خطبه جمعه، 29 شهریور ماه 87

بیروت؛ 19 رمضان 1429 هـ برابر با 19 / 9 / 2008م

 

 

 

مطالب مهم خطبه اول: شهید محراب / علی(ع) قهرمان اسلام / ترجیح دادن اسلام بر خلافت / مرگ بهترین پند دهنده است / حدود دینی و اجرای آن.

 

مطالب مهم خطبه دوم: 11 سپتامبر، سالروز جنگهای ویرانگر / دولت آمریکا و پیروزی خیالی در عراق / فلسطین، گزینه مقاومت و انتفاضه / لبنان، آمادگی ارتش و گفتگو پیرامون اولویتهای ملی.

خطبه اول

شهید محراب

در سپیده دم روز 19 ماه مبارك رمضان، امیرالمؤمنین(ع) در مسحد كوفه بدست عبدالرحمن بن ملجم این خارجی شقی ترور گردید. بدین ترتیب جهان اسلام شخصیتی را از دست داد كه مردم بعد از رسول خدا(ص) مانند او را از نظر صفات انسانی و معنوی درك نكردند. ما می دانیم كه علی(ع) از اوان كودكی در دامان پرمعنویت رسول خدا(ص) پرورش یافت. او كه با كلمات خود او را تریبت می نمود و از عقل خود به او می بخشید و از معنویت خود او را سیراب می نمود و از حكمت خویش به او می آموخت و از اخلاص خود به خدای متعال به او می داد تا جایی كه او از نظر عقل و قلب و معنویت و روحیه و حركت، همانند رسول خدا گردید. وقتی كه اسلام آغازیدن گرفت علی(ع) ده ساله بود كه به اسلام گروید. زیرا او به خوبی پیش از مبعوث شده به رسالت پیامبر(ص) معنای اسلام را در وجود پیامبر به خوبی درك كرده بود. زیرا پیش از بعثت رسول خدا(ص) او را بر اساس تعالیم و آموزه های اسلام تربیت نموده بود. علی (ع) خود در این باره می فرماید: «خداوند فرشته بزرگی را مأمور رسول خدا كرد كه شب و روز او را به راه نیكیها و اخلاق نیكو ببرد و  من نیز بسان بچه شتری كه به دنبال مادر رود از پی او روان بودم.» رسول خدا(ص) او را آماده كرده بود كه پیش از مبعوث شدن به رسالت و فرود آمدن وحی، معنا و مفهوم رسالت را به خوبی درك نماید.

 

علی(ع) قهرمان اسلام

علی(ع) در اوایل جوانی خویش بود كه در مكه و در كنار رسول خدا بود و از ایشان دفاع می كرد و و قتی كه قریش به تحركات نظامی علیه اسلام دست زدند، او اول قهرمان اسلام بود كه در باره ایشان گفته شده است: «لاسیف إلا ذوالفقار ولافتی إلا علی» و نیمی از پیروزی بدر به علی(ع) باز می گردد كه نیمی از كشتگان قریش بدست او به خاك افتاده بودند و با مسلمانان در كشتن نیمی دیگر نیز شریك بود.

بدین ترتیب این روند از بدر آغاز كرد و به احد و احزاب و حنین و سایر نبردهای اسلام رسید و از هیچ نبردی غائب نبود. او شمشیر اسلام بود و در برابر كسانی كه می خواستند اسلام را از بین ببرند، مسؤولیت دفاع از اسلام را به عهده داشت. تا زمانی كه پیامبر عازم جنگ تبوك شد و البته علی(ع) را در مدینه باقی گذاشت كه البته جنگی واقع نشد. علی(ع) از این كار پیامبر(ص) شگفت زده شد ولی پیامبر به او فرمود: «آیا راضی نمی شوی كه جایگاه تو به من مثل جایگاه هارون به موسی باشد جز این كه پس از من پیامبری نیست؟»  علی(ع) با این كه پیامبر نبود ولی كلام وحی را می شنید‏ و در مرتبه نبوت قرار داشت. در همین زمان پیامبر به او فرمود: «تو آن چه را كه من میبینم می بینی و آن چه می شنوم می شنوی ولی پیامبر نیستی.» او نزد رسول خدا (ص) شاگردی كرد و فرمود: «رسول خداوند هزار باب علم را به روی من گشود كه از هر بابی هزار باب دیگر یه روی من گشوده می شود.»

رسول خدا(ص) نیز علی (ع) را این گونه معرفی می نماید كه او انسان بر حق است و این سخن جاودانه را در باره آن حضرت می فرماید: «علی با حق و حق با علی است و هر جا برود حق با اوست.» از این رو مشكل او در جنگ و صلح و خلافتش همان حق است كه فرمود: «حق برایم دوستی باقی نگذاشت.»

رسول خدا(ص) نیز می خواهد به مردم بگوید كه هر كس به او ایمان دارد باید به علی ایمان داشته باشد. لذا فرمود: «هر كه من مولای او هستم علی مولای اوست. خدایا هر كه او را دست دارد دوست بدار و هر كه با او دشمن است دشمن بدار و هر كه او را یاری می نماید یاری نما و هر كه او را وامی گذارد وابگذار و هر جا رود حق را بر مدار او قرار بده.»

 

ترجیح دادن اسلام بر خلافت

تمام هم و غم علی(ع) اسلام بود، حتی بعد از آن كه از حقش در خلافت دور گردید. و البته باید توجه داشت كه خلافت به معنای حكومت رسمی دغدغه او نبود گر چه این خلافت هم حق او بود. او در سخن معروف خود می فرماید: «پس مرا به وحشت نینداخت مگر رفتن مردم به سوی ابوبكر كه با او بیعت كنند. پس دست بازكشیدم تا این كه دیدم مردم از دین اسلام باز گشته و به نابودی دین محمد فرا می خوانند. پس ترسیدم كه اگر اسلام و اهل آن را یاری ننمایم، در آن شكاف و یا ویرانی ببینم كه مصیبت آن بر من بزرگتر از فوت شدن حكومت بر شما باشد كه كالای چند روزه اندك است كه به مانند سراب از آن زایل شود و چون ابر پراكنده گردد. پس در آن میانه برخاستم تا باطل رفت و نابود شد و دین اطمینان یافت و آرام گرفت.»

او می فرمود: «تا زمانی كه امور مسلمانان به سامان است و در آن جز بر من بر كس دیگری ستمی نیست، من نیز در صلح و سازش هستم.»

این روحیه امام علی(ع) بود. حتی وقتی كه خلافت را بدست گرفت، بسیاری شروع به كارشكنی كردند تا این كه جلوی اجرای برنامه های اصلاحی ایشان را بگیرند. برنامه ای كه مبانی موفقیت دولت اسلامی را در خود داشت. فرمود: «پس وقتی من عهده دار امر خلافت شدم، گروهی پیمان شكستند و گروهی خروج كردند و گروهی دیگر راه ستم را در پیش گرفتند. گویا این كلام خداوند را نشنیدند كه می فرماید: تلك دارالآخرة‌ نجعلها للذین لایریدون علواً فی الارض و لافساداً.»

امام علی(ع) درباره خودش می فرماید: «اگر حضور حاضران و اقامه حجت به وجود یاور نبود و خداوند از علما عهد نگرفته بود كه بر شكمبارگی ستمگر و گرسنگی مظلوم اقرار نكنند، ریسمان خلافت را به پشت آن می انداختم و آخر آن را به اول آن سیراب می كردم كه دنیای شما برای من بی ارزشتر از آب بینی بزی است.»

علی(ع) همان انسانی است كه در همه امور خود خدا را در نظر داشت و خویشتن خویش را به خداوند فروخته بود. در تفسیر آیه «و من الناس یشری نفسه ابتغاء مرضاة الله و الله رؤوف بالعباد» آمده است كه این آیه در باره علی(ع) نازل شده است.

به همین دلیل آن كسانی كه از مسؤولیت اسلامی بویی نبرده بودند، خصوصاً خوارج، آن كسانی كه روزنه های عقل خود را بر معرفت حق و معرفت اسلام و معرفت علی(ع) بسته بودند، تؤطئه كردند كه آن حضرت به شهادت برسانند و آن شد كه اتفاق افتاد. علی(ع) پس از ضربت خوردن در باره این واقعیت چنین می فرماید: «ای مردم! هر کس از مرگ فرار کند به هنگام فرار آن را خواهد دید، اجل سرآمد زندگی است – نفس می رود و اجل از پی آن روان است تا به جایگاه خودش برسد - و فرار از مرگ رسیدن به آن است، چه روزگارانی که در پی گشودن راز نهفته‏اش بودم اما خواست خداوند جز پنهان ماندن آن نبود، هیهات! علمی پنهان است.»

 

مرگ بهترین پند دهنده است

اما وصیتی که حتی در حال احتضار هم او را به خود مشغول داشته این است: «اما وصیت من نسبت به خدا، آن است که چیزی را شریک خدا قرار ندهید، و نسبت به پیامبر (ص) این است که سنت و شریعت او را ضایع نکنید – وصیت من همان سفارش اسلام است یعنی همان یکتاپرستی و عمل به سنت رسول خدا(ص) می باشد. «ماآتاکم الرسول فخذوه وما نهی عنه فانتهوا» - این دو ستون محکم را برپا دارید و این دو چراغ را فروزان نگهدارید – منظور کتاب خدا و سنت پیامبر خداست - و تا آن زمان که از حق منحرف نشده اید – تا زمانی که از حق متنفر و منحرف نشده اید - سرزنشی نخواهید داشت، که برای هر کس به اندازه توانایی او وظیفه‏ای تعیین گردیده، و نسبت به افراد جاهل و نادان تخفیف داده‏شده است زیرا که: پروردگار رحیم، و دین استوار، و پیشوا آگاه است، من دیروز رهبر شما بودم و امروز مایه پند و عبرت شما هستم، و فردا از شما جدا خواهم شد، خدا شما و مرا بیامرزد... من از همسایگان شما بودم، که چند روزی در کنار شما زیستم، و به زودی از من جز جسدی بی روح و ساکن پس از آن همه تلاش، و خاموش پس از آن همه گفتار، باقی نخواهد ماند، پس باید سکوت من، و بی‏حرکتی دست و پا و چشمها و اندام من، مایه پند و اندرز شما گردد، که از هر منطق رسایی و از هر سخن موثری عبرت‏انگیزتر است – زیرا وقتی انسانی مرده ای را می بیند که پیش از این حرف می زد و حرکت می نمود و در تمام مسؤولیتها مشارکت داشت، اما الآن به چنین حالتی گرفتار شده است تحت تأثیر قرار می گیرد -  و وداع و خداحافظی من با شما چونان جدایی کسی است که آماده ملاقات پروردگار است، فردا ارزش ایام زندگی مرا خواهید دید، و راز درونم را خواهید دانست – و از اسرار من در وفاداری به خدا و پیامبر و مؤمنان آگاه خواهی شد - پس از آن که جای مرا خالی دیدید و دیگری بر جای من نشست، مرا خواهید شناخت.» وقتی که معاویه و یزید و امثال آنها بیایند و جای مرا بگیرند.

فرزندش امام حسن(ع) روایت می نماید در سحرگاه روزی که پدرم ضربت خورد، فرمود: «همان گونه که نشسته بودم، خواب چشمانم را ربود، رسول خدا (ص) را دیدم، پس گفتم ای رسول خدا! از امت تو چه تلخیها دیدم و از لجبازی و دشمنی آنها چه کشیدم؟ پیامبر (ص) فرمود: نفرینشان کن. گفتم: خدا بهتر از آنان را به من بدهد، و بجای من شخص بدی را بر آنها مسلط گرداند.»

در حدیثی از ایشان پس از ضربت خوردن آمده است: «من دیروز همراهتان بودم و امروز مایه عبرت شما می‏باشم، و فردا از شما جدا می‏گردم، اگر ماندم خود اختیار خون خویش را دارم، و اگر بمیرم، مرگ وعده‏گاه من است، اگر عفو کنم، برای من نزدیک شدن به خدا، و برای شما نیکی و حسنه است، پس عفو کنید. آیا دوست ندارید خدا شما را بیامرزد؟»

و نیز فرمود: «به خدا سوگند! مرگ ناگهان به من روی نیاورده که از آن خشنود نباشم، و نشانه‏های آن را زشت بدانم، بلکه من چونان جوینده آب در شب که ناگهان آن را بیابد، یا کسی که گمشده خود را پیدا کند، از مرگ خرسندم که وَمَا عِنْدَ اللهِ خَیرٌ لِلْأََبْرَارِ» اینها وصیت و سخن امام علی(ع) در هنگام احتضار بود.

 

حدود دینی و اجرای آن

اما عظمت امام علی (ع) در این است که می خواهد پیش از آن احکام دینی را بر دیگری اجرا نماید برای خودش اجرا نماید. از این رو نزدیکان و اولیای دم خود را جمع کرد و به ایشان فرمود: «ای فرزندان عبدالمطلب! مبادا پس از من دست به خون مسلمین فرو برید و بگویید: امیر مومنان کشته شد، بدانید جز کشنده من کسی دیگر نباید کشته شود. درست بنگرید! اگر من از ضربت او مردم، او را تنها یک ضربت بزنید، و دست و پا و دیگر اعضای او را مبرید، من از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: بپرهیزید از بریدن اعضای مرده، هر چند سگ دیوانه باشد.»

عزیزان! در حالی در آستانه سالروز شهادت امام علی(ع) قرار داریم که آن حضرت در بین ما حضور ندارد ولی در حقیقت او در عقل و قلب و احساسات و عواطف ما زنده است. ما توان آن را نداریم جز این که در برابر عظمت او سر تعظیم فرود آوریم و با جان و دل خود به او عشق بورزیم. زیرا نگریستن به علی(ع) و بررسی عظمت او ما را وامی دارد که او را دوست داشته باشیم. وقتی هم که به علی (ع) تولی می جوییم معنای ولایت این است که در راه او گام نهیم و به اندیشه او چشم بگشاییم. زیرا امام علی(ع) آن چنان به انسانیت فکر و اندیشه عنایت کرده است که هیچ کس فکر نمی نماید که او به گذشته می اندیشیده است.

یکی از غربیها گفته است: اگر علی امروز زنده بود می دیدید که مسجد کوفه پر از گروهها و هیأتهای غربی است و یک عرب در آنجا راه ندارد.

از این رو باید علم و فکر و حکمت علی(ع) را درک کنیم. زیرا آن حضرت بسان نوری است که راه را برای ما روشن می نماید. در پایان خوب است به این شعر شاعر مسیحی اشاره نماییم که در باره امام علی(ع) گفته است:

ای آسمان گواه باش و ای زمین اقرار کن

و خشوع کن که نام علی را برده ام

سلام بر امام علی(ع) امیر المؤمنین و وصی رسول رب العالمین، روزی که به دنیا آمد و روزی که به شهادت رسید و روزی که باز دوباره زنده شود.

 

خطبه دوم:

بسم الله الرحمن الرحیم

ای بندگان خدا تقوای الهی را رعایت نمایید و با روحیه مسؤولیت پذیری با چالشهایی که اسلام و مسلمین با آنها روبروست موضع بگیرید. ببینیم در اطراف ما چه می گذرد؟

 

11 سپتامبر، سالروز جنگهای ویرانگر

در آمریکا بوش رئیس جمهور این کشور صراحتاً اعتراف کرده است که به خون عراقیها تشنه است و فرماندهان ارتش آمریکا در عراق را توبیخ کرده است که همیشه دوست دارند از تعداد قربانیان آمریکایی آمار بدهند بدون این که آماری از تعداد کشتگان و اسیران دشمنان در جبهه ای که پنج سال است گشوده اند ارائه دهند. این حرف در آستانه سالروز حادثه 11 سپتامبر می خواهد چنین القا نماید که آمریکاییها در پی انتقام جویی هستند و این میل هیچگاه از محاسبات آمریکاییها و کارگزاران آن در دنیای اسلام و جهان عرب و خصوصاً جناح تندرو حزب جمهوری خواه به نمایندگی جرج بوش و معاون و دولت او که همواره فریاد می زنند: این نامردها را بکشید تا پیروز شوید، خارج نشده است. زیرا آنان به آمریکایی نظر دارند که آرزویش ویران کردن دنیای اسلام و جهان عرب بوسیله تعصبات واکنشی است که رسانه های روان در خط لابی صهیونیستی ساخته و پرداخته اند.

همانگونه که در رسانه ها آمده است، آمریکا با امتی کامل و ملتهای متعددی در نبرد است به نحوی که جنگ به جزئی از مراسم همیشگی این سالگرد شوم تبدیل شده است. لذا ملتهای عربی و اسلامی ما باید به خوبی نسبت به این امر آگاه باشند و مسؤولان کشورهای ما که آگاهانه و یا ناآگاهانه به خضوع در برابر راهبرد آمریکایی جنگ علیه تروریسم از طریق تعقیب تمام آزادی خواهانی که به دنبال آزادی میهن و رهایی مردم و حفظ توازن وضعیت خویش برای حمایت از ثروتهای خویش برای منافع اقتصادی خود، می اندیشند، به مسؤولیت خودشان عمل نمایند. زیرا نخبگان سیاسی آمریکا فقط به ایجاد موقعیت برای حمایت از منافع اقتصادی و سیطره سیاسی خود می اندیشند تا این که آمریکا همچنان در جایگاه امپراتوری جهانی خویش باقی بماند. همین امر سبب گشته است که آمریکا به مشکلاتی در جاهای گوناگون دنیا دامن بزند و شاید هم تحرکات آمریکا در گرجستان و گسترش سپر موشکی پیرامون روسیه به جهت ترس از قدرت گیری روسیه در آینده باشد.

 

دولت آمریکا و پیروزی خیالی در عراق

اما در زمینه رابطه آمریکا با اروپا، آمریکا سعی دارد که از نقاط ضعف امنیتی و اقتصادی اروپا استفاده نماید. به نحوی که این نقاط ضعف تأثیر منفی روی تصمیمهای سیاسی اروپا به جای گذاشته است. آن هم در شرایطی که مسابقه خرید سلاح را خصوصاً در دنیای عرب دامن می زند تا از اقتصاد خود حمایت به عمل آورد. علی رغم این که دنیای عرب نیازی به این سلاحها ندارد. مگر این که آمریکا سعی داشته باشد که به جنگهای بیشتری در منطقه دامن بزند. خصوصاً در ازای صلح با اسرائیل به مشکلات امنیتی بین ایران و کشورهای عربی دامن بزند.

جالب این است که بنابه گفته وزیر امورخارجه عراق، معاهده راهبردی امنیتی با آمریکا بر این کشور تحمیل شده است و با فشارهای آمریکا و وعده های گوناگون در همین روزهای نزدیک بین دو کشور به امضا می رسد. اعلام شده است که این معاهده باب عقب نشینی نیروهای آمریکایی را تا آغاز سال 2011 خواهد گشود. اما وزیر امورخارجه عراق در گفته های خود تصریح کرده است که این معاهده به زمان قطعی عقب نشینی اشاره ای نخواهد داشت. گویا رئیس جمهور آمریکا می خواهد به افکار عمومی این کشور چنین القا نماید که در جنگ ظالمانه خود علیه عراق پیروز شده است . در حالی که به جهت راهبرد خویش برای منطقه می خواهد حضور بلند مدتی در منطقه داشته باشد.

ما به ملت عراق عرض می کنیم که باید کاملاً این بازی را درک کنند تا به اعمال فشار خود علیه اشغالگران ادامه دهند تا آنها بدون کدام شرط قبلی عراق را ترک کنند. مسؤولان عراقی هم باید از حرکت مردم برای بیرون راندن اشغالگران حمایت نمایند. زیرا هر قدرتی که بخواهد شرایط دست و پا گیری را برای مردم ایجاد کند و پوشش لازم را برای اشغالگران فراهم  نماید مشروعیت ندارد. بنابراین تمام طیفهای عراقی باید برای بیرون راندن بدون قید و شرط اشغالگران، متحد و یکپارچه شوند.

 

فلسطین، گزینه مقاومت و انتفاضه

در اسرائیل، نخست وزیر دشمن که باید همین روزها قدرت را واگذار نماید، در مقام نصیحت سیاسی به صهیونیستها گفته است که آنان باید به توافق سریع با فلسطینیان دست یابند. زیرا تاوانی که در آینده یهودیان باید بپردازند سنگین خواهد بود. او از فروپاشی اندیشه اسرائیل بزرگ  هم سخن رانده است و این اشاره بدان دارد که مقاومت لبنان و انتفاضه فلسطینی هم در سطح اندیشه و هم در سطح ساختار داخلی و نخبگان سیاسی تأثیر خود را به جای گذاشته است.

این حقیقت باید چشمهای بسیاری را به روی انتخاب گزینه مقاومت که موفق ترین و بهترین گزینه برای آزادی است و انتخاب گزینه انتفاضه در تحرکات مردمی و جهادی باز نماید که بهترین گزینه برای نحوه تعامل با دشمن کینه توز و متکبر است. به همین مناسبت از تشکیلات فلسطینی که وزیر امورخارجه آمریکا آن را تشویق می نماید که به گفتگوهای عقیم و پیمودن راه له له زدن پشت سر طرح دولت آمریکا برای برقراری رابطه دوستانه با رژیم صهیونیستی و رهبران در حال سقوط آن ادامه دهند، می خواهیم که به جای سقوط در چاهی که دولت آمریکا با همکاری مسؤولان دشمن کنده اند، به سوی ملت خود و خط مقابله برنامه ریزی شده در برابر دشمن باز گردد. چرا که پس از تضییع قضیه قدس و آوارگان و تثبیت دیوار نژاد پرستی و باقی ماندن شهرکها و ترور آرزوی دولت مستقل فلسطینی، ساختار فلسطینی به تدریج سقوط خواهد کرد.

آن چه در این صحنه فاجعه بار است این است که جامعه عرب پی در پی نشست تشکیل می دهد ولی چیزی جز تصمیمهای عقب نشینی از آنها به دست نمی آید و قضیه فلسطین به شکل جدّی مورد بحث و بررسی  قرار نمی گیرد و گامی عملی برای شکستن محاصره تحمیلی بر ملت فلسطین از سوی اسرائیل و بعضی از اعضای جامعه عرب، بر نمی دارد و این علاوه بر مشکلات دیر پای بین دولتهای عربی است که جامعه عرب را به جامعه ای مملو از تناقضات عربی تبدیل کرده است.

 

لبنان، آمادگی ارتش و گفتگو پیرامون اولویتهای ملی

اما لبنان با تعدی جوییهای اسرائیلی روبروست که به ملت لبنان فشار می آورد. گاهی با تهدید به حمله برای نابود کردن مقاومت و گاهی با نقض روزانه حریم هوایی لبنان و چشم طمع دوختن به منابع آبی لبنان یا باقی ماندن در بخشهایی از اراضی اشغالی این کشور و نفی تسلیح ارتش لبنان از سوی دولت آمریکا که هم پیمان اسرائیل است. اما با این حال بعضی از لبنانیها با دشمن اسرائیلی مشکلی ندارند. همان دشمنی که بارها تجاوزگری آن را از زمان اشغال فلسطین تجربه کرده اند و در عوض مشکلشان مقاومت است و ادعا دارند که باید سلاح مقاومت گرفته شود تا بر حسب تعبیر آنان آسیبی به کیان دولت وارد نیاید. زیرا اینان در این مسأله، توانمندی دولت در دفع تجاوز احتمالی دشمن و صداقت جهانی برای تحت فشار قرار دادن دشمن در عقب نشینی از اراضی اشغالی را با واقعگرایی مورد بررسی قرار نداده اند. چیزی که ایجاب می نماید گفتگو پیرامون راهبرد دفاعی لبنان که به دولت قدرت رویارویی می دهد، مدیریت شود.

حداقل چیزی که باید صورت گیرد بالا بردن توانایی تسلیحاتی ارتش و تأمین نیازمندیهای آن در زمینه سلاحهای جدید و پیشرفته و خصوصاً داشتن سامانه های دفاعی هوایی است که بتواند با قدرت نماییهای روزانه اسرائیل مقابله نماید. علاوه بر این باید قدرت عددی ارتش هم تقویت شود و سطح آموزشهای آن ارتقا یابد و این شایستگی را پیدا کند که جدیدترین پیشرفتهای فناوری را در این زمینه پیگیری نماید و این باید با تخصیص بودجه قابل توجه و دائم صورت پذیرد که باید همیشه افزایش یابد. چرا که همیشه نسل جدیدی از سلاحهای پیشرفته وارد بازار می شود و سبب می گردد که سلاحهای قدیمی در برابر سلاحهای جدیدی که اسرائیل از آمریکا بدست می آورد، کارایی خود را از دست بدهند.

از سوی دیگر طبیعی است که مقاومت پشتیبان و حامی ارتش باشد که از طریق توزیع نقشها امکان پذیر است. ارتش به دفاع از طریق جنگهای منظم و مقاومت به دفاع از طریق جنگهای نامنظم بپردازد. اگر از ماهیت تکبر دشمن صهیونیستی و خواری جهانی در برابر برنامه های آن آگاه هستیم و می خواهیم با طمع ورزیهای اسرائیل مقابله دفاعی نماییم، باید به شکل کامل در سیاستهای اقتصادی و امنیتی و اوضاع حیاتی خود تجدید نظر کنیم. دولتهای ثروتمند عرب هم که تا هنوز در اوضاع امنیتی و سیاسی لبنان به نفع درگیریهای عربی دخالت می کنند، باید بخشی از آن میلیاردها دلاری را که در اختیار آمریکا قرار می دهند باید به لبنان بدهند تا لبنان در برابر تجاوزگریهایی که آنها خودشان با مانند آن روبرو نیستند، توان دفاع نظامی قدرتمندی داشته باشد. از این رو سلاحهای آنان غیر ضروری به نظر می رسد.

در پایان ما این امید را داریم که مسأله گفتگوها برخاسته از این ذهنیت ملی باشد که خطرناکی وضعیت موجود میهن را در شرایطی که با بحرانهای داخلی مربوط به دخالتهای خارجی دست و پنجه نرم می نماید، درک کنند. نباید مسأله حسابهای طائفه ای و انتخاباتی و طمع ورزیهای مالی باشد که بعضی از محورهای عربی می دهند. آنهایی که برای بدست آوردن پیروزی سیاسی در لبنان برنامه ریزی می نمایند تا  آنها را از شکستی که دامنگیر آنند نجات دهند.

گفتگو کنندگان باید به این بیندیشند که آنان خودشان در گفتگوها جایی ندارند بلکه نماینده کل لبنانیها هستند، حتی اگر ممکن است به شکل مطلق چنین نباشد. بنابراین باید از خودخواهیها به سوی میهن گرایی بیایند و از منافع خود را به نفع مصالح ملت لبنان دست بر دارند. زیرا اگر لبنان با آزمندیهای فردی و طائفه ای و مذهبی آنان متزلزل شود، تمام آن کسانی که خود را در رأس این هرم می بینند سقوط خواهند کرد. زیرا این ساختار روی سر همگان ویران خواهد شد. آنان باید بدانند که اگر خودشان با دست خویش خارها را از پای خود بدر نیاورند، هیچ محور عربی و یا بین المللی این کار را نخواهد کرد بلکه به نفع مصالح راهبردی عربی و بین المللی خود خارهای تازه ای را نیز به آن خواهند افزود.