خطبه جمعه، 18 مرداد ماه 87

بیروت؛ 6 شعبان 1429 هـ برابر با 8 / 8 / 2008م

 

 

 

مطالب مهم خطبه اول: امام حسین(ع) تجسم بخش رسالت اسلام / مسؤولیت مکتبی / حضرت عباس(ع) مجاهد مکتبی / علم و زهد امام زین العابدین(ع) / امام زین العابدین(ع) پیشوای دوران.

 

مطالب مهم خطبه دوم: فلسطین و فاجعه برادر کشی / جنگ آمریکایی اسرائیلی علیه ایران / لبنان، ساختار متمدنانه ای برای تأکید نقش مقاومت.

خطبه اول:

امام حسین(ع) تجسم بخش رسالت اسلام

خداوند متعال در قرآن مجید می فرماید: «إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً» (احزاب/33). روزهای گذشته با ایام ولادت امام حسین(ع) در سوم شعبان و ولادت ابوالفضل العباس(ع) در چهارم شعبان و ولادت امام علی بن الحسین زین العابدین(ع) در پنجم شعبان مصادف بود.

این نامهای نورانی، یادآور نورانیت معنویت و جهاد در راه خدا و معرفتی است که به خردهای مردم روی می آورد تا بدانها عمق ببخشد و در تپشهای قلبشان جریان می یابد تا بدانها خیر و محبت و ایمان ببخشد و در زندگیشان پویایی می یابد تا زندگی را بر اساس عدالت و رضایت الهی بنیاد نهد.

وقتی در ولادت امام حسین(ع) به یاد آن حضرت می افتیم، از این مناسبت، یک شادمانی مکتبی را الهام می گیریم. زیرا وقتی به ژرفای مصیبت هم وارد می شویم، در آن نیز همین شادی را ملاحظه می نماییم. شادمانی رسالت در حرکت امام حسین(ع) و شادمانی رویکرد ارزشهای معنوی اخلاقی انسانی در شخصیت آن بزرگوار که به تمام دنیا رویکرد داشت. چرا که امام حسین(ع) آیینه تمام نمای جدش بود. عقلش از عقل او و قلبش از قلب او و حرکتش از حرکت او و زندگیش از زندگی او نشأت می گرفت. ما این را از فرمایش پیامبر(ص) الهام می گیریم که فرمود: "حسين مني و أنا من حسين" یعنی وجود پیامبر از رسالت حسین است. همان رسالتی که در شخصیت پیامبر و فرزندانش حسن و حسین و نیز شخصیت علی و زهرا(ع) تبلور یافته بود و آنان همگی سرشار از پاکی و طهارت بودند. طهارت عقل و روح و جسم و رسالت و حرکت.

امام حسین(ع) در آغاز حرکت خویش فرمود: "لم أخرج أشراً ولا بطراً، ولا مفسداً ولا ظالماً، إنما خرجت لطلب الإصلاح في أمة جدي(ص)، أريد أن آمر بالمعروف وأنهى عن المنكر، وأسير بسيرة جدي وأبي علي بن أبي طالب، فمن قبلني بقبول الحق فالله أولى بالحق، ومن ردّ عليّ هذا أصبر حتى يقضي الله بيني وبين القوم بالحقّ، والله خير الحاكمين" آن حضرت در قبال نقاط ضعف و روند رو به انحراف امت اسلامی شدیداً احساس مسؤولیت می کرد. گویا می دید که جدش امت اسلامی را به عنوان نزد او باقی گذاشته است، همان گونه که امانتی نزد پدر و برادرش بود.

 

مسؤولیت مکتبی

در نامه امام حسین(ع) به مردم بصره در آغاز حرکت ایشان آمده است: " اما بعد! خداوند محمد را بر خلقش برگزید و با نبوتش او را کرامت بخشید و با رسالتش او را برگزید سپس او را به سوی خودش ستاند در حالی که به بندگان خدا و اولیائش و اوصیایش و وارثانش نصیحت کرد و در بین مردم شایسته ترین مردم به مقامش بود و آن چه را بواسطه او نازل شده بود ابلاغ کرد و ما خانواده او هستیم – ما دارای مشروعیت هستیم و حق داریم که از طریق رسول خدا و دستور خداوند، مردم را رهبری کنیم – پس قوم ما بر ما انحصار طلبی کردند ولی ما چشم پوشی کردیم – با این که حق داشتیم با ایشان بجنگیم – چرا که از تفرقه بدمان می آید – برای وحدت اسلامی – و خواهان عافیت هستیم – نه عافیت طلبی شخصی که عافیت امت اسلامی – در حالی که ما می دانیم نسبت به آن کسانی که به امر خلافت چسپیدند ما سزاوارتریم. با این نامه فرستاده ام را به سوی شما فرستادم در حالی که شما را به سوی کتاب خدا و سنت پیامبرش فرا می خوانم. چرا که سنت مرده است – با این حکومت ستمگر و منحرف – و بدعت زنده شده است. پس اگر دعوتم را اجابت نمایید و از من اطاعت کنید شما را به راه درست راهنمایی می کنم." بدین ترتیب امام حسین(ع) حرکت خویش را آغاز کرد تا با تمام مظاهر ظلم و ستم مبارزه نماید.

ایشان در وصیتی به فرزندش علی بن حسین(ع) می فرماید: "فرزندم! از ستم به کسی بپزهیز که در برابر تو غیر از خداوند یاوری ندارد."

ایشان به کسانی که می خواستند با نافرمانی خداوند به خواسته­های خود برسند، مثل بسیار کسانی که برای تأمین منافع شخصی خود از ستمگران پیروی می کنند می فرمود: "هر کس کاری را به نافرمانی خداوند بخواهد، از  آنچه امید دارد، رفتنی­تر و به آنچه حذر دارد سریعتر باشد."

در حدیث آمده است که فردی نزد امام حسین(ع) گفت: نیکی به نااهل باعث تباه شدن آن خواهد شد. امام حسین(ع)  فرمود: "این گونه نیست. بلکه مثل بخشش ابر بهار باش که بر فاسق و فاجر یکسان می بارد." یعنی وقتی انسان کار نیکی انجام می دهد ریشه­اش باید خیر دوستی خودش باشد و نیکی خود را در اختیار همه مردم قرار دهد چه مستحق باشند و چه نباشند.

آن بزرگوار می فرمود: "چیزی را که توان نداری به عهده مگیر و متعرض چیزی که درک نمی­توانی – بدان نمی­رسی- مشو و برای چیزی که از پس از آن بر نمی­آیی آمادگی مگیر و جز به ان اندازه که در اختیار داری انفاق مکن – به آن اندازه­ای که داری خرج کن نه بیشتر از آن - و جز به آن اندازه که انجام داده­ای پاداش مخواه – اگر خواهان احترام و تکریم مردم هستی خودت هم باید به این فکر کنی که برای آنان چه کرده­ای- مگر آن چه را که خود دیده ای و جز به اندازه ای که به اطاعت خدا نائل شده­ای شادمان نشو حال آن که شایسته آن نبوده­ای."

التزام ما به امام حسین(ع) التزام به رسالت و عدالت و همه ارزشهای اخلاقی است. التزام به عزت است. چرا که آن حضرت فرمود: "به خدا سوگند! دست ذلت به شما نمی­دهم و چون برده امر شما را نمی پذیرم." و فرمود: "هیهات منا الذلة" که شعار امام حسین(ع) در زندگی بود. پس اگر شما هم می خواهید به امام حسین(ع) ملتزم باشید، باید در قالب امت اسلامی حرکت کنید تا سرهای دشمنان را بزنید. نه این که با قمه بر سر خودتان بزنید. باید با تازیانه بر پشت مستکبران بنوازید. زیرا حسین(ع) یعنی دین و رسالت.

 

حضرت عباس(ع) مجاهد مکتبی

اما عباس(ع) آن مجاهد مرد عالم و مکتبی بود که در تمام حرکات خود در کنار امام حسین(ع) بود. روایت شده است که وقتی دست راستش قطع شد فرمود: "به خدا سوگند اگرچه دست راستم را قطع کردید، اما من همواره از دینم حمایت می­کنم." از همان دینی حمایت می­کنم که امام حسین(ع) برای گسترش و تثبیت و ارتباط یافتن مردم با آن دست به قیام زده است. من به خاطر نسبت خود از امام حسین(ع) دفاع نمی کنم بلکه چون ایشان امام واجب الاطاعة است از ایشان فرمان می­برم. بنابراین به جهت خط اسلامی اصیلی که خداوند می خواهد مردم در آن روان باشند در کنار امام حسین(ع) گام در راه این پیکار نهاده ام.

در باره عباس(ع) از امام زین العابدین(ع) آمده است: "خدا رحمت کند عباس را که فداکاری کرد و بلا دید و خودش را فدای برادر کرد." و نیز امام صادق(ع) فرمود: "عموی ما عباس بن علی بصیرت نافذ و ایمان قوی داشت و در کنار ابی عبدالله جهاد کرد و بسیار بلا دید و شهید گردید." بنابراین التزام به محبت حضرت عباس(ع) التزام به حمایت دین و حفاظت از نمادهای مقدس اسلامی مانند پیامبر(ص) و ائمة(ع) است.

 

علم و زهد امام زین العابدین(ع)

اما در باره امام زین العابدین(ع) بسیاری و از جمله ابن حجر در صواعق المحرقة خود گفته است: "زین العابدین که در علم و زهد و عبادت جانشین پدرش گردید. وقتی که وضو می گرفت رنگش زرد می شد. در این مورد با ایشان عرض شد. فرمود: نمی دانید در برابر چه کسی ایستاده ام. او بسیار با گذشت و اهل مدارا بود. حتی فردی به او دشنام داد ولی او خود را به غفلت زد. او باز گفت: به من توجه کن! حضرت فرمود: و از تو روی می گردانم." که به آیه کریمه «خذ العفو وامر بالعرف و اعرض عن الجاهلین» (اعراف/199) اشاره دارد.

عبدالله بن الحسن در باره امام زین العابدین(ع) می گوید: "مادرم فاطمه بنت الحسین(ع) به من دستور می­داد که در کنار دایی­ات علی بن الحسین بنشین. من نیز در کنار او ننشستم مگر این که کاری نیکی را که از او بهره برده بودم انجام دادم یا با دیدن خشیت او در برابر خداوند متعال خشیت خداوند در قلب من پدید آمد یا علمی را از او بهره بردم."

سفیان بن عیینه می­گوید که به زهری گفتم: آیا علی بن الحسین را دیدی؟ گفت: آری او را دیدم و کسی برتر از او را ملاقات نکردم. به خداوند سوگند! دوستی نهان و دشمنی آشکار برای او ندیدم. گفته شد: چگونه؟ گفت: "زیرا کسی را ندیدم که هر چند او را دوست دارد، ولی از شدت آگاهی نسبت به فضلش بدو رشک می­برد و کسی را ندیدم که هر چند او را دشمن می دارد، ولی از شدت مدارایش با او مدارا می ورزد." و گفت: "هاشمی­ای برتر و فقیه­تر از علی بن الحسین را ندیدم." و از شافعی روایت شده است که گفت: "او فقیه­ترین مردم مدینه بود."

 

امام زین العابدین(ع) پیشوای دوران

امام زین العابدین(ع) در باره صبر بر آزار و اذیت فرمود: "جرعه­ای را ننوشیدم که برای من دوست داشتنی­تر از جرعه خشمی باشد که صاحبش را با آن تلافی ننمایم." از ایشان روایت شده است که فرمود: "سه گروهند که اگر هر کس از مؤمنان جزو آنان باشد در سایه حمایت خداوندی قرار دارد و خداوند در روز قیامت او را در سایه عرش خود قرار دهد و او را از بیتابی آن روز بزرگ ایمن دارد. فردی که آن چه را برای خودش می­خواهد به مردمی که بدو نیاز دارند بدهد – آن چه را برای خود دوست دارد برای مردم هم بخواهد و آن چه را برای خود نمی پسندد برای مردم هم دوست نداشته باشد – و فردی که قدمی برندارد مگر این که بداند آن قدم در اطاعت الهی است و یا در معصیت او و فردی که از برادر خود عیب جویی نکند مگر این که آن عیب را از وجود خودش بزداید و برای مرد کافی است که پرداختن به عیوبش او را از پرداختن به عیوب مردم باز دارد."

زهری درباره تعصب حدیثی را از امام زین العابدین(ع) روایت می­نماید. آن حضرت می­فرماید: "تعصبی که صاحبش به جهت آن گنهکار است این است که فرد بدان قوم خود را از خوبان دیگران بهتر ببیند. تعصب این نیست که فرد قوم خود را دوست داشته باشد بلکه تعصب این است که قوم خود را بر ستم یاوری نماید."

ما امام زین العابدین(ع) را به کثرت عبادت و اندوه بسیار بر پدرش امام حسین(ع) می­شناسیم. ولی وقتی سیره آن حضرت و جامعه اسلامی آن زمان را مورد بررسی قرار می­دهیم می­بینیم که او استاد دوران اسلامی خویش بود. علما و مورخان و فرهیختگان به سوی آن حضرت می­شتتافتند تا علوم سودمند را از ایشان فراگیرند. لذا وقتی روایات امام زین العابدین(ع) را بررسی نماییم می­بینیم که آن بزرگوار تمام تلاشش این بود که سطح جامعه اسلامی را در همه زمینه­ها ارتقا ببخشد. در دعاهای خویش با خدا بود و چگونگی انقطاع به سوی خداوند و اخلاص نسبت به او را به خوبی می­توان در آنها دید. باید این دعاها را بخوانیم. چرا که این ادعیه مدرسه اسلامی دارای ابعاد گوناگونی است معرفت و اخلاص برای خداوند در آنها بسیار است و از ارزشهای انسانی و اجتماعی و همه آن چیزهایی انسان را به بالاترین درجات نیکی و قرب به خداوند می­رساند، سرشار است.

ما اهل بیت(ع) را دوست داریم. زیرا آنان بالاترین درجات نزدیکی و معرفت به خداوند متعال و مهرورزی به مردم و وفاداری به دین هستند. اگر به راستی در خط ولایت ایشان حرکت می­کنیم، باید در خط رسالت ایشان نیز حرکت نماییم. اهل بیت(ع) فقط مصیبت نیستند که آنان را یاد آور شویم، هر چند که مصیبت از هر سوی زندگی آنان را احاطه کرده بود. ولی رسالت ایشان بسان رسالت جدشان پیامبر(ص) بود. ما نیز باید طوری کنیم که التزام خود را به رسالت نشان دهیم. خصوصاً در این شرایط دشوار کنونی که استکبار جهانی به جنگ با عقیده و شریعت و روش اسلام برخاسته است.

این همان خط اهل ببت(ع) است و ما هم باید در این خط روان باشیم و آن را خاستگاه حرکت خویش قرار دهیم. زیرا التزام به خط اهل ببت(ع) همان التزام به خط و روش رسول خدا(ص) است. از این رو وقتی برای آنان مراسم جشن می­گیریم هدف ما این است که به زندگی و میراث و سیره آنان روی بیاوریم. سلام خدا بر آنان روزی که به دنیا آمدند و روزی که از دنیا رفتند و روزی که دوباره نزد خداوند «فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر» (قمر/55) زنده شوند.

 

 

خطبه دوم:

بسم الله الرحمن الرحیم

ای بندگان خداوند تقوای الهی را رعایت نمایید. ببینیم که در اطراف ما چه می­گذرد؟

 

فلسطین و فاجعه برادر کشی

در فلسطین اشغالی، تؤطئه یهودی استکباری طبق طرحی از پیش تعیین شده، جریان دارد و جنگ فلسطینی با فلسطینی وارد مرحله تازه ای شده است. به نحوی که در غزه و کرانه باختری برادر برادر را آواره می­نماید تا تصویر خجالت آور و عیبناکی کامل شود که در آن دهها تن به جلاد صهیونیستی پناه ببرند. همان جلادی که با وجود ساختن بزرگترین فاجعه برای فلسطینیها، می­خواهد سیمای تازه ای از خود به دنیا نشان دهد.

این صحنه خطرناک جز با پیشرفت سیاست شهرکسازی اسرائیلی در اراضی فلسطینی کرانه باختری و خصوصاً قدس تکمیل نخواهد شد. تا این که تعداد شهرک نشینان یهودی در کرانه باختری به نیم میلیون نفر بالغ شوند و در نهایت مناطقی که در در اختیار فلسطینیها باقی می ماند 38.3% کل اراضی کرانه باختری باشد. این علاوه بر دیوار نژادپرستانه حائل است که بسیاری از عرصه های فلسطینی را در کرانه باختری مصادره کرده است و دشمن ساکنان آنها را از روستاها و مزارعشان آواره ساخته است یا به محاصره­شان در آورده و یا به قتلشان رسانیده است.

ما در برابر این قضایا از میزان جدی بودن دیدارهای دو جانبه رئیس تشکیلات فلسطینی و نخست وزیر دشمن و گفتگوهای بی­محتوایی که حاوی امید به دولت فلسطینی نیست می پرسیم. از زمان اشغال فلسطین و تصمیم سازمان ملل متحد برای تقسیم فلسطین و بازگشت آوارگان، روش یهودیان این بوده است که با عامل زمان بازی کنند. این عامل فقط خوابهای رنگینی را در اختیار فلسطینیها قرار می دهد. بدون این که از سوی سازمان ملل متحد و دولتهای عربی فشاری به اسرائیل وارد شود. دولتهای عربی پیش از این که در نشست بیروت صلح را مکتوب کنند، پرچم صلح را برای دشمن برافراشته بودند. در حالی که مقاومت فشارهای بسیاری را تحمل می­نماید که شرایط دشمن را بپذیرند.

ما به فلسطینیها عرض می­کنیم: وضعیت رژیمهای عربی و جامعه عرب فاجعه­بار است. دولتهای اسلامی و سازمان کنفرانس اسلامی نیز وضعیت مصیبت­باری دارند. چرا که حتی ترس دارند در حمایت از آنان و قضیه فلسطین، بیانیه­ای صادر کنند. ولی فاجعه بزرگتر این است که خود فلسطینیها قضیه فلسطین را به مسلخ درگیریهای داخلی و دستگیریهای دو طرفه در کرانه باختری و نوار غزه برده­اند. آن هم به گونه­ای که برای همگان چنین برداشتی حاصل شده است که اهتمام به موجودیتهای فردی و کوچک بزرگتر از اهتمام به موجودیت فلسطین واحد شده است.

ما از برادران فلسطینی خود می خواهیم که این روند را متوقف کنند و متوجه خطرناکی درگیریهایی که ممکن است ملت را از موقعیت ایستادگی و رویارویی با دشمن به سوی رنج و یأس سوق دهد باشند. این درگیری مجال را برای رژیم صهیونیستی و هم پیمانان آن و خصوصاً دولت آمریکا فراهم می نماید که طرح جهنمی خود را برای کامل کردن طرح یهودی و مصادره باقیمانده سرزمینهای فلسطینی به اجرا در آورد. ما از تمام آن کسانی که در دنیای عرب، هنوز هم چیزی از وجدان و عزت و کرامت برایشان باقی مانده است، می خواهیم که از این ملت له شده و مجروح که در برابر استکبار جهانی ایستاده است، حمایت کنند . چرا تمام استکبار جهانی به جهت داشتن کینه علیه اعراب و عربیت و اسلام و مسلمین، از راهبردهای اسرائیلی حمایت  به عمل می­آورد.

 

جنگ آمریکایی اسرائیلی علیه ایران

اگر به جنگ سیاسی و رسانه ای آمریکایی و اروپایی علیه ایران بپردازیم می بینیم که این جنگ هرازگاه رنگی به خودش گرفته و از قدرتهای صنعتی و هسته ای دنیا می خواهد که به رویارویی با ایران اقدام کنند. بهانه ایشان هم این است که هر آن امکان دارد برنامه هسته ای مسالمت آمیز ایران به برنامه نظامی تبدیل شود. بنابراین هرازگاه از طریق کنفرانسهای تلفنی ایجاد شده بین آمریکا و دولتهای غربی به اضافه چین و روسیه، می خواهند که این کشورها در حالتی از بسیج دائمی بسر برند. گویا ایران بر دروازه های اروپا و آمریکا قرار گرفته است.

ما و همین طور خود این دولتها همه به خوبی می دانند که علت این همه تحرکات اسرائیل است که مسؤولان آن همیشه بر دروازه های آمریکا قرار دارند تا بر هم پیمانان اروپایی خود فشار بیاورد که آنان تنور این قضیه را هم چنان گرم نگهدارند و به اسرائیل اطمینان لازم را بدهند. همان اسرائیلی که تمام زرادخانه های هسته ای و سلاحهای آمریکا و معاهدات مرتبط با سامانه موشکی آمریکا برایش کفایت نمی نماید.

مسأله هسته ای مسالمت آمیز ایران وارد پرونده اسرائیل شده است که در آن نقشها بین آمریکا و غربیها توزیع شده است. آخرین این نقشها هم اعمال محاصره اقتصادی شدیدتر علیه ایران است. ما نسبت به این مسأله هشدار می دهیم. چرا که این اقدام نشانه اعلام جنگ سیاسی و اقتصادی علیه یک دولت اسلامی بزرگ است تا جلو دستیابی آن را به توان علمی و فناوری بگیرد. زیرا دنیای استکبار هرگز نمی پذیرد که یک دولت اسلامی نمونه از نظر علمی و تمدنی و برخوردار از خود کفایی تبارز نماید. بنابراین بر ملل اسلامی و جنبشهای بازدارنده است که با استفاده از تمام امکانات موجود و مناسب برای مقابله با این فشارها آمادگی بگیرند.

 

لبنان، ساختار متمدنانه ای برای تأکید نقش مقاومت

به پرونده داخلی خودمان بازگردیم. همگان ملاحظه کردند که دشمن از ذکر شدن مقاومت در بیانیه کاری لبنان احساس صدمه کرده است. چرا که در این بیانیه کاری، مقاومت در کنار ارتش و ملت لبنان، موظف به آزادسازی سرزمین لبنان و مقابله با دشمن در نظر گرفته شده است. در چنین فضایی دشمن شروع کرده است به سخن گفتن از توان رو به افزایش مقاومت برای مقابله با هواپیماهای جنگی دشمن و در این رابطه نامه­هایی را برای نیروهای یونیفل فرستاده است تا با این امر مقابله نماید. حتی دشمن سعی دارد که یونیفل را رو در روی مقاومت قرار دهد. زیرا از هماهنگی ارتش و مقاومت هراس دارد. چرا که این هماهنگی باعث خواهد گردید که اگر بار دیگر دشمن به فکر تجاوز به لبنان بیفتد، تاوان بیشتری  را بدهد.

ما می دانیم که ترس اسرائیل و اضطراب آمریکا از آن چه در بیانیه کاری کابینه لبنان آمده است همان چیزی است که لبنان می تواند بر اساس آن بنا شود. زیرا ما به مقاومتی نظر داریم که از دولت حمایت  کرده و در پی از بین بردن آن نیست. بلکه دوشادوش ارتش در پی حمایت از موفقیت آزادسازی و جلوگیری از تجاوزگری و آزاد ساختن بقیه سرزمین لبنان است. همین طور ما به دولتی نظر داریم که از مقاومت­گران حمایت نماید و به حرکت و مقاومت و جهاد و تلاش بزرگشان احترام بگذارد. خواست ما از کشور این است که پیرامون ساختار نمونه ای که بتواند در دنیای اسلام و جهان عرب مورد پیروی قرار گیرد و این که مقاومت مردمی می تواند دشمن را به زانو در آورد یک گفتگوی جدی و  منطقی صورت گیرد. پس از آن باید بین تمام بخشهای کشور پیوند محکمی را آورد که باعث تقویت دولت شود.

ما به همه لبنانیها عرض می نماییم: شما در بیانیه کاری کابینه لبنان، ساختار را پشت سر گذاشتنید و الآن وقت آن رسیده است که دولتی قوی و مسؤول و متوجه به دغدغه ها و مشکلات و نیازهای خود را تشکیل بدهید. خصوصاً در ارتباط با مسأله برق که مردم دو فیش می دهند یکی به شرکت برق و دیگری به صاحبان ژنراتورها. اما بهای سوخت آن قدر بالا رفته است که طبقات محروم را داغ زده است و باقی مانده توان معیشتی و اجتماعی ایشان را به آتش کشیده است.

اما تلفن نیز دارای دو فیش شده است. یکی ثابت و دیگری موبایل. اما اقساطی که مردم به مدارس خصوصی می دهند در طول سال هم افزایش پیدا می نماید. رهبران می دانند که کشاورزی در لبنان مرده است. زیرا هزینه های تولید آن قدر افزایش یافته است که قیمت فروش آن را برآورده نمی کند. به جهت تجاوزگریهای متعدد اوضاع صنعت نیز ضعیف شده است. خصوصاً در حومی جنوبی بیروت که صنعتگران نتوانسته اند دستگاههای خود را جایگزین کنند. ولی در چنین شرایطی رهبران در عرصه درگیری پیرامون تشکیل دولتی که چندی است متولد شده و بیانیه کاری کابینه آن آمیخته با کلمات مبهم است، توجهی به مردمی که زیر خط فقر قرار دارند و در آتش محرومیت می سوزند ندارند.

شهروندان فقط نام دولت را می شنوند ولی در واقعیت آن را نمی بینند. آنها سالها در انتظار حمایت دولت بوده اند اما الآن ناامید شده اند. زیرا بیشتر آن کسانی که پرچم دولت را برداشته اند همان کسانی هستند که ساختار دولت را بر سر همه ویران کرده اند و اکنون هم به رهبر تبدیل شده اند. مردم محروم شده از حقوق معیشتی از آماده شدن برای شرکت در جشنواره های انتخاباتی که بسیاری از رهبران طائفه ای و مذهبی برنامه ریزی کرده اند تا کشور را وارد تعصبات شخصی و حزبی خود کنند متنفرند. سؤال از دولت جدید این است: آیا نگاه شما به وزارت، برتری جویی بر مردم است یا این که آن را مسؤولیتی می دانید که از طریق آن می خواهید مشکلات شهروندان را حل نمایید؟

آرزوی ما این است که دولت به شکل امین و مخلص و حساب شده و متقن برای ساختن دولتی مستقل و کارآمد و مسؤول در قبال شهروندان به وظایف اجرایی خود عمل نماید.