15 شوال 1439 هـ برابر با 8 تیر ۱۳۹۷ هـ و 29/٦/٢٠١٨ م
مطالب مهم خطبه اول: جنگ احد / برنامه مقابله / فداکاری و پایمردی / قرآن کریم مفاهیم این نبرد را جاودانه کرد / علل شکست.
مطالب مهم خطبه دوم: آیا دولتی وجود دارد؟ / راه حلهای امنیتی کافی نیست / مبارزه همهجانبه با مواد مخدر / تعصب و قتل / تجدید پیمان با سید(ره).
خطبه اول:
خداوند سبحانه و تعالى در کتاب عزیز خود میفرماید: «إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا وَلَقَدْ عَفَا اللهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ» صدق الله العظيم.
جنگ احد
در پانزدهم ماه شوال سال سوم هجری قریشیان عازم جنگ با مسلمانان در نبرد احد شدند و برای این نبرد، افراد و امکانات لازم برای پیروزی و گرفتن انتقام از شکست بدر را نیز فراهم کردند تا بلکه هیمنه از دست رفته خود را بازیابند. از این رو به عنوان انگیزه نبرد و ایستادگی زنان خود را نیز همراه بردند؛ زیرا شکست و فرار جنگاوران به این معنا بود که زنان خود را به اسیری سر جای خود بگذارند و این برای عرب ننگ و عار بود.
خبر بیرون شدن قریش توسط عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر به او رسید. او در مکه باقی مانده و همراه پیامبر خدا مهاجرت نکرده بود. پیامبر خدا در این باره با یاران خود مشورت نمود. البته مشورت روش دائمی آن حضرت بود. پیامبر خدا هیچگاه تصمیمهای فردی نمیگرفت. بلکه به رغم این که به مشورت نیاز نداشت و از سوی خداوند یاری میشد و خداوند درباره او فرموده است: «وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى» در تمام مواردی که میخواست اقدام کند مشورت مینمود. ولی میخواست که روح مشارکت را در میان مسلمانان زنده نماید و آنان را تشویق کند که با او همفکری نمایند. او هیچگاه به مردم نگفت که من از طرف شما فکر میکنم و شما از اندیشیدن راحت باشید. بلکه میگفت با من بیندیشید و با من مشورت نمایید. از این رو به دستور خداوند مبنی بر حاکم کردن اصل مشورت بر تمام حرکات و رفتارهای جامعه اسلامی، متعهد بود؛ بنابراین هیچ کس حتی پیامبر خدا نیز از این اصل مستثنا نبود: «وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ».
برنامه مقابله
وقتی تصمیم بر این شد که در بیرون از شهر مدینه به مصاف مشرکان بروند، پیامبر خدا عازم نبردی نابرابر شد. نبردی که نه از نظر تعداد و نه از نظر تجهیزات، به هیچ وجه متوازن نبود. مشرکان چهارهزار جنگاور با ابزارها و وسایل کافی فراهم آورده بودند، در حالی که تعداد مسلمانان از هفت صد نفر تجاوز نمیکرد. ولی این نیز نه در روحیه مسلمانان تأثیر گذاشت و نه در اراده جنگی آنان. چون کسانی بودند که این آیه در موردشان نازل شده بود: «الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَاناً وَقَالُوا حَسْبُنَا اللهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ* فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللهِ وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللهِ وَاللهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ».
پیامبر خدا در این رویارویی بر نقشهای نظامی تکیه کرد که اساس آن را حمایت از پشت سر رزمندگان در برابر دور زده شدن توسط دشمن بود. از این رو گروهی از تیراندازان را بر کوهی مرتفع به نام عینین الظفر مستقر که هم بر میدان نبرد و هم شهر مدینه اشراف داشت، گمارد. پیامبر عبدالله بن جبیر را به فرماندهی تیراندازان گماشت و به آنان فرمود: «گروه اسبان دشمن را به وسيله تيراندازی از ما دور کنيد تا از پشت به ما حمله نکنند. در هر حال چه پيروز شديم و چه شکست خورديم در جای خودتان بمانيد.»
نبرد آغاز شد و چیزی از آغاز جنگ نگذشته بود که لشکریان قریش سلاحهای خود را به زمین انداختند و گریختند و غنائم بسیاری را از خود به جای گذاشتند. در همین لحظه تعداد زیادی از تیراندازان مرتکب خطای کشندهای شدند و به رغم هشدار فرمانده خود عبدالله بن جبیر برای به دست آوردن غنیمت، موضعی را که پیامبر خدا دستور داده بود حفظ کنند، ترک کردند. دلیلشان این بود که نبرد تمام شده است و مسلمانان پیروز شدهاند.
درست در همین زمان خالد بن ولید که چشم به شکاف کوه داشت، از موقعیت سوء استفاده کرد و چون تعدادی اندک تیراندازان را دید، با تعدادی جنگجو به این مکان حمله کرد و اندک رزمندگانی را که باقی مانده بودند به شهادت رساند و ناگهان از پشت سر به مسلمانان یورش آورد. تعدادی را از دم تیغ گذراند و تعدادی دیگر را با تیر زخمی کرد. به این ترتیب جمعیت مسلمانان پراکنده شدند و بسیاری از مسلمانان از جمله حمزه عموی پیامبر خدا و مصعب بن عمیر به شهادت رسیدند. حتی شایعه شد که پیامبر خدا نیز به شهادت رسیده است. به این ترتیب بیشتر مسلمانان به کوهها و بیابانهای اطراف فرار کردند و جز عده اندکی که در کنار پیامبر خدا ماندند، جنگیدند و از آن حضرت دفاع کردند کسی باقی نماند.
فداکاری و پایمردی
در این نبرد برخی نامها جاودانه شدند. کسانی که استقامت کردند و در رأس آنها علی(ع) است. در روایات آمده است که از شدت مبارزه و دفاع از پیامبر خدا، شمشیر آن حضرت شکست. علی(ع) به پیامبر عرض کرد: این مرد با شمشیر خود میجنگد، اما شمشیر من شکسته است. پیامبر خدا نیز شمشیر خود ذوالفقار را به او داد و او به دفاع از پیامبر ادامه داد. تا این که جبرئیل ندا درداد: «لا فتى إلّا عليّ، ولا سيف إلّا ذو الفقار».
صحابی برجسته دیگر ابودجانه است. او بدن خود را سپر محافظت پیامبر خدا قرار داد و به وسیله آن در برابر شمشیرها، تیرها، نیزهها و سنگهای مشرکان از پیامبر خدا دفاع مینمود تا این که در برابر چشمان پیامبر خدا به شهادت رسید. در این میان نام زنی نیز بسیار برجسته است. او نسیبه دختر کعب انصاری است. پیامبر خدا درباره او فرموده است: «به چپ و راست نگاه نکردم، مگر این که او را دیدم که در نزدیکی من میجنگد.»
فداکاریهای این تعداد اندک از مسلمانان سهم به سزایی در نجات جان پیامبر خدا داشت. البته پیامبر خدا زخمهایی برداشت؛ اما از حسن اتفاق، وقتی شایعه کشته شدن پیامبر خدا به گوش ابوسفیان رسید، او از ادامه جنگ دست برداشت و به این نتیجه بسنده کرد.
قرآن کریم مفاهیم این نبرد را جاودانه کرد
نبرد احد اثرات روانی بسیاری برای مسلمانان در پی داشت و نزدیک بود تمام دستاوردهای حاصل از جنگ بدر به هدر برود. ولی آیات قرآن کریم نازل شدند تا ضمن تقدیر از این نبرد، بر آثار این شکست مرهمی بگذارند و برای مسلمانان تأکید نماید که شکست مقطعی به معنای شکست در کل نبرد نیست.
بیش از شصت آیه در این باره نازل گردید که به صورت خاص در سوره آلعمران آمدهاند. ما میخواهیم به برخی از آیات اشارهای داشته باشیم تا این آیات برای همیشه در ذهن ما باقی بماند. میخواهیم از مفاهیم و معانی ثبات و استقامت این آیات برای مقابله با یأس و ناامیدی، هراس افکنیهای رسانهای و تزریق شکست روانی توسط بدخواهان، به صورت خاص در این برهه از زمان درس بگیریم.
یکی از این آیات این است: «وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»؛ بنابراین یأس و ناامیدی در قاموس مؤمنان جایی ندارد.
آیه دیگر این است: «إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ».
آیهای دیگر از ثبات و استقامت سخن میگوید: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ».
در آیات دیگر سخن از سرانجام کسانی است که به شهادت رسیدهاند: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ* فَرِحِينَ بِمَا آَتَاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ».
این آیات نازل شدند تا مرهمی بر زخمهای مسلمانان بگذارند. پیامبر خدا نیز با اخلاق کریمانه خود، بعد از پایان نبرد احد، با آنان به خشونت رفتار نکرد. بلکه با رحمت و مهربانی خویش در آغوششان گرفت و کوشید که غبار شکست را از رخسارشان پاک نماید. این آیه نازل شد: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ».
پیامبر با این کارها، شکست مقطعی را به پیروزی بزرگی تبدیل کرد که در نبردهای بعدی احزاب و خیبر تجلی یافت و به فتح مکه منجر گردید.
علل شکست
در سالروز نبرد احد، مسئولیت ما این است که علل شکست مسلمانان بعد از پیروزی بدر را مورد بررسی و موشکافی قرار دهیم. تا این که این شکست تکرار نشود. چون پیروزی و شکست برای خود علل و ریشههایی دارند. نباید امور غیبی را تنها عامل دخیل در پیروزی دانست. ایمان تنها هم برای پیروزی کفایت نمیکند. بلکه یک عامل کمک کننده است ولی همه چیز نیست.
اولین عامل شکست، نداشتن نظم و انضباط نظامی است. تیراندازان با دستور پیامبر مبنی بر باقی ماندن در تنگه کوه و حمایت از عقبه سپاهیان اسلام مخالفت کردند؛ بنابراین برای این که پیروزی تحقق پیدا کند، در کنار برنامه و نقشه نظامی، باید ایمان هم وجود داشته باشد. باید همه به بندهای نقشه نظامی دقیقاً متعهد باشند.
علت دوم شکست، دنیادوستی و حرص برای به دست آوردن آن است. همین انگیزه باعث شد که برخی از سپاهیان مسلمان در پی جمع کردن غنیمت بروند و اسلحه را کنار بگذارند.
پیامبر خدا در این باره هشدار لازم را داده بود: «أخشى أن تُبْسَطَ عليكُمُ الدُّنيا، كما بُسطت على من كان من قبلَكُم، فتَنافَسوها؛ من بر شما میترسم كه دنيا گريبان گيرتان شود، همان گونه كه مسلط بر پيشينيان گرديد و به آن دل بنديد، همان گونه كه آنها دل بستند.» بنابراین دنیادوستی و دل بستن به دنیا یکی از علل شکست است.
علت سوم غرور است. به خاطر پیروزی در جنگ بدر، برخی از مسلمانان تواضع و فروتنی خود را از دست دادند تا جایی که به کلی از قدرت دشمن غافل شدند و نسبت به برنامهها و مکر دشمن هوشیاری و بیداری خود را از دست دادند. لذا به این وضعیت دچار گردیدند.
اما مسلمانان از درسهای نبرد احد عبرت گرفتند. از این رو در نبردهای بعدی احزاب و خیبر و فتح مکه پیروزیهای خود را ادامه دادند. لازم است که در تمام نبردهایی که میان ایمان و کفر وجود دارد، این امر در نظر گرفته شود.
با خلوص تمام از خداوند میخواهیم: خدایا! دنیادوستی را از دلهای ما ریشه کن فرما و زبان حال ما را این جمله قرار بده: اگر بر ما خشمگین نیستی، پس باکی نیست که مرگ بر ما فرود آید یا ما بر مرگ فرود آییم. خدایا ما را از کسانی قرار ده که سزاوار وعده پیروزی و تأیید هستند. یا ارحم الراحمین.
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای بندگان خدا! شما و خودم را به همان چیزی توصیه میکنم که خداوند بعد از نبرد احد به مسلمانان توصیه نمود. بعد از آن که زنان قریش از جمله هند زن ابوسفیان به مثله کردن بدنهای شهدا، برخی از مسلمانان با یکدیگر عهد بستند که اگر خداوند روزی آنان را بر مشرکان پیروز کرد، آن چنان کشتههایشان را مثله کنند که کسی از عرب چنین کاری نکرده باشد. این که در برابر هر مسلمان سی نفر از مشرکان را مثله کنند؛ اما در این بین جبرئیل نازل شد و توصیه خداوند را به آنان ابلاغ نمود: «وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ».
چون اسلام دین انتقام و واکنش گرایی نیست. اسلام به پیروان خود آموزش میدهد که حتی در بدترین شرایط روانی از این مسئله غافل نشوند که باید با دشمنان خود عادل باشند. باید در بالاترین درجات ایمان قرار داشته باشند. نباید کاری را که زنان قریش با شهدای مسلمان کردند، آنان نیز تکرار کنند.
این وصیت خداوند است و باید آن را بپذیریم و در تمام حرکات خود آن را روش خود در زندگی قرار دهیم. نباید بر اساس واکنش با دشمنان خود رفتار کنیم. پیامبر خدا و مسلمانان نیز با همین روحیه با دشمنان خود روبرو شدند و ما نیز باید با همین روحیه با دشمنان خود و چالشهای فراروی خود مواجه شویم.
آیا دولتی وجود دارد؟
از لبنان آغاز میکنیم. لبنانیها همچنان چشم انتظارند تا جریانهای سیاسی دولتی تحویلشان دهند که مسئولان درباره آن صحبت کردهاند. میگویند که برای تشکیل دولت زمان بیشتری نیاز است؛ اما چیزی درباره علت این تأخیر نمیگویند. آیا علت، مسائل داخلی است؟ چه مشکلاتی وجود دارد؟ یا این که برخیها علاقه ندارند به صورت منطقی با نتایج انتخابات روبرو شوند و تغییراتی را که در موازین قدرت روی داده است، بپذیرند؟ یا این که به دلیل مهلت خواستن برخی از خارج نشینان است؟ منتظرند ببینند که تحولات منطقهای روی لبنان نیز تأثیری خواهد داشت؟
متأسفانه این وضعیت در شرایطی روی داده است که همه جریانهای سیاسی به خوبی از حجم بحرانهایی که این کشور با آن دست به گریبان است، آگاهی دارند. خصوصاً در این مرحله که سخن از رسیدن کشور به پرتگاه فروپاشی اقتصادی و مالی است و موعدهای بینالمللی و منطقهای نزدیکاند و روی کشور نیز تأثیر خواهند گذاشت. آن هم در شرایطی که تحولات میدانی و سیاسی در سوریه جریان دارد، ایران و جریان سیاسی اصلی لبنان تحت فشار قرار دارند و فشارهای آمریکایی برای اجرایی شدن معامله قرن ادامه دارد. لبنان با وضعیتی روبرو خواهد شد که باید آن را قبول نکند. چون حق بازگشت فلسطینیان به سرزمینشان تضمین نشده است و این مسئله ولو به صورت غیرمستقیم باعث تثبیت اسکان فلسطینیان در لبنان خواهد شد.
در برابر همه اینها بار دیگر از مسئولان میخواهیم به رغم همه تحولاتی که در داخل و خارج از کشور جریان دارد، باید آن چه را در سطح دولت جریان دارد و علت تأخیر در تشکیل دولت را به صورت شفاف با لبنانیها در میان بگذارند. این حق لبنانیهاست.
متأسفانه در این دنیا کسانی هستند که به لبنان میآیند، همان طوری که در دیدارهای اخیر از لبنان اتفاق افتاد، با مسائل لبنان توجه دارند و اعلام آمادگی میکنند که به علل گوناگون به لبنان کمک کنند، اما لبنانیهایی که خودشان در آتش مشکلات میسوزند توجهی به این مسائل ندارند.
همه جریانهای سیاسی که مسئولیت دارند نباید به توصیف مشکلات، سیاه نمایی درباره مسائل اقتصادی و توسعهای کشور و متهم کردن دولت بسنده کنند. چیزی که فعلاً جریان دارد. چون لبنانیها حیران هستند و تا هنوز اصلاً نمیدانند که از کدام دولت انتقاد میشود. آنان باید منافع مردم را در نظر بگیرند و راه را برای تشکیل دولت وحدت ملی فراهم کنند. حتی اگر به ضرر خودشان باشد. باید راه حلهای سودمند برای برون رفت کشور از این بحرانها ارائه کنند. راه حلیهایی که لبنان را قادر کند تا با چالشها و موعدهای فرارو روبرو شود.
راه حلهای امنیتی کافی نیست
به بقاع میرسیم که گفتههای پیشین ما را به اثبات رسانده و خیال شهروندان و جریانهای سیاسی را از نیز بابت خود راحت کرده است. ما همیشه عرض کردهایم: مردم و فعالان این منطقه برای دولت ارزش قائل هستند. مردم این منطقه و جریانهای سیاسی مشکلی ندارند. مسئله این است که دولت به مسئولیتهای خود عمل نمیکند و اقدامی درباره این رویدادها انجام نمیدهد.
دولت هم برای حل اوضاع این منطقه نباید به اقدامات امنیتی بسنده کند. بلکه باید با در پیش گرفتن برنامههای توسعهای، چرخ اقتصاد این منطقه را به حرکت درآورد تا نگذارد فرزندان این منطقه در دام کسانی بیفتند که از نیازهای مادی و خواستههایشان بهرهبرداری میکنند.
مبارزه همهجانبه با مواد مخدر
از سوی دیگر چند روز پیش، روز جهانی مبارزه با مواد مخدر بود. آفتی که گذشته، حال و آینده بشریت را تهدید میکند. مواد مخدر مشکل عصر است. پیامدها و آثار مواد مخدر فقط معتادان را در برنمیگیرد، بلکه امنیت و ثبات جامعه را نیز تهدید میکند.
ما معتقدیم که جامعه لبنانی مانند جوامع دیگر به دلایل متعدد، از این آفت در امان نیست. بلکه هدف تیر مواد مخدر قرار دارد. از این رو لازم است که همه جریانها و عوامل، از خانه گرفته تا مدرسه و همه مسئولان باید بسیج شوند و نگذارند که این آفت در میان دختران و پسران جوان ما و در جامعه گسترش یابد.
در عین حال که بر دستاوردهای امنیتی در تعقیب و پیگیری عوامل تهیه و توزیع مواد مخدر و شبکههای خرید و فروش آن ارج مینهیم، ولی عقیده داریم که کار امنیتی کافی نیست بلکه باید با اقدامات توسعهای کامل شود. دولت، احزاب، هیئتهای مدنی و رسمی در روند همکاری و هماهنگی برای مهار این آفت و ایمنسازی جامعه در برابر آن مسئولیت دارند.
خواهش ما این است که این روز، روز قیام در برابر این پدیده با پیشگیری و درمان این آفت باشد. باید کسانی را که در دام مواد مخدر افتادهاند، از این مصیبت نجات دهیم. ما نیز به نوبه خود، برای مقابله با این پدیده، به خاطر مسئولیتی که داریم، برای این مسئله مؤسسهای را پایهگذاری کردهایم. امیدواریم با همکاری و مساعدت شما خوبان در این امر موفق شویم.
تعصب و قتل
باید به حادثه تأسفباری که در محله حی السلم روی داد و جوانی به صورت دردناکی جان خود را از دست داد، اشارهای داشته باشیم. این حادثه نشان میدهد که میزان تنش و تعصب افزایش یافته است. در این اواخر تعصب فوتبالی در جامعه زیاد گردیده و قتل خیلی آسان شده است. این امر به درمان جدی نیاز دارد. پژوهشگرانی که در زمینههای تربیتی، اجتماعی و اخلاقی فعال هستند باید به این مسئله بپردازند.
تجدید پیمان با سید(ره)
چند روز بعد، یعنی چهارم جولای با هشتمین سالروز رحلت مرجع مجدد سید محمد حسین فضل الله(ره) مصادف است. دیر زمانی را از وجود او بهره بردیم، او ما را به فضای معنویت، اخلاق، انسانیت، آگاهی و معرفت بالا برد، با موضع گیریهای حکیمانه او احساس عزت، کرامت، قدرت و بالندگی کردیم. حس میکردیم که پلی وجود دارد که ما را با دیگران پیوند میزند. فرقی نداشت که دیگران از چه موقعیت انسانی، دینی، مذهبی و سیاسی برخوردارند. هیچ نوع تعصب و مانعی در این زمینه وجود نداشت. عقل باز بود، قلب باز بود و خانه نیز باز.
بعد از هشت سالی که از فقدان او سپری شده است، هیچگاه احساس نکردیم که او در میان ما نیست. همیشه حس کردهایم که او حضور دارد، او را در اندیشه زنده، سفارشهای پویا، فقه نواندیشانه، نقش مکتبی اش و نهادها و مؤسساتی که برای مردمش به یادگار گذاشته است، زنده میبینیم. امت اسلامی به همه دستاوردهای سید(ره) وفادار ماند و الآن نیز در همه میدانهای او حضور دارد. در روز چهارشنبه همه با هم با او پیمانی دوباره میبندیم. این تجدید پیمان با شخص او نیست، بلکه با رسالتی است که او بدان باور داشت، مسئولیتهایی است که برای ما به یادگار گذاشت و ارزشهایی است که زندگی آش را به پایشان گذاشت و برای تثبیتشان همه رنجها را به جان خرید.
از خداوند متعال برای او رحمت و علو درجات آرزو میکنیم که او مجیب الدعوات است.