نقش مسجد در ایجاد و تحکیم وحدت امت اسلامی
علامه مرجع سید محمد حسین فضل الله
مترجم: محمدجمعه امینی
افتتاح مسجد، به معنای گشودن پنجرهای به سوی آزادی است؛ زیرا پیام عبادی مسجد برای انسان این است که وقتی در برابر خداوند میایستی، باید فقط بنده خدا باشی؛ چون خداوند انسان را آزاد آفریده و به او فرموده است که عهدهدار مسئولیتهای زندگی شود؛ بنابراین انسان با همه توانمندیهایی که دارد، فردای قیامت مورد بازخواست قرار خواهد گرفت که آیا از این تواناییها برای بهبود وضعیت انسان و زندگی، غنا بخشیدن به حقیقت و تثبیت آن در میان مردم استفاده کرده است یا نه؟
افتتاح مسجد به چه معناست؟
افتتاح مسجد به این معناست که از مسجد بیاموزی، تمامی عزت از آن خداست، تمامی قدرت از آن خداست، غیرخدا عزت ندارد، مگر این که خداوند به او عزت داده باشد؛ زیرا خداوند به هر کس که بخواهد عزت میدهد و هر کس را که بخواهد خوار و ذلیل میگرداند.
افتتاح مسجد یعنی کاری کنی که مسجد همه زندگی را تحت پوشش قرار دهد. نه این که مانند برخیها، کاری کنی که دروازههای مسجد به روی زندگی بسته باشد؛ زیرا «الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ» [1]. در مسجد باید بر اساس توحید پرورش یابیم. اگر اصل توحید تأکید مینماید که خدایی جز الله نیست، معنایش این است که کسی حق ندارد برای خود مقام الوهیت قائل شود یا خود را از بشریت بالاتر تصور کند. حتی اگر از پیامبران اولیاء و امامانی باشد که برگزیدگان الهی باشند؛ چون همه آنان نیز خود را به عنوان انسان معرفی کردهاند: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکمْ يُوحَى إِلَيَّ» [2]. معنای آیه این است که پیامبران آنگونه که برخی از غالیان معتقدند، از جنس فوق بشر نیستند. تنها تفاوتشان این است که بشریت آنها رویکرد وحیانی دارد، از وحی تغذیه میکند، ابلاغ کننده وحی است و انسان را بالا میبرد تا بنده خدا شود. عبودیتی که به انسان معنای انسانیت را ارزانی میدارد.
بنده خدا بودن یعنی به همه اوامر و نواهی خداوند توجه داشته باشی، در برابر همه مستکبران و ستمگران بایستی، در برابر همه کسانی بایستی که خود را بالاتر و قویتر از مردم میبینند. هر قدر که بیشتر از خداوند اطاعت کنی و به عبادت او بپردازی و کسی غیر از خداوند را نپرستی، بیشتر به مقام عبودیت نائل میشوی.
نقش مسجد در امت سازی
عزیزان! اولین طرح پیامبر اعظم(ص) بعد از هجرت به مدینه، ساختن مسجد بود؛ زیرا آن حضرت میخواست مسلمانان را متحد نماید و افتخارات قبیلهای را از بین ببرد. در مسجد، همه بنده خدا هستند. در مسجد همه مردم به خاطر رویکرد به یگانگی الهی متحد میشوند؛ چون خداوند پروردگار و خدای همه است. ما هم او را میپرستیم و غیر از خدا را نمیپرستیم: «إِيَّاک نَعْبُدُ وَإِيَّاک نَسْتَعِينُ» [3]. از این رو به وسیله مسجد، در بخش اعتقادی، خداوند را یگانه میدانیم. به خاطر مسجد، در امر عبادی خداوند را یگانه میدانیم. در طاعت و محبت نیز به خاطر مسجد، او را یگانه میدانیم.
«وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ کحُبِّ اللهِ وَالَّذِينَ آَمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا للهِ»؛ بنابراین مؤمنان هیچ کس را مانند خداوند دوست ندارند؛ چون غیر خدا، همه سایه خداوند است. این خداوند است که حقیقت دارد و ما نیز سایهای از این حقیقت هستیم.
مسجد برای همه مسلمانان است
عزیزان! وقتی مسجدی را افتتاح میکنیم، باید بدانیم که خداوند برای عقل آفریده است تا بیندیشیم. بر خلاف کسانی که به ما میگویند: شما فکر نکنید، ما به جای شما میاندیشیم؛ چون بسیاری افراد، مردم را فقط برای دست زدن و هورا کشیدن میخواهند. نمیخواهند که مردم بفهمند. میخواهند مردم بدون این که بفهمند بدوند. حال آن که خداوند از ما میخواهد قدم از قدم برنداریم، مگر این بدانیم که رضایت خداوند در آن است و خداوند متعال که پروردگار ماست، به ما اجازه داده است تا به پیش برویم یا باز گردیم. از این رو باید مساجد را برای خداوند نگاه داریم. نباید مساجد خود را جناحی بسازیم. نباید مساجد خود را فرقهای بسازیم؛ زیرا مسجد برای همه مسلمانان است. حتی اگر در چارچوب جامعه اسلامی، از نظر مذهبی متفاوت باشند.
مساجد برای خداوند است و اسلام از مسلمانان خواسته است که در کنار هم نماز بخوانند، با هم عبادت کنند و با هم به سخنان آگاه بخش گوش فرا دهند. ولی سیر قهقرایی باعث شد که مساجد فرقهای و جناحی شوند. این مسجد برای سنی است و شیعه نباید وارد آن شود. این مسجد برای شیعه است و سنی نباید وارد آن شود. کار به جایی رسیده است که اگر یک فرد، مذهبی متفاوت با اهالی مسجد داشته باشد، در این مسجد احساس غربت میکند.
مسجد برای همه مسلمانان است. هنگامی که مسلمانان در کنار هم در برابر خداوند متعال قرار بگیرند، به خاطر معنویت نماز و تقوای حاصل از نمازی که آنان را از فحشاء و منکر بازمیدارد، میفهمند که چگونه با یکدیگر گفتگو کنند و چگونه اختلافات کلامی و فقهی خود را به خداوند ارجاع دهند: «فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَالرَّسُولِ» [4] نباید اختلافات خود را به تعصبات، طایفهگراییها، مشکلات و حساسیتهای خود ارجاع دهید. شما گواهی دادهاید که خدایی جز الله نیست. از این رو به کتاب خدا بازگردید. شما گواهی دادهاید که محمد پیامبر خداست. از این رو به سنت پیامبر خدا باز گردید.
استکبار و شعارهای فریبنده
اما ما از همه اینها دور شدهایم. فرصت را در اختیار کسانی دادهایم که میخواهند تمام امت اسلامی را مصادره کنند. عزیزان! ایالات متحد آمریکایی که کشورهای گوناگون را به اشغال خود در آورده است، مردم را فریب داده است که برای آزادیشان آمده است. درست مانند قرن گذشته. بریتانیاییها آمدند و به اعراب گفتند: ما میخواهیم شما از دست عثمانیها آزاد کنیم؟ ولی هدف بریتانیا از آزادی ملتهای عربی چه بود؟ آمده بود که به ملتها ستم کند؛ اما دنیای عرب را فریب داد و سپس به استعمار کشید.
ایالات متحده آمریکا نیز آمده است تا به برخی از گروههای عراق مجروح بگوید: ما میخواهیم شما از دست این نظام آزاد کنیم ولی خیلی زود نیز عدم صداقت خود را روشن کردند و برخی از آنان صریحاً اظهار داشتند: ما برای تأمین منافع راهبردی خود آمدهایم. برای سیطره بر منطقه آمدهایم. میخواهیم از عراق پلی برای سیطره بر کل منابع نفتی منطقه استفاده کنیم. قرن گذشته، قرن سیطره آمریکا بر نفت بود و امروز میخواهد سیطره خود را بر منابع نفتی کامل کند و از این راه، اروپا، ژاپن و چین را تحت فشار قرار دهد.
استکبار جهانی به رهبری آمریکا، معنای آزادی را نمیفهمد؛ هر چند که آمریکا از آزادی سخن میگوید. استکبار جهانی معنای حقوق بشر را نمیفهمد؛ هر چند که آمریکا از حقوق بشر سخن میگوید. آمریکا برای مصادره همه جهان تلاش میکند. آمریکا با ذهنیت امپراتوری حرف میزند که میکوشد بهروشهای گوناگون بر همه جای دنیا سلطه یابد. حتی برخی اوقات به اروپا نیز فشار میآورد. به سفیر یکی از کشورهای اروپایی عرض کردم: چرا وارد گفتگو با حماس و سایر گروههای فلسطینی نمیشوید. قطع رابطه نتیجهای ندارد. ولی گفتگو میتواند شما را به راهحلهای میانهای سوق دهد؟ پاسخ این سفیر که سفیر یکی از کشورهای بزرگ اروپایی بود، مرا شگفتزده کرد. او گفت: چنین کاری را نمیتوانیم انجام دهیم. فشار آمریکا بر ما زیاد است.
شعلهور کردن فتنه مذهبی
عزیزان! الآن ما با فتنهای روبرو هستیم که دستگاههای اطلاعاتی آمریکا در دنیای اسلام به راه انداختهاند. این فتنه، فتنه میان سنی و شیعه است. سعی دارند با بهرهبرداری از برخی عقبماندگان، بعضی کسانی که درک درستی از اسلام ندارند، فتنه افروزی کنند تا مسلمان خون مسلمان را بریزد و مسلمان، مسلمان دیگر را به ارتداد و کفر متهم کند. در عراق مجروح ما با این مسئله روبرو هستیم که علاوه بر اشغالگران آمریکایی، تکفیریها نیز به سمت آن یورش آوردهاند. تکفیریها زنان، کودکان و سالخوردگان را میکشند. آنان همه را به قتل میرسانند. خندهآور این که میگویند: ما علیه اشغالگری مقاومت میکنیم. ولی در حقیقت علیه مردم عراق و به نفع اشغالگران مقاومت میکنند؛ زیرا همانطور که معاون رئیس جمهور آمریکا و بیشتر مسئولان آمریکایی اذعان داشتهاند، اشغالگران برنامهریزی کردهاند که برای مدتهای طولانی در عراق باقی بمانند.
آمریکاییها توانستند به این فتنه دامن بزنند. کار به جایی رسیده است که در بیشتر کشورهای اسلامی بحث و جدال بر سر این است که سنی چگونه میاندیشد؟ شیعه چگونه میاندیشد؟ مسئله خلافت چیست؟ قضیه امامت چیست؟
علمای ما در گذشته چنین بحثهایی با هم داشتند و امروز هم دارند. ولی مسئله واقعی این است که چگونه کشورهای خود را آزاد کنیم؟ نمیگوییم بحث درباره اختلافات هیچ ارزشی ندارد. ولی حرف ما این است که این مسائل، قضایای علمی هستند که باید برایشان دلیل و برهان ارائه شود. علما هم بحث میکنند و دلایل خود را ارائه میدهند. ولی آیا مشکل امروز ما این چیزهاست؟ آیا مشکل امروز ما خلافت و امامت است؟ آیا مشکل امروز ما این است که چگونه میشود سنی شیعه شود یا شیعه سنی؟
آیا اینها مشکل ما هستند یا مشکل ما اشغال عراق توسط آمریکاست که نزدیک به یک میلیون عراقی به دست عراقیها، عربها و آمریکا کشته شدهاند و عراقیهای بسیاری از کشورشان مهاجر شدهاند؟
مسئولیت ما ساختن حال است
مسئولیت ما بازخوانی تاریخ است یا تاریخسازی؟ در قرآن کریم آیهای وجود دارد که هیچ کس به آن توجه ندارد. خداوند متعال وقتی از سرگذشت پیامبران و مردمی که به آنان ایمان آوردند یا کافر شدند، سخن میگوید، به ما چنین میفرماید: «تِلْک أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا کسَبَتْ وَلَکمْ مَا کسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا کانُوا يَعْمَلُونَ» [5]. آنان تاریخ خود را ساختند، چه پیروزی بود و چه شکست. حق بودند یا باطل. شما با خاطر گذشته دیگران مورد بازخواست و پرسش قرار نمیگیرید. این خداوند است که از همه سؤال خواهد کرد. بلکه وظیفه شما این است، آنطور که خداوند از شما خواسته است، تاریخ خود را بسازید.
میدانیم که خداوند میفرماید: «وَلَنْ يَجْعَلَ اللهُ لِلْکافِرِينَ عَلَى المُؤْمِنِينَ سَبِيلًا» [6]. خداوند متعال از ما میخواهد که در برابر همه دنیا، آزاده باشیم. از این رو، مشکل امروز ما آمریکاست. در همه مشکلات جهان، هر جایی که ثروتها مصادره میشوند و هر جا که فتنهای روی میدهد، خصوصاً در دنیای اسلام، باید به دنبال آمریکا گشت.
وقتی وضعیت دنیا را بررسی کنیم، به چه چیزی میرسیم؟ چرا در دنیای اسلام، مسلمانان یکدیگر را میکشند؟ در لبنان، فتنه با تجاوز اسرائیلی آمریکا به راه افتاد. این آمریکا بود که این فتنه را برنامهریزی کرد و به اسرائیل همه چیز داد تا برای نابودی مقاومت اسلامی، لبنان را ویران کند. این آمریکاست که لبنان را به میدان اجرای طرحهای خود در منطقه و اعمال فشار علیه سوریه، ایران، مقاومت لبنان و مقاومت فلسطین تبدیل کرده است. از این رو میبینیم که لبنان نیز وارد مسیر فتنه شده است. گرچه نتوانستهاند به فتنه مذهبی میان مسلمانان دامن بزنند، اما توانستهاند حساسیتهای بسیاری را در میان مسلمانان به وجود بیاورند.
همینطور میبینیم که چگونه به سوریه و ایران فشار میآورند. چگونه افغانستان را به اشغال خود درآوردند که هر روز مردم آن شهید و زخمی میشوند. بعد از کشف ذخایر نفتی در سودان، آمریکا به سراغ این کشور نیز رفته است و نمیخواهد که سودان آرام باشد. خواست آمریکا این است که بر سودان مسلط شود، آن را تجزیه کند و بر منابع و ثروتهایش سیطره یابد.
چرا سومالی به این وضعیت افتاده است؟ آمریکا از سومالی انتقام میگیرد. چون سومالی در سالهای گذشته حضور آمریکا در این کشور را در هم شکست. سومالی دچار نابسامانی ویرانگری شده است؛ چون طرح بوش "نابسامانی سازنده" است. نمیدانم که چگونه امکان دارد، نابسامانی سازنده باشد؟ بله. نابسامانی میتواند برای ملتها، فتنه و مشکل ایجاد کند.
عزیزان! از زمان پیامبر خدا(ص) مسجد عرصه آزادی، عزت، کرامت، علم و جهاد بوده است و نباید بگذاریم که مسجد به عرصه مسائل طایفهای، فرقهای و فتنههایی تبدیل شود که مستکبران در جامعه اسلامی ما به وجود آوردهاند.
چالشهای معاصر
مرحله کنونی از دشوارترین مراحل تاریخ اسلام است. از این رو باید بفهمیم که چگونه همپای این مرحله حرکت کنیم و با مقاومت علیه اشغالگری و استکبار همگام شویم. باید به فلسطین برویم. بسیاری از کسانی که امتیاز پشت امتیاز به صهیونیستها دادند، میخواهند این روند را کامل کنند. میشنویم اسرائیل به برخی از کشورهای عربی، اصلاح طرح عربی را پیشنهاد داده است. زرحی که در بیروت تصویب شده بود. اساس طرح اسرائیل را حذف اصل بازگشت آوارگان فلسطینی تشکیل میدهد. درست به مانند عقبنشینیهای پیشین، ممکن است که این پیشنهاد در نشست آتی سران عرب به بحث گذاشته شود. همه میدانید که شعار قبلی "نه صلح، نه به رسمیت شناختن، نه مذاکره" بود؛ اما چندی بعد صلح شد، بدون هزینه، این رژیم به رسمیت شناخته شد و بدون هیچ چیزی، مذاکره هم صورت گرفت. کار به جایی رسید که عمر ابو ریشه شاعر سوری چنین گفت:
خافوا على العار أن يُمحى فکان لهم على الرّباط لدعم العار مؤتمرُ
نگران بودند که نکند این ننگ از بین برود. برای همین در رباط(پایتخت مراکش) برای حمایت از این ننگ، جلسه ترتیب دادند.
آیا نشستهایی برای صیانت از این ننگ وجود ندارد؟ آیا این نشستها برای این نیست که این ننگ و نکبت را تقویت کنیم؟ مسئولیت ما در قبال فلسطین، مسئولیتی اسلامی، عربی و انسانی است. از این رو باید فلسطین در عقل، قلب و جامعه حضور داشته باشد. باید مقاومت در فلسطین باقی بماند. باید مسجدالاقصی(مسجدی که مورد تهدید اسرائیل قرار دارد) باقی بماند. باید نماد حرمی باشد که ما در ابتدا به سوی آن نماز میخواندیم. مسجدالاقصی محل سیر پیامبر و خاستگاه معراج آن حضرت است. نباید بگذاریم کسانی که فلسطین را فروختند، فروختن خود را کامل کنند.
چرا اسرائیل، آمریکا و اعضای کمیته چهارگانه این همه اصرار دارند که اعراب به اسرائیل امتیاز بدهند؟ چرا برخی از دولتهای عربی، نجوا میکنند که جنبش حماس باید اسرائیل را به رسمیت بشناسد و مقاومت را کنار بگذارد؟ زیرا اسرائیل، همپیمانان آن، همه آن کسانی که در ساختن اسرائیل دست داشتند و همه آنهایی که اسرائیل را تقویت کردند، از فلسطینیان میخواهند که برگه طابو را برای اسرائیل امضا کنند(اشغال اراضی فلسطینی توسط اسرائیل را بپذیرند). چون اسرائیل هر قدر که زمین اشغال کرده باشد، فشار آورده باشد و چپاول کرده باشد، باز هم احساس غیرقانونی بودن خواهد کرد. از این رو برنامه دارند که فلسطینیان(و نه اعراب) اشغالگری آنان را به رسمیت بشناسد؛ زیرا اسرائیل احساس میکند حتی اگر اعراب اشغال را به رسمیت بشناسد، همانطور که برخی از کشورهای عربی چنین کاری کردند، باز هم اسرائیل مشروعیت نخواهد یافت. اسرائیل از فلسطینیان میخواهد که این مشروعیت را به اسرائیل بدهند.
از این رو لازم است به وسیله مجاهدان فلسطینی، تلاش کنیم که این کار انجام صورت نگیرد؛ زیرا اگر چنین کاری صورت بگیرد، بدین معناست که فلسطینیان دستاوردی نداشتهاند. شاید دولت مسخ شدهای به آنان داده شود، اما این دولت(حتی اگر بر اساس مرزهای 1967 باشد) باز هم دولت قابل زندگی نخواهد بود.
مسجد، مرکز تابش تمدن
عزیزان! مسئولیت مسجد این است که خاستگاه خداوند و کفر به طاغوت باشد. فرقی ندارد که این طاغوت، آمریکا باشد یا اروپا یا هر طاغوت دیگری. ما مردمی هستیم که در طول تاریخ، تمدن ساز بودهایم و دستاوردهای بسیاری در زمینه معارف و دانشهای گوناگون به بشریت تقدیم کردهایم. ما با دین و فرهنگ خود، با دنیا وارد تعامل شدیم. پس چرا از نو، این تجربه را تکرار نکنیم و اسلام متمدنانهای را به دنیا عرضه کنیم. تا دنیا بداند که اسلام برای عقل قداست قائل است، مرزهای دانش را گسترش داده و به انسان انسانیت ارزانی داشته است؟ چرا با این که خداوند میفرماید: «وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًاْ» [7] و میفرماید: «قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ» [8] تلاش برای وحدت اسلامی را تجربه نکنیم؟
پیشگامان وحدت اسلامی
عزیزان! در چنین شبی، شب اربعین حسینی، باید حسین(ع) را به مانند پدرش امام علی(ع) به عنوان پیشگام وحدت اسلامی معرفی کنیم؛ زیرا حسین(ع) برای همه مسلمانان است. همه مسلمانان حسین(ع) را دوست دارند. آیا گفتار امام علی(ع) در آن دوره را خواندهاید. امام علی(ع) پیشگام وحدت اسلامی است. وقتی مسئله خلافت پایان یافت و آن حضرت از مصدر خلافت دور شد، فرمود: «حَتَّى رَأيْتُ راجَعةَ النَّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الإِسْلامِ يِدْعونَ إِلى مَحْقِ دينِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآَلِهِ، فَخَشِيتُ إنْ لَمْ أَنْصُرِ الإِسْلامَ وَأَهْلَهُ أَنْ أَرضى فيهِ ثَلْماً أَوْ هَدْماً تَکونُ المُصيبةُ بِهِ عَلَيَّ أَعْظَمُ مِنْ فَوْتِ وِلايَتِکمُ التي إِنَّما هِيَ مَتَاعُ أَيّام قَلائِلَ يَزولُ مِنْها ما کانَ کما يزولُ السَّرابُ، أَوْ کما يَتَقَشَّعُ السَّحابُ، فَنَهَضْتُ في تِلْک الأَحْداثِ حَتَّى زاحَ الباطِلُ وَزَهَقَ، واطْمَأنَّ الدّينُ وَتَنَهْنَهَ؛ تا آنکه ديدم گروهى از مردم از اسلام برمیگردند و میخواهند دين محمد(ص) را از بن برافکنند. ترسيدم که اگر اسلام و مسلمانان را يارى ندهم در دين رخنهای يا ویرانیای خواهم ديد که براى من مصیبتبارتر از فوت شدن حکومت کردن بر شما بود. آن هم حکومتى که اندک روزهايى بيش نپايد و چون سراب زايل گردد، يا همانند ابرهايى که هنوز به هم نپيوسته پراکنده شوند. در گير و دار آن حوادث از جاى برخاستم تا باطل نيست و نابود شد و دين بر جاى خود آرام گرفت و استوارى يافت.» [9].
امام علی(ع) ایمان داشت که حق با اوست، همانطور که ما هم ایمان داریم، حق با علی(ع) است. ولی آن حضرت همیشه بر اساس مصلحت اسلام رفتار میکرد. از این رو به کسانی که از ایشان پیشی گرفته بودند، نصیحت و مشورت میداد. سخن والای ایشان این بود: «لأسلمنّ ما سلمت أمور المسلمين، ولم يکن فيها جور إلا عليّ خاصة؛ تا زمانی که امور مسلمانان به سامان است و در آن جز بر من، بر کس دیگری ستمی نیست، من در صلح و سازش هستم.» [10].
اما فرزند ایشان امام حسین(ع). او در مقام تبیین حکومت شرعی در اسلام، قیام کرد تا به ما بگوید: «أَمّا بَعْدُ فَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللهِ(صلى الله علیه وآله) قَدْ قالَ فِی حَیاتِهِ: «مَنْ رَأى سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلاًّ لِحُرُمِ اللهِ، ناکِثاً لِعَهْدِ اللهِ، مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللهِ، یَعْمَلُ فِى عِبادِاللهِ بِالاِثْمِ وَ الْعُدْوانِ ثُمَّ لَمْ یُغَیِّرْ بِقَوْل وَ لا فِعْل، کانَ حَقیقاً عَلَى اللهِ أنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ». وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ هؤُلاءِ الْقَوْمَ قَدْ لَزِمُوا طاعَةَ الشَّیْطانِ، وَ تَوَلَّوْا عَنْ طاعَةِ الرَّحْمنِ، وَ اَظْهَرُوا الْفَسادَ، وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ وَاسْتَأْثَرُوا بِالْفَیءِ، وَ أَحَلُّوا حَرامَ اللّهِ، وَ حَرَّمُوا حَلالَهُ، وَ إِنِّی أَحَقُّ بِهذَا الاَمْرِ لِقَرابَتِی مِنْ رَسُولِ اللّهِ(ص)؛ امّا بعد: شما مى دانید پیامبر اکرم(ص) در زمان حیات خود فرمود: هر کس سلطان ستمگرى را ببیند که حرام خداوند را حلال شمرده و پیمان خدا را شکسته و با سنّت پیامبر اکرم مخالفت ورزیده و در میان بندگان خدا به ظلم و ستم رفتار نموده، ولى با او به مبارزه عملى و گفتارى برنخیزد، سزاوار است که خداى متعال او را در جایگاه آن سلطان ستمگر(جهنّم) وارد کند. شما میدانید که این گروه(بنى امیّه) به طاعت شیطان پاى بند شده و از پیروى خداوند سرباز زدند و فساد را آشکار ساخته و حدود الهى را تعطیل کردهاند، بیتالمال مسلمین را به انحصار خویش درآورده، حرام خداوند را حلال و حلالش را حرام شمردهاند و من به جهت قرابت و نزدیکى با پیامبر خدا، خود را سزاوارتر از دیگران میدانم که با آنان مبارزه کنم.» [11]، «وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی(ص) أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکرِ... فَمَنْ قَبِلَنِی بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَّهُ أَوْلَى بِالْحَقِّ وَ مَنْ رَدَّ عَلَيَّ هَذَا أَصْبِرُ حَتَّى يَقْضِيَ اللَّهُ بَيْنِی وَ بَيْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِّ وَ هُوَ خَيْرُ الْحاکمِينَ؛ من برای اصلاح و درست کردن [کارها] در میان امت جدم قیام کردم و میخواهم به نیکی سفارش و از بدی نهی کنم... پس هر کس که مرا به جهت اينکه حق میگویم قبول کند همانا خداوند به حق سزاوارتر است و کسى که دست رد به سینه من بگذارد من صبر میکنم تا خدا که بهترين حکم کنندگان است بين من و آن قوم داورى نمايد.» [12]. به این ترتیب حسین(ع) پیشگام اصلاح امت اسلامی و پیشوای وحدت اسلامی گردید.
بیایید در این مسیر، خط اسلام اصیل حرکت کنیم. بیایید همانطور که خداوند از ما انتظار دارد، عزیز و آزاده باشیم و زمینههای وحدت اسلامی را ایجاد کنیم و به حرفهای کسانی که در پی فتنه افروزی در میان مسلمانان هستند، گوش ندهیم.
باید حول محور مشترکات جمع شویم و پیرامون موارد اختلاف با حکمت و موعظه حسنه با یکدیگر گفتگو کنیم. در این صورت امت واحده خواهیم شد. «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْکرُوا نِعْمَةَ اللهِ عَلَيْکمْ إِذْ کنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِکمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکمْ مِنْهَا کذَلِک يُبَيِّنُ اللهُ لَکمْ آَيَاتِهِ لَعَلَّکمْ تَهْتَدُونَ» [13].
پی نوشت ها:
1. الجنّ/18.
2. الکهف/110.
3. الفاتحة/5.
4. النساء/59.
5. البقرة/134.
6. النساء/141.
7. طه/114.
8. الزُّمر/9.
9. نهج البلاغة، خطبه های امام علی(ع)، ج 3، ص 120.
10. همان، ج 1، ص 125.
11. بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج 44، ص 382.
12. همان، ج 44، ص 330.
13. آل عمران/103.