خطبه جمعه، 9 فروردین ماه 1398

مطالب مهم خطبه اول: شاخصه‌های راه راست / هدف یا راه؟ / در هر عملی، امکان درستی و انحراف وجود دارد / پاداش درستی.

مطالب مهم خطبه دوم: سیاست به نفع دشمن صهیونیستی است / گزینه‌های پیش روی نظام‌های عربی / بازگشت به هویت‌های جامع / مسئله موجودیت / جز با تلاش و کوشش، رهایی وجود ندارد.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

22 رجب 1440 هـ برابر با 9 فروردین 1398 هـ و 29/٣/٢٠١٩ م

 

مطالب مهم خطبه اول: شاخصه‌های راه راست / هدف یا راه؟ / در هر عملی، امکان درستی و انحراف وجود دارد / پاداش درستی.

مطالب مهم خطبه دوم: سیاست به نفع دشمن صهیونیستی است / گزینه‌های پیش روی نظام‌های عربی / بازگشت به هویت‌های جامع / مسئله موجودیت / جز با تلاش و کوشش، رهایی وجود ندارد.

 

خطبه اول:

در هر نماز این آیه از سوره حمد را می‌خوانیم: «اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ» صدق الله العظيم.

این پرسش مطرح می‌شود: این هدایت چیست؟ و این راه راست کدام است؟ اگر راه‌های غیرمستقیمی برای رسیدن به هدف وجود داشته باشند، چه مانعی برای پیمودن آن‌ها وجود دارد؟

خداوند متعال می‌فرماید: «يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً مِّمَّا كُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍ قَدْ جَاءكُم مِّنَ اللهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُّبِينٌ * يَهْدِي بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَيُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ» [المائدة: 15- 16].

و فرموده است: «قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ دِيناً قِيَماً مِّلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفاً وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» [الأنعام: 161].

و فرموده است: «كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللهُ يَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ» [البقرة: 213].

خلاصه این که: هدایت به راه راست چیزی غیر از عمل به آن چه در کتابی که خداوند نازل کرده است نیست.

 

شاخصه‌های راه راست

در این باره باید دو کار انجام دهیم:

نخست: تعیین شاخصه‌های دقیق راه راست که در آیات الهی آمده است. پس آن معیارهای دقیقی که اگر در مسیر آن‌ها حرکت کنیم در راه راست اعتقادی، زندگی فردی و اجتماعی، مدیریت امور مردم، اقتصادی و مدیریت روابط میان مردم قرار گرفته‌ایم، کدامند؟

اگر از خودمان بپرسیم: کدامند آن معیارهایی که اگر در زندگی زناشویی در پیش بگیریم، زندگی ما در راه راست خواهد بود؟ می‌توانیم این فرمایش الهی را بخوانیم: «وَ مِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» [الرّوم: 21] و فرمایش الهی: «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَاما» [الفرقان: 74] و فرمایش الهی: «إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوّاً لَّكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ» [التّغابن: 14]، «جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ» [الرّعد: 23] و آیات دیگری که به بیان تجارب زنده می‌پردازند یا آن‌هایی که به صورت کلی درباره از روش تعامل سخن می‌گویند. با استفاده از این آیات می‌توان به معیارهای حرکت در راه راست در زندگی زناشویی دست یافت. این معیارها باعث می‌شود مسئله حرکت در مسیر درست در زندگی را تابع شانس و اقبال ندانیم. مثل برخی از مردم می‌کوشند تجارب شکست خورده خود در زندگی را به عهده قضا و قدر بیندازند. آن هم در شرایطی که خداوند به صورت مستقیم و غیرمستقیم معیارها را برای ما مشخص کرده‌ است.

دوم: باید این معیارها را در انتخاب‌ها و جزئیات زندگی خود پیاده کنیم تا این معیارها به علائم همیشگی حرکت در راه راست تبدیل شوند و ما از این معیارها به راست و چپ منحرف نشویم.

این علائم خیلی مهم هستند؛ زیرا انسان ممکن است در جزئیات زندگی غرق شود و چه بسا خط سیر را از دست بدهد. از این رو بعد از هر فاصله‌ای انسان نیاز دارد که خود را از دور نظاره کند و وقتی انسان غرق در زندگی باشد، چنین چیزی میسر نمی‌شود. آری! در عوض باید علائم را مورد آزمون قرار دهیم که آیا این علائم وجود دارند یا نه. این علائم برای ما نشانه درست بودن یا درست نبودن راه است.

سوم: مداومت در دعا به درگاه خداوند برای جلب هدایت. چون انسان نباید به معرفت نظری راه راست بسنده نماید. امروز ما چیزهای زیادی در این باره می‌دانیم. ولی معرفت ما نظری است. به هر حال حتی معرفت نظری نیز به دعا نیاز دارد؛ زیرا این امکان وجود دارد که مفاهیم برای انسان مشتبه شود. مهم جنبه عملی آن است. این جنبه تابع عوامل بسیاری است که ممکن است روی احساسات و عواطف انسان تأثیر بگذارد، ممکن است واکنش‌های ما را برانگیزد، ممکن است غرایز و شهوات ما را تحریک کند و همه این‌ها باعث می‌شود که درک ما را از نشانه‌های راه ضعیف گرداند یا اراده ما را تضعیف کند و در نتیجه ثبات و پایمردی خود را در برابر چالش‌ها از دست بدهیم.

 

هدف یا راه؟

پرسش دوم: چرا درست نیست که جز راه راست را بپیماییم؟ آیا به فرض راه‌های دیگری برای رسیدن به هدف وجود ندارد؟ چه چیز باعث می‌شود که این راه‌ها را نرویم؟

پاسخ به این پرسش دو جنبه دارد:

اول – مقایسه کردن این امر با راه مادی درست نیست؛ زیرا در برابر راه راست، راه‌های دیگری وجود دارد که ما را به هدف نمی‌رساند. چون خداوند فقط راه راست را راه رسیدن به هدف قرار داده است. در نتیجه این پرسش مبتنی بر فرضی ناقص بنا شده است. خداوند می‌فرماید: «وَأَنَّ هَـذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» [الأنعام: 153].

دوم: آیات قرآن اشاره می‌دارند که پیمودن راه‌های پر پیچ و خم، مخفیگاه شیطان است. می‌فرماید: «فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ» [الشّورى: 15]، «قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ* ثُمَّ لآتِيَنَّهُم مِّن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَن شَمَآئِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ» [الأعراف: 16- 17]. در نتیجه می‌توانیم به این معادله اساسی اشاره کنیم. معادله‌ای که می‌شود آن را چنین بیان کرد:

هر قدر که انسان به سوی هواهای نفسانی خود تمایل یابد و از معیارها فاصله بگیرد، از راه راست منحرف می‌شود و هر قدر که از راه راست منحرف شود، به خاطر این که شیطان راه‌های دیگر را زینت می‌دهد، در معرض تباهی قرار می‌گیرد.

علاوه بر این، انحراف از راه راست نقطه مشخصی ندارد. چون راه‌های برون رفت از راه راست همیشه وجود دارد. در نتیجه ممکن است انسان در طول زندگی خود در راه راست باشد، اما درست در لحظه رسیدن به خط پایان، دچار انحراف شود. این مورد بسیار اتفاق افتاده است. خداوند داستان چنین انسانی را این چنین روایت می‌کند: «وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِيَ آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ * وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَـكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ» [الأعراف: 175- 176].

 

در هر عملی، امکان درستی و انحراف وجود دارد

بر این اساس ما به عوامل پایمردی در بر راه راست نیاز داریم. به همین دلیل خداوند نماز را پنج مرتبه در روز واجب کرده است. چون نماز نقطه تذکر دائمی در راه راست ماندن است. نقطه‌ای که جلوی انحرافات را می‌گیرد. به همین دلیل خداوند زکات اموال را واجب کرده است. چون جان انسان را از خودخواهی پاکیزه می‌گرداند. همین طور روزه را برای مخالفت با هوای نفس واجب کرده است و مانند آن.

وقتی از درستی عبادت سخن می‌گوییم، می‌خواهیم بر این اصل تأکید کنیم که در هر عملی امکان درستی و انحراف وجود دارد. اگر انسان به معیارهای درستی دست یابد، به بخشی از اجزای عبور از راه راست دست یافته است.

در کار، امکان درستی و انحراف وجود دارد.

در روابط خانوادگی، امکان درستی و انحراف وجود دارد.

در همسایه داری، امکان درستی و انحراف وجود دارد.

در روابط تجاری، امکان درستی و انحراف وجود دارد.

در دولت سازی، امکان درستی و انحراف وجود دارد.

در روابط کشورها با همدیگر نیز امکان درستی و انحراف وجود دارد.

فسادی که در عرصه‌های سیاست، اقتصاد، روابط و امنیت دامن‌گیر جوامع می‌شود، همه به خاطر انحراف از قوانین و فاصله گرفتن از معیارهای درستی حرکت و رسیدن به هدف است. به همین دلیل دولت‌ها و جوامع در مدار شیطان حرکت می‌کنند و شاید به خود شیطان تبدیل شوند. شیطان بزرگ، شیطان متوسط و شیطان کوچک.

اگر شیطان ما را از راه راست بازمی‌دارد، به این خاطر نیست که خداوند ما را شاکر نیافته است(همان طور که در آیه بالا بدان اشاره داشتیم) چون کفر در برابر شکر قرار دارد. در اینجا کفر به معنای کفر ورزیدن به نعمت‌هایی است که خداوند به ما داده است؛ مانند منابع طبیعی، ثروت‌های بشری و ابزارهای قدرت و ابداع در همه عرصه‌های زندگی. آری! کفران نعمت باعث نابودی جوامع می‌شود. آیا نخوانده‌ایم که خداوند می‌فرماید: «وَضَرَبَ اللهُ مَثَلاً قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَداً مِّن كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللهِ فَأَذَاقَهَا اللهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ» [النّحل: 112].

 

پاداش درستی

در مقابل وقتی خداوند از امت‌های پیشین سخن می‌گوید، درباره پاداش درستی چنین می‌فرماید: «وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَيهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم مِّنْهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ سَاء مَا يَعْمَلُونَ» [المائدة: 66]، «وَأَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاء غَدَق» [الجنّ: 16].

در پایان خداوند درباره ابتدا و انتهای درستی با ما سخن می‌گوید. می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا الله» آنانی که از عبودیت غیرخداوند، عبودیت افراد، سنگ‌ها و هواها خارج شدند و به آن چه خداوند از آنان خواسته‌اند معرفت یافتند، «ثُمَّ اسْتَقَامُوا» به همه آن چه خداوند نازل کرده است، تکیه کردند، «تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ * نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَشْتَهِي أَنفُسُكُمْ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ * نُزُلاً مِّنْ غَفُورٍ رَّحِيمٍ * وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحاً وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ» [فصّلت: 30- 33]. کسانی هستند که همه زندگی‌شان را تسلیم خداوند کردند و معنای واقعی اسلام نیز همین است. والحمد لله ربِّ العالمين.

 

خطبه دوم:

بسم الله الرحمن الرحیم

هفته پیش شاهد دو رویداد مهم بودیم:

 

سیاست به نفع دشمن صهیونیستی است

اول افزایش حملات دشمن صهیونیستی علیه غزه است و دوم به رسمیت شناخته شدن حاکمیت دشمن صهیونیستی بر جولان اشغالی سوریه. شاید دلالت‌های حادثه دوم به ما اجازه دهد که دلالت‌های حادثه اول را نیز درک کنیم.

این امضا به خوبی نشان داد که سیاست خارجی آمریکا در منطقه همان سیاست اسرائیل است و برای مقوله "زمین در برابر صلح" ارزشی باقی نمانده است. طبق این سیاست، همه طرح‌ها و گزینه‌هایی که در اختیار ملت قرار داده شده است، به نفع رژیم صهیونیستی است. بر همین اساس خطوط سرخ و زرد مشخص می‌شود، دشمن و دوست تعیین می‌گردد و معتدل و تندرو تعریف می‌شود. طبق این منطق، نظام دیکتاتوری اگر در راستای عادی‌سازی روابط با دشمن صهیونیستی حرکت کند، به دموکراسی بدل می‌شود و بر همین اساس یک انقلاب مردمی مقبولیت می‌یابد و علیه انقلابی دیگر تمام اسلحه به کار گرفته می‌شود.

این همان منطقی است که جنگ‌های داخلی و درگیری‌های میان کشورهای عربی و اسلامی را تغذیه می‌نماید و بر کشتارهای جمعی و نابودی هدفمند زیرساخت‌های حیاتی فلان کشور سرپوش گذاشته می‌شود. دلیل اصلی باز گذاشته شدن دست گروه‌های جنایت‌کار برای ماندن در فلان کشور نیز همین است.

این همان منطقی است که به آواره کردن ملت‌ها مشروعیت می‌بخشد و دیگران را وا‌می‌دارد که دست به مهاجرت بزنند. همین منطق باعث می‌شود که جلوی بازگشت آوارگان به کشورهایشان گرفته شود.

به این معنا مقاومت در برابر اشغالگران به تروریسم تبدیل می‌شود که باید محاصره و نابود شود. طبق این منطق نیز تروریسم رنگ مقاومت به خود می‌گیرد، برخی دولت‌ها محاصره و تحریم می‌شود و دست برخی‌ها برای نابودی نظام‌های ملی باز گذاشته می‌شود، اقتصادش نابود می‌گردد، جلوی سرمایه‌گذاری‌ها گرفته می‌شود و نظام‌ها و دولت‌هایی حفظ می‌شوند فاقد حداقل‌های نهادها و مدنیت را داشته باشند.

همه این‌هاست که به جنگ علیه غزه مشروعیت می‌بخشد، تلاش برای یهودی کردن قدس و اقصی ادامه می‌یابد، در کرانه غربی شهرک‌سازی می‌شود و روستاهای فلسطینی کاملاً نابود می‌شوند.

همه این‌ها یک توصیف دارد و آن این است که منطق مشروعیت بین‌المللی کهنه شده است و منافع قدرت‌های بزرگ تعیین کننده ارزش‌هایی است که باید دیگران آن را بپذیرند. در غیر این صورت باید طعم آتش فتنه‌های داخلی، جنگ‌های خانمان‌سوز و ویرانی روشمند را بچشند؛ اما چند چیز را باید مورد تأمل قرار داد:

 

گزینه‌های پیش روی نظام‌های عربی

اول – نظام‌های رسمی عربی باید در منطق اجابت خواسته‌های دولت آمریکا تجدید نظر کنند. چون اجابت خواسته‌های آمریکا به معنای تسلیم شدن به سیاست اسرائیل در منطقه، کنار آمدن با واقعیت اشغال و دست برداشتن از حقوق است.

بعد از این همه لغزش از اسلو تا کنون، اکنون ایجاب می‌کند که نشست آتی سران عرب فرصتی برای بازنگری واقعی باشد و بر اساس دست یازیدن به مبانی و حقوق، گزینه سیاسی جدیدی را رقم زند که احترام و اعتبار را به نظام سیاسی عربی بازگرداند.

ما معتقدیم که نظام‌های رسمی عربی چاره‌ای جز هم‌سطح شدن با ملت‌ها، تلاش برای متحول کردن ساختار اجتماعی و سیاسی عربی برای در برگرفتن تمام فرزندان و دست برداشتن از سیاست بزرگنمایی نگرانی‌های ناشی از تنوع که باعث تشدید موانع روانی در جوامع ما می‌شود ندارد. باید پذیرش تمام طیف‌های مذهبی، نژادی، سیاسی و فرهنگی، در چارچوب دولت انسان و دولت شهروند سالار که حافظ وحدت ملی است جایگزین آن شود. چون همچنان طرح‌های خارجی وحدت ملی ما را هدف قرار داده‌اند.

 

بازگشت به هویت‌های جامع

دوم- ملت‌های منطقه نیز باید به هویت‌های جمع کننده بازگردند. چون مذاهب اسلامی باید به عنوان اسلامی جامع خود بازگردند. نهادها و جنبش‌های دینی خردمند نیز باید در راستای احیای خرد اسلامی حرکت کنند تا خرد اسلامی به جای پرستش بت‌های تعصب تعصبات کینه‌توزانه فرقه‌ای، به فضای گسترده اسلام بازگردد.

چیزی را که به مسلمانان عرض می‌کنیم درست همان چیزی است که به پیروان همه ادیان به ویژه مسیحیت عرض داشته‌ایم. مسیحیتی که از حیث ارزشی، تاریخی، حال و آینده به این منطقه و مسائل آن وابستگی هستند. نباید در نکوهش واقعیت‌های تاریخی و جغرافیایی و ضرورت همگرایی میان دولت‌های منطقه بر اساس اسلام و عربی یا حتی اصل منافع سیاسی افراط کنیم.

 

مسئله موجودیت

سوم – جنبش‌های آزادی‌خواه منطقه در برابر بزرگی چالش‌ها که تأثیر به سزایی در ملت‌ها دارند، باید حرارت گذشته را به قضیه اصلی امت اسلامی بازگردانند. باید برنامه‌های خود را برای توسعه دایره گرفته مردم فلسطین ارتقا ببخشند؛ زیرا وظیفه آزادی بخشی به تلاش همه بستگی دارد. خصوصاً این که این وظیفه، وظیفه حفظ وجود و خویشتن خویش است. این امر ایجاب می‌کند که از منطق فردی و منطقه‌ای فاصله بگیریم. چون ثابت شده است که چنین منطق‌هایی در حفظ حقوق و حمایت از دولت‌ها و کشورهای منطقه‌ای ناتوان هستند.

آری! امروز قضیه فلسطین مسئله موجودیت است. تمام دردها و رنج‌های ما در گذشته به این خاطر است که از این قضیه دور شدیم. تا جایی که معیار دوست و دشمن از دستمان رفته است و ما همچنان سرگردانیم.

به این دلیل ملت‌ها چاره‌ای ندارند جز این که راهبرد مقابله با چالش صهیونیستی مورد حمایت بیگانگان را فعال کنند. چون اهداف خود را خیلی روشن و شفاف کرده و گزینه‌های تسلیم یا مقابله را در برابر ملت‌ها قرار داده است. این راهبرد باید تمام انواع مقاومت‌های مردمی و مقابله با سیاست‌های خارجی با ابزار اقتصاد را در بربگیرد. مقابله با جنگ‌های کوبنده که مفاهیم، ارزش‌ها و روش‌ها آن معلوم است و مقابله با طرح‌هایی که پشت شعارهای اصلاح و پیشرفت سازمان‌ها و جمعیت‌های دارای عناوین پر زرق و برق مخفی شده‌اند.

وقتی از مقاومت سخن می‌گوییم منظور ما حفظ موجودیت فعلی و حمایت از آینده پیشرو است. از این رو ایجاب می‌کند اراده مقابله را فعال کنیم. البته این کار به تحمل دردها، محرومیت‌ها، تهدیدها و فشارها و تبدیل تهدیدها به فرصت پیشرفت نیاز دارد. حرف ما ایده و آرزو نیست بلکه ریشه در واقعیت‌های ایستادگی و پیروزی بر دشمن صهیونیستی و طرح آن در عرصه‌های مختلف دارد. باید برای استرداد اراضی و حقوق خود موفقیت‌ها و دستاوردهای بیشتری داشته باشیم.

 

جز با تلاش و کوشش، رهایی وجود ندارد

اما در لبنان چاره‌ای جز تلاش نداریم. تلاشی که اساس آن را وفاداری سیاسیون به وعده‌هایی تشکیل می‌دهد که برای مبارزه با فساد، مهار حیف‌ومیل، اجرایی کردن طرح‌های توسعه‌ای، ارزیابی امور بر اساس منافع ملی، عدم مقابله با مثل و ایرادگیری و عدم مدد جستن از خارجی‌ها در برابر داخلی‌ها داده‌اند. باید امید کشور به طرح‌هایی باشد که می‌دانیم به نفع دشمن صهیونیستی نیستند.

لبنانی‌ها باید برای یک مرتبه هم که شده، باید برای بار آخر تعیین کنند که بنیان این کشور بر چه چیزی استوار است، چه چیزی اقتصاد این کشور را رشد می‌دهد، امنیت آن را تحقق می‌بخشد و از وحدت آن صیانت به عمل می‌آورد. در این صورت

چیزی جز اراده‌های قوی دشمن را تحقیر نمی‌کند. اراده‌هایی که از ابزارهای فراوان ما برای تحقق اهدافی استفاده می‌کنند که فقط در راستای خدمت به تمام میهن و فرزندان آن خواهند بود.