خطبه اول:
تقوای در عبادت
خداوند متعال در سوره زمر میفرماید: «قل یا عباد الذین آمنوا اتقوا ربّکم للذین أحسنوا فی هذه الدنیا حسنة وأرض الله واسعة إنّما یوفی الصابرون أجرهم بغیر حساب»(زمر/10).
در قرآن کریم خداوند متعال به قضایایی اشاره میدارد و از پیامبرش میخواهد از آنها با بندگانش سخن بگوید. این مسأله در بسیاری از آیات قرآن دیده میشود. در این آیات خداوند متعال با عبارت «قل» پیامبرش را مورد خطاب قرار میدهد و این نشان میدهد که این مسأله در جایگاهی بسی پراهمیت قرار دارد و خداوند از مردم میخواهد که بدانها ملتزم شوند.
در این آیه کریمه خداوند متعال از پیامبرش میخواهد که به مؤمنانی که بندگان خداوند هستند و در حالت عبودیت خداوند قرار دارند و خداوند با رحمت و مغفرت خویش، راضیشان کرده است خطاب کند: «قل یا عباد الذین آمنوا اتقوا ربّکم حسنة - تقوا همان راه مستقیمی است که خداوند از بندگانش میخواهد در آن حرکت کنند. زیرا کافی نیست که انسان به خداوند ایمان بیاورد، ولی پس از آن آزادانه طبق هوای نفس خود حرکت نماید. بلکه باید راه تقوا را در پیش گیرد و به اوامر الهی گردن نهد و نواهیش را مراعات کند. از این رو باید ایمان در خط تقوا حرکت کند - للذین أحسنوا فی هذه الدنیا - پس خداوند عمل هیچ عمل کنندهای را چه مرد باشد و چه زن تباه نمیکند.
خداوند به ایشان وعده داده است که در برابر نیکیهای که در این دنیا انجام بدهند، در آخرت به ایشان حسنه خواهد داد – و أرض الله واسعة - پس هر گاه عرصه بر شما تنگ شد و نتوانستید در آن به اطاعت خداوند اقدام کنید و نتوانستید به آن چیزهایی که تحقق بخش خیر و عدالت هستند، دست پیدا کنید، خودتان به یک جای خاص محدود نکنید و در زمین گسترده خداوند حرکت کنید. زیرا زمین همهاش برای خداست. پس هرگاه زمینه برای شما در جایی تنگ شد به جای دیگر بروید. این خطاب خداوند متوجه مستضعفانی است که زیر فشار مستکبران قرار دارند و مستکبران میخواهند که آنان را گمراه کنند و به سوی کفر راهنماییشان نمایند. خداوند خطاب به ایشان میفرماید: «الذین تتوفاهم الملائکة ظالمی انفسهم قالوا فیم کنتم قالوا کنّا مستضعفین فی الأرض قالوا الم تکن أرض الله واسعة فتهاجروا فیها أولئک مأواهم جهنم و ساءت مصیراً»
پیرامون این مسأله فرمایشی از امام علی (ع) وارد شده است. ایشان بیان میدارند که اگر انسان در محل سکونت خود در تنگنا قرار گرفت، باید در زمین گسترده خداوند حرکت کند. ایشان میفرماید: «هیچ سرزمینی برای تو برتری ندارد. بهترین سرزمین آن جایی است که تو را بپذیرد و تحمل کند.» درست است که انسان باید از کشور و سرزمین محل سکونت خود و عزت آن دفاع کند، ولی اگر شرایط برای او تنگ گردید و ظلم و ظالمان بر آن سیطره یافتند، او باید مهاجرت کند تا برای قدرت و عدالت جایگاه تازهای را فراهم آورد - إنّما یوفی الصابرون أجرهم بغیر حساب»(زمر/10)
اخلاص برای خداوند در عمل
سپس خداوند خطاب به پیامبر (ص) میفرماید که باید حساب فردی خود را تقدیم مردم کند. زیرا نقش پیامبر فقط به تبلیغ رسالت به مردم محدود نمیشود، بلکه او باید در شریعت و روشهای دین هم مسؤولیت پذیر باشد: «قل إنّی أمرت أن أعبد الله مخلصاً له الدین- خداوند به من دستور داده است که با اخلاص او را عبادت کنم – وأمرت لأن أکون أول المسلمین - من از آن دسته رهبرانی نیستم که دیگران را به رفتن در خطی دعوت میکنند ولی خودشان التزامی بدان خط ندارند – قل إنی أخاف إن عصیت ربّی عذاب یوم عظیم - این کلام پیامبر معصوم است. او میخواهد این اندیشه را مورد تأکید قرار دهد که بین خدا و هیچ یک از بندگانش کوچکترین قرابتی وجود ندارد. حتی اگر او از محبوبترین افراد نزد خداوند باشد.
همینطور خداوند مسأله عمل و اطاعت را مورد تأکید قرار میدهد. این عمل و طاعت است که موجبات نزدیکی انسان به خداوند را فراهم مینماید. زیرا پیامبران و اولیاء به خاطر اخلاص و اجابت کردن و عمل به دستورات خدا و دعوت مردم به دین خدا به خداوند نزدیک شدهاند و به درجه رفیع بندگی نائل شدهاند – قل الله أعبد مخلصاً له دینی فاعبدوا ما شئتم من دونه - من شما را به پرستش خداوند فرا میخوانم. پس اگر اجابت نکنید، باید مسؤولیت عدم عبادت پروردگارتان به دوش کشید – قل إنّ الخاسرین الذین خسروا انفسهم و اهلیهم یوم القیامة ألا ذلک هو الخسران المبین - زیرا خداوند از ما میخواهد که رضایت و مغفرت و رحمت او را بدست آوریم و خانواده خودمان را هم بر اساس عبادت و طاعت خداوند تربیت کنیم و این نکتهای است که باید بدان متوجه باشیم. زیرا عقلانیتی که بر بسیاری از پدران و مادران حکمفرماست این است که چگونه بتوانند موقعیت کاری و شغلی لازم را برای فرزندان خود در دنیا فراهم کنند، ولی آنان هیچ توجهی به آینده اخروی آنان ندارند.
رسیدن به رضوان الهی با پرهیز از طاغوت
پس خسارت حقیقی، از دست دادن مال یا موقعیت نیست. بلکه خسارت واقعی دست نیافتن به رضوان الهی در روز قیامت است – لهم من فوقهم ظلل من النار و من تحتهم ظلل ذلک یخوف الله به عباده یا عباد فاتقون - و این همان خط آموزشی و عبادی و اجتماعی است که خداوند از مردم میخواهد در آن گام نهند – و الذین اجتنبوا الطاغوت أن یعبدوها - طاغوت، تمام افراد و گروهها و احزاب و ادیان و قوانینی را که به دور از خدا هستند در بر میگیرد. پس آن دسته از حاکمانی که به دین خدا عمل نمیکنند و احزابی که خدا باور نیستند و به پیامبر و رسالتش ایمان ندارند عین طاغوت هستند و همه پیروان طاغوت هم در حقیقت طاغوت پرست هستند. زیرا عبادت به رکوع و سجود منحصر نیست بلکه رکوع و سجود نهایت خضوع را نشان میدهد – و أنابوا إلی الله لهم البشری فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون أحسنه اولئک الذین هداهم الله و أولئک هم اولوا الالباب» (زمر/10-18) پس عبادت پروردگار و اجتناب از طاغوت، خاستگاه دعوت تمام پیامبران است و این در فرمایش خداوند در سوره نحل آمده است: «ولقد بعثنا فی کل أمة رسولاً أن عبدوا الله واجتنبوا الطاغوت فمنهم من هدی الله ومنهم من حقّت علیه الظلالة فسیروا فی الأرض فانظروا کیف کان عاقبة المکذبّین» از این رو باید طوری برنامه ریزی کنیم که در خط دینی یا سیاسی و اجتماعی بدور از تمام طاغوتها حرکت کنیم. زیرا دو خط وجود دارد. یکی خط مثبت که عنوان آن عبادت پروردگار است و دیگری خط منفی که عنوانش عبادت طاغوت است. ما نیز باید در خط مثبت حرکت کنیم و فرزندان و خانواده خود را نیز بر همین راه پرورش دهیم تا فردای قیامت در برابر خداوند متعال قرار گیریم و به رضایت او و نه چیز دیگری غیر از رضایت او دست پیدا کنیم.
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای بندگان خداوند تفوای الهی را رعایت نمایید و با مسؤولیت پذیری تمام، موضع گیری نمایید. ببینیم در اطراف ما چه میگذرد؟
دولت آمریکا، گسترش ناامنی و تعطیل کردن صلح
منطقه عربی و اسلامی با حالت خطرناکی از نابسامانی سیاسی و رسانهای و امنیتی روبرو میباشد. چرا که مراکز بین المللی تحت رهبری دولت کنونی آمریکا، کشورهای منطقه را تحت تأثیر خود قرار میدهند تا برای سیطره بر آنها و ایجاد فتنه در آنها، اوضاعشان را متزلزل کنند. اینان با سوء استفاده از مشکلات دینی و نژادی و حساسیتهای منطقهای، از سردمداران تابع و تسلیم منافع خود در منطقه، تحت عناوین مبهم فتنه آفرین، استفاده میکنند تا به فتنه افروزی بپردازند و تحت عنوان شعارهای اصلاحگرانه، آزادی ملتهایشان را بگیرند و به اقدامات خشونت آمیز دست بزنند که در طی آنها کودکان و زنان و سالخوردگان تحت عنوان حمله به مراکز نظامی جان خود را از دست میدهند. در این حملات شهروندان غیر نظامی هم جان خود را از دست میدهند. در این صورت فقط به عذر خواهی بسنده میکنند و میگویند اشتباه در هدفگیری بوده است.
متأسفانه اتحادیه اروپایی و در مقدمه آنها فرانسه و انگلیس، دوش به دوش آمریکا در راستای اهداف و برنامههای استکباری این کشور حرکت میکنند که هیچ گونه احترامی برای عربیت و اسلام قائل نیستند و به ملتهای منطقه فشار میآورند و مسؤولان امور کشورهای اسلامی و عربی را فریب میدهند و از نیاز آنها برای حمایت از مراکز قدرتشان سوء استفاده میکنند تا این که بتوانند زیرساختهای اقتصادی خود را تقویت کنند. بدین منظور کشورهای اسلامی و عربی را تشویق مینمایند که از قدرتهای بزرگ سلاح بخرند که خود هیچ نیاز بدان ندارند و فقط در جنگهای داخلی بین کشورهایشان بکار میروند و یا این که از آنها در جنگهای دفاع از منافع راهبردی آمریکا کار گرفته میشود تا این که پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه از آنها بهره ببرند. در برابر آن کاربرد این سلاحها فقط برای تأمین منافع آمریکاست و هیچ توجهی به منافع ملل اسلامی و عربی ندارد. چرا که ملل اسلامی و عربی هیچ جایی در محاسبات دولت آمریکا و خصوصاً رئیس جمهور کنونی آن ندارند. زیرا طبق اظهارات بعضی مسؤولان آمریکایی، او فقط یک راهبرد دارد و آن هم اسرائیل است.
در همین راستا، بعضی از نشریات غربی گفتند که دیدار دوره ای بوش از خاورمیانه همراه با اظهار دوستی نسبت به اسرائیل خواهد بود و هیچگونه دستاوردی برای هم پیمانان عربش در بر نخواهد داشت و آتشی را که تل آویو و واشینگتن افروخته است خاموش نخواهد کرد و این منجر به آن خواهد گردید که سیطره آمریکا بر خاورمیانه گستردهتر شود.
رئیس جمهور بوش به منطقه آمده است که تعداد بیشتری از دولتهای عربی را به سمت بهبود روابط با اسرائیل بکشاند و بر هویت یهودی این رژیم غاصب تأکید بورزد و هیچ توجهی ندارد که این مسأله ممکن است به بروز مشکلات بیشتری برای عربهای ساکن در رژیم صهیونیستی منجر شود. او در حالی با مسؤولان عرب به گفتگو مینشیند که هیچ گونه دستاوردی برای تحقق شرایط تشکیل دولت فلسطینی نخواهد داشت. بلکه برای این آمده است که همگان را برای شرکت در جشنهای شصتمین سالگرد غصب فلسطین جمع نماید. بوش میخواهد با بیان این که ایران به سبب داشتن برنامههای هستهای صلح آمیز و حمایت از حزب الله لبنان تهدیدی بزرگ برای صلح و ثبات خاورمیانه است اقدام به فرار به جلو نماید. ما در مقام دفاع از این دو مورد نیستیم ولی تأکید میورزیم که دولت آمریکا خود بزرگترین تهدید آن هم به شکل وحشیانه آن برای صلح است. اتفاقات سیاسی و امنیتی به شکل اشغال افغانستان و عراق و یا دخالت در امور سودان و سومالی یا دامن زدن به ناامنی در لبنان و سوریه، اگر تشویق اسرائیل به ارتکاب جنایتهای وحشیانه بوسیله هواپیماهای پیشرفته نظامی آمریکایی علیه شهروندان و مدافعانی که از سرزمین خودشان دفاع می نمایند و حمایت از محاصره غیر انسانی مردم فلسطین در نوار غزه توسط هم پیمان راهبردیاش اسرائیل را در نظر نگیریم، به خوبی این امر را ثابت مینماید.
سپس بوش میآید و از حمایت ایران از مقاومت لبنان و فلسسطین حرف میزند. باید پرسید او چرا از حمایت مطلق امنیتی و اقتصادی و سیاسی خود از دولت یهودی حرفی به میان نمیآورد؟ اگر به راستی پرونده هستهای مسالمت آمیز ایران خطری برای صلح است، چرا از زرادخانههای هستهای اسرائیل حرفی نمیزند که تلویحاً ایران و منطقه را با آن تهدید میکند و در راستای تؤطئه ناامن سازی دنیا توسط آمریکا قرار دارد؟ ما به او میگوییم: کسی که خانهاش از شیشه ساخته شده است، نباید دیگر مردم را با سنگ بزند. او باید بداند که نفرت مردم از دولت او تمام دنیای اسلام و جهان عرب را در بر گرفته است و تمام حرف مردم دنیا این است که در چهره این رئیس جمهور جز سیمای حیوان وحشی که به تمام دنیا حملهور شده است نمیبینند.
تأیید غربیها و تبریک پاپ به مناسبت شصتمین سالگرد غصب فلسطین
در چنین فضایی، اسرائیل به برگزاری جشنهای شصتمین سالگرد غصب فلسطین مشغول است. اسرائیل متکی به غرب است. غربی که برای ایجاد مشکلات گوناگون در دنیای عرب، رژیم اسرائیل را در قلب دنیای عرب کاشت. وجدان غربیها هم در ارتباط با اقدامات ضد انسانی اسرائیل علیه ملت فلسطین، مثل ترورها و حملات و محاصره کردنها، هیچ گونه حرکتی ندارد. زیرا غرب به انسان بودن مردم فلسطین باور ندارد. بلکه فقط به انسان بودن مردم یهودی باور دارد. در جایی نه چندان دور از اینجا، همگی خواندیم که پاپ هم میآید و از خداوند تشکر مینماید که سرزمین آباء و اجدادی ایشان را یهودیان در اختیار گرفتهاند. او بهترین آروزها و سپاسگزاریهای خود را از شصتمین سالگرد تأسیس رژیم صهیونیستی ابراز میدارد. ما از این اظهار نظر متأسفیم. چرا که این حرفها با ارزشهای معنوی انسانی که مسیحیت نیز آن را متبلور مینماید، هماهنگی ندارد. از پاپ میپرسیم: وقتی یک ملت به صورت کلی رانده میشود و از آغاز تأسیس رژیم صهیونیستی تا کنون جنایتهای وحشتناکی در حقش روا داشته میشود، ارزشهای انسانی کجایند؟ آیا حضور چند هزار سال قبل یهودیان در این سرزمین باعث میشود که از نظر شرعی آنان مالک این کشور شوند؟ آیا مسیحیت نیز به این مشروعیت مبتنی بر ظلم و ستم و غصبگری که تمام اصول و مبانی علمی و تاریخی و تمدنی آن را نفی مینماید، باور دارد؟ ما نمیفهمیم که چرا پاپ از جنایات یهودیان و محاصره غذایی و خدماتی ملت فلسطین و نفی حق بازگشت آوارگان فلسطینی که در اقصا نقاط دنیا پراکنده شدهاند، هیچ حرفی به میان نمیآورد؟ آیا این همه مسائل شایسته بازگویی نبودند؟ آیا فقط باید به سخن گفتن از تخفیف دردهای آنها و حرف زدن از قضیه صلح بدون وارد شدن در جزئیات آن و این که به یهودیان غاصب گفته شود از سرزمین فلسطین بیرون شوید، بسنده کرد؟
ما از جناب پاپ میپرسیم: اگر حضرت مسیح الآن حضور داشت، آیا رضایت میداد که سرزمین فلسطین توسط یهودیان غصب شود و مردمش از آن بیرون رانده شوند؟ آیا به صهیونیستها بابت غصب فلسطین، تبریک میگفت؟ آیا حضرت مسیح که دزدها را از هیکل بیرون راند، دزدهای سرزمین فلسطین را میبوسید؟ آلمانی که جناب پاپ از آن برخاسته است، همان کشوری است که یهودیان را تحت فشار قرار داد. اما مسلمانان و عربها، قرنها به این یهودیان پناه دادند و آنان را در بین خود پذیرفتند. اولی این است که همین آلمان، در ازای اشتباه خود، بخشی از سرزمین خود یا یک کشور دیگر غربی را در اختیار یهودیان قرار دهد. نه این که به آنان کمک کند تا یک ملت را به صورت کامل از میهنشان بیرون برانند.
لبنان، عرصه تزلزلها و راه حلها
اما در رابطه با لبنان همیشه گفتهایم که این کشور، کشور راه حلهای توافقی است و نه کشور غلبه سیاسی و این درست همان چیزی است که همگان برای برون رفت از بحران بدان نیاز دارند. این نیاز لازم دارد که همگان تلاش کنند تا دولت وحدت ملی را روی کار بیاورند. دولتی که برای منافع ملت لبنان و قضایای سرنوشت ساز و امور حیاتی و تنوع طائفهای و مذهبی آن برنامه ریزی نماید نه به نفع ارتباطات خارجی که به مسؤولان کشور فقط حرفهای قشنگ تحویل میدهند و هیچ گونه راه حل واقعی ارائه نمیدهند. حتی وقتی از حمایت نظامی و نیروهای امنیتی حرف میزنیم، میبینیم که چیزی به ارتش نمیدهند که در برابر تجاوزگریهای اسرائیل، بتواند از لبنان دفاع نماید. چرا که اسرائیل و خصوصاً آمریکا به هیچ وجه نمیخواهند در برابر قدرت اسرائیل، یک دولت قوی وجود داشته باشد. زیرا خواست آمریکا و غربیها این است که اسرائیل هم چنان قویترین دولت منطقه باقی بماند.
ما از همگان خصوصاً مسؤولان سیاسی و دینی میخواهیم که به حرف زدن از فتنه مذهبی به عنوان یک امر واقعی پایان دهند. زیرا جز در عقلهای بسیاری از کسانی که پرورش دهنده گفتمانهای طائفهای و مذهبی هستند، در خارج اصلاً فتنه مذهبی وجود ندارد. اما ملت، تمام تجارب نشان دهنده آن هستند که آنان با همان صداقت همیشگی خود، به دور از مشکلات سیاسی و سیاستمداران و حتی به دور از مراکز دینی و حرفهای تنش آفرین آنها، وحدت اسلامی و ملی دارند.
در انتها در حالی که از تمام پیشنهادهای توافقی که بتوانند علی رغم مانع تراشیهای پنهانی دولت آمریکا، گروههای لبنانی را به سوی از سر گیری گفتگوها و تفاهم سوق دهند استقبال مینماییم،تأکید میداریم که مسؤولیت اساسی بر دوش گفتگو کنندگان است که از حسابهای طائفهای و طرحهای شخصی و تعصبات مذهبی و حزبی و ارتباطات خارجی خود دست بردارند و به بلندای ملت و میهن لبنان اوج بگیرند. به نحوی که تمام فرزندان میهن در آن مشارکت داشته باشند. باید در حمایت و پیشرفت میهن بکوشند تا این که الگوی شهروندی بدان بازگردد. در این صورت هیچ کس در آن احساس برتری بر سایر گروهها نخواهد داشت. بدین ترتیب اختلافات هم به بخشی از توازن سیاسی تبدیل خواهد شد که با وجود گوناگونی طائفهای و مذهبی و حزبی موجود در کشور، باعث غنای میهن خواهد شد.
از خداوند متعال میخواهیم که این غم را از این امت بردارد و به همگان توفیق دهد که به خط تقوای اخلاقی و سیاسی متوجه شوند تا این که بر اساس نیکی و تقوا با یکدیگر همکاری نمایند و در گناه و تجاوزگری با یکدیگر همکاری نداشته باشند. زیرا زیست مشترک و صلح و ثبات داخلی و وحدت اسلامی و ملی امانت الهی بر گردن همگان است که خداوند متعال میفرماید: «یا أیها الذین آمنوا لاتخونوا الله و الرسول و تخونوا أماناتکم و أنتم تعلمون.»