متفكر تقريب

وقتي به من پيشنهاد داده شد كه مطالبي در مورد مرحوم علامه سيدمحمدحسين فضل‎ا... بنويسم، ناگهان خاطرات اولين ديدار و آخرين ملاقات‎مان به‎ذهنم خطور كرد. اولين ديدار بنده با ايشان مربوط به سال 1364 مي‌شود، وقتي كه ايشان براي زيارت امام رضا(عليه‌السلام) و بازديد از دانشگاه علوم اسلامي رضوي به مشهد مقدس مشرف شده بودند و مسئولين وقت دانشگاه از بنده خواستند كه به‎عنوان دانشجوي آن دانشگاه، ايشان را در جريان فعاليت‌هاي دانشگاه قرار دهم

متفكر تقريب<o:p></o:p>

دكتر قدرتا... عليزاده<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

 <o:p></o:p>

نگاهي به ديدگاه‌هاي مرحوم علامه فضل‌الله در زمينه همبستگي اسلامي <o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

وقتي به من پيشنهاد داده شد كه مطالبي در مورد مرحوم علامه سيدمحمدحسين فضلا... بنويسم، ناگهان خاطرات اولين ديدار و آخرين ملاقاتمان بهذهنم خطور كرد. اولين ديدار بنده با ايشان مربوط به سال 1364 مي‌شود، وقتي كه ايشان براي زيارت امام رضا(عليه‌السلام) و بازديد از دانشگاه علوم اسلامي رضوي به مشهد مقدس مشرف شده بودند و مسئولين وقت دانشگاه از بنده خواستند كه بهعنوان دانشجوي آن دانشگاه، ايشان را در جريان فعاليت‌هاي دانشگاه قرار دهم؛ وقتي كه از قسمت‌هاي مختلف، بازديد مي‌كردند، طبيعتا بنده توضيح مي‌دادم و ايشان در جريان امور قرار مي‌گرفتند و بيشتر به نيت مؤسسين محترم آن دانشگاه پي مي‌بردند. ایشان با توجه به بازديدي كه قبل از آن از دانشگاه امام صادق (عليه‌السلام) در تهران داشتند سريعا مقايسه مي‌كردند؛ در نهايت با جمله‌اي احساس خودشان از اين بازديدها را بيان كردند: اين منتهاي آرزوی امثال من بود كه روزي جوانان بتوانند دروس ديني را در قالبي متفاوت از سيستم حوزوي ولي با حفظ همان عمق فرا گيرند. <o:p></o:p>

و آخرين ملاقات ما با ايشان در فروردين سال 88 به همراه هيئتي به سرپرستي آيت‌ا... تسخيري بود كه در اين صحبت، مانند ملاقات‌هاي قبل همچنان محكم و استوار از مواضع نظام جمهوري اسلامي ايران دفاع میکردند و سياست گفت‌وگوي مذاهب و اديان را نقطه اميدي براي برقراري ارتباطات صحيح ميان پيروان مذاهب و اديان مي‌دانستند و جمع را تشويق به ادامه اين فعاليت و برنامه‌ريزي بيشتر براي رسيدن به هدف والاي مقام معظم رهبري در اين زمينه مي‌كردند. <o:p></o:p>

وقتي در يكي از ملاقات‌ها به همراه سركار خانم فاطمه رهبر وخانم دكتر افتخاري، نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي به حضورشان رسيديم، مواضع ايشان درخصوص مسئله زن و خانواده را مانند هميشه داراي تنوع خاصي ديديم؛ ايشان در اين ملاقات تقريبا خلاصه‌اي از نظرات خودشان كه در كتاب «تأملات اسلاميه حول المرأه وقراءه جديده لفقه المرأه الحقوقي» بود را مطرح كردند. <o:p></o:p>

ولي فكر مي‌كنم براي شناخت اين شخصيت بايد از خاطرات گذشت و تفحصي در آرا و نظرات ايشان داشت. <o:p></o:p>

علامه فضل‌الله در مورد تقريب مذاهب اسلامي و مسائل وحدت اسلامي در ديداري كه به اتفاق علماي اهل سنت و شيعه به حضورشان رسيديم چنين فرمودند: حركت تقريب مذاهب اسلامی در مصر، بهمثابه تلاشی فرهنگی برای نشان دادن تنوع فكری، كلامی، تاريخی و فقهی به راه افتاد. عامل به راه افتادن اين حركت، علمای مذاهب مختلف اسلامی بودند كه هدفشان، ايجاد مبنايی علمی برای فهم مشترك و تأكيد بر مواضع اصولی مشترك بود. <o:p></o:p>

آنان هم چنين در پی تحریک ذهنيت علمی اسلامی برای برانگيختن پرسش‌ها پيرامون مسائل كلامی، فقهی يا تاريخی بودند تا اختلافهای ميان مسلمانان را به سطح علم و واقعيتگرايی ارتقا بخشند و از عصبيت و تعصب و انفعال دور كنند. <o:p></o:p>

اين حركت تقريبی، نقش مهمی در تبیین رويكردهای فكری و ایجاد همگرایی در عناصر فكری آن داشت و انگاره های تكفيری را از ساحت نهادها و جايگاه های اسلامی پيشرو دور كرد؛ اما شرايط و اوضاع پيش آمده بهويژه اوضاع سياسی و جريانهای واپسگرا، از تداوم اين جنبش در جهان اسلام كه با هجوم استكبار و دشمنان اسلام مواجه بود، جلوگيری كرد. <o:p></o:p>

اما توطئهای در ميان مسلمانان تدوين و ترسيم شد كه هدف از آن، ايجاد ناامنی سياسی و ناآرامی امنيتی از راه تحریک اختلاف و از بين بردن امكان همگرایی ذهنيت عموم مسلمانان بود. اين طرح توطئهگرانه، فضاهای فرهنگی گستردهای را برای تحريك و احيای كينههای تاريخی فراهم آورد؛ بهگونهای كه مسلمانان بهجای توجه به مشكلات خطير و متعددی كه امروزه با آن مواجه هستند، به منازعات و اختلافات تاريخی بپردازند. كار بهجايی رسيد كه مفاهيمی مانند كفر چندان توسعه يافت که در اختلافات بر سر فروع هم از آن بهره گرفته شد. و چنين القا شد كه اختلاف بر سر اين فروع، با اصول مرتبط است و به اين ترتيب، فتاوايی در اعلان كفر يا ضلالت پيروان مذاهب ديگر و يا صاحبان دیدگاه‌ها و اجتهادهای متفاوت در درون يك مذهب صادر شد. <o:p></o:p>

پاره‌ای از اين مفتيان، مشركان غيرمسلمان را بهتر از مسلمانانی دانستند كه انديشه‌ها و اجتهادهای متفاوت دارند و به همان راهی رفتند كه يهوديان مدينه در ارزيابی و مقايسه اسلام و شرك پيمودند و به مشركان گفتند: شما از مسلمانان هدايتيافتهتريد! <o:p></o:p>

وضع مسلمانان، پس از شكست تلاش‌های تقريبی، بهگونهای درآمد كه مذاهب و اجتهادها، به اديان متعدد تبديل شدند تا فاصلهشان هرچه بيشتر و پررنگتر شود. هنوز هم نيروهای استكباری با تمام ابزارهای فرهنگی، سياسی و امنيتی در جهت گسترش بيشتر شكاف ميان مسلمانان و جلوگيری از وحدت آنان حتی در دايره يك مذهب میكوشند. <o:p></o:p>

امروزه ضعف و استضعاف از مفاهيم و واژگانی است كه گريبان گير امت اسلام، از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب آن، است. شايد اين وضع، ما را منطقا وامیدارد كه بگوييم نوعی رابطه ديالكتيك و انفکاکناپذیر ميان اين دو مفهوم وجود دارد كه امت اسلام، در تاريخ درخشان خويش شاهد گرفتاری به آنها نبوده است ولی اكنون وضعيت ما، مصداق اين دو مقوله و مفهوم است و اكنون ما در برابر حقيقتی ناگوار و آذرخشوار هستيم كه دراين جمله میتوان از آن تعبير كرد: ما بزرگترين امت تاريخ هستيم كه امروزه در ميان ديگر ملل دنيا، به وضعی دچار شده است كه شايسته آن نيست. <o:p></o:p>

چرا ضعف، چندان در ما ريشه دواند كه ما را به مستضعفان بيگانه و بهويژه كشورهای ابرقدرت تبديل كرد؟ چرا ما به حال خود كه سرشار از تباهی و فروپاشی و تفرقه است نمینگريم؟! و مهمتر از اين، چرا در جست‌وجوی اسباب ضعف و استضعاف خويش نيستيم تا پس از تشخيص مسئول استضعاف خويش، مسئول ضعف خويش را هم بشناسيم. درست است كه مسئول استضعاف ما استكبار است، ولی مسئول ضعف ما كيست؟ <o:p></o:p>

مسئله دیگر اين است كه آيا ما جرئت داريم بهصورت شفاف، هر چيزی را به نام درست و حقيقیاش بناميم تا برای خروج از اين تشتت و ضعفی كه از آن رنج میبريم، جديت خود را نشان دهيم؟ <o:p></o:p>

پرسش ديگر اين است كه چه برنامه‌ها و راه كارهايی برای انجام اين وظيفه مهم و دشوار در اختيار داريم؟ هم چنين بايد پرسيد كه راه پیگيری برنامه كاری تقريب مذاهب اسلامی و تعقيب مسائل مورد اتفاق چيست؟<o:p></o:p>

بايد شفاف و روشن باشيم. ما در آغاز، نيازمند بازسازی پلهای اعتماد در ميان خويش هستيم. اين پل‌ها در طول تاريخ و به دست عواملی كه غالب آنها سياسی است تخريب و يا شكسته شده است. زيرا حاكمان، با هيچ مذهبی، جز مذهب رسمی دولت خويش ميانه خوبی نداشتند و به جای آن كه ديگر مذاهب را در دايره تنوع عقيدتی و مذهبی، آزاد بگذارند، سعی در تكفير و طرد آنان میكردند و به اوصافی چون زنديقی گری و كفر و.... متهمشان میكردند. <o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

در نتيجه، منطق تكفير در باور و وجدان تودههای وسيعی از مردم وارد شد، بیآنكه اسباب آن روشن باشد. در مقابل، پيروان مذاهب ديگر به همراه مذاهب خود از ترس چپاول قدرتمداران و پيروان مذهب رسمی، به گوشه انزوا پناه جستند و به تقيه روی آوردند و در دورههايی، چاره‌ای جز فروبستگی و گريز از محيط اجتماعی عمومی نداشتند. چنين حالتی، غالبا ميان فرزندان يك جامعه، منطق تكفيری و حذفی فزآينده پديد میآورد، بیآنكه كسی متوجه اسباب حقيقی آن باشد. <o:p></o:p>

ورود استعمار به سرزمينهای ما، در آستانه قرن بيستم، در شرايطی صورت گرفت كه هنوز هم نگرشی واقع نگرانه به روابط مسلمانان با يكديگر با هدف نزديكسازی آرمانی ایشان انجام نشده بود، در حالی كه استعمارگران، در تعميق و تثبيت تفرقه و انشعاب مسلمانان می‌كوشيدند تا مسلمانان، با بهرهگيری از قدرت وحدت خويش به پا نخيزند. <o:p></o:p>

با اين مرور اجمالی، میتوان گفت كه امروزه ما خود را در برابر دوگونه از مشكلات و خطرهايی میبينيم كه تقريب مذاهب را دچار چالش و تهديد میكند. <o:p></o:p>

گونه نخست، مشكلی است كه ما در درون جوامع اسلامی از آن رنج میبريم و آن، تفرقه‌ای است كه ریشهای در سياست دارد ولی عوامل اجرايی آن، خود ما هستيم و به لحاظ عقيدتی و مذهبی برای آن نظريهپردازی شده، تا در وجدان مسلمانان تعميق شود. <o:p></o:p>

گونه دوم، مشكلی است كه استعمار و استكبار بر ما تحميل كرده و آن وضعيت ناخوشایندی است كه جز از راه تقريب مذاهب مختلف و وحدت كه سوپاپ اطمينان وضعيت داخلی مسلمانان در برابر بيگانه مستكبر است، درمان ناشدنی است. <o:p></o:p>

برای تحقق اين هدف، بايد شماری از اولويت‌ها را كه پارهای از آنها به عقائد مسلمانان و پاره‌ای ديگر به اوضاع سياسیشان مرتبط است، مشخص كرد. در سطح عقيدتی، توجه به اين امور، لازم است: <o:p></o:p>

چهبسا ضروری است كه با شيوه گفتوگو در قرآن آشنا شويم. روش قرآنی گفتوگو، ما را از دايره خود بيرون میبرد و به آفاق انديشه میكشاند. اين روش، اوج واقعگرايی عقلانیای است كه طرف مقابل گفتوگو را محترم میشمارد. <o:p></o:p>

بايد با اسلام بهعنوان دين، اولين اولويت تعامل را برقرار كرد و شهادتين را موجب مصونيت مسلمان و آزاد گذاردن او با هر مذهبی كه بدان گرايش دارد، دانست و هر آن‌چه را بر مسلمان بودن فرد، اعم از حرمت مال و آبرو و خون مترتب است، بر او مترتب دانست. <o:p></o:p>

بايد واژه تكفير مسلمانان از سوی يكديگر را از قاموس روابط ميان آنها حذف كرد و جزئياتی را برای اصل كلی اسلام كه مبتنی بر شهادتين است، زيانبار ندانست. <o:p></o:p>

بايد مذاهب اسلامی را تنوعی در دايره وحدت دانست و به بيان ديگر اجتهادهايی در چارچوب كلی اسلام شمرد و نبايد هيچ مذهبی را به سبب اختلاف و تفاوتش با مذاهب ديگر به نابخردی توصیف كرد و به سبب آن كه به باورهای مذهب ديگر معتقد نيست، در صف دشمنان قرار داد. از اينرو بر متوليان و اصحاب انديشه اسلامی است كه شيوه گفتوگو را كه آثار مثبت آن به همه ابعاد عمومی جامعه اسلامی سرايت میيابد در ميان امت اسلام تثبيت كنند.<o:p></o:p>

بايد روح صلح و آشتی و آزادی و محبت را در ميان پيروان مذاهب مختلف پديد آورد و اين وظيفهای تمدنی است كه علمای امت و روشنفكران مسلمان بايد از جايگاه مسئوليتشناسی، به آن اقدام كنند. <o:p></o:p>

لازم است به شكل جدی و قاطع با افراد متعصب و تندرو در ميان پيروان مذاهب برخورد شود، تا به حكم الهی تن در دهند. زيرا پارهای از مشكلات از اينجا ناشی میشود كه ما گاه نظريه‌ای را در همايش‌های عمومی مطرح میكنيم ولی در رويكردهای عملی، به تعصب‌های انفعالی روی میآوريم و گاه مخاطبان را از اطلاع از آرای فرقههای ديگر به بهانه گمراهی و مانند آن بازمیداريم. <o:p></o:p>

تمركز بر شيوه قرآنی گفتوگو كه بر احترام به طرف گفتوگو تأكيد دارد، ضروری است. طرف گفتوگوی ما، حتی اگر مسلمان نباشد، چه بسا در نقاطی با ما اشتراك فكری داشته باشد و بتوان نقاط تلاقی ميان پيروان اديان با كسانیكه به هيچ دينی باور ندارند، يافت. اما در عرصه سياسی بايد نكاتی را مورد توجه قرار داد كه مهمترين آنها عبارتند از: <o:p></o:p>

تفكيك ميان قضايای اساسی و قضايای فرعی جامعه مسلمانان درجهان؛ زيرا پارهای قضايا، مرتبط به كليت امت اسلام است و هيچ مسلمان يا مقام اسلامی يا حزب اسلامیای، حق ندارد بهتنهايی، تصميمی در باب آن اتخاذ كند، زيرا زيان آن در آينده بر همه بخشهای جامعه سياسی اسلامی برجای می‌ماند. <o:p></o:p>

پاره‌ای از قضايا، قضايای ملی و ميهنی مسلمانان است و از آن روی كه وطن اسلامی در سطح جغرافيای سياسی، يكپارچه نيست، از اين رو بايد مسائل خاص مسلمانان در جوامع خودشان، لحاظ شود و طبعا بايد عناصر خاص مذاهب در محيطهای داخلیشان ملاحظه شود. <o:p></o:p>

استكبار جهانی بهطور كلی و آمريكا بهطور خاص، قدرتهای جهانیای هستند كه اسلام و مسلمانان را هدف خود قرار داده‌اند و لازم است با دشمنی آنها نسبت به اسلام و مسلمانان، بهگونهای مناسب كه مسلمانان بر روی آن تفاهم داشته باشند، برخورد شود. <o:p></o:p>

اصطلاحات و مفاهيم متداول در ميان جامعه جهانی كه غالبا تحت عنوان نامهايی چون تروريسم و خشونت و شرارت، ما را هدف خود قرار داده است، بايد مورد بازشناسی قرار گيرد. <o:p></o:p>

ساختار گفتمان اسلامی در رويارويی با نيروهای مخالف وحدت و نيز در تعامل با واژه‌ها و اصطلاحات جديدی كه در جامعه جهانی و نهادهای جهانی تداول میيابد، باید يكدست شود تا بتواند از ايجاد شكاف در صفوف مسلمانان پيشگيری كند.<o:p></o:p>

وحدت اسلامی، تابلويی نيست كه آن را به دست گيريم و در فضای تعارفات، بالای سرمان ببريم، بلكه با موجوديت اسلام در جهان سرشار از آشوب كنونی مرتبط است. نكته آخر اين كه اگر نتوانستيم عملا به وحدت برسيم، بايد بدانيم كه چگونه اختلافاتمان را مدیریت كنيم و چگونه در خط اصيل قرآنی كه ما را امت واحد ناميده، تلاقی حاصل كنيم. <o:p></o:p>

چالش‌های كنونی فراروی ما، بزرگ است و مرحله كنونی، مرحله خطيری است و در تمام تاريخ اسلام، كمتر مرحلهای شاهد خطراتی مشابه مرحله كنونی بوده است. بههوش باشيم و بدانيم كه اگر به اختلافاتمان ادامه دهيم، چهبسا این ساختار روی سر همه ما يكجا فرود آيد.<o:p></o:p>

 منبع: هفته نامه پنجره/ شماره 57<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>