خطبه جمعه، 11 مرداد ماه 87

بیروت؛ 29 رجب 1429 هـ برابر با 31 / 7 / 2008م

 

 

 

مطالب مهم خطبه اول: مبعث روز ولادت اسلام / رحمت و بشارت مکتبی / صفات رسول خدا / توصیه­های پیامبر به مسلمانان / اسلام قانونگذار وحدت و آزادی / إسراء و معراج، سفر فرهنگی پیامبر.

 

مطالب مهم خطبه دوم: دولت آمریکا و ویران کردن روشمند قضیه فلسطین / تکفیریها و اتخاذ مواضع خونبار / لبنان، دموکراسی توافقی و شهروند سالاری / مقاومت، جدال بین مشروعیت و حاشیه افکنی.

خطبه اول:

مبعث روز ولادت اسلام

خداوند متعال در قرآن مجید می­فرماید: «کما أرسلنا فیکم رسولاً منکم یتلو علیکم آیاته و یزیکیکم و یعلمکم الکتاب و الحکمة و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون» (بقرة/151) «إنا أرسلناک بالحق بشیراً و نذیراً و لاتسأل عن أصحاب الجحیم» (بقرة/119) «و أنزل الله علیک الکتاب و الحکمة و علّمک ما لم تکن تعلم و کان فضل الله علیک عظیماً» (النساء/113).

بیست و هفتم ماه رجب روز ولادت اسلام است. اراده الهی بر این قرار گرفته بود که پیامبرش حضرت محمد(ص) ندای اسلام را بلند نماید و بدان دعوت نماید و برای این که خردهای مردم را به روی آن بگشاید و زندگیشان را به روی شریعت خود باز نماید و توحید در الوهیت و عبادت و شریعت را در وجود آنان تثبیت نماید.

خداوند متعال پیامبرش را به حق فرستاد تا اگر مردم در راه راست روان شدند آنان را به بهشت بشارت دهد و اگر از آن منحرف شدند آنان را به آتش جهنم بیم دهد و آیات الهی را به آنان ابلاغ نماید و با رشد دادن عناصر خیر و معیارهای تقوا، جانهای ایشان را پاک و پاکیزه گرداند و آنان را به انسانهایی تبدیل نماید که در خط  تقوا و عدالت و نیکی، انسانیت خویش را حفظ کرده­اند.

خدای متعال از پیامبرش می­خواهد همان پیام آور معلمی باشد که تمام کتاب را به مردم آموزش می­دهد. لذا کتاب الهی را برایشان می­خواند و تفسیر می­نماید: «قد جاءکم من الله نور و کتاب مبین» (المائدة/15) زیرا قرآن کریم همان نور الهی است و از جانب پروردگار آمده است تا خردها و جانها و زندگی مردم را روشن و نورانی نماید و آن چه را که نمی­دانند به ایشان بیاموزد  و با جهالتی که سالیان دراز در آن بسر برده اند و عقب ماندگی که باعث گردیده است به گونه­ای پوشیده و مبهم فکر کنند، مبارزه نماید.

پیامبر اسلام(ص) کوشید آن چه را که خداوند فقط به او آموخته بود به دیگر مردم بیاموزد: «و علّمک ما لن تکن تعلم» (النساء/113) او از پیامبرش می­خواهد در حالی که بیسواد مادر زاد است به بالاترین و وسیع­ترین درجات علم و معرفت نائل شود: «و ما کنت تتلو من قبله من کتاب و لاتخطه بیمینک إذا لارتاب المبطلون» (عنکبوت/48) ولی همین بیسوادی او دیدگان خرد مردم را به والاترین دستاوردهای خرد بشری گشود. او به مردم آموخت که چگونه بخوانند و بنویسند و گفتگو کنند و مجادله نمایند.

 

رحمت و بشارت مکتبی

همین طور پیامبر(ص) حرکت کرد تا شاهدی بر امت اسلامی باشد: «إنا أرسلناک شاهداً و مبشّراً و نذیراً * و داعیاً إلی الله بإذنه و سراجاً منیراً» (الاحزاب/45-46). بنابراین او همان چراغی است که عقل و قلب و هستی و زندگی را روشن و نورانی می­گرداند و با حق و حقیقت به سوی خداوند متعال دعوت می­نماید. او همان بشارت دهنده­ای است که به رضوان الهی بشارت و از خشم خداوند متعال بیم می­دهد. او همان رحمتی است که خداوند به واسطه او به انسانیت رحم کرده است. چرا که اسلام نشان دهنده رحمت در فکر و قانون و روند زندگی و روابط انسانی است که در تمام امور زندگی به تحول و پیشرفت نظر دارد.

از این رو خداوند سبحان پیامبرش را از طریق ویژگی بشر بودنش به مردم معرفی کرده است: «قل إنما بشر مثلکم یوحی إلیّ» (الکهف/110) پس من نیز مثل شما می­خورم و می­آشامم و لباس می­پوشم. ولی تنها تفاوت بین من و شما این است که من با خدا ارتباط داریم و به من وحی می­شود. پس من به عنوان ثروتمندی که گنجینه­های دنیا را در اختیار دارد و یا فردی که از غیب حرف می­زند به سوی شما نیامده­ام. بلکه خداوند فقط به آن اندازه که در رسالت خود بدان نیاز دارم به من از غیب آموخته است: «تلک من أنباء الغیب نوحیها إلیک ما کنت تعلمها أنت و لاقومک من قبل» (هود/49) «قل ما کنت بدعاً من الرسل و ما أدری ما یفعل بی و لا بکم إن أتّبع إلا ما یوحی إلیّ» (الحقاف/9).

از همین رو معتقدیم آن کسانی که مدیریت هستی را به پیامبر(ص) و ائمه(ع) نسبت می­دهند و می­گویند که آنان ولایت تکوینی بر هستی دارند، این اعتقادشان مخالف قرآن است. زیرا خداوند از زبان پیامبرش در قرآن می­فرماید: «ولو کنت أعلم الغیب لأستکثرت من الخیر و ما مسّنی السوء» (الاعراف/ 188). پس پیامبر با ویژگی بشر بودن خود به سوی انسانها آمده است و اسلام را همان گونه که خداوند شاخصه­های عمومی آن را به تصویر کشده، برای انسانها معرفی کرده است. «ألذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدوه مکتوباً فی التوراة و الانجیل یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر – تا این که مردم منکری را در زندگی خود انجام ندهند که اسباب خشم و غضب پروردگار را فراهم آورد- و یحلّ لهم الطیبات و یحرّم علیهم الخبائث – آن چیزهایی که مردم از آن نفرت دارند – و یضع عنهم أصرهم – آن سنگینی­هایی که حمل آنها برای مردم دشوار است – والاغلال التی کانت علیهم» (الاعراف/157).

خداوند متعال از پیامبرش می­خواهد به مردم بیاموزد که چگونه خدای خود را دوست بدارند و چگونه در دوستی او را یگانه بدانند، همان گونه که در عبادت و اطاعت نیز او را یگانه می­دانند. لذا پیامبر به مردم می­فرمود: «إن کنتم تحبون الله فاتبعونی – از دین من پیروی نمایید و به وحیی که خداوند به من نازل کرده است ملتزم بمانید – یحببکم الله و یغفر لکم ذنوبکم» (آل عمران/ 31).

 

صفات رسول خدا

امام علی(ع) پسر عمو و برادر پیامبر(ص) او را این گونه توصیف می­نماید: «خداوند او را دعوتگر به سوی حق و گواهی برای مردم فرستاد. پس او نیز به شکل کامل وظیفه تبلیغ رسالت الهی را به انجام رساند و در راه او قدرتمندانه  و غیر عذر خواهانه با دشمنانش جهاد کرد. پیشوای پرهیزگاران بود و بصیرت هدایت جویان.»

در جایی دیگر امام علی(ع) در باره پیامبر(ص) چنین می­فرماید: «خداوند یکی از بزرگترین فرشتگانش را بر آن حضرت گمارد تا شب و روز او را به راه خوبیها و اخلاق نیک دنیا ببرد.» «خداوند او را ابلاغگر رسالتش و کرامتی  برای امتش و بهاری برای اهل زمانه اش و سبب والایی یارانش و شرافتی برای انصارش قرار داد.»

 

توصیه­های پیامبر به مسلمانان

پیامبر(ص)خطاب به قومش می­فرماید و می­دانیم که سخن ایشان با قومشان به همه مسلمانن در همه مکانها و زمانهاست. ایشان می­فرماید: «ای مردم! خدای شما یکی و پدر شما یکی و همه شما از آدمید و آدم از خاک بود. به درستی که گرامی­ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست. عرب بر عجم برتری ندارد جز به تقوا.»

در باره رابطه مسلمانان با یکدیگر به ایشان می­فرمود: «ای مردم! خون و مال شما بر شما حرام است – با قتل و غارت به یکدیگر تعدی و تجاوز واموال یکدیگر را به ناحق نخورید – تا این که خدای خود را ملاقات کنید مثل حرمت امروز – روز عید قربان – در این ماه -  ماه حرام – در این سرزمین – سرزمین حرام – آیا ابلاغ کردم؟ خدایا گواه باش! پس هر کس امانتی نزد اوست باید آن را به امانت دهنده بازگرداند. در باره زنان از خدا پروا نمایید و به آنان به نیکی توصیه نمایید. آیا ابلاغ کردم؟ خدایا گواه باش! ای مردم! مؤمنان با یکدیگر برادرند و برای کسی جایز نیست که جز با رضایت برادرش مال او را بردارد. آیا ابلاغ کردم؟ خدایا گواه باش!»

سپس به ایشان می­فرماید و گویی مسلمانان آینده را نیز می­بیند: «پس از من کافر برنگردید که گردن یکدیگر را بزنید. زیرا در میان شما چیزی را گذاشته­ام که اگر بدان دست یازید هرگز گمراه نشوید. کتاب خدا و عترت من اهل بیت من.»

عزیزان! وقتی که به دنیا نگاه می­کنیم می­بینیم که دنیای کفر و استکبار جنگ تمام عیاری را عیله عقاید و احکام و زندگی و امت اسلامی به راه انداخته­اند. از این رو بر عهده تمام مسلمانان است که مثل یاران پیامبر(ص) و مسلمانان صدر اسلام، متحد و یکپارچه و نسبت به یکدیگر مهربان باشند و آن گونه که خداوند متعال می­فرماید به یکدیگر رحم و شفقت داشته باشند: «محمد رسول الله والذین معه أشداء علی الکفار رحماء بینهم.» (الفتح/29).  ولی متأسفانه ما به یکدیگر سخت­گیر و با کافران مهربان شده ایم. زیرا بسیاری از مسلمانان سعی می­کنند که به آمریکا و اسرائیل و اروپا رحم و مروت داشته باشند ولی به برادران مسلمان خود مهربانی نکنند.

 

اسلام قانونگذار وحدت و آزادی

مسؤولیت ما در این زمینه وحدت اسلامی است: «واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولاتفرقوا» (آل عمران/103). ما معتقدیم که مستکبران، پادشاهان و امیران و وزیران و احزابی را در کشورهای اسلامی ما موظف کرده اند که جنبشهای خواهان آزادی و عزت و کرامت را به محاصره در آورند. از این رو باید به رسول خدا(ص) و علی(ع) قهرمان اسلام اقتدا کنیم که پیامبر در جنگ خیبر درباره او فرمود: «فردا پرچم را به دست مردی می­دهم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش او را دوست دارند. پیوسته حمله می­برد و فرار نمی­نماید. بر نمی­گردد تا این که خداوند به دست او فتح و پیروزی را رقم زند.» زیرا علی(ع) بیش از آن که به خود و خانواده­اش بیندیشد، به تمام اسلام می­اندیشید.

عزیزان! اگر خدا را دوست داریم وظیفه داریم که بکوشیم تا اسلام قوی شود و مسلمانان امت واحده باشند. اگر پیامبر(ص) را دوست داریم وظیفه داریم که رسالت او را حفظ نماییم. اگر علی(ع) و خاندان پاک او را دوست داریم باید در خط اسلام اصیل به سیره و روش آنان اقتدا کنیم.

پس در مبعث که روز ولادت اسلام است، باید این روند اسلامی را ادامه دهیم تا بخشی از آن شویم. تا این که مسلمانان فقط در قالب عدد و رقم باقی نمانند که تعدادشان به یک و نیم میلیارد نفر می­رسد بلکه از نظر علم و خبرگی و جنبش و رویارویی  و عزت و کرامت نیز به یک قدرت در دنیا تبدیل شوند.

 

إسراء و معراج، سفر فرهنگی پیامبر

بیست و هفتم ماه رجب، سالروز إسراء و معراج است. در قرآن مجید درباره إسراء آمده است: «سبحان الذی أسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام إلی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا إنه هو السمیع البصیر» (الاسراء/1) خداوند متعال می­خواهد که پیامبرش را با مسجد الاقصی آشنا نماید تا در آن با تمام پیامبران ملاقات نماید و پایانی برای راه پیامبری باشد. همین طور در مرحله معراج، در سوره نجم آن چنان که خداوند متعال می­فرماید: «لقد رأی من آیات ربّه الکبری» (النجم/18) خداوند می­خواهد پیامبرش را با فرهنگ هستی، با فرهنگ آسمان مثل فرهنگ زمین آشنا نماید تا این که از این فرهنگ هستی، رسالتمدارانه و انقلابی در اختیار مردم قرار دهد و سطح آنان را افزایش دهد و اگر در بین خود دچار اختلاف شدند با یکدیگر گفتگو کنند: «فإن تنازعتم فی شیء فردوه إلی الله والرسول» (النساء/59) و اگر خداوند از ما می­خواهد که به اهل کتاب بگوییم: «تعالوا إلی کلمة سواء بیننا و بینکم» (آل عمران/64) پس چرا به اهل قرآن نگوییم: «تعالوا إلی کلمة سواء بیننا و بینکم».

باید به یکدیگر احترام بگذاریم و همان گونه که دوست نداریم دیگران به ما آسیب بزنند باید از آسیب زدن به دیگران نیز دست کشیم. معنای مبعث و إسراء و معراج این است که اسلام را به همه دنیا برسانیم. «و ما ارسلناک إلا کافة للناس بشیراً و نذیراً» (سبأ/28)، «یا ایها الناس إنی رسول الله إلیکم جمیعاً» (الاعراف/128) پس همان گونه که پیامبر به آسمان رفت ما هم باید به آسمان اوج بگیریم و همان گونه که از مسجد الحرام محافظت می­کنیم باید از مسجد الاقصی هم محافظت نماییم.

 

خطبه دوم:

بسم الله الرحمن الرحیم

ای بندگان خدا از خدا پروا نمایید. ببینیم که در اطراف ما چه می­گذرد؟

 

دولت آمریکا و ویران کردن روشمند قضیه فلسطین

مسأله فلسطین وارد اولویتهای آمریکایی و بین المللی شده است ولی نه اولویت برای حل شدن بلکه اولویت برای ویران کردن روشمند قضیه و زمینه سازی برای اسرائیل به منظور سیطره کامل بر فلسطین و تثبیت وضعیتی که در آن ریشه­های شهرکسازی و دیوار حائل و عملیات ترور و دستگیری شرایط تازه­ای را تحمیل نماید که در آن هیچگونه منفذی برای دولت فلسطین وجود نداشته باشد.

در سایه نیرنگ و فریب دولتهای در حال سقوط و در حالی که رئیس دولت دشمن اعلام کرده است برای امسال هیچ دور نمایی برای رسیدن به راه حل وجود ندارد، بولدوزرهای اسرائیلی در حال کارند تا خانه­های مقدس فلسطینیها را به شکل پیگیر ویران نمایند و دشمن هم اعلام نماید که لیستی از خانه­های دیگر در قدس شرقی در برنامه تخریب قرار دارد. تنها دلیلشان هم این است که این خانه­ها در بالای اراضی یهودی قرار دارند. همه این اقدامات برای رسیدن به طرح یهودی کردن کامل قدس و آواره کردن مردم آن است و تحقق حرف بوش مبنی بر یهودی شدن دولت است. آن هم در شرایطی که عربها فقط چیزی جز ترس از ایران ندارند و حتی ترس آن دارند که برای استقبال از بدنهای شهدای آزاد شده در عملیات رضوان، جشنهایی را برگزار کنند. چرا که ترس دارند در این استقبال به درگیری حقیقی و دشمن واقعی اشاره شود.

درست در چنین فضایی تشکیلات فلسطینی از مذاکرات بی­محتوا به مذاکرات نمایندگان اقدام می­نماید. در حالی که وحشی­گری صهیونیستی بدن فلسطین را می­گزد، اختلاف بین فتح و حماس بالا گرفته است تا این که توافق با دشمن هشداری باشد برای دور تازه­ا ی از درگیریها در بین فلسطینیها و دستگیریهای تازه در کرانه غربی و نوار غزه. گویا برای فلسطینیها تروریسم و دستگیریهای دشمن کافی نیست و باید دوباره شرایط درگیری و مشکلات بین خود بازگردد و از چشم انداز گفتگو و مذاکره دور گردند. همه اینها سبب می­گردد که بپرسیم: آیا توافق برای آرام سازی اوضاع برای این بود که دور تازه ای از فشارهای بین المللی و آمریکایی و اسرائیلی و حتی علیه عربی علیه فلسطینها اعمال شود و جلوی روند گفتگوهای داخلی منتهی به تشکیل دولت وحدت ملی را بگیرد و در برابر آن گروههای جهادی مقاومت را ضعیف گرداند تا این که مجبور شوند گزینه مقاومت را کنار بگذارند و به شرایط خوار کننده دشمن تن در دهند و قضیه فلسطین را بین دو گزینه بگذارند: یکی آتش اختلافات داخلی و دیگری آتش تجاوزگریهای اسرائیلی که از سوی استکبار و شکست خوردگان منطقه مورد حمایت قرار دارد؟

ما هشدار می دهیم که دشمن در سایه دودی که پیرامون ایران و دولتهای بازدارنده و مقاومت به راه انداخته شده است دارد طرح تروریستی خود را از مرحله ای به مرحله دیگر انتقال می دهد. خطر نهفته این است که سقوط فلسطین به معنای سقوط بنیادهایی است که تمام قضایای عربی و اسلامی بر ان بنا شده است و این یعنی شکلگیری اشغالگری تازه ای که کیان و موجودیت امت اسلامی را تهدید می نماید.

 

تکفیریها و اتخاذ مواضع خونبار

شاید مصیبت بزرگتر این باشد که جریانهای تکفیری که گمان می­کنند پرچمدار اسلام و دغدغه­های عربها هستند، به فجایع جاری اشغالگران در فلسطین و جنایتهای ناتو در افغانستان و تروریسم آمریکایی در عراق هیچ توجهی ندارند بلکه همواره تلاششان این است که از مناسبتهای اسلامی فرصتی برای خونریزی بیشتر فراهم سازند. همان گونه که اخیراً در عراق به جنایت خونینی دست زدند و زائران بارگاه امام کاظم(ع) را در سالروز شهادت آن بزرگوار هدف قرار دادند. هدف از این جنایت بر هم زدم وحدت اسلامی  و اصرار بر روش تکفیریشان بود که در آن حتی از بکار گرفتن زنان در عملیات انتحاری نیز ابایی ندارند. اینان گمان می­کنند که با کشتن مسلمانان بیش از پیش به قرب الهی نائل می­شوند و قبول ندارند که پیامبر(ص) فرمود: «خون و مال و ناموس مسلمان بر مسلمان حرام است.»

ما در عین حالی که عقیده داریم اشغالگران مسؤول اول چنین جنایاتی هستند چه در کاظمیه اتفاق بیفتد و یا در کرکوک، از سکوت مراجع اسلامی و اسلامی در این باره تعجب می­کنیم. آنانی که در مسائل خیلی جزئی­تر موضع می­گیرند ولی خود را موظف نمی­بینند که در قبال این گونه جنایتها موضع بگیرند و در برابر هدف قرار گرفتن مسلمانان بیگناه موضع اسلامی شرعی اتخاذ کنند.

 

لبنان، دموکراسی توافقی و شهروند سالاری

اما در لبنان هر از گاه می­شنویم که خط سیاسی حاکم بر لبنانیها همان اکثریت است و اقلیت نیز مخالف هستند. زیرا دولتهای متمدن هم این گونه امور دولت خود را اداره می­کنند. ما منکر این قضیه نیستیم ولی دو ملاحظه داریم:

ملاحظه اول این است که اکثریت و اقلیت اگر مصلحت میهن را دیدند از طریق برنامه سیاسی واقتصادی و امنیتی که مصالح علیای کشور را تأمین نماید وارد یک دولت ائتلافی می­شوند. پس آیا کسانی که این حرفها را می­زنند با توافق لبنانیها بر روی دولت وحدت ملی و ائتلافی که اکثریت و اقلیت در آن حضور دارند، مخالف هستند؟

ملاحظه دوم این است که دنیای متمدن روش دموکراسی را بر اساس اکثریت عددی در انتخابات پذیرفته اند بدون این که بین طوایف و مذاهب در این باره فرقی وجود داشته باشد. در آن کشورها از نظر دموکراسی مذاهب با همدیگر تفاوتی ندارند ولی سؤال این است: آیا کسانی که چنین حرفهایی را در باره لبنان می­زنند در موضوع دموکراسی عددی، بدون در نظر داشت طائفه گرایی، از دنیا پیروی می­نمایند، به نحوی که اکثریت شهروندان اگر در انتخابات پیروز شدند، حکومت را بدست می­گیرند تا اساس کار همان شهروند سالاری باشد و نه طائفه گرایی؟

اینها دموکراسی عددی را رد می­کنند و از همزیستی در لبنان داد سخن می­دهند که دموکراسی توافقی آن را اقتضا می­نماید که در آن هر طائفه ای حتی اگر در اقلیت هم باشد حقوق مشخصی را در نمایندگی به خود اختصاص می­دهد. ما می­گوییم که دموکراسی در حکومت باید بر اساس شهروندسالاری باشد. به نحوی که به دور از امتیازات طائفه ای، تمام شهروندان را دربرگیرد و این همان چیزی است که همگان باید گفتگوی پیرامون آن را بپذیرند.

از سوی دیگر مشکلات اقتصادی کشنده خود را بر همه شهروندان تحمیل کرده است. همان شهروندانی که می­بینند در سایه دولت عدالت محوری که به گرسنگی فقرا و محرومیت آنان از خدمات حیاتی و اجتماعی و اقتصادی و دیون له کننده­ای که تمام تولیدات کشور را می­بلعد، توجه دارد قرار ندارند. الآن به صورت برنامه ریزی شده و باثبات هیچ توجهی به رشد کشاروزی و صنعت وجود ندارد و این علاوه بر مشکلاتی است که مسؤولان حاکم بر دولت علیه مقاومت دامن می­زنند. همان مقاومتی که توانست انسان و سرزمین لبنانی را آزاد نماید. اینان دارند برای تو از دولتی حرف می­زنند که به تنهایی باید کشور را اداره نماید، ولی همینها با مسلح کردن ارتش به سلاحهای پیشرفته و هواپیما و موشکهایی که بتواند به تجاوزگریهای اسرائیل پاسخ بدهد، زمینه قدرتمندی خودشان را فراهم نمی­کنند.

 

مقاومت، جدال بین مشروعیت و حاشیه افکنی

ما تلاشهای تازه ای را شاهد  هستیم که به مقاومت به عنوان یک موجودیت غیرقانونی نگاه می­کند که باید به خاطر پیروزی بر دشمن و آزادسازی اسرا و شهدایش مورد بازخواست و حسابرسی قرار گیرد. حال آن که در رژیم دشمن حتی یک نفر دولت خود را به جهت مقابله با چالشهای فرارویش در آینده مورد اعتراض قرار دهد. جدال پیرامون بیانیه شورای وزیران مبنی بر مواظبت  و مراقبت دولت از مقاومت، نشان دهنده آن است که بعضیها مخالف قدرتمندی مقاومت در برابر تجاوزگریها هستند. زیرا اشغالگران اسرائیلی از لاپوشانی آمریکایی و اروپایی برخوردار است و می­خواهد نگذارد لبنان توان دفاع نظامی از خود را داشته باشد و خواهان اجرای قطعنامه 1701 در منع تجاوزات هوایی و دریایی و زمینی دشمن شود و از سازمان ملل متحد بخواهد که قطعنامه آتش بس را صادر نماید. می­خواهند که وضعیت تغزل سیاسی با جامعه جهانی و قطعنامه های سازمان ملل متحد که سیاسیون در برابر آن خاضع هستند ولی دشمن اجرای آنها را رد می­نماید، هم چنان باقی بماند. زیرا آمریکا با تهدید به پیگیری به هیچ دولتی اجازه چنین درخواستی را نمی­دهد.

مسأله آزادسازی میهن از اشغال مستقیم و غیر مستقیم و حفظ ابهت مقابله با طمع ورزیها و برنامه­های دشمن، از جمله چیزهایی است که باید در رأس اولویتها قرار گیرد و به بیانیه شورای وزیران منحصر و محدود نشود بلکه باید تمام بیانیه­های شورای وزیران و خطوط سیاسی لبنان را شامل شود. در این صورت جدال پیرامون مقاومت برای همیشه از بین خواهد رفت. ما نمی­فهمیم چگونه بعضیها تلاش دارند که مقاومت را رو درروی دولت قرار دهند. در حالی که همین بود که لبنان را به مسیر دولت بازگرداند. اما همینها قرار گرفتن دولت را در برابر اشغالگری و خطرهای آن نمی­پذیرند، خصوصاً در شرایطی که تهدیدات رهبران دشمن علیه لبنان رو به افزایش است؟

کشوری که مردمش را قوی ننماید و یا از قوی شدن مردمش بترسد، کشوری خواهد شد که همیشه حول محورهای بین المللی و منطقه ای خواهد چرخید و به دور از منافع راهبردیش از سوی دیگران مورد سوء استفاده واقع خواهد گردیدو این راز نابسامانیهای لبنان میدان و مزرعه است که جامعه بین المللی بدان اجازه نمی­دهد که دولتی مثل دولتهای دیگر شود. بدین ترتیب بحث و جدالهای بیهوده ادامه خواهد یافت و کف زنان دست خواهند زد و فقرا و مح