نتوانست با زبان خود این کار را انجام دهد و اگر نتوانست به قلب خود چنین کند و این ضعیفترین درجه ایمان است.»
از خداوند میخواهیم که به همه ما توفیق دهد از کسانی باشیم که خونها را حفظ میکنند، آتش کینه و دشمنی را که در سینهها و جوامع زبانه میکشد خاموش مینمایند و دست به اصلاحگری میزنند. چون اصلاح میان مردم، بهتر از یک سال نماز و روزه است.
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای بندگان خدا! شما و خودم را به همان چیزی توصیه مینمایم که امیرالمؤمنین(ع) به اصحاب خود توصیه نمود: «فَعَلَيْكُمْ بِالْجَدِّ والاجْتِهَادِ، وَالتَّأَهُّبِ، وَالِاسْتِعْدَادِ، وَالتَّزَوُّدِ فِي مَنْزِلِ الزَّادِ وَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا كَمَا غَرَّتْ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ مِنَ الْأُمَمِ الْمَاضِيَةِ، وَالْقُرُونِ الْخَالِيَةِ، الَّذِينَ احْتَلَبُوا دِرَّتَهَا، وَأَصَابُوا غِرَّتَهَا، وَأَفْنَوْا عِدَّتَهَا، وَأَخْلَقُوا جِدَّتَهَا، وَأَصْبَحَتْ مَسَاكِنُهُمْ أَجْدَاثاً، وَأَمْوَالُهُمْ مِيرَاثاً، لَا يَعْرِفُونَ مَنْ أَتَاهُمْ، وَلَا يَحْفِلُونَ مَنْ بَكَاهُمْ، وَلَا يُجِيبُونَ مَنْ دَعَاهُم. فَاحْذَرُوا الدُّنْيَا، فَإِنَّهَا غَدَّارَةٌ، غَرَّارَةٌ، خَدُوعٌ، مُعْطِيَةٌ، مَنُوعٌ، مُلْبِسَةٌ، نَزُوعٌ، لَا يَدُومُ رَخَاؤُهَا، وَلَا يَنْقَضِي عَنَاؤُهَا، وَلَا يَرْكُدُ بَلَاؤُهَا؛ بر شما باد به تلاش و كوشش، آمادگى و آماده شدن و جمع آورى زاد و توشه آخرت در دوران زندگى دنيا، دنيا شما را مغرور نسازد، چنانكه گذشتگان شما و امتهاى پيشين را در قرون سپرىشده مغرور ساخت، آنان كه دنيا را دوشيدند، به غفلت زدگی در دنيا گرفتار آمدند، فرصتها را از دست دادند و تازههاى آن را فرسوده ساختند، سرانجام خانههايشان گورستان و سرمايههايشان ارث اين و آن گرديد، آن را كه نزديكشان رود نمىشناسند و به گریه کنندگان خود توجهى ندارند و نه دعوتى را پاسخ مىگويند. مردم! از دنياى حرام بپرهيزيد، كه حيلهگر و فريبنده و نیرنگباز است، بخشندهاى باز پس گيرنده و پوشندهاى برهنه کننده است، آسايش دنيا بىدوام و سختىهايش بىپايان و بلاهايش دائمى است.»
امام علی(ع) با این وصیت میخواهد ما را با دگرگونیها و تحولات دنیا آشنا نماید. چون هر روز با کسانی خداحافظی میکنیم که چشم و گوش دنیا را پر کرده بودند. ولی چیزی پشت سر خود باقی نگذاشتند. اکنون نه صدایی از آنان بلند است و نه حسی دارند. همه چیز خود را رها کردند و رفتند. امام از ما میخواهد که چون آنان فریب نخوریم و چون آنان مغرور نشویم. دنیا را محل ثبات و پناهگاه خود قرار ندهیم. بلکه آن را ایستگاهی برای گرفتن زاد و توشه برای رسیدن به خانه ثبات و استقرار بدانیم.
باید تلاش و کوشش کنیم. چون این قطار منتظر ما نخواهد ماند و روزی بانگ الرحیل ما را نیز دعوت خواهد کرد. این که باید توشه برداریم و برویم. پس برای آن روز باید زاد و توشه برداریم. روزی که به آن نیاز داریم. چون غیر از این توشهای دیگر وجود نخواهد داشت. اگر چنین دیدگاهی به زندگی داشته باشیم، از آگاهی، مسئولیتپذیری و تلاش بیشتری برخوردار خواهیم بود و میتوانیم به مصاف چالشها برویم.
موانع تشکیل دولت
از لبنان آغاز میکنیم. لبنانیها همچنان منتظرند دولتی تشکیل شود که در حد توان خود، آرمانها و خواستههایشان را برآورده نماید؛ اما به رغم خوشبینیهای موجود، چرخ تشکیل دولت حرکتی از خود نشان نداده است یا این که سرعت مناسب را ندارد. علت ممکن است داخلی بوده و شرایط گوناگون مطرح شده باشد یا که این که ریشه خارجی دارد که درباره آن صحبت میشود؛ اما ما امیدواریم که موانع جنبه داخلی داشته باشند.
موانع هر چه باشند، ما بار دیگر از جریانهای سیاسی میخواهیم به وعدههایی که به موکلان خود همانهایی که به آنان این مسئولیت را دادهاند عمل کنند. اگر تمایلی به تشکیل سریع دولت وجود دارد، باید هر زودتر موانع داخلی را از راه بردارند؛ چون این کار ممکن است و هر کس باید به نوبه خود در برداشتن موانع خارجی نیز تلاش کند تا به دولت وحدت ملی برسیم. چیزی که ما به آن نیاز داریم. چون به خاطر شرایط ناگوار اقتصادی و مالی و بحرانهای کشندهای که بر دوش شهروندان سنگینی میکند، فشارهای خارجی و پیامدهای ناشی از تحولات و رویدادهای منطقه، فشارهای داخلی تشدید میشود.
برون رفت کشور از این بحرانها و چالشهایی که فراروی آن قرار دارد، تحقق نمییابد مگر این که جریانهای سیاسی از دستور کارهای خاص خود دست بردارند. چون هر کدام از آنها برای خود دستور کار داخلی و خارجی دارند. البته ما مانعی نمیبینیم که هر جریان دستور کار خاص خود را داشته باشد، ولی نباید به ضرر مردم این کشور باشد. جریانهای سیاسی باید امین آرمانها و آرزوهای مردم خود باشند. چون مردم تاب تحمل پیامدهای مصیبتبار ناشی از اختلافات و درگیری منافع جریانهای سیاسی را ندارند.
بقاع و درد امنیت
از سوی دیگر هفته گذشته شاهد چند حادثه امنیتی در بقاع بودیم. این حوادث بقاع را تکان داد و جان چند نفر از مردم این منطقه را گرفت. این علاوه بر حوادث دیگری است که قبلاً به صورت آدم ربایی، سرقت و قتل در منطقه روی داده است. این منطقه عزیز از لبنان طاقت این گونه حوادث را ندارد.
در برابر این حوادث تأسفانگیز، باید تأکید کنیم که این حوادث ویژگی ذاتی مردم این منطقه نیست. بلکه کار کسانی است که سنخیتی با این مردم ندارند و باری اضافی بر دوش منطقه و ثبات آن هستند. اینان آلت دست کسانی هستند که ثبات و آرامش این منطقه را نمیخواهند.
از این رو بار دیگر از مردم منطقه میخواهیم که راه حلی ریشهای پیدا کنند تا به این وضعیت پایان دهد و دولت حاکمیت خود را بر این منطقه اعمال نماید. همه باید اقدام کنند. چون چارهای غیر از این وجود ندارد. البته این بدان معنا نیست که نیروهای امنیتی میدان را خالی کنند بلکه باید از حمایت و همکاری جدی نیروهای سیاسی، حزبی، فعالان اجتماعی و قبیلهای برخوردار باشند و جلوی پیامدهایی را که دولت نیز از آن نگرانی دارد بگیرند.
حق منطقه بقاع بر دولت این است که دولت به مسئولیتهای خود در قبال امنیت و ثبات آن عمل نماید. نباید مردم را در دام دردها و رنجهایی رها کنند که مردم این منطقه گرفتار آن هستند و روزی، داراییها و جانشان را مورد تهدید قرار داده است. این منطقه در طول تاریخ خود چیزی برای دولت کم نگذاشته است و پارههای تن خود را به نهادهای نظامی و امنیتی هدیه داده است، در همه عرصههای ملی حضور فعال داشته و در این رابطه قربانیهای بسیاری داده است.
آمریکا صداقت ندارد
به فلسطین میرویم. نه چندان بیارتباط به فشارهای صهیونیستی به فلسطینیان، آمریکا از شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد خارج شد. این اقدام در راستای حمایت از رژیم صهیونیستی است که این شورا جرئت کرد و آن را محکوم نمود. ما این اقدام آمریکا را نوعی حمایت و تشویق رژیم صهیونیستی میدانیم تا تعرض به حقوق بشر را ادامه دهد. این اقدام نشان میدهد که آمریکا در دادن شعار حقوق بشر که ادعای رعایت آن را دارد، صداقت ندارد.
جنگ کی متوقف میشود؟
در عرصهای دیگر، به آخرین تحولات و جریانات یمن میپردازیم. تجاوز به این مردم ادامه دارد و مردم و زیرساختهای آن پیوسته مورد هدف واقع میشود. برای همه روشن است که این جنگ راه حلی در پی نخواهد داشت و در برابر اراده مردمی که دست شستن از کرامت خود را نمیپذیرند و دست کم گرفتن اراده و آزادی عمل در ساختن کشور و نهادهای آن را قبول ندارند، هدفهای این جنگ تحقق نخواهد یافت.
زمان آن فرارسیده است که این جنگ متوقف شود و همه به دنبال راه حلهایی باشند که کرامت مردم این کشور را حفظ کند و آزادی تصمیمگیری در حال و آینده او را برای او فراهم نماید.
روز پدر
در پایان باید روز پدر را به همه پدران تبریک و تهنیت عرض نماییم. همان پدری که زندگی خود را برای ساختن خانواده و تأمین زندگی شرافتمندانه فدا میکند. از این رو سزاوار تکریم الهی است. حق دارد که فرزندانش او را گرامی بدارند و مورد تقدیر و تجلیل خود قرار دهند. از این رو خواهش ما این است که این روز، آن گونه که بایسته است روز تشکر، تقدیر و سپاس از پدران باشد. روز یادآوری مسئولیتها باشد. چون هر روز که میگذرد بار معیشتی، تربیتی و مراقبتی پدران نیز افزایش مییابد.
از خداوند میخواهیم که به پدران توفیق دهد تا به بهترین صورت به مسئولیت خود عمل کنند و به فرزندان نیز توفیق تشکر و تقدیر از پدرانشان عنایت فرماید.