25 ربیع الثانی 1439هـ برابر با 22 دی 1396 هـ و 12/١/٢٠١٨ م
مطالب مهم خطبه اول: مرکز تصمیمگیری / بیماریهای قلب / ویژگیهای قلب سلیم / اول سلامت قلب بعد سلامت بدن / نمونهای از قلب سلیم.
مطالب مهم خطبه دوم: لبنان و بحران ادامهدار / آیا انتخابات به تأخیر میافتد؟ / تلاش برای نابودی آرمان فلسطین.
خطبه اول:
خداوند متعال در کتاب عزیز خود میفرماید: «وَلَا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ* يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ* إِلَّا مَنْ أَتَى اللهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ».
مرکز تصمیمگیری
در قرآن کریم سخن از قلب و احوال و بیماریهای آن بسیار رفته است. وقتی قرآن کریم از قلب سخن میگوید، منظور آن یک عضله گوشتی که میتپد و خون را به تمام اعضا و جوارح بدن انسان میرساند و اگر از کار باز ایستد، زندگی متوقف میشود نیست. بلکه منظور قرآن کریم از قلب، مرکز تصمیمگیری و راهبری انسان است. قلب خاستگاه اندیشهها و جهتگیریهای انسان است. احساسات و عواطف انسان از قلب نشئت میگیرد. توسط همین قلب است که انسان ایمان میآورد یا کافر میشود، دشمنی میکند، عشق میورزد، متنفر میشود، عقبگرد میکند، به پیش میرود و متوقف میشود.
امام صادق(ع) با اشاره به این امر چنین میفرماید: «اَنَّ مَنْزِلَهَ الْقَلْبِ مِنَ الْجَسَدِ بِمَنْزِلَهِ الْاِمَامِ مِنَ النَّاسِ؛ نقش قلب برای بدن مانند نقش امام برای مردم است.» بنابراین همان طور که امام مردم را راهنمایی میکند، قلب نیز بدن و وجود انسان را راهنمایی مینماید.
پیامبر خدا(ص) نیز در اشاره به کارکرد قلب که صلاح یا فساد است میفرماید: «إذا طابَ قلبُ المَرءِ طابَ جَسَدُهُ و إذا خَبُثَ القلبُ خَبُثَ الجَسَدُ؛ هر گاه دل انسان پاک شود، بدنش نيز پاک گردد و هر گاه دلش ناپاک شود، بدنش نيز ناپاک گردد.»
در حدیث دیگری پیامبر خدا میفرماید: «في الإنسانِ مُضغَةٌ، إذا هي سَلِمَت و صَحَّت سَلِمَ بها سائرُ الجَسَدِ، فإذا سَقِمَت سَقِمَ بها سائرُ الجَسَدِ و فَسَدَ و هِي القلبُ؛ در انسان پاره گوشتى است که اگر آن سالم و درست باشد، ديگر [اعضاى] بدن به وسيله آن سالم میشود و هر گاه آن بيمار شود ساير [اعضاى] بدن بيمار و تباه میگردد. آن پاره گوشت، دل است.»
چون قلب دارای چنین نقش و موقعیتی است، میبینیم که قرآن کریم به قلب مسئولیت داده است. از این رو میفرماید: «لَا يُؤَاخِذُکمُ الله بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِکمْ وَلَکنْ يُؤَاخِذُکمْ بِمَا کسَبَتْ قُلُوبُکمْ» و در آیه دیگری میفرماید: «وَلَيْسَ عَلَيْکمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَلَکنْ مَا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکمْ». زمانی که نیز از عذاب بسیاری از انسانها و جنیان سخن میگوید، علت دچار شدن به چنین سرنوشتی را در این میداند که از نقش و جایگاه قلب غفلت ورزیدند: «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بها» سپس میفرماید: «کالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ».
بیماریهای قلب
از این رو قرآن کریم از انسان میخواهد که به قلب خود توجه داشته باشد و از آن حمایت نماید. به انسان هشدار میدهد که قلب ممکن است بیمار شود. لذا میفرماید: «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ الله مَرَضاً».
یکی از بیماریهای قلب سنگدلی است. میفرماید: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِک فَهِيَ کالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً». بیماری دیگر کوردلی است: «فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَکنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ».
در جایی دیگر قرآن از محجوب و قفل شدن و مهر خوردن قلب سخن میگوید: «بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا کانُوا يَکسِبُونَ». رین همان غشایی است که قلب را میپوشاند و جلوی کار قلب را میگیرد. میفرماید: «خَتَمَ الله عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ» و میفرماید: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآَنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا».
در مقابل از قلب سلیم، پاک، بازگشت کننده و مطمئن سخن میگوید. قلبی که پذیرای آرامش و اطمینان است. میفرماید: «الَّذِينَ آَمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکرِ الله أَلَا بِذِکرِ الله تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ».
میفرماید: «وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ».
میفرماید: «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّکينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَاناً مَعَ إِيمَانِهِمْ».
احادیث نیز به چشمها و گوشهایی که در قلب انسان مؤمن وجود دارد، اشاره مینمایند. از امام صادق(ع) وارد شده است: «إنَّما شيعتنا أصحاب الأربعة الأعين: عينان في الرّأس، وعينان في القلب؛ شیعیان ما چهار چشم دارند. دو چشم در سر و دو چشم در قلب.» میفرماید: «إنَّ لک قلباً ومسامع، وإنَّ الله إذا أراد أن يهدي عبداً فتح مسامع قلبه؛ همانا تو را دلى است و گوشهایی. هر گاه خداوند بخواهد بندهای را هدايت کند، گوشهای دل او را باز میکند.»
در آیهای که ابتدای خطبه تلاوت کردیم، سخن درباره قلب سلیم است. قرآن کریم اشاره مینماید میزان نجات یافتن انسان در برابر پروردگار، به میزان سلامت قلب او بستگی دارد. میفرماید: «وَلَا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ* يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ* إِلَّا مَنْ أَتَى الله بِقَلْبٍ سَلِيمٍ»؛ بنابراین کسی نزد خداوند سرافکنده و خجل است که قلب سالمی ندارد.
ویژگیهای قلب سلیم
قلبی که باید داشته باشیم تا به رستگاری و سعادت برسیم، چه ویژگیهایی دارد. مفسران آرای گوناگونی درباره ماهیت قلب دارند. احادیث متعددی وجود دارند که درباره ماهیت قلب سخن گفتهاند.
برخی از مفسران عقیده دارند قلب سلیم قلبی است که در آن تردید راه نداشته باشد و از روی هوا و هوس عمل ننماید. مبنای نظرشان نیز حدیثی از پیامبر خداست. از آن حضرت درباره قلب سلیم سؤال شد. فرمود: «دينٌ بلا شَک؛ قلب سلیم دین بدون تردید است.» کسی دارای قلب سلیم است که موضعگیریهایش بر اساس باورهای قوی باشد. او در موضعگیریها و تصمیمگیریهای خود دقت دارد. بر اساس هوا و هوس حرکت نمیکند. از آن کسانی نیست که موضعگیریهایشان از روی منافع و هواپرستی است. اینان کسانی هستند که با هر بادی حرکت میکنند و با هر صدایی سر میچرخانند.
برخی از مفسران نیز گفتهاند که قلب سلیم، قلبی است که از محبت دنیا خالی باشد. در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: «القلب الَّذي سلِم من حبّ الدّنيا؛ قلب سلیم قلبی است که از دنیادوستی خالی باشد.» بنابراین قلب سلیم، قلبی است که بر اساس دنیادوستی تصمیم نمیگیرد. برای همه روشن است که دنیادوستی چه پیامدهای منفی دارد.
در حدیث آمده است: «حبّ الدّنيا أصل کلّ معصية وأوّل کلّ ذنب؛ دنیادوستی ریشه تمام نافرمانیها و ابتدای همه گناهان است.»، «حبّ الدّنيا رأس کلّ خطيئة؛ دنیادوستی در رأس همه اشتباهات است.»، «حُبُّ الدُّنيا يُفسِدُ العَقلَ وَيُصِمُّ القَلبَ عَن سَماعِ الحِکمَةِ؛ دنیادوستی عقل را فاسد میکند و قلب را از شنیدن حکمت بازمیدارد.»
وقتی از مفاسد دنیادوستی سخن میگوییم، بدین معنا نیست که نیازمندیهای خود را از دنیا تأمین نکنیم. چون بهرهمندی از دنیا چیزی است که خداوند ما را بدان دستور داده است: «وَلَا تَنْسَ نَصِيبَک مِنَ الدُّنْيَا» و فرموده است: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ الله الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آَمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ». در حدیث هم آمده است: «إذا أقبلت الدّنيا، فأحقّ أهلها بها أبرارها لا فجَّارها؛ زمانی که نعمتها وفور یافت و دنیا به انسان روی آورد؛ بندگان صالح و شایسته به استفاده از آن سزاوارترند؛ نه بدکاران.»
ولی منظور این است که دنیا همه چیز انسان نشود. به گونهای که به خاطر دنیا، آخرت، عزت، کرامت و مصالح واقعی خود را از دست بدهد.
برخی دیگر از مفسران نیز گفتهاند: «قلب سلیم قلبی است که غیر از خداوند چیزی دیگری در آن نباشد.» در این صورت خداوند راهنما، دستور دهنده و نهی کننده خواهد شد. غیر از خداوند چیز دیگری نقش راهنمایی را به عهده نخواهد گرفت و در این کار کسی شریک او نخواهد شد. این حدیث امام صادق(ع) نیز در همین باره است: «القلب السَّليم الذي يلقى ربَّه، وليس فيه أحد سواه؛ قلب سلیم قلبی است که محل ملاقات خداوند باشد و در آن غیر از خداوند نباشد.»
قلب سلیم قلبی است که در همه کارها فقط خداوند را در نظر بگیرد. برخی دیگر از مفسران نیز معتقدند که قلب سلیم قلبی است که نسبت به بندگان خداوند نصیحتگر باشد و چیزی غیر از نیکی و خیر از آن صادر نشود.
برخی دیگر عقیده دارند که قلب سلیم، قلبی است که در همه کارها نیت خود را برای خداوند خالص گرداند؛ یعنی غیر از خداوند هدف و غایتی نداشته باشد.
پیامبر خدا(ص) نیز در حدیثی قلب سلیم را این گونه معنا میکند: «إنَّ للهِ آنية في الأرْضِ، فأحَبُّها إلى اللهِ مَا صَفَا مِنْهَا وَرَقَّ وصَلبَ، وهيَ القُلوب، فأمَّا مَا رقَّ: فَالرِّقَّة عَلَى الإخوان، وأمَّا مَا صَلبَ منها: فَقولُ الرَّجُل في الحقِّ لا يَخَافُ في الله لَوْمَةَ لائِمٍ، وأمَّا مَا صَفَا: مَا صَفَتْ مِن الذُّنوبِ؛ به راستی خدای تعالی در زمین ظرفهایی دارد که همان دلهاست. محبوبترین این ظرفها در نظر خدا آن است که پاکتر، رقیقتر و استوارتر باشد. قلب رقیقتر آن است که به برادران خود رقّت داشته باشد و استوارتر، آن است که در راه خدا حق گوید و از سرزنش هیچ سرزنش گری بیم نداشته باشد. پاکترین و با صفاترین آنها آن است که از آلودگی گناهان پاک باشد.»
البته شاید همه اینها مفهوم قلب را در بربگیرد. شاید ژرفترین معنا برای قلب سلیم این باشد که قلب سلیم قلبی است که غیر از خداوند چیزی در آن وجود نداشته باشد. قلبی که خالی از دنیادوستی، کینه، فریب، حسد، طمع و ریا باشد.
نمونهای از قلب سلیم
خداوند به نمونهای از قلب سلیم اشاره مینماید. میفرماید: «وَإِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ* إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ». سیره و موضعگیریهای این پیامبر همه نشانهای از قلب سلیم هستند. خداوند تمام قلب و موجودیت او را پر کرده است. خداوند رویکرد و چشمانداز اوست. با خداوند به مصاف خطرات میرود. حتی وقتی به آتش انداخته میشود، باز هم با خداست و آماده است که همه فداکاریها را به جان بخرد. حتی اگر مجبور شود که به دست خود، فرزند خود را ذبح نماید. خداوند در اشاره به این واقعیت میفرماید: «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ کانَ أُمَّةً قَانِتاً للهِ حَنِيفاً وَلَمْ يَک مِنَ الْمُشْرِکينَ * شَاکراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ».
قلب سلیم قلب پیامبر خداست. پیامبری که خداوند درباره او میفرماید: «لَقَدْ جَاءَکمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْکمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ» و میفرماید: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ الله لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کنْتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک».
قلب سلیم، قلب اهل بیت(ع) است. وقتی خداوند درباره آنها سخن میگوید، از قلوب پاکشان حرف میزند: «إِنَّمَا يُرِيدُ الله لِيُذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَکمْ تَطْهِيراً».
از این رو پیامبر خدا، از اصحاب و یاران خود میخواست که همیشه مراقب سلامت قلب خود باشند. مواظب باشند که قلبشان نظرگاه الهی باشد. همیشه این دغدغه را داشته باشند که نکند قلبشان دچار بیماریهای روحی و روانی شود. میفرمود: «إِنَّ اللهَ تَبارَک وَتَعالى لايَنْظُرُ إِلى صُوَرِکمْ وَلا إِلى أَمْوالِکمْ [أَقْوالِکم] وَلکنْ يَنْظُرُ إِلى قُلُوبِکمْ وَأَعْمالِکمْ؛ خداوند تبارک و تعالی به شکل شما و اموال [و گفتار] شما نگاه نمیکند بلکه به دلها و اعمال شما توجه مینماید.» از این رو وقتی از آن حضرت سؤال شد: برترین مردم کیست؟ فرمود: «کلّ مخموم القلب، صدوق اللِّسان؛ هر کس که دلی پاک و زبانی راستگو داشته باشد.» و زمانی که عرض شد: زبان راستگو را میدانیم، اما دل مخموم چیست؟ فرمود: «هو التقيّ النقيّ، لا إثم فيه ولا بغي، ولا غلّ ولا حسد؛ دلی پاک و بیآلایش که از گناه، معصیت، نیرنگ و حسد در آن اثری نیست.»
اول سلامت قلب بعد سلامت بدن
بنابراین بیش از آن که مواظب بدن خود هستیم، باید مواظب قلب خود باشیم که بیش از پیش سالم باشد. چون بیماری جسمی محدود به این دنیاست، اما بیماریهای قلبی دنیا و آخرت را دربر میگیرد.
ابزار سلامت قلب را نیز خداوند مشخص کرده است: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ»، «أَلَا بِذِکرِ الله تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ».
در این باره در حدیث آمده است: «فإنّ تقوى الله دواء داء قلوبکم؛ تقوای الهی داروی بیماریهای قلبی شماست.»
در دعا نیز چنین میخوانیم: «اللّهمّ فرّغ قلبي لمحبّتک، واشغله بذکرک، وأنعشه بخوفک وبالوجل منک، وقوّه بالرغبة إليک، وأمله إلى طاعتک، وأجر به في أحبّ السّبل إليک؛ بار خدايا دلم را جایگاه محبت خود قرار ده و آن را به ياد خود مشغول دار و از بيم خود توانگرش نماى و رغبت آن را به خودت برانگيز و به طاعت خود گرايشش ده و بدان راه که بيشترش دوست دارى، روان بدار.»
خدایا از تو میخواهیم که به ما توفیق شکر نعمت و حسن عبادت عنایت فرمایی. خدایا از تو قلب سلیمی میخواهیم. ای مهربانترین مهربانان.
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای بندگان خدا! شما و خودم را توصیه میکنم که از این داستان عبرت بگیریم. در تاریخ آمده است که بعد از طوفان، ابلیس با حضرت نوح(ع) برخورد کرد. به نوح(ع) عرض کرد: تو بر من حقی داری و من میخواهم در ازای آن صفاتی را به تو بیاموزم. نوح فرمود: من چه حقی بر تو دارم؟ ابلیس گفت: حق تو بر من این است که قوم خود را نفرین کردی و خداوند همه آنان هلاک کرد. از کبر و طمع و حسد بپرهیز. چون کبر باعث شد که من آدم را سجده نکنم. کبر مرا به کفر کشاند و سبب گردید که شیطان رانده گردم. از طمع نیز بپرهیز. چون بهشت را به آدم دادند، اما او را از نزدیک شدن به یک درخت نهی نمودند؛ اما طمع او را واداشت که از آن درخت بخورد. از حسد بپرهیز؛ زیرا فرزند آدم به برادرش حسد برد و او را به قتل رساند. نوح فرمود: به من بگو چه وقت بر آدمیزاده تواناتری؟ ابلیس گفت: هنگام غضب.
این تجربه ابلیس بود؛ بنابراین باید از خدا پروا کنیم که نکند در یکی از اینها گرفتار شویم. باید بکوشیم که هر قدر صاحب ثروت، موقعیت و زیبایی شدیم گرفتار کبر نشویم. نباید طمع بورزیم؛ بنابراین باید به آن چه خداوند قسمت کرده است، قناعت کنیم. نباید به کسی به خاطر نعمتهایی که خداوند به او داده است، حسد بورزیم. باید در هنگام غضب، خشم خود را فروخوریم تا به آن چه دیگران هنگام رها کردن عنان خشم گرفتار شدند، دچار نگردیم.
به این ترتیب از آگاهی و مسئولیتپذیری بیشتری برخوردار خواهیم بود و میتوانیم در برابر چالشها بایستیم.
لبنان و بحران ادامهدار
از لبنان آغاز میکنیم که همچنان از فشار بحران به وجود آمده میان مسئولان بر سر دادن سنوات ارشدیت به افسران دوره 1994 خسته و ناتوان است. مشکل این است که این امتیاز بدون گرفتن امضا و موافقت وزیر مالیه داده شده است. اگر چه همه وعده دادهاند که این بحران روی روند کلی کشور و باقی موضوعات تأثیر نمیگذارد و در چارچوب محدود خود باقی میماند، امان نگرانی لبنانیها این است که این مشکل روی مسائل انتخاباتی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بازتاب یابد.
ما هیچ کس را در این باره ملامت نمیکنیم، ولی حل این مشکل با فضای نفرتآلود میان رهبران سیاسی میسر نمیشود تا چه رسد به این که این نفرت در میان رهبران درجه اول باشد.
نیاز است که بار دیگر تأکید کنیم کشور به توافق نیاز دارد. چون موضوعات بسیاری است که لبنان را تهدید مینماید و هر اختلافی به سرعت بعد طایفهای و مذهبی میگیرد و تفسیرها و تعبیرهایی از آن میشود که بحران را از محدود خود فراتر میبرد.
از این رو بار دیگر درخواست میکنیم که این موضوع از رقابتهای رسانهای خارج شده و به مؤسساتی برود که همه در آن نماینده دارند؛ یعنی ابهاماتی که در برخی از بندها وجود دارد روشن شود، صلاحت ها مشخص گردند و فرمولی ایجاد شود که مورد توافق همه باشد. خواهش ما این است که همه در این راستا تلاش کنند و ما معتقدیم که این توانایی را داریم.
آیا انتخابات به تأخیر میافتد؟
درست در همین شرایط بار دیگر موضوع انتخابات مطرح میشود. برخیها میگویند که این انتخابات به سود یک جریان خاص است و فلان محور منطقهای از آن سود خواهد برد و به زیان دیگران خواهد بود. برخی دیگر میگویند با توجه به شرایط دشوار کنونی، برگزاری انتخابات دشوار است. برخی دیگر در این مدت زمان اندک شرایط غیرواقعی را مطرح میکنند.
در این باره ما درخواست میکنیم که بهترین شرایط برای برگزاری انتخابات فراهم شود. انتخابات پاک و شفافی که لبنانیها بتوانند انتخاب خود را انجام دهند. هشدار میدهیم که نباید انتخابات به تأخیر بیفتد. چون بعد از این همه مدت رکود رنجآور تجدید حیات سیاسی لبنان به این انتخابات بستگی دارد. چون لبنانیها حق انتخاب دارند. در غیر این صورت فضای داخلی کشور روی سیمای بیرونی آن نیز تأثیر خواهد گذاشت؛ بنابراین شایسته است که لبنان به عنوان نمونه و الگوی نظام پارلمانی باقی بماند.
نسبت به سیاست تحریکات متقابل و انحصار طلبی فلان گروه و محور هشدار میدهیم. تنوع و تکامل میان همه طوایف و مذاهب لبنان باید حفظ شود. هم الآن و هم در آینده، هر قدر که طوایف و مراکز سیاسی کشور قوی شوند، باز هم امکان ندارد که یک گروه یا یک طایفه بتواند بر کشور حاکم شود و لبنان در راستای منافع یک محور خاص قرار گیرد. پیروزی لبنان به خاطر همین تنوع است. ولی وحدت باید حفظ شود. معتقدیم که اگر کسی رنج و تلخی انحصار طلبی گروهها را به یاد داشته باشد، به هیچ وجه تمایل نخواهد یافت که این تجربه تکرار شود. چون مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود.
باز هم در لبنان، عملکرد نیروهای امنیتی را در تعقیب فروشندگان و توزیع کنندگان مواد مخدر میستاییم. البته این موفقیت نیز در سایه حمایتهای کافی جریانهای سیاسی به دست آمده است. فروشندگان و توزیع کنندگان مواد مخدر میهن را مسموم میکنند، باعث و بانی بسیاری از بحرانهای اجتماعی و امنیتی هستند و ثبات کشور را تهدید مینمایند. ما دست نیروهای امنیتی لبنان را میفشاریم تا کشور از این آفت خطرناک در امان بماند. در عین حال باید از سرعت کشف جرائم نیز تقدیر و تشکر کنیم. این مسئله باعث تقویت ثبات داخلی و اطمینان به امنیت کشور میشود؛ بنابراین باید از نیروهای امنیتی تشکر کنیم.
تلاش برای نابودی آرمان فلسطین
به فلسطین میرسیم، ملت فلسطین ثابت کرده است از تلاشهایی که برای رام کردن آنها صورت میگیرند، قویتر است. بعد از این که آمریکا تصمیم گرفت قدس را به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی به رسمیت بشناسد، میخواهند به این مردم بقبولانند که اشغالگری را به عنوان یک واقعیت موجود قبول کنند؛ اما این مردم با وجود همه فشارها، دستگیری فعالان فلسطینی توسط صهیونیستها و ارعاب فلسطینیان با تصمیم اخیر پارلمان صهیونیستی مبنی بر اعدام کسانی که در برابر دشمن بایستند، همچنان هر گونه القاء و توصیهای را در این زمینه رد کردهاند.
در این زمینه عملیات فدائیان که شهرکنشینان را هدف قرار دادهاند، موجی از نگرانی را در میان دشمن ایجاد کرده است. دشمن نگران است که این عملیات مقدمه برای عملیات دیگر باشد که امور را به سمتوسوی نوع دیگری از مقابله سوق دهد.
در برابر همه اینها، دست مردم فلسطین را میفشاریم که به این کار ادامه دهند و نگذارند این توطئه ادامه یابد. چون این توطئه به تعیین قدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی محدود نخواهد ماند و تا نابودی کامل آرمان فلسطین ادامه خواهد یافت. تصمیم آمریکا برای تضعیف آژانس امداد و اقدام سازمان ملل برای پناهجویان(آن روا) در همین راستاست. این موضع آمریکا با موضعگیریهای نخست وزیر دشمن همراستاست که گفته است: «نابودی این آژانس واجب است.» ما معتقدیم که این تصمیم تلاشی است برای این که حق بازگشت آوارگان فلسطین به تدریج نیست و نابود شود. به صورت برنامه ریزی شده تلاش میکنند که عنوان آوارگی و حق بازگشت کم کم محو شود تا زمینه برای اسکان آوارگان فلسطینی در جاهایی که فعلاً سکونت دارند، فراهم گردد.
ما معتقدیم که کمرنگ شدن موضعگیریهای عربی و اسلامی در ازای حمایت از قدس، دولت آمریکا را تشویق کرده است که گزینههای خود در حق قدس و فلسطین را ادامه دهد و به دشمن صهیونیستی اجازه دهد که با جرئت بیشتری به مصادره اراضی فلسطینی بپردازد تا برنامه شهرکسازی باقی مانده اراضی فلسطینی را ببلعد و آرزو و امید همه کسانی که به ایجاد دولت فلسطینی از راه گفتگو دل بستهاند نیست و نابود شود.