علی(ع)، امام عدالت و نماد بخشندگی

برای این که به ژرفای شخصیت هر یک از شخصیت های اسلامی خود وارد شویم، باید [ابتدا] به راز این شخصیت پی ببریم. تا این راز، کلیدی شود برای این که بتوانیم از طریق آن به ابعاد گوناگون شخصیت او راه پیدا کنیم و از سر آگاهی و نه تقلید، به شخصیت او وارد شویم

علی(ع)، امام عدالت و نماد بخشندگی<o:p></o:p>

علامه مرجع آیت الله العظمی سید محمد حسین فضل الله(ره)<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

الحمدُ لله ربِّ العالمين، والصّلاة والسّلام على سيّدنا محمد وعلى آله الطيبين الطاهرين وأصحابه المنتجبين، وعلى جميع أنبياء الله والمرسلين.<o:p></o:p>

برادران و خواهران ایمانی سلام عليکم ورحمة الله وبرکاته.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

راز بخشندگی<o:p></o:p>

برای این که به ژرفای شخصیت هر یک از شخصیت های اسلامی خود وارد شویم، باید [ابتدا] به راز این شخصیت پی ببریم. تا این راز، کلیدی شود برای این که بتوانیم از طریق آن به ابعاد گوناگون شخصیت او راه پیدا کنیم و از سر آگاهی و نه تقلید، به شخصیت او وارد شویم. این همان چیزی است که ما را وا می دارد ضرورت تعمق در شخصیت امام علی(ع) را احساس کنیم و از این طریق، راز این زندگی سرشار از بخشندگی را درک نماییم. زیرا علی(ع) همه چیز خود را بخشید، از اندیشه خود بخشید و زندگی را لبریز از اندیشه کرد، از قهرمانی خود بخشید و زندگی را لبریز از پیروزی ها نمود، از قدرت خود بخشید و ضعیفان را به بلندای قدرت بالا برد، در جایگاه حاکمیت، از حرکت خود بخشید و حکومت عادلانه ای را ارائه داد که در خط خداوند، سازش و مجامله نداشت. <o:p></o:p>

خاستگاه حرکت امام علی(ع) چه بود؟ خاستگاهش اسلام دارای رویکرد الهی بود. زیرا علی(ع) از خداوند یاری می گیرد و در راه خدا حرکت می نماید. وقتی که قرآن را به عنوان کتاب الهی فراگرفت، اسلام را نیز آموخت. همین طور از پیامبر اسلام آموخت. از این رو زندگی اش در محضر قرآن کریم و پیامبر اسلام گذشت. لذا توانست قرآن را به گونه ای بفهمد که هیچ کس نفهمید و به گونه ای پیامبر اسلام و سنت او را فهمید که کس دیگری نفهمید. وقتی پیامبر اسلام(ص) فرمود: "أنا مدينة العلم وعليٌّ بابها؛ من شهر علمم و علی دروازه آن است." این فرمایش به خاطر قرابت نبود و ریشه عاطفی نداشت. بلکه می خواست جایگاه واقعی شاگرد خود را که همه چیز را نزد او فراگرفته بود، نشان دهد. زیرا جایگاه امام علی(ع) به پیامبر اسلام، مانند موقعیت هارون به موسی بود تنها با این تفاوت که پیامبری بعد از پیامبر اسلام نیست. از امام علی(ع) وارد شده است: "علّمني رسول الله ألف بابٍ من العلم ينفتح لي من کلِّ باب ألف باب؛ پیامبر هزار باب علم را به من آموخت که از هر باب آن هزار باب دیگر به رویم گشوده می شد." افتخار امام علی(ع) به این بود که شاگرد پیامبر اسلام و قرآن است. از این رو تمام زندگی او قرآن بود و قرآن در گام گام حرکت علی(ع) جریان داشت. او اسلام را با تمام زلالی و صفا و خلوص و پویایی و گستردگی اش درک کرده بود. تعامل او با زندگی بر این اساس بود که اسلام در جان مسلمان خلأی باقی نگذاشته است که چیزهای دیگر آن را پُر کند. این همان حقیقتی است که خداوند متعال نیز بدان اشاره کرده است: «مَا فَرَّطْنَا فِي الکتَابِ مِنْ شَيْءٍ» (الأنعام/38).<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

علم علی(ع)<o:p></o:p>

امام علی(ع) در خطبه های نهج البلاغه خود به همه مسائل مربوط به جنگ و صلح می پرداخت و با استفاده از اسلام به همه چیزهایی که بر او عرضه می شد، راه چاره ارائه می داد. زیرا بر این باور بود که خداوند متعال پیامبرش را با دین اسلام مبعوث به رسالت کرده است تا به همه چیزهایی که به نظام زندگی و حرکت زندگی مردم مربوط می شود، پاسخ دهد. از این رو به آموزش مردم بسنده نمی کرد و آنها را وا می داشت که از او سؤال کنند. به آنها می فرمود: "سلوني قبل أن تفقدوني؛ پیش از این که مرا از دست بدهید، از من سؤال کنید." ایشان این جمله را بارها در مسجد کوفه تکرار کرد. می خواست به عمق اندیشه افراد نفوذ نماید تا علامت های سؤال موجود در آن را خارج سازد و بدانها پاسخ گوید. امام علی(ع) می خواست از این طریق برای مردم تأکید کند که وقتی او در بین آنها حضور دارد، آنها برای جاهل و حیران ماندن عذری ندارند. به ایشان می فرمود: "إن هاهنا لعلماً جماً لو وجدت له حملة؛ در اينجا (اشاره به سينه مبارک کرد) دانش فراوانى انباشته است، اى کاش کسى را مى‏يافتم که مى‏توانست آن را بياموزد."<o:p></o:p>

او احساس مسؤولیت می کرد جامعه ای که او در آن بسر می برد، جاهل نماند و به دنبال علم باشد، حیران نماند و در پی هدایت باشد و گمراه نماند و به دنبال راه چاره باشد. او وظیفه خود می دید که به درون فرد فرد جامعه نفوذ کند و بر حسب توان خود، چیزی برای او ارائه نماید و سطح آگاهی اش را بالا ببرد. از این جا می توان فهمید که عالِم نمی تواند در برابر جهل و عقب ماندگی [مردم] بی طرف بماند. بلکه هر عالِمی و در هر یک از عرصه های علمی مرتبط با زندگی، باید به مردم آگاهی و شناخت بدهد. علی(ع) معتقد بود که وظیفه علما این است که دنبال مردم بروند تا به آنها علم بیاموزند و دلهایشان را به روی [روشنای] دانش بگشایند. زیرا هر فرد فرهیخته و صاحب نظری حق ندارد که در خانه خود بنشیند و بگوید که من مسؤولیتی ندارم و کاری به این کارها ندارم. زیرا علی(ع) از جایگاه اسلامی خویش چنین درک کرده بود، همان طوری که قدرت و توانایی مِلک انسان نیست، علم نیز مِلک انسان نیست و تخصص مِلک انسان نمی باشد. زیرا علم امانتی الهی است که باید در اختیار دیگران قرار دهد. تخصص و توانایی او نیز به دیگران تعلق دارد. در حدیث نیز آمده است: "ما أَخَذَ اللّهُ علی أهلِ الجَهلِ أن یَتَعلَّمُوا حتّی أخَذَ علی أهلِ العِلمِ أَن یُعَلِّمُوا؛ خداوند از مردم نادان براى يادگرفتن پيمان نگرفت؛ تا آن گاه که از اهل دانش براى ياد دادن پيمان گرفت." اگر مردم چیزی از تو پرسیدند، پاسخ بده و اگر خودشان نپرسیدند، تو آغازگر باش. اگر آنها پیش تو نیامدند، تو نزد آنها برو و شرایط آموختن را برای آنها فراهم کن. اگر هر کسی در خانه خود بنشیند و به مسؤولیت آموزش دادن مردم و حل مشکلات آنها عمل ننماید، مشکل دانش و هدایت زندگی مردم حل نمی شود. علی(ع) این گونه می اندیشید که هر انسان باید مسؤولیت خود را در زندگی انجام دهد.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

اسلام راز علی(ع) است<o:p></o:p>

پس راز شخصیت امام علی(ع) همان اسلام است. او جز از طریق اسلام حرکتی نکرد. وقتی هم که می خواست اسلام را در جان های مردم تثبیت نماید، دل های ایشان را رو به خداوند و محبت او و ترس از او و مناجات با او باز می کرد. تا این که خداوند در اندیشه و احساس و ضمیر آنها حضور داشته باشد و آنها خداوند را در همه عرصه های زندگی خود به خوبی احساس کنند. او در همه حرکات  خویش، این مفهوم را مورد تأکید قرار می داد. وقتی که برای مردم سخنرانی می کرد، پیش از این که مشکلات زندگی و راه حل های آن را برای یادآور شود، خداوند را به آنها خاطر نشان می کرد. وقتی در جنگ برای سپاهیان خود خطابه ایراد می کرد و پیش از این که جنگ جویان به سوی جنگ بروند، خدا را به آنها خاطر نشان می کرد. هدفش این بود که آنها با احساس مسؤولیت در برابر خداوند به سوی میدان نبرد بروند و در جنگ نیز به مردم ظلم و ستم نکنند. وقتی شنید گروهی از اهل عراق به شامیان دشنام می دهند، در گرماگرم نبرد به سوی آنها رفت و می خواست خطی را برای آنها ترسیم کند که آنها را با معنویت پیوند بزند. معنویتی که نه در بستر جنگ، بلکه در بستر رسالت جریان دارد. از این رو به آنها فرمود: "إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ، وَ لَکِنَّکُمْ لَوْوَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ، وَ ذَکَرْتُمْ حَالَهُمْ، کانَ أَصْوَبَ فِی الْقَوْلِ،وَ أَبْلَغَ فِی الْعُذْرِ، وَ قُلْتُمْ مَکَانَ سَبِّکُمْ إِیَّاهُمْ: اللَّهُمَّاحْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ، وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَیْنِنَا وَ بَیْنِهِمْ، وَاهْدِهِمْ مِنْ ضَلاَلَتِهِمْ، حَتَّى یَعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ،وَیَرْعَوِیَ عَنِ الْغَیِّ وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِهِ. من دوست ندارم که شما دشنام دهنده باشید ولى اگراعمال زشت شان را شرح دهید و احوال آنها را بیان کنید به گفتار صحیح نزدیک تر وبراى اتمام حجّت رساتر است. شما باید به جاى دشنام چنین مى گفتید: پروردگارا خون ماو آنها را حفظ کن و  میان ما و آنها را اصلاح کن و آنان رااز گمراهی شان هدایت نما تا کسانى که جاهلند حق را بشناسند و آنها که گمراهند و بردشمنى با حق اصرار می ورزند از آن دست بردارند و (به راه راست) بازگردند."<o:p></o:p>

زیرا آن حضرت نمی خواست به کینه و عداوت جنگاوران دامن بزند و بر عداوت و کینه آنها بیفزاید، بلکه می خواست بر ایمان آنها بیفزاید تا با آگاهی و نه از روی کینه، پای به میدان نبرد بگذارند. وقتی از ظلم سخن می گفت، مثل ما نبود که آن را به عنوان یک شعار سیاسی مطرح می کنیم و در آن خدا و همه چیز را به فراموشی می سپاریم. امام علی(ع) به همه پدیده های ظلم و ستم موجود در عرصه های زندگی می پرداخت تا به مردم یاد بدهد که از روی مسؤولیت الهی، از ظلم و ستم جلوگیری کنند. در این صورت ظلم ستیزی آنها، به خاطر تصمیم سیاسی حزب یا سازمان یا رهبری که انسان به او وابسته است، نیست بلکه ریشه در آگاهی و ترس از خداوند دارد. درست مثل این که با وجود فراهم بودن شرایط گناه، انسان از آن پرهیز می کند. زیرا وقتی که به خداوند فکر می کند، همین تفکر او را از ظلم و ستم باز می دارد. همین طور جنگ با ظلم و ستم نیز به جنبه سازمانی و حزبی ربط پیدا نمی کند که اگر از سازمان دستور آمد که باید از ظلم حمایت کنی یا با ظلم همکاری داشته باشی، انسان در برابر اجرای این تصمیم، احساس مسؤولیت کند و مسؤولیت خود را در برابر خداوند فراموش سازد.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

علی(ع) و عدالت<o:p></o:p>

علی(ع) می فرمود: "اَلظُّلْمُ ثَلاثَةٌ: فَظُلْمٌ لايَغْفِرُهُ اللّه  وَ ظُلْمٌ يَغْفِرُهُ وَ ظُلْمٌ لايَتْرُکهُ، فَأَمَّا الظُّلْمَ الَّذى لايَغْفِرُ اللّه  فَالشِّرْک قالَ اللّه : «إنَّ الشِّرْک لَظُلْمٌ عَظيمٌ» وَ أَمَّا الظُّلْمَ الَّذى يَغْفِرُهُ اللّه  فَظُلْمُ الْعِبادِ أَنْفُسَهُمْ فيما بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الظُّلْمَ الَّذى لا يَتْرُکهُ اللّه  فَظُلْمُ الْعِبادِ بَعْضُهُمْ بَعْضا؛ ظلم سه قسم است: ظلمى که خدا نمى آمرزد، ظلمى که مى آمرزد و ظلمى که از آن نمى گذرد، اما ظلمى که خدا نمى آمرزد شرک است. خداوند مى فرمايد: «إِنَّ اللهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَک بِهِ» (النساء/48) و اما ظلمى که خدا مى آمرزد، ظلم بندگان به خودشان ميان خود و پروردگارشان است اما ظلمى که خدا از آن نمى گذرد ظلم بندگان به يکديگر است." سپس می فرمود: "القصاص هناک شديد، ليس جرحاً بالمدى، ولا ضرباً بالسياط، ولکنه ما يستصغر ذلک معه؛ اما قصاص در آنجا بسى هولناک است. نه آنکه به زخم خنجر يا ضربه تازيانه باشد. قصاصىاست که اينها همه در برابر آن بسى ناچيز است."<o:p></o:p>

در اینجا سخن از قصاص در روز قیامت است. این که در روز قیامت [قصاص] زخمی کردن با چاقو یا زدن با تازیانه نیست. بلکه این چیزها در برابر آن بسیار کوچک هستند. هدف این است که این تصویر در جان انسانی که نفسش او را به ظلم و ستم فرا می خواند شکل بگیرد و پیش از ظلم به دیگران با خود بیندیشد: آیا تحمل قصاص روز قیامت را دارد یا نه؟ از همین جاست که ارتباط بین محتوای معنوی و انقلابی اسلام (این که انسان بر اساس محبت و ترس از خداوند رویکرد الهی داشته باشد) و حرکت سیاسی شکل می گیرد. اما علت اختلالی که در میان افراد منتسب به اسلام ایجاد شده است، همین جدایش میان جنبه معنوی و جنبه سیاسی اسلام است. وقتی که این دو جنبه از یکدیگر جدا شوند، انحراف به وجود می آید. از این رو وقتی که می خواهی در برنامه ای سیاسی مشارکت بورزی، به مسلمانی خود بیندیش. زیرا مسلمان برای خود اندیشه ای دارد که خطوط عملی او را ترسیم می کند و احکامی دارد که موضع گیری های او را تعیین می کند و آخرتی دارد که نظام پاداش و مجازات را تعیین می نماید. نباید برنامه سیاسی یا مسائل آنی بر او حکمفرما شوند. در غیر این صورت به مانند انسانی می شوی که هیچ مصلحت مشخصی برای خود ندارد. امروز نان می فروشد و فردا شراب و پس فردا جُو. زیرا چیزی برای خود ندارد.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

التزام عملی به اسلام<o:p></o:p>

وظیفه ما این است که ببینیم دیدگاه اسلامی (به عنوان اندیشه اسلامی و احکام اسلامی و نه عقده طائفه ای اسلامی) کدام است. زیرا وابستگی به اسلام به عنوان یک طائفه و ارتباط به اسلام به عنوان یک خط و شریعت با یکدیگر متفاوت هستند. «فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ـ در اختلافات مربوط به جنگ و صلح و سیاست و جامعه و نظایر آن ـ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا» (النساء/65). به همین دلیل همواره گفته ایم که باید با تکیه بر اسلام به مصاف طائفه گرایی برویم که باعث ایجاد محدودیت برای اسلام شده است. در این صورت اسلام رها و آزاد خواهد شد و ما می توانیم با استفاده از اسلام به کارهای سیاسی دست بزنیم و در عرصه های اقتصادی و اجتماعی فکر کنیم. با استفاده از اسلام درباره همزیستی در جوامع متنوع، گفتگو در جامعه ای که اندیشه های گوناگونی در آن وجود دارد و اسلام به عنوان اندیشه و شریعت و روش سخن بگوییم. زیرا اسلام طائفه ای و مسیحیت طائفه ای، راز کینه موجود در میان مردم لبنان و جاهای دیگر است. زیرا اسلام به عنوان اندیشه و شریعت و روش به اهل کتاب می گوید: «قُلْ يَا أَهْلَ الكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللهِ» (آل عمران/64). <o:p></o:p>

عزیزان! برای این که مسؤولانه و قاطع موضع گیری کنیم، موضع گیری که هم رویکرد الهی داشته باشد و هم از طریق خداوند، به زندگی توجه داشته باشد، باید در مسائل مهم، قاطع و در مسائل کوچکتر واقع بین باشیم. چیزی غیر از خداوند وجود ندارد. او اول و آخر و ظاهر و باطن جان ها و همه حرکت های ما در زندگی است. از او آغاز می کنیم و به سوی او باز می گردیم. این مسیر [حرکت ما] از آغاز تا پایان است. والحمد لله رب العالمین.<o:p></o:p>

* سخنرانی علامه مرجع آیت الله العظمی سید محمد حسین فضل الله(ره) به مناسبت میلاد امام علی(ع) در تاریخ 23/3/1986م.<o:p></o:p>