24 صفر 1440 هـ برابر با 11 آبان 1397 هـ و ٢/١١/٢٠١٨ م
مطالب مهم خطبه اول: سالروز وفات پیامبر خدا(ص) / معیار، عمل است / متفرق نشوید / عترت و کتاب خدا / نقدپذیری مسئولان / اخلاق عظیم / تجدید عهد با پیامبر خدا.
مطالب مهم خطبه دوم:گره تشکیل دولت / عادیسازی روابط با دشمن / آیا یمن شاهد راه حلی خواهد بود؟ / آیا یمن شاهد راه حلی خواهد بود؟ / سالروز وعده شوم بالفور.
خطبه اول:
خداوند متعال در کتاب عزیز خود میفرماید: «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ ینْقَلِبْ عَلَى عَقِبَیهِ فَلَنْ یضُرَّ الله شَیئاً وَسَیجْزِی الله الشَّاكِرِینَ» صدق الله العظیم.
سالروز وفات پیامبر خدا(ص)
چند روز بعد، بیست و هشتم ماه صفر سالروز وفات پیامبر خدا(ص) است. این روز یادآور روزی است که پیامبر خدا این دنیا را ترک کرد و دلهای مؤمنان را اندوهناک نمود. چون با فقدان پیامبر، مردم رحمتی الهی را از دست دادند. کسی را از دست دادند که برایشان به مثابه پدر، معلم، مربی، ناصح، هادی، بشارت دهنده، بیم دهنده و چراغ روشن بود. «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مَّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِیزٌ عَلَیهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیكُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ».
بهترین تعبیر برای بیان این اندوه، فرمایش علی(ع) در کنار مرقد پیامبر خدا(ص) است. فرمود: «بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یا رَسُولَ اللَّهِ، لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِكَ مَا لَمْ ینْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیرِكَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ؛ خَصَّصْتَ حَتَّى صِرْتَ مُسَلِّیاً عَمَّنْ سِوَاكَ، وَ عَمَّمْتَ حَتَّى صَارَ النَّاسُ فِیكَ سَوَاءً؛ وَ لَوْ لَا أَنَّكَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَیتَ عَنِ الْجَزَعِ، لَأَنْفَدْنَا عَلَیكَ مَاءَ الشُّئُونِ وَ لَكَانَ الدَّاءُ مُمَاطِلًا وَ الْكَمَدُ مُحَالِفاً، وَ قَلَّا لَكَ... ولكن لا نقول إلا ما قال الله: إِنَّا للهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ؛ پدر و مادرم فداى تو اى رسول خدا! با مرگ تو رشتهاى برید كه در مرگ دیگران نبرید، با مرگ تو رشته پیامبرى و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانى گسست، مصیبت تو، دیگر مصیبت دیدگان را به شكیبایى واداشت و همه را در مصیبت تو یكسان عزادار كرد، اگر به شكیبایى امر نمىكردى و از بىتابى نهى نمىفرمودى، آنقدر اشك مىریختم تا اشكها تمام شود و این درد جانكاه همیشه در من مىماند و اندوهم جاودانه مىشد، كه همه اینها در مصیبت تو ناچیز است. ولی نمیگوییم جز چیزی که خداوند فرموده است: إِنَّا للهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ».
پیامبر خدا بعد از این که رسالت الهی را ابلاغ کرد، امت اسلامی را نصیحت نمود و در این راه آزار و اذیتهای بسیاری را تحمل کرد تا جایی که فرمود: «هیچ پیامبری به مانند من اذیت نشد.» از دنیا رفت. امام زین العابدین(ع) در دعای خود به صورت خلاصه به بخشی از آزار و اذیتهایی که پیامبر خدا تحمل کرد، میپردازد. میفرماید: «اللّهمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمّدٍ أَمِینِكَ عَلَى وَحْیكَ، وَنَجِیبِكَ مِنْ خَلْقِكَ، وَصَفِیكَ مِنْ عِبَادِكَ، إِمَامِ الرَّحْمَةِ، وَقَائِدِ الْخَیرِ، وَمِفْتَاحِ الْبَرَكَةِ... كَمَا نَصَبَ لِأَمْرِكَ نَفْسَهُ، وَعَرَّضَ فِیكَ لِلْمَكْرُوهِ بَدَنَهُ، وَكَاشَفَ فِی الدُّعَاءِ إِلَیكَ حَامَّتَهُ، وَحَارَبَ فِی رِضَاكَ أُسْرَتَهُ، وَقَطَعَ فِی إِحْیاءِ دِینِكَ رَحِمَهُ، وَأَقْصَى الْأَدْنَینَ عَلَى جُحُودِهِمْ، وَقَرَّبَ الْأَقْصَینَ عَلَى اسْتِجَابَتِهِمْ لَكَ، وَوَالَى فِیكَ الْأَبْعَدِینَ، وَعَادَى فِیكَ الْأَقْرَبِینَ، وأَدْأَبَ نَفْسَهُ فِی تَبْلِیغِ رِسَالَتِكَ، وَأَتْعَبَهَا بِالدُّعَاءِ إِلَى مِلَّتِكَ... وَشَغَلَهَا بِالنُّصْحِ لِأَهْلِ دَعْوَتِكَ... حَتَّى ظَهَرَ أَمْرُكَ، وَعَلَتْ كَلِمَتُكَ، وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ؛ بار خدایا، بر محمد كه امین وحی توست، برگزیده از میان آفریدگان توست، دوست مخلص از میان همه بندگان توست، آن امام رحمت و پیشوای خیر و كلید بركات، درود بفرست، آن سان كه او جان خویش در فرمان تو نهاد و جسم خویش به راه تو هدف تیر بلا گردانید و در دعوت به دین تو با خویشاوندان خود آشكارا خصومت ورزید و برای خشنودی تو با خاندان خویش به پیكار برخاست و تا دین تو را زنده دارد، پیوند از خویش و پیوند ببرید. نزدیكان انكارپیشه را از خود دور داشت و دوران دعوت پذیر را به خود نزدیك ساخت. در راه تو با بیگانگان دوستی ورزید و با نزدیكان دشمنی. و تا حق رسالت تو بگزارد، خویشتن را به رنج افكند. جان خویش در بوته تعب نهاد تا به كیش تو دعوت كند. خویشتن به كار داشت تا امت را اندرز دهد... تا دین تو آشكار گردید و كلمه تو برتر شد، اگر چه مشركان را ناخوش افتاد.»
به این مناسبت میخواهیم به برخی از وصایای آن حضرت میپردازیم. این که پیامبر خدا به رغم بیماری شدید، میخواست این وصایا را برای مسلمانان مطرح نماید، نشان دهنده نهایت اهمیت آنهاست.
معیار، عمل است
وصیت اول به نزدیکان و بستگان است. البته همه مسلمانان شامل این وصیت میشوند. پیامبر در این وصیت از آنان میخواهد به قرابتی که با او دارند دل خوش نکنند و گمان نکنند که انتساب به پیامبر باعث نجات در روز قیامت میشود. روزی که در آن هر کس به دفاع از خود میپردازد. بلکه باید به عملی که پیشاپیش فرستادهاند تکیه کنند. چون معیار نزد خداوند عمل است. فقط با عمل است که انسان به آن چه نزد خداوند است دست مییابد.
در این باره میفرماید: «یا بَنِی عَبْدِ مَنَافٍ، لاَ أُغْنِی عَنْكُمْ مِنَ الله شَیئًا، یا عَبَّاسُ بْنَ عبدالمطلب، لاَ أُغْنِی عَنْكَ مِنَ الله شَیئًا، وَیا صَفِیةُ عَمَّةَ رَسُولِ الله، لاَ أُغْنِی عَنْكِ مِنَ الله شَیئًا، وَیا فَاطِمَةُ بِنْتَ مُحَمَّدٍ، سَلِینِی مَا شِئْتِ مِنْ مَالِی، لاَ أُغْنِی عَنْكِ مِنَ الله شَیئًا؛ ای فرزندان عبدمناف! من شما را از خداوند بینیاز نمیکنم. ای عباس بن عبدالمطلب! من تو را از خداوند بینیاز نمیکنم و ای صفیه! عمه پیامبر خدا! من تو را از خداوند بینیاز نمیکنم. ای فاطمه دختر محمد! از مالم هر چه میخواهی بخواه، ولی من تو را از خداوند بینیاز نمیکنم.»
«أیها النّاس، لا یدَّعِ مدَّع، ولا یتمنَّ متمنّ، والذی بعثنی بالحقّ نبیاً، لا ینجی إلا عمل مع رحمة، ولو عصیت لهویت؛ ای مردم! مدعی ادعا نکند و آرزو کننده آرزو ننماید. چون قسم به خدایی که مرا به حق برانگیخته است، جز عمل همراه با رحمت الهی نجات بخش نیست. من نیز اگر نافرمانی کنم، نابود میشوم.»
متفرق نشوید
وصیت دوم خطاب به امت اسلامی است. نگرانی پیامبر این بود که آنان متفرق شوند و پیروی از هواهای نفسانی و منافع آنان را دچار تفرقه و پراکندگی نماید. از این رو خطاب به مسلمانان فرمود که چه نگاهی با یکدیگر داشته باشند و در زمان با همدیگر برخورد کنند: «أَیهَا النَّاسُ، اسْمَعُوا قَوْلِی، فَإِنِّی لَا أَدْرِی لَعَلِّی لَا أَلْقَاكُمْ بَعْدَ عَامِی هَذَا... أَیهَا النَّاسُ إنَّ دِمَاءَكُمْ وَأَمْوَالَكُمْ عَلَیكُمْ حَرَامٌ إلَى أَنْ تَلْقَوْا رَبَّكُمْ... وَأَنَّ الْمُسْلِمِینَ إِخْوَةٌ ، فَلا یحِلُّ لامْرِئٍ مِنْ أَخِیهِ إِلا مَا أَعْطَاهُ عَنْ طِیبِ نَفْسٍ ... اللَّهُمَّ هَلْ بَلَّغْتُ؟ ... اللَّهُمَّ اشْهَدْ؛ ای مردم! حرفم را بشنوید. چون نمیدانم بعد از این سال شما را میبینم یا نه... ای مردم! خون و مالتان تا زمانی که خداوند را ملاقات کنید بر همدیگر حرام است... و مسلمانان با یکدیگر برادرند. بنابراین برای فرد حلال نیست که جز به رضایت برادرش مال او را بردارد... خدایا! آیا ابلاغ کردم؟... خدایا! شاهد باش.»، «ألا لا ترجعنّ بعدی كفّاراً یضرب بعضكم رقاب بعض؛ آگاه باشید! بعد از من به کفر برنگردید که گردن همدیگر را بزنید.»
ولی متأسفانه این نگرانی همچنان وجود دارد. امروز مسلمانان همان کاری را انجام میدهند که پیامبر خدا از بابت آن نگران بود. به مجرد این که اختلافی روی میدهد، کافی است که همه محرمات زیر پا گذاشته شود و همه ارزشها نابود گردد. به جای این که اختلافات مذهبی، حزبی، منطقهای و خانوادگی با ایجاد رابطه و گفتگو حل و فصل شود، به سرعت به کینه و فحش و لعن تبدیل میشود. گاهی از این هم فراتر رفته، به راحتی به کشتار، هتک نوامیس و از بین رفتن حرمتها میانجامد.
عترت و کتاب خدا
اما وصیت سوم بعد از آن صورت گرفت که مسلمانان اعم از زن و مرد با شنیدن خبر نزدیک بودن اجل پیامبر خدا به گریه افتادند. پیامبر خدا در حالی که به علی(ع) و عمویش عباس تکیه داده بود وارد مسجد شد. ایستاد و خطاب به مردم چنین فرمود: «أیها الناس ، فماذا تستنكرون من موت نبیكم ؟ ألم ینع إلیكم نفسه وینع إلیكم أنفسكم ، أم هل خلّد أحد ممّن بعث قبلی فیمن بعثوا إلیه فأخلد فیكم؟ ألا إنّی لاحق بربّی ، وقد تركت فیكم ما إن تمسّكتم به لن تضلّوا ، كتاب الله بین أظهركم تقرؤونه صباحاً ومساءً ، فیه ما تأتون وما تدعون ، فلا تنافسوا ولا تباغضوا ، وكونوا إخواناً كما أمركم الله ، ألا أوصیكم بعترتی أهل بیتی؛ امّا بعد، اى مردم! آیا مرگ پیامبر خود را خوش نمیدارید؟! آیا او، خبر مرگ خود و شما را برایتان نقل نكرده است؟! آیا پیامبران پیش از من، جاویدان زندگى كردند تا من نیز در میان شما جاویدان، زنده بمانم؟! آگاه باشید كه من به پروردگارم ملحق خواهم شد و در میان شما چیزى را باقى میگذارم كه اگر بدان تمسک جویید، گمراه نمیشوید؛ من كتاب خدا را كه نزد شماست، برایتان باقى میگذارم. شما این كتاب را صبح و شام تلاوت میکنید و اعمال و آرزوهاى خود را در آن میبینید. از این رو با هم به رقابت برنخیزید، به هم دیگر حسادت و دشمنى نورزید و همان گونه كه خداوند به شما فرمان داده است با هم برادر باشید. آگاه باشید كه پس از كتاب خدا، شما را به عترت و اهل بیت خود وصیت میکنم.» تا روز قیامت از دور آنها پراکنده نشوید.
نقدپذیری مسئولان
اما وصیت چهارم، خطاب به کسانی است که در جایگاه مسئولیت قرار دارند. پیامبر خدا از آنان میخواهد که با مردم شفاف باشند و حساب خود را به مردم ارائه دهند. باید نقدپذیر باشند. باید به حرفها و نقدهای مردم گوش دهند. بنابراین در نظر پیامبر خدا کسی بالاتر از نقد، فراتر از قانون و فعال مایشاء نیست. پیامبر خدا با این که از سوی مردم تعیین نشده بود، میخواهد از خود الگویی قابل اقتدا به مردم ارائه نماید. از این رو فرمود: «إنَّكم لا تمسكون علی بشیء، إنی لم أحلّ إلا ما أحلّ القرآن، ولم أحرِّم إلا ما حرَّم القرآن؛ ای مردم! شما هیچ خردهای از من نمیتوانید بگیرید. چون جز آن چه را قرآن حلال کرده است، حلال نکردهام و جز آن چه را قرآن حرام کرده است، حرام نکردهام.»
از این رو به مردم فرمود که از من انتقاد کنید. آیا از من چیزی شنیدهاید که مخالف دعوت خداوند باشد یا با آن چه در کتاب خدا آمده، منافات داشته باشد؟ عین این امر در وصیت شاگرد پیامبر علی امیرالمؤمنین(ع) نیز آمده است. فرمود: «فَلَا تُكَلِّمُونِی بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَةُ وَلَا تَتَحَفَّظُوا مِنِّی بِمَا یتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ الْبَادِرَةِ وَلَا تُخَالِطُونِی بِالْمُصَانَعَةِ وَلَا تَظُنُّوا بِی اسْتِثْقَالًا فِی حَقٍّ قِیلَ لِی وَلَا الْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِی فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ یقَالَ لَهُ أَوِ الْعَدْلَ أَنْ یعْرَضَ عَلَیهِ كَانَ الْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَیهِ فَلَا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِی بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ؛ آنسان كه با جباران سخن میگویند، با من سخن مگویید و از من پنهان مدارید آنچه را از مردم خشمگین به هنگام خشمشان پنهان میدارند. نیز به چاپلوسى و تملق با من آمیزش مكنید. و مپندارید كه گفتن حق بر من گران میآید. و نخواهم كه مرا بزرگ انگارید، زیرا هر كه شنیدن حق بر او گران آید، یا نتواند اندرز كسى را در باب عدالت بشنود، عمل كردن به حق و عدالت بر او دشوارتر است. پس با من از گفتن حق یا رأى زدن به عدل باز نایستید، زیرا من در نظر خود بزرگتر از آن نیستم كه مرتكب خطا نشوم و در اعمال خود از خطا ایمن باشم.»
اخلاق عظیم
اما وصیت آخر پیامبر خدا؛ با این که آن حضرت معصوم بود، میخواهد به یاران و اصحاب خود بیاموزد که نسبت به حقوق مردم بیتوجه نباشند. از این رو خطاب به آنان میفرماید: «معاشر النّاس، قد دنا منّی خفوقٌ من بین أظهركم... فأیما رجل كنت أصبت من عرضه شیئاً، فهذا عرضی فلیقتصّ، وأیما رجل كنت أصبت من بشره شیئاً، فهذا بَشَری فلیقتصّ، وأیما رجل كنت أصبت من ماله شیئاً، فهذا مالی فلیأخذ منه... ألا وإنَّ فضوح الدّنیا أیسر من فضوح الآخرة... ولا یقولنّ أحد منكم إنّی أخاف العداوة والشَّحناء من رسول الله، ألا إنَّ العداوة والشّحناء لیستا من طبیعتی ولا من خلقی؛ ای مردم! نزدیک است که از میان شما بروم... پس هر کس به آبرویش لطمه زدهام، این آبروی من بیاید و تقاص کند و هر کس که به پوست او آسیبی زدهام، این پوست من. بیاید و تقاص کند و هر کس که به مال او آسیبی زدهام این مال من. بیاید و از من بگیرد. آگاه باشید که رسوا شدن در دنیا از رسوا شدن در آخرت آسانتر است. کسی از شما نگوید که من از دشمنی و درشتی رسول خدا ترسیدم. آگاه باشید که دشمنی و درشتی از طبیعت و اخلاق من نیستند.»
در تاریخ آمده است که مردی از اصحاب برخاست و عرض کرد: ای پیامبر خدا! روزی از یکی از کوچههای مدینه میگذشتم. شما بر شتر سوار بودید. شتر از فرمان شما سرپیچی کرد و شما میخواستید با شلاق شتر را برانید، اما شلاق به بدن من خورد. پیامبر خدا فرمود: از روی عمد نبوده است. اما مرد گفت: اما قصاص دارد. پیامبر خدا فرمود: آیا قصاص میخواهی؟ مرد عرض کرد: آری! میخواهم همان طور که شما مرا زدید، من نیز شما را بزنم. پیامبر خدا بدن خود را برای او عریان کرد. مردم با حیرت به مردی نگاه میکردند که این چنین بر پیامبر جرئت یافته است. ولی مرد منظور دیگری داشت. مرد به سوی پیامبر رفت و بدن آن حضرت را بوسید و عرض کرد: از آتش جهنم به محل قصاص بدن پیامبر خدا پناه میبرم. پیامبر خدا به او فرمود: آیا قصاص میکنی یا میبخشی؟ عرض کرد: میبخشم. در اینجا پیامبر خدا فرمود: خدایا! همان طور که او مرا بخشید، تو نیز او را ببخش. این اخلاق چه اخلاقی است و این تصویر چقدر زیباست؟ «وإنّك لعلى خلقٍ عظیم».
این پیامبر خداست که الگو و اسوه ماست. همان طور که خداوند فرموده است: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ الله أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ یرْجُو الله وَالْیوْمَ الْآَخِرَ» باید خودمان را با آن حضرت مقایسه کنیم.
پیامبر خدا با این رفتار خود به ما میآموزد که حتی اگر اطمینان داریم که کسی بر ما حقی ندارد، باید خودمان به خداوند عرضه داریم و اگر چیزی از حق دیگران بر ذمه خود داریم، باید خیلی زود توبه کنیم و حق مردم را بی کم و کاست به صاحبانشان بازگردانیم تا در روزی که مظلومان دست به گریبان ظالمان دارند، در جایگاه خواری و ذلت قرار نداشته باشیم. چون قصاص در این شرایط بسیار سخت است.
تجدید عهد با پیامبر خدا
در سالروز وفات پیامبر خدا(ص) باید قلب و عقل خود به سوی مرقد شریف آن حضرت رو کنیم و با دینی که او برایمان آورد تجدید میثاق کنیم، به آموزههای آن پایبند باشیم، آماده باشیم که در راه دین بهترین داشتههای خود فدا کنیم و برای خودمان همان گونه شهادت دهیم که برای آن حضرت شهادت دادهایم. عرض کنیم: ای پیامبر خدا! شهادت میدهم که تو نماز را به پا داشتی و زکات را دادی و امر به معروف و نهی از منکر کردی و تا زمانی که به یقین رسیدی، خداوند را مخلصانه عبادت کردی. «اللَّهُمَّ فَارْفَعْهُ بِمَا كَدَحَ فِیكَ إِلَى الدَّرَجَةِ الْعُلْیا مِنْ جَنَّتِكَ حَتَّى لَا یسَاوَى فِی مَنْزِلَةٍ، وَ لَا یكَافَأَ فِی مَرْتَبَةٍ، وَ لَا یوَازِیهُ لَدَیكَ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ، وَ لَا نَبِی مُرْسَلٌ. وَ عَرِّفْهُ فِی أَهْلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ أُمَّتِهِ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ حُسْنِ الشَّفَاعَةِ أَجَلَّ مَا وَعَدْتَهُ؛ خدایا، او را به پاس رنجی كه در راه تو تاب آورده است تا بالاترین مرتبههای بهشت بالا ببر، آن گونه كه هیچ كس در هیچ مقامی به پای او نرسد و در هیچ مرتبهای با او برابر نباشد و هیچ یك از فرشتگان مقرّب درگاهت و هیچ یك از پیامبرانِ فرستادهات، نزد تو با او برابری نتواند. افزون بر آنچه به او وعده دادهای كه شفاعتش را در حقّ خاندانِ پاك و امّت با ایمانش بپذیری، به او عطا فرما، ای كسی كه وعده خود را به انجام رسانی.» ای پروردگار جهانیان.
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای بندگان خدا! شما و خودم را به همان چیزی توصیه مینمایم که امام رضا(ع) وصیت کرده است. امامی که آخر ماه صفر سالروز وفات ایشان است. آن حضرت هنگام صحبت کردن با دوستان و محبان خود ده خصلت را برای انسان مؤمن برشمرد. فرمود: «الْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ یَسْتَکْثِرُ قَلِیلَ الْخَیْرِ مِنْ غَیْرِهِ وَ یَسْتَقِلُّ کَثِیرَ الْخَیْرِ مِنْ نَفْسِهِ لَا یَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْحَوَائِجِ إِلَیْهِ وَ لَا یَمَلُّ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ دَهْرِهِ الْفَقْرُ فِی اللَّهِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الْغِنَی وَ الذُّلُّ فِی اللَّهِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الْعِزِّ فِی عَدُوِّهِ وَ الْخُمُولُ أَشْهَی إِلَیْهِ مِنَ الشُّهْرَةِ ثُمَّ قَالَ علیه السلام الْعَاشِرَةُ وَ مَا الْعَاشِرَةُ قِیلَ لَهُ مَا هِیَ قَالَ علیه السلام لَا یَرَی أَحَداً إِلَّا قَالَ هُوَ خَیْرٌ مِنِّی وَ أَتْقَی إِنَّمَا النَّاسُ رَجُلَانِ رَجُلٌ خَیْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَی وَ رَجُلٌ شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَی فَإِذَا لَقِیَ الَّذِی شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَی قَالَ لَعَلَّ خَیْرَ هَذَا بَاطِنٌ وَ هُوَ خَیْرٌ لَهُ وَ خَیْرِی ظَاهِرٌ وَ هُوَ شَرٌّ لِی وَ إِذَا رَأَی الَّذِی هُوَ خَیْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَی تَوَاضَعَ لَهُ لِیَلْحَقَ بِهِ؛ به خیر او امید باشد و از شرش ایمنى، خوبى و خیر دیگران را بسیار شمارد و خیر بسیار خود را اندك و ناچیز، نه از مراجعه نیازمندان به خود خسته شود و نه در طول عمر از طلب و تحصیل علم و دانش ملول و خسته گردد، فقر در راه خداوند از توانگرى در غیر راه حقّ و خوارى در راه حقّ از سربلندى در راه دشمن خدا نزد او محبوبتر است، نزد او؛ گمنامى از شهرت مطلوبتر است، سپس آن حضرت علیه السّلام افزود: دهم و چه دهمى؟ پرسیدند: آن چیست؟ فرمود: كسى را نبیند جز آنكه گوید: او از من بهتر و پرهیزگارتر است. زیرا مردم دو گروهاند: گروهی که از وی برتر و باتقواترند. گروهی که از وی بدتر و پستتر هستند. وقتی فردی از گروه پستتر و بدتر را مشاهده کند؛ با خود گوید: شاید این شخص نیکیهایش نهفته باشد که برای وی بهتر است و خوبیهای من آشکار است که برایم شر محسوب میشود. وقتی آدم بهتر و پاکتر از خویش را ببیند، در برابرش فروتنی کند تا به مقام وی برسد.»
امام رضا(ع) با بیان این ویژگیها میخواهد که واقعیت ارتباط با خط اهل بیت(ع) را بیان نماید. چون ارتباط با آنان فقط به محبت و عاطفه نیست. بلکه داشتن رفتار، موضعگیری و نگاه مثبت به دیگران است. چنین ویژگیهایی باعث میشود که وابستگان به این خط، یعنی خط رسول الله از آگاهی، مسئولیت پذیری و قدرت بیشتر برای رویارویی با چالشها برخوردار شوند.
گره تشکیل دولت
از لبنان آغاز میکنیم که بعد از باز شدن گره سابق، بار دیگر قطار تشکیل دچار توقف شده است. البته نمیتوان گفت که این گره جدید است، بلکه این گره در سابق نیز وجود داشت اما به آن توجه نمیشد. چون کسانی که عهدهدار تشکیل دولت بودند عقیده داشتند که میشود از این مانع عبور کرد. ولی این اتفاق هرگز نیفتاد تا روشن شود این گره همچنان لاعلاج است.
در برابر این واقعیت و به دور از پس زمینههایی که منجر به این طرح شده است یا میزان حقانیت جریانهای سیاسی درگیر این قضیه، درخواست میکنیم که خیلی سریع برای این مشکل چاره اندیشی صورت بگیرد. چون به واقعیت موجود در این کشور تبدیل شده است و در این مرحله بسیار حساس توافق مطلوب در این کشور را تضمین مینماید. چون میزان حساسیت ناشی از این مشکل برای همه روشن شده است. زیرا این مشکل اکنون رنگ سیاسی به خود گرفته است و در چارچوب نزاع روی سهمیهها و سهمیه بیشتر برای برخی دیگر، این مشکل اکنون رنگ طایفهای و مذهبی نیز به خود گرفته است.
طبیعی است این که هر جریان بر موضع خود پافشاری کند و به دیگران نزدیک نشود و به آنها پشت کند، این راه حل چاره ساز نخواهد بود. بلکه با توافق چاره ساز خواهد بود. ما اطمینان داریم اگر تمایل جدی وجود داشته باشد مدیریت حکیمانه که گرههای گذشته را باز کرد، میتواند این گره را نیز باز کند. البته عقیده دارم که این تمایل وجود دارد.
عادیسازی روابط با دشمن
در جایی دیگر در هفته گذشته شاهد رویکرد عربی نامشروع و بیسابقه به دشمن صهیونیستی بودیم. البته این کار با عناوین مختلف از جمله عناوین ورزشی، فرهنگی و اقتصادی و در آخر تمایل برای فراهم کردن راه حلهای آتی صورت گرفت.
جالب است دولتهایی که با خود اختلاف دارند، در این باره توافق دارند. اگر این روند ادامه یابد، باعث خواهد شد که دشمن صهیونیستی وارد بافت عربی خواهد شد و عادیسازی روابط به صورت واقعی عملی خواهد شد.
جداً عیب دارد در شرایطی این اقدامات صورت میگیرد که دشمن صهیونیستی کوچکترین قدمی برنداشته است. نمیگوییم برای بازگرداندن اراضی غصب شده به صاحبان آن قدمی برنداشته است، بلکه برای تحقق خواستههای مطرح در جامعه عرب نیز کاری صورت نگرفته است. چون دشمن از اراضی اشغالی ۱۹۶۷ عقب نشینی نکرده است، بلکه با شهرکسازی آن را پر کرده است، به عملیات یهودیسازی مسجد الاقصی و قدس ادامه میدهد و سیاست کشتار، آواره کردن و محاصره مردم فلسطین را عملی میکند و جلوی زندگی شرافتمندانه فلسطینیان را گرفته است.
از این دولتها میخواهیم که به جای آشتی با دشمنی که با آنها صلح نخواهد کرد، باید با همدیگر صلح و آشتی کنند و به اختلافاتی پایان دهند باعث شدهاند در معرض چپاول قدرتهای بزرگ قرار گیرند و گروگان خواستههای صهیونیستی باقی بمانند.
آیا یمن شاهد راه حلی خواهد بود؟
در این زمینه ما امیدوارم که طرح توقف جنگ در یمن از سوی جامعه عرب یا سازمان همکاری اسلامی یا دولت عضو ائتلافی که علیه یمن اعلان جنگ کردهاند، مطرح شود. آنان باید علاقه بیشتری به توقف این خونریزی دوامدار و خسارتهای انسانی این جنگ، توقف تخریب زیرساختهای یمن و تلاش برای آغاز گفتگو میان طرفهای درگیر داشته باشند. ولی متأسفانه این وزارت امور خارجه آمریکاست که طرح داده است. طبیعی است طرحی که از سوی آمریکا تهیه شود، طبق منافع آمریکا و به ضرر وحدت و ثبات یمن خواهد بود.
سالروز وعده شوم بالفور
در پایان باید به مناسبت شوم دوم نوامبر بپردازیم که ما همچنان از پیامدهای آن رنج میبریم. بلکه تمام رنجهای ما از پیامدهای شوم وعده بالفور است. ما معتقدیم این وعده نشان ننگ بر پیشانی کسانی است که بدون هیچگونه توجیه قانونی، شرعی و انسانی باب مشروعیت برای این رژیم را باز کردند و همانها مسئول تمام جریاناتی هستند که بر مردم فلسطین و ملتهای منطقه گذشته است.
در این باره نسبت به وعده تازهای که به دشمن صهیونیستی داده شده است، هشدار میدهیم. خطر این وعده کمتر از وعده قبلی نیست. بلکه برای تزیین کردن وعده بالفور است. این وعده از طریق معامله قرن عملی خواهد شد که دارند برای آن زمینهسازی میکنند. البته این بار به ضرر باقیمانده مردم فلسطین و پایان دادن به قضیه فلسطین تمام خواهد شد.
وعده بالفور سست عنصری امت اسلامی و عربی، بیتوجهی برخی از حاکمان اسلامی و عربی و توطئه چینی برخی دیگر را نشان داد. همه اینها در سایه اشغال کامل فلسطین توسط غربیها صورت گرفت و به وعده بالفور اجازه تحقق و استمرار در این مدت زمان طولانی داد. تا چنین به نظر رسد که رژیم صهیونیستی یا واقعیت است و باید با آن تعامل کرد و روابط را با آن عادی کرد. چیزی که الآن جریان دارد.
امروز نگرانی ما این است که سستی و رخوت دنیای عرب و جهان اسلام که به خاطر فتنهها و درگیریها در آن زمان وجود داشت، الآن نیز تکرار شود. ولی امید ما همچنان به آگاهی، بصیرت و وحدت مردم فلسطین است. امروز نیز مردم فلسطین ایستادهاند تا با گوشت عریان و اراده آهنین خود نمونهای از ایستادگی در برابر هیمنه رژیم دشمن را به نمایش بگذارند. همینطور امید ما به آگاهی و بصیرت ملتهای عربی و اسلامی است تا زنجیره عقب نشینی در برابر دشمن را متوقف کنند و اراضی غصب شده را به صاحبان واقعی آن بازگردانند.