خطبه جمعه، 15 شهریور ماه 87

بيروت؛ 5 رمضان 1429 هـ برابر با 5 / 9 / 2008م

 

 

 

مطالب مهم خطبه اول: امانتداري، ارزشي اسلامي و انساني / مسؤوليت در برابر امانت و آثار آن / حفظ امانت.

 

مطالب مهم خطبه دوم: اسرائيل، مذاکرات خيالي / دنياي عرب و رويکرد ذليلانه به اسرائيل / لبنان، وطن ميدان و نه وطن دولت.

خطبه اول:

امانتداري، ارزشي اسلامي و انساني

خداوند متعال در قرآن مجيد در باره عوامل رستگاري مؤمنان مي­فرمايد: «والذين لاماناتهم و عهدعهم راعون» (مؤمنون/8) و نيز مي­فرمايد: «إن الله يأمركم أن تؤدوا الامانات إلي أهلها» (نساء/ 58).

امانت يكي از ارزشهاي اسلامي و انساني و اخلاقي است و خاستگاهش عهدي است كه بين صاحب مال كه آن را به شكل امانت نزد او قرار داده و شخصي است كه بايد امانت را حفظ نمايد وجود دارد. بنابراين صاحب مال اين اطمينان را به انسان مي­كند كه او مي­تواند برايش امانت او را حفظ نمايد و فرد امانتدار هم به او اين تعهد را مي­سپارد كه امانت او را حفظ مي­نمايد و در آن خيانت نمي­كند. امانت فقطه به مال منحصر نمي­شود بلكه تمام آن چيزهايي را كه انسان عهده­دار حفظ آن و مسؤوليتش از سوي ديگران بر عهده او گذاشته شده است در بر مي­گيرد. پس زن براي شوهر يك امانت الهي است و بر عكس آن هم درست است. زيرا عقدي بين آن دو وجود دارد و دو طرف طبق اين عقد بايد بايد حقوق ديگري را رعايت نمايند. پس حق هر كدام امانتي نزد ديگري است كه بايد آن را رعايت و حفظ نمايد و به طرف ديگر بازگرداند.

هم چنين امانت تمام مسؤوليتهاي كاگر نزد صاحب كار را نيز شامل مي­شود. چرا كه قراردادي بين آن دو وجود دارد كه طبق آن كارگر موظف است كاري را براي صاحب كار انجام دهد و صاحب كار نيز امانتي دارد و آن اين است كه بايد دستمزد كارگر را بدهد. مسأله امانت به جامعه هم كشيده مي­شود و آن اين است كه همه افراد جامعه مسؤوليت مهمي را به عهده دارد و آن امانتي الهي نزد آنان است كه بايد جامعه را از خطر سقوط و چند دستگي و فروپاشي و فتنه و تمام آن چيزهايي كه اوضاع جامعه را به هم مي­ريزد، در امان نگهدارند. پس تمام انسانهاي جامعه بايد به عنوان امانت تمام آن چيزهايي را كه زندگي را حفظ كرده و آن را رشد داده و از آن مواظبت مي­نمايد، در اختيار زندگي اجتماعي قرار دهد.

اين مسأله به تمام ميهن نيز امتداد پيدا مي­نمايد. پس ميهن نيز امانتي الهي نزد شهروندان آن است كه بايد از آن در برابر تمام كساني كه مي­خواهند آن را ساقط كنند يا سلطه استكباري خويش را بر آن تحميل نمايند يا در بين افراد آن فتنه افروزي كنند حفظ نمايند. اين مسأله به تمام دولتهايي كه مردم را رهبري كرده و بر ايشان حكومت مي­نمايند نيز برمي­گردد. بنابراين حاكم مسؤول اداي امانتي است كه مردم به عهده او گذاشته­اند و به حكومت او رضايت داده اند. او وظيفه دارد كه با رعايت امور مردم و تدبير آن و برآوردن نيازهاي مردم و تأكيد بر آزادي آنان، حقوق مردم را به ايشان بازگردانند. وقتي مردم افرادي را انتخاب مي­كنند تا آنها به نمايندگي از ايشان در پارلمان و مجلس شورا و جمعيتها و نهادهاي گوناگون براي اصلاح امور آنان تصميم بگيرند و يا نيازهاي آنان را برآورده كنند، اين رأيي كه آنان از اين طريق بدست مي­آورند امانت است و اينان مسؤوليت دارند كه به آراي مردم خيانت نكنند و طرحي را كه جامعه را دچار سقوط كرده و تأثير منفي روي امت و ميهن دارد تصويب نكنند.

 

مسؤوليت در برابر امانت و آثار آن

در قرآن مجيد آمده است: «يا أيها الذين آمنوا لاتخونوا الله و الرسول و تخونوا اماناتكم و انتم تعلمون» (انفال/ 27) پس خيانت در  امانت فقط شامل فرد نمي­شود بلكه با كل مردم و كل ميهن و كل زندگي ارتباط دارد. بنابراين بايد امانت را رعايت كنيم. پيامبر اسلام (ص) براي شناساندن معيارهاي اساسي زندگي به انسانها مي­فرمايد: «به بسياري نماز و روزه و حج و كارهاي نيك و سر و صداي ايشان در شب و روز نگاه نكنيد بلكه به راستگويي و اداي امانت ايشان نگاه كنيد.» پس اگر راستگو بودند و دروغ نمي­گفتند و امانت را به اهل آن باز مي­گرداندند، مي­توانيد به ايمان ايشان حكم كنيد و اينان از همان كساني هستند كه خداوند ايشان را دوست دارد.

در حديثي از امام علي(ع) آمده است: «برترين ايمان امانت است و زشت­ترين اخلاق خيانت.» زيرا امانتداري دلالت بر آن دارد كه انسان در قبال چيزي كه به او امانت داده شود امانتدار است در حالي كه خيانت عكس آن را نشان مي­دهد و اين انسان فرد مسؤوليت­مداري نيست. نيز از امام باقر(ع) روايت شده است كه فرمود: «سه چيز است كه خداوند در آنها رخصتي قرار نداده است: يكي اداي امانت به نيكوكار و فاجر – فرقي ندارد انساني كه تو را امين قرار داده است نيكوكار باشد و يا فاسق و گنهكار. بايد امانتش را به او بازگرداني – و وفاي به عهد در برابر نيكوكار و فاجر و نيكي به والدين نيكوكار باشند و يا فاجر.»

امام صادق(ع) مي­فرمايد: «از خدا پروا كنيد و بايد امانت را به كسي كه شما را امين قرار داده است بازگردانيد. پس اگر قاتل اميرالمؤمنين به من امانتي دهد آن را به وي باز مي­گردانم.» چقدر جنايت ابن ملجم بزرگ است، ولي امام صادق(ع) مي­فرمايد كه او ملزم است اگر او امانتي نزد وي داشته باشد آن را به وي باز مي­گرداند. بنابراين ما به تمام آن كساني كه اموال غير مسلمانان را حلال مي­شمارند مانند آن كساني كه در كشورهاي غربي، اموال مردم را در بانكها اختلاس مي­كنند، مي­گوييم كه اين كار حرام است حرام است حرام است.

 

حفظ امانت

در كلام امام علي(ع) آمده است: «در امانت كسي كه به تو چيزي را امانت داده است خيانت نكن هر چند كه او به تو خيانت كرده باشد.» اگر كسي به تو خيانتي كرده باشد و سپس بر گردد و چيزي را به تو امانت دهد و تو هم امانت او را قبول كني، وطيفه داري كه آن را حفظ نمايي. از رسول خدا(ص) آمده است: «كسي كه امانتدار نباشد ايمان ندارد.» خداوند متعال چنين انساني را كه امانتدار نيست، مؤمن به حساب نمي­آورد هر چند كه شهادتين را بر زبان آورده باشد. زيرا او با اين كار خود در لفظ مسلمان ولي در عمل كافر است. از ايشان روايت شده است: «هر كس كه در دنيا به امانتي خيانت كند و آن را به اهلش بازنگرداند، سپس مرگ او را در برگيرد، به غير امت من مرده است و خداوند را در حالتي ملاقات مي­كند كه بر او خشمگين است.»

در قرآن كريم آمده است: «إنا عرضنا الامانة علي السموات و الارض و الجبال فأبين أن يحملنها و أشفقن منها و حملها الانسان إنه كان ظلوماً جهولاً» (احزاب/72) امام علي(ع) در توضيح اين آيه كريمه مي­فرمايد: «سپس اداي امانت است؛ آن کس که امانتها را نپردازد، زيانکار است. امانت الهي را بر آسمانهاي افراشته و زمينهاي گسترده و کوههاي بپاداشته، عرضه کردند که از آنها بلندتر و بزرگتر و گسترده­تر يافت نمي­شد، اما نپذيرفتند. اگر بنا بود که چيزي به خاطر طول و عرض و توانمندي و بلندي از پذيرفتن امانت سرباز زند، آنان بودند. اما از کيفر الهي ترسيدند و از عواقب تحمل امانت آگاهي داشتند که ناتوان­تر از آنها آگاهي نداشت و آن انسان است که خدا فرمود: همانا انسان ستمکار نادان است.»

در اين آيه امانت به تکليف و مسؤوليتهاي الهي تفسير شده است که خداوند با اوامر و نواهي خود آنها را به دوش انسان نهاده است. از اين رو بايد به بلنداي التزام به ارزشهاي اخلاقي اوج بگيريم که ما را در ميان اجتماع حفظ کرده و ما را به سوي قرب الهي بالا مي­برد.

 

 

خطبه دوم:

بسم الله الرحمن الرحيم

اي بندگان خدا تقواي الهي را رعايت کنيد و با مسؤوليت پذيري در قبال تهديدات و چالشهايي که عليه اسلام و مسلمين جريان دارد، موضع بگيريد. ببينيم در اطراف ما چه مي­گذرد؟

 

اسرائيل، مذاکرات خيالي

در رژيم صهيونيستي، رهبران دشمن در رقابتي سياسي براي رسيدن به قدرت در آينده، دارند نقشها را بين خود تقسيم مي­کنند، ولي در عين حال بازي فريب کاري سياسي را که با تشکيلات فلسطيني به راه انداخته­اند تعطيل نکرده اند. در اين بازي دشمن مشغول به وقت کشي است و خواسته­هاي فلسطينيها را يکي يکي جدا مي­نمايد و براي اين که مسأله قدس را به کلي از دستور کار خارج کنند، بحث پيرامون آن را به تأخير مي­اندازند. زيرا صهيونيستها مي­خواهند قدس را از همه جهات در بر بگيرند تا اين که اين شهر پرمعنويت دروازه­هاي قداست تاريخي را به روي آنان باز کند و با مفاهيم ديني آن دروازه­هاي دنيا را به روي آنان بگشايد. چيزي که با سخن گفتن از هيکل سليمان و تلاش براي ويران کردن مسجد الاقصي و منع مسلمانان و اعراب از رفتن به مکانهاي مقدسشان و ايجاد رابطه معنوي با محل سير و معراج پيامبرشان، سعي در جعل و تزوير آن دارند.

اين از يک سو و از سوي ديگر، دشمن با طرح زمين جايگزين سعي دارد بازي تازه­اي را با مذاکره کننده فلسطيني به راه بيندازند. براي اين که شهرکها و ديوار حائل هم چنان باقي بمانند. زيرا ديوار حائل براي دشمن خط مرزي است که به قضيه دولت فلسطيني داراي قابليت حيات پايان خواهد داد. با اين حال نخست وزير دشمن سعي دارد اذهان صهيونيستها را آسوده نمايد و به اينان اطمينان دهد هر گونه توافقي از اين نوع جز پس از ده سال، کور سوي نوري به سوي واقعيت نخواهد انداخت. بنابراين اهداف خباثت آميز اصلي آمريکا و اسرائيل از پشت اين مذاکرات به خوبي هويدا شده است. مذاکراتي که هدفشان خفه کردن فلسطينيها و زدودن آرمان دولت فلسطيني از ذهن و رفتار ايشان است. هدف اين است که دستاورد سياسي در اختيار دولت آمريکا قرار گيرد تا به سود نامزد انتخابات رياست جمهوري آينده آمريکا از آن استفاده شود. آن هم از طريق امضاي اصول کلي که بيش از پيش قضيه فلسطين را در تنگنا قرار دهد و خيالهاي سياسي بيشتري را در رابطه با مسائل سرنوشت ساز در اختيار اعراب قرار دهد.

ما به تشکيلات فلسطيني نسبت به گام نهادن در اين طرح ويرانگر از طريق مذاکراتي از اين دست هشدار مي­دهيم و از آن مي­خواهيم که زمينه را براي مقاومت کارآمدي که بتواند اين طرح دشمن را در هم بشکند فراهم سازد و با حرکت سياسي و جهادي فعال که حامل شعارهاي واقعي آزادي خواهانه باشد و عزم قاطع داشته باشد که آنچه با زور گرفته شده است جز با زور به دست نمي­آيد، قضيه فلسطين را از نو زنده کنند تا دشمن بر اثر عملکرد مقاومت متزلزل گردد. مقاومتي که توانسته است به سود قضيه اصلي اعراب و مسلمانان  معادلات منطقه را به هم بريزد.

از سوي ديگر تهديدات پي در پي وزير جنگ رژيم صهيونيستي که با مانورهاي پيشرفته ارتش دشمن همزمان شده است و نيز سخن گفتن هميشگي از طرح هاي موجود براي يورش به ايران را مي­توان جزئي از رقابتهاي داخلي رژيم صهيونيستي به حساب آورد. همينطور مي­توان آن را در چارچوب برنامه ريزي دائم دشمن براي شکافتن عرصه عربي و اسلامي و مراکز بازدارنده قرار داد. هنگامي که دشمن مي­بيند شرايط مهيا شده است و نوعي آسايش طلبي در جامعه ما پديد  آمده است، اين دشمن را تشويق مي­کند که به ماجرا جوييهاي جديد دست بزند.

 

دنياي عرب و رويکرد ذليلانه به اسرائيل

متأسفانه دنياي عرب و جهان اسلام اين تهديدات را جدي نگرفته است بلکه حاکمان و فعالان آن هنوز هم به خضوع ذليلانه در برابر آمريکا مشغولند که آنان را به سمت رويکرد به اسرائيل و قطع رابطه با جنبشهاي مقاومت و بازدارنده و آزادي بخش سوق مي­دهد. شايد يکي از نقايص اين شرايط اين باشد که به خاطر بعضي مشکلات فردي و منطقه اي و بين المللي روابط بين کشورهاي عربي، تابع منافع حياتي و مقابله با چالشهاي مهم نيست . مي­بينيم که مسئولان عرب به دشواري با هم ملاقات مي­کنند، ولي به راحتي به اسرائيل که سرزمين و انسان فلسطيني را اشغال کرده و ملت فلسطين را در محاصره کشنده گرفتار کرده و به روستاها و شهرها و اردوگاه هاي آن حمله برده و مناطق شهري را بمباران کرده و براي ساخت شهرکها و ديوار حائل زمينهاي آنان را مصادره مي­کند و مطالبات مشروع ملت فلسطين را رد مي­کند روي مي­آورند. اين مسأله چنين مي­رساند که گويا دولتهاي عربي از مسؤوليت خود در قبال قضيه فلسطين دست شسته­اند و فقط به وضع مقررات انشايي بسنده کرده­اند که چيزي را به ملت فلسطين براي حل مشکلاتشان نمي­دهد. در حالي که ديدارها با مسؤولان دشمن هم چنان ادامه دارد بدون اين که دستاوردي براي ملت فلسطين در پي داشته باشد. بلکه حتي بعضي از اين دولتها به بهانه داشتن توافقهاي ديپلماتيک با اسرائيل و شايد هم آمريکا، در امر محاصره نوار غزه با دشمن مشارکت دارند. اين همان چيزي است که باعث گرديده دولتهاي غرب و شرق دنيا در مسائل حياتي دنياي عرب به ديد حقارت به آن نگاه کنند. مثل اشغال عراق از سوي آمريکا که زيرساختهايش را ويران کرده و اوضاع آن را نابسامان نموده و ثروتهاي طبيعيش را غارت کرده و با برنامه ريزي براي حضور بلند مدت در اين کشور و شايد هم ساخت پايگاههاي نظامي در نقاط راهبردي آن، براي سيطره بر منابع نفتيش برنامه ريزي مي­کند و بر عزم عراق براي تحقق حاکميت ملي و آزادي مردمش فشار مي­آورد ولي براي نفي اشغالگري و اهتمام به درد و رنج ملت عراق و همکاري با مسؤولان عراقي براي حل مشکلاتت بي­شمار آن از جامعه عرب صدايي برنمي­آيد.

 

لبنان، وطن ميدان و نه وطن دولت

اما لبنان تا هنوز در نابساماني سياسي که بازي با ميهن بر آن حاکم است، قرار دارد. در اين بازي بازيکنان سعي دارند که براي اثبات نقاطي براي طرف ديگر ميهن را با پاي خود مي­زنند. آن هم در ميداني که بازيگران به حکم کارشناس امين گردن نمي­نهند. اوضاع سياسي کشور عقلانيت قضايي خود را که بتواند شرايط پيراموني اختلاف نظرها را با دقت کافي مورد بررسي قرار دهد، از دست داده است. از اين رو مي­بينيم که چگونه دستورات به شکل کورکورانه و خيانت انگاري دوجانبه و از بين بردن تعدي جويانه شکل مي­گيرند. حتي زبان رسانه­اي نيز حتي در داخل نهادهاي دولتي به خاطر اذهان کينه جو و تنش آفرين، به حرمت شکني شبيه شده است. شايد خطر اين مسأله اين باشد که زبان درگيري سياسي به زبان کوچه و بازاري و حزبي و طائفه اي تبديل شده است که در آن محبت انساني و مهرورزي به عنوان وسيله اي براي ابراز پيوندهاي ملي، جايي ندارد و نهادها به جاهايي براي تبادل افکار آن هم به شکلي عقلاني و متمدنانه و آرام تبديل نشده است بلکه به ابزارهايي تنش آفرين که مسائل را با واقعگرايي بررسي نمي­کنند بلکه به شکل تخطئه و عداوت جويي به آن مي­پردازند تبديل شده است.

ما اعتقاد داريم که در لبنان بيش از هر زمان ديگري به گفتگوي مستقيم بين اختلاف­داران نياز داريم آناني که مصالح کشور خود را پيش از منافع فردي خودشان مي­بينند. اين گفتگو بايد به گونه­اي عملي وارد نهادها نيز بشود.

اين از يک سو و از سوي ديگر، شرايط بد امنيتي در جاي جاي لبنان به يک دغدغه و هراس براي لبنانيها تبديل شده است. آناني که نمي­دانند چگونه در يک جاي فتنه­هاي متعدد شکل مي­گيرد. حرفهاي سياسي موجود در رسانه­ها نيز حاوي اطلاعات مالي هستند که مردم را به سوي موضعگيريهاي تنش آفرين و وابستگي­هاي خاص و فرقه گرايي­هاي کشنده و چه از داخل و چه از خارج، جذب مي­کنند، براي اين که با استفاده از بعضي مشکلات محلي موجود در لبنان، بعضي برنامه­هاي منجر به تحريک وضعيتهاي خاص منطقه­اي را اجرا نمايند. در اينجا افراد بسياري براي پاسداري از فتنه و مأمور تحريکگري و تشويق کننده تندروي و کمک­کار تروريسم وجود دارد. زيرا تا هنوز لبنان به عنوان ميداني براي تجارب خارجي که سعي دارد با استفاده از فشارهاي هولناک وارده بر زندگي فردي و اجتماعي، شهروندان لبناني را گرد خود جمع نمايد باقي مانده است. اين امر ممکن است به کشته و مجروح و آواره شدن مردم به سود حسابهاي مشکوک بينجامد که هيچ ارتباطي با ميهن و شهروندان ندارند. خصوصاً در فضايي که تندبادهاي بين المللي در محلهاي درگيري دنيا مي­وزند. درگيريهايي که يادآور دوران جنگ سرد هستند و در باورهاي مردم اضطراب و دغدغه­هاي جنگ گرم در مناطق تحت نفوذ محورهاي بين المللي را دامن مي­زند. لذا ما از لبنانيها و اعراب و مسلمانان مي­خواهيم که کاملاً متوجه اين قضيه باشند تا در آتش بزرگان گرفتار نيايند. همان بزرگاني که سعي دارند از آتش برافروخته در بازي کوچکترها کمال استفاده را ببرند.

در پايان خاطر نشان مي­کنم مردمي که به پيشواز ماه مبارک رمضان رفته­اند، با گراني فاحش و تاريکي فراگير و تشنگي سوزنده و گرسنگي دردناکي روبرو هستند. اما از دولت فقط حرفهايي را تحويل مي­گيرند که اين وزير و آن وزير بر زبان جاري ساخته و در حد آمال و آرزوهايي که در بايد در ليست انتظار مسؤولان وارد شوند باقي بمانند. مسؤولاني که وعده هايشان بسيار و عملکردشان اندک است.

ما نسبت به وارد شدن مسائل معيشتي به بازيهاي بي­سرانجام سياسي هشدار مي­دهيم که ممکن است اين ساختار را روي سر همگان ويران نمايد. ما بايد به جامعه لبنان خود متوجه باشيم که با درگيري­هاي منطقه­اي داراي ماهيت بين المللي گره خورده است که بايد از آن بسيار حذر کرد. اين کشور در کوران تزلزل روابط داخلي و خارجي، بسياري از آمال و آرزوهاي خود را از دست داده است. زيرا هدف اين است که با عملکرد دستگاههاي اطلاعاتي منطقه­اي و بين المللي براي تزلزل امنيتي و سياسي و جدالهاي بي­نتيجه و آزمنديهاي ضعيف و تداوم منافع بين المللي هم چنان به عنوان يک ميدان باقي بماند و نمي­خواهند وطني باشد که مسؤولان و شهروندان آن حول محور وحدت لبنانيها و ساختن آينده گرد هم جمع شوند.