خطبه جمعه، 28 فروردین ماه 88

بیروت؛ 21 ربیع الثانی 1430 هـ برابر با 28 فروردین 1388 هـ و 17/4/2009م

 

مطالب مهم خطبه اول: اخلاق پیامبرانه / اخلاق نیکو / از جمله خلقیات نیکو /

مطالب مهم خطبه دوم: رژیمهای عرب و قضیه فلسطین / قدس؛ یهودی سازی زیر سایه نیرنگ کنفرانسها / طرح صلح عربی، قانون و تصدیق آمریکایی / باید از جنگ داخلی لبنان عبرت بگیریم.

خطبه اول<o:p></o:p>

اخلاق پیامبرانه<o:p></o:p>

پیامبر گرامی اسلام فرموده است: "من برای کامل کردن اخلاق پسندیده مبعوث شدم." اسلام با همه مفاهیم و قوانین خود، تبلور نظام اخلاقی است که انسان در تعامل با خود و مردم و پیرامون خویش آن را به کار می گیرد. شاید از این حدیث چنین برداشت بنماییم که هم رسالتهای الهی حول این نظام اخلاقی در زندگی مردم چرخیده اند. زیرا زمانی که زندگی مردم در نظامی اخلاقی تنظیم می شود که در آن انسان به انسانی دیگر احترام می گذارد و انسان به انسانی رحم می نماید و تلاش می نماید که مردم را شاد نماید و نیازهایشان را برآورده سازد و مسؤولیتهای آنها را به عهده گیرد، این همان چیزی است که زندگی را می سازد.<o:p></o:p>

وقتی که روش و منطق و  اقدامات پیامبران در قبال مردمی را که بر ایشان تمرد کرده و مسخره شان می نمایند و نمی گذارند که رسالت آنها به مردم برسد، مورد بررسی قرار دهیم می بینیم که پیامبران بالاترین درجه اخلاق را تجسم بخشیده اند. وقتی که عذاب بر مردمی که بر پیامبر تمرد کرده اند فرود می آید، پیامبر مردم خود را مورد سرزنش قرار نمی دهد بلکه برای آنها ناراحت می شود و به ایشان می فرماید: «وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِن لاَّ تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ» (اعراف/79).<o:p></o:p>

این امر به بهترین وجه در وجود پیامبر ما حضرت محمد (ص) تبلور یافته است. خداوند آن گونه که از ویژگیهای ایشان سخن به میان آورده است از پیامبران دیگر صحبت نکرده است. خداوند در قرآن مجید در باره ایشان می فرماید: «وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ» (قلم/4) خداوند سبحان فقط به ستایش اخلاق پیامبر بسنده نمی نماید بلکه می فرماید که اخلاق ایشان آن قدر عظیم است که هیچ کس به پای ایشان نمی رسد.<o:p></o:p>

پیامبر با همین اخلاق خود با همه مردم حتی با مشرکان قریش رفتار می نمود. همانهایی که پیش از مبعوث شدن پیامبر نمی گفتند: محمد آمد و محمد رفت بلکه می گفتند: صادق امین آمد و صادق امین رفت. تا جایی که صفت آن حضرت بر اسم ایشان غلبه یافته بود.<o:p></o:p>

پیامبر گرامی اسلام به همه مردم اعم از دور و نزدیک مهربان بود. وقتی از خانواده خود صحبت می نمود می فرمود: "بهترین شما کسی است که با خانواده اش خوب باشد و من بهترین فرد با خانواده ام هستم."  چرا که پیامبر احساس و عواطف خانواده خود را به درستی درک می نمود. خداوند متعال در سوره تحریم می فرماید که پیامبر خود را از بعضی از خواسته ها و خواهشهای خود مانند بعضی عطرها و بعضی غذاها باز می داشت. زیرا بعضی از همسرانش آنها را دوست نداشتند. ما نیز باید در این باره به پیامبر خود اقتدا نماییم و احساسات و عواطف خانواده خود را در نظر داشته باشیم. انسان باید عواطف و احساسات و خواسته های خانواده و فرزندان خود را درک نماید. عکس آن نیز وجود دارد. در یکی از احادیث پیامبر گرامی اسلام آمده است: "مؤمن طبق میل خانواده اش می خورد ولی منافق طبق میل خود خانواده خود را می خورد." پس مؤمن آن کسی است که احساسات خانواده خود را در نظر بگیرد و امیال و خواسته های آنها را بر امیال و خواسته های خود ترجیح می دهد.<o:p></o:p>

در قرآن کریم نیز نحوه برخورد پیامبر با مردم را برای ما بیان می دارد. خداوند می فرماید: « فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ – او قلب و زبانی نرم وملایم داشت - وَلَوْ كُنتَ فَظًّا – درشت زبان - غَلِيظَ الْقَلْبِ – در قلبت بر مردم مهربان نباشی - لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ – پس با زبان ملایم و دل رقیق و مهربان می توانی مردم را به سوی خودت جلب نمایی - فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ» (آل عمران/159). از یکی از همسران پیامبر در باره اخلاق ایشان سؤال شد. گفت: "اخلاق او قرآن بود."<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

اخلاق نیکو<o:p></o:p>

پیامبر، اسلام را به صورت خلاصه چنین تعریف می نماید: "اسلام همان اخلاق نیکوست." نیز از آن حضرت وارد شده است که فرمود: "سه چیز است که اگر در کسی نباشد از من و از خداوند عزوجل نیست. گفته شد: ای پیامبر خدا آنها کدامند؟ فرمود: بردباری که با آن نادانی نادان را پاسخ گوید و اخلاق نیکو که با آن با مردم همزیستی داشته باشد – در برخورد با خانواده و مردمی که با ایشان زندگی می نماید و تعامل دارد، اخلاق نیکو داشته باشد – و تقوایی که او را از معاصی خداوند باز دارد." <o:p></o:p>

از آن حضرت روایت شده است: "هر کس که خلق و خوی خود را نیکو بسازد، خداوند او را به درجه روزه دار شب زنده دار برساند." پس آن انسانی که رفتار خود را با مردم خوب و نیکو می سازد، چه این مردم نزدیک باشند و چه دور، نزد خداوند درجه اش برابر روزه دار شب زنده دار است. نیز از آن حضرت روایت شده است که فرمود: "بنده با اخلاق نیکویش به درجات آخرت و جایگاههای عالی دست می یابد، هر چند که عبادتش ضعیف باشد." ممکن است این فرد در انجام فرائض کوتاهیهایی داشته باشد ولی به این دلیل که در تعامل با مردم اخلاقی نیکو دارد، خداوند جایگاهی عالی به او در آخرت عنایت می فرماید.<o:p></o:p>

در حدیثی از پیامبر آمده است: "اولین چیزی که در روز قیامت در ترازوی بنده گذاشته می شود، اخلاق نیکوی وی می باشد." پیش از هر عبادتی مانند نماز و روزه و حج و هر عبادت دیگری اخلاق نیک در ترازو گذاشته می شود. پس خداوند از انسان می خواهد که خیرخواه مردم باشد و نسبت به بر آورده کردن نیازهای آنان اهتمام داشته باشد. باز از پیامبر گرامی اسلام روایت شده است که فرمود: "محبوب ترین و نزدیک ترین شما در روز قیامت به من، خوش اخلاق ترین و متواضع ترین شماست." در دعای کمیل نیز می خوانیم: "مرا در همه احوال متواضع نگهدار." نیز روایت شده است که پیامبر اسلام فرمود: "آیا بهترین شما را خبر بدهم؟ گفتند: آری ای رسول خدا! فرمود: خوش اخلاق ترین و متواضع ترین شما. آن کسانی که الفت می یابند و اسباب الفت را فراهم می کنند." نیز از آن حضرت روایت شده است که فرمود: "خداوند سبحان اخلاق نیکو را پیوندی بین خود و بندگانش قرار داده است. پس کافی است که یکی از شما به اخلاق نیک دست یازد تا این که به خداوند پیوند یابد."<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

از جمله خلقیات نیکو<o:p></o:p>

در حدیثی از امام علی (ع) وارد شده است که فرمود: "از اخلاق نیکو این است که با کسی که با تو قطع رابطه است بپیوندی – چه از نزدیکان باشد و چه از نزدیکان نباشد. حتی اگر با تو قطع رابطه کرده است باز هم باید قلب خود را برای او باز نگهداری تا این که دوباره با او ایجاد پیوند نمایی – و به کسی تو را محروم کرده است ببخشی و از کسی که به او ستم کرده است درگذری." از امام صادق(ع) در باره اندازه اخلاق نیکو سؤال شد. فرمود: "مهربان باش و کلام خود را نیکو بساز و با چهره ای شاد برادرت را ملاقات نما." وقتی که با مردم برخورد می نمایی، تبسم بر چهره داشته باش و این از ویژگیهای پیامبر اسلام بود که همیشه در برخورد با مردم لبخند بر چهره داشت و این را هم فرزدق در ستایش امام زین العابدین(ع) بیان داشته است.<o:p></o:p>

از امام صادق (ع) روایت شده است: "آن چه در خطاب خداوند متعال به پیامبرش آمده است: ای محمد «وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ» (قلم/4) سخاوت و اخلاق نیکوست." امام علی(ع) به دوستش کمیل بن زیاد چنین وصیت کرده است: "ای کمیل خانواده ات را وادار که به کسب مکارم اخلاقی بپردازند و در رفع نیاز کسی که خواب است بکوشند. زیرا قسم به خدایی که شنیدن صداهایش بسیار گسترده است، فردی نیست که در دلی سرور و شادمانی وارد نماید مگر این که خداوند به خاطر آن شادمانی، لطفی را برای او بیافریند. پس هر گاه مصیبتی برای او روی دهد، این لطف به مانند آبی به سوی او می رود و این مصیبت را از او می زداید همان گونه که فضولات شتر را می زداید. "<o:p></o:p>

از این رو ما به عنوان مسلمان که در دنیایی پر از کینه و دشمنی قرار داریم، باید با ارزشهای اسلام حرکت نماییم. این که مکارم اخلاقی را بگیریم و در بین خود با مهرورزی و محبت و رحمت و همبستگی و ارتباط در همه مسائل فردی و اجتماعی تعامل داشته باشیم، هر چند که در مسائل مذهبی و حزبی و قبیله ای و نژادی با یکدیگر اختلاف داشته باشیم. زیرا اسلام از ما می خواهد که جامعه  خود را بر این اساس عدالت و صلح شکل دهیم. خداوند راه نجات و رستگاری را به صورت مختصر چنین بیان داشته است: « وَالْعَصْرِ* إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ* إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» (عصر/1-3) این همان خطی است که باید در تعامل با خودمان و خانواده مان و جامعه و مردم پیرامونمان بدان دست یازیم و بدین ترتیب به پیامبر خدا که الگو و اسوه ماست، اقتدا نماییم.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

خطبه دوم<o:p></o:p>

بسم الله الرحمن الرحیم<o:p></o:p>

ای بندگان خداوند تقوای الهی را رعایت نمایید و با مسؤولیت پذیری در برابر چالشهایی که از سوی استکبار جهانی علیه اسلام و مسلمین دامن زده می شود، موضعگیری نمایید. ببینیم در اطراف ما چه می گذرد؟<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

رژیمهای عرب و قضیه فلسطین<o:p></o:p>

رژیمهای عربی به دلیل تشویش سیاسی و تغییرات بین المللی و پیامدهایی که تجاوز دشمن علیه غزه بر دنیای اسلام و جهان عرب به جای گذاشته است دارند برای رفتن به سوی دولت جدید دشمن خود را هلا ک می کنند. از این رو سعی دارند به دلایلی که برای همگان هویدا و روشن است، بعضی پرونده ها را به گونه ای رسانه ای و سیاسی دامن بزنند.<o:p></o:p>

مشکل بزرگ رژیمهای عربی این است که نسبت به فلسطین عقده دارند قضیه ای که نمی خواهد بمیرد و حقی است که در برابر همه تلاشهایی که برای فراموشی آن صورت می گیرد دست به طغیان زده است. از این رو این عقده دارد به صورتهای گوناگون خود را نشان می دهد. در رأس این عقده گشاییها گرفتن تاوان از مقاومت فلسطین و لبنان است. همان مقاومت جهادگری که دیدگان عرب را به سوی مرحله تازه ای گشود و قضیه فلسطین را دوباره به صحنه بازگرداند و ملتها را واداشت تا حقیقت شعارها را در مسأله شکست دشمن درک کنند. تنها گناهی که گروههای مقاومت فلسطینی دارند این است که دنیای عرب را با دو گزینه روبرو کرده اند. یکی این که یا برای آزادی فلسطین تلاش کنند و یا این که خود را از قضیه فلسطین برای همیشه راحت کنند.<o:p></o:p>

من به گروههای مقاومت مجاهد در فلسطین و لبنان عرض می نمایم که این شرافت بزرگی برای شماست که دارید از مردم فلسطین حمایت می کنید و از قضیه فلسطین، نماد آزادی در سطح دنیا به وجود آورده اید. اکنون قضیه فلسطین معیاری شده است که به محک آن سست عنصران و منحرفان سقوط کرده اند و صادقان و مخلصان اوج گرفته اند. پس خوشا به حال مخلصان و وفاداران به قضیه فلسطین. زیرا آنان در امتحان دشوار سیاسی و رسانه ای و امنیتی بزرگی قرار دارند.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

قدس؛ یهودی سازی زیر سایه نیرنگ کنفرانسها<o:p></o:p>

در چنین شرایطی، خطر دشمن صهیونیستی برای مسجد الاقصی بیشتر شده است و حفاریهای تازه ای زیر ستونهای آن صورت می گیرد و شهرک نشینان دائماً دارند آن را آلوده می کنند. این علاوه بر برنامه های صهیونیستی است که دشمن دارد فلسطینیان را از این شهر بیرون می راند و آن را یهودی می کند. آن هم در شرایطی که اعراب سکوت پیشه کرده اند و کسانی که تاج و تخت خود را به ارابه اشغالگری گره زده اند و می خواهند از قدس به عنوان گروگان راه حلهای سازش کارانه ای که هیچگاه نخواهند آمد استفاده نمایند، همنوایی آشکاری را با این قضه از خود نشان می دهند.<o:p></o:p>

درست در چنین شرایطی می بینیم که بعضی از اعراب و از جمله رئیس تشکیلات فلسطینی و دیگران دائماً با رئیس رژیم دشمن صحبت می کنند و با وی تماس می گیرند. بدین ترتیب روند فریبکاری که پیش از اجلاس اسلو آغاز شده بود، هم چنان ادامه دارد تا این که روند بلعیدن تدریجی هم چنان ادامه پیدا نماید و باقی کرانه باختری هم در کام شهرکهای صهیونیستی فرو رود. شهرکهایی که از کرانه باختری جزیره هایی فلسطینی درست کرده اند و می خواهند که آن را در کنار زندان غزه که بزرگترین زندان دنیاست و همه دنیا از محاصره آن احساس شادمانی می نمایند، به زندانی بزرگ برای فلسطینیان تبدیل نمایند. <o:p></o:p>

در حالی که لیبرمن تأکید داشته است دولت اسرائیل به فرایندی که در آناپولیس آغاز شد التزامی ندارد و نتانیاهو هم فقط از جنبه اقتصادی حرف زده است می پرسیم: دیگر چه چیزی از طرح دو دولت که اوباما مطرح کرده است باقی خواهد ماند که رئیس تشکیلات فلسطینی و بعضی از اعراب دیگر با حرفها و کنفرانسها بی حال می شوند و با حرفهای تکراری و بی پایه به خواب می روند؟<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

طرح صلح عربی، قانون و تصدیق آمریکایی<o:p></o:p>

از سوی دیگر بعضی از وزرای امورخارجه عربی در عمان گرد هم آمده اند که نامه دو صفحه ای به زبان انگلیسی را برای اوباما تهیه کنند و در این نامه جزئیات طرح صلح عربی برای اسرائیل را شرح بدهند و آن را روی میز بگذارند تا این که اسرائیل لطف نماید و بعضی از بندهای آن را بپذیرد یا روی آنها با اعراب مذاکره نماید. درست است که آنان  تهدید کرده اند آنان زیاد در این حالت باقی نخواهند ماند، ولی ترس آنان این است که آن را زیر میز بگذارد. زیرا باعث می گردد که آنان رو در روی چالشهای اسرائیلی علیه دنیای عرب قرار بگیرند. اعرابی که در ضعف و تفرقه و چند دستگی قرار دارد و این همان چیزی است که اعراب آن را نمی خواهند. زیرا آنان مقاومت را پشت سر خود انداخته اند و مقاومت کردن را جرمی می دانند که باید طبق قانون مجازات شود.<o:p></o:p>

هدف از این گردهمایی این است که پادشاه اردن از طرف آنها در این باره با اوباما به عنوان رهبر کشوری که به فرایند صلح توجه دارد، مذاکره نماید. همه اینها برای این است که فرصتی برای تحقق طرح صلح عربی به وجود آید و این طرح تصدیق ولو ضمنی آمریکا را هم کسب نماید. تا این که این فرصت برای اعراب فراهم شود که به شکل گسترده تری با لیبرمن ونتانیاهو مذاکره نمایند. هدف نهایی اعراب این است که به حرفهای تازه آمریکا گوش بدهند. هر چند که این حرفها پر از وعده های دروغین و تأیید دائمی اسرائیل و منافع راهبردی آن باشد و فقط صرف اسامی و عناوین در دولتهای پی در پی آمریکا تغییر کنند.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

باید از جنگ داخلی لبنان عبرت بگیریم<o:p></o:p>

در لبنان دوباره به یاد دوران جنگ وحشیانه و جنون آمیز داخلی لبنان افتادیم که در آن انفجارها شهروندان بیگناه را هدف قرار دادند و مردم به خاطر هویتشان ذبح شدند و کشور به مناطقی که بر اساس معیارهای طائفه ای با یکدیگر دشمنی دارند تقسیم گردید. طائفه گرایی که آبشخورش خطوط و آموزه های منطقه ای و بین المللی حاصل از درگیریهای بین المللی دوران جنگ سرد بود.<o:p></o:p>

لبنانیها باید از این جنگ شوم عبرت بگیرند و علل آن را که به صورت عقده های طائفه ای و کینه های حزبی خود را نشان دادند مورد بررسی قرار دهند. تا این که دیگر این جنون طائفه ای دیوانه وار تابع برنامه دیگران دیگر تکرار نشود. دیگران می خواستند از آزادیهای موجود در لبنان استفاده کنند و به ناامنی دامن بزنند. این ناامنی باعث گردید که آزادی کشتار و ویرانگری و آواره سازی و انفجار تبدیل گردد تا این که لبنانیها محبت را با کینه و شهروند سالاری را با طائفه گرایی و رقابت انقلابی را با درگیری کینه توزانه عوض کنند. لبنانیها باید قانون انتخابات مبتنی بر طائفه گرایی را مورد بررسی قرار دهند و به جای آن قانونی را برگزینند که بر اساس نسبیت، لبنانیها را در دائره واحدی قرار دهد. نیز لبنانیها وظیفه دارند که علاوه بر قانون محاکمه وزیران و قانون از کجا آورده ای، نسبت به تأسیس شورای قانون اساسی اقدام کنند که این شورا سلامت یا عدم سلامت انتخابات را تعیین نماید. تا این که لبنان بار دیگر به دوران دولت متمدن خود باز گردد و نورافشانی فکری و سیاسی و فرهنگی را از سر گیرد و قدرت عادلانه ای شود که قانون بر آن حاکم باشد. قانونی که در آن همگان در حقوق و وظایف با یکدیگر برابر باشند و کسانی که برای رسیدن به زندگی کریمانه و فرصت کار و فعالیت این کشور را ترک کرده اند به این کشور بازگردند و همگان از دستاوردهای آنان که از دیار غربت کسب کرده اند بهره ببرند.<o:p></o:p>

ما خواهان لبنان به عنوان یک دولت هستیم نه لبنان مزرعه. لبنان به عنوان میهن و نه لبنان رهبران طائفه گرایی که به خاطر منافع فردی و حزبی و طائفه ای خود سیاستهای منطقه ای و بین المللی را در کشور به اجرا در می آورند. همین طور خواهان لبنان شادی هستیم که آینده ساز باشد و نه لبنان غم زده ای که غرق در تعصبات گذشته و تحیّر کنونی باشد.<o:p></o:p>