14 صفر 1439 هـ برابر با 12 آبان 1396 هـ و ٣/١١/٢٠١٧ م
مطالب مهم خطبه اول: مسئولیت و معیارهای کلام / غلو در ستایش / موضع اسلام در برابر غلو / همه چیز به دست خداست.
مطالب مهم خطبه دوم: لبنان، این دوره چه دستاوردهایی داشته است؟ / تهدید لبنانیها به سود کیست؟ / وعده شوم.
خطبه اول:
خداوند سبحانه و تعالى در کتاب عزيز خود چنین میفرماید: «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوسُ به نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إلَيْه منْ حَبْل الْوَريد* إذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقّيَان عَن الْيَمين وَعَن الشّمَال قَعيدٌ* مَا يَلْفظُ منْ قَوْلٍ إلَّا لَدَيْه رَقيبٌ عَتيدٌ» صدق الله العظيم.
مسئولیت و معیارهای کلام
خداوند آن گونه که بر نظارت بر خروجی های زبان، تأکید نموده، بر سایر اعضا و جوارح تأکید ننموده است. علت آن هم حساسیت و اهمیت آثار کلام است. در حدیث آمده است که اعضا و جوارح انسان هر روز صبح به زبان میگویند: درباره ما تقوای الهی را رعایت کن. چون اگر خوبی کنی ما نیز خوب میشویم و اگر بدی کنی ما نیز بد میشویم.
چه بسیار سخنانی که بر شأن و منزلت انسان میافزایند. چه بسیار سخنانی که ملتی را زنده میکنند و روح خیر و صلاح را در جان مردم برمیانگیزند و چه بسیار سخنانی که زندگی مردم را فاسد میکنند، به مردم ضرر میزنند، آنان را از راه حق منحرف میکنند، فتنه و دشمنی ایجاد مینمایند و اراده خیر و صلاح را با مانع مواجه میکنند.
قرآن کریم در اشاره به اثرات سخنان آگاهانه و حساب شده چنین میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَقُولُوا قَوْلاً سَديداً* يُصْلحْ لَکمْ أَعْمَالَکمْ وَيَغْفرْ لَکمْ ذُنُوبَکمْ».
در حدیثی از پیامبر خدا آمده است: «إنّ الرجُلَ لَيتکلَّمُ بالکلِمَةِ مِن رِضوانِ اللّه ِ ما کانَ يَظُنُّ أن تَبلُغَ ما بَلَغَت يَکتُبُ اللّه ُ تعالى لَهُ بها رِضوانَهُ إلى يَومِ يَلقاهُ و إنّ الرجُلَ لَيَتکلَّمُ بالکلِمَةِ مِن سَخَطِ اللّه ِ ما کانَ يَظُنُّ أن تَبلُغَ ما بَلَغَت يَکتُبُ اللّه ُ لَهُ بها سَخَطَهُ إلى يَومِ يَلقاهُ؛ گاه انسان سخنى خشنود کننده خدا میگوید که گمان نمیکند آن سخن بدان جا رسد که رسيد و خداوند متعال به سبب آن سخن خشنودى خود را تا روزى که ديدارش کند، براى او مینویسد و گاه انسان سخنى ناخرسند کننده خداوند میگوید که گمان نمیکند آن سخن بدان جا رسد که رسيد و خداوند به سبب آن سخن خشم و ناخشنودى خود را تا روزى که ديدارش کند، براى او مینویسد.»
در حدیثی از امام علی(ع) نیز آمده است: «ربّ قول أنفذ من سهام؛ چه بسا سخنی که از تیر نافذتر است.»
رسول خدا(ص) نیز در حدیثی میفرماید: «إنَّ الرَّجل ليدنو من الجنّة، فيتکلّم بالکلمة فيتباعد منها؛ انسان به بهشت نزدیک میشود، اما با گفتن کلامی از آن دورمیشود.»
امام علی(ع) نیز نسبت به سخن گفتن نسنجیده هشدار میدهد. انسان باید متوجه باشد هر حرفی که میزند و هر چیزی که مینویسد نزد خداوند ثبت و ضبط میشود و در فردای قیامت باید به خاطر آنها پاسخگو باشد. میفرماید: «يا هذا، إنَّک تملي على حافظيک کتاباً؛ ای مرد! تو برای نگاهبانان خود، نوشتهای را املا میکنی.»
وقتی از آن حضرت سؤال شد که بهترین چیز نزد خداوند چیست؟ فرمود: «کلام» و سؤال شد که زشتترین چیزی که خداوند آفریده است چیست؟ فرمود: «کلام» سپس فرمود: «بالکلام ابيضَّت الوجوه، وبالکلام اسودَّت الوجوه؛ با سخن است که رویها سفید میشوند و با سخن است که رویها سیاه میشوند.»
بنابراین عزیزان! سخن مسئولیت دارد. پس پیش از این که کلامی از ما صادر شود باید در آن دقت کنیم. باید به آثار و پیامدهای آن فکر کنیم. چون انسان در برابر آثار و پیامدهای کارهای خود مورد بازخواست قرار میگیرد. از این رو خداوند میفرماید: «وَنَکتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآَثَارَهُمْ وَکلَّ شَيْءٍ أحْصَيْنَاهُ في إمَامٍ مُبينٍ».
از این رو این که میگویند: «سخن مالیات ندارد» و «اینها همهاش حرف بود» و حرف چه تأثیری دارد؟ بیمعنا هستند. سخن مسئولیت بزرگی دارد. به همین دلیل در حدیث آمده است: «لسان المؤمن وراء قلبه ـ او پیش از این که حرفی بر زبان جاری کند به آثار و پیامدهای آن خوب میاندیشد ـ وإنّ قلب المنافق من وراء لسانه». چون انسان منافق اول حرف میزند و سپس به آثار و پیامدهای آن میاندیشد. از این رو مجبور میشود که عذرخواهی کند و برگردد و آثار و پیامدهای منفی سخن خود را برطرف نماید.
دین هم به نوبه خود کوشیده است که بایستههای کلام خوب را برای ما روشن نماید. روشن کند که چه حرفی جایز است و چه حرفی جایز نیست. اسلام به انسان اجازه نمیدهد که هر حرفی را بگوید. بلکه برای سخن معیارها و شرایطی را تعیین نموده است. از این رو غیبت، سخن چینی، حرف زشت و دادن القاب ناپسند را بر او حرام کرده و از او خواسته است که از بهترین سخنان و شایستهترین عبارات استفاده نماید.
غلو در ستایش
در اینجا میخواهیم به یکی از مواردی بپردازیم که اسلام در برابر آن موضعگیری کرده است و آن غلو در ستایش است. البته طبیعی است که انسان به خاطر کارهای خوب دیگران، آنان را مورد مدح و ستایش قرار دهد. چون این کارهای خیر برای جامعه سودمند است. هدف از ستایش در اینجا این است که نیکوکاران تشویق شوند و دیگران نیز به کارهای خیرشان اقتدا نمایند؛ اما این که این مدح به غلو منتهی شود، طبیعی نیست.
چون غلو با حقیقت و واقعیت مغایرت دارد. غلو دروغ است و فریب دادن کسانی است که از آنان ستایش میکنیم. چون باعث میشود که آنان خود را بزرگتر از واقعیتی که هستند ببینند؛ بنابراین دچار خودپسندی و غرور میشوند. این کار فریب دادن جامعه و واقعیت است. چون باعث میشود انسان در جایی قرار بگیرد که شایستگی آن را ندارد و معیارهای ارزیابی نیز از بین برود.
این رفتار علل و اسباب گوناگونی دارد. یکی از آن محبت است. محبت باعث میشود که انسان دچار غلو در ستایش شود. عواطف و احساسات انسان باعث میشود درباره محبوب خود از القاب و عناوینی استفاده نماید که واقعیت ندارد یا این که او را بیش از آن که شایسته است بالا ببرد.
گاهی نیز غلو کردن جنبه تعصب دارد. انسان متعصب فقط صفات کمال را در محبوب خود میبیند. حتی گاهی خطاها و اشتباهات او را نیز درست میپندارد. کافی است از او انتقاد کنی تا با سیلی از غضب و شرارت واکنش نشان دهد.
بدترین بیان برای غلو کردن این است که انسان با این کار میخواهد رضایت او را به دست آورد و به مال و مقام او دست یابد. این واقعیت را میتوان در چاپلوسان دید. ما آنان را دستمال کش مینامیم. اینان در هر جایی که از قدرت، ثروت و حاکمیت خبری هست حضور دارند.
این روش دارد در جامعه ما گسترش مییابد. کسانی که میخواهند بدون استفاده از تواناییهای فردی و روشهای طبیعی به سرعت مراتب ترقی را طی کنند از روش مدح و ستایش دیگران استفاده میکنند و به ثناگویی و ستایش صاحبان قدرت و موقعیت میپردازند.
موضع اسلام در برابر غلو
اسلام این پدیده را قبول ندارد و به مقابله با آن دعوت است. چون غلو خطرات بزرگی برای حیات فکری، اجتماعی و سیاسی جامعه دارد. غلو روابط انسانی را مسموم مینماید، معیارهای واقعیت و خطا را دگرگون میسازد، معیارهای موفقیت و شکست را از بین میبرد و راه رشد و معرفت را میبندد.
اسلام از ستایشگران میخواهد به عدالت پایبند باشند. چون مداح، بر کرسی قضاوت نشسته است و قاضی باید عادل باشد. عدالت در اینجا این است که کسی را که مدح میکنی سزاوار ستایش باشد. نه کم باشد و نه بیش؛ بنابراین میزان ستایش باید مانند ترازوی سنجش طلا عادلانه و دقیق باشد. از این رو خداوند میفرماید: «وَإذَا قُلْتُمْ فَاعْدلُوا وَلَوْ کانَ ذَا قُرْبَى» نباید معیارهای فردی و شخصی و سلیقهای را در ارزیابی دخالت داد. خداوند متعال نیز میفرماید: «فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا».
اسلام از کسانی که مورد مدح و ستایش قرار میگیرند، خصوصاً رهبران نیز میخواهد که مدح و ستایش غلوگران گوش ندهند و آن را قبول ننمایند. نباید به آنان اجازه دهند که این طریق به خواسته خود برسند. از پیامبر خدا روایت شده است: «لا تطروني کما أطرت النّصارى عيسى بن مريم، فإنّما أنا عبد الله ورسوله؛ مرا غلو آمیز نستایید آنگونه که مسیحیان عیسی را غلو آمیز ستودند. من بنده خدا هستم. بگوئید بنده و رسول خدا.»
امام علی(ع) نیز خطاب به کسی که بیش از حد او را ستوده بود، فرمود: «فَلا تُکلّمُوني بَمَا تُکلَّمُ به الْجَبَابرَةُ، وَلاَ تَتَحَفَّظُوا منّي بمَا يُتَحَفَّظُ به عنْدَ أَهْل الْبَادرَة، وَلاَ تُخَالطُوني بالْمُصَانَعَة، وَلاَ تَظُنّوا بيَ اسْتثْقَالاً في حَقٍّ قيلَ لي، وَلاَ الْتمَاسَ إعْظَامٍ لنَفْسي؛ پس با من چنانکه با پادشاهان سرکش سخن مىگویند، حرف نزنید و چنانکه از آدمهاى خشمگین کناره مىگیرند دورى نجویید و با ظاهر سازى با من رفتار نکنید و گمان مبرید اگر حقّى به من پیشنهاد دهید بر من گران آید، یا در پى بزرگ نشان دادن خویشم.»
در نهج البلاغه آمده است که آن حضرت خطاب به کسی که در ستایش او زیادهروی کرده بود فرمود: «أنا دون ما تقول، وفوق ما في نفسک؛ من از آن چه گفتی پایینتر و از آن چه در نفس خویش داری، بالاترم.» چون امام علی(ع) در جایگاه رهبری قرار داشت و میدانست که این مرد در ستایش خود صداقت ندارد و با این حرفها میخواهد به اهداف مادی و معنوی خود برسد. از این رو با این موضعگیری خواست راه را بر کسانی ببندد که میخواهند به ناحق به او تقرب جویند.
همه چیز به دست خداست
اما خطاب به کسانی که معتقدند راه به دست آوردن دلهای مردم و تحقق آمال و آرزوی های زندگی، مدح و ستایش دیگران است عرض میکنیم: شما در اشتباه هستید. زندگی با همه جزئیات آن به دست یکی است و آن هم خداوند متعال است. هر کس که میخواهد به خواستهها و اهداف خود برسد، باید از راه کسی وارد عمل شود که صعود و نزول و عزت و خواری همه به دست خداوند است. کلید دلهای مردم به دست اوست: «قُل اللّهمَّ مَالک الْمُلْک تُؤْتي الْمُلْک مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزعُ الْمُلْک ممَّنْ تَشَاءُ وَتُعزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذلُّ مَنْ تَشَاءُ بيَدک الْخَيْرُ إنَّک عَلَى کلّ شَيْءٍ قَديرٌ».
از این رو اگر کسی میخواهد در میان مردم به ارج و قرب برسد، باید از تملق و چاپلوسی دست بردارد. چون راه این کار از دروازه خداوند است. دروازه تقوا و طاعت. غیر از خداوند همه چیز ابزار است و وسیله. دیگران جز به اجازه خداوند، توانایی کسب منفعت و دفع ضرر از خودشان را ندارند.
در قرآن کریم آمده است: «وَمَنْ يَتَّقِ الله يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً* وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَکلْ عَلَى الله فَهُوَ حَسْبُهُ».
در حدیثی از امام علی(ع) نیز آمده است: «من أصلح ما بينه وبين الله، أصلح الله ما بينه وبين النّاس، ومن أصلح أمر آخرته، أصلح الله له دنياه؛ هر کس بین خود و خدای خود را اصلاح کند، خداوند بین او و مردم را اصلاح مینماید و هر کس کار آخرت خود را اصلاح نماید، خداوند کار دنیای او را اصلاح مینماید.»
در حدیث آمده است: «من التمس رضا الله بسخط النّاس، کفاه الله مؤونة النّاس، ومن التمس رضا النّاس بسخط الله، وکله الله إلى النّاس؛ هر کس به بهای خشم مردم، رضایت خداوند را جستجو کند، خداوند او را از مردم بینیاز میکند و هر کس به بهای خشم الهی در پی کسب رضایت مردم باشد، خداوند او را به مردم واگذار میکند.»
از این رو در همه چیز باید نگاه ما به خداوند باشد تا رابطه خود را با او اصلاح کنیم. در این صورت درباره مردم غلو نخواهیم کرد. چون همه چیز به دست یکی است و آن خداوند متعال است. اگر بخواهد میدهد و اگر بخواهد نمیگذارد. همه چیز به او بازمیگردد.
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای بندگان خداوند شمارا به همان چیزی وصیت میکنم که امام رضا(ع) به حضرت عبدالعظیم وصیت کرد. به او فرمود: «یَا عَبْدَ الْعَظِیمِ! أَبْلِغْ عَنِّی أَوْلِیَائِیَ السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُمْ أَنْ لَا یَجْعَلُوا لِلشَّیْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ سَبِیلًا وَ مُرْهُمْ بِالصِّدْقِ فِی الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ مُرْهُمْ بِالسُّکُوتِ وَ تَرْکِ الْجِدَالِ فِیمَا لَا یَعْنِیهِمْ وَ إِقْبَالِ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ وَ الْمُزَاوَرَةِ فَإِنَّ ذَلِکَ قُرْبَةٌ إِلَیَّ وَ لَا یَشْتَغِلُوا أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِیقِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً فَإِنِّی آلَیْتُ عَلَى نَفْسِی إِنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِکَ وَ أَسْخَطَ وَلِیّاً مِنْ أَوْلِیَائِی دَعَوْتُ اللهَ لِیُعَذِّبَهُ فِی الدُّنْیَا أَشَدَّ الْعَذَابِ وَ کَانَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ؛ ای عبدالعظیم! سلام گرم مرا به دوستدارانم برسان و به آنان بگو: در دلهای خویش برای شیطان راهی نگشایند و آنان را به راستگویی در گفتار و ادای امانت و سکوت پرمعنا و ترک درگیری و جدال در کارهای بیهوده و بی فایده فراخوان و به صله رحم و رفت و آمد با یکدیگر و رابطه گرم و دوستانه با هم دعوت کن، چرا که این کار باعث تقرب به خدا و من و دیگر اولیاء اوست. دوستان ما نباید فرصتهای گرانبهای زندگی و وقت ارزشمند خود را به دشمنی با یکدیگر تلف کنند. من با خود عهد کرده ام که هر کس مرتکب اینگونه امور شود یا به یکی از دوستانم و رهروانم خشم کند و به او آسیب رساند از خدا بخواهم که او را به سخت ترین کیفر دنیوی مجازات کند و در آخرت نیز اینگونه افراد از زیانکاران خواهند بود.»
عزیزان! هفدهم ماه صفر سالروز شهادت امام رضا(ع) است. در چنین روزی آن حضرت به سوی پروردگار خود رحلت کرد. ببیند چگونه به کسانی بیم میدهد که در میان مؤمنان بذر کینه و نفرت می پاشند. امام آنان را نفرین مینماید تا سزای کردارشان را ببینند.
امام در وصیت خود میفرماید: «وَ عَرِّفْهُمْ أَنَّ اللهَ قَدْ غَفَرَ لِمُحْسِنِهِمْ وَ تَجَاوَزَ عَنْ مُسِیئِهِمْ إِلَّا مَنْ أَشْرَکَ بِهِ أَوْ آذَى وَلِیّاً مِنْ أَوْلِیَائِی أَوْ أَضْمَرَ لَهُ سُوءاً فَإِنَّ اللهَ لَا یَغْفِرُ لَهُ حَتَّى یَرْجِعَ عَنْهُ فَإِنْ رَجَعَ وَ إِلَّا نَزَعَ رُوحَ الْإِیمَانِ عَنْ قَلْبِهِ وَ خَرَجَ عَنْ وَلَایَتِی وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ نَصِیباً فِی وَلَایَتِنَا؛ به دوستان ما توجه ده که خدا نیکوکرداران آنان را مورد بخشایش خویش قرار داده و بدکاران آنان را جز، آنهایی که بدو شرک ورزند و یا یکی از دوستان ما را برنجانند و یا در دل نسبت به آنان کینه بپرورند، همه را مورد عفو قرار خواهد داد اما از آن سه گروه نخواهد گذشت و آنان را مورد بخشایش خویش قرار نخواهد داد. جز اینکه از نیت خود بازگردند و اگر از این اندیشه و عمل زشت خویش بازگردند، مورد آمرزش خواهند بود اما اگر همچنان باقی باشند، خداوند روح ایمان را برای همیشه از دل آنان خارج ساخته و از ولایت ما نیز بیرون خواهد برد و از دوستی ما اهل بیت(ع) نیز بی بهره خواهند بود.»
تصویری که امام رضا(ع) از خود و دوستداران خود ارائه میدهد همین است. اگر غیر از این باشد نمیتوانیم خود را به او نسبت دهیم یا از دوستدارانش باشیم. چون بهای محبت این است که به دستورات آن حضرت ملتزم باشیم و ما باید این بها را پرداخت نماییم. به این ترتیب بهتر و توانمندتر به مصاف چالشها خواهیم رفت.
لبنان، این دوره چه دستاوردهایی داشته است؟
از لبنان آغاز میکنیم که یک سال از دوره سراسر آرزو و امید را طی کرده است. دوره ای که وعده داده بودند مردم را از رنج و درد رهایی خواهند بخشید. لبنانیها حق دارند که از دستاوردهای این یک سال مطلع شوند. اگر موانع و مشکلاتی هم وجود داشته است، افکار عمومی باید اطلاع یابند و مسئولان وظیفه دارند که به مردم حساب خود را پس بدهند.
با یک سال نمیخواهیم روی کل این دوره قضاوت کنیم. خصوصاً این که در این یک سال کشور با مشکلات پیچیدهای دستبهگریبان بوده است. ولی لبنانیها حق دارند از مسئولان عالی رتبه علت گرفتارهای دوره گذشته را بپرسند. باید بپرسند که چرا شرایط برای مبارزه با فساد فراهم نشده است. نه شرایط مشخص شده است و نه زمانی برای آن تعیین شده است. برخی نیز میگویند تا تثبیت ارکان دولت، نمیشود مبارزه با فساد را آغاز کرد؛ اما هیچ کس توضیح نمیدهد که این اتفاق کی خواهد افتاد. برخی دیگر میگویند که سهمیه بندی امری واقعی است و نظام طایفهای ما تا کنون از این عرف پیروی کرده است؛ اما هیچ کس درباره ابزارهای برون رفت از این واقعیت چیزی نمیگوید. برخی دیگر نیز پرسشهایی را مطرح میکنند که پاسخی برایشان وجود ندارد.
البته این حرفها به معنای نفی موفقیتهایی که بعد از تصویب قانون انتخابات، تصویب بودجه سال 2017، نظام پرداخت حقوق و مزایا، مقابله با تروریسم در مرزهای شرقی به دست آمده است، تأمین حداقل مای توافق داخلی و ثبات در مرحلهای که منطقه گرفتار آن است و دولت باید کاری در قبال آنها صورت دهد نیست.
ولی این دوره که منظور ما همان نهادهای دولتی است، مسئولیت بزرگی در قبال لبنانیها دارد. دولت باید مشکلات مزمنی را که بر سادهترین مؤلفه های زندگی مردم چنگ انداخته است، حل نماید. چون اندازه آرزوها و خواستههایی که طرح شدهاند همچنان بسیار کوچکتر از واقعیت های موجود است.
تهدید لبنانیها به سود کیست؟
در همین حال لبنانیها به خاطر آوازهایی که علل و پسزمینههای آنها مبهم هستند و ما نیز از هدفشان آگاه نیستیم، از روزهای آتی در بیم و نگرانی هستند. خیلی روشن دولت و ملت لبنان را تهدید کردند که باید در قبال یکی از مؤلفه های اساسی این کشور موضعگیری کنند؛ اما به رغم این که این بیثباتی به سود هیچ کسی نیست، هیچ توجهی به علل بیثباتی کشور نکردهاند.
لازم است کلیه طرفهایی که به این کشور علاقه دارند، ویژگیها، ترکیب و توازن موجود در این کشور را مد نظر قرار دهند. اگر اختلافی هم با یکی از این گروه های لبنانی دارند، نباید به گونه ای به قضیه بپردازند که کل این ساختار و تشکیلات روی سر همه ویران شود. بلکه باید با گفتگوی سازنده، درمان ریشه ای اختلافات و علل واقعی این اختلافات که به داخل یا خارج لبنان مربوط میشود، این مسئله را حل کنند.
دنیای عرب نباید هیچگاه نقشی را که لبنانی ها در مسائل عربی و اسلامی ایفا کردهاند فراموش کنند. کمترین اقدام لبنانی ها کوتاه کردن دست رژیم صهیونیستی و جلوگیری از تداوم قلدری آن، مقابله با تروریسم که همه کشورهای عربی را تهدید میکرد و تحمل صدها هزار آواره است. به این منظور لبنانی ها از دنیای عرب انتظار دارند در برابر تهدیدات، یار و یاورشان باشد.
در لبنان ما همچنان به ارکان دولت و علاقهمندیشان به همبستگی داخلی در برابر تنشهایی که عرصه داخلی لبنان را مورد تهدید قرار داده است امیدواریم. ما این علاقهمندی را در روزهای گذشته لمس کردیم و امیدواریم که در روزهای آینده نیز لمس نماییم.
وعده شوم
به صدمین سالروز وعده بالفور میرسیم. وعده شومی که به ضرر مردم و ملت فلسطین، در آن در سال 1917 وزیر امورخاجه بریتانیا به صهیونیستها وعده داد که فلسطین وطن قوم یهود باشد. هدف از ایجاد این رژیم این بود که جلوی رشد و ترقی منطقه گرفته شود و این منطقه همواره دستخوش تنش باشد و رژیم صهیونیستی پاسبان سیطره غرب در منطقه باشد. بر هیچ کس پوشیده نیست این وعده چه دردها و رنجهایی را در داخل و خارج برای فلسطینیها در پی داشت.
ما از بریتانیا انتظار داشتیم که هماهنگ با اصول و مبانی که از آنها حرف میزند، مانند حقوق بشر و حق زندگی شرافتمندانه برای ملتها موضعگیری کند و بیش از پیش برای درمان پیامدها و آثار فاجعه ای که به وقوع پیوسته است، تلاش نماید. نه این که این مناسبت را جشن بگیرد. چون این وعده از نظر اخلاقی و انسانی به هیچ وجه پذیرفتنی نیست.
در اینجا باید از کسانی که از داخل و خارج بریتانیا موضعگیری کردند تقدیر و تشکر کنیم. آن هم در شرایطی که بیشتر کشورهای عربی و اسلامی این موضوع را با سکوت برگزار کردند.
وعده بالفور نشان داد که امت اسلامی و عربی چقدر سست و ضعیف و حاکمانشان چقدر بیتوجه و ناآگاه هستند. این عوامل باعث شد که وعده بالفور تحقق یابد و مدت های طولانی ادامه یابد و برای برخیها به واقعیت تبدیل شود که باید آن وارد تعامل شد.
امروز نگرانی ما این است که همین سست عنصری دنیای اسلام و جهان عرب، به خاطر فتنههایی که در آن جریان دارد، باعث تثبیت موجودیت و موقعیت تجاوزگرانه این رژیم شود و امید فلسطینیها برای بازگشت به سرزمین و تعیین سرنوشتشان به شکست بینجامد.
اما امید ما همچنان به بصیرت و وحدت مردم فلسطین است. این که آنان متحد و منسجم در برابر قلدری رژیم صهیونیستی ایستادگی کنند. امید ما به بصیرت و آگاهی ملت های عربی و اسلامی و افزایش روح مقاومت و نفی طرح صهیونیستی است. مقاومت این امید را زنده نگه می دارد که فلسطین روزی به اهالی آن بازخواهد گشت و این وعده شدنی است.