شوهر م

شوهر من هر طور كه بخواهد با من و فرزندانم رفتار مى كند و بى هيچ مانعى ما را ضرب و شتم مى كند; فكر مى كند كه زن هيچ گونه حقوقى ندارد و او بايد در مقابل ضرب و شتم شوهر سكوت او از او اطاعت نمايد. دخترانم اكنون به سن ازدواج رسيده اند و شوهرم هنوز مانند گذشته است و من از آينده ى دخترانم مى ترسم. مدتى است، پس از آنكه كوچك و بزرگ را زد، مرا از خانه بيرون كرد... من سخنان شما را كه به مدد پروردگار، موجب آرامش و تقويت ] روحى [ من مى شود، پيگيرى مى كنم. از جناب عالى مى خواهم مرا نصيحت كنيد; چون همه ى آن چيزى كه من مى خواهم اين است كه مانند انسان زندگى كنم و مادر باشم و بر اين اساس با من رفتار شود.

وقتى به بررسى اين مشكل مى پردازيم، در مى يابيم كه اين شوهر در اين زمينه، چيزى از اسلام نفهميده است; زيرا خداى متعال مى فرمايد: ( و عاشروهُنَّ بالمعروف فإن كرهتموهُنَّ فعسى أن تكرهوا شيئاً و يجعل الله فيه خيراً كثيراً )(نساء/19)، «و با آن ها به شايستگى رفتار كنيد; و اگر از آنان خوشتان نيامد، پس چه بسا چيزى را خوش نمى داريد و خدا در آن مصلحت فراوان قرار مى دهد.»; بنابراين حالت ويژه ى روانى هر انسانى، در مقام دوستى يا تنفّر از همسر و يا از هر انسان ديگر، معيار تشخيص خير و شر نيست; چون او ممكن است از چيزى بدش آيد در حالى كه در آن خيرى باشد و چه بسا چيزى را دوست بدارد در حالى كه در آن شرّى نهفته باشد. و در اين زمينه تسليم شدن به اين جنبه ى عاطفى ـ اخلاقى جايز نيست و جايز نيست، اين جنبه ديدگاه انسان را مشخص كند.

در اين زمينه خداوند مى فرمايد: ( و لهنَّ مثل الذين عليهنَّ بالمعروف )يعنى همانگونه كه مردان بر زنان حقوقى دارند زنان نيز بر مردان داراى حقوقى هستند. ( و للرجال عليهنَّ درجه )(بقره/228)، اين برترى، سلطه اى ست كه به طلاق و برخى شؤون ديگر تعلق مى گيرد; ولى برخى از مردها از اين برترى، آسمان خراش مى سازند. در آيه اى ديگر خداوند متعال تصويرى از يك زندگى زناشويى مطلوب ارائه مى دهد: ( و من آياته أن خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا إليها )، نقش اين زندگى اين است كه به خانه ى زن و شوهر آرامش، اطمينان و امنيت ببخشد ( و جعل بينكم مودةً و رحمةً )(روم/21). در اين جا مى پرسيم: آيا اين تصويرى كه قرآن براى ما ارائه داده است متناسب با كارى ست كه اين شوهر انجام مى دهد؟ زيرا خداوند براى هر مشكلى راه حلى قرار داده است; بنابراين اگر فرض كنيم، فردى مى خواهد زنش را رها كند، اين كار ضوابطى دارد. خداوند سبحان دراين باره مى فرمايد: ( و إن أردتم استبدال زوج مكان زوج و آتيتم إحداهُنَّ قنطاراً فلا تأخذوا منه شيئاً أتأخذونه بهتاناً و إثماً مبيناً * و كيف تأخذونه و قد افضى بعضكم إلى بعض و أخذنَ منكم ميثاقاً غليظاً )(نساء/20،21)، «و اگر خواستيد همسرى ] ديگر [ بجاى همسر ] پيشين خود [ ستانيد، و به يكى از آنان اموال فراوانى داده باشيد، چيزى را از آن را پس مگيريد. آيا مى خواهيد آن ] مال [ را به بهتان و گناه آشكار بگيريد؟ * و چگونه آن ] مهر [ را مى ستانيد با آنكه از يكديگر كام گرفته ايد، و آنان از شما پيمانى استوار گرفته اند.» بنابراين عقد ازدواج، پيمانى ست كه از نظر تأكيد بر پايبندى به تعهدات آن، از محكم ترين پيمان ها به حساب مى آيد.

پس همه ى مردان بايد بدانند كه عقد ازدواج، انسانيت زن را از بين نمى برد و مرد مالك زن نمى گردد و به مرد اجازه داده نمى شود كه به زنش ظلم كند يا او را بزند و دشنام دهد و يا از خانه اش بيرون كند; و بايد بداند، خارج از چارچوبى كه خداوند زن را به رعايت حقوق شوهرش ملزم ساخته است، زن انسانى مستقل است; بنابراين، زن درست مثل مرد، در مال، انديشه، احساسات و زندگى خود هويتى مستقل دارد. زن در موضع گيرى هاى خود نيز موجودى مستقل است و مرد درباره ى دارايى ها، حب و بغض ها و آراى سياسى او، سلطه اى بر زن ندارد و در همه ى اين امور، زن انسانى مستقل مى ماند.

از اين رو، هميشه به آقايان مى گوييم: هرچند زن از نظر جسمى، همسر شماست; ولى در ايمان خواهر شما محسوب مى شود و او از همه ى حقوق برادرى ايمانى برخوردار است; بنابراين همان گونه كه اين برادرى، براى مردى بر مرد ديگر، ايجاد حق مى كند; همين طور زن مؤمن نيز بر مرد حق دارد; حتى اگر با او رابطه ى زوجيّت نداشته باشد; زيرا در ازدواج ،مرد بر زن و زن بر مرد، حقوقى معيّن دارد و خارج از اين حدود، زن و مرد مستقل هستند. فكرى كه سبب مى گردد برخى از مردها اعتقاد داشته باشند، زن بايد حتى اگر مورد ضرب و شتم شوهر نيز قرار گيرد، بايد از او اطاعت كند، فكرى است كه از گناه و عقب افتادگى، سر در مى آورد.

بايد درك كنيم، از نظر حكم شرعى، بين اينكه همسر يا دختر و پسرت را به ناحق بزنى و يا زن همسايه و دختر و پسر همسايه را بزنى، هيچ تفاوتى وجود ندارد. به صرف اينكه پدر و يا شوهر هستى، حق ندارى فرزند يا همسر خود را بزنى. آرى در اوضاعى خاص، حق دارى با شرايطى معين براساس روش هاى تربيتى، اين كار را انجام دهى: ( واللاتى تخافون نشوزهنَّ فعظوهُنَّ واهجروهُنَّ فى المضاجع و اضربوهُنَّ ) ; زدن در اين آيه، زدن خفيف است; به نحوى كه استخوان نشكند و گوشت خونريزى نكند و اين هم در حالت «نشوز» زن است; يعنى زن بدون عذر مانع حق ويژه ى همسرش در روابط جنسى گردد; چون رابطه ى جنسى حق شوهر است و زن در عقد ازدواج، بدين كار متعهد گرديده است; سپس خداى متعال مى فرمايد: ( فإن اطعنكم فلا تبغوا عليهن سبيلاً )(نساء/34).

بنابراين ما مردى را كه در اين سؤال آمده است، از نظر رابطه اى كه با همسر و فرزندان خود دارد، حيوانى وحشى به صورت انسان مى بينيم. او بايد در تصورات نادرستى كه از زن دارد، بازنگرى كند و فوراً از اين كارهاى بد، دست بردارد. و نيز به اين زن فاضله عرض مى كنيم: در صورتى كه اين اطلاعات را در اختيار حاكم شرع بگذارد، مى تواند از دست شوهر خود، خلاص شود; ولى معتقديم كه او زنى آگاه و صبور است كه به وظيفه ى خود در مراقبت و محافظت از دختران خود، حتى اگر از سن بلوغ هم گذشته باشند، آگاه است; چون طلاق موجب زيادتر شدن مشكلات مى گردد و او بايد با تدبّر، از طريق خانواده ى خود يا خانواده ى شوهر خود يا كسان ديگرى كه بر او تأثيرگذار هستند، به او فشار آورد و اگر اين كار هم سودى نبخشيد، مجاز است به مقامات امنيتى ] و قضايى [ شكايت كند; البته اگر تنها راه حل همين كار باشد.