خطبه اول:
علی (ع) ولادت و شهادت درخانه خدا
امام علی (ع) در کعبه معظمه به دنیا آمد که پیش و پس از او هیچ کس دیگری در آن به دنیا نیامده بود و نخواهد آمد. او در خانه خدا هم به شهادت رسید. علی (ع) همان کسی است که تمام زندگی را خانه خدا میدانست که همه مردم باید در آن طوری حرکت کنند که در عبادت و الوهیت و طاعت خدا را یگانه بدانند. علی (ع) در تمام اندیشهها و گفتههای خود برای مردم و جهاد و مسؤولیتهایش به خدا میاندیشید. وقتی که خلافت مسلمانان را به عهده داشت به مردم میفرمود: «مسأله من و شما یکی نیست. من شما را برای خدا میخواهم و شما مرا برای خودتان میخواهید.» رسالت من این است که خردهای مردم را از طریق توحیدی که اسلام آورده است به روی خداوند بگشایم تا هر گونه شرک ورزی در عبادت و اطاعت از آنها زدوده شود و تقوا اساس حرکت انسان در برابر خداوند شود.
او جان خود را به خداوند فروخت و از خود چیزی برای خویشتن نگرفت. مفسّران گفتهاند که آیه کریمه «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ» (بقره/٢٠٧) درباره علی (ع) نازل شده است که در تمام زندگی، عاشقانه برای خداوند زیست و در فراق معشوق خویش صبر و بردباری نکرد. در دعای کمیل آن حضرت میخوانیم: «فهبنی یا الهی صبرت علی عذابک فکیف أصبر علی فراقک – چرا که تو همان محبوبی هستی که دوستدار تو نمیتواند بر جدایی تو صبر نماید – و هبنی صبرت علی حرّ نارک فکیف أصبر عن النظر إلی کرامتک.» قلب او مملو از محبت خدا و پیامبرش بود. در جنگ خندق نیز پیامبر (ص) همین را درباره علی (ع) فرمود: «فردا پرچم را بدست مردمی میدهم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش نیز او را دوست دارند.»
محبت خداوندی تمام عقل و قلب و حرکت او را معطوف به خود کرده بود. از این رو وقتی دروازه خیبر را که هفتاد نفر قادر به حرکت دادن آن نبودند گشود، فرمود: «به خدا سوگند! دروازه خیبر را با قدرت جسمی نگشودم بلکه با قدرت پروردگار این کار را انجام دادم.» پس محبت خدا و اخلاص به پروردگار و جهاد در راه او، همان چیزی است که سبب گردید دستان پرتوان علی (ع) برای دفاع و جهاد در راه خدا به حرکت افتد.
ویژگیهای علی (ع)
ضرار بن غمرة از یاران آن حضرت میگوید پس شهادت امیر المؤمنین (ع) بر معاویه وارد شدم. گفت علی را برایم توصیف کن. گفتم: مرا معاف دار. گفت: باید او را توصیف کنی. گفتم: «اگر از توصیف او گریزی نیست، به خدا سوگند! او بلند نظر بود – گرفتار تنگ نظری و کوته فکری نبود – قوی و قدرتمند بود و حرف آخر را میزد و به عدالت حکم میکرد، علم از تمام جنبههای او فوران میکرد – چون سرشار از علم و معرفت بود و وقتی لب به سخن میگشود، درست مثل چشمهای، علم از تمام وجودش فوران میکرد – و حکمت از هر سوی او لب به نطق میآمد – در تمام موضع گیریهای خود حکیمانه رفتار میکرد و هر چیزی را سرجایش میگذاشت و از ژرفای حقیقت حرکت میکرد – از دنیا و پرتو افکنیهایش وحشت زده میشد – با دنیا انس و الفتی نداشت – و با شب و وحشت آن مأنوس بود – وقتی شب میآمد بدان انس میگرفت. زیرا مؤمنان در شب «تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا» (سجده/16) و در شب چنین فضای عارفانهای وجود داشت. فضایی که او را به سوی خداوند متعال بالا میبرد. بنابراین سراسر شب را به مناجات و ارتباط عقلی و قلبی با خداوند میگذارند – بسیار اشک میریخت و تفکر طولانی داشت – در تمام آن چیزهایی که انسان را به سوی خداوند اوج داده و برای مردم مفید است خوب میاندیشید – اظهار پیشمانی میکرد و نفس خود را مورد خطاب قرار میداد – زیرا او همیشه نفس خود را محاسبه و بررسی میکرد و به اطرافیان خود نشان میداد که باید همیشه نفس خود را درک کنند – لباس خشن و درشت و غذای ناگوار به او ابهت میداد و در بین ما مثل یکی از خود ما بود – و این از نشانه تواضع در برابر مردم است. به نحوی که در بین مردم مانند یکی از آنان زندگی میکرد به گونهای که هم نشینان او هیچ تفاوتی بین خود و آن حضرت احساس نمیکردند. زیرا آن حضرت خود را از دیگران متمایز نمیساخت، درست مثل رسول خدا که وقتی فرد تازه واردی میآمد میپرسید: محمد کدامیک از شماست؟ - وقتی نزدش میرفتیم ما را نزد خود میپذیرفت و چون از او چیزی میپرسیدیم به ما پاسخ میداد – آن حضرت احساس میکرد که علم یک مسؤولیت است و وظیفه عالم است که با استفاده از علم و آگاهی خود به سؤالهای مردم پاسخ دهد. زیرا اراده الهی این است که مردم باید بپرسند و علما نیز باید آموزش دهند – اگر او را دعوت میکردیم نزدمان میآمد و اگر از او آگاهی میخواستیم آگاهمان مینمود. به خدا سوگند! همیشه ما به او و او به ما نزدیک بود. هیچ وقت نشد که به خاطر هیبتش با او سخن گوییم. پس هرگاه تبسّم میکرد، لبخندش مثل رشته مروارید بود. دین داران را بزرگ میداشت – زیرا خدا از پیامبر و اولیاء خود میخواهد که مؤمنان را تکریم کنند: «وَلا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا» (کهف/28) – و مستمندان را نزدیک میساخت. در باطل قوی طمع نمیورزید – تابع اهل باطل نمیشد هر چند که قدرتمند بودند و موقعیتهای مهمی در جامعه داشتند، بلکه آن گونه که عدالت اقتضا میکرد با ایشان برخورد میکرد – و ضعیف را از عدالت خود مأیوس نمیکرد و گواهی میدهم که او بعضی مواقع که شب پرده خود را گسترده بود و ستارههایش یورش آورده بود، محاسن خود را میگرفت و سلیمانه این پهلود و آن پهلو میشد و حزینانه میگریست. گویا الآن نیز میشنوم که میفرماید: «خدایا! خدایا! ای دنیا برو و دیگری را بفریب. آیا من به سوی تو آمدهام یا تو به سوی شوق یافتهای هیهات هیهات که تو را سه طلاقه کردهام که بازگشتی در آن نیست. چرا که عمر تو کوتاه و خطر تو بزرگ و عیش تو اندک است. آه! از اندکی توشه و طولانی بودن سفر و وحشت راه.» به اینجا که رسید معاویه گریست، طوری که اشکهایش بر ریشش جاری شد و با آستینش آن را خشک کرد و گریه امان مردم را برید. معاویه گفت: خداوند اباالحسن را رحمت کند. به خدا که چنین بود. پس ای ضرار اندوه تو بر او چگونه است؟ گفتم: حزن کسی که فرزندش در آغوشش جان داده است و او نمیتوان جلوی اشک خود را بگیرد و حزنش را تسکین دهد و سپس بیرون رفتم.
علی (ع) جان رسول خدا (ص)
علی (ع) از معلم و مربّی خود سخن میگوید. در آغاز کودکی پیامبر (ص) سرپرستی او را به عهده گرفت. چرا که عمویش ابوطالب عیالوار بود و در شرایط دشوار اقتصادی قرار داشت. علی (ع) درباره آن دوران میگوید: «و شما از جایگاه من نسبت به رسول خدا به واسطه قرابت نزدیک و منزلت ویژه آگاهید. در حالی که کودکی بیش نبودم مرا در آغوش گرفته و به سینهاش میچسباند و در رختخوابش میخوابانید و بدنش را به من میمالید و بویش را به من میرساند و غذا را میجوید و سپس در دهانم میگذاشت و گفتار دروغ و رفتار اشتباهی از من ندید و خداوند بزرگترین فرشتگان خود را مأمور آموزش او کرد که شب و روز او را به راه مکارم و بهترین اخلاق دنیا میبرد و من نیز چون بچه شتری که به دنبال مادر رود از پی او روان بودم و او هر روز از علم خود به من چیزی میآموخت و به من دستور میداد که بدان اقتدا کنم و هر سال مجاور کوه حراء میشد. پس من او را میدیدم و جز من کسی او را نمیدید و آن روز در یک خانه بر مبنای اسلام غیر از رسول خدا و خدیجه که من سوّمین آن دو بودم گرد نیامده بود – در نماز، علی (ع) در کنار پیامبر (ص) بود و خدیجه پشت سر آن دو قرار داشت – نور وحی و رسالت را میدیدم و رایحه نبوت را استشمام میکردم.» و نتیجه آن شد که پیامبر (ص) به او فرمود: «تو برادر من در دنیا و آخرت هستی.» و نیز به او فرمود: «من شهر علمم و علی دروازه آن است.»
در جریان جنگ تبوک پیامبر (ص) علی (ع) را در مدینه گذاشت با اینکه در تمام جنگهای دیگر پیامبر (ص) حضور داشت. پیامبر (ص) به او فرمود: «آیا راضی نیستی که جایگاه تو به مثل هارون به موسی باشد، جز اینکه پس از من پیامبری نیست.»
گویا نسبت به آگاه کردن مردم احساس مسؤولیت میکرد. به مردم میفرمود: «از من بپرسید که به خدا سوگند! از آیهای از کتاب خدا نپرسید مگر اینکه به شما بگویم کی نازل شد، در شب بود یا روز، در سفر بود یا در حضر، در دشت بود یا در کوه.» وقتی از عایشه درباره علی (ع) سؤال شد وی پاسخ داد: «مردی را ندیدم که نزد رسول خدا دوست داشتنیتر از او باشد و زنی را ندیدم که نزد رسول خدا دوست داشتنیتر از زن او باشد.»
در روز غدیر، پیامبر (ص) پس از حجةالوداع مردم را در جایی که راهها از یکدیگر جدا میشد گردآورد و فرمود: «آیا من به مؤمنان از خودشان اولی نیستم؟» گفتند: آری. فرمود: «خداوندا گواه باش». سپس فرمود: «هر کس که من مولای او هستم پس علی مولای اوست. پروردگارا هر که او را دوست دارد دوست بدار و هر که را که او را دشمن میدارد دشمن بدار و هر که او را یاری کند یاری کن و هر که او را واگذارد واگذار و حق را بر مدار او قرار ده هر جا که رود.»
ام سلمه میگوید: شنیدم رسول خدا (ص) میفرماید: «علی با قرآن است و قرآن با علی و از یکدیگر جدا نشوند تا اینکه در حوض کوثر بر من وارد شوند.»
از جمله وصایای آن حضرت است که فرمود: «شما را به پنج چیز سفارش میکنم که اگر برای آنها شتران را پرشتاب برانید و رنج سفر را تحمل کنید سزاوار است. کسی از شما جز به پروردگار خود امیدوار نباشد و جز از گناه خود نترسد و اگر از یکی از شما سؤال کردند و نمیداند شرم نکند و بگوید نمیدانم و کسی در آموختن آن چه نمیداند شرم نکند و بر شما باد به شکیبایی که شکیبایی برای ایمان چون سر است بر بدن و ایمان بدون شکیبایی چون بدن بی سر ارزشی ندارد.»
از امام علی (ع) درباره خیر سؤال شد. فرمود: «خیر این نیست که مال و فرزندت را زیاد کنی بلکه خیر این است که علم خود را افزایش دهی و بر حلم و بردباریت بیفزایی و به واسطه عبادت پروردگارت به مردم مباهات کنی. پس اگر نیکی کردی شکر خدا کنی و اگر بدی کردی از خدا طلب بخشش نمایی و در دنیا جز برای دو کس خیری نیست. فردی که گناه کند و سپس توبه نماید و فردی که در خیرات پیشی بگیرد.»
نیز فرمود: «ای مردم! خوشا به حال کسی که پرداختن به عیبش او را از عیوب مردم باز دارد و خوشا به حال کسی که معتکف خانهاش و به مشغول به اطاعت پروردگارش باشد و بر اشتباهات خود بگرید. پس او به خود مشغول است و مردم از او در آسایش هستند.»
پیشگام وحدت اسلامی
اینها گوشهای از شجاعت و صلابت و جهاد اوست که همه را تقدیم اسلام کرد. در کنار رسول خدا (ص) بود که به مصاف عمرو بن عبدود رفت و پیامبر (ص) دربارهاش فرمود: «تمام ایمان به مصاف تمام شرک رفت.» پس از رحلت رسول خدا (ص) نیز وقتی از حقش دور گردید و دید که وظیفهاش حفظ اسلام و مسلمین است با کسانی که در خلافت بر او پیشی گرفته بودند همکاری کرد و پیشگام وحدت اسلامی شد. او میفرمود: «پس ترسیدم که اگر اسلام و مسلمین را یاری نکنم در آن شکاف یا ویرانی ببینم که مصیبت آن بر من بزرگتر از، از دست رفتن ولایت و حکومت بر شما باشد که متاع چند روزه است که مثل سراب زایل شود و چون ابر پراکنده گردد. پس در آن میانه برخاستم تا باطل نابود شد و از بین رفت.»
او درست آن گونه که بر مصدر خلافت قرار داشت، بیرون از خلافت نیز خود را در قبال اسلام مسؤول میدید میفرمود: «تا زمانی که امور مسلمانان به سامان است و در آن جز بر من بر کس دیگری ستم نمیرود من در صلح و سازش هستم.» او مسلمانان از دشنام دادن به کسانی که با آنان اختلاف دارند نهی میفرمود. به ایشان میگفت: «دوست ندارم که شما دشنام دهنده باشید ولی اگر کردار ایشان را توصیف کردید و حالت ایشان را باز گفتید در گفتار درستتر و در عذر خواهی رساتر است. به جای دشنام دادن ایشان بگوئید: خداوندا! خون ما و خون ایشان را حفظ کن و بین ما و ایشان را اصلاح نما تا اینکه حق را از نادانی به آن بازشناسند و از تجاوزگری و نافرمانی که در آن روانند باز ایستند.»
علی (ع) از نظر فکری و علمی پیشگام وحدت اسلامی بود. در سالروز ولادت ایشان باید برای وحدت اسلامی بکوشیم. وحدتی که در آن مسلمانان بر اساس ثوابت عقیده اسلامی گرد هم بیایند و در موارد اختلافی نیز به خدا و رسولش رجوع کنند.
علی (ع) با حق بود و حق با علی (ع) و ما نیز باید با حق باشیم. به همین مناسبت خوب است به شعر آن شاعر مسیحی اشاره کنیم که گفت:
ای آسمان گواه باش و ای زمین اقرار کن
و سر فرود آور که من نام علی را ذکر کردم
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای بندگان خدا تقوای الهی را رعایت کنید و با مسؤولیت پذیری در برابر تمام چالشهایی که متوجه جهان اسلام است موضع بگیرید. ببینیم در اطراف ما چه میگذرد؟
مقاومت لبنان، الگوی یک نبرد متمدنانه
دنیای عرب و جهان اسلام از بین دو گزینه موجود باید خودشان یکی را انتخاب کند. یکی مقاومت است که خود را تحمیل کرده و اراده تغییر را ساخته است و دیگری شکست و سکوت و منتظر ماندن برای جلاد که کی ضربه خود را بر آنها وارد آورد و تنها چیزی که از آن میخواهد فقط کاستن از تعداد تازیانههاست. حالت اوّل شامل ملت سرفراز لبنان و مقاومت شرافتمندانه آن میشود که نابترین نوع مقاومت عربی و اسلامی علیه اشغالگران و ستمگران و غاصبان را به نمایش گذاشته است. لبنان نمونه متمدنی از مبارزه جهادی و سیاسی را ارائه داده است که دولتها نه تنها از پیروی کردن از این نمونه ابا میورزند بلکه هنوز هم سعی در کنار زدن آن دارند و نمیگذارند که ملتهایشان از مقاومت تأثیر بپذیرند.
مقاومت در عملیات مبادله اخیر نه اینکه توانست بر مصداقیت و حقانیت حرکت خود تأکید بورزد، بلکه دشمن اسرائیلی را وادار کرد که از نههای خود عقب نشینی کند و بدین ترتیب حقیقت وضعیت دشمن را برای همگان برملا کرد. این حقیقت بسیار به سیمای رژیمهای عربی نزدیک است که از نههای خود دست کشیدهاند و آن را به آریهای کشنده تبدیل کردهاند.
در این روزها، دنیا و خصوصاً دنیای عرب و جهان اسلام با مقاومتی روبه روست که بر قدرت اسرائیل پیروز گشت. اسرائیلی که پیش از این گفته میشد شکست ناپذیر است. ولی مقاومت، اسرائیل را مجبور کرد که از تصمیم خود مبنی بر امتناع از آزاد کردن اسیران دست بردارد. همان اسیرانی که با شجاعت و صلابت و قهرمانی تمام در برابر ارتش اسرائیل جنگیده بودند.
در مقابل آن یک سؤال مطرح میشود: پس موفقیت معتدلهای عرب که با آمریکا ائتلاف کردند و با اسرائیل صلح کردند کجاست؟ آنان با دشمن مداهنه کردند و به خواستههایش پاسخ مثبت دادند و به نقشه راه پیوستند که اولویت را به خلع سلاح مقاومت داده بود و به سمت آناپولیس دویدند تا که بر محوریت طرح آمریکا تأکید بورزند و نظارت آمریکا را بر اجرای آن بپذیرند. اما در مقابل دشمن به هیچ یک از تعهدات خود عمل نکرد و سیاست شهرکسازی و استیلا بر اراضی فلسطینی و یورشها و جنایتها و بگیرو بندها و مستمسک قرار دادن دولت یهودی به عنوان مقدمهای برای بیرون راندن اعراب از اراضی اشغالی 1948 را ادامه داد. اسرائیل هزاران زندانی فلسطینی را آزاد نکرد و یک امتیاز قابل استفاده به تشکیلات فلسطینی نداد. این پیروزی بزرگ و بی نظیر مقاومت اسلامی لبنان پیام الهام بخش دیگری برای جوانان عرب است که باید در جایگاه بایسته خود حاضر باشند و در کنار مقاومت و قضایای امت اسلامی و رو در روی اسرائیل و کسانی که در خط اسرائیل روان هستند قرار بگیرند.
دور از اینها نیست که میشنویم گاهی آهسته و گاهی آشکار میگویند که مقاومت آن چه را مناسب بود انجام داده است و اکنون وظیفه دولت است که قعطنامههای بین المللی را اجرا کند. ما نمیفهمیم که اینان چرا اینقدر برای پاسخ دادن به خواستههای اسرائیل عجله به خرج میدهند و نیز درک نمیکنیم که آیا قطعنامههای بین المللی برای اینان تبدیل به انجیل یا قرآن شده است که غیر قابل مناقشهاند و نمیتوان پیرامون آنها مجادله کرد و نمیتوان گفت که به جهت سیطره آمریکا بر شورای امنیت، تمام این قعطنامهها کلاً بنا به مصالح اسرائیل شکل گرفتهاند؟!
ما به اینان عرض میکنیم: قدری آرامتر! آن چه که لبنانیها با گفتگو و وحدت خویش شکل دادهاند مهمتر و مقدستر و پاکتر از تمام این قعطنامههایی است که اساس تشتت و تکه تکه شدن و نابودی کشور را تشکیل میدهد. اینان باید از اسرائیل یاد بگیرند که اگر قطعنامههای شورای امنیت با منافعش هم خوانی نداشته باشند، برای آنها هیچ احترامی قائل نیست.
دولت آمریکا، تجاوزگریهای قانونی و لگدمال کردن حقوقی
از سوی دیگر در عرصه روابط و قوانین بین المللی مسأله مطرح شده است که به نظر من خطرناک ترین نوع تعدی و تعرض به سودان و استقلال و حاکمیت و ثبات آن است. دادستان دادگاه کیفری بین المللی برای اولین بار حکم توقیف و دستگیری رئیس یک دولت عربی که عمر حسن البشیر رئیس جمهور باشد را صادر کرده است. آن هم در سایه موضع گیری ضعیف عربی که دیگران را تحریک میکند که بر دامنه یورشهای خود علیه امت عربی بیفزایند و مراکز عربی را از یکدیگر جدا کنند. البته جامعه عرب نیز دعوت شد که تقریباً یک هفته پس از ایراد اتهام، گردهم جمع شوند. این امر نه فقط نشان دهنده نوع همراهی عربی با قضایای فوری است که نشان از آن دارد نوع موضع گیری آنان نیز مثل همیشه سست و ضعیف خواهد بود.
ما از ملتهای عربی و اسلامی میخواهیم که علیه این اقدام تحریک کننده و دست اندازی کسانی که میخواهند با این کار کشورهای ما بیش از پیش متفرق کنند و پراکنده سازند و زمینه گسست امنیتی و اطلاعاتی و اقتصادی و سیاسیاش را فراهم کنند صدای خود را بلند کنند. آمریکا میکوشد برای سیطره بر ثروتهای سودان و گسترش ناامنی و بی ثباتی در پیرامون آن به اضطراب و بی ثباتی در ابن کشور دامن بزند.
ما میپرسیم: در برابر نابودی دست جمعی ملت فلسطین که با قتل و گرسنگی و محاصره دامنگیر است، این دادگاه کیفری بین المللی کجاست؟ این دادگاه در قبال جنایتهای بوش و نیروهای اشغالگران در عراق و افغانستان چه کاری کرده است؟ یا اینکه از این دادگاه فقط برای مقابله با اعراب و مسلمانان استفاده میشود تا اینکه دادگاههای بین المللی به پوششی برای طرحهای آمریکایی و غربی و حتی اسرائیلی تبدیل شود؟
در موضوع دیگر خوب است به کنفرانس اتحادیه مدیترانه که در پاریس تشکیل شد اشاره کنیم. این کنفرانس در بیانیه پایانی خود بر مشروعیت رژیم صهیونیستی تأکید کرد. آن هم به این دلیل که اسرائیل یک دولت - ملت است. میخواهند چنین القا کنند ملت یهودی در سرزمین خودشان دولت اسرائیل را برپا کردهاند. حال آن که همگان میدانند گروههای صهیونیستی حمایت شده از سوی غرب به فلسطین آمدند تا ملت فلسطین را از سرزمینشان آواره کنند و رژیمی را به وجود آورند که یهودیان دنیا را در آن گردهم جمع کند. همان کسانی را که به جنایتهای خود علیه فلسطینیها ادامه میدهند و سیاست شهرکسازی خود را پی میگیرند و در ازای آن از ناحیه غرب یا دولتهای اتحادیه اروپایی چیزی جز کلمات خجالت آمیز صادر نمیشود که بیش از آن که نشان دهنده نفی و محکومیت باشد، نشان دهنده موافقت ضمنی آنان با بلعیدن تدریجی اراضی فلسطینی در کرانه باختری توسط اسرائیل است.
ما معتقدیم که این کنفرانس خود را نسبت به حقوق ثابت ملت فلسطین به جهالت زد و حتی قطعنامههای پیشین بین المللی را در رابطه با تشکیل دولت فلسطینی دارای حاکمیت زیر پا گذاشت. با این که همگان به خوبی آگاهیم که وضعیت کنونی عربی مسؤولان چنین کنفرانسهایی را تحریک میکند که نسبت به قضایا و حقوق عربی خود را به نادانی بزنند. خصوصاً در شرایطی که این دولت عربی یا آن دیگری سعی دارد راه را بر دولت عربی دیگر ببندد و نگذارد که از محاصره بین المللی تحمیل شده بر خود، عبور کند.
لبنان، ساختن میهنی آزاد و مستقل
به لبنان باز گردیم. ما از دولت جدید لبنان که سیاسیون روی آن توافق کردند میخواهیم که اعضایش به پستهای خود به عنوان یک امتیاز نگاه نکنند بلکه آن را یک مسؤولیت بدانند. اگر آنان پیش از این، از دولت وحدت ملّی داد سخن میدادند اکنون باید خودشان به وحدت ملی لبنان ملتزم باشند. باید تمام آزمندیها فردی و طائفهای خود را در برابر آرزوی بزرگ ساختن میهنی آزاد و مستقل کنار بگذارند. میهنی که تمام شهروندان آن برای ارتقا بخشیدن به سطح اقتصادی و سیاسی و امنیتی آن با یکدیگر اشتراک نظر دارند و میخواهند که لبنان با بلوغ سیاسی و مقاومت شجاعانه و انسانیت انسان خود به جایگاه ممتاز و بایسته تمدنی خود دست پیدا کند و این آرزو بسیار بزرگتر از کسانی است که برای رسیدن به مال و وزارت و نمایندگی دارند روی شکم خود میخزند.