من جواني بيست و پنج ساله ام. تقريباً پنج سال است كه دچا

من جواني بيست و پنج ساله ام. تقريباً پنج سال است كه دچار وسواس شده ام و الآن احساس مي‏كنم كه تمام دنيا پيش چشمم تيره و تار است؛ به گونه اي كه بعضي وقتها از خواب بيدارم مي‏كند و احساس مي‏كنم كه دنيا از دو بخش پاک و نجس تشکيل يافته است و زماني كه در خانه هستم يا پيش دوستان يا در ماشين هستم و يا در هر جايي و مكاني چيزي جز طهارت و نجاست، آن‎جا نيست و چيزي غير از آن نمي‏بينم. مدتي براي معالجه به دکتر مراجعه کردم، به من گفت كه دچار وسواس جبري شده ام و دواي آن‎را هم به من داد ولي احساس كردم كه عوامل ديگري بر صحت من تأثير گذاشته، لذا خانواده و فاميل به من توصيه كردند كه اين دوا را مصرف نكنم.

حضرت آقا! موضوع وسواس براي بسياري از فقها طرح مي‏شود و همه به جوابهاي متشابه اكتفا مي‏كنند؛ مثلا در مورد وسواس من مي‏گويند : «وسواس و فكر در بارة آن‎را رها كن.» يا «همه چيز براي تو پاك است مگر اينكه علم پيدا کني كه نجس است.» يا «همه چيز براي تو تميز است مگر اينكه بداني كه نجس است» يا «بخدا پناه ببر و نيازي به اين همه دقت نيست.» و جوابهاي ديگري که همه از اين قبيل اند. ولي من شخصاً زياد رنج مي‏برم؛ مثلا هر وقت مي‎خواهم قضاي حاجت كنم همه لباسهايم را بيرون مي‏آورم و يا زمانيكه مي‏خواهم استبراء كنم دستم به موضعي كشيده نمي‏شود مگر با شامبو و صابون؛ و بارها سعي كردم كه اين كار را بدون آن انجام دهم ولي دستم به صورت صحيح بر موضع كشيده نمي‏شود، و مهم اينجاست كه حتي با شامپو هم برايم سخت است و مدت ده تا پانزده دقيقه و شايد هم بيشتر طول مي‏كشد. سپس دستها و پاها و بدنم و حمام و لوله ها را مي‏شويم و شايد بپرسيد كه چرا اين همه؟ جواب مي‏دهم، زيرا وقتي مسشغول شستشويم، بخشي از آب جاري به نجاست برخورد مي‏كند و از آن‎جا به مكان پاك مي‏رسد و آن‎را نجس مي‏كند و اين اتفاق چند بار تكرار مي‏شود و بايد شسته شود و مدت ماندنم در دسشتويي براي قضاء حاجت از چهل و پنج دقيقه به يک ساعت و نيم مي‏رسد و بعضي از وقتها بيشتر از اين طول مي‏کشد؛ با اين حالت به هيچ حمامي به جز حمام منزل نمي توانم بروم اين امر بر زندگي‏ام تأثير گذاشته و مرا از انجام كارهايم باز داشته است، زيرا طوري شده ام كه در طهارت هر چيزي شك مي‌كنم.

جناب آقا! براي كسي مثل من كه بخاطر اين مشكل نه شيريني وگوارايي غذا و نوشيدني را حس مي‏كنم و نه مي‏توانم بخوابم يا با دوستانم نشت و برخاست كنم، راه حل مناسب چيست؟

وسواس با اينکه مسأله اي قهري است، و كسي كه به آن دچار شده، به آساني وهر انگاه که بخواهد قادر به ترک آن نخوهد بود؛ با اين حال مقدمات آن كاملا اختياري است و در دست خود انسان است. اين چيزي است كه انسان بايد براي پيدا كردنش به خويش رجوع كند و به راحتي مي‏تواند از بسياري چيزها كه موجب آن مي‏شود، رهايي يابد و شايد اين وسواس از دو جهت باشد اول: عامل دروني است كه از يك عقده ناشي مي‏شود و اين عقده در وي استحكام مي‏يابد. يا از كج فهمي بسياري از احكام شرعي مربوط به طهارت و نجاست ريشه مي‏گيرد تا اينكه به اين حد مي‏رسد.

دوم: اين وضعيت از كارهاي شيطان است كه مي‏خواهد براي شخص متعهد، يك حالت رواني را خلق كند كه ممكن است به رد و انکار تعهد منجر گردد، ولو اين رد و انکار از خلال همين آشفتگي و سردرگمي باشد كه از وسواس بودن ريشه مي‏گيرد. و شايد به همين جهت است که ما ملاحظه مي‏كنيم در روايات فراواني از ائمه (ع) نقل شده كه حالت وسواس را به شيطان نسبت ميدهند؛ شيطاني كه خداوند تعالي خبر داده كه او بزرگترين دشمن بني آدم است.

ترك كردن وسواس به آساني صورت نمي‏پذيرد، چنان‎که اين طرف و آن طرف گفته مي‏شود و مي‏پندارند با دستور به ترک وسواس، اين امر تحقق مي‏يابد، زيرا مكلف در اين هنگام [مبتلا به آن] قادر به ترك آن نيست و كسي كه عملاً تحت تأثير اين عقده تثبيت شده، مي‏باشد وگرفتار آن است، امر و نهي كردن تأثيري بر او ندارد. و لذا مناسب است كه يك انگيزة داخلي براي رهايي از اين حالت سخت وطاقت فرساي رواني ايجاد شود و نفس را بر سهل انگاري نبست به اين شك‏ها و عدم اعتناي كامل به آنها تمرين دهد، چرا كه هر كس كثيرالشك باشد هيچ شكي براي او وجود ندارد، به ويژه براي نمونه‏اي كه در سوال ذكر شده است. مهمتر از اين، تصميم بر ترك كردن وسواس، بخاطر رنج و سختي‏هايي است كه فرد وسواسي در معرض آن قرار دارد و اين بدين معني است كه فرد وسواسي بايد بداند كه در يك نبرد گسترده با شيطان و بخاطر رهايي از دامهاي او قرار دارد. لذا اگر بخواهد كه در اين معركه پيروز شود، بايد عزم و اراده‏اش را قوي كند و مبارزه را شروع كند و اولين كاري كه شايسته است، انجام دهد اهمال و بي‏باکي است تا جايي كه ديگران خيال كنند او به امور طهارت و نجاست توجه ندارد و اين اقتضا مي‏كند كه بين دو نوع شك، تمييز حاصل شود و فرق بگذارد: شكهاي عقلاني و شك هاي غير عقلاني. شك‏هاي عقلاني شك‏هايي هستند كه پاره‏اي عوامل آن‎را به وجود مي‏آورد؛ مثل جايي که مکلف چيزي را مشاهده مي‏کند كه در واقع موجب نجاست مي‏شود ولي در تحقق نجاست شك مي‏کند. چنين مواردي را دين چاره کرده است؛ يا از طريق احتياطي كه موجب مختل شدن زندگي انسان نشود، يا با اهمال و عدم توجه و اعتنا به آن. اين بدين خاطر است كه علم به تحقق اسباب نجاست محقق نشده است و كسي كه در زندگي‏اش اينگونه با شك‏ها برخورد مي‏كند، معمولا به اين حد از وسواس نمي‏رسد، زيرا وسواس، اعتنا به شك هايي است كه منشايي جز تخيل انسان ندارند. بنابراين شك و اسباب آن از درون ريشه مي‏گيرد. در حاليكه شك در مسئله اول كه منشاء آن عقلاني بود از خارج مي‏آيد مثل ديدن خون به صورت واقعي يا هر نجاست واقعي ديگر. اما زماني كه منشاء شك فقط دروني است، اين همان شكي است كه توجه كردن متوالي و پياپي به آن باعث وسواس مي‏شود. كه درجه و شدت آن فرق مي‎كند و همان وسواس است كه همه ي فقهاء توصيه مي‏كنند به آن توجهي نشود، بلكه هر وقت اين عمل باعث مختل شدن زندگي انسان مي‏شود و او را در سختي مي‏اندازد، حرام است.

لذا فروگذاري و اهمال اين شكها ولو به صورت تدريجي براي كسي كه نمي‏تواند يك دفعه آن‎را ترك كند راه حل مناسبي است تا از اين حالتهايي كه منجر به وسواس وي مي‏گردد، رهايي يابد. بررسي نامه شما حاكي از اين است که شما نسبت به حالت وسواس که دچار آن هستي، آگاهي داري و بعيد نيست كه شما به صورت ناخودآگاه به اين حالت اعتياد پيدا كرده باشي به‎ويژه كه اين حالت به يك ويژگي و طبيعت در زندگي تو تبديل شده است؛ به گونه‏اي كه توجه مردم را نسبت به خود جلب كرده‏اي. به اين دليل اعتقاد من اين است كه در همه چيز بنا را بر طهارت بگذاري مگر اينكه يقين كني كه آن چيز نجس است و هر كاري را كه انجام مي‏دهي، بنا را بر صحت آن بگذاري، مگرآنچه را كه اعتقاد به باطل بودن آن داري. اين تكليف شرعي شما هست كه رضاي خداوند هم در آن است، زيرا تو در وضعيت فعلي ات، شيطآن‎را مي‏پرستي. رهايي از اين وضعيت نه نيازمند فلسفه بافي است، بلکه ارادة جدي مي‏طلبد. تو طبيب خودت هستي، ‌سستي را كنار بگذار و با اراده و قدرت حركت كن كه با اراده به ساحل نجات خواهي رسيد.

در پايان هم از خداوند متعال مي‏خواهم كه شما را در تثبيت اراده‏ات، قوي دارد و به آنچه كه صالحين را بر نفس شان ياري مي‏كند، شما را ياري فرمايد. همانا كه او نزديك و اجابت كننده است.