مصاحبه مجله لبنانی الشراع با معظم له / بخش 15

در این بخش از گفتگو به موضوع عناوین مهم اقتصاد اسلامی، با توجه به بحرانی که اکنون سرمایه داری با آن روبرو می باشد و نظام سوسیالیسم هم دچار فروپاشی گردیده است، پرداخته شده است.

بحران مالی جهانی و ایجاد جایگزین<o:p></o:p>

           پس از سقوط نظام سوسیالیستی، نظام سرمایه داری با بزرگترین بحران خود روبرو شده است که بازتابهای جهانی داشته است. ارزیابی اسلامی شما از این حادثه چیست؟ آیا اسلام جایگزینی برای این نظامها دارد؟<o:p></o:p>

           شاید مشکل نظام سوسیالیستی این بود که مبتنی بر درگیری بین طبقات گوناگون اجتماعی کارگری و بورژوا و سرمایه داری بود. این امر به نوعی دشمنی بین گروههای مختلف انجامید. البته این نظام مزایایی هم داشت از قبیل حل بعضی از مشکلات انسانی مانند توزیع ثروت و از بین بردن مسأله ربا.<o:p></o:p>

این علت و علل دیگر وارد درگیریهای سیاسی بین شرق و غرب در دوران جنگ سرد و نوع تعامل روش آمریکایی با اقتصاد شوروی گردید. پیگیری گامهای آمریکا توسط نظام سوسیالیستی در نبرد فضایی و نظایر آن سبب گردید که زیانهای جبران ناپذیری به آن وارد شود و اقتصادش از هم فروبپاشد و بسیاری از ثروتهایش از دست رفت تا این که اتحاد شوروی از بین رفت. اما نظام سرمایه داری بدون این که ضوابط اخلاقی و انسانی وجود داشته باشد، به فرد، آزادیهای اقتصادی داد. تا جایی که نظام سرمایه داری با بدست آوردن خواسته های اقتصادی، انسانیت انسان را از بین برد و نابود کرد.<o:p></o:p>

ملاحظه می کنیم که فجایع اقتصادی بسیاری در نتیجه جنگهای اقتصادی علیه مستضعفان که مورد سود جویی اقتصادی ثروتمندان قرار داشتند، به وقوع پیوسته است. این علاوه بر بروز نظام جهانی سازی است که دولتهای هفتگانه و هشت گانه بر آن سیطره دارند و سبب گردیده است که فقرا فقیرتر و ثروتمندان غنی تر شوند. از این رو می بینیم کشورهای غربی که سرمایه داری در آنها متولد شده است، علیه کنفرانسهای جهانی سازی دست به تظاهرات می زنند. این امر در اجلاس اخیر داووس نیز روی داد که مردم با انجام تظاهرات با آن مخالفت کردند و آن را محکوم نمودند.<o:p></o:p>

سرمایه داری وارد سیاست و امنیت جهان سوم یا دنیای مستضعفان و پیش از همه دنیای عرب و جهان اسلام نیز شده است و از توان نظامی و اقتصادی خود برای مصادره ثروتهای رو زمینی و زیر زمینی آن بهره می برد. تا جایی که ثروتهای جهان سوم مال دولتهای بزرگ شده است و آسایش غرب و پیش از همه آمریکا منوط به بهره گیری از این ثروتها و سوء استفاده و مصادره آنها شده است. دولتهای بزرگ از سرمایه های این کشورها در راستای منافع خود استفاده می کنند. علاوه بر این سرمایه های عربی در بانکها و شرکتهای غربی و آمریکایی انباشته می شوند. به جهت بازیهای اقتصادی رایج در استفاده از این سرمایه ها در معامله های احتکاری جهانی، از طریق شرکتهای بزرگ که در اختیار یهودیان جهان هستند، تزلزلهای اقتصادی دامنگیر منطقه عربی و اسلامی هم شده است.<o:p></o:p>

بدین ترتیب سرمایه داری که در قالب این شرکتها حرکت نمود، توانست روی اقتصاد جهانی اثر منفی بگذارد حتی اروپایی که ثروتهای عظیمی دارد، مجبور شده است که در برابر آمریکا سرِ تعظیم فرود آورد و به روند اقتصادی آمریکا بپیوندد. اثرات منفی روی اقتصاد اروپا باعث گردیده است که اروپا در جنبه سیاسی و امنیتی هم تابع آمریکا شود.<o:p></o:p>

بدین ترتیب سرمایه داری آمریکایی بسیاری از دولتها از جمله دولتهای بزرگ را به محاصره خود در آورد. مسأله ای که در درگیری آمریکا و روسیه یا آمریکا و چین و حتی ژاپن، می بینیم که این درگیری در خطوط اقتصادی جریان دارد و ممکن است جنبه سیاسی و امنیتی هم پیدا نماید. مثال این امر اتفاقی است که در گرجستان بین ناتوی تحت رهبری آمریکا و روسیه روی داد. <o:p></o:p>

پس مشکل سرمایه داری این است که به عنوان نظام کنونی، دچار تزلزل شده است و تأثیر منفی عظیمی در حد و اندازه جهانی به جای گذاشت. این امر تأکید می دارد که سرمایه داری در جنبه اقتصادی خود، اهتمامی جز دست یابی به مال و ثروت بدون در نظر داشت جنبه ارزشهای اخلاقی انسانی ندارد. سرمایه داری این آمادگی را دارد که برای دستاوردهای مادی خود به هر جنگی دست بزند. یکی از فرماندهان نظامی آمریکا پس از اشغال عراق، تصریح داشت: ما برای سیطره بر منابع نفتی عراق وارد این کشور شدیم. زیرا آمریکا به این بسنده نمی کند که نفت را از کشورها خریداری نماید. بلکه می خواهد نفت عراق یا کشورهای عربی و اسلامی و آفریقایی از آنِ خودش باشد تا این که بتواند از نظر سیاسی و امنیتی فشار بیاورد و جلو رشد چین و هند و ژاپن و روسیه را به عنوان قدرتهای رقیب بگیرد.<o:p></o:p>

این را در اشغال افغانستان هم می بینیم. کشوری که فقیرترین کشور منطقه است. اشغال این کشور فقط برای این بود که از آن به عنوان پلی برای دست یابی به کل آسیا و خصوصاً چین استفاده نماید و فشار اقتصادی و سیاسی و امنیتی وارد نماید. بنابراین نظام سرمایه داری همان نظام غیر انسانی و غیر اخلاقی است که آماده است برای رسیدن به سود و منفعت، انسانیت و اخلاق را زیر پای بگذارد. از این رو می بینیم که آمریکا سعی دارد با استفاده از همه ابزارهای در اختیار خود از پیامدهای منفی بحران اقتصادی جهانی بهره برداری نماید و شب و روز تلاش می نماید تا این که اقتصاد آمریکا و اروپا را از پیامدهای منفی بحران اقتصادی، بر کنار نگهدارد. <o:p></o:p>

اما ملتهای اسلامی و جهان اسلام برای آمریکا و غرب حکم گاو شیری را دارد و تنها نقشی که دارد این است که به جای حل کردن بحرانهای دنیای عرب، بحرانهای آمریکایی و غربی را حل نماید. اما در نظام اقتصاد اسلام، باید گفت که مسأله اقتصاد با مسأله اخلاق ارتباط دارد. زیرا اسلام در برنامه ریزی خود برای همه اوضاع و شرایط انسان، تجسم وحدت انسانی است. برای مثال ربا را حرام کرده است. زیرا نظریه اسلامی این است که مال مال نمی آورد. آن چه که ایجاد ثروت می نماید همراهی کار و عمل است. این امر در نظام مضاربه اسلامی متبلور شده است. صاحب مال، مال خود را به کارگری که سرمایه ندارد ولی توان کار را دارد می دهد.  در این امر بین سرمایه و کار شراکت وجود دارد و سود هم به نسبت سرمایه و کار تقسیم می شود. ولی اگر در این کار زیان به وجود آید، کارگر خسارتی را نمی بیند زیرا از کار خود ضرر دیده است. کسی که خسارت را تحمل می نماید صاحب سرمایه است. بدین ترتیب سرمایه، تأثیر منفی انسانی و اخلاقی، روی گروههای کارگر ضعیف به جای نمی گذارد. <o:p></o:p>

به همین دلیل اسلام در احکام خود، بسیاری از چیزهایی را که باعث ایجاد خلل در توازن انسان می شود، حرام کرده است. مانند تحریم شراب و مواد مخدر و خوردن مال مردم به ناحق و سرقتهای اقتصادی بزرگی که کارگزاران از طریق بازیهای اقتصادی تحت مدیریت، صورت می دهند. همین طور اسلام سرمایه داری را ارزش به حساب نمی آورد. بلکه استفاده از سرمایه را در خدمت انسان ارزش می شمارد. همین طور اسلام احتکار مایحتاج مردم را حرام کرده است. فرقی ندارد که این نیاز اقتصادی باشد و یا سایر چیزهای دیگری که به زندگی فردی و عمومی مردم مربوط می شوند. <o:p></o:p>

پس ارزش اقتصاد اسلامی به این است که در این اقتصاد حرکت سرمایه با اخلاق و جنبه انسانی با جنبه اقتصادی همخوانی دارد. ولی مشکل این است که اسلام از عرصه عمومی زندگی دور شده است و نگذاشته اند که اسلام حکومت را به دست گیرد و در عرصه های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و امنیتی در راستای آزادی انسان حرکت نماید. در اسلام هیچ قانون و حکمی وجود ندارد که برای انسان حتی اگر رهبر هم باشد، این توجیه را فراهم آورد که آزادی مردم خود را بگیرد. بلکه به مردم این آزادی را داده است که حاکمانی را که در زمین گردن کشی می کنند و در آن به ناحق فساد می کنند، ساقط کنند و این آزادی را برای حفاظت از ثروتهای عمومی سمت و سو داده است. بنابراین هیچ فرد و گروه و جماعت و خانواده ای این حق را ندارد که ثروتهای عمومی را در اختیار خود گیرند. زیرا این ثروتها از آن  همه امت اسلامی است و مسؤولان امر در جایگاههای قانونگذاری و اجرایی، امینان این ثروتها هستند و اگر در این ثروتها خیانت کردند امت اسلامی باید آنان را ساقط کنند.<o:p></o:p>

از این رو ما اعتقاد بعضی از فقها را نداریم که می گویند بر اساس آیه کریمه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ» (نساء/59) از ولی امر باید اطاعت کرد حتی اگر ستمگر یا دزد یا طاغی باشد. زیرا خداوند اطاعت از ولی امر را در کنار اطاعت از خداوند و پیامبر قرار داده است. پس همان گونه که اطاعت از پیامبر از اطاعت از خداوند جدا نیست و همان گونه که پیامبر باید در بین مردم به عدالت رفتار نماید و به کسی ستم نکند و همان گونه که عدل از صفات الهی است، عدالت باید از صفات ولی امر نیز باشد. در قرآن کریم می خوانیم که همه رسالتهای الهی و کتابها برای تأمین عدالت نازل شده اند. این حقیقت در این آیه کریمه آمده است: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (حدید/25) بنابراین کسی که عدالت ندارد دین ندارد. <o:p></o:p>

بنابراین جایز نیست که امت اسلامی از طریق شورا که ما از نظر فقهی بدان باور داریم، کسی را انتخاب نماید که عادل و امانتدار و راستگو نیست. خداوند متعال می فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ» (توبة/119) و نیز فرموده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَخُونُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُواْ أَمَانَاتِكُمْ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ» (انفال/27) از این رو اسلام نظام انسانی را با نظامی کنترل می نماید که در آن انسان به انسان دیگر احترام می گذارد و به او ستم نمی ورزد و روابط انسانی را مبتنی بر احترام و عدالت دو جانبه و صلح دو جانبه قرار داده است و برای مسلمانان این توجیه را فراهم نکرده است که به غیر مسلمانان ستم نمایند. بلکه تأکید نموده است که اگر آنان در صلح و سازش بودند، ضرورت دارد با ایشان به عدالت و احسان رفتار نمایند. این فرمایش الهی است: «لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ* إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَمَن يَتَوَلَّهُمْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (ممتحنة/8-9).<o:p></o:p>

پس رابطه بین مسلمانان و دیگران در عرصه اقتصادی و اجتماعی و امنیتی تا زمانی که اینان در صلح و سازش هستند، مبتنی بر عدالت است. اسلام به کشتن کافر دستور نداده است. بلکه به کشتن ظالم دستور داده است. از این رو قوانین مجازات اسلامی در این زمینه به خاطر جنگیدن است و نه وابستگی دینی آنان. به همین دلیل قرآن کریم از ما خواسته است که بر اساس مشترکات و کلمه یکسان و جدال با روش بهتر اهل کتاب را مورد خطاب قرار دهیم و ما را دعوت کرده است که به مسیحیان احترام بگذاریم. زیرا آنان مودت بیشتری به اهل ایمان دارند و در بین آنان کشیشها و راهبانی وجود دارند که تکبر نمی ورزند.<o:p></o:p>

از این رو از نظر انسانیت امور اقتصاد و سیاست و امنیت و اجتماع باید از ارزشهای معنوی و اخلاقی نشأت بگیرد. زیرا این همان چیزی است که صلح و ثبات را برای دنیا فراهم می آورد.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

مؤلفه های اقتصاد اسلامی<o:p></o:p>

           حرف زدن از اقتصاد اسلامی، ایجاب می نماید که نظریه اقتصاد اسلامی دارای مبانی و روشهای روشنی وجود داشته باشد. آیا بر این نظر نیستید که در این باره از سوی فقهای مسلمین کوتاهی صورت گرفته است. در حالی که بیشتر تلاش آنها به جنبه عبادی و و غیبی و ماورایی و فتوای طهارت و نجاست محدود شده است؟<o:p></o:p>

           اولاً ما بر این عقیده نیستیم که زندگی فقط بر اساس غیب حرکت می نماید. آری ما به غیب ایمان داریم ولی به عنوان منطقه ای معینی که بر حسب حکمت و و رحمت و لطف الهی که صلاح عام یا خاص را برای دنیا می خواهد، فقط در اختیار خداوند متعال قرار دارد. از این رو ارجاع همه پدیده های مثبت یا منفی اقتصادی، به عالم غیب جنبه اسلامی ندارد. زیرا خداوند متعال وضعیت انسان را تابع پویایی و حرکت خود انسان قرار داده است. ما می خوانیم: «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» (روم/41) پس تو داری طعم اعمال اقتصادی و امنیتی و اجتماعی خودت را می چِشی. پس قضیه تقدیر الهی بدور از اختیار انسان نیست. بلکه خداوند نظام هستی را بر حسب آن چه که می داند انسان انتخاب می نماید تقدیر می نماید. پس قضا و قدر از دیدگاه اسلام، از اراده مستقیم الهی نشأت نمی گیرد. بلکه از اختیار انسان ریشه می گیرد. بنابراین ما تقدیر خود را بر اساس بنیانهایی که نظام هستی بر آن استوار است رقم می زنیم. «إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ» (قمر/49) «قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا» (طلاق/3) بنابراین انسان در زندگی طبق نظامی که خداوند انسان را آزاد و صاحب اختیار قرار داده است پویایی دارد. ما این را در این فرمایش الهی می خوانیم که می فرماید: «إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» (رعد/11) و نیز می خوانیم: «ذَلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ» (انفال/53) و نیز می خوانیم: «وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ – یعنی در جاهایی که باید نعمتهای الهی را خاطر نشان می کردند تا این که امور آنها را اصلاح کرده و سطح آنها را ارتقا بخشد و در حل مشکلاتشان سهیم شود - فَأَذَاقَهَا اللّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ» (نحل/112).<o:p></o:p>

پس این خود انسان است که برای خود مشکل آفرینی می نماید. اما در باره فقها باید گفت که بعضی از اینان از یک سو با زمانه خود زندگی نمی کنند تا این که تحولات و تغییرات آن را مورد پیگیری قرار دهند و از سوی دیگر بعضی از آنها از طریق صدور حکم برای فرد حرکت می کنند. بنابراین می بینیم که قوانین فقهی فردی شکل می گیرد نه قانونی که برای همه امت وضع شده باشد. زیرا قانونی که برای فرد ساخته شود و قانونی که برای امت وضع شود تفاوت دارند. ممکن است بعضی چیزها برای فرد حرام باشد اما برای امت حرام نباشد.<o:p></o:p>

از این رو انسان باید بر اساس قوانین واقعی حرکت نماید و نه غیب. حتی قرآن کریم برای ما پیامبرانی را ارائه می نماید که همگی از جنس بشر بوده اند و ضعفهای عادی بشر را داشته اند بدون این که از خط رسالت بیرون شوند. قرآن آنان را چنین به حساب می آورد که ممکن است ضعیف و یا قوی باشند و به مانند انسانهای عادی ناراحت و خوشحال می شوند. قرآن داستانهای بسیاری را از زندگی پیامبران برای ما نقل می کند و از ما می خواهد که به آنها اقتدا کنیم: «لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِي الأَلْبَابِ» (یوسف/111).<o:p></o:p>

از این رو ما تأکید می داریم که نظام اقتصاد اسلامی یک نظام واقعگراست از عوامل موجود در واقعیت و خطوط اخلاق انسانی ریشه می گیرد. زیرا دین برای انسان آمده است و برای این آمده است که به انسان خدمت نماید نه این که انسان به خدمت آن در آید. این را می توان از این فرمایش الهی دریافت: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ» (انفال/24)  ما می دانیم که بسیاری از فقها و اندیشمندان اسلامی تلاش می کنند که نظریه اقتصاد اسلامی را ارائه دهند هر چند که این نظریه همه جانبه نیست و آن را طوری ارائه می دهند که بعضی از  خطوط آن اشتراکاتی با نظام سوسیالیستی و بعضی دیگر از  خطوط آن اشتراکاتی با نظام سرمایه داری پیدا می نماید. ولی باید توجه داشت که اقتصاد اسلامی نه سوسیالیستی است و نه سرمایه داری. بلکه نظام اخلاقی و انسانی است که به انسان احترام می گذارد و از او می خواهد که بر اساس آیه شریفه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ» (انفال/24) مسأله خلافت الهی در روی زمین را تحقق ببخشد. زیرا اسلام دعوت به زندگی است و انسان در این زندگی طوری حرکت می نماید که بهشتی زمینی را که تصویری از بهشت اخروی است بسازد. <o:p></o:p>

           آیا بر این عقیده هستید که نظام اقتصاد اسلامی برای خود توان و ابزارهایی دارد که در رهبری دنیا، بی نیاز از نظریه ها و پژوهشهای موجود می باشد؟<o:p></o:p>

           ما وقتی از هر نظام اقتصادی حرف می زنیم، از خطوط کلی حاکم بر آن حرف می زنیم. اما در عرصه اجرا، هر نظام اقتصادی نیازمند بررسی واقعیت موجود است. از نظر ثروتهای طبیعی که امت اسلامی دارد و نحوه استفاده از این ثروتها و کنترل آنها به گونه ای که به خدمت انسان در آید. پس مسأله نظام اقتصاد اسلامی یا سرمایه داری یا سوسیالیستی در دو حیطه قابل بررسی است. اول خطوط و عناوین کلی اقتصاد و و اصول کلی آن و دوم ابزارهای اجرایی و عملی. بدیهی است که در بررسی اقتصاد اسلامی حرف زدن از خطوط کلی و مبانی عمومی آن کفایت نمی نماید. اما مسأله اجرایی به واقعیتها ربط دارد هر چند که ممکن است از کشوری به کشور دیگری تفاوت نماید.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

نظام اقتصادی ایران<o:p></o:p>

           ارزیابی شما از تجربه اقتصادی ایران چیست؟<o:p></o:p>

           ایران هنوز هم دارد اجرای نظام اقتصاد اسلامی و حتی ارائه سیمای زندگی اسلامی را از نظر مبانی اسلامی مرتبط با قضایایی چون آزادی و انسانیت و بسیاری از جنبه های مربوط به زمان و سیاست و چیزهای دیگر را تجربه و آزمایش می نماید. ایران توانسته است موارد مثبت بسیاری را تحقق ببخشد. ولی هنوز هم زمان طولانی را در پیش روی دارد که سیمای آینده را کامل نماید. زیرا با درگیریهای بسیاری در دنیا روبرو می باشد. علاوه بر این با چالشهای داخلی هم روبرو می باشد که مجبور شده است اقتصاد خود را برای ساخت ابزارهای نظامی هم سوق دهد تا این که بتواند از خودش در برابر چالشهای نظامی خارجی حمایت نماید. اما ممکن است مشکلاتی را برای معیشت مردم در پی داشته باشد. ما بر این عقیده هستیم که ایران تجربه ارزشمندی داشته است. زیرا دولتی است که اسلام را اساس حکومت خود قرار داده است و سعی کرده است که خطوط اسلام را اجرا نماید. ولی هنوز راه زیادی را در پیش روی دارد تا این برنامه را تکمیل نماید.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

مشروعیت ساخت بمب اتمی<o:p></o:p>

           آیا ساخت سلاح اتمی را جایز می دانید؟<o:p></o:p>

           ما با ساخت سلاح کشتار جمعی که جامعه انسانی را در یک لحظه ویران می نماید، همان گونه که در هیروشیما و ناکازاکی این اتفاق افتاد، مخالف هستیم. توجیه برای ساخت یا عدم ساخت چنین سلاحهایی از دو جا ریشه می گیرد. اول جنبه پیشگیرانه آن است. ایران می بیند که بسیاری از دولتها زرادخانه های هسته ای دارند و چنین القا می نمایند که از آن چنان قدرتی برخوردارند که دولتی در دنیا نمی تواند با آن رو در رو شود و در مقابل، می تواند در برابر هر دولتی بایستد و قدرت آن را مصادره نماید و آن را تحت فشار قرار دهد.<o:p></o:p>

اما جنبه دوم، ریشه در داشتن دشمنی مستقیم مانند اسرائیل دارد که زرادخانه عظیم هسته ای دارد و سیاستی هم دارد که استفاده از هر نوع سلاحی را علیه دنیای عرب و جهان اسلام و ارتکاب جنایتهای وحشیانه و کشتارهای دست جمعی توجیه می نماید. آخرین این جنایات در جنگ نابودگرانه در غزه اتفاق افتاد. در این جنگ سلاحهای ممنوعه بین المللی که تحت عنوان سلاحهای کشتار جمعی قرار می گیرند، مورد استفاده قرار گرفت. همان گونه که در جریان جنگ غزه روی داد، اسرائیل دریافته است که دنیای غرب و پیش از همه آمریکا این اجازه را به آن می دهد که در بعضی شرایط از بمب اتمی استفاده نماید.<o:p></o:p>

از این رو می گوییم: اگر ضرورتی حیاتی برای سلاح اتمی وجود داشت و نه برای تجاوزگری بلکه برای بازدارندگی در برابر دیگران، در این صورت ممکن است وجودش حالت دفاعی و پیشگیرانه داشته باشد و نه تجاوزگری، از نظر شرعی مانعی برای آن وجود ندارد. ولی ما به ویران کردن همه سلاحهای هسته ای و سلاحهای ممنوعه در سراسر دنیا فرامی خوانیم.<o:p></o:p>

گفتگو از زین حمود و احمد الموسوی<o:p></o:p>

14 صفر 1430 هـ برابر با 9/2/2009م<o:p></o:p>