ما انسان ها هميشه به دنبال غرق شدن در لهو و خوش گذارنى هستيم و به آن تمايل داريم و از آن به عنوان «ساعتى براى

ما انسان ها هميشه به دنبال غرق شدن در لهو و خوش گذارنى هستيم و به آن تمايل داريم و از آن به عنوان «ساعتى براى خود» تعبير مى كنيم، در حالى كه قرار دادن ساعتى براى خدا و ساعتى براى مسؤوليت ها را از ياد مى بريم، چگونه بايد توازن ميان اوقات خود را حفظ كنيم؟

«ساعتى براى خود» به معناى آن نيست كه وقت را ملك خويش تلقى كنيم. چرا كه اين ساعت و تمام وقت و عمر ما از آنِ خداست و در همين حال اين ساعت براى خود انسان نيز مى باشد. همان طور كه ساعت كار تو براى توست و ساعت خوش گذرانى نيز از آنِ توست. چرا كه نَفس شما وجود انسانى شماست كه حاملِ عقل، روح، جسم و نيازهاى شما مى باشد. بر اين اساس وقتى به دنبال خوش گذرانى ـ البته حلال آن ـ گام برمى دارى بايستى بدانى كه خوش گذارنى عين زندگى نيست، بلكه روزنه اى است كه انسان را از فشار كار و مشكلات و مسؤوليت هايى كه به دوش كشيده شده است قدرى راحت مى نمايد. بنابراين نقش اين ساعت ـ خوش گذرانى حلال ـ در دادن نشاطى ديگر به انسان براى انجام كارهايش به دور از خستگى ها و مشكلات متجلى مى شود.

در اين جا بايد توجه داشت كه انسان نبايد وقت هاى آسايش خويش را بدون هدف و به صورت عبث و بيهوده بگذراند. زيرا كسانى كه اين ساعات را بدون هدف از بين مى برند، وقتى كه خوش گذرانى به عادتى روزانه براى آنان تبديل گردد، ديگر احساس لذتى در آن نمى كنند. اگر در اين مورد از تمام خوش گذرانان سؤال كنيد خواهيد فهميد كه اين گونه اعمال به ديوارى در مقابل آنان مبدل گشته است كه احساس سنگينى آن را مى كنند; همان طور كه احساس سنگينى كار را مى كنند.

به همين علت انسان مى بايست در مورد نَفس خويش آگاه و هوشيار باشد و تمام اراده ى خود را به واسطه آگاهى خويش به كار گيرد، تا مصلحت دنيا و آخرت خود را به دست آورد.

در حديث آمده است كه: «بر مؤمن است كه سه گونه زمان داشته باشد، ساعتى را به مناجات با خداى خود و ساعتى را به امرار معاش خود بگذراند و ساعتى را ميان نفس خود و آن چيزهايى كه براى آن خوشايند وحلال است خلوت نمايد. به درستى كه اين ساعت تو را براى آن دو ساعت آماده و پر نشاط مى گرداند.»

اين ساعت همان طور كه گفتيم تجديد كننده ى نشاط آدمى است; به شرطى كه حرام نباشد و تبديل به مشكلى ديگر در زندگى نشود كه بر دوش انسان سنگينى نمايد; طورى كه به سبب اين ساعات روابطش را با خداى خود و كار و مسؤوليت هاى موكله ى به خويش از دست بدهد. در اين جاست كه دنيا و آخرت را در لحظه اى از لهو مى بازد و از دست مى دهد. هميشه گفته ايم و مى گوييم كه اراده يعنى آگاهى; و اراده ى انسان در راستاى بينش صحيح تنها راه نجات او از نتايج منفى در دنيا و آخرت است.