خطبه جمعه، 4 مرداد ماه 87

بیروت؛ 22رجب 1429ﻫ برابر با 25 / 7 / 2008م

 

 

 

مطالب مهم خطبه اول: امام کاظم(ع) باب الحوائج / توجه داشتن به دشمنان / رویارویی با هارون الرشید / امام کاظم (ع) تجسّم اسلام / از توصیه ها و موعظه های امام کاظم (ع).

 

مطالب مهم خطبه دوم: مزایده اروپایی در حمایت از اسرائیل / پیمان ناتو و مقابله با دنیای اسلام / مشروعیت سلاح مقاومت برای مقابله با طرحهای آمریکایی اسرائیلی.

خطبه اول:

امام کاظم(ع) باب الحوائج

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» (أحزاب/٣٣). امام کاظم (ع) نیز یکی از امامان همین خاندان است که بیست و پنج ماه رجب مصادف با روز وفات ایشان است.

این امام بزرگوار زمانه خود را با علم سرشار ساخت و مرجع علمای بزرگ زمانه خویش بود. مورخان و اندیشمندان به نزدش می آمدند و از ایشان روایت می نمودند. لقب آن حضرت باب الحوائج است. زیرا در زمان حیاتش هر کس که از فقر و قرض و محرومیت در رنج بود به نزدش می آمد و آن حضرت به او آنقدر می بخشید که بتواند قرضش را ادا کند و از محرومیت نجات پیدا کند. او باب الحوائج در پیشگاه خداوند هم بود. به نحوی که مردم به آن حضرت متوسل می شدند و برای برآورده شدن نیازهای خود، او را در پیشگاه خداوند شفیع قرار می دادند. آن حضرت تجسّم اخلاق پیامبر (ص) و اجداد طاهرینش بود و همواره مواظب مستضعفان بود و نسبت به ایشان تواضع می کرد. او مواظب حال فقرا و مستمندان بود و آنها را احترام می کرد و احساسات آنها را رعایت می نمود.

در کتابهای سیره در وصف تواضع ایشان آمده است که روزی ایشان به راهی می رفت که فرد کریه المنظر و زشت و سیاه چرده ای را دید. از مرکب خود پایین آمد و در کنارش نشست و با او شروع به حرف زدن نمود و از او خواست که اگر نیازی ندارد نزدش بیاید تا آن را برآورده کند. یاران از این رفتار امام (ع) خوششان نیامد و گفتند: ای فرزند رسول خدا! آیا شما به خاطر چنین فردی از مرکب پیاده می شوید و از او می خواهید که اگر نیازی دارد بگوید، در حالی که او به شما نیازمندتر است؟ به ایشان فرمودند: بنده ای از بندگان خدا و برادری در کتاب خدا و همسایگی در سرزمین خدا، آدم بهترین پدران و  اسلام برترین ادیان، ما و او را یک جا گرد آورده است. شاید روزگار روزی را بیاورد که به او نیازمند شویم آن گاه پس از گردن فرازی بر او، ما را متواضع در برابر او ببیند.

 

توجه داشتن به دشمنان

از جمله اخلاق آن حضرت این بود که حتی به دشمنانش هم توجه داشت. همان هایی که به او و پدرانش دشنام می دادند و به آنان بغض می ورزیدند. این اخلاق او ریشه قرآنی داشت که می فرماید: «إدفع بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ» (فصلت/٣٤).

در کتاب های سیره آمده است که یکی از نوادگان عمربن خطاب بسیار به امام کاظم (ع) کینه داشت و به ایشان دشنام می داد. تا جایی که عرصه بر یاران حضرت تنگ شد و قصد کشتنش کردند. اما حضرت آنان را شدیداً منع کرد. سپس از حال این مرد جویا شد. گفتند: باغی دارد و آنجاست. حضرت در حالی که بر مرکبی سوار بود به سوی او رفت. وقتی وارد باغ شد این مرد کینه توز به امام گفت: کشت ما را تباه نکن! امام توجهی به او نکرد تا اینکه به او رسید و در کنارش نشست و با او لب به خنده گشود و فرمود: چقدر بابت کشت خود مصرف کرده ای؟ گفت: صد دینار. فرمود: امید داری چقدر سود کنی؟ گفت: من علم غیب ندارم. امام به او فرمود: به تو گفتم که چقدر منفعت امید داری؟ گفت: دویست دینار. حضرت سی صد دینار به او عنایت فرمود و گفت کشت هم مال خودت و آن قدر با او صحبت کرد تا وقت رفتنشان شد. وقتی از نزد آن مرد بیرون شد و وارد مسجد گردید، آن مرد فریاد زد: «الله یعلم حیث یجعل رسالته.» سپس امام به یاران رو کرد و فرمود: کدام یک بهتر بود، آنچه شما می خواستید یا آنچه من خواستم که با همین مقدار، روش او را اصلاح کنم. اخلاق ائمه این چنین است.

امام کاظم (ع) درباره نحوه برخورد درست با مردم خطاب به یونس بن عبد الرحمن می فرماید: «ای یونس! با ایشان مدارا کن – هنگامی که با مردم حرف می زنی با زبانی نرم و ملایم با ایشان حرف بزن – چرا که حرف تو روی ایشان اثر می گذارد.» یونس گفت: اینان به من زندیق می گویند. حضرت فرمود: «چه ضرری به تو می رسد اگر در دست مروارید داشته باشی و مردم بگوید سنگ ریزه است و چه نفعی به تو می رسد که اگر در دست سنگ ریزه داشته باشی و مردم بگویند مروارید است.» مهم این است که به داشته های خود اطمینان داشته باشی، مردم هر چه می خواهند بگویند مهم نیست. این همان روش قرآنی است که ائمه (ع) برای راهنمایی یاران و مردم تجسّم بخش آن بوده اند. یعنی انسان باید خودش را مورد بررسی قرار دهد و بداند که آیا در راه راست قرار دارد یا نه؟ و اگر او به گمراهی یا کفر متهم کردند، درک کند که این تهمت ها و حرفها تا زمانی که او در مسیر مورد رضایت خداوند قرار دارد هیچ ارزشی ندارند.

پس امام کاظم (ع) در آن میانه برخاست تا از نظر علم و معنویت و تقوا و عبادت زمانه خود را سرشار کند. او یکی از مظلوم ترین امامان بود. او اواخر عمر شریفش را در زمان خلافت هارون الرشید سپری کرد و هارون به مقابله با امام (ع) پرداخت.

در کتابهای سیره آمده است: هارون که برای زیارت قبر پیامبر (ص) رفته بود برای فخر فروشی بر اصحاب خود ایستاد و چنین گفت: درود بر تو ای عموزاده! امام کاظم (ع) که متوجه این گفته شد فرمود: درود بر تو ای پدر! سیمای هارون دگرگون شد و خشمش آشکار گردید. سپس از امام (ع) پرسید: چرا خود را نسبت به ما به رسول خدا نزدیک­تر خواندی؟ امام کاظم (ع) آیه ای را خواند که عیسی (ع) را از تبار نوح و ابراهیم می دانست. در حالی که عیسی از طریق مادر با آن دو پیامبر بزرگ پیوند داشت. سپس امام (ع) برای این کار خود دلیل هم ارائه کرد و به هارون فرمود: «اگر رسول خدا زنده شود و دخترت را از تو خواستگاری کند آیا می پذیری؟ هارون گفت: سبحان الله! بر عرب و عجم به این جهت افتخار می کنم. حضرت فرمود: «ولی آن حضرت از من خواستگاری نمی کند و من نیز دخترم را به ازدواج او در نمی آورم. زیرا او پدر ماست و نه پدر شما. از این رو ما نسبت به شما به آن حضرت نزدیک تریم.»

 

رویارویی با هارون الرشید

شاید چیزی که باعث گردید هارون الرشید به فکر کشتن امام کاظم (ع) بیفتد سعایت اسماعیل برادر زاده یا برادرش محمد بن جعفر باشد. هارون الرشید با مال اینان را فریب داده بود. او نزد هارون آمد و گفت: ای امیر المؤمنین! دو خلیفه در روی زمین است. موسی بن جعفر در مدینه که برایش خراج فرستاده می شود و تو در عراق که برای تو خراج ارسال می شود. رشید کینه امام (ع) را به دل گرفت. چرا که از اعتماد مردم به آن حضرت بیم داشت و می دانست که اهل بیت (ع) از درجه بالایی از اعتماد و احترام مردم برخوردارند. حتی وقتی از مأمون سؤال شد: تشیع را از که آموختی؟ گفت: از پدرم هارون. گفتند: چگونه حال آن که او به عداوت به اهل بیت (ع) معروف است؟ گفت: روزی موسی بن جعفر به دیدار پدرم آمد و پدرم بسیار به او احترام گذاشت و با او نشست و از وی پذیرایی نمود. وقتی بیرون رفت از پدرم پرسیدم: او که بود؟ گفت: موسی بن جعفر. اگر مردم آن چه را که من از او می دانم بدانند ما را از سلطنت کنار خواهند زد. گفتم: اگر چنین است چرا به نفع او از قدرت دست نمی کشی؟ گفت: پسرم! حکومت عقیم است و اگر تو هم بخواهی مرا از قدرت دور کنی چشمانت را در می آورم.

پس آنان از شدت احترام و اعتماد مردم به ائمه (ع) می ترسیدند. از این رو وقتی هارون به مدینه آمد، این چنین رسول خدا (ص) را مورد خطاب قرار داد: از آن چه می خواهم انجام دهم از تو معذرت می خواهم. من می خواهم موسی بن جعفر را زندانی کنم. زیرا او در بین مردم فتنه افکنی می کند. لذا امام (ع) را به زندان عیس بن موسی فرستاد و امام کاظم (ع) یکسال را در این زندان سپری کرد. هارون از عیسی خواست که امام را به قتل برساند. او نیز فرستاده ای را جانب هارون روان کرد و گفت: او را از من بگیر. جاسوسی را بروی گماردم و جز نماز و روزه از او ندیدم و نشنیدم که به تو نفرین کند. شنیدم که با پروردگار خود چنین مناجات می کند: «پروردگارا! می دانی که من از تو خواسته بودم برای عبادت خود به من فراغت دهی و تو نیز چنین کردی، پس سپاس سزاوار توست.» سپس امام (ع) را به زندان فضل بن ربیع منتقل کرد و وقتی دید که فضل نیز او را بزرگ می دارد و بر وی آسان می گیرد، آن حضرت را به زندان سندی بن شاهک فرستاد و او نیز با غذای مسموم حضرت کاظم (ع) را مسموم نمود و روح آن بزرگوار به سوی پروردگار خوی پر کشید. او امام شهیدی است که در زندانهای سخت و دشوار، رنجهای بسیاری دید. به گونه ای که شب را از روز باز نمی شناخت. از این رو فردی را گمارده بود که اوقات نماز را به ایشان بگوید.

 

امام کاظم (ع) تجسّم اسلام

عظمت امامان ما در این است که آنان به بهترین صورت، اسلام را تجسّم می بخشیدند و هر یک از آنان اسلام مجسّم بودند. ما نیز باید از مواعظ و راهنمایی ها و آموزه های آنان در تمام امور خود پیروی کنیم. چرا که اگر جسم آنها در بین ما نیست ولی  تمام میراث آنان در بین ما وجود دارد که بواسطه آن مردم را با اسلام پیوند می­زدند.

روایت شده است که به یکی از فرزندان خود فرمود: «بکوشید که اوقات خود را به چهار قسمت تقسیم کنید: وقتی برای مناجات پروردگار و وقتی برای تأمین معاش و زمانی برای معاشرت با برادران مطمئنی که عیب های تان را به شما بازگو کنند و در باطن نیز به شما اخلاص داشته باشند و زمانی برای بهره بردن از لذتهای حلال.»

نیز به شیعیان خود توصیه کرده است: «از ما نیست کسی که هر روزه نفس خود را مورد محاسبه قرار ندهد. پس از کار نیک انجام داده بود افزونی آن را از خدا بخواهد و اگر کار بدی انجام داده بود از خدا طلب بخشش کند و به سوی او باز گردد.»

درباره علم می فرماید: «اولویت دارترین علم برای تو آن است که جز با آن عمل راست نیاید – تحصیل علمی که درستی عمل تو به آن بستگی داشته باشد – و واجب ترین علم برای تو آن چیزی است که درباره عمل به آن مورد سؤال قرار می گیری و لازم ترین علم برای تو آن چیزی است که تو را به اصلاح قلبت راهنمایی کند و فساد آن را برای تو آشکار سازد و سزاوارترین علم از نظر عاقبت آن علمی که فعلاً بر عملت بیفزاید و بعداً تو را بزرگ کند. پس به علمی مشغول نشو که ندانستن آن ضرری به تو نرساند و از علمی غفلت نکن که ترک آن بر نادانی­ات بیفزاید.»

 

از توصیه ها و موعظه های امام کاظم (ع)

به اصحاب خود می فرمود: «نیکی بسیار را بسیار نشمارید و گناه اندک، را کم مپندارید. چرا که گناهان کوچک جمع می شوند تا بسیار شوند. در نهان از خدا بترسید تا نسبت به خود انصاف بورزید و به سوی طاعت پروردگار بشتابید و راستگو باشید و امانت را باز پس دهید که این به نفع شماست و به آن چه که برای شما حلال نیست وارد نشوید که به ضرر شماست.»

خطاب به یکی از یاران خود می فرماید که البته روی سخن آن حضرت با تمام کسانی است که بی طرف هستند و موضع مثبت یا منفی نمی گیرند: «خیر برسان و خیر بگو و امعه باش. گفت: امعه چیست؟ فرمود: نگو من با مردم هستم و مثل یکی از مردم می باشم که رسول خدا (ص) فرمود: ای مردم! دو راه وجود دارد، راه خوب و راه بد. پس نباید که راه بد برای شما دوست داشتنی تر از راه خیر باشد.»

به یکی از یاران خود چنین موعظه می نماید: «از خدا پروا کن و حق بگو، هر چند که هلاکت تو – در این دنیا – در آن باشد و باطل را رها کن هر چند که نجات تو – در این دنیا – در آن باشد که هلاکت تو در این است.»

اینها بخشی از سیره و سفارشهای امام کاظم (ع) بود. آن حضرت پس از شهادت در قبرستان قریش در کاظمیه دفن گردید که بعدها نواده اش امام محمد جواد (ع) نیز در آنجا دفن گردید. به همین دلیل شاعر سروده است:

هر گاه شداید و مصائب روزگار به تو هجوم آوردند

به امام کاظم و امام جواد پناه ببر

 

 

 

خطبه دوم:

بسم الله الرحمن الرحیم

ای بندگان خدا! از خدا پروا کنید «وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلا تَعَاوَنُوا عَلَى الإثْمِ وَالْعُدْوَانِ» (مائدة/٢) و از جایگاه وحدت و یکپارچگی که خداوند از مسلمانان خواسته است یکدیگر را بدان توصیه کنند، به مقابله با چالشهای رو در روی جهان اسلام بپردازید. ببینیم که در اطراف ما چه می گذرد؟

 

مزایده اروپایی در حمایت از اسرائیل

در روزها و هفته های گذشته رژیم دشمن بیش از پیش از مهر و عطوفت غربی ها برخوردار گردید. در حالی که این رژیم به این همه مهر و عطوفت نیاز ندارد. چرا که بر بسیاری از دولت های غربی سیطره داشته و سیاست های خارجی آنها را تعیین می کند. با این حال مهر و عطوفت غرب به اسرائیل روند به افزایشی دارد. و این نشان از آن دارد که بعضی از دولت های غربی آثار شکست و واریختگی را در یهودیان فلسطین اشغالی مشاهده کرده اند. آن هم پس از آن که خطوط قرمزی که بسیاری از آن سخن می گفتند فرو ریخت و عملیات مبادله اسرا انجام گرفت و مقاومت پیروزی دیگری را رقم زد و صدمات پی در پی بر منطق دشمن و شروط آن فرود آمد.

جالب توجه این که نخست وزیر کنونی انگلیس براون در برابر پارلمان رژیم صهیونیستی از بلر هم پیشی می گیرد و مثل سارکوزی رئیس جمهور فرانسه اعلام می دارد که در تمام مدت زندگی خود دوست اسرائیل بوده است و تأکید می کند که اگر احساس کند که صلح و ثبات و موجودیت اسرائیل در معرض تهدید قرار گرفته است، دولت انگلیسی در کنار اسرائیل خواهد ایستاد. او به ایران نیز حمله می کند و او را به انزوای بیشتر جمعی تهدید می کند. شاید دلیل این موضع گیری او این باشد که باطن عموم مسؤولان انگلیسی هنوز هم به روال وعده بالفور عمل می کنند. اما اینکه از ضرورت متوقف کردن شهرکسازی حرف می زند، برای خوشامد بورس سیاسی عربی است.

گفته های براون پیرامون التزام به امنیت اسرائیل از گفته های و دیدارهای بوش و صدر اعظم آلمان و کاندیدای جمهوری خواه ریاست جمهوری آمریکا به دور نیست. اما کاندیداری دموکرات آمریکایی نیز در دیدار اخیر خود از عباراتی استفاده کرد که نشان دهنده خضوع او در برابر یهودیان است. او اسرائیل را به معجزه توصیف کرد و اصرار داشت که قدس پایتخت رژیم صهیونیستی است. چرا که انتظار دارد در انتخابات آتی رئیس جمهوری آمریکا پیروز شود. تکرار گفته های غربی ها پرامون التزام مطلق به امنیت اسرائیل و اعلام رد قرار گرفتن یهودیان در معرض یک هولوکاست دیگر – همان گونه که کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا چند روز قبل اعلام کرد – فقط برای دادن اطمینان به صهیونیست ها نیست بلکه دعوت غیر مستقیم اسرائیل برای کامل کردن جنگ خود علیه فلسطینی هاست. یعنی اینکه اسرائیل صرفاً به بهانه تهدیدات امنیتی می تواند با خونسردی کامل فلسطینی ها را بکشد و این کار اسرائیل دفاع از خود و تمدن در میان وحشی هاست. آن چنان که شیمون پرز رئیس جمهور کنونی دشمن بدان اشاره کرده است.

در مقابل این اقدامات فلسطینی ها -  و از جمله مسؤولان تشکیلات خودگردان – باید بدانند که غرب فقط حرفهای مصرفی تحویل آنها داده است و اگر فرصت های حقیقی برای صلح هم حرف می زنند – آن گونه که براون گفته است – به معنای آن است که اسرائیل می تواند از این فرصت سوء استفاده کند و فلسطینی ها و هر چیز مرتبط با  دولت فلسطین دارای قابلیت حیات را نابود گرداند. این امر باید در گروههای فلسطینی و خصوصاً فتح و حماس، غیرت ملی و دینی را برانگیز تا اینکه به گفتگوی داخلی فلسطینی اقدام کنند و آن را در اولویت قطعی خود قرار دهند که قابل بحث و جدل نیست و با گرو کشی­های سیاسی قابل توقف نمی باشد.

دور از همه اینها نیست که می بینیم آمریکا برای نهایی کردن توافق امنیتی با عراقی ها عجله دارد. توافقی که با شیوه ها و لفافه جدید تداوم اشغالگری را تضمین کند. همینطور می بینیم که ناتو علیه شهروندان افغانستانی، از ابزارهای کشتار و خشونت­بار ببیشتری استفاده می کند. در حمله اخیر نیروهای ناتو به شهروندان افغانستانی نزدیک به شصت نفر که در بینشان زن و کودک نیز بودند جان خود را از دست دادند. این اقدام علامت های سؤال بسیاری را موجب گردیده و از نقش واقعی ناتو که تحت نظارت مستقیم آمریکا در کشورهای ما به عهده گرفته است پرده بر می دارد.

 

پیمان ناتو و مقابله با دنیای اسلام

پیمان ناتو به بهانه مقابله با اتحاد شوروی و دولت های کمونیستی تشکیل گردید. ولی اکنون شاهد آنیم که با کینه توزی و تجاوزگری تمام به مقابله با ملت های اسلامی مشغول است و کوچکترین احترامی برای استقلال و امنیت آنها قائل نیست. زیرا عقیده تازه ای برای این پیمان ترسیم شده است و می خواهند آن را در اذهان سربازان آن جا بیندازند. مفاد این عقیده این است که اسلام آزادمنش یک خطر است و باید با آن مقابله کرد. جان کالون، فرمانده عالی سابق نیروهای ناتو در سخنان خداحافظی خود در بلژیک گفت: ما در جنگ سرد موفق بودیم و اکنون پس از پنجاه سال درگیری کور به محور درگیری اساسی هزار و سیصد ساله باز گشته ایم و آن رویارویی بزرگ با اسلام است.

این یک حرف خطرناک است و دعوتی آشکار برای جنگ با دنیای اسلام و اسلام به عنوان یک دین و فرهنگ و ایده به شمار می آید. غربی ها دارند کشورها و ملت های ما را تحت پیگرد قرار می دهند تا به جای گفتگوی تمدنی، به شیوه ای وحشیانه و نمایشی از آنها انتقام بگیرند. از این رو سزاوار است که دنیای اسلام به خوبی بداند که سروسامان دادن به اوضاع داخلی کشورهای اسلامی به دشمنان اجازه نخواهد داد که پیوند اسلامی ما را از بین ببرند و از نقاط ضعف ما سود جسته و ما را متفرق سازند. این امر ایجاب می کند که سنّی و شیعه متحد شویم و جلو خطری را که تمام اسلام را تهدید می کند و به مذهب خاصّی منحصر نیست بگیریم.

 

مشروعیت سلاح مقاومت برای مقابله با طرحهای آمریکایی اسرائیلی

اما در لبنان، ما عقیده نداریم که بحث و جدالهای گوناگون در قالب دولت یا سخنرانی ها، پیرامون سلاح مقاومت و مشروعیت آن، واقعیت اهمیت سلاح مقاومت لبنان و هراس دشمنان از آن را تغییر دهد. خصوصاً که مشروعیت این سلاح از شبه نظرخواهی های مردمی در جشن های پیروزی مقاومت و جشن بازگشت اسرا بدست آمده است. مشروعیت این سلاح ریشه در زمین و حضور دائم آن برای مقابله با طرحهای آمریکایی و اسرائیلی دارد. لذا مناسب این است که گفتگو حول محور چگونگی پیوستن همگان به طرح دفاعی لبنان باشد نه اینکه ورق راهبردی مهم خود را که همیشه به نفع میهن و امت اسلامی حاضر بوده است از دست بدهیم.

ما می پرسیم: در حالی که همگان اذعان دارند اسرائیل دشمن است و موضع گیری مردمی و رسمی یکسانی درباره آن وجود دارد، چرا به جای اینکه برای ترسیم یک طرح عملی در عرصه های امنیتی و سیاسی و حتی اقتصادی برای حفظ مقاومت و مقابله با خطر اسرائیل علیه ما و میهن ما، همگان دست به تبلیغات بزنند، حرف از سلاح مقاومت است، آن هم در شرایطی که هماهنگی با دولت و ارتش می تواند صورت گیرد و هر موقعیتی هم می تواند خصوصیات و التزامات و برنامه های خاص خود را حفظ کند و موضع گیری لبنان، هم چنان متحد و غیر قابل تجزیه باقی بماند؟

با توجه به همه اینها عملیات القیصریه که برای تولد ریاست جمهوری و دولت لبنان به آن نیاز داشت، شاید بتواند خودش را بر بیانیه های وزارتی تحمیل کند و به پارلمان هم برسد. خصوصاً که دخالت های بین المللی و عربی، به سود این گروه و آن گروه، وجود دارد و بسیاری هم توان خلاص شدن از آن را ندارند.

در این شرایط ما منتظر انتخابات پارلمانی هستیم که با وجود دخالت های منطقه ای و بین المللی و تزریق پول و امکانات مادی به نفع فلان محور داخلی، مشارکت مستقل بعضی طرفها در آن مشکل به نظر می رسد. چرا که می خواهند لبنان هم چنان میدانی برای اجرای طرحهای خاص آنها در درگیری های منطقه ای باقی بماند.

ما در عین حالی که از ملت لبنان می خواهیم خود را در آرزوهای رنگین غرق نکنند تأکید می ورزیم که آنان باید نسبت به مصالح حیاتی خود کاملاً هوشیار باشند، بدون اینکه در رهبران و فرقه گرایی طائفه گرایی غرق شوند. وظیفه نظارت بر عهده همگان است. باید به دور از هر گونه بزرگ انگاری افراد و احزاب، مسؤولان و مدیران را مورد محاسبه قرار دهند. چرا که این ملت از هزارها سوراخ بوسیله افعی های خطرناکی گزیده شده اند. مؤمن هم از یک سوراخ دوباره گزیده نمی شود، پس چگونه می شود که صدها بار گزیده شود؟ این بیانی برای مردم بود، باشد که پند بگیرند و تفاوت بین فاجعه آفرینان گذشته و فاجعه آفرینان حال و آینده را به خوبی درک کنند.