* مبناى شرعى گرفتن مزد براى بازگويى سيره حسينى - به لحاظ اين كه چنين كارى رسالتى واجب است - كدام است؟

* مبناى شرعى گرفتن مزد براى بازگويى سيره حسينى - به لحاظ اين كه چنين كارى رسالتى واجب است - كدام است؟

* گوينده يا خطيب به طور متعارف، شغلش همين است و از اين راه بايد زندگى كند، به ويژه اگر كار ديگرى نداشته باشد. او بايد در طول سال به مطالعه و تمرين و خطابه مشغول باشد.


از اين رو وضعيت او همانند وضعيت هر فرد ديگرى است كه به كارى فرهنگى در جامعه اى - كه به او جهت رواج و تبليغ سنت ها و عاداتش نيازمند است - مى پردازد. مسأله عاشورا هم از سنت هاى ريشه دارى است كه در متن مردم - به ويژه در بين شيعيان - وجود دارد.


مهم ترين چيزى كه مى توان در اين باره گفت اين است كه خطيب و گوينده اى كه اين كار را پيشه خود قرار داده است نبايد چنان تحت تأثير عامه مردم قرار گيرد كه رسالت خود را در ازاى رضايت مردم ناديده گيرد و حماسه حسينى را خارج از روند اسلامى طبيعى اش عرضه كند. بلكه بايد چنين پيشه اى را باب ارتباط با مسأله تعهد و رسالت اسلامى و در مسير ارزش هاى اسلامى اى قرار دهد كه مى خواهد با اين مسأله تاريخى كه بر حركت حال و آينده اشراف دارد، به انسانيت غنا بخشد.


نظر ما اين است كه اگر خطيب يا گوينده براى كار خود مزدى بگيرد به لحاظ شرعى هيچ اشكالى ندارد. و در صورتى كه مطالب او در مجالس هماهنگ با رسالت اسلامى اش و غنابخش تجربه شنوندگان باشد مستحق ثواب هم هست. ما به برپا كنندگان مجالس حسينى و شركت كنندگان در اين مجالس مى گوييم كه بايد در حسين(عليه السلام) نيك بنگريد و ببينيد كه او چگونه فكر مى كرد و همه سخنان او را در طرح ارزش هايى كه در عاشورا مطرح كرد و مواضعى كه برگزيد و قربانى هايى كه فدا كرد و رنج هايى را كه تحمل كرد و شعارهايى را كه مطرح كرد به ياد آوريد. آنگاه در خواهيد يافت كه مصيبت امام مصيبتى شخصى نيست، مصيبت او، خطرى بود كه سرنوشت اسلام را تهديد مى كرد.


از اين رو ما ضرورى مى دانيم كه عاطفه در اشك ها و احساسات و دريافت هاى ما و حتى در هيأت ها و دسته هاى ما بايد به گونه اى جريان يابد كه نماياننده اندوه ما باشد.


تلاشى كه شما در برپايى مراسم عزا مى كنيد و مالى كه در اين راه تقديم مى كنيد و وقتى كه صرف اين كار مى كنيد نبايد ضايع شود و تنها كاركردش سرازير كردن اشك مردم باشد و مردم چنان در گريه غرقه شوند كه از فهم اصل ماجرا دور بمانند.


عاشورا انگيزه اى است براى اشك در چشم، اندوه در دل و رسالتى در عقل و انقلابى در آزادگى و حركتى در مسير عزت و كرامت و درسى است براى ما كه دارايى خود را با دست خود ذليلانه در اختيار ستمگران قرار ندهيم و مانند بندگان نگريزيم.


با عاشورا به گونه اى بايد روبرو شويم كه امام صادق(عليه السلام) سفارش كرد كه: «مسأله ما را زنده بداريد كه خدا رحمت كند برپا دارندگان ياد ما را». بايد بدانيم كه حسين(عليه السلام) وارث همه رسالت هاست. وارث آدم و نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و محمد و على و به آن حضرت خطاب كنيم كه شهادت مى دهيم كه تو نماز را برپاداشتى و زكات را ادا كردى و امر به معروف و نهى از منكر كردى و خدا را مخلصانه پرستيدى تا به مقام يقين رسيدى.


اينها خطوطى است كه ما را با حسين(عليه السلام) پيوند مى دهد. بنابراين بايد اين مجالس را در مسير برپايى نماز و اداى زكات و امر به معروف و نهى از منكر و عبادت خدا براى رسيدن به يقين و معرف الهى جهت دهيم.


ما بايد در مسير تحقق همه رسالت هاى الهى - كه در حسين(عليه السلام) تجلى مى يابد - بكوشيم تا روح حسين(عليه السلام) جانى تازه به ما دهد. همگان بايد خطيبانى را تشويق كنند كه خطابه را چون اشكى در پاى رسالت و رسالتى و پشتيبانى در ژرفاى حركت و عقلانيتى در متن عاطفه و احساس مى دانند. و بايد چنين خطيبانى را تشويق و حمايت كنيد تا اين نسل كه رسالت حسينى را بر دوش مى كشد بالنده تر و سرزنده تر شود و از نسل سنتى اى كه نظر به هدف بزرگ حركت حسينى ندارد فاصله گيرد.

* آيا پيشنهادهايى جهت احياى چنين مناسبت ها، براى پيشرفته تر شدن و نزديك تر شدن آن به هدف مورد انتظار داريد؟


* من معتقدم كه چنين يادمان هايى نماد تمام تاريخ و ارزش ها و آينده نگرى ماست. اين يادمان ها داراى محتوايى فكرى و معنوى و حركتى است، اما بايد اين محتوا، ابزار بيانى اى داشته باشد. روشن است كه ابزارهاى بيانى به تناسب زمان تحول مى يابد. گاه روش معينى در زمان و دوره اى مفيد است و در دوره ديگر بى فايده و گاه براى زمانى پيشرفته شمرده مى شود و در زمانى ديگر عقب مانده. از اين رو بر ما لازم است تا روشن هاى بيانى معاصر را كه با خط اسلام و شرع ناهمخوان نيست به كار گيريم تا به اين راه بتوانيم با زبان و روش عصر خود با انسان ها روبه رو شويم. عاشورا را هم مى توانيم در فضايى نمايشى و هنرى ترسيم كنيم، فضايى كه با خطوط شرعى هماهنگ است.


بايد همه سطوح اجتماعى را بسيج كرد و امكان ارتباط نسل ها با ارزش هاى اسلامى را فراهم نمود.