سید احیاگر

بازخوانی منطقی و نقادانه دستاورد‌ها و تجارب اندیشمندان، نه تنها باعث بهره‌مندی از تجارب و میراث آن‌ها خواهد شد، بلکه سبب سازندگی بر اساس این تجارب، پیگیری و پیشبرد آن‌ها به سوی بهتر شدن خواهد گردید.

سید احیاگر<o:p></o:p>

شیخ حسین الخشن<o:p></o:p>

در سومین سالگرد رحلت علامه مرجع آیت الله العظمی سید محمد حسین فضل الله(ره) شاید ضروری باشد، بلکه زمان آن فرارسیده است که به دور از عشق و نفرت، سید را با آگاهی و واقعگرایی مورد بازخوانی قرار دهیم. زیرا عاطفه افراطی (حب یا بغض) مانع از نگاه درست می‌شود. باید تجربه انقلابی و دستاوردهای فکری، فقهی، اعتقادی و تفسیری او را مورد بازخوانی قرار دهیم. بازخوانی منطقی، والا‌ترین تکریم و بزرگداشت بزرگان به شمار می‌آید. زیرا بزرگداشت ثمربخش و کارا، بزرگداشتی نیست که هدف از آن تمجید و تعریف صرف باشد، در حالی که سید حقیقتاً شایسته همه گونه تعریف و تمجید می‌باشد. ولی سید، تعریف و تمجید را قبول را نداشت. او اعتقاد داشت یکی از مشکلات ما این است که امت اسلامی بیش از اینکه کار درست انجام دهد، مدیحه سرایی می‌کند. به همین دلیل واژه نامه‌های ما پُر از کلمات تعریف و تکریم شده‌اند. خوب است اشاره شود که تمجید الزاماً بیانگر دوستی صادقانه نیست. از این رو چاپلوسان خیلی خوب زبان ستایش را می‌دانند و بکار می‌بندند. <o:p></o:p>

بازخوانی منطقی و نقادانه دستاورد‌ها و تجارب اندیشمندان، نه تنها باعث بهره‌مندی از تجارب و میراث آن‌ها خواهد شد، بلکه سبب سازندگی بر اساس این تجارب، پیگیری و پیشبرد آن‌ها به سوی بهتر شدن خواهد گردید.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

برتری‌ها و ویژگی‌های برجسته سید<o:p></o:p>

از میان همه برتری‌ها و ویژگی‌های برجسته‌ای که در سید وجود داشتند، مانند: متفکر، ادیب، شاعر، مفسّر، فقیه، مصلح، مجاهد، انقلابی و دعوتگر مکتبی، می‌خواهم به اعتقاد خود، روی مهم‌ترین ویژگی سید انگشت بگذارم و آن "سید احیاگر" است. سعی می‌کنم که این واژه را بیشتر توضیح دهم و از جنبه‌های گوناگون به آن بپردازم. <o:p></o:p>

این واژه، اصطلاحی قرآنی است. قرآن کریم به ما گفته است که دعوت پیامبران و در رأس همه آن‌ها پیامبر و سرور ما حضرت محمد(ص) دعوتی احیاگرانه بوده است. خداوند متعال می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ؛ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که خدا و رسول او شما را به چیزی دعوت می‌کنند که به شما حیات می‌بخشد، دعوتشان را اجابت کنید.». بنابراین پیام دین، حیات و احیاگری است و پیامبران، رهبرانی احیاگر می‌باشند و وظیفه جانشینان پیامبران و میراث داران معنوی آن‌ها این است که ادامه دهنده رسالت احیاگری آنها باشند. <o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

نیاز به احیاگری<o:p></o:p>

انسان بر حسب ماهیتی که دارد، عرصه رقابت نفس لوامه و نفس اماره است. می‌بینی که همین انسان در اغلب موارد، در دام نفس اماره می‌افتد، دل بسته زمین و ستایشگر خاک می‌شود. حتی به مرز وحشیگری هم می‌رسد، بلکه از آن نیز فرا‌تر می‌رود. می‌بینی که ظلم و بیداد می‌کند، می‌کُشد و سر می‌برد. خطرناک‌تر از همه این است که ممکن است به «ذبح مقدس» دست بزند و به اسم خداوند سر ببُرد. از این رو همیشه نیازمند کسی است که حس انسانیت را در وجود او بیدار کند، کسی که عقل خفته او را بیدار کند و او را به صفای عقل و زلالی روح باز گرداند. خلاصه اینکه انسان همواره نیازمند فرایند احیاست. وظیفه پیامبران و همین طور وارثان پیامبران این است که مردگان را زنده کنند. منظور مردگان جسمی نیست، بلکه مردگان قلبی و روحی و عقلی است. در این باره، وظیفه پیامبر با وظیفه طبیب شباهت دارد. جز اینکه دومی، طبیب جسم است و پیامبر طبیب روح. امام علی(ع) در توصیف پیامبر گرامی اسلام می‌فرماید: «طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْکَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ یَضَعُ ذَلِکَ حَیْثُ الْحَاجَةُ إِلَیْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْیٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَةٍ بُکْمٍ مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ وَ مَوَاطِنَ الْحَیْرَةِ؛ او (پیامبر) پزشکى است که با طبّ خویش پیوسته در گردش است، دارو‌ها و مرهم‏هاى خود را به خوبى آماده ساخته و ابزار داغ کردن را (براى سوزاندن‏ زخم‌ها) تفتیده و گداخته کرده است، تا بر هر جا که نیاز داشته باشد بگذارد؛ بر دل هاى کور، بر گوش هاى کر، بر زبان هاى گنگ، او با داروهاى خویش بیماران غفلت زده و سرگشته را رسیدگى و درمان مى‏کند.» <o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

احیاگر کیست؟ <o:p></o:p>

با توجه به آنچه تقدیم گردید، روشن است که فرد احیاگر، شخصیتی استثنائی است و آسان نیست که امت اسلامی از شخصیت احیاگر کناره بگیرند. برای اینکه فردی، شخصیت احیاگر شود، علاوه بر فقاهت و بصیرت، باید ویژگی‌های دیگری هم داشته باشد که عبارتند از: <o:p></o:p>

۱- مکتبی و شجاع باشد و در راه خداوند، از ملامت ملامتگران نهراسد و در گفتن سخن حق، از ملامت ملامتگران و زخم‌های منتقدان نترسد. فرد احیاگر‌‌ همان گونه که باید بصیرتی نافذ داشته باشد، باید از عقل نقّاد نیز برخوردار باشد. <o:p></o:p>

۲- در صحنه حضور داشته باشد. فرد احیاگر معتکف دیر راهبان نیست، او بیش از اینکه کتاب‌های نوشته شده را بخواند، باید کتاب زندگی را مورد مطالعه و بررسی قرار دهد. <o:p></o:p>

۳- عاشق مردم باشد. تو نمی‌توانی با دستور سلطانی و زور و ثروت و نظریه‌های خشک و اندیشه‌های ذهنی‌ات، مسند نشین قلوب مردم شوی بلکه با قلبی سرشار از محبت و اندیشه‌ای سرشار از معنویت می‌توانی به این جایگاه دست یابی. <o:p></o:p>

سید (رحمة الله علیه) این چنین بود. او فدائی بود و از ملامت ملامتگران نهراسید و در وسط میدان‌های زندگی حضور داشت. قلبی بزرگ داشت، سینه‌ای داشت که روزنه قلب و دروازه خانه‌اش را به روی همه مردم می‌گشود. تا آخرین لحظات زندگی‌اش، شعارش این بود: «همه شما را دوست دارم.» شاید این جمله در مقام بیان، خیلی آسان به نظر بیاید، اما در مقام حقیقت بسیار سنگین است. زیرا آسان نیست که در عقل، آرمان‌ها و دغدغه‌هایت و در رفتار با بزرگ و کوچک، جوان و سالخورده و همه مردم، متکبر و دل سنگین باشی و بعد بتوانی به روی همه آن‌ها آغوش بگشایی و همه آن‌ها را دوست داشته باشی. داشتن چنین عشق و محبتی، همتی عالی و سینه‌ای گشاده می‌خواهد. سید همواره این فرمایش الهی را تکرار می‌کرد: «وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ؛ و با کسانی که صبح و شام پروردگارشان را می‌خوانند و رضای او را می‌طلبند، خود را شکیبا دار.» این خطاب اختصاص به پیامبر ندارد، بلکه به همه رسالتمداران و دین داران تعلق دارد. <o:p></o:p>

سید (رحمة الله علیه) هنر و زبان محبت را خوب می‌دانست. زیرا در مکتب سید، محبت و عشق ورزی، رسالت بود و دعوت. محبت است که تو را وا می‌دارد به خدای خود عشق بورزی: «یَا حَبِیبَ مَنْ تَحَبَّبَ إِلَیْکَ وَ یَا قُرَّةَ عَیْنِ مَنْ لاذَ بِکَ وَ انْقَطَعَ إِلَیْکَ؛ای محبوب آنکه به تو دوستی ورزید،‌ ای نور چشم کسی که به تو پناه آورد و برای رسیدن به تو از دیگران گُسست.» همین محبت است که از تو می‌خواهد در عشق ورزی و محبت خویش، اخلاص داشته باشی و در خدا دوستی خویش، کسی را شریک قرار ندهی. در این صورت می‌توانی خداوند و کسانی را که خداوند را دوست دارند، دوست داشته باشی: «اللّهم انّی اسئُلکَ حُبَّکَ و حُبَّ مَنْ یُحبُّکَ و العَمَل الذّی یقرّبنی إلی حُبَّکَ؛ خداوندا محبت خود و محبت دوستدارانت و عملی را که مرا به محبت تو نزدیک می‌گرداند، از تو می‌خواهم.» <o:p></o:p>

در مکتب سید، عشق و محبت، شرط اول برای دعوت احیاگرانه است. زیرا «محبت زندگانی و کینه مرگ است.» محبت تجزیه پذیر نیست. باید همه مردم را دوست داشته باشی. «باید کسانی را که موافق ما هستند دوست داشته باشیم تا با آن‌ها همکاری کنیم و کسانی را که مخالف ما هستند دوست داشته باشیم تا با آن‌ها گفتگو کنیم.» از این رو نباید نسبت به کسی کینه داشته باشی، حتی اگر کافر باشد. زیرا ما از کفر و عصیان او نفرت داریم نه خود او. <o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

گستره احیاگری<o:p></o:p>

فرد احیاگر باید در آن واحد در دو خط حرکت کند: <o:p></o:p>

خط اول – احیای جان‌ها. <o:p></o:p>

خط دوم – احیای متون. <o:p></o:p>

احیای جان‌ها باید بر اساس راهنمایی‌های متون باشد. معنای احیای جان‌ها این است که آن‌ها را به خداوند پیوند بزنی. زیرا خداوند حیات دلهاست: «أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ آگاه باشید، تنها با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد.» احیای جان‌ها این است که امید را در آن‌ها زنده نگه داری. مردم نباید احساس ناامیدی و یأس کنند. «الفَقِیهُ کُلُّ الفَقِیهِ مَن لَم یُقَنَّطِ النَّاسَ مِن رَحمَـة اللَّهِ؛ فقیه کامل کسی است که مردم را از رحمت خدا مأیوس و ناامید نکند.» <o:p></o:p>

احیای جان‌ها، محدود به احیای افراد نیست بلکه احیای امت اسلامی را به عنوان یک موجود اجتماعی نیز در بر می‌گیرد. احیای فرد با احیای امت فرق دارد. زیرا امت شخصیت و موجودیتی مستقل از شخصیت و موجودیت فرد دارد. امت حیات دارد،‌‌ همان گونه که فرد حیات دارد. امت کودکی و جوانی و پیری دارد،‌‌ همان گونه که فرد کودکی و جوانی و پیری دارد. امت مرگ دارد،‌‌ همان گونه که فرد مرگ دارد. هیچگونه ملازمه‌ای بین امت و فرد وجود ندارد. پس این امکان وجود دارد که فرد جوان باشد، اما امت پیر و فرتوت. ممکن است فرد زنده باشد، اما امت مُرده. آیا وضعیت امروز ما را نمی‌بینید؟ ما به عنوان فرد به راحتی زندگی آسوده‌ای داریم، جوانان ابداعگری در میان ما وجود دارند، ولی به عنوان امت، زندگی خوار و حقیرانه‌ای داریم. اگر نگوییم امت ما دچار مرگ تمدنی شده است، باید بگوییم که به پیری تمدنی گرفتار گردیده است. <o:p></o:p>

وظیفه احیاگر این است که بکوشد افراد را به نور هدایت، زنده کند و این وظیفه‌ای بس بزرگ و عظیم است. خداوند متعال فرموده است: «وَ مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا؛ و هـر کـس نفسی را زنـده کـنـد گویا همه مردم را زنده کرده است.» در حدیث یکی از ائمه(ع) در تفسیر این آیه آمده است: «آن را از گمراهی به سوی هدایت ببرد.» ولی برای فرد احیاگر دشوار‌تر این است که برای احیای امت اسلامی تلاش کند. <o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

شرایط احیاء<o:p></o:p>

ولی چگونه امت اسلامی را زنده کنیم؟ این سؤال همواره اذهان متفکران و مصلحان و احیاگران را به خود مشغول داشته است. به صورت خلاصه می‌توان به برخی از شرایط فرایند احیاء اشاره کرد: <o:p></o:p>

۱- احیای امت اسلامی به این معناست که به امت اسلامی و میراث گرانسنگ آن و توانایی‌های خودت اعتماد داشته باشی. ذات تو تمدن آفرین است. نباید در برابر دیگران احساس نقص کنی. چرا که عقل‌های دیگران از عقل‌های ما بر‌تر نیستند. ما هم قدرت فرهنگی و معنوی داریم. اگر بتوانیم از توانمندی‌های خود استفاده کنیم، می‌توانیم برای همه دنیا الگو باشیم. <o:p></o:p>

۲- احیای امت اسلامی به این معناست که به عوامل عقب ماندگی و تفرقه و دشمنی در میان امت اسلامی فکر کنیم و علل جدایی و خواری آن را مورد بررسی قرار دهیم. <o:p></o:p>

۳- احیای امت اسلامی به این معناست که بالندگی را به نیروی محرّکه اسلام باز گردانی. نیروی محرکه اسلام همان اجتهاد است. از این رو عقل اجتهادی باید از تمام غل و زنجیرهایی که جلوی پویایی و ابداعگری و تولید آن را گرفته‌اند، آزاد شود تا در برابر آراء و متون فقهی و رساله‌های عملیه تکراری طلوعی دوباره کند. <o:p></o:p>

اجتهاد مورد نظر ما، اجتهاد در مقابل متن نیست، بلکه اجتهاد در فهم متن است. <o:p></o:p>

اجتهادی که ما بدان چشم دوخته‌ایم، اجتهاد‌‌ رها از متن نیست، بلکه اجتهادی است که اسیر حروف متن نباشد. اجتهاد مورد نظر ما اجتهادی است که ماورای متن و بین سطرهای آن را نیز به خوانش بگیرد. اجتهاد مورد نظر ما، اجتهادی بینشی و مقاصدی است نه اجتهادی تجزیه ای و تفکیکی. <o:p></o:p>

اجتهاد مورد نظر ما، اجتهادی است که متن را در پرتو واقعیت و چالش‌های آن مورد بازخوانی قرار دهد، نه اجتهادی که در گوشه‌های تاریک انزوا، به دور از تپش‌های زندگی، متن را مورد بازخوانی قرار دهد.<o:p></o:p>

اجتهاد مورد نظر ما، اجتهادی است که زندگی ساز باشد و راه حل ارائه دهد. اجتهادی که باعث تحقق امنیت اخلاقی و معنوی و اجتماعی شود. <o:p></o:p>

اجتهاد مورد نظر ما، اجتهادی است که آبادگر باشد، نه مخرّب و ویرانگر. اجتهادی که بر عوامل همگرایی تأکید کند نه اینکه بر طبل اختلافات بکوبد. اجتهادی اسلامی باشد، نه اجتهادی مذهبی. اجتهادی قرآنی باشد و نه اجتهادی اخباری. <o:p></o:p>

سید احیاگر این چنین بود. احیاگران نمی‌میرند، اگر چه بدن‌هایشان ما را ترک گفته باشند. «الذکر الجمیل إحدی الحیاتین؛ یاد نیک یکی از دو زندگی است.» و «العلماء باقون ما بقى الدهر اعیانهم مفقودة و امثالهم فى القلوب موجودة؛ علما پایدارند تا روزگار پایدار است. جسمهاى آن‌ها گمشده است اما نقشهاى آن‌ها بر صفحه دل‌ها موجود است.» <o:p></o:p>

به مناسبت سومین سالگرد رحلت علامه مرجع آیت الله العظمی سید محمد حسین فضل الله (ره)<o:p></o:p>