خطبه جمعه، 15 اردیبهشت ماه 1396

مطالب مهم خطبه اول: نماد صبر و شکیبایی / فروخوردن خشم / والاترین نوع احسان / ارزش‌های ایمانی / نظر قرآن.

مطالب مهم خطبه دوم: لبنان، آیا قانون انتخابات متولد می‌شود؟ / باید با درگیری‌های بقاع مقابله شود / همبستگی مردم فلسطین با زندانیان.

 

9 شعبان 1438 هـ برابر با 15 اردیبهشت 1396 هـ و ٥/٥/٢٠١٧ م

 

مطالب مهم خطبه اول: نماد صبر و شکیبایی / فروخوردن خشم / والاترین نوع احسان / ارزش‌های ایمانی / نظر قرآن.

مطالب مهم خطبه دوم: لبنان، آیا قانون انتخابات متولد می‌شود؟ / باید با درگیری‌های بقاع مقابله شود / همبستگی مردم فلسطین با زندانیان.

 

خطبه اول:

خداوند سبحانه و تعالى می‌فرماید: «وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّکمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» صدق الله العظيم.

 

نماد صبر و شکیبایی

امام زین العابدین(ع) که پنجم ماه شعبان سالروز ولادتشان بود، در سخنانی از محبوب‌ترین چیزها نزد خود صحبت نموده است. می‌فرماید: «مَا تَجَرَّعْتُ جُرْعَةً أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ جُرْعَةِ غَيْظٍ لَا أُکافِى بِهَا صَاحِبَهَا؛ هيچ جرعه‌ای ننوشم که آن را دوست‌تر داشته باشم از جرعه خشمي که طرف را بدان کيفر ندهم.»

آن حضرت می‌فرماید محبوب‌ترین چیز نزد من است که بدی را با بدی تلافی نکنم. بلکه بدی را با خوبی جبران نمایم. در کنار صفات و خصال نیک بسیار، یکی از ویژگی‌های شخصیتی امام همین بود. چون به جهت کثرت سجده و عبادت، به زینت عابدان و سید سجده کنندگان معروف بود. فقرا و مستمندان را دوست داشت. می‌فرمود: «اللّهمّ حبّب إليَّ صحبة الفقراء، وأعنّي على صحبتهم بحسن الصّبر؛ خدایا! همنشینی و مصاحبت با فقرا را برایم محبوب گردان و به من کمک کن که با صبر و شکیبایی با آنان مصاحبت داشته باشم.» وقتی شب می‌شد و مردم به خواب می‌رفتند، امام زین العابدین در حالی که کیسه‌های غذا بر پشت داشت از خانه بیرون می‌شد تا این که فقرا شب را به گرسنگی سپری نکنند.

او نماد صبر و شکیبایی بود و این ویژگی در کربلا به بهترین صورت تجسم یافت. او بر بیماری خود صبر کرد و در برابر مصیبت‌هایی که در برابر چشمش روی دادند، شکیبایی ورزید. بعد از واقعه کربلا صبر او را در رفتار شجاعانه‌اش در برابر ابن زیاد در کوفه می‌توان دید. ابن زیاد تهدید کرد که اگر امام به تقابل خود ادامه دهد، او را به قتل می‌رساند؛ اما امام فرمود: «ای ابن زیاد! آیا مرا به کشتن تهدید می‌کنی؟ آیا نمی‌دانی که کشته شدن عادت ماست و شهادت کرامتی است که از سوی خداوند به ما عنایت شده است؟» در شام نیز خطاب به یزید فرمود: «ای یزید! تو را به سرافکندگی و پشیمانی نوید می‌دهم.»

 

فروخوردن خشم

امروز می‌خواهیم به برخی از رفتارها و برجستگی‌های آن حضرت بپردازیم. از جمله آن‌ها فروخوردن خشم، بخشش و تلافی بدی با نیکی می‌باشند. این برخوردهای برجسته را در برخورد با همه طیف‌های اجتماعی اعم از بنده و آقا، نزدیک و دور و حاکم و محکوم می‌توان دید. هدف این است که این ویژگی‌ها به صفات غالب جامعه تبدیل شوند.

اولین مورد، نحوه برخورد امام با یکی از نزدیکان و بستگانشان است که به امام رشک می‌برد و کینه‌ورزی می‌نمود. کار به جایی رسید که روزی در برابر یاران و اصحاب، به امام حمله کرد و حرف‌های زشتی را به امام زد. وقتی رفت، امام به یاران خود فرمود: «شما حرف‌های این مردم را شنیدید. اکنون دوست دارم همراه من شوید تا پاسخ‌های مرا به او نیز بشنوید.» یاران تردیدی نداشتند که پاسخ امام سخت و خشن خواهد بود. ولی در راه شنیدند که امام می‌فرمود: «وَالْکاظِمِينَ الْغَيْظَوَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ». دانستند که امام آن کاری را که آنان انتظار دارند، انجام نخواهد داد. وقتی امام به خانه آن فرد رسید، او مهیای شرارت از خانه خارج شد؛ اما امام او را آرام کرد. فرمود: «ای برادر! اندکي پيش از اين به خانه من آمدي و چنين و چنان گفتي، اگر نسبت‌هایی که به من دادي، درست بود، از خداوند مي‏خواهم که از من درگذرد و اگر آنچه که به من نسبت دادي، در من وجود نداشته باشد، خداوند از گناه تو درگذرد.»

این سخنان اندک کافی بود تا اعماق قلب این مرد را تکان دهد و او را وادارد تا در رفتار خود با امام تجدید نظر نماید. مرد عرض کرد: «حرف‌هایی که درباره تو گفتم، درباره تو درست نیست و من به آن‌ها سزاوارترم.» من خطاکار و گناهکارم. از تو می‌خواهم که مرا ببخشی و از درگاه خداوند برایم طلب بخشش کنی. بعد از این ماجرا این فرد به یکی از وفادارترین افراد به امام زین العابدین شد. جای این پرسش است: اگر امام مانند آن فرد رفتار می‌کرد یا رفتار خشن‌تر و بدتری از خود نشان می‌داد، آن طور که عادت ما نیز چنین است، آیا با این روش می‌توانست کاری از پیش ببرد؟

مورد دوم، رفتار آن حضرت با یکی از بردگانشان است. معروف است که امام هر سال برده‌ای می‌خرید و در دو مناسبت ماه رمضان و روز عرفه بردگان خود را آزاد می‌کرد. در تاریخ آمده است که امام میهمانانی داشت و می‌خواست برایشان کباب درست کند. از این رو از غلامی کمک خواست تا در آماده کردن غذا و کباب به او کمک کند. وقت غذا شد، خادم می‌خواست سیخ‌های کباب را از تنور خارج کند که یکی از آن‌ها به سر فرزند کوچک امام افتاد. رنگ خادم پرید و دستش از شدت ترس به لرزه افتاد. ولی امام به او فرمود: آرام باش. تو که به عمد این کار را نکردی. امام به این هم بسنده نکرد و به او فرمود: برو تو را به خاطر خدا آزاد کردم.

بیایید تصور کنیم اگر اتفاقی که برای امام زین العابدین افتاد، توسط خدمتکاری، کارمندی یا هر شخص دیگری برای یکی از ما بیفتد، چه خواهیم کرد؟ آیا مانند امام زین العابدین(ع) رفتار خواهیم کرد یا رفتار ما طور دیگری خواهد بود؟ من معتقدم که رفتار ما تفاوت خواهد داشت. فقط این موضع‌گیری را خوب تصور کنید. این چه بردباری، چه والایی و چه احسانی است؟!

 

والاترین نوع احسان

مورد دیگر رفتار امام زین العابدین(ع) با هشام بن اسماعیل است. او از طرف عبدالملک بن مروان والی مدینه بود. هشام از بزرگان بنی‌امیه و به دشمنی با امام زین العابدین(ع) و اهل بیت(ع) معروف بود. در تاریخ آمده است که بعد از مرگ عبدالملک، فرزندش ولید عهده‌دار امر خلافت گردید. ولید به خاطر اختلافات شخصی، هشام را عزل کرد و تصمیم گرفت که او را در جایی نگه دارند تا مردم بیایند و از او انتقام بگیرند. هشام گفت: من از کسی غیر از زین العابدین نمی‌ترسم. چون به او بسیار بدی کرده‌ام. اگر ما جای امام بودیم می‌گفتیم که الآن زمان قصاص و انتقام است. ولی امام نه تنها چنین نکرد. بلکه از یاران خود خواست که به او بدی نکنند. وقتی امام به هشام رسید، به او فرمود: «از جانب من و پیروان من هیچ مشکلی متوجه تو نخواهد شد و اگر کمبود مالی داری، ما آن‌قدر وسعت داریم که تمام نیاز تو را برآورده سازیم.» وقتی هشام این سخن را شنید، با صدای بلند صدا زد: «خدا بهتر می‌داند که رسالت خود را کجا قرار دهد.»

شاعری این صحنه را این چنین به تصویر کشیده است:

ملکنا فکان العفو منا سجيّة                        فلمّا ملکتم سال بالدّم أبطح

فحسبکم هذا التّفاوت بيننا                         وکلّ إناء بالّذي فيه ينضح

وقتی ما حاکمیت یافتیم، عفو و گذشت رویه ما بود و وقتی شما فرمانروایی یافتید، سیل خون به راه افتاد. پس این تفاوت برای مشخص شدن ما و شما کافی است. از کوزه از همان برون تراود که در اوست.

مورد دیگر که نشان‌دهنده اوج گذشت و احسان است، برخورد امام زین العابدین(ع) با مروان بن حکم است. مروان به دشمنی و کینه‌توزی نسبت به اهل بیت(ع) شهره بود. او از اولین کسانی است که به جنگ جمل پیوست و بعد از آن در صفین نیز حضور داشت و از کسانی بود که مردم را به جنگ علیه امام علی(ع) تحریک و تشویق می‌نمود. او همان کسی است که به والی مدینه نوشت: «اگر حسین بیعت نکرد، گردن او را بزن.» وضعیت به این منوال بود تا این که مردم مدینه تصمیم گرفتند علیه بنی‌امیه قیام کنند و بنی‌امیه و در رأس آن‌ها مروان را از این شهر بیرون نمایند. از این رو مروان به دنبال کسی می‌گشت که خانواده خود را نزد او بگذارد. به خیلی‌ها اصرار کرد، اما کسی قبول نکرد. حتی نزدیکان و دوستانش نیز از این کار سرباز زدند. همه ترس داشتند. همه نگران بودند که به خاطر نزدیکی به مروان با مشکل روبرو شوند. به ویژه این که مروان خانواده بزرگی داشت. در نهایت کسی غیر از امام زین العابدین(ع) این کار را قبول نکرد. امام به او فرمود: «خانواده تو با خانواده‌ام و محارم تو با محارم من هستند.» سپس مروان مدینه را ترک کرد. یکی از دختران مروان درباره روزهایی که در خانه امام زین العابدین(ع) بودند چنین می‌گوید: «آن گونه که در خانه علی بن حسین مورد توجه و عنایت بودیم، در خانه پدر خود نبودیم.»

شاید برجسته‌ترین مورد، دعای آن حضرت درباره مرزداران است. او برای ارتش اموی آرزوی سلامت و پیروزی بر دشمنان می‌کند. با این که همین‌ها باعث و بانی حوادثی بودند که برای پدر، برادران، عموها، عموزاده‌ها، اصحاب پدر، او و زنان اهل بیت در کربلا روی داد. او از همه این‌ها برای حفظ مرزهای اسلامی گذشت.

 

ارزش‌های ایمانی

عزیزان! امام(ع) با این کارها می‌خواست که ارزش احسان و نیکی به دیگران را در تقویت و تحکیم نماید. خداوند این ارزش و کسانی را که پایبند به این ارزش هستند، دوست دارد. این احسان هر چه می‌خواهد باشد، خداوند آن را ابزاری برای رسیدن به جایگاهی ممتاز می‌داند. می‌فرماید: «وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» و فرموده است: «إِنَّ رَحْمَةَ اللهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ» و فرموده است: «لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنَى وَزِيَادَةٌ وَلَا يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَلَا ذِلَّةٌ أُولَئِک أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ».

احسان به دوستان، نزدیکان و کسانی که به او نیکی کرده‌اند منحصر نمی‌شود. بلکه حتی شامل کسانی می‌شود که به انسان بدی کرده‌اند. خداوند متعال به همین امر اشاره کرده می‌فرماید: «وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَک وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ کأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ * وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ».

از نظر اسلام، نیکی کردن به کسانی که به انسان بدی می‌کنند، بهترین نشانه عمق ایمان و نشان‌دهنده انسانیت است. هیچ کس به این منزلت نمی‌رسد «إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ». به وسیله احسان انسان دل‌های مردم را تسخیر می‌کند و دشمن را به دوست تبدیل می‌نماید. در زندگی امام زین العابدین(ع) شواهد بسیاری برای احسان و نیکوکاری وجود دارد. شاعر گفته است:

أحسن إلى النّاس تستعبد قلوبَهُم               فطالما استعبدَ الإنسانَ إحسانُ

به مردم نیکی کن تا دل‌هایشان را به دست آوری. چون همیشه احسان و نیکوکاری مردم را اسیر کرده است.

با احسان و نیکوکاری است که انسان به وعده‌های الهی دست می‌یابد. خداوند می‌فرماید: «وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ * الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» و فرموده است: «وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللهِ».

پیامبر خدا نیز می‌فرماید: «أَلا أخبرکم بخير خلائقِ الدّنيا والآخرة؛ العَفْو عمّن ظلمک، وتصلُ من قطعک، والإحسانُ إلى من أساءَ إليک، وإعطاء من حرمک؛ آیا به شما از بهترین خلایق دنیا و آخرت خبر ندهم؟ عفو کسی که به تو ستم کرده است و پیوند با کسانی که از تو گسسته است و احسان به کسی که به تو بدی کرده است و بخشیدن به کسی که تو را محروم نموده است.»

این منطق باید گسترش یابد. راه عزیز شدن انسان نیز همین است؛ زیرا انسان عزتمند کسی است که بر واکنش‌های خود تسلط یابد، نه این که در راستای تمایلات خود حرکت کند.

 

نظر قرآن

عزیزان! مسئولیت ما این است که ریشه‌های کینه را از دل‌های دیگران ریشه‌کن کنیم. امام علی(ع) نیز فرموده است: «احصد الشّرّ من صدر غيرک بقلعه من صدرک؛ شرارت را از سینه دیگران با ریشه‌کن کردن آن از سینه خودت ریشه‌کن نما.» با واکنش‌های منفی نمی‌توانی این کار را انجام دهی. بلکه فقط با منطق امام زین العابدین(ع) این کار ممکن است. منطق امام زین العابدین(ع) همان منطق قرآن و پیامبر خداست. بیایید این منطق را بیازماییم. در این صورت خواهیم توانست دشمن را به دوست تبدیل کنیم و بسیاری از تنش‌ها را کاهش دهیم.

این همان چیزی است که امام زین العابدین(ع) پیوسته در برابر خدایش تکرار می‌نمود: «وَسَدِّدْنِي لأنْ أعَـارِضَ مَنْ غَشَّنِي بِالنُّصْـحِ، وَأَجْـزِيَ مَنْ هَجَرَنِي بِالْبِرِّ، وَأُثِيبَ مَنْ حَرَمَنِي بِالْبَذْلِ، وَأُکافِيَ مَنْ قَطَعَنِي بِالصِّلَةِ، وأُخَـالِفَ مَنِ اغْتَابَنِي إلى حُسْنِ الذِّکرِ، وَأَنْ أَشْکرَ الْحَسَنَةَ وَاُغْضِيَ عَنِ السَّيِّئَـةِ؛ و مرا بر خیرخواهى کسى که به من بد کرده و پاداش نیکو دادن به کسى که مرا وانهاده و بخشش به آن کس که مرا محروم ساخته و پیوستن به کسى که از من بریده و یاد نیکو کردن از کسى که غیبت مرا کرده و سپاسگزارى از نیکى‏ها و چشم‌پوشی و گذشت از بدى‏ها توفیق ده!»

تنها با این منطق است که می‌توانیم ولاء به اهل بیت را به اثبات برسانیم. آنان نیز جز این از ما نمی‌خواهند. باید اسلام را در زندگی خود پیاده کنیم: «أفيکفي من ينتحل التشيّع أن يقول أحبّ عليّاً وأتولّاه ثم لا يکون فعّالاً؛ آیا کافی است کسی که به تشیع منتسب است بگوید من علی را دوست دارم ولی کاری انجام ندهد؟» خداوند ما را از جمله کسانی قرار دهد که در مقام گفتار و رفتار از موالیان آن حضرت هستند.

 

خطبه دوم:

بسم الله الرحمن الرحیم

ای بندگان خدا! شما را به همان چیزی توصیه می‌کنم که امام زین العابدین(ع) به یکی از یاران خود سفارش کرده است. در شبی تاریک و بارانی، امام در حالی که انبان آرد و خرما به پشت داشت، راه می‌رفت. یکی از یاران او را دید و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! این‌ها چیست؟ امام فرمود: «می‌خواهم به مسافرت بروم. برای آن زاد و توشه فراهم می‌کنم و آن را به جای امنی می‌برم.» آن صحابی عرض کرد: این فرد غلام من است. این بار را برای شما حمل می‌کند. امام ابا ورزید. عرض کرد: خودم آن را برای شما می‌برم. چون حمل آن را برای شما مناسب نمی‌بینم. فرمود: «نه چیزی را که در سفر به کار من می‌آید و وارد شدن من را بر میزبانم نیکو می‌گرداند، چرا خود برندارم؟ تو را به خدا مرا رها کن و به دنبال کار خود برو.» پس از چند روز راوی، امام را ملاقات نمود و پرسید: هیچ اثری از آن سفری که فرمودید نمی‌بینم؟ امام فرمود: «آری ای زهری! چنان که می‌پنداشتی نیست؛ آن سفر، سفر مرگ است و من برای آن خود را آماده می‌کنم. آمادگی برای مردن به وسيله دوری از حرام و بخشش(به نیازمندان) و کار نیک محقق می‌شود.»

عزیزان! امام با این وصیت به ما نشان می‌دهد که چگونه برای مرگ آماده شویم؛ مانند خیلی‌ها نباید همه وقت خود را به عبادت بگذرانیم و فکر کنیم که با این کارها وظیفه خود را انجام داده‌ایم. آمادگی برای مرگ وقتی است که از معصیت دوری کنیم و اگر گناهی مرتکب شدیم، بلافاصله توبه نماییم و وقتی کار خیری انجام دادیم، بر آن بیفزاییم. خیر لزوماً جنبه مالی ندارد و می‌تواند سخن خوب، حل مشکل مردم، اصلاح امور مردم و ترمیم شکاف و فاصله‌های به وجود آمده میان آنان نیز باشد. خیرخواهی با همکاری برای ایستادگی در برابر فساد، انحراف، ظلم و استکباری که به ثبات، امنیت و دین آسیب می‌زند نیز تحقق می‌یابد. از این رو باید اندک اندک به سوی عمل صالح حرکت کنیم. چون در حدیث آمده است: «نفس المرء خطاه إلى أجله؛ هر نفس انسان گام‌های او به سوی مرگ است.» با حرکت به سوی عمل صالح به ساحل امنیت می‌رسیم. روزی که خداوند را ملاقات می‌کنیم و به ما می‌گویند: «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ» و می‌توانیم در برابر چالش ها ایستادگی کنیم.

 

لبنان، آیا قانون انتخابات متولد می‌شود؟

از قانون انتخابات لبنان آغاز می‌کنیم که همچنان دغدغه اصلی لبنانی‌ها به شمار می‌آید. چون این قانون باعث می‌شود که لبنانی‌ها به صحنه سیاسی کشور بازگردند و نمایندگان خود را برای پارلمان برگزینند. چون تمدیدهای پی در پی مدت پارلمان باعث گردیده است که آنان نقش بایسته خود را از دست بدهند و نیز برای همه روشن شده است که اگر این خلأ اتفاق بیفتد و تمدیدی هم در کار نباشد و شرایط برای بازگشت به قانون دهه شصت وجود نداشته باشد، عدم تصویب قانون جدید عواقب منفی در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی و مالی، نهادها و مؤسسات دارد.

از این رو برای رحم به لبنان و لبنانی‌ها هم که شده، بار دیگر از جریان‌های سیاسی می‌خواهیم که خیلی سریع به راه‌حل توافقی برسند. چون رویدادهای گذشته نشان داده است که بدون توافق راه‌حلی وجود ندارد. چون این کشور بر اساس توافق شکل گرفته است و برخی نیز آن شراکت نامیده‌اند. تداوم لبنان نیز به توافق بستگی دارد. خصوصاً اگر مسئله به قانون انتخابات مربوط باشد. چون این قانون روی توازن طایفه‌ای و جریان‌های مربوط به آن تأثیر دارد. از این رو به همه جریان‌های سیاسی عرض می‌کنیم در این کشور نباید هر کس به دنبال قانون مورد نظر خود باشد بلکه همه باید در تدوین این قانون مشارکت و توافق داشته باشند.

البته این بدان معنا نیست که توافق و مشارکت اصل همیشگی یا بهترین راه‌حل باشد. چون با توجه به آراء و منافع متفاوت، همیشه نمی‌شود مؤسسه یا خانه‌ای را بر اساس توافق بنا کرد تا چه رسد به میهنی با این همه تنوع طایفه‌ای، مذهبی و سیاسی؟ توافق در گذشته کشور و دولت را در تمام موعدهای داخلی و ملی فلج کرد و در آینده نیز چنین خواهد شد. چون هر موقعیت سیاسی به نماد یک طایفه تبدیل می‌شود و هر طایفه‌ای حق وتو دارد. از این رو وتوهای بسیاری روی خواهد داد؛ اما ما همیشه عرض کرده‌ایم که توافق یک امر تحمیلی است. البته تا زمانی که لبنانی‌ها تصمیم بگیرند میهن خود را مانند کشورهای دیگر بسازند؛ اما لبنان هم چنان شرکت طایفه‌ای است و لبنانی‌ها به توافق نرسیده‌اند که آن را به میهن تبدیل کنند.

 

باید با درگیری‌های بقاع مقابله شود

باز هم در لبنان، ما نیز با ایستادگی مردم بقاع در برابر درگیری‌های امنیتی این منطقه موافق هستیم. این درگیری‌ها باعث درد و رنج مردم شده است و طبیعی است که بر سایر مناطق لبنان نیز تأثیر بگذارد. این ایستادگی تأکیدی دیگر بر این واقعیت است که مردم منطقه هر اقدامی را که با ارزش‌ها و تاریخشان مخالف باشد، قبول ندارند. آنان همیشه در میدان‌های فداکاری برای میهن حضور داشته‌اند. ما نیز همراه این مردم از دولت می‌خواهیم که عزم خود را برای مقابله با اندکی قانون ستیز را جدی کند. اینان سیمای این منطقه را مخدوش کرده‌اند. همه فعالان سیاسی و غیرسیاسی نیز در این امر باید با دولت همکاری کنند. شاید مشارکت همه جریان‌ها و فعالان منطقه، اشاره‌ای روشن به این حقیقت باشد که همه جریان‌های سیاسی و غیرسیاسی این وضعیت را قبول ندارند.

در همین زمینه باید نسبت به آسان شدن کاربرد سلاح و قتل هشدار دهیم. این امر آفتی است که ثبات و امنیت جامعه و میهن را تهدید می‌کند و به سیمای آن آسیب می‌زند. چرا که قتل به مسئله‌ای عادی تبدیل شده است و همه از کنار به راحتی عبور می‌کنند. هیچ کس حتی توقف هم نمی‌کند. برای ساده‌ترین مسائل مانند محل پارک یا حق تقدم در عبور و مرور نیز انسان می‌کشند.

اگر مجازات بازدارنده نباشند یا این که وضعیت اقتصادی و اجتماعی وخیم شود، سلاح در دست مردم پخش گردد یا این که مواد مخدر و پدیده انتقام‌گیری زیاد شود، ممکن است بروز این پدیده شدت پیدا نماید. از این رو برای مقابله با این پدیده باید عرصه‌های امنیتی، آموزشی، اجتماعی و دینی بسیج شوند. خون انسان باید احترام پیدا کند و عظمت آن در دنیا و آخرت مورد تأکید قرار گیرد. چون هر کس انسانی را به عمد بکشد، مانند این است که همه مردم را کشته است.

 

همبستگی مردم فلسطین با زندانیان

به فلسطین اشغالی می‌رسیم. زندانیان فلسطینی 20 روز است که اعتصاب غذا کرده‌اند؛ اما غیر از چند پیشنهاد فردی و محدود، هیچ گونه حرکت حمایتی را از سوی دنیای عرب و جهان اسلام شاهد نیستیم. سازمان‌های حقوق بشری نیز هیچ گونه همبستگی از خود نشان نداده‌اند. این امر نشان می‌دهد که بشریت چه اندازه دچار انحطاط و فروپاشی شده است و توجهی به رویدادهای فلسطین ندارد. حال آن که اعتصاب کنندگان چیزی جز رعایت حقوق طبیعی‌شان در دیدار با خانواده و بهبود شرایط زندان نخواسته‌اند.

در اینجا باید از موضع متحد مردم فلسطین در برخورد با این قضیه تشکر کنیم. امیدواریم که این اتحاد در همه مسائل و موضع‌گیری‌هایی که برای تشریک مساعی با زندانیان اتخاذ شده‌اند، نیز دیده شود. در عین حال ما خواستار تعامل و همبستگی بیشتر عربی، اسلامی، دینی و انسانی با این قضیه هستیم تا اشغالگران آنان را تنها احساس نکنند و بر دردها و رنج‌هایشان نیفزایند.

باز هم در موضوع فلسطین، سازمان آموزشی و فرهنگی ملل متحد(یونسکو) حاکمیت دشمن بر شهر قدس را مردود اعلام کرد و آن را شهری اشغالی نامید. این امر نخست‌وزیر دشمن را به خشم آورد و او را واداشت تا بگوید شهر قدس مقدس است و اسرائیل یونسکو و بدعت‌های آن را قبول ندارد.

ما چنین تصمیم‌هایی را هرچند ناقص هم باشند، مهم می‌دانیم. چون همه فلسطین اشغال شده است. این تصمیم‌ها شاید زمینه اجرایی نداشته باشند، اما در این راه طولانی، نقاط روشنی هستند و حقی از این مردم را که دردها و رنج‌هایشان پایانی ندارد، به آنان خواهد داد.

باز هم در فلسطین، بار دیگر از همه رهبران فلسطینی می‌خواهیم که باید متحد شوند. البته اتحاد نه برای دادن امتیاز، آن طور که رئیس جمهور آمریکا می‌خواهد، بلکه اتحاد در ایستادگی در برابر قلدری رژیم صهیونیستی. رژیمی که هیچ حقی را به مردم فلسطین نخواهد داد و این مردم جز با وحدت و ایستادگی بر حق خود نمی‌توانند به هیچ یک از حقوق خود برسند. تا زمانی که خواهانی باشد و کسی از یک وجب خاک فلسطین عقب نشینی نکند، این حق نیز ضایع نخواهد شد.