خطبه جمعه، 18 فروردین ماه 1396

مطالب مهم خطبه اول: نزدیکی خداوند به انسان / فرشتگانی که از انسان جدا نمی‌شوند / گریزی از مرگ نیست / روز هشدار.

مطالب مهم خطبه دوم: حادثه از پیش طراحی شده شیخون / لبنان، بازی بر پرتگاه جهنم / سالروز شهادت شهید صدر.

 

10 رجب 1438 هـ برابر با 18 فروردین 1396 هـ و ٧/٤/٢٠١٧ م

 

مطالب مهم خطبه اول: نزدیکی خداوند به انسان / فرشتگانی که از انسان جدا نمی‌شوند / گریزی از مرگ نیست / روز هشدار.

مطالب مهم خطبه دوم: حادثه از پیش طراحی شده شیخون / لبنان، بازی بر پرتگاه جهنم / سالروز شهادت شهید صدر.

 

خطبه اول:

خداوند سبحانه و تعالى در کتاب عزيز خود چنین می‌فرماید: «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ * إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ * مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ * وَجَاءَتْ سَکرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِک مَا کنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ * وَنُفِخَ فِي الصُّورِ ذَلِک يَوْمُ الْوَعِيدِ * وَجَاءَتْ کلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ * لَقَدْ کنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَکشَفْنَا عَنْک غِطَاءَک فَبَصَرُک الْيَوْمَ حَدِيدٌ» صدق الله العظيم.

این آیات کریمه در سوره "ق" وارد شده‌اند. "ق" از جمله حروف مقطعه است که خداوند برای استدلال و مقابله با مشرکان و متکبران در ابتدای بعضی از سوره‌های قرآن آورده است. خداوند با ایشان تحدی کرده است که اگر می‌توانند مانند این قرآن، ده سوره از آن یا یک سوره از آن را بیاورند. پیامبر خدا نیز به کرات سوره "ق" را در برابر مسلمانان می‌خواند و با توجه به مضامین والای تربیتی و ایمانی آن، در دو خطبه نماز جمعه بدان بسنده می‌نمود.

امروز می‌خواهیم با توجه به آیاتی که در ابتدای خطبه تلاوت کردیم، به چهار واقعیت که لازم است بدان‌ها بپردازیم، اشاره نماییم.

 

نزدیکی خداوند به انسان

اولین حقیقتی که در ابتدای آیات بدان اشاره شده است، نزدیکی خداوند به انسان است: «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ». خداوند آن قدر به انسان نزدیک است که از همه وسوسه‌های درونی او آگاه است. وسوسه در لغت به معنای صدای پنهان درونی است. در اینجا به معنای چیزهایی است که در ذهن انسان خطور می‌کند، انسان بدان می‌اندیشد و احساسات و عواطف او را تحریک می‌نماید؛ بنابراین خداوند چیزهایی را در قلب انسان و زوایای پنهان اندیشه او خطور می‌نماید، می‌داند. برای روشن‌تر کردن این نزدیکی، خداوند می‌فرماید: «أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ». رگ گردن، شریانی است که خون را به قلب انسان می‌رساند و خون را به صورت منظم از آن خارج می‌کند. اگر این حرکت یک آن متوقف شود، انسان زنده نمی‌ماند. چون این رگ، شریان زندگی انسان است. این عبارت کنایه از نزدیکی خداوند به زندگی ماست. این نزدیکی از سنخ نزدیکی مکانی نیست که شاید از پیام‌های این آیه برداشت شود. چون خداوند مکان ندارد. بلکه اشاره به این واقعیت است که خداوند در همه جزئیات زندگی انسان حضور دارد و تمام وجود او را در برمی‌گیرد.

خداوند در آیات دیگری نیز به این نزدیکی اشاره کرده است: «وَإِذَا سَأَلَک عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ»، «وَهُوَ مَعَکمْ أَيْنَ مَا کنْتُمْ»، «فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ».

امام امیرالمؤمنین(ع) نیز در این باره می‌فرماید: «ما رأيت شيئاً إلا ورأيت الله خلفه وقبله وبعده؛ چیزی را ندیدم، مگر این که پشت، پیش و بعد از او خدا را دیدم.»

در حدیث آمده است که روزی ابوحنیفه نزد امام صادق(ع) آمد و به ایشان عرض کرد: دیدم که فرزندتان موسی(منظور امام موسی کاظم است) نماز می‌خواند و مردم نیز از برابر او می‌گذرند؛ اما او مردم را از این کار نهی نمی‌نمود. با این که این کارشان نادرست است. البته این نظر ابوحنیفه است. امام صادق(ع) فرمود: «فرزندم موسی را نزدم بخوانید». امام موسی کاظم را صدا زدند و او نیز آمد. امام صادق(ع) تمام چیزهایی را که ابوحنیفه گفته بود، برای فرزندش امام کاظم بیان نمود. امام موسی کاظم پاسخ داد: پدر جان! کسی که برای او نماز می‌خواندم، از همه آنان به من نزدیک‌تر است. خداوند می‌فرماید: «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ». امام صادق(ع) او را در آغوش گرفت و فرمود: «پدر و مادرم به فدایت! ای گنجینه اسرار».

برای ساختن و قوی کردن شخصیت انسان، احساس این نزدیکی بسیار ضروری است. وقتی انسان احساس کند که خداوند آفریدگار اوست، همه چیز هستی و زندگی به دست اوست، خداوند با اوست، درمی‌یابد که به صدا زدن خداوند نیاز ندارد. بلکه خداوند در همه این‌ها حضور دارد و تأیید کننده، یاور و یاریگر اوست. از این رو انسان احساس اطمینان و آرامش می‌کند. چون خود را در زندگی و مقابله با کسانی که می‌خواهند به او بدی کنند، تنها احساس نمی‌کند.

در عین حال، این احساس جنبه تربیتی و بازدارندگی نیز پیدا می‌کند؛ زیرا احساس نزدیکی به خداوند باعث می‌شود که از نافرمانی و معصیت خداوند، کوتاهی در ادای واجبات و مسئولیت‌هایی که خداوند بر عهده او نهاده است، ارتباط قلبی با غیرخداوند و اندیشیدن در چیزهایی که مورد نظر خداوند نیست شرم بورزد. این‌ها موجب می‌شود که انسان در برابر خداوند به نظم برسد. این امر برای او خیر است؛ زیرا خداوند متعال جز به چیزهایی که خیر انسان در آن است، دستور نمی‌دهد و جز از چیزهایی که به ضرر انسان است، نهی نمی‌نماید. در این باره از پیامبر خدا روایت چنین روایت شده است: «استحيوا من الله في سرائرکم، کما تستحيون من النّاس في علانيتکم؛ در خفایتان از خداوند حیا کنید، همان‌طور که در آشکار از مردم حیا می‌ورزید.»

 

فرشتگانی که از انسان جدا نمی‌شوند

اما دومین حقیقتی که این آیات بدان اشاره می‌کنند، ناظرانی است که خداوند بر انسان گماشته است تا همه حرکات و اعمال او را ثبت و ضبط کنند. این فرشتگان همیشه مواظب انسان هستند: «إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ». خداوند دو فرشته را عهده‌دار نظارت بر انسان قرار داده است. واژه قعید به همین ملازمت و همراهی اشاره دارد و به معنای نشستن نیست.

این دو فرشته، شب و روز به این کار مشغول هستند. از این رو آیه «إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً» این گونه تفسیر می‌شود که دو فرشته شب و روز، شاهد نماز صبح هستند. چون این زمان، هنگام تغییر کردن فرشتگان است.

روایات بیان می‌دارند که میان این دو فرشته تقسیم کار شده است. فرشته سمت راست، اعمال خوب انسان را می‌نویسد و فرشته سمت چپ، مأمور نوشتن اعمال بد انسان است. فرشته سمتی راستی، رئیس فرشته سمت چپی است. اگر انسان کار خوب انجام دهد، فرشته سمت راستی آن را ده برابر می‌نویسد و اگر کار بدی انجام دهد، هنگامی که فرشته سمت چپی خواست کار زشت او را بنویسد، فرشته سمت راستی به او می‌گوید: هفت ساعت در این کار درنگ کن. اگر از خداوند طلب بخشش کرد، چیزی ننویس و اگر طلب بخشش نکرد، برای او یک بدی بنویس.

در اینجا خوب است به دو روایت اشاره کنیم که نشان دهنده اوج رحمت و مهربانی خداوند هستند. از پیامبر خدا چنین روایت شده است: «ما من أحدٍ من المسلمين يبتلى ببلاء في جسده، إلاّ أمر الله تعالى الحفظة، فقال: اکتبوا لعبدي ما کان يعمل وهو صحيح، ما دام مشدوداً في وثاقي؛ هیچ مسلمانی نیست که به بیماری جسمی مبتلا شود، مگر این که خداوند به فرشتگان می‌فرماید: برای بنده‌ام همان کاری را بنویسید که در سلامتی انجام می‌داد. البته تا زمانی که بر عهد و پیمان است.» و فرموده است: «مَنْ مرِضَ أو سافرَ، کتب الله تعالى له ما کان يعمل صحيحاً مقيماً؛ هر کس بیمار شود یا به سفر برود، خداوند همان کاری را که در زمان سلامت انجام می‌داد، برای او می‌نویسد.»

باز از پیامبر خدا روایت شده است: «بعد موت المؤمن، يقول الملکان لربّهما: ربّنا قبضت روح عبدک، فإلى أين؟ قال: سمائي مملوءة بملائکتي يعبدونني، وأرضي مملوءة من خلقي يطيعونني، اذهبا إلى قبر عبدي، فسبِّحاني وکبِّراني وهلِّلاني، فاکتبا ذلک في حسنات عبدي؛ بعد از مرگ مؤمن، آن دو فرشته به خداوند عرض می‌کنند: خدایا! روح بنده تو را قبض کردیم. اکنون کجا برویم؟ خداوند می‌فرماید: آسمانم آکنده از فرشتگانم است که مرا عبادت می‌کنند و زمینم مملو از آفریده‌هایی است که از من اطاعت می‌کنند. به قبر بنده‌ام بروید و مرا تسبیح بگویید، مرا بزرگ بدانید و برایم لا اله الا الله بگویید و آن را در حساب بنده‌ام بنویسید.» خدایا! پاک و منزهی! چقدر بزرگوار، بردبار و کریم هستی.

بنابراین ما همواره تحت نظارت دو فرشته هستیم که اگر ما غافل شویم، آن دو از کار ما غافل نمی‌شوند. آنچه برای ما اطمینان‌بخش است، این است که این دو فرشته، تابع خدایی هستند که بر ما رحیم و مهربان است. از این رو در دعای کمیل چنین می‌خوانیم: «وَکنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيَّ مِنْ وَرَائِهِمْ، وَالشَّاهِدَ لِمَا خَفِيَ عَنْهُمْ».

قرآن کریم اشاره می‌دارد که نظارت خاصی بر کارهای انسان وجود دارد. خداوند می‌فرماید: «مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ». حتی تأکیدی که انسان روی بیان و نگارش کلمه‌ای اعمال می‌کند نیز تحت نظارت این فرشتگان قرار دارد. چون از اهمیت بالایی در تعیین سرنوشت انسان برخوردار است. علت این است که گفتن یا نوشتن کلمه، اثر دارد و بازتاب آن را می‌توان در زندگی انسان و آینده او و جامعه پیرامون او دید. چه بسا واژه‌ای که جایگاه انسان و جامعه را بالا می‌برد و رضایت الهی را کسب می‌کند و واژه دیگری زندگی او و دیگران را در معرض تهدید قرار می‌دهد و باعث فتنه افروزی و بروز جنگ‌هایی می‌شود که خشم و غضب الهی را برمی‌انگیزد.

از این رو پیامبر خدا می‌فرماید: «إنَّ الرَّجل ليتکلَّم بالکلمة من رضوان الله تعالى، ما کان يظنُّ أن تبلغ ما بلغت، يکتبُ الله له بها رضوانه إلى يوم يلقاه. وإنَّ الرّجل ليتکلَّم بالکلمة من سخط الله، ما کان يظنّ أن تبلغ ما بلغت، يکتب الله له بها سخطه إلى يوم يلقاه؛ فردی کلمه می‌گوید که مورد رضایت خداوند است. او گمان نمی‌کند که به اینجا برسد، اما خداوند به واسطه همین کلمه تا روزی که او را ملاقات می‌کند، برایشان رضایت می‌نویسد و فردی کلمه‌ای می‌گوید که باعث خشم و غضب الهی می‌شود. او گمان نمی‌کند که به اینجا برسد، اما خداوند به واسطه همین کلمه تا روزی که او را ملاقات می‌کند، خشم و غضب خود را می‌نویسد.»

در حدیث است که در روز قیامت کاسه خونی را برای انسان می‌آورند. به او می‌گویند که این کاسه سهم تو از خون فلانی است. آن هم به خاطر کلمه‌ای که بیان کردی. از این رو باید به حرف‌های خود توجه داشته باشیم. باید بعد از دقت در معنا و اثر آن حرفی را به زبان بیاوریم. همین طور از روی علم و عدالت باید بنویسیم.

 

گریزی از مرگ نیست

اما سومین حقیقتی که در این آیات بدان اشاره شده است، حقیقت مرگ است. حقیقتی که انسان غالباً از آن غافل است و برای آن آمادگی ندارد و خود را برای مرحله پس از آن آماده نکرده است.

«وَجَاءَتْ سَکرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِک مَا کنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ». انسان غالباً از مرگ فرار می‌کند و می‌کوشد که خود را از آن در امان نگاه دارد. از این رو سعی می‌کند با بهره‌گیری از انواع غذاها، ورزش‌ها و چیزهای دیگر سلامتی خود را حفظ نماید. او از چیزی که او را در معرض خطر قرار می‌دهد، فرار می‌کند. ولی از یک حقیقت نمی‌توان فرار کند. زمانی که بدون کسب اجازه به او می‌گویند: دستور آمده است که زندگی را ترک کنی. مجالی برای بازنگری و مهلت خواهی وجود ندارد. باید این دنیا را ترک کنی و از خانواده، دوستان، دارایی‌ها و اموالت جدا گردی.

امام علی(ع) در این باره می‌فرماید: «اجْتَمَعَتْ عَلَيْهِمْ سَکرَةُ الْمَوْتِ وَحَسْرَةُ الْفَوْتِ فَفَتَرَتْ لَهَا أَطْرَافُهُمْ وَتَغَيَّرَتْ لَهَا أَلْوَانُهُمْ ثُمَّ ازْدَادَ الْمَوْتُ فِيهِمْ وُلُوجاً فَحِيلَ بَيْنَ أَحَدِهِمْ وَبَيْنَ مَنْطِقِهِ وَإِنَّهُ لَبَيْنَ أَهْلِهِ يَنْظُرُ بِبَصَرِهِ وَيَسْمَعُ بِأُذُنِهِ عَلَى صِحَّةٍ مِنْ عَقْلِهِ وَبَقَاءٍ مِنْ لُبِّهِ يُفَکرُ فِيمَ أَفْنَى عُمُرَهُ وَفِيمَ أَذْهَبَ دَهْرَهُ وَيَتَذَکرُ أَمْوَالًا جَمَعَهَا أَغْمَضَ فِي مَطَالِبِهَا وَأَخَذَهَا مِنْ مُصَرَّحَاتِهَا وَمُشْتَبِهَاتِهَا قَدْ لَزِمَتْهُ تَبِعَاتُ جَمْعِهَا وَأَشْرَفَ عَلَى فِرَاقِهَا تَبْقَى لِمَنْ وَرَاءَهُ يَنْعَمُونَ فِيهَا وَيَتَمَتَّعُونَ بِهَا؛ آنچه بر سرشان آمده است در وصف نيايد. سکرات مرگ، يک سو، حسرت از دست نهادن فرصت‌ها در سوى ديگر. دست و پايشان سست گردد و رنگشان دگرگون شود. مرگ در جسمشان پیش‌تر رود و زبانشان را از کار بيندازد. يکى در ميان زن و فرزند خود افتاده، چشمش می‌بیند و گوشش می‌شنود و عقلش هنوز سالم است و فهم و ادراکش بر جاى. می‌اندیشد که عمر خود در چه چيزهايى تباه کرده است و روزگارش در چه کارهايى سپرى گشته. به ياد اموالى می‌افتد که گرد کرده و براى به دست آوردنشان چشم خود می‌بسته که حلال از حرام بازنشناسد؛ و از جای‌هایی، که حليّت و حرمت برخى آشکار و برخى شبهه‌ناک بوده، مال فراهم آورده. اکنون وبال گردن اوست. می‌داند که زمان جدايى فرا رسيده و پس از او مال و خواسته او براى میراث‌خواران می‌ماند و آن‌ها از آن متنعم و بهره‌مند خواهند شد.»

 

روز هشدار

اما چهارمین حقیقت، آن لحظه ترسناک است: «وَنُفِخَ فِي الصُّورِ ذَلِک يَوْمُ الْوَعِيدِ * وَجَاءَتْ کلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ * لَقَدْ کنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَکشَفْنَا عَنْک غِطَاءَک فَبَصَرُک الْيَوْمَ حَدِيدٌ».

هر کسی می‌آید، در حالی که راهنمایی به همراه دارد و او را به جایگاهی که در برابر خداوند باید قرار بگیرد، راهنمایی می‌نماید. شاهدی نیز هست که بر او گواهی می‌دهد. اشاره شده است، اشاره شده، شاهدی که بر انسان شهادت می‌دهد، اعضا و جوارح بدن او هستند. شاهد دیگر مکانی است که در آن معصیت خداوند صورت گرفته است. زمانی که در آن معصیت شده است نیز گواهی می‌دهد. دو فرشته‌ای که همیشه همراه او بودند، شهادت می‌دهند و بالاتر از همه این‌ها خداوند است.

بنابراین باید خودمان را برای این لحظه آماده کنیم. هنگامی که انسان، برهنه و ذلیل از قبر خود بیرون می‌آید. بار سنگینی بر دوش خود دارد. یک بار به راست و بار دیگر به چپ خود نگاه می‌کند. می‌بینند که همه به وضعیتی غیر از وضعیت او گرفتار هستند: «لِکلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ».

برای غافلان، کسانی که به این لحظه نمی‌اندیشیدند و اگر کسی این روز را یادآوری می‌کند، خود را به فراموشی می‌زدند و از آن دوری می‌گزیدند، این ندا می‌رسد: «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ»، «يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ» از خداوند می‌خواهیم ما را از کسانی قرار دهند که سفیدروی هستند و نامه اعمالشان به دست راستشان داده می‌شود و به آنان گفته می‌شود: «ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا کنْتُمْ تَعْمَلُونَ».

 

خطبه دوم:

بسم الله الرحمن الرحیم

ای بندگان خدا! شما را به همان چیزی توصیه می‌کنم که امام علی(ع) به فرزندش امام حسن(ع) وصیت نمود. همه پدران باید به فرزندان خود این چنین وصیت کنند و پیش از وفات، آن را در متن وصیت‌نامه خود بیاورند:

«يَا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَک مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَک وَ بَيْنَ غَيْرِک فَأَحْبِبْ لِغَيْرِک مَا تُحِبُّ لِنَفْسِک وَ اکرَهْ لَهُ مَا تَکرَهُ لَهَا وَ لَا تَظْلِمْ کمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ وَ أَحْسِنْ کمَا تُحِبُّ أَنْ يُحْسَنَ إِلَيْک وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِک مَا تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَيْرِک وَ ارْضَ مِنَ النَّاسِ بِمَا تَرْضَاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِک وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ وَ إِنْ قَلَّ مَا تَعْلَمُ وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تُحِبُّ أَنْ يُقَالَ؛ پسرکم! خود را ميان خويش و ديگرى ميزانى بشمار، پس آنچه براى خود دوست مى‏دارى براى دیگری دوست بدار و آنچه تو را خوش نيايد براى او ناخوش بشمار و ستم مکن چنانکه دوست ندارى بر تو ستم رود و نيکى کن، چنانکه دوست مى‏دارى به تو نيکى کنند و آنچه از جز خود زشت مى‏دارى براى خود زشت بدان و از مردم براى خود آن را بپسند که از خود در حق آنان مى‏پسندى و به ديگران آنچه شنیدنش را خوش ندارى، مگوى و آنچه را نمی‌دانی، نگوی. هر چند آنچه مى‏دانى، اندک باشد و آنچه را دوست ندارى به تو گويند، مگوی.»

امیرالمؤمنین(ع) معیار دقیقی را برای ما تعیین می‌کند که به وسیله آن می‌توانیم رفتار و برخورد خود با دیگران را مورد ارزیابی و سنجش قرار دهیم. نفس انسان میزان ارزیابی است. خیری را که برای خود می‌خواهی برای دیگران نیز بخواه. بدی‌هایی را که از آن‌ها گریزانی از دیگران دور کن. همان چیزهایی را که بد می‌شماری و مورد انتقاد قرار می‌دهی، با دیگران نکن. همان چیزهایی را که دوست داری به تو بگویند، به دیگران بگو. در این صورت باانصاف و عادل خواهیم شد و به امن و ایمان در دنیا و رضوان و بهشت در آخرت دست خواهیم یافت و با چالش‌ها مقابله خواهیم کرد.

 

حادثه از پیش طراحی شده شیخون

از سوریه آغاز می‌کنیم. بعد از جنایت اسفبار ادلب، دنیا توقع داشت که کمیته حقیقت‌یاب بین المللی در این زمینه تشکیل شود. ولی آمریکا از امر تحقیقات پیشی گرفت و وارد میدان شد و اراضی سوریه را هدف قرار داد. همه این‌ها شک و تردیدهایی را که درباره حادثه از پیش طراحی شده خان شیخون تقویت می‌کند.

ما معتقدیم که رئیس جمهور آمریکا سعی دارد خود را از بحران‌هایی که پس از به دست‌گرفتن قدرت با آنان دست به گریبان است رها کند. از این رو آمریکا را به بحران سوریه وارد کرد تا ویرانی و تباهی سوریه را افزایش و ادامه دهد. البته این اقدام به سود رژیم صهیونیستی است که با هر ضربه‌ای که به توان راهبردی ارتش سوریه و مراکز قدرت منطقه وارد می‌شود، بیشتر احساس آرامش می‌کند.

ما درعین حال که جنایت ادلب و هر گونه تعرض به غیرنظامیان را از هر طرفی باشد محکوم می‌کنیم، خواستار تحقیق جدی درباره ابهامات این پرونده هستیم تا جنایتکاران به مجازات عادلانه‌ای برسند. نباید به جان مردم بی‌توجهی شود و بازیچه دست بازیگران بزرگ و کوچک گردند. کسانی که برای جان مردم اهمیت قائل هستند، در هر جایی باید چنین حساسیتی داشته باشند. در حالی که چنین حساسیتی را در غزه، عراق، یمن و جاهای دیگر نمی‌بینیم.

ما هیچ وقت توقع نداریم آمریکای جلاد، قاضی عادل این جهان باشد. پیش از این نیز چنین نقشی را برای آمریکا قائل نبودیم؛ اما گویا خود آمریکا عهده‌دار این دو نقش شده است؛ اما در مقابل، ملت‌ها نیز گزینه خود را دارند و باید نسبت به توانمندی‌های موجود خود آگاهی داشته باشند.

 

لبنان، بازی بر پرتگاه جهنم

اما در لبنان؛ نیروهای سیاسی این کشور هنوز هم نتوانسته‌اند قانون انتخابات را تدوین و تصویب کنند. چون این جریان‌ها همچنان بر مواضع قبلی خود هستند و نمی‌خواهند کوچک‌ترین قدمی را برای نزدیک شدن به دیگران بردارند. قدمی که می‌تواند کشور را از خطرات سه گانه خلأ، تداوم وضعیت فعلی و قانون دهه شصت برکنار دارد.

باشگاه سیاسی لبنان بازی بر پرتگاه جهنم را راه انداخته است. البته خودشان در آن سقوط نخواهند کرد، اما نگرانی این است که کشور در این جهنم سقوط کند. البته این که جریان‌های سیاسی برای دستاوردهای بیشتر بخواهند به این بازی دست بزنند، امری طبیعی باشد، اما در کشوری مملو از مشکلات که آتش اطراف آن را فراگرفته است، امری غیرقابل‌قبول باشد.

از این رو بار دیگر از دولت که بیشتر جریان‌های سیاسی در آن مشارکت دارند می‌خواهیم که در تصویب این قانون نقش خود را ایفا کند. همان قانونی که آن را در اولویت‌های خود قرار داده است. ما خواستار قانونی هستیم که فرایند درست نمایندگی را تضمین کند و در حیات سیاسی این کشور روح تازه‌ای بدمد. ما این ویژگی را در قانون نسبیت می‌بینیم. چون بهترین راه برای رسیدن به دولت انسان و دولت شهروند سالاری است که ما در لبنان همیشه بدان دعوت کرده‌ایم.

ما از پارلمان کشور که این روزها برای مناقشه با دولت تشکیل جلسه داده است می‌خواهیم که در این باره فشار بیشتری به دولت وارد کند. در عین حال باید به دولت کمک کند که نقش خود را ایفا نماید. چون دولت بیانگر اکثریت پارلمان است. کشور نمی‌تواند پاس گاری توپ میان دولت و پارلمان یا ایرادگیری را که در فضای سیاسی لبنان عادی شده است، تحمل کند.

درست در همین شرایط بحران‌های دیگری رخ می‌نمایند که نگرانیم ثبات سیاسی کشور را در معرض تهدید قرار دهند. در حالی که همه باید از آن صیانت کنیم. به ویژه این که در این کشور همه چیز جنبه طایفه‌ای و مذهبی به خود گرفته است و ما به خوبی این مسئله را در نزاع صلاحیات و تعیینات اخیر در دستگاه‌های امنیتی میان مراکز رسمی لبنان و بحران‌های اجتماعی فزاینده شاهد هستیم. بحران‌هایی که به آب و برق، سلامت غذایی و بهداشت محدود نمانده و به اعتراضات هشدارآمیز نسبت به فروپاشی نظام سلامت بیمه اجتماعی رسیده است.

بعد از این همه این‌ها، تنش‌های امنیتی در حومه جنوبی بیروت در هفته گذشته ادامه یافت و چند قربانی گرفت. البته این حوادث محدود هستند، ولی به سیمای این منطقه آسیب می‌زند. منطقه‌ای که همیشه حامی ارتش و مقاومت و قدرتی برای میهن بوده است. از این رو باید مواظب کسانی بود که می‌خواهند به امنیت، اخلاق و ارزش‌های آن آسیب بزنند.

در این باره تأکید ما این است که نقش و مسئولیت اساسی بر عهده دولت است. در اینجا باید از نیروهای امنیتی که در روزهای گذشته قربانی داده است، تشکر کنیم. البته کسان دیگری نقش حامی و پشتیبان دارند. چون وقتی که دولت به وظایف خود عمل نمی‌کند، عرصه خالی نمی‌ماند و کسان دیگری این خلأ را پر می‌کنند. البته این چیزی است که مورد نظر ما نیست و ما نیز خواستار آن نیستیم.

 

سالروز شهادت شهید صدر

در خاتمه باید اشاره کنیم که نهم آوریل سالروز شهادت فقیه و اندیشمند شهید سید محمد باقر صدر(ره) و خواهر نویسنده‌اش بنت‌الهدی است. به این مناسبت باید به تأثیر عظیم ایشان در عرصه‌های فقه، اندیشه، نهضت اسلامی عراق، نقش ایشان در مبارزه با چالش‌های اعتقادی و فکری فراروی اسلام و مسائل عراق اشاره کنیم.

ما شخصیت بزرگی را از دست دادیم که همه وجود خود را وقف اسلام کرد و به رغم همه چالش‌ها و خطرات، از این راه دست نکشید تا این که در برابر طاغوت ایستادگی کرد. ما شهادت ایشان را جنایت زمانه می‌دانیم. چون اگر ایشان زنده می‌ماند، تولیدات، یافته‌ها و دستاوردهای بسیاری را به جامعه بشری ارائه می‌کرد. وفاداری به شهید صدر این است که برای اصلاح وضعیت فکری و سیاسی موجود و برون‌رفت از تنگنای بزرگی که به عنوان امت اسلامی گرفتار آن هستیم و بحرانی که دولت و ملت عراق در آن قرار دارد، از میراث فکری و تجارب غنی ایشان استفاده کنیم، راه علمی، اجتهادی، انقلابی و معنوی ایشان را ادامه دهیم و از روش و منش او درس بگیریم.