حج در قرآن
علامه مرجع سید محمد حسین فضل الله
ترجمه: محمدجمعه امینی
مسجد الحرام از نظر ماهیت و خصوصیت، یک مسجد عادی و معمولی نیست. ساختن آن نیز آنگونه که در میان مؤمنان رواج دارد، انگیزه شخصی افراد برای ساختن مسجدی برای عبادت نیست. بلکه ساختن مسجد الحرام به دستور خداوند صورت گرفته است. خداوند به پیامبر خود حضرت ابراهیم(ع) وحی کرد که در جهان، خانهای برای او بسازد. تا مردم برای لبیک گفتن به ندای فراگیر الهی از اقصا نقاط عالم به سویش بیایند و منافع دنیوی و اخروی و مادی و معنوی خود را تحقق ببخشند. مردم نیز بر این اساس با اعمال متنوعی که به این منظور وضع شده است، حرکت میکنند تا از جایگاه توحید، عبادت خالصانهای را انجام دهند و به ژرفای توحیدی که در اندیشههایشان حضور داشته باشد، در عواطفشان جای گیرد و در گفتار، رفتار، روابط و موضعگیریهایشان جریان داشته باشد، دست یابند. این عبادت در خطی انجام میشود که از خدا آغاز میگردد و به خدا ختم میشود. از این رو مردم نمیتوانند در غیر این خط حرکت کنند و جز در دایره رضایت الهی، مردم نمیتوانند به عرصههای زندگی پا بگذارند.
به این ترتیب حج عبادتی است که به جنبههای بسیار اعتقادی رویکرد دارد، بر یکسری اصول و قواعد استوار بوده و به جنبههای عملی زندگی نزدیک است. در حج، انسان در موارد بسیاری با خداوند هماهنگ میشود. سعی ما بر این است که در این مقال، این مطالب را از آیات قرآنی الهام بگیریم.
دعوت به پاکیزه کردن خانه
«وَإِذْ بَوَّأْنَا لإِبْرَاهِيمَ مَکانَ الْبَيْتِ» خداوند مکانی را برای حضرت ابراهیم مشخص کرد و ارادهاش بر این قرار گرفت که این مکان، مقصد حرکت عبادی مردم به سوی خداوند باشد. خداوند از او خواست این مکان را از هر نظر، برای تحقق اهداف معنوی مورد نظر در این عبادت آماده نماید. به ابراهیم(ع) وحی کرد که در این مکان، خصوصیت توحید را مورد تأکید قرار دهد. از این رو از نظر ظاهری نیز، نباید هیچ اثری از بتان در آن وجود داشته باشد. چیزی که در آن زمان، در مکانهای عبادی مردم رایج بود و مردم برای نزدیک شدن به خدای متعال، در این مکانها بت پرستی میکردند. از نظر محتوا نیز اندیشهها، عواطف و چشم اندازهای معنوی توحیدی باید در عمق جان مردم، رفتارها و شخصیت کسی که مسجد را میسازد و مواظب رعایت هدفگذاریها و علل بنای آن باشد. از این رو ندای الهی به ابراهیم(ع) رسید تا واجد همه این مفاهیم و معانی باشد: «أَن لاَّ تُشْرِک بِي شَيْئاً»؛ یعنی همه پایههای این مسجد بر اساس توحید بنا شده است و اساساً توحید راز موجودیت مسجد و هدف عبادتی است که جامع زندگی و انسان است تا آنها را به سوی عبودیت خالص خداوند رهنمون شود. «وَطَهِّرْ بَيْتِي» خانهام را پاک کن. معنای مادی این فراز از آیه این است که مسجد باید از همه آلودگیهایی که جلوی به پرواز درآمدن در آسمان طهارت معنوی انسان را میگیرد، پاکیزه شود. چون بسیاری از احکام اسلام، جنبه ذهنی ندارند و سعی دارند به حرکت اشیایی که دور و بر زندگی انسان را گرفتهاند، معنای معنوی ببخشند. از این رو اسلام طهارت از "حدث" و "خبث" را که نماد آلودگیهای مادی و معنوی هستند، شرط درستی نماز و طواف قرار داده است. در بسیاری از اموری عبادی دیگر نیز این طهارت جنبه استحبابی دارد.
همانطور که خداوند خواسته است بدن و لباس انسان در این مسجد پاک باشد، میخواهد که زمین مسجد نیز پاک باشد تا در طهارت مادی، طهارت معنوی نیز وجود داشته باشد. در این صورت محتوای درونی با صورت خارجی طواف کنندگان همراه میشود. «للطّائفين» همانهایی که آمدهاند تا دور خانه خدا طواف کنند؛ یعنی با رعایت اوامر و نواهی خداوند، در همه عرصههایی که انسان در زندگی خود دور چیزی میگردد، در همه روابطی که با انسانهای همکیش دور و بر خود دارد، در همه فعالیتهای فکری و علمی خود و در همه مکانهایی که انسان از آنها برای حرکتهای فردی و اجتماعی خود استفاده میکند، به عنوان نماد مادی حرکت در مدار رضایت الهی، تجسم بخش خدا گرایی او باشد. وقتی انسان خالصانه خدای خود را عبادت میکند، مانند این است دور خانه خدا طواف کرده است. چون آنان همه کارهایشان برای خداست و منتظر اوامر و نواهی الهی هستند و همه در همه چیز، خداوند را مخلصانه عبادت میکنند. «وَالرُّکعِ السُّجُودِ» اینان کسانی هستند که با رکوع و سجودشان خداوند را عبادت میکنند؛ زیرا رکوع و سجود بدنی در برابر خداوند، نشان دهنده خشوع و خضوع زندگی او در برابر اراده الهی و نفی همه انواع و اشکال خضوع غیر خدایی است.
فراخوان برای حج
ای ابراهیم! وقتی ساختن خانه خدا را به پایان رساندی و پایههای آن را بر پاکی و توحید بنا نمودی، وظیفه دیگری هم در انتظار توست و آن دادن فراخوان عمومی برای حج و دعوت از مردم برای آمدن به سوی خانه خداست. چون این خانه ویژگی عبادی خاصی دارد که آن را از سایر خانههای الهی متمایز میسازد و یکرنگی انسانها را نشان میدهد. این خانه، جنبه جهانی دارد و مردم از هر جنس و رنگی برای عبادت خداوند در آنجا گرد هم میآیند. آنان در جایی که آن را مقدس میدانند و در آن به عبادت میپردازند، وحدت انسانی و عبادی را درک مینمایند. این اتحاد و یکرنگی نمادی از ایمان خالصانه آنان به یگانگی خداوند است. «وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ». باید این مسئله را در قالب یک حکم شرعی به همگان اعلام کنی تا آمدن به حج تثبیت شود و ندای تو، ندایی عادی تلقی نشود. مردم باید احساس کنند که باید از این فراخوان اطاعت کنند. سپس «يَأْتُوک رِجَالاً» با پای پیاده بیایند «وَعَلَى کلِّ ضَامِرٍ» یا با شترهایی که از شدت رنج و تلاش، لاغر شدهاند. «يَأْتِينَ مِن کلِّ فَجٍّ عَميِقٍ» از راه دور میآیند. کلمه عمیق بیانگر قدم گذاشتن در راه ناشناخته است. «لِّيَشْهَدُواْ مَنَافِعَ لَهُمْ» از راه حج، به منافع دنیوی هم میرسند. چون گردهمایی برای شناخت، تبادل نظر، همکاری و مشورت در باره مشکلات فکری و عینی باعث میشود که اهداف خود را مشخص کنند و راهحلهای خود را پیشنهاد نمایند.
به این ترتیب موانع مادی و روانی حاصل از تفاوت در نژاد، رنگ و قومیت در میان مردم، همگی رنگ میبازند تا همگی حول یک محور که همان ایمان به خداوند، رفتن در مسیر الهی، پای بندی به دین خدا، جهاد در را او و کسب رضایت الهی است جمع شوند و از دایرههای تنگی که برای خود ساختهاند، رها گردند و به دایره وسیعتری قدم بگذارند که همهشان را در برمیگیرد. این امر باعث میشود که از مشکلات جزئی در حل مسائل مهم عمومی نجات یابند. چون غرق شدن در مسائل فردی سبب میشود که با دور شدن از مبانی و اهداف بزرگ اسلام در عرصه زندگی، خواسته یا ناخواسته به مسائل اساسی خود نیز آسیب وارد کنند.
به این ترتیب در پرتو حج، منافع مادی ادامه مییابد تا به وحدت در موضعگیری سیاسی، تصورات فکری، تحقق پیشرفت اقتصادی و مقابله متحد با قدرتهای طاغوتی برسد. در سایه کنفرانس جهانی سالیانه که به صورت خودکار منعقد میگردد، میتوان به این اهداف رسید. تا اطاعت از امر الهی در عبادت به پیروی از دستورات او در جنبه عملی زندگی منجر شود. در بسیاری از موارد، منافع معنوی با منافع مادی تداخل پیدا میکند؛ بنابراین احکام گوناگون اسلامی مربوط به حج، حرکتی را در ابعاد مختلف شخصیت انسان به وجود میآورد که باعث تقویت رابطه و اخلاص ورزی با خداوند میشود و انسان شوق مییابد که به درجات بالاتری از قرب الهی در بهشت نائل شود.
به این ترتیب خداوند از مردم میخواهد به حج بیایند تا از روی آگاهی و دردمندی منافع خود را ببینند. منافعی که در طی مراسم حج یا بعد از آن میتوانند به آنها دست یابند. «وَيَذْکرُواْ اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَّعْلُومَـاتٍ» بنا به احادیث وارد شده از ائمه(ع) این روزها، همان روزهای تشریق است که از روز قربانی تا سیزدهم ذی الحجه را در برمیگیرد؛ یعنی همان روزهای حج هستند. «عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِّن بَهِيمَةِ الأنعام» اعم از شتر، گاو و گوسفندی هستند که در این مراسم قربانی میشوند. خداوند قربانی را عبادت خود قرار داده است تا حاجیان با این قربانیها، به او تقرب جویند. از این رو خوردن قربانیها را برایشان حلال کرده است. البته قربانی کردن، با جنبه ایمانی و معنوی زندگی حاجیان نیز ارتباط دارد؛ یعنی دین امور معنوی و مادی زندگی مردم را با یکدیگر آمیخته است؛ بنابراین لازم است که مردم در زندگی مادی خود فرو نروند. چون خداوند همان کسی است که روح را آفریده است که صبغه الهی دارد تا او را عبادت کند. همین خدا، ماده را آفریده است تا گواهی برای عظمت آفریدگار باشد. خداوند چهارپایان را نیز آفریده است و از انسان خواسته است برای رشد دادن زندگی خود، با قربانی کردنشان به خداوند تقرب جوید. اراده الهی این است که زندگی انسان تابع قانون قربانی کردن آفریده الهی برای رسیدن به زندگی دیگر شود. حیاتی که باید تثبیت کننده نقش خلیفة اللهی انسان در روی زمین باشد.
استفاده از ذبایح
«فَکلُواْ مِنْهَا وَأَطْعِمُواْ البائس الْفَقِيرَ» این آیه اجازه شرعی برای خوردن گوشت قربانی است و احتمال تحریم را که برخی خیال کردهاند، برطرف میکند. آنان گمان میکردند که آتش باید قربانی را بخورد و جایز نیست که انسان از گوشت قربانی بخورد. چون قربانی برای خداوند است و جایز نیست انسان از آن بخورد. ولی خداوند بیان میدارد که قربانی نماینده نیت درونی انسان در هنگام قربانی کردن است. مسئله به همین جا ختم میشود و بعد از آن، باید از گوشت قربانی استفاده کرد تا طعمه آتش و خاک نشود. از این رو چون قربانی هدیهای از سوی خداوند است، انسان میتواند از آن بخورد و بخشی از آن را باید به فقرا بدهد. «وَأَطْعِمُواْ البائس الْفَقِيرَ» این دستور بخشی از احکام مترقی اسلام است که به فقیر اجازه میدهد بخشی از نیازهای خود تأمین کند و گرسنگی خود را رفع نماید.
از این آیه چنین میتواند برداشت که مسلمانان نباید قربانی خود را بدون استفاده در خاک رها کنند. این رفتار باعث میشود که نسبت به احکام دینی دید منفی به وجود آید و دیگران اعمال اسلام را اعمالی بیهوده تلقی کنند. چون با رها کردن قربانی، ثروت طبیعی ارزشمندی زیر خاک دفن میشود، حال آن که بسیاری از ملتهای اسلامی و عربی از گرسنگی رنج میبرند. با این که قرآن کریم تأکید کرده است برای حل بخشی از مشکل فقر، مردم به صورت فردی و اجتماعی از این قربانیها استفاده کنند. اگر این کار صورت نگیرد، فلسفه احکام زیر سؤال میرود و به جای این که احکام اسلامی باعث حل مسائل زندگی انسان شوند و کاربردی بودن خود را نشان دهند، دچار جمود و رکود میشوند.
البته این مسئله به بررسیها و تحقیقات فقهی بیشتری نیاز دارد تا مشکلات شرعی که برخی مطرح میکنند، حل شوند. همینطور باید بررسیهای عملی میدانی نیز صورت بگیرد تا مشکلاتی که در امر ذبح و توزیع وجود دارد، رفع گردند.
خروج از احرام
«ثُمَّ لْيَقْضُواْ تَفَثَهُمْ» قید و بندهای ناشی از احرام ممکن است باعث خاکی و کثیف شدن انسان شود. از این رو حاجیان باید بدنهای خود را تمییز کنند، ناخنهای خود را بگیرند، موهای خود را کم نمایند و از احرام خارج گردند. این عمل پایان مدت احرام است.
«وَلْيُوفُواْ نُذُورَهُمْ» باید به نذرهای خود عمل کنند. البته شاید منظور همان احرام باشد. چون از این جهت که احرام در بردارنده معنای التزام است، به نذر شباهت دارد. شاید هم منظور همان نذرهایی باشد که انسان در امور شخصی و مهم خود بر عهده میگیرد. «وَلْيَطَّوَّفُواْ بِالْبَيْتِ الْعَتِيق» طواف پایان اعمال حج است. در حدیث آمده است که این طواف همان طواف نساء است. چون خروج از احرام همه چیز غیر از زنان را برای حاجی حلال میکند. از این رو حاجی به طواف نیاز دارد تا زنان بر او حلال شوند. مسلمانان دیگر طواف نساء را الزامی نمیدانند که جزئیات آن در فقه آمده است.
منظور از بیت عتیق، کعبه است. همانطور که در آیه شریفه «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ للذي بِبَکةَ مُبَارَکاً» آمده است کعبه اولین خانهای است که برای مردم بنا شده است. علت آن هم قدمت بنای این خانه است.
نشانه تقوا
«لَکمْ فِيهَا مَنَافِعُ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى» اشاره به ذبایحی دارد که حاجی برای اطاعت از اوامر الهی آنها را قربانی میکند. حاجی میتواند تا رسیدن زمان قربانی، از شیر این چارپایان استفاده کنند و بر آنها سوار شوند. این که این چهارپایان برای قربانی کردن در نظر گرفته شوند، باعث حرام شدن استفادههای قبلی نمیشود. چون این حیوانات مال او به شمار میروند و اگر با استفاده عبادی به عنوان قربانی منافات نداشته باشد، مانعی برای بهره برداری از آنها وجود ندارد. در حدیثی آمده است که پیامبر خدا(ص) از کنار مردی عبور کرد که با نهایت زحمت گام برمیداشت، در حالی که شتری همراه داشت و کسی بر آن سوار نبود. پیامبر(ص) فرمود: بر آن سوار شو. عرض کرد: یا رسول الله! قربانی است. فرمود: وای بر تو! میگویم سوار شو. «ثُمَّ مَحِلُّهَآ إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيقِ» همان خانه حرام است که شامل تمامی حرم میشود. سرزمین حرام و از جمله منی نیز است که در آن چهارپایان قربانی میشوند.
«وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَکمْ مِّن شَعَائِرِ اللَّهِ» نحر کردن شتران چاق و فربه نزد خانه خدا به عنوان یکی از نشانههای عبادت و طاعت، نیز از راههای تقرب به خداوند است. چون نشانگر آن است که خداوند در باور و حرکت انسان مؤمن حضور دارد. «لَکمْ فِيهَا خَيْرٌ» چون از شیر، گوشت، کُرک و سواری آن استفاده میکنید و بارهای خود را روی آن حمل میکنید. «فَاذْکرُواْ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا صَوَآفَّ» وقتی شترها برای نحر شدن، با دست و پاهای صاف و منظم ایستادهاند، نامی غیر از نام خدا بر آن نبرید.
در روشهای نحر شتر آمده است که بهترین صورت، این است که شتر رو به قبله به ایستد و یکی از دو دستش بسته شود. آن گاه کسی که میخواهد نحر کند رو به قبله باشد و با ابزاری تیز مانند چاقو یا خنجر یا مانند آن بر گردن وی ضربه بزند.
«فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا» وقتی بر روی زمین افتاد که کنایه از خروج روح از بدن است «فَکلُواْ مِنْهَا» خوردن آن برای شما مباح است «وَأَطْعِمُواْ الْقَانِعَ» کسی که رضایت دارد بدون درخواست چیزی به او داده شود «وَالْمُعْتَرَّ» کسی که خودش درخواست کرده است، در حالی که هر دوی آنها فقیر و نیازمند هستند «کذلِک سَخَّرْنَاهَا لَکمْ» به خواست خود شما بستگی دارد. ما منافع آن را در اختیار شما قرار دادیم تا از آن استفاده کنید و نعمتهایی را که خداوند آفریده است، درک نمایید. «لَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ» همان خدایی که شما و این حیوانات را آفریده است، به شما و آنها روزی میدهد و آنها را جزو روزیهای شما قرار داده است. از این رو شایسته است که با زبان از او تشکر کنید و در برابر این همه زیبایی سر تعظیم فرود آورید و در جهت اطاعت از اوامر و نواهی او بکوشید.
راز بندگی
«لَن يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلاَ دماؤها». از گوشت و خون اینها چیزی به خداوند نمیرسد؛ زیرا خداوند از اینها و شما بینیاز است. چون خداوند آفریدگار شما و آنهاست. سود این قربانی کردن به خداوند نمیرسد. درست مانند سایر عبادات که چیزی از آنها به خداوند نمیرسد؛ زیرا پروردگار از عبادت بندگان خود بینیاز است. او خدایی است که طاعت اطاعت کنندگان برای او سودی ندارد و معصیت گنهکاران به او ضرری نمیرساند. «وَلَکن يَنَالُهُ التَّقْوَى مِنکمْ» عطای مادی شما موجب تقرب به خداوند نمیشود. بلکه حرکتی درونی شماست که سبب نزدیکی به خداوند میشود. حرکتی که باعث رشد تقوای درونی میشود و فضای تقوا را در جامعه تسری میبخشد. چون هرچقدر که این عمل در زندگی انسان گسترش یابد، تجربه معنوی او عمق بیشتری مییابد؛ یعنی حرکت عملی، به رفتاری معنوی تبدیل میشود. این رفتار تمام درون او را در اختیار میگیرد و شخصیت او شکل میدهد؛ بنابراین باید با تکرار عملی که هم معنا دارد و در واقعیت زندگی بازتاب مییابد، به نفس خود بیشتر بیندیشیم.
تقوا حالت روحی است انسان به وسیله آن در قلب و روح خود، راز عبودیت الهی را درک میکند. هم از مسئولیت خود آگاه است و هم این مسئولیت را در عرصه زندگی خود تبلور میبخشد. خداوند را در محیط پیرامونی خود به خوبی احساس میکند؛ زیرا خداوند بر همه چیز مستولی است، از نهان و آشکار همه چیز آگاه است و بر همه چیز تواناست.
منبع: تفسیر من وحی القرآن