با توجه به اين

با توجه به اين كه در برخى از جنبش هاى اسلامى حالتى از افراط و تندروى در امور سياسى و نظامى مشاهده مى كنيم، لطفاً بفرماييد موضع شما در قبال سياست و فرهنگ چيست؟

من تصور مى كنم فشارهاى واقعى و اوضاع بى ثبات كه امروزه هر جنبشى را احاطه كرده است، ـ چه جنبش هاى اسلامى و چه غير اسلامى ـ ممكن است اين جنبش ها را به سوى خط مشى هاى حاد بكشاند; به طورى كه اين تندروى ها جنبش را متأثر از خود كرده و آن را از افق وسيعى كه در آن به سر مى برد منحرف مى كند. هم چنين ممكن است برخى تحركات طفيلى (انگل گونه) كه ساخته و پرداخته عقب ماندگى هاست به طور ناخودآگاهانه و غير ارادى در تار و پود جنبش ها نفوذ كنند. مخصوصاً اگر اين جنبش ها حامل ايده ها و شعارهاى بزرگى باشند كه مردم و كسانى را كه در اين دايره فعال اند مجذوب كند.

هم چنين به اعتقاد من جنبش هاى اسلامى چه در لبنان و چه در محيط هاى ديگر، از آن گاه كه با زمينه هاى نظامى، سياسى و امنيتى برخورد پيدا كردند، در وضعيتى سخت و دشوار قرار گرفتند، كه آن ها را از توجه به مسائل فكرى و فرهنگى باز داشت. بدين ترتيب بود كه بسيارى از طرز فكرهاى طفيلى امكان نفوذ در ميدان را يافتند، به خصوص در غياب خط مشى و راهبردى فكرى و فرهنگى كه فعاليت سياسى و جهادى جنبش ها را هدايت كند. بايد توجه داشت كه از اين لحاظ جنبش هاى اسلامى، تافته اى جدا بافته نيستند. چرا كه مى بينيم زياده روى در امور سياسى، نظامى و امنيتى در جنبش هاى لائيك نيز به همين نتيجه منتهى مى شود.

من از همان آغاز و به تأثير از خط فكرى مكتبى خود اعتقاد داشته ام و دارم كه ميدان مبارزه و منازعه ى ما ميدان و عرصه هاى دانشگاهى است. و نيز تأكيد مى كنم كه جدال فرهنگى منازعه ى حقيقى ماست. چرا كه فرهنگ به سياست غنا مى بخشد و آن را از عقل و استقامت و توازن برخوردار مى سازد. اين فرهنگ است كه جهاد را ـ در هنگام مستحكمتر شدن قدم ها ـ تثبيت مى نمايد. اين فرهنگ است كه به جامعه (مردم) صلابت و امتداد مى بخشد.