اسلام رو در رو با چالش‌های فکری / مقاله ای از علامه مرجع(ره)

وقتی وارد معرکه‌ای به گستردگی دنیا می‌شویم، طوری عمل می‌کنیم که گویا می‌خواهیم اسلام را از نو به باورهای جهان وارد کنیم. از این رو طبیعی است که وارد مقابله با همه نیروهای مخالف شویم.

اسلام رو در رو با چالش‌های فکری / مقاله‌ای از علامه مرجع سید محمدحسین فضل‌الله

 

وقتی وارد معرکه‌ای به گستردگی دنیا می‌شویم، طوری عمل می‌کنیم که گویا می‌خواهیم اسلام را از نو به باورهای جهان وارد کنیم. از این رو طبیعی است که وارد مقابله با همه نیروهای مخالف شویم.

مخالفت این‌ها ممکن است به خاطر مبانی فکری باشد یا جزئیاتی که از این مبانی نشأت می‌گیرند؛ زیرا مشکل اسلام‌گرایان انقلابی فقط به نیروهای کافری که مبانی فکری متفاوتی با مبانی اسلام دارند، منحصر نمی‌شود، بلکه حتی برخی از مسلمانانی که می‌خواهند اسلام را به اعمال عبادی محدود کنند یا اسلام را تابع ولی امرهای نام نهاد خود نمایند که در نتیجه اسلام به دربارهای پادشاهان محدود شده و به خدمت دربارهایشان در می‌آید، نیز با اسلام‌گرایان مخالفت می‌ورزند.

 

تقابل فکری با تحولات جدید

از این رو مخالفت با جریانی که عنوان فکری دارد و از مدارای موجود در اسلام در برابر ظلم، صلح در برابر جنگ، عقلانیت در برابر واکنش گرایی، اعتدال در برابر تندروی و واقع‌گرایی در برابر آرمان‌گرایی سخن می‌گوید، طبیعی به نظر می‌رسد. برخی نیز می‌گویند که هر نوع فرایند تغییری که در بعضی موارد ممکن است خشونت‌هایی هم در پی داشته باشد، میانه‌ای با اسلام ندارد. بنابراین فرد مسلمان نمی‌تواند مسلمان دیگری را بکُشد، حتی اگر ظالم باشد و مسلمان نمی‌تواند بر ضد حاکم بشورد، حتی اگر ستمگر باشد و نظایر آن. به همین ترتیب ممکن است فقهای مسلمان و از جمله برخی از فقهای شیعه نیز بگویند که ایجاد حکومت اسلامی در دوران غیبت، بی‌ایمانی نسبت به امام منتظر(عج) است و پیش از قیام قائم، هر دولتی که روی کار بیاید، دولت گمراهی است. همانند شاعری که گفته است:

لقد وضعت أوزارها حرب هاشم           وقالت قيام القائم الطّهر موعدي

یا این که برخی از فقهای اهل سنت از اطاعت از ولی امر و نظایر آن سخن می‌گویند تا بسیاری  از قوانین سکولار را توجیه کنند. همین طور اگر به دایره سکولاریسم بپردازیم، باید بگوییم که عقل عربی همچنان دچار عقب‌ماندگی است، جنبش اسلامی طرحی ندارد و بیداری اسلامی نیز به همان مصائبی دچار است که جنبش‌های ملی و مارکسیستی دچار بودند و اسلام نقشی در تحرکات کنونی آن ندارد. از طرفی می‌بینیم که در عرصه‌های مردمی، عمومی و حتی جنبش‌های اسلامی، تلاش مداومی برای دامن زدن به نقاط ضعف اسلام‌گرایی جریان دارد. می‌کوشند که مفاهیم اسلامی را از ارزش‌های زنده آن تهی کنند و تصویر خاصی را بر آن تحمیل نمایند.

طبیعی است این‌ها بخشی از حمله‌ای است که دستگاه‌های اطلاعاتی بین‌المللی علیه مسلمانان سامان‌دهی کرده‌اند. وقتی از دستگاه‌های اطلاعاتی بین‌المللی سخن می‌گوییم، منظور ما از دستگاه‌های اطلاعاتی، جهت‌هایی است که نبض فرهنگ روانی، فقهی و اجتماعی جامعه را در اختیار دارند و به وسیله دستگاه‌های استکبار جهانی و منطقه‌ای و جریان فکری موجود در دنیای اسلام مدیریت می‌شوند.

اندیشمندان مسلمان برای حفظ وجهه پاک مسلمانان و زلالی و پاکی اسلام، باید این وضعیت را پیگیری کنند و با مفاهیم و اندیشه‌هایی مطرح شده مقابله نمایند.

 

مشکلات جامعه اسلامی

مشکل ما این است که می‌بینیم اسم‌هایی بزرگ شده‌اند، ولی فکری بزرگ و رشد یافته را نمی‌بینیم. می‌بینیم جنبش‌هایی گسترش یافته‌اند، اما نمی‌بینیم که برای برنامه‌ریزی و تقابل با چالش‌ها حرکتی صورت بگیرد. از دیگر مشکلات ما این است که هر روز نویسندگانی به دنیا می‌آیند، ولی در میان نسل‌های ما اندیشمندی یافت نمی‌شود که بداند چگونه اندیشه‌های خود را بیان کند.

من خواستار ایجاد جریان فکری فوق‌العاده‌ای هستم که علما و فرهیختگان مسلمان در آن طوری به فعالیت بپردازند که هم‌سطح حرکت‌های اسلامی فزاینده شوند. حرکت‌هایی که توانسته‌اند آن قدر موجودیت خود را گسترش دهند که به قدرتی جهانی تبدیل شوند و استکبار جهانی به اندازه شوروی سابق، روی آن‌ها حساب باز کند. وضعیت به‌گونه‌ای است که ناتو برای جنگ با آنچه حرکت‌های اصولگرای اسلامی است، آماده می‌شود. درست همان طور که برای جنگ با اتحاد شوروی سابق آماده می‌شد.

نگرانی ما این است که جنبش‌های اسلامی عظیمی در جامعه اسلامی ما به وجود بیایند، اما اندیشمندان نتوانند همپای آن‌ها حرکت کنند و نیازهای فکری و فقهی آن‌ها را برآورده نمایند؛ زیرا برداشت ما این است که فقهای ما بیش از این‌که از توان خود برای فهم تازه‌های جهان در عرصه‌های اقتصاد، جنگ و صلح و ... استفاده کنند و ما فقیهی داشته باشیم که از راه توجه به مشکلات زمانه، نیازهای روز را تشخیص دهد، همچنان تمام تلاش خود را در کتاب طهارت و صلاة به کار می‌بندند.

 

اسلام‌گرایان در چالش میان طایفه و دین

وقتی که تمام نقش و کارکرد جنبش‌های اسلامی به اعمال عبادی، خیریه و اجتماعی منحصر شود، این جریان‌ها ممکن است بازتاب‌های منفی روی جنبش‌های اسلامی به جای بگذارد.

وقتی در جریان مبارزه اسلامی با چنین جریان‌هایی روبرو می‌شویم، باید به خودمان فرصت فهم خاستگاه‌های این افراد را بدهیم. شاید برخی از آنان چنین فکر کنند که اسلام از دین و دولت تشکیل شده است ولی در امر مبارزه اسلامی تخصص ندارد. یعنی مسئله دولت اسلامی را رد نمی‌کنند، اما اقدام عملی در این زمینه را قبول ندارند. بنابراین همان‌گونه که انسانی در فقه تخصص دارد و انسانی دیگر در فلسفه اسلامی، اینان نیز در کارهای عبادی، خیریه، اجتماعی و اخلاقی و ... تخصص دارند تا امور سیاسی اسلامی را به دست بگیرند. اینان در چشم اندازهای اسلامی خود، ابزار سیاست با برگزیده‌اند تا از فضای معنوی، اخلاقی و اجتماعی اسلامی که برای خود فراهم کرده‌اند، استفاده کنند؛ چرا که هر نوع زمینه اسلامی در نهایت به جنبش اسلامی فراگیری می‌انجامد.

برخی از اینان ممکن است از بازگشت اسلام به حکومت مأیوس شوند؛ چون می‌بینند که قدرت‌های کافر همه جهان را در اختیار خود گرفته‌اند و مسلمانان جز به کمک کافران نمی‌توانند به قدرتی دست یابند. از این رو جهان کفر و استکبار جهانی، کیفیت و کمیت سلاح مسلمانان را تعیین می‌کنند و شرایط استفاده از سلاح را نیز آنان تحمیل می‌نمایند. همان طور که در مورد عراق اتفاق افتاد و می‌تواند برای هر کشور دیگری نیز رخ دهد، اگر استکبار جهانی ببیند که کمیت سلاح‌ها بیش از نیاز مسلمانان است یا زمانی که احساس کنند کمیت و کیفیت این سلاح‌ها، خطری برای استکبار جهانی یا متحدان آن است، مسلمانان را از این بابت تحت فشار قرار می‌دهند.

شاید اینان فکر می‌کنند قضیه حکومت اسلامی، امری دست نیافتنی است. از این رو هر گونه تلاشی در این زمینه را، تلاشی ناموفق می‌دانند. بنابراین اگر نمی‌توانیم اسلام فعال در عرصه حاکمیت را حفظ کنیم، لااقل باید آنچه از اسلام مانده است، یعنی اسلام عبادی، اخلاقی و اجتماعی را حفظ کنیم. این اسلام می‌تواند حضور دین در عرصه‌های فردی و اجتماعی را حفظ کند.

شاید برخی نیز چنین فکر کنند که اسلام دین حکومت نیست، بلکه دین دعوت است و اساس آن را یگانه دانستن خداوند و پرستش او، ایمان به پیامبران الهی و پیروی از احکام فردی و اجتماعی که توسط پیامبر وضع شده و نیز اخلاقیات، روش‌ها و منش‌هایی که توسط آن حضرت مطرح شده‌اند، است. این‌ها چیزهایی است که بدون حکومت نیز قابلیت عملی شدن دارد.

این‌ها جریان‌هایی هستند که ماهیت‌هایی متفاوت دارند و انسان مسلمان از راه آن‌ها نمی‌تواند به آرمان‌های اسلامی خود برسد. انسان مسلمان نمی‌تواند در برابر چیزهایی که از قرآن می‌خواند، بی‌طرفی اختیار کند. بنابراین زمانی که خداوند از مستکبران و مستضعفان سخن می‌گوید، آیا انسان مسلمان می‌تواند در میان آنان جنبه بی‌طرفی را برگزیند؟ وقتی خداوند از عادلان و ستمگران سخن می‌گوید، آیا انسان مسلمان می‌تواند در قبال آنان بی‌طرفی اختیار کند؟ بی‌طرفی ممکن نیست و باید اندیشید: مستکبران جامعه ما کدامند؟ مستضعفان جامعه ما کدامند؟ عادلان کیانند؟ ستمگران کیانند؟ و پرسش های نظیر آن.

اسلام دارای اجزای به هم پیوسته‌ای است. از این رو نمی‌توان جنبه‌ای از آن را به کناری نهاد و به جنبه خاصی از اسلام پرداخت. همین طور، وقتی این دسته از مردم فقه اسلام را می‌خوانند، باید توجه داشت که فقه اسلامی فقط فقه عبادی نیست، بلکه فقه عبادات، فقه سیاست و فقه روابط دیپلماتیک و نظیر آن نیز وجود دارد. از این رو وقتی انسان از قوانین اسلامی مربوط به عرصه‌های تجاری و سیاسی و ... سخن می‌گوید که فقها از منابع درست اسلامی استخراج کرده‌اند، چگونه می‌تواند فقط به جنبه فردی اسلام توجه کند؟ چگونه می‌توانم میان تعهدات قانونی اسلام و وضع حاکمیتی که گرفتار آن هستم، وفاق ایجاد نمایم؟

اما موضوع یأس، من معتقدم که یأس و امید از مسائل نسبی زندگی هستند. خداوند سبحانه و تعالی می‌فرماید که فرد مؤمن مأیوس نمی‌شود: «وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ» (القصص/5). خداوند برای ما از پادشاهانی سخن می‌گوید که سقوط کردند، از پادشاهانی برای ما سخن می‌گوید که تغییر کردند. خداوند در باره میدان درگیری می‌فرماید: «وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ *إِن يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ وَتِلْكَ الأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ» (آل عمران/139، 140) و همین طور «يَا بَنِيَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلاَ تَيْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لاَ يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ» (يوسف/87).

وقتی به تاریخ می‌پردازیم، می‌بینیم که مردمی خوار و حقیر بودند، اما عزت یافتند. روزگاری بریتانیا بر همه آب‌های جهان سیطره داشت. اما باید پرسید: بریتانیا الآن کجاست؟ آمریکا مستعمره بریتانیا بود، اما آمریکا الآن کجاست؟

از این رو «تِلْكَ الأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ» صرفاً یک نظریه معنوی ایمانی نیست که انسان در عالم فضا و آرمان‌ها به آن چنگ بزند. نه، پای واقعیت در میان است. واقعیت است این که باید توانمندی خود را مورد بررسی قرار دهی. باید توانایی‌های خود را به کار اندازی. باید قدرت خود را افزایش دهی. باید توانایی‌های دیگران را مورد بررسی قرار دهی. باید نقاط ضعف آنان را نیز بررسی کنی و با استفاده از نقاط قوت خود، نقاط ضعف دیگران را مورد حمله قرار دهی. باید متغیرها و شرایط واقعی را که هر از گاهی تغییر می‌کنند، بررسی کنی. اگر در موردی تو به درد آمدی، دیگران در جاهای دیگر دردمند می‌شوند: «إن تَكُونُواْ تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لاَ يَرْجُونَ» ([النساء/104). بنابراین مأیوس شدن در اسلام جایی ندارد و ترس از جهاد، نمی‌تواند اسلامی باشد.