حج، اجلاس جهانی مسلمانان

ویژگی‌هایی که خداوند برای خانه کعبه ذکر کرده است، نشان دهنده فراگیر بودن این خانه است. این خانه برای همه مردم است، نه این که برای یک گروه باشد و برای گروه دیگری نباشد؛ زیرا این خانه مخصوص عبادت خداوند قرار داده شده است

حج، اجلاس جهانی مسلمانان

علامه مرجع سید محمد حسین فضل الله

ترجمه: محمدجمعه امینی

 

«إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکةَ مُبَارَکا وَهُدًى لِّلْعَالَمِینَ * إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکةَ مُبَارَکا وَهُدًى لِّلْعَالَمِینَ» [1].

 

نقش فراگیر مسجد

ویژگی‌هایی که خداوند برای خانه کعبه ذکر کرده است، نشان دهنده فراگیر بودن این خانه است. این خانه برای همه مردم است، نه این که برای یک گروه باشد و برای گروه دیگری نباشد؛ زیرا این خانه مخصوص عبادت خداوند قرار داده شده است. از این رو به فرد خاصی تعلق ندارد. برداشت ما این است که مساجد نباید به خانواده یا جماعت معینی اختصاص داشته باشد تا آنان بقیه مردم را از حضور در مسجد بازدارند؛ چون مسجد نباید محدود شود. بلکه با توجه به نقش فراگیر آن که باید محل پرستش خداوند جهانیان باشد، آغوشش به روی همه مردم باز است.

خداوند مسجد را «مبارکاً» قرار داده است. برکة همان خیر بسیار است که سود آن به همه مردم می‌رسد؛ یعنی این که نقش مسجد به عبادت خلاصه نمی‌شود. بلکه همه منافع مردم را در عرصه‌های علمی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و سایر عرصه‌های مرتبط با زندگی مردم را در برمی‌گیرد؛ بنابراین نقش اسلامی مسجد این است که محل گردهمایی معنوی مردم باشد. مردم در این مکان خداوند را بپرستند، دانش‌های مفید برای دین و دنیایشان را در آن بیاموزند و برای تبادل نظر در مسائل داخلی و خارجی‌شان در آن گردهم جمع شوند؛ چون منبر مساجد، همان گونه که خاستگاه جهاد هستند، جایگاه بیان راهنمایی‌ها و برنامه‌های مرتبط با زندگی‌شان نیز است. روند فعالیت مسلمانان در مساجد همیشه بر همین منوال بوده است. مساجد تبلور عبادت خداوند بر اساس مفهوم اسلامی است. از راه مسجد، مردم در راه‌های روشن نیکوکاری در زندگی گام برمی‌دارند.

اما نوبت که به دوره‌های عقب افتادگی رسید، خردها و اندیشه‌های مسلمانان دچار رکود و جمود گردید. با جمود عقل و اندیشه، در دور و بر مسلمانان همه چیز از حرکت باز ایستاد. سهمی از این ایستایی به مساجد نیز رسید. وضعیت به گونه‌ای شد که حاکمان و مردم دوست نداشتند، عالمان و مصلحان اجتماعی غیر از مسائل خاص دینی که از بهشت و جهنم و عبادات و مسائل صرفاً اخلاقی سخن می‌گویند، چیز دیگری بگویند. از این رو اگر از دستورات الهی و مقاومت در برابر انحرافات موجود در عرصه‌های حکومت، سیاست، اجتماع و اقتصاد صحبت می‌کردند، متهمشان می‌کردند که از خانه خدا برای رسیدن به اهداف دیگر سوء استفاده می‌کنند. تصورشان از مساجد، همان معابد یهودیان و مسیحیان بود. علیه‌شان شوریدند که می‌خواهند سیاست را وارد مساجد کنند و دین را سیاسی نمایند. گمانشان این بود که دین و سیاستی ارتباطی با یکدیگر ندارند. آن هم به رغم این که خداوند متعال در آیات بسیاری به صراحت بیان کرده است که خداوند کتاب‌ها و پیامبران خود را فرستاده است تا مردم قسط و داد را به پا دارند.

 

حج، اجلاس جهانی اسلامی

شاید از واژه «مبارکاً» بتوان مفهومی را برداشت کرد که حج در زندگی مردمی جریان دارد. مردمی که از اقصا نقاط جهان به سمت این خانه می‌آیند. می‌آیند تا بر اساس کلمه توحید، رسالت و مسائل سرنوشت سازی که به زندگی فردی و اجتماعی آنان مربوط می‌شود، خصوصاً مسائل مرتبط با سرنوشت سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، امنیتی و اجتماعی در برابر چالش‌های که از ناحیه کفر و استکبار جهانی فراروی‌شان قرار دارد، دور این خانه جمع شوند. می‌آیند تا با یکدیگر آشنا شوند، با یکدیگر تبادل اطلاعات و معلومات داشته باشند، از تجارب یکدیگر استفاده کنند، بر اساس احساس وحدت اعتقادی و عملی و سرنوشت واحد، برای وحدت در موضع‌گیری برنامه‌ریز نمایند، در باره اختلافات خود در جزئیات اعتقادی، احکامی و روشی و مسائل مربوط به اوضاع سیاسی، امنیتی و اقتصادی موجود در روابط فیمابین با همدیگر گفتگو کنند، اوضاع اقتصادی خود را بر اساس برنامه‌ریزی درستی به جریان اندازند که تأمین کننده نیازهای زندگی‌شان باشد تا در نهایت به خودکفایی برسند تا سرانجام در امور داخلی خودشان استقلال داشته باشند. به این ترتیب حج به اجلاس اسلامی جهانی تبدیل می‌شود تا مایه برکت اندیشه و حرکت اسلام و وضعیت فردی و اجتماعی مسلمانان شود.

ولی شرایط پیچیده‌ای که برای وضعیت سیاسی مسلمانان پیش آمد، باعث گردید که مسلمانان تحت سیطره کافران مستکبر قرار بگیرند. همه مفاهیم دینی و عملی‌شان از بالندگی افتاد و مفاهیم اسلامی به تصاویر جامد فکری و رسوم مرده اجتماعی تبدیل شدند. حج از کارکرد تمدنی و انقلابی خود در زندگی مسلمانان دور گردید؛ از این رو زیر لوای شعار حج عبادت است و نه سیاست، جایی برای بحث در باره مسائل سرنوشت‌ساز زندگی مردم و برنامه‌ریزی برای آینده به منظور حل حکیمانه مشکلات حاضر باقی نماند. گویا مفهوم سیاست از مفهوم عبادت مورد نظر خداوند فاصله دارد. خواست خداوند این است که نماز باید انسان را از هر فحشا و منکری نهی نماید؛ چون دو کلمه فحشا و منکر همه انحرافات موجود در زندگی انسان را در برمی‌گیرد. روزه باید راهی برای تحقق تقوای معنوی، اخلاقی، سیاسی، اجتماعی، امنیتی، اقتصادی باشد. حج مورد نظر الهی این است که مردم منافع مرتبط با زندگی خود را در آن ببینند. منفعتی سرشار از نیکی و تازگی. این هدف جز با سیاست حق محورانه برآورده نمی‌شود.

 

پیام مسجد، بصیرت و حرکت است

خداوند مسجد را مایه هدایت جهانیان قرار داده است: «هُدًى لِّلْعَالَمِینَ». خداوند انسان را به سعادت دنیا و آخرت رهنمون می‌شود؛ یعنی کسانی که عهده‌دار امور مساجد هستند، وظیفه‌شان این است که از راه عبادت الهی، راهنمایی و آشنا کردن مردم با امور دینی و زندگی‌شان، زمینه هدایت آنان را فراهم کنند تا مسلمانان از راه مسجد، با هدف‌گیری همه مفاهیم مهم مورد توجه اسلام برای زندگی، به عرصه‌های زندگی خود گام بگذارند. همه آنان از راه مسجد باید معرفت همه جانبه‌ای از احکام فردی و اجتماعی اسلام پیدا کنند. با این روش، مسلمانانی آگاه و پویا خواهیم داشت که آگاهانه به پیاده‌سازی اسلام در زندگی فردی خود می‌پردازند و آگاهانه دیگران را به اسلام دعوت می‌نمایند؛ بنابراین برای متصدیان امور مساجد، همان‌هایی که به اقامه نماز بسنده می‌کنند، به راهنمایی و هدایت مردم توجهی ندارند و مساجد را به منطقه نفوذ میراثی فرزندان خود تبدیل می‌کنند، تأکید می‌کنیم که کارهایشان با رسالت مسجد فاصله دارد. مساجدی که به میزان نقش هدایت‌گری‌شان، مایه هدایت مردم هستند. از این رو از خداوند بترسید و حرف‌های سنجیده و درست به زبان بیاورید.

 

کعبه، سرزمین صلح است

«وَمَن دَخَلَهُ کانَ آمِنًا». این بیان در مقام تشریع است و جنبه خبری ندارد؛ زیرا در بسیاری از حوادث تاریخی این‌گونه نبوده و طاغوت‌ها و ستمگران با تمرد از دستور الهی که کعبه را وادی صلح و ثبات قرار داده است، حرمت کعبه هتک شده و مردمان بسیاری را در آن کشته ‌شده‌اند؛ بنابراین جایز نیست که در مسجد الحرام کسی به دیگری تعدی کند. حتی اگر به خاطر قتل، مسائل مالی و ناموسی تحت تعقیب باشد. باید منتظر او بنشینند تا او از حرم خارج شود. در احادیث ائمه(ع) آمده است اگر کسی در بیرون از حرم جرمی مرتکب شد و سپس به حرم گریخت، باید از داد و ستد محروم شود، نباید چیزی به او فروخته شود، نباید به او غذا بدهند، نباید به او آب بدهند و نباید کسی با او حرف بزند؛ اما اگر در داخل حرم کسی مرتکب جرمی شود، در داخل حرم دستگیر می‌شود؛ چون او حرمت حرم را نگه نداشته است. از این رو حرمتی برای او باقی نمی‌ماند. [2]

از حکم شرعی حرمت این منطقه که حرام نام گرفته است شاید بتوان چنین نتیجه‌گیری کرد که کعبه به خاطر حرمت خود بیت الحرام نامیده شده است. خداوند متعال منطقه‌ای خاص از زمین را منطقه صلح و سلام قرار داده است تا مردم در آن از کینه‌ها و دشمنی‌های خود دست‌ بردارند و در این منطقه بالاترین درجه از صبر و تسلط بر خواسته‌های نفسانی را که به صورت کینه، دشمنی و بغض تبلور می‌یابد، از خود نشان دهند؛ یعنی انسان قاتل پدر و فرزند خود را ببیند و با او روبرو شود، اما به رغم سنت‌های جاهلی که اساس آن را انتقام‌گیری تشکیل می‌دهند، با وجود همه فشارهای روانی، به خاطر احترام به خداوند و خانه محترم او، متعرض او نگردد، به او آسیب نزد و حرمتش را زیر پا نگذارد؛ بنابراین حج فرصتی را در اختیار انسان قرار می‌دهد که شرایط منحصر به فردی را تجربه کند. در این تجربه، انسان به پیامدهای منفی انتقام‌گیری می‌اندیشد و به جنبه‌های درست و نادرست نحوه برخورد خود با این موضوع پی می‌برد. نتیجه این می‌شود که وقتی انسان دریافت عفو و بخشش به تقوا نزدیک‌تر است، صبر برای شکیبایان بهتر است و حل مشکل به وسیله ابزارهای مسالمت‌آمیز بهترین راه برای مقابله با ناگواری‌هاست، صلح و سلام روانی(ولو در این منطقه) به سایر عرصه‌های زندگی او تسری می‌یابد.

گاهی اوقات، در گرماگرم درگیری‌ها، انسان نیاز دارد که به وسیله معاهدات و میثاق‌ها هم که وارد فضای صلح شود. هدف این است که مردم از آرامش روانی و صلح عملی برخوردار شوند. در همین منطقه است که خیرخواهان برای تجدید قوا در مسیر طولانی خیر و نیکی، در آن اندکی به استراحت می‌پردازند.

 

شرایط حج

«وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیهِ سَبِیلاً». در تعریف استطاعت احادیث ذکر کرده‌اند که منظور از آن، داشتن زاد و ابزار سفر به همراه شرایط دیگری است که در کتاب‌های فقهی آمده است و نیز قدرت بدنی که در جای خود تعریف شده است.

در این باره خوب است که به ذکر چند نکته بپردازیم:

اول – از ائمه(ع) احادیث متعدی در جایز نبودن تعطیلی حج وارد شده است. از امام جعفر صادق(ع) روایت شده است که آن حضرت فرمود: «الله الله فی بیت ربّکم، لا تخلوه ما بقیتم، فإنَّه إن ترک لـم تُناظروا؛ خدا را، خدا را، درباره خانه پروردگارتان. مبادا تا هستید آن را خالى بگذارید که اگر زیارت خانه خدا ترک شود، شما را در عذاب مهلت ندهند.»[8] ابابصیر می‌گوید: شنیدم که امام جعفر صادق(ع) می‌فرمود: «امّا إنَّ النَّاس لو ترکوا حج هذا البیت لنـزل بهم العذاب وما نوظروا؛ اگر مردم حج این خانه را ترک کنند، عذاب بر آنان نازل خواهد شد و به آنان مهلت داده نمی‌شود.»[3]

عبدالله بن سنان می‌گوید که امام صادق(ع) فرمود: «لو عطل النَّاس الحج لوجب على الإمام أن یجبرهم على الحج إن شاءوا وإن أبوا، لأنَّ هذا البیت إنَّما وضع للحج؛ اگر مردم حج را تعطیل کنند بر امام واجب است آنان را به حج مجبور کند; چه بخواهند و چه نخواهند، زیرا این خانه براى حج نهاده شده است.»[4]

دوم – با وجود استطاعت، انجام فوری حج واجب و به تأخیر انداختن و ترک آن حرام است. معاویة بن عمار می‌گوید که امام صادق(ع) فرمود: «قال الله تعالى: وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیهِ سَبِیلاً. قال: هذا لمن کان عنده مال وصحة، فإن سوّفه للتجارة فلا یسعه ذلک، وإن مات على ذلک، فقد ترک شریعة من شرائع الإسلام إذا ترک الحج وهو یجد ما یحجّ به؛ خداوند متعال می‌فرماید: وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیهِ سَبِیلاً. حضرت فرمود: وجوب حج برای کسی است که توان مالی و بدنی دارد؛ اما اگر به خاطر تجارت، حج را به تأخیر بیندازد و در به جای آوردن آن نکوشد و در همین حالت بمیرد، اگر چیزی داشته باشد که به وسیله آن حج کند، با این حال حج را ترک نماید، یکی از دستورات اسلام را ترک کرده است.»[5].

سوم – برای تحقق استطاعت موجب حج، توانایی مالی و بدنی و نیز آزاد بودن برای انجام مناسک شرط است. محمد بن یحیی خثعمی از امام جعفر صادق(ع) چنین روایت می‌نماید: «سأل حفص الکناسی أبا عبد الله جعفر الصادق(ع) وأنا عنده عن قوله الله عزَّ وجلّ: «وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیهِ سَبِیلاً» ما یعنی بذلک؟ قال: من کان صحیحاً فی بدنه، مخلّى فی سربه، له زاد وراحلة، فهو ممن یستطیع الحج. أو قال: مَنْ کان له مال، فقال له حفص الکناسی: فإذا کان صحیحاً فی بدنه، مخلّى فی سِربه، له زاد وراحلة فلم یحج، فهو ممن یستطیع الحج؟ قال: نعم؛ راوی می‌گوید که حفص کناسی آن گاه که من هم حضور داشتم، از امام صادق(ع) از تفسیر آیه «استطاعت حج» پرسید. حضرت فرمود: آیا کسی که از لحاظ جسمی سالم است راه حج امنیت لازم را دارد، توشه راه و مرکب برایش فراهم است، یا این که دارایی لازم را داشته باشد، او مستطیع نمی‌شود؟ کناسی گفت: یعنی کسی که دارای این ویژگی‌ها باشد مستطیع است؟ حضرت فرمود: آری!»[6].

علاوه بر این‌ها لازم است که حج‌گزار به خاطر مسئولیتی که در قبال مخارج خانواده خود دارد، آن قدر مال داشته باشد که به عنوان خرجی نزد خانواده خود بگذارد تا او از حج بازگردد. ابوربیع شامی روایت می‌کند: «سُئِلَ أبو عبد الله ـ جعفر الصادق(ع) ـ عن قول الله عزَّ وجلّ: «وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیهِ سَبِیلاً»، فقال: ما یقول النَّاس؟ قال: فقلت له: الزاد والراحلة، فقال أبو عبد الله: قد سُئِلَ أبو جعفر ـ محمَّد الباقر(ع) ـ عن هذا فقال: هلک النَّاس إذاً لئن کان من کان له زاد وراحلة قدر ما یقوت عیاله ویستغنی به عن النَّاس، ینطلق إلیهم فیسلبهم إیاه لقد هلکوا إذاً، فقیل له: فما السبیل؟ قال: فقال: السعة فی المال إذا کان یحجّ ببعض ویبقی بعضاً لقوت عیاله، ألیس قد فرض الله الزکاة، فلم یجعلها إلا على من یملک مائتی درهم؛ ابوربیع می‌گوید: از امام صادق(ع) درباره آیه «وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیهِ سَبِیلاً» پرسیده شد. امام(ع) فرمود: مردم(فقهای اهل سنت) در تفسیر این آیه چه می‌گویند؟ گفتم: فتوای آن‌ها این است که انسان تنها با داشتن زاد و مرکب سفر، مستطیع می‌شود. امام(ع) فرمود: همین مطلب از امام محمد باقر(ع) سؤال شد که آن حضرت فرمود: اگر کسی زاد و راحله داشته باشد و به مقدار قوت خانواده‌اش که از مردم بی‌نیاز باشند و آن را از آن‌ها بگیرد و به حج برود، هلاک خواهند شد. از امام صادق(ع) سؤال شد: منظور از «سبیل» که در قرآن آمده چیست؟ حضرت فرمود: یعنی باید وضعش طوری باشد که هزینه سفر را داشته باشد و قسمتی برای تأمین مخارج خانواده خود باقی بگذارد مگر نه آن است که خداوند زکات را واجب کرده است، اما جز برای کسی که دویست درهم دارد، واجب نکرده است.»[7].

اگر انسانی مالی را قرض کرد(و در موعد آن توانایی ادای دین خود را داشته باشد) و آنگاه حج کند، حج او حج الاسلام است. برای تحقق عنوان استطاعت، سلامتی بدنی نیز لازم است؛ یعنی توانایی ادای مناسک به شکل طبیعی آن را داشته باشد. البته برخی با این مورد مخالفت کرده‌اند. اگر کسی مصارف حج را به او ببخشد، او مستطیع می‌شود.

چهارم – حج بر همه مردم واجب است و اختصاص به گروه خاصی ندارد. اگر همه شرایط فراهم باشد، وزنی معادل همه عبادات دارد.

 

ترک‌ کننده حج، کافر است

«وَمَن کفَرَ فَإِنَّ اللَّه غَنِی عَنِ الْعَالَمِینَ». همان‌طور که در برخی احادیث آمده است، ظاهراً منظور از آن کسی است که حج نکرده باشد. در این باره احادیث مکرر وجود دارد. در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: «من مات ولـم یحجّ حجّ الإسلام ولـم یمنعه من ذلک حاجة تجحف به أو مرض لا یطیق فیه الحجّ، أو سلطان یمنعه، فلیمت یهودیاً أو نصرانیاً؛ هر کس بمیرد و بدون موانعی مانند‌ موانع قهری،‌ عوارض جسمى و بسته شدن راه توسط ستمگری، به حج خانه خدا نرفته باشد، به سیرت یهود و نصارى خواهد مرد.»[8]. این روش در قرآن رایج است. می‌خواهد بفهماند که قضیه، قضیه ایمان و کفر است نه یک قضیه صرفاً فکری. قضیه حج، یک قضیه عملی است که به موضع عملی انسان مربوط می‌شود. انسان ممکن است در عقیده مؤمن باشد، اما ممکن است در مقام عمل کافر باشد؛ چون به دستور خداوند که همان التزام به انجام واجبات و ترک محرمات است، عمل نکرده است. خداوند اعلام می‌کند که او از جهانیان بی‌نیاز است. می‌خواهد بفهماند که طاعت [بندگان] چیزی به ملک او اضافه نمی‌کند؛ زیرا این خداوند است که بنده او را آفریده و به او توانایی طاعت داده است. خداوند از وجود بنده خود بی‌نیاز است. همان‌طور که از طاعت او نیز بی‌نیاز است؛ زیرا طاعت به خاطر نتایج مثبتی که برای زندگی انسان دارد، به نفع اوست.

همین‌طور برخی اشاراتی هم وجود دارد مبنی بر این که خشم الهی شامل حال کسانی می‌شود که حج را ترک نمایند و به خداوند کفر عملی بورزند.

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] آل‌عمران: 96، 97.

[2] البحار، م:35، ج:96، باب:7، ص:297، روایت:15.

[3] همان، م:35، ج:96، ص:261، باب:2، روایت:69.

[4] همان، م:35، ج:96، باب:2، ص:260، روایت:65.

[5] همان، م:35، ج:96، باب:13، ص:319 ـ 320، روایت:15.

[6] الکافی، ج:4، ص:267، روایت:2.

[7] همان، ج:4، ص:267، روایت:3.

[8] التهذیب، ج:5، باب:1، ص:17.