مسئولیت راهبردی ما در قبال اهانتهای غرب
سید جعفر فضل الله
ترجمه: محمدجمعه امینی
هر فرد مسلمان به نسبت مسلمانی خود، بازتابی از سیمای حضرت محمد(ص) است. همان کسی که به تعبیر قرآن کریم، اولین مسلمان است: «وأمرتُ لأن أكونَ أوَّلَ المسلمينَ»(الزمر/12)؛ بنابراین هر مسلمانی وظیفه دارد با رفتار خود، بازتاب دهنده اسلام اصیل در میان مردم باشد؛ بهویژه آنکسانی که اسلام را از روی رفتار مسلمانان و شنیدهها و دیدههای خود از رسانههایی میشناسند که غالباً تصویری سیاه و منفی از اسلام و مسلمانان ارائه میدهند.
منطق میگوید که کسی حق ندارد رفتار مسلمانان را نماینده کل اسلام تلقی کند. بلکه این رفتارها بیانگر یک اجتهاد در فهم اسلام هستند که شاید درست باشد و شاید هم اشتباه. واقعیت این است که ما اجتهادهای متعددی در فهم اسلام داریم که باعث گوناگونی مذاهب، دیدگاهها و حرکتها شده است؛ یعنی این که اندیشه اسلامی همچنان در مسیر فهم اسلام قرار دارد و به نهایت خود نرسیده است که نشود با استفاده از ابزارهای اجتهادی با آن مخالفت کرد. به آن اندازه که میخواهیم ناظران بیرونی و پیروان به این نکته توجه داشته باشند، مناقشه پیرامون این طرز تفکر در باره اجتهاد مد نظر ما نیست.
همچنین طبیعی است که اسلام ضرورتاً در کتابهای شرق شناسان نیز بازتاب نیابد. اینان اسلام را با ابزارهایی مورد بررسی قرار دادهاند که شاید پیوندی با حیطههای معرفتی، فکری و تشریعی اسلام نداشته باشند. همین مسئله باعث شده است که گامهای ناقصی درباره متون اسلامی برداشته شود و اقدامی در رابطه با پالایش حوادث تاریخی صورت نگیرد.
به هر صورت، نوشتن اقدامات خشونتآمیز و وحشیانه این گروها و جمعیتها به پای اسلام، حاکی از نیات خباثت آمیزی است که با هدف دور کردن سیمای نورانی اسلام، اندیشه پیشگام اسلامی و عملکردهای متمدنانه اسلامی از صحنه صورت میگیرند تا چیزی که باقی میماند، سیما، اندیشه و اقدامات خشونتآمیز و وحشیانه باشد. این حقیقت را به روشنی در سیاست دولتها و رسانههای تابع آنها یا لابیهای صهیونیستی میبینیم. آنها اسلام هراسی را ترویج میکنند و میخواهند این تصویر کلیشهای را تثبیت کنند که در آن هر مسلمان، بسان مترسکی، مایه تنشهای روانی و اجتماعی. از این رو باید سرکوب شود تا نتواند به امنیت جامعه، نظام دولت و ارزشهای غربی آسیب بزند.
این روش، برای اسلام نیز مشکلساز است
به نظر میرسد که این مشکل(تسری دادن عملکرد یک گروه به همه) مشکل بسیاری از مسلمانان نیز باشد و سبب گردد که بسیاری از مسلمانان دچار یأس و سرخوردگی شوند و به خاطر فشارهای موجود، از تغییر دادن وضعیت موجود ناامید شوند و تحت تأثیر رسانهها و سیاستهای بینالمللی قرار گرفته و هر نوع خشونت صورت گرفته مسلمانان را به سرعت توجیه نمایند. گویا مسلمانان پیش از پیش محکوم هستند. حال آن که افراد و گروههایی که به این خشونتها دامن میزنند، نسبت عمدهای را در میان مسلمانان و جوامع اسلامی تشکیل نمیدهند.
از این رو معتقدیم که منطق اسلامی باید اعتماد به نفس خود را حفظ کند و از قدرت منطق استفاده کند که هر چیزی را سر جای خود قرار میدهد، میکوشد با حفظ فاصله به هر حادثهای بپردازد و پشت نقشههای پنهانی قرار نگیرند که سعی دارند مسلمانان را وادار به حمایت از تصمیمهای سیاسی کنند که به نفعشان نیست.
ما این مسئله را در حوادث اخیر پاریس به خوبی درک کردیم. بسیاری از مسلمانان گمان کردند باید از بابت کاری که عدهای از مسلمانان انجام دادهاند، عذرخواهی کنند و به تصمیمهای سختگیرانه دولت فرانسه و دولتهای غربی دیگر در قبال مسلمانان تن دهند و بر هدف قرار گرفتن سیاسی و اجتماعی خود سرپوش بگذارند.
چنین حوادثی باید مسلمانان را وادارد که زمینههای حوادث را مورد بررسی قرار دهند و موضع حکیمانهای اتخاذ کنند. نباید سادهلوحانه به دنبال چیزهایی که دیگران میخواهند بدوند.
دولتها و ملتها
به نکته قبلی برمیگردیم؛ یعنی اقدام ناخودآگاه جامعه برای تعمیم رفتار افراد و جوامع به اسلام به عنوان یک دین یا مسلمانان با وجود این همه گوناگونی در مسلک و مذهب. سر زدن این رفتار از مردم، شاید توجیهپذیر باشد؛ زیرا انسانهای معمولی آنچنان به زندگی روزمره خود مشغول هستند که فرصت کافی برای تشخیص سره از ناسره را ندارند تا چه رسد به این که بخواهند درباره اسلام تحقیق و بررسی کنند و بفهمند که مسلمانان تا چه اندازه و به چه نسبتی نماینده اسلام هستند. انتظار داشتن چنین رفتاری از مردم چیزی شبیه به محال است.
آری! نظامهای سیاسی که بسیار گوناگون هستند، طبق منافع خود عمل میکنند و دستگاههای اطلاعاتی آنها از بسیاری حقایق مطلع هستند، توقع نداریم که بیایند علیه منافع خود عمل کنند و به گونهای متضاد با سیاست خود، با مردم خود صریح و شفاف باشند؛ زیرا میدانیم که در عملکرد دولتها، خصوصاً دولتهای استکباری، اخلاق و سیاست در تناقضاند و با همدیگر جمع نمیشوند. دولتها بنگاههای خیریه نیستند که منافع دیگران را بر منافع خود ترجیح دهند یا آنها را بر خود مقدم بدارند و آن چه را که از دستشان برمیآید، برای ملتها انجام دهند.
از این رو به نظر میرسد این که ملتها و دولتها را با یک چوب برانیم، امری غیرمنطقی است. در نتیجه اگر اسلامگرایان اعمال خشونتآمیزی را که در جوامع غربی روی میدهند، بپذیرند یا توجیه کنند، به تثبیت همان ذهنیتی کمک میکند که این ملتها از مسلمانان دارند. در نتیجه به کسانی که در برابر مسلمانان ایستادهاند یا روی واکنشهای اجتماعی تأثیرگذارند مشروعیت قانونی میدهند تا سیاستهای مسلمان ستیزی خود را به مرحله اجرا درآورند.
متأسفانه تعدی به مسلمانان یا اعمال سیاستهای سختگیرانه به یکی از لوازم رایج انتخاباتی نامزدان غربی و وجوه دموکراسی غربی تبدیل شده است. دموکراسی غربی تابع عقلانیت مجموعههای انتخاباتی نیست، بلکه تابع شرایط لحظهای است که احساسات و عواطف مردم را تحت فشار قرار میدهند و آنان را وامیدارند متأثر از تبلیغات انتخاباتی یا رسانهای با نامزد مشخص رأی دهند.
نمیخواهیم به صورت عمیق به این مشکلات بپردازیم؛ زیرا باعث دامن زدن به بحث و جدلهای بسیاری خواهد شد، بلکه خواهیم کوشید به مسائل اساسی روابط مسلمانان با جوامع و دولتهای غربی بپردازیم؛ زیرا هدف این است که گفتمان غربی بر این اساس شکل داده شود که جامعه غربی روش واحدی ندارد و در تعامل با حوادث و رویدادها، از روش واحدی پیروی نمینماید. در این زمینه میتوان به چند دسته متفاوت اشاره نمود:
1- نخبگان فکری و فرهنگی که به تحقیقات علمی باور دارند و خیلی کم از حوادث تأثیرپذیرند. البته در میزان تأثیرپذیری نیز با یکدیگر تفاوت دارند. اینان بیشتر از بحثهای عمیق، بررسیهای روشمند و زبان آمار و اعداد تأثیر میپذیرند.
2- صاحبان منافع اعم از سیاستگذاران، برنامه ریزان، مدیران سیاسی و شرکتهای بزرگ اقتصادی. اینان فقط زبان منافع را میفهمند و منفعت برای آنان مهم است و احساسات و عواطف آنان اندک است و اگر این احساسات و عواطف با منافع اصطکاک پیدا کند، از احساسات خود میگذرند؛ اما روش و مسلک اینان مانع از آن نمیشود که در زمان رکود بازار، آتش جنگ را شعلهور نکنند یا برای تحقق رفاه و آسایش خود، از راه اشغالگری، فتنهها و توطئهها به کشتار، آواره کردن و غارت ثروت کشورهای دیگر دست نزنند.
3- توده مردم که بخش بزرگ جامعه را تشکیل میدهند، از عقلانیت حاکم بر جامعه تأثیر میپذیرند، ولی از توان و دقت کافی برای بررسی دادههایی که با اظهارنظرهای سیاسی، قوانین، رسانه و مطبوعات در قالبهایی عقلانی به آنان عرضه میشود، برخوردار نیستند.
4- انگلهایی که زندگیشان به فتنهها و توطئهها بستگی دارد. فتنهها و توطئههایی که برای تثبیت خود از هر گونه چند دستگی و درگیری استفاده میکنند. اینان ممکن است از گروههایی باشد که ذکرشان رفت. میتوان گفت که یهودیان صهیونیست به صورت بارز در این گروه قرار میگیرند. به ویژه این که لابیهای یهودی در بسیاری از کشورهای غربی حضور دارند.
بنابراین همانگونه که مسلمانان نمیپذیرند به گونهای کلیشهای و ثابت به آنان نگریسته شود و تنوع جوامع و ساختار فکریشان در نظر گرفته نشود؛ شایسته است که مسلمانان نیز دچار همین لغزش نشوند و با جوامع و نهادهای غربی با این منطق برخورد ننمایند؛ زیرا این کار به صورت مستقیم و غیرمستقیم به سود کسانی است که روی افکار عمومی غرب تأثیرگذارند. چه آنهایی که در ترسیم سیاستها نقش دارند و چه کسانی برای تأمین منافع دولتهای خود و جریانهای دیگر بازیگر عرصههای فتنه افروزی و توطئهگری میان ملتها و گروهها هستند.
اگر گفتمان اسلامی میخواهد در تعدیل معادلات قدرت به سود خود یا توازن میان مسلمانان با همشهریان غربیشان، تأثیرگذار باشد، باید به چند عرصه توجه کافی مبذول دارد:
اول – باید گفتمان اسلامی نخبهگرای مبتنی بر تحقیقات عمیق و پرداخت نزدیک به حوادث و پدیدهها را ارائه نماید. گفتمانی که باید در دو جهت حرکت کند:
1- تبیین مفاهیم و مبانی اسلام که به دغدغههای انسان معاصر مربوط باشند. در اینجا مهم است که مسلمانان فعالانه به میدانهای علمی اعم از جامعهشناسی، روانشناسی، فلسفه و غیره پا بگذارند و بیان چیزهایی که اندیشه اسلامی میتواند با منطق همین دانشها، بدانها بیفزایند.
2- بیان آرا و نظرات اسلامی در قبال حوادث امنیتی، اقتصادی، سیاسی و ... جاری که با زندگی روزمره زندگی مردم ارتباط دارند. این کار باید بر اساس احساس مسئولیت اخلاقی، انسانی و اسلامی در قبال همه انسانها صورت بگیرد. در این صورت مردم حضور مسلمانان را در زندگی و جزئیات روزانه و توجهات حساس آن احساس میکنند. نه این که مسلمانان را موجود بیگانهای محسوب کنند که بر اساس حساسیت واکنشی در برابر حس دائم هدف واقعشدن، با مسائل برخورد میکنند. باید با اظهارنظر در قبال این قضایا، گوناگونی فکری و فرهنگی موجود در جوامع اسلامی را نشان دهیم. این امر باعث خواهد شد که این تصویر کلیشهای شکسته شود. مسلمانان در هر روند تغییری به این مسئله نیاز دارند.
دوم – برای مسلمانان بهتر است چیزی شبیه دولت در سایه به وجود بیاورند. نهادی که بیانگر نیازمندیهای جوامع میزبانشان باشد. باید کوشش کنند که در صورت امکان با روشهای غیرمستقیم و با ایجاد رابطه با نیروهای سیاسی تأثیرگذار زمینه اجرای برنامهها و طرحهای خود را فراهم سازند. این امر به صبر و تلاش فشرده نیازمند است. ولی این کار باید از جایی آغاز شود که حضور و کارآمدی مسلمانان را نشان دهد. از این رو مراکز پژوهشی و تخصصی لازم است که تخصصها و توانمندی لازم برای این کار را ایجاد نماید.
سوم – شایسته است که مسلمانان خود را نیروی مؤثری در صحنه سیاسی ببینند. نباید به سبب تبار غیر غربیشان، خودکمبین باشند. باید آگاهی انتخاباتی مسلمانان افزایش یابد. نباید اجازه دهیم که با اعمال فشار و نژادپرستی علیه مسلمانان، رأیشان پراکنده شود و به جای این که مسلمانان در متن سیاست این کشورها حضور داشته باشند، به حاشیه رانده شوند.
چهارم – فعالیت حزبی یکی از ابزارها و وسایلی است که به مسلمانان اجازه میدهد توانمندیهای خود را یکپارچه کنند، اقدامات خود را هماهنگ نمایند و بر کارآمدی آراءشان بیفزایند. تنوع عناوین و توجهات احزاب نه تنها از اهمیت احزاب نمیکاهد بلکه نقش اساسی در گسترش فرهنگ کار جمعی و مؤسساتی در میان مسلمانان ایفا مینماید. کار تشکیلاتی شرط ضروری برای تأثیرگذاری در عرصههای مختلف به شمار میآید.
پنجم – نباید مسلمانانی که در بسیاری از کشورها تعدادشان به میلیونها نفر میرسد، به عنوان مصرف کننده کالاهای قدرتهای اقتصادی حاکم بر بازار باقی بمانند؛ چون مانعی برای تبدیل شدن آنان به قدرت اقتصادی کارآمد در عرصههای گوناگون اقتصادی وجود ندارد. فقهای مسلمان نیز باید زیرساختهای فقهی لازم را فراهم آورند؛ زیرا در برخی از عرصههای بازار، مانند بانکها و نهادهای مالی هنوز هم موانع فقهی وجود دارد. باید امکان گذار مرحلهای از این موانع بررسی شود و راهحلهای لازم سنجیده شود. این کوششها باعث میشود که فرد مسلمان از یکسو معیارهای شرعی را رعایت کند و از سوی دیگر با وضعیت اقتصادی بینالمللی هماهنگ شود. در نهایت این کار سبب تقویت جایگاه عمومی مسلمانان میگردد.
سرانجام این که نباید از نوسازی دائم اندیشه اسلامی غافل شد. اندیشه اسلامی باید همپای تغییراتی که در عرصههای اندیشه، سیاست، اجتماع و ساختارهای مرتبط با آن در دنیا به وجود میآید، حرکت کند. این امر باعث میشود که مسلمانان در زمانه خود، اسلامشان را حفظ کنند، نه این که میان مسلمانان و خواستههای دیگران هماهنگی ایجاد نماید. در این صورت مسلمانان با حفظ دستاوردهای جدید که میتواند در ساختن یا کشف نظریه اسلامی تأثیرگذار باشد، به تولید کنندگان اندیشه اسلامی تبدیل شوند. دادهها و دستاوردهایی که چه بسا، برای دانشمندان گذشته و دوران پیشین فراهم نبودهاند. والله من وراء القصد.
منبع: مجله الوحدة الاسلامیة