نکته اساسی در احیای عاشورا / گفتگو با معظم له (قدس سره)

ایشان بر اهمیت فراوان عزاداری تأکید می دارد که با پیروزی انقلاب اسلامی و مقاومت اسلامی لبنان، دستاوردهای بی شماری را سبب گشته است. اما در عین حال دعوت می نماید که نباید از این امر برای دامن زدن به احساسات مذهبی استفاده شود. اینها خلاصه ای از اندیشه هایی است که سید فضل الله با روزنامه السفیر در تاریخ 27/5/1996م. مطرح کرده اند.

نکته های اساسی در احیای عاشورا / گفتگو با معظم له (قدس سره)<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

مقدمه<o:p></o:p>

هر سال که یاد عاشورا را گرامی می داریم، برخی ملاحظات مطرح می شود که محتوای اجمالی آنها در باره روشهای این مراسم می باشد. ولی سؤالهای اساسی در باره اصل عزاداری و میزان الزامی بودن گرامیداشت از نظر دین و نحوه استفاده مثبت از آن در عرصه سیاسی و اجتماعی فعلی، تاریخچه ای دویست ساله دارد. سؤالهای دیگری در باره منبع سیره حسینی و میزان دقیق بودن آن نیز وجود دارد. خصوصاً که در محتوای متون، ولو در جزئیات، اختلافاتی وجود دارد.<o:p></o:p>

هر چند که بیشتر روشهای عزاداری خاستگاه مردمی دارند و آن چنان اهمیتی یافته اند که کسی حتی علما نمی توانند به نقض آنها بپردازند، اما سید محمد حسین فضل الله در سال گذشته با اعلام حرمت قمه زنی و زنجیر زنی ملاحظات جدی را مطرح کرد. اما در این مصاحبه انتقادات ایشان به روشهای عزاداری منحصر نمی شود بلکه متون سیره حسینی را نیز در بر می گیرد. زیرا مجالس حسینی یکی از بارزترین وجوه عزاداری را تشکیل می دهد. ایشان همه انواع تحریف و مبالغه در تشریح وقایع تاریخی را نفی می نمایند و خواستار آن می شوند که متون به صورت علمی و منطقی مورد ارزیابی قرار گیرند و تا حد امکان به جایگاه واقعی خود باز گردانده شود.<o:p></o:p>

ایشان بر اهمیت فراوان عزاداری تأکید می دارد که با پیروزی انقلاب اسلامی و مقاومت اسلامی لبنان، دستاوردهای بی شماری را سبب گشته است. اما در عین حال دعوت می نماید که نباید از این امر برای دامن زدن به احساسات مذهبی استفاده شود. اینها خلاصه ای از اندیشه هایی است که سید فضل الله با روزنامه السفیر در تاریخ 27/5/1996م. مطرح کرده اند.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

بازخوانی علمی متن سیره<o:p></o:p>

           هر سال در گرامیداشت عاشورا، سیره حسینی ماده اساسی احیای این مناسبت را تشکیل می دهد. متن سیره حسینی از کجا آمده است؟<o:p></o:p>

           شاید از مطمئن ترین منابعی که از سیره حسینی سخن گفته اند، چیزهایی است که در "تاریخ طبری" و کتاب "اللهوف فی قتلي الطفوف" سید ابن طاووس آمده است. وقتی که انسان این دو متن را مورد بررسی قرار دهد، در می یابد که توازن معقولی در ارائه واقعه بر حسب شرایط طبیعی و امکانات موجود در آنها وجود دارد. <o:p></o:p>

ولی چون این حادثه از همان ابتدا از اعماق حزن و اندوه به عنوان عنصری تحریک کننده در حرکت این مصیبت در طول زمان، برخاست، باعث گردید که مسأله اندوه مصیبتبار به عنصر اساسی در باور بسیاری از نسلهایی که با این مناسبت در طول تاریخ زندگی کرده اند، تبدیل شود. طبیعی است که اندوه مصیبتبار نیازمند عناصر تحریکگری بسیاری می باشد که می توانند احساسات و عواطف را به سوی داستانهای جذاب سوق دهند و باور را وادارند که در برخورد با این واقعه به صورت تحریک آمیزی حرکت نماید. می بینیم کسانی که به اقامه عزا می پردازند، در استفاده از عناصر تحریک کننده، از یکدیگر پیشی می گیرند و با یکدیگر به رقابت می پردازند. و طبیعی است که چنین وضعیتی شرایط را برای جعل احادیث و داستانها و نظایر آن فراهم نماید. مرحوم سید محسن امین، این مسأله را به خوبی درک کرد و به عنوان تجربه ای در این زمینه کتاب "المجالس السنیة" را نوشت. این کتاب شامل مجالس عاشورایی است که از طریق روایات معقول، متن روضه را در اختیار روضه خوانان و ذاکران قرار می دهد. بعضیها بر این عقیده هستند که این تجربه چندان با موفقیت همراه نبود، ولی بهرحال یک گام به جلو به شمار می رفت.<o:p></o:p>

همین طور می بینیم که شهید مطهری در کتاب "حماسه حسینی" با سخنرانیهای خود به این موضوع پرداخت و علامتهای سؤال بسیاری را در برابر بسیاری از روایات [رایج] مطرح کرد. ما بر این عقیده هستیم که ارائه سیره [حسینی] با بسیاری از قضایا و داستانها و فضاهایی روبروست که می توانند سؤال برانگیز باشند.<o:p></o:p>

شاید دلیل بسیاری از کسانی که وارد شدن به نقد علمی و منطقی چنین داستانها و قضایایی را نمی پذیرند، این باشد که این داستانها بخشی از پرداختن به مصیبت است و هیج مشکلی برای جنبه اعتقادی ندارند یا به بعضی از رفتارهای اسلامی منفی در قضیه حسینی مربوط می شوند. خصوصاً که ممکن است این کار واکشنهای مردمی بسیاری را سبب گردد. چرا که بسیاری از این مفاهیم وارد عمق احساسات مردمی شده اند.<o:p></o:p>

ولی ما با اینان موافق نیستیم و معتقدیم که ضرورت دارد متن سیره حسینی به مانند متن سیره شریف نبوی مانند، هر متن تاریخی دیگری مورد نقد قرار گیرد. زیرا تاریخ، هر قدر که از ما دور باشد، ممکن است باز هم در باور فرهنگی و احساسات دینی و حرکت سیاسی ما وارد شده باشند. بنابراین بعضی از تصویرهای غیر واقعی را، از آن روی که به امام حسین(ع) منسوب هستند، امامی که گفتار و رفتارش نشان دهنده خط صحیح شرعی می باشد، به عنوان اموری مشروع ارائه می دهیم، از این رو ممکن است چیزهای شرعی و یا غیر شرعی، به حرکات انقلابی ما نیز وارد شوند.<o:p></o:p>

تصور من این است که ضرورت دارد نقد به صورت منطقی و علمی آن شکل بگیرد. از این طریق می توانیم سیره متوازنی را بدست آوریم. چنین سیره ای اگر صد در صد واقعیت نداشته باشد، اما مانعی وجود ندارد که با حفظ فضای مصیبتبار در عناصر درونی خویش به واقعیت هم نزدیکتر باشد.<o:p></o:p>

من بر این عقیده هستم که روضه خوانان، اگر از روشهای ادبی و هنری در شیوه بیان خود و عناصر تحریک کننده برخوردار باشند، می توانند بدون نیازمندی به داستانها و حکایتهای جدید، مصیبت موجود در قضیه امام حسین(ع) را به خوبی مطرح سازند.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

جنبه مثبت احیای مناسبت<o:p></o:p>

           شاید مسأله اساسی که شما بدان اشاره داشتید، با میزان تعامل مردم با مناسبت ارتباط داشته باشد. به این معنا که بعضی از مسلمانان دچار واکنشگرایی و حماسه می شوند و با روشی خیلی داغ با این مسأله همنوایی نشان می دهند. در حالی که بعضی دیگر به درستی چیزهای روایت شده و یا خوانده شده باور ندارد و این امر واکنشهای منفی ایجاد می نماید؟<o:p></o:p>

           ضرورتی ندارد که طرف دیگر، مسلمان باشد و می تواند گرایشهای دیگری هم داشته باشند. ممکن است بعضیها از اینها بگویند هیچ توجیهی برای حفظ این مناسبت به گونه دینی و مردمی آن برای دامن زدن به یک مصیبت تاریخی وجود ندارد. زیرا هر تاریخی برای خود می تواند حاوی بسیاری از فجایعی باشد که به خاطر درگیری دو خط یا عمکلرد زورمداران ضد مستضعفان برای خود شرایط عینی و واقعی داشته اند. از این رو این که مصیبت بپردازیم و آن را در باور مردم به جریان اندازیم تا این مصیبت تأثیرات خود را در زندگی مردم به جای بگذارد و مردم در حالت گریه غیر عادی و نظایر آن قرار بگیرند، امری غیر طبیعی و غیر اسلامی است و حرفهای دیگری از این دست.<o:p></o:p>

شاید بعضی از مسلمانان نیز به جنبه دیگری بپردازند. بر این اساس که عاشورا حرکتی ضد گروهی است که نشان دهنده خط اسلامی سنی در تاریخ به شمار می آید. زیرا سنیها به بنی امیه احترام می گذارند. از این رو حرفهای منفی زدن ضد بنی امیه، در صورت درست بودن این تعبیر، ممکن است پیامدهای منفی برای وحدت اسلامی و صلح و ثبات اسلامی و جامعه اسلامی داشته باشد. از این رو اینان بر این عقیده هستند که مطرح کردن سالانه عاشورا، باعث دامن زده شدن به حساسیتهای تاریخی می شود که با تقدیس اینان و آنان، باعث تحریک حساسیتهای مذهبی و فرقه ای در بین جامعه مسلمین می شود.<o:p></o:p>

ولی من دوست دارم که در باره این دو نکته و دو طرز تفکر، دو ملاحظه را مطرح نمایم:<o:p></o:p>

ملاحظه اول- من تصور می نمایم که احیای مناسبتهای تاریخی امری غیر انسانی یا غیر تمدنی نیست. زیرا می بینیم که دنیا، با همه گرایشهای گوناگون موجود در آن، هر ساله مناسبتهای ملی و قومی مرتبط با پیروزیهایی که صدها سال پیش از این اتفاق افتاده اند و یا مصیبتهایی که حاصل درگیریهای نظامی و سیاسی خاصی می باشند و دهها و صدها سال از آنها سپری شده اند را گرامی می دارند.<o:p></o:p>

همین طور می بینیم که حال حاضر ما نیز به هیچ وجه از تاریخ جدا نیست. بلکه می بینیم انسانی سعی دارد که خودش را تثبیت نماید، یا مرحله خود را ریشه دار سازد و گامهای خود را به سوی تحول و پیشرفت تثبیت نماید، هنوز هم در گذشته نقطه های روشنی می یابد و هر وقت که گرفتار تاریکیها شد، این تاریخ را مورد بازخوانی قرار می دهد. زیرا درسهایی را در آن می یابد که به دوره خاصی اختصاص ندارند بلکه به همه زندگی ارتباط دارند. همین امر او را وامی دارد که گذشته و حال و آینده را مورد بررسی قرار دهد. علاوه بر این انسان ممکن است نیازمند تحریکگریهایی باشد که عناصر بالنده آن را در حال حاضر نیابد. از این رو می کوشد که آنها را از لابلای تاریخ بدست آورد.<o:p></o:p>

در مقابل وقتی که قرآن کریم به تاریخ سخن می گوید، به دو گونه به تاریخ نظر دارد:<o:p></o:p>

1.         روش اول - «لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِي الأَلْبَابِ» (یوسف/111). زیرا نقش داستانهای تاریخی, عبرت آمیز بودن آنهاست. عبرت درسی است که خردمندان می گیرند و می توانند از تاریخ به نفع حال حاضر الهام گیری کنند.<o:p></o:p>

2.         روش دوم - «تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُم مَّا كَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ» (بقره/141). این آیه تأکید می دارد که گذشته برای نسل حاضر مسرولیتی را در بر ندارد. بلکه تاریخ مسؤولیت کسانی است که آن را ساختند. از این رو نباید با تاریخ این گونه تعامل کنیم که گویی مسؤولیت آن بر عهده ما و دیگران می باشد. یعنی مسائل تاریخی بین گروهی که ممکن است با یک طرف از تاریخ پیوندهایی داشته باشند و گروه دیگری که ممکن است با گروه دیگر ارتباط  داشته باشند تقسیم شود. زیرا معنا ندارد مسؤولیت تاریخ را به عهده خود بگیرم در حالی که آن را نساخته ام و یا مسؤولیت تاریخ را به عهده کسانی قرار دهم که در شکلگیری آن نقشی نداشته اند. زیرا مسأله تاریخ از آن اجداد و نیاکان ما می باشد. از ما در باره تاریخ خود ما سؤال می شود: «تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ – از خوب و بد - وَلَكُم مَّا كَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ» (بقره/141). بنابراین خود را با سخن گفتن در باره تاریخی که سهمی در ساختن آن نداشته اید، مشغول نکنید.<o:p></o:p>

ملاحظه دوم – ما می توانیم چنین نتیجه بگیریم که نمی توانیم گناه بعضی از ناگواریهایی را که در اختلاف بین شیعه و سنی در گذشته وجود داشته است، متوجه شیعیان نماییم و یا اختلافات منفی گذشته را که ضد شیعیان جریان داشته است، به سنیان کنونی نسبت دهیم. بلکه شیعیان و سنیان فعلی در یک دوره و زمان قرار دارند. اما اختلافاتی در فهم اسلام و نحوه پویش اسلام و یا تقدیس این و آن وجود دارد که باید در باره آنها به گفتگو بپردازیم. اما ما مسؤولیتی در قبال مسائل تاریخی نداریم و جایز نیست که بر این اساس با یکدیگر به مجادله بپردازیم.<o:p></o:p>

با توجه به همه اینها حرف ما این است که قضیه امام حسین(ع) از جمله قضایایی است که جنبه های گوناگونی دارد. از این رو وقتی که امام حسین(ع) را مورد بررسی قرار می دهیم، انسانی را مورد بررسی قرار داده ایم که تبلور ارزشهای والای انسانی و معنوی می باشد. ارزشهایی که به صورتی گسترده رویکردی خدایی دارند. قضیه امام حسین(ع) در ژرفای خویش حامل ارزشهای اسلامی می باشد و با گشایش و محبت با مردم برخورد دارد و با پویش خویش، در خط قضایای مرتبط با جنبه اسلامی حرکت کرده است. در حالی که سیمای تاریخی یزید، انسان فاسقی است که به محرمات شرعی مانند نوشیدن شراب و کشتن نفس محترم و مانند آن هیچ التزامی ندارد. او در عین حالی که در حکومت خویش هیچ گونه کفایت و شایستگی ندارد، فاقد هرگونه ارزش معنوی و اخلاقی و انسانی نیز می باشد. البته در این جا نمی خواهیم به مسأله مشروعیت از دیدگاه سنی و شیعه بپردازیم.<o:p></o:p>

زیرا به بیان عباس محمود العقاد در کتاب "ابوالشهداء" دو گونه شخصیت وجود دارد: یکی شخصیت آرمانی و سخاوتمند و دیگری شخصیت فایده جو. <o:p></o:p>

از سوی دیگر می بینیم که این مسأله با جامعه اسلامی در ارتباط است. می بینیم نوعی انحراف بر جامعه اسلامی تحمیل شد. مجموعه ای از عوامل به نابسامانی حاصل از درگیریهای داخلی دامن زدند و کار به جایی رسید که جامعه اسلامی از خط خلافت دور شد و به پادشاهی تبدیل شد. بسیاری از راویان و محدثان برای این و آن شروع به فضل تراشی کردند. این امر باعث تغییر برداشت از مفاهیم گردید و با انحراف در رفتار همراه شد. از این رو شکل تازه ای از جامعه اسلامی به وجود آمد که در باره میزان هماهنگی آن با اسلام سؤالهای بسیاری ایجاد شد. این را می توان از مقایسه بین آن دوره و سیمای نورانی اسلام و حکومت آن برداشت نمود.<o:p></o:p>

اما مسأله گریستن نیز امری غیر تمدنی به شمار نمی آید. زیرا با عاطفه انسانی ارتباط دارد. عاطفه ای  که مصایب پیش آمده برای زندگی شخصی که او را دوست داشته و بزرگ می داری، آن را تحریک می نماید. به ویژه اگر این مصیبت ضد انسان و کودکان به صورتی روی داده باشد که وجدان به لرزه در آید. بی تمدنی در خشونت آگاهانه و بی توجهی و بی احساسی نسبت به فاجعه و مصیبت است. اگر انسان از فجایع تاریخی متأثر نشود، از مصایب و فجایع کنونی نیز متأثر نمی شود. این امر باعث خدشه دار شدن رابطه او با واقعیت و جامعه می شود. ما تصور نمی کنیم شیعیان غیرعادی گریه می کنند، بلکه آنان به سوی حسینی توجه دارند که دوستش دارند و به خانواده و اصحاب او عشق می ورزند. ریشه محبت آنان در تبلور معنای رسالت در وجود امام حسین(ع) است. آنان تبلور انقلاب و عبرت را در او می بینند. مصیبتی را پیش چشم خود مجسم می کنند که اشکهایشان را در مفاهیم انسانی و معنوی شان، به جریان می اندازد. شاعر در این باره خویش سروده است:<o:p></o:p>

دیده ام برای تو می گرید ولی نه برای ثواب                بلکه دیده ام به خاطر خود تو گریان است<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

ارتباط مصیبت گذشته با انقلاب آفرینی در حال حاضر<o:p></o:p>

           آیا عبرت اساسی از گرامی داشت عاشورا، ربط دادن حال با گذشته است؟<o:p></o:p>

           امام حسین(ع) خط سیاسی موجود در عرصه رهبری را به صورت خلاصه چنین بیان می دارد: "ای مردم! پیامبر خدا فرمود: هر کدام از شما که سلطان ستمگری را می ببیند که حرام خدا را حلال کرده و عهده خداوند را نقض نموده و با سنت پیامبر خدا مخالفت کرده و با بندگان خدا به گناه و تعدی رفتار می نماید، پس با گفتار و رفتار خود آن را تغییر ندهد، خداوند حق دارد او را به همان جایگاهی که آن حاکم ستمگر را وارد می نماید، وارد کند. آگاه باشید که این قوم نیز طاعت شیطان را پذیرفتند و از طاعت خداوند روی گرداندند و فساد را آشکار کردند و [اجرای] حدود را تعطیل کردند و بیت المال را مورد سؤاستفاده قرار دادند و حرام خدا را حلال و حلال او را حرام کردند و من از دیگران به این کار سزاوارترم." (تاریخ طبری، ج3، ص 307).<o:p></o:p>

وقتی که همه اینها را جمع کنیم می بینیم که می توانیم از آن برای وضعیت فعلی خود درس بگیریم. می توانیم شخصیت امام حسین(ع) و شخصیت یزید را با همه شخصیتهایی که در جامعه اشتراکات و همخوانیهایی با این دو دارند مورد مقایسه قرار دهیم. می توانیم انحرافات فکری و عملی جامعه اسلامی آن زمان را با جامعه خودمان مورد مقایسه قرار دهیم. سپس به مسأله رهبری بپردازیم که مسلمانان هم در باره آن می اندیشند: چگونه رهبر می تواند در خط انقلابی قرار داشته باشد و چگونه می توان ضد رهبر ستمگر و منحرف قیام کرد؟<o:p></o:p>

می بینیم این عناوینی که با وضعیت سیاسی و اجتماعی اسلامی ما ارتباط دارند، با خون اهل بیت(ع) و مصیبتی آمیخته شده است که فاجعه ای انسانی به شمار می آید. اگر ما این مصیبت را به هر نسلی ارائه دهیم، تحت تأثیر قرار خواهند گرفت و ضد چنین نمونه های منحرفی دست به قیام و شورش خواهد زد.<o:p></o:p>

ما همیشه تأکید کرده ایم که این مصیبت زنده نگاه داشته شود و عنصر مصیبت با روشهای عاطفی متوازن و متعادل باقی بماند. زیرا وقتی که قضیه ای با عاطفه بیامیزد، تأثیر آن در جان انسانی عمیقتر خواهد شد. به همین دلیل مطرح کردن مصیبت کربلا به انقلابی ضد همه فجایع و مصایب حال حاضر تبدیل خواهد شد. اما در جنبه اسلامی، ما معتقدیم وقتی با خط اسلامی سنی مواجه می شویم، بر این عقیده هستیم که بنی امیه نشان دهنده و نماینده مقدسات سنیها نمی باشد. ممکن است که مسلمانان دیگر و شیعیان، اختلافاتی در باره بنی امیه داشته باشند، ولی ما معتقدیم غیر از مسأله خلافت که ممکن است موضعگیریهای مثبت و منفی در ازای آن وجود داشته باشد، اما بقیه تاریخ اسلامی تابع اجتهاد است و می توان در ازای آن به صورت مثبت و منفی حکم صادر کرد بدون این که با یکی از امور مقدس اسلامی برخورد داشته باشد. از این رو ما بر این نظر هستیم که یزید نماینده هیچ ارزش اسلامی سنی نیست تا این که نفی آن ضد ارزش به شمار آید.<o:p></o:p>

از این رو احیای این مناسبت از دیدگاه اسلامی و انسانی و تمدنی امری منفی به شمار نمی آید. اما که بعضی از کسانی که به گرامیداشت عاشورا اقدام می کنند، ممکن است دچار اشتباهاتی هم شوند و به گونه ای انفعالی عمل کنند که اسباب تحریک حساسیتها را فراهم کنند. ما این را نفی می کنیم و با آن مبارزه می کنیم و در حد توان سعی در اصلاح آن خواهیم کرد.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

دروغ مردود<o:p></o:p>

           می گویند که شما فرموده اید: "با حرفهای راست و دروغ اشکهای مردم را جاری می نماییم." در ابتدای سخن ما به این موضوع پرداختیم و شما هم پاسخی دادید که قضیه را روشن می نماید. ولی سؤال این است که آیا از نظر شرعی دروغ گفتن در این موضوع جایز است؟<o:p></o:p>

           دروغ در هر جایی حرام است مگر در جایی که برای حمایت از مسائل مهمتر و بزرگتر باشد. من همیشه عرض کرده ام: وقتی که دشمن دارد از من بازجویی می نماید و می خواهد که اسرار سیاسی و اقتصادی مردم یا مقاومت را بیان دارم، از من می خواهد که به خداوند سوگند یاد کنم، در این حالت دروغ گفتن واجب است و راستگویی حرام است. همین طور در جایی که فرد مؤمن و بیگناهی تحت تعقیب قرار دارد و از من می خواهند که جای او را افشا کنم، در این جا، همان گفته معروف اسلامی مطرح می شود: "به دروغ به خداوند سوگند یاد کن و برادرت را از کشته شدن نجات بده." ولی در جعل تاریخ، دروغ گفتن جایز نیست. حتی اگر برای عزاداری باشد. خصوصاً اگر دروغی را با انسانهای مقدسی نسبت دهیم که آنها نگفته اند.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

مزایا و معایب احیای مناسبت<o:p></o:p>

           آیا بعد از گذشت سالها، روشهای عزاداری عاشورا متحول شده است؟<o:p></o:p>

           من معتقدم که در این باره دو جنبه وجود دارد: یکی جنبه مثبت که عناصر فرهنگی وارد عزاداری شده است. به این گونه که علما و اندیشمندان و و فرهیختگان حضور یافته اند برای این با الهام گیری از عاشورا، به قضایای مردم بپردازند. همین طور به تحلیل قضیه حسینی می پردازند برای این که به صورت عمیقتری از آن استفاده کنند و به قضایای روز بپردازند. این کارها برای این است که مجالس عاشورایی به عرصه ای برای طرح واقعیتها در باور مردم تبدیل شود.<o:p></o:p>

ما این امر را مثبت می دانیم. زیرا با پرداختن به تاریخ، عزاداری عاشورا نشانگر حرکتی می شود که باعث غنامندی جامعه می شود. این عناصر را می توان در شکلگیری انقلاب اسلامی در ایران دید. امام خمینی (قدس سره) با اشاره به عناصر اساسی حرکت خویش در بین مردم، می فرماید: "ما هر چه داریم از عاشوراست." همین طور ما عقیده داریم که عاشورا نقش مهمی در بسیج جوانانی دارد که به خط مقاومت در برابر دشمن روی آورده اند.<o:p></o:p>

اما جنبه منفی به بروز عناصری ارتباط می یابد که نشان دهنده عقب ماندگی می باشند. مانند قمه زنی و زنجیر زنی و نظایر آن. ما اینها را عناصر عقب ماندگی در روشهای عزاداری می دانیم.<o:p></o:p>

           آیا برگزاری مراسم عزاداری سالانه، سند شرعی روشن دارد؟<o:p></o:p>

           احادیثی از ائمه اهل بیت(ع) وجود دارند که به اقامه چنین مجالسی تشویق و دعوت می کنند. شاید همین بزرگواران بودند که به منظور زنده نگهداشتن خط اسلامی اصیل، برای زنده نگاه داشتن این مناسبت، مجالس عزاداری برپا می کردند. این را می توان در احادیثی یافت که بیان می دارند: "امر ما را زنده کنید. خداوند رحمت نماید کسی را که امر ما زنده نماید." و اشاره به این مجالس دارند. ما می دانیم که ائمه اهل بیت(ع) غیر از اسلام برای خود امر خاصی نداشتند. بلکه امر آنان همان اسلام بود.<o:p></o:p>

           آیا گوش دادن به مجالس حسینی یا حضور در آنها، مستحب یا واجب است؟<o:p></o:p>

           طبیعی است که واجب به معنای شرعی آن نیست. ولی حضور مهم است. معرفت نسبت به عناوین اسلامی و تعمیق آنها در جانهای مسلمانان، چیزی  است که پاسخ مثبت دادن به کلمات به جای مانده از ائمه(ع) است. از این رو می توانیم بگوییم که حضور در این مجالس مطمئناً مستحب است.<o:p></o:p>

<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

حرمت ضرر زدن به خود<o:p></o:p>

           می دانید که اجتهاد در تحول دائم است. آیا می توانید ما در فضای اجتهاد قدیم و اجتهاد جدید قرار دهید؟<o:p></o:p>

           ما تصور می کنیم که اجتهاد در بخش مشترک نحوه عزاداری گذشته و حال که همان اصل اقامه مجالس عزاداری باشد، تفاوت چندانی ندارد. سینه زنی در گذشته هم وجود داشته است ولی به صورتی آرام و بیانگر حزن و اندوه. ولی اتفاقاتی که در عادات مردم روی داده است، مانند قمه زنی و زنجیر زنی، عادتهایی است که از اجتهادات فقهی نشأت نمی گیرند که در ایجاد و تبدیل اینها به یک عادت مردمی سهیم باشند. اینها همه عادتهایی دارای ریشه های فردی می باشند که بعد از اندکی به مقدساتی تبدیل شد و عاطفه مردم را تحریک کرده و مردم هم از آن تقلید کردند. این عاطفه ها افزایش یافتند و این عادت ریشه دار گردید به گونه ای که به مقدساتی تبدیل شدند که حتی علما نیز جرأت مقابله با آنها را ندارند. وضعیت طوری شده است که اگر کسی در برابر این عادتها و رسوم بایستد، او را ضد حسین(ع) و اهل بیت(ع) می نامند. آنها را متهم می کنند که می خواهند عزاداری را از بین ببرند و آن را از باور مردم دور کنند و چیزهای دیگری از این قبیل. وقتی که مرجع دینی سید محسن امین (قدس سره) در کتاب خود به نام "التنزیه فی الاعمال التشبیه" این گونه عادات را حرام اعلام کرد، موجی از غوغا سالاری، حتی از ناحیه بعضی علما، ضد ایشان به راه افتاد و ایشان از این بابت رنجهای بسیاری را متحمل شد و حتی به او دشنام دادند و  اشعاری در هجو ایشان سروده شد.<o:p></o:p>

ولی ممکن است گفته شود: بسیاری از مجتهدان و محدثان بزرگ، بیش از پنجاه و شصت سال است که به مباح بودن این شعائر فتوا داده اند و بیان داشته اند که این شعائر فی ذاته حرام نیستند مگر این که به هلاکت منجر شوند. نیز ممکن است که در باره علت صدور چنین فتاوایی سؤال شود. در این باره می توان گفت که ریشه این مسأله جدالی فقهی است که عنوانش این است: "اگر ضرر زیاد نباشد، مثل این که انسان دست خود را مجروح نماید یا سرش را مجروح کند و مانند آن که خطر مهمی برای زندگیش به شمار نمی آید، آیا باز هم ضرر زدن به نفس حرام است؟" یعنی آیا ضرر به خودی خود حرام است، در مقابل قولی که می گوید ضرر وقتی حرام است که به هلاکت منجر شود و یا برای اوضاع جسمی فرد خطرناک باشد؟<o:p></o:p>

در این مسأله دو نظر اجتهادی مطرح شده است:<o:p></o:p>

یک نظر این است که از نظر مبدئی قائل به حرمت ضرر زدن به نفس است. مگر در جاهایی که پای مصلحت مهمتری در میان باشد. مثل این که فرد برای دست یابی به منافع مادی و معنوی رنج سفر را به جان می خرد و یا شبها بیدار می ماند. در این صورت مفسده حاصل از ضرر و مصلحت سنجیده می شود. این امری انسانی است که می گوید اگر مصلحت قوی تر از مفسده باشد، باعث توقف مفسده می شود. این امر شرعی هم است. ما این امر را در باب تزاحم قرار می دهیم. یعنی اگر یک حکم تحریمی با حکم وجوبی یا جواز تزاحم یابد و در آن مصلحت قویتر از مفسده باشد، در این صورت حکم تحریم متوقف می شود. بر این اساس اینان قائل به این هستند که حرام است انسان خودش را مجروح سازد، حتی در اظهار همدردی و محبت و نظایر آن.<o:p></o:p>

دیدگاه اجتهادی دیگری هم وجود دارد که بسیاری از علما آن را پذیرفته اند. این دیدگاه بیان می دارد که اگر ضرری که انسان به خودش وارد می سازد، منجر به حالت جسمی خطرناک یا هلاکت نشود، این کار برای انسان حرام نیست. بنابراین این دسته از علما فتوا داده اند که قمه زنی از روی اندوه یا همدردی به خودی خود حرام نیست بلکه وقتی حرام می شود که این ضرر به هلاکت بینجامد.<o:p></o:p>

بعضی از علمایی که به مباح بودن از حیث عنوان اولی یعنی از حیث مبدئی قائل هستند، ملاحظاتی نیز در این باب دارند. اینان بر این عقیده هستند که در بعضی شرایط ممکن است این کار حرام می شود. زیرا از حیث عنوان ثانوی ممکن است حرام شود. این همان چیزی است که مرجع دینی راحل آقای خویی(ره) بدان پاسخ داه اند. وقتی از ایشان در باره قمه زنی و زنجیر زنی سؤال شد، ایشان پاسخ داد که اگر مستلزم هتک و توهین باشد، جایز نیست. وقتی برای بار دوم از ایشان سؤال شد، منظور شما از هتک و توهین چیست؟  ایشان فرمودند: آن چیزی است که منجر به خواری و سبکی مذهب در نظر عرف رایج شود.<o:p></o:p>

اما نظر ما در این باب، حرمت است. زیرا ما بر این نظر هستیم که حرام است انسان به خودش ضرر بزند مگر در جایی که ضرورت ایجاب نماید. از این رو قائل به حرمت قمه زنی و زنجیر زنی هستیم. حتی سینه زنی خشونت آمیزی که سبب وارد ضرر به انسان می شود، حتی ضرری که خطرناک هم نیست، نیز حرام است. زیرا ما از متونی که در برابر ما قرار دارد چنین استفاده می کنیم که ضرر زدن به نفس حرام است. همین طور درمی یابیم که سیره عقلائی نیز چنین اقتضا می نماید. زیرا برای مردم ناخوشایند است وقتی مسأله ای مهمتر و الویت دار از این ضرر زدن وجود ندارد، انسان به خودش آسیب بزند. از این رو ما بر این عقیده هستیم که این کار حرام شرعی است. حتی اگر این کار از روی اندوه و اظهار همدردی صورت بگیرد.<o:p></o:p>

من ملاحظه دیگری هم در این باب دارم و آن این است که کسانی که قمه زنی می کنند یا با شلاق بر پشت خود می نوازند، می گویند ما می خواهیم با جراحتهای امام حسین(ع) و یا شلاق خوردن زینب(س) و خوهرانش اظهار همدردی کنیم، از این رو بر پشتهای خود شلاق می زنیم و یا با قمه بر سر خود می زنیم. ولی من می گویم: اقتضای همدردی این است در همان موقعیتی که امام حسین(ع) مجروح شد باید مجروح شوی و در همان موقعیتی که زینب(س) در آن شلاق خورد باید شلاق بخوری. زیرا امام حسین (ع) در حال جهاد جراحت برداشت. از این رو آن دسته از جوانان مقاومت که با دشمن اسرائیلی جهاد می کنند، با امام حسین(ع) همدردی می کنند. زیرا اینان در همان موقعیتی جراحت بر می دارند که امام حسین(ع) مجروح شد. کسانی که در زندانهای دشمن تازیانه می خورند، همان کسانی هستند که با زینب(س) همدردی می کنند. زیرا زینب(س) در حالی که در خط انقلاب و قضیه عاشورا قرار داشت، شلاق خورد. و فرقی ندارد که اینان مرد باشند و یا زن.<o:p></o:p>

از این رو من معتقدم که از لحاظ شرعی این گونه عادات باید زدوده شوند. زیرا به نظر ما به عنوان اولی حرام هستند و به عنوان ثانوی هم حرام هستند. زیرا هم برای انسان و هم برای طائفه شیعه در جهان، عیوب بسیاری دارند. از این رو گفته ایم که این کارها نوعی عقب ماندگی است.<o:p></o:p>

           در سالهای اخیر این حرف مطرح شده است، کسی که روضه حسینی را می خواند، اگر خودش با متأثر شدن از حوادث سیره حسینی گریه اش نمی آید، برای متأثر کردن مردم هم که شده باید خودش را به گریه بزند. آیا این حرف درست است؟<o:p></o:p>

           حرف همان دعوت مردم به گریه کردن یا خود را به گریه زدن است. ولی خود را به گریه زدن نمایشگری نیست. خود را به گریه زدن نشان دهنده انسانی است که حزن و اندوه سینه اش را می فشارد. ولی نمی تواند با گریه آن را بیان نماید. زیرا خود را به گریه زدن، از حالت گریه روانی نشأت می گیرد که به خروج اشک نمی انجامد. آن چه مطلوب است بیان و اظهار حزن و اندوه است. اگر فرد نتواند این اندوه را با گریه بیان نماید، با گرفتن ظاهر فرد گریه کننده، این اندوه را نشان می دهد.<o:p></o:p>

           گریه پیش شنوندگان چقدر استحباب دارد؟<o:p></o:p>

           گریستن یک امر عاطفی است. از این رو معنا ندارد که به انسان بگوییم مستحب است گریه کنی یا خود را به گریه بزنی. طبیعی است وقتی که انسان در برابر مصیبتی قرار می گیرد، با آن تعامل و همنوایی به خرج دهد.<o:p></o:p>

           ملاحظه می کنیم در مراسم سالانه عاشورا، خطیبان روی مصایب و رنجهای اهل بیت(ع) تأکید می کنند و از این جنبه مثبت غفلت می ورزند که عاشورا سبب پیروزی رسالت گردید که امروز ما در سایه آن زندگی می کنیم. دلیلش هم این است که ما به خاطر همین پیروزی اهل ییت(ع) مسلمان مانده ایم. چرا همیشه از این جنبه مثبت غفلت می شود؟<o:p></o:p>

           تاریخ پرداخته شده در مجالس عاشورا تاریخی مثبت بوده است. ما همیشه دعوت کرده ایم که قضایای مثبت، را مطرح کنیم. اگر پیروزی مادی وجود نداشته است، پیروزی معنوی که بوده است. این همان چیزی است که جامعه را به سوی پیروزی سوق می دهد.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

هنر متعهد و پیام عاشورا<o:p></o:p>

           از جمله چیزهایی که شما پیشنهاد دادید، وارد کردن عاشورا به عرصه تئاتر و هنرهای نمایشی جدید است. آیا پیشنهادهای دیگری هم دارید؟<o:p></o:p>

           ما معتقدیم که ضرورت دارد از همه ابزارهایی که انسان معاصر برای به تصویر کشیدن تاریخ یا وضعیت موجود کشف کرده است استفاده شود یا از هنر سینما یا از طریق هنر تئاتر و موارد دیگر. زیرا این وسائل و اشارات هنری می تواند از سوی نویسنده و کارگردان و هنرمندان مورد استفاده قرار گیرند و مفاهیم والای موجود در عاشورا و عمق مصایب موجود در آن را به گونه ای بیان دارد که هزار روضه خوان هم نتوانند آن را بیان کنند و همه دنیا را تحت تأثیر قرار دهد. می بینیم فیلم "محمد رسول الله" علی رغم بعضی مناقشاتی که در باره آن وجود دارد، توانست در سطح دنیا دعوتی به سوی اسلام باشد. به گونه ای که بسیاری از دعوتگران نتوانستند چنین کاری را انجام دهند.<o:p></o:p>

از این رو من معتقدم که اگر بخواهیم قضیه عاشورا را برای دنیا مطرح کنیم، باید آن را در قالب تئاتر و سینما  و ابزارهای بیانی نوین ارائه کنیم. اگر چه بعضی از مردم ممکن است انتقاد داشته باشند که این کار می تواند از حدود شرعی اسلامی آن خارج شود. اما حرف ما این است که ضرورت ندارد نمایش تئاتر و سینما به دور از خطوط اسلامی باشد و باید در نگارش داستان و جزئیات کارگردانی و بازی هنرمندان ضوابط شرعی در این زمینه رعایت شود.<o:p></o:p>

           به نظر شما، مسلمانان چقدر توانسته اند که با برگزاری مراسم سالانه، به پیام اسلامی عاشورا دست یابند و از این واقعه پند و عبرت بگیرند؟<o:p></o:p>

           بعضی از تجارب خوبی که این مراسم وجود داشته است، توانسته است روشنایی هایی را در این زمینه ای بتاباند و احساس انسانی را برای نفی نمونه های معاصر آن به پویش در آورد. این همان چیزی است که ما در انقلاب اسلامی ایران بدان اشاره کرده ایم. زیرا مردم ایران از قدیم الایام انقلاب حسینی را درک کرده اند. همین طور مقاومت اسلامی لبنان نیز از پیامدهای انقلاب حسینی به شمار می آید.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>