در کشوري که فقيه، حاکم

در کشوري که فقيه، حاکم آن نباشد، متدينين به چه کسي در مسائل اجتماعي، يا سياسي که متعلق به وضع آن کشور است، رجوع کنند؟ و در صورتي که يك انجمن سياسي در آنجا باشد كه کارش اهتمام به جهت‏گيري‏ها و تعامل سياسي و محلي است، آيا بر چنين انجمني، واجب است که در ساختار دروني اش مرجعيت علمي- ديني داشته باشد که موضعگيري و احکام صادره از سوي اين مرجعيت، براي آنان الزام‏آور باشد و اگر وجود چنين مرجعيتي واجب نباشد، تصميم ها و احکام چنين انجمني، الزام شرعي دارد؟

متدينين در هر کشوري، بي‏نياز از گرد هم آمدن زير سايه يک جمعيت ياحزب ويا جنبش يا هر اسم ديگري نيستند، واين امر به اين سبب است که در مسائل خود، به شکل بهتري همکاري کنند، با وجود اينکه چنين امري هميشه و در هر امري واجب نمي‏باشد، ولي اين رويه به ‏خصوص در زمانة کنوني ما، در غايت رجحان واهميت است، و شايد در برخي جاها اين مسأله که انجام واجب شرعي از قبيل امر به معروف يا منع دشمن و... متوقف برآن باشد، حالت وجوب به خود بگيرد. متدين در اين تجمع، يا ديگر تجمعهاي خود، از ارتباط با عالم ديني که پرهيزگار وعارف به مسائل ديني و شريعت باشد، بي‏نياز نيستند تا از نظرات او که برگرفته از شرع است، در فعاليت هاي خويش و نيز از قدرت و توانايي او در ادارة امور عمومي بهره ببرند. ولي اگر مردم در فعاليت خود نياز به اجازه گرفتن از حاکم شرعي داشته باشند، بايد به مجتهد عادل مراجعه کنند. اين مجتهد اگر در کشورشان باشد که بهتر، واگر نباشد به هر يک از فقهاي با کفايتي که تصدي‏گري مسائل سياسي را در هر کشور ديگري بعهده دارد به نحوي که ممکن باشد، مراجعه کنند. البته هرچه اين مرجع باکفايت تر باشد، رجحان بيشتري دارد؛ پس هر‏چه حادثه جديد تر و مهم‏تر باشد، اين مسأله ضرورت بيشتري به خود مي‏گيرد.