خطبه جمعه، 1 دی ماه 1396

مطالب مهم خطبه اول: تصدیق رسالت‌های پیشین / ارتباط محبت آمیز و تکامل / بازگشت به ارزش‌های حضرت مسیح(ع)

مطالب مهم خطبه دوم: پیروزی قدس، به شرطی که... / لبنان و مقابله با بحران‌ها / امنیت و آزادی رسانه‌ها / یمن؛ بدون راه حل.

4 ربیع الثانی 1439 هـ برابر با 1 دی 1396 هـ و 22/١٢/٢٠١٧ م

 

مطالب مهم خطبه اول: تصدیق رسالت‌های پیشین / ارتباط محبت آمیز و تکامل / بازگشت به ارزش‌های حضرت مسیح(ع)

مطالب مهم خطبه دوم: پیروزی قدس، به شرطی که... / لبنان و مقابله با بحران‌ها / امنیت و آزادی رسانه‌ها / یمن؛ بدون راه حل.

 

خطبه اول:

خداوند سبحانه و تعالى می‌فرماید: «قُولُوا آمَنَّا بِالله وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَىٰ وَعِيسَىٰ وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» صدق الله العظيم.

 

تصدیق رسالت‌های پیشین

یکی از مشخصه‌های انسان مسلمان نسبت به سایر پیروان ادیان آسمانی این است به همه پیامبران الهی و آموزه‌های آنان ایمان دارد. اگر چه میان پیامبران برتری‌هایی وجود دارد، اما او در این باره تفاوتی میان پیامبران قائل نیست. خداوند خود اشاره می‌دارد که در میان پیامبران برتری‌هایی وجود دارد: «تِلْک الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ». میزان این برتری به اندازه نقشی است که خداوند بر عهده او قرار داده یا میزان رنجی است که در انجام وظیفه الهی خود به جان خریده است.

چون پیامبران از یک سرچشمه نوشیده‌اند و آمده‌اند تا وحی الهی را به مردم ابلاغ کنند. خداوند نیز آنان را برای یک هدف فرستاده است. این که آنان را از بندگی غیر خداوند رهایی ببخشند؛ بنابراین پیامبری نیست مگر این که یکتاپرستی و برپایی عدالت در زندگی را آورده است: «ولقد لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ».

آری! ادیان الهی آموزه‌های تدریجی داشته‌اند و این نیز به خاطر تحول بشر و نیازهای اوست؛ بنابراین همه رسالت‌های الهی برای این آمده‌اند که احکام و قوانینی را بر ادیان قبلی بیفزایند یا انحرافاتی را که برای دین قبلی پیش آمده است اصلاح نمایند.

همان طور که خداوند اشاره داشته است با آمدن پیامبر خدا(ص) ادیان الهی کامل شدند. او کامل کننده همه ادیان آسمانی و خاتم پیامبران است؛ بنابراین این آیه کریمه نازل گردید: «الْيَوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِينَکمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْکمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَکمُ الإِسْلاَمَ دِيناً» [المائدة: 3].

بنابراین وظیفه هر انسان مؤمنی است که یاد همه پیامبران الهی را احیا نماید و از سیره و موضع‌گیری‌هایشان درس بیاموزد. به هیچ وجه نمی‌توان معترض یکی از پیامبران الهی شد، به او اهانت کرد یا به یکی از ادیان آسمانی تعرض کرد. برای این فرد، تاریخ اسلام با پیامبری حضرت محمد(ص) آغاز نمی‌شود، بلکه به آغاز همه ادیان آسمانی و اولین پیامبری که خداوند برای بشریت فرستاد، بازمی‌گردد.

همان طور که در آیه کریمه طلیعه سخن آمده است، خداوند از ما می‌خواهد که ایمان به همه پیامبران الهی را اعلام کنیم: «آَمَنَّا بِالله وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ».

از این رو وقتی پیامبر خدا درباره رسالت خود سخن می‌گوید، چنین می‌فرماید: «إنَّما بعثت لأتمّم مکارم الأخلاق» یعنی آمده‌ام ساختمانی را که پیشینیان ایمانی من ساختنش را آغاز کرده بودند، کامل نمایم.

از آن حضرت روایت شده است: «إِنَّ مَثَلِي وَمَثَلَ الأَنْبِيَاءِ مِنْ قَبْلِي کمَثَلِ رَجُلٍ بَنَى بَيْتًا فَأَحْسَنَهُ وَأَکمَلَهُ، إِلا مَوْضِعَ لَبِنَةٍ مِنْ زَاوِيَةٍ مِنْ زَوَايَاهُ، فَجَعَلَ النَّاسُ يَطُوفُونَ وَيَعْجَبُونَ لَهُ وَيَقُولُونَ: هَلا وُضِعَتْ هَذِهِ اللَّبِنَةُ؟ قَالَ: فَأَنَا اللَّبِنَةُ، وَأَنَا خَاتَمُ النَّبِيِّينَ؛ مثل من در مقایسه با انبیاء پیشین همانند مردی است که بنائی بسیار زیبا و جالب بسازد، مردم گرد آن بگردند و بگویند بنائی زیباتر از این نیست جز اینکه جای یک خشت آن خالی است و من همان خشت آخرینم و من خاتم پیامبرانم.»

بنابراین پیامبر نیامده است تا رسالت‌های پیش از خود را نقض کند بلکه آمده است تا آنها را تصدیق نماید. از این رو خداوند به او می‌فرماید: «نَزَّلَ عَلَيْک الْکتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنجِيلَ* مِن قَبْلُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَأَنزَلَ الْفُرْقَانَ» [آل عمران/3].

آری! پیامبر سیمای واقعی رسالت پیامبران پیشین را معلوم می‌نماید، شائبه‌ها را از آنان می‌زداید و بعد از مخدوش شدن سیمای پیامبران، تصویر نورانی‌شان را به آنان بازمی‌گرداند. از جمله این اقدامات اصلاح سیمای حضرت مسیح است. پیامبر خدا درباره فکر خدا پنداری حضرت مسیح موضع قاطعی اتخاذ کرد. در قرآن کریم آمده است: «مَا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ کانَا يَأْکلانِ الطَّعَامَ» [المائدة/75]. خداوند اعتراض گونه حضرت مسیح را مورد بازخواست قرار می‌دهد و به او می‌فرماید: «أأَنتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَٰهَيْنِ مِن دُونِ الله». عیسی(ع) نیز پاسخ می‌دهد: «قَالَ سُبْحَانَک مَا يَکونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِن کنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِک إِنَّک أَنتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ» [المائدة/116].

اسلام به صلیب کشیده شدن مسیح(ع) را رد می‌نماید و می‌فرماید: «وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَکنْ شُبِّهَ لَهُمْ».

 

ارتباط محبت آمیز و تکامل

پیامبر خدا تأکید می‌کند دینی که از سوی خداوند آورده است، نقطه اشتراک همه ادیان آسمانی است و همه ادیان الهی را در خود جای داده است. این را به صورت روشن می‌توان در نحوه برخورد آن حضرت با اهل کتاب می‌توان دید: «قُلْ يَا أَهْلَ الْکتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ کلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَکمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا الله وَلَا نُشْرِک بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ الله» [آل عمران/64].

بر این اساس اسلام با اهل کتاب مثل مشرکان رفتار نمی‌کند. اسلام از مشرکان اعلام برائت می‌کند و به آنان اعلان جنگ می‌دهد. از این رو وقتی پیامبر خدا وارد مدینه شد، با یهودیان معاهده امضا کرد و حق ابراز دین و ایمان را به آنان اعطا نمود. پیامبر خدا تأکید داشت که یهودیان و مسلمانان از نظر شهروندی برابر هستند. اگر بعدها جنگ‌هایی با یهودیان رخ داد، به خاطر اختلاف روی دین نبود، بلکه به آن جهت بود که یهودیان به همراه مشرکان علیه پیامبر دست به توطئه زدند و به تعهدات قبلی خود خیانت نمودند؛ اما ارتباط با مسیحیان حسنه بود و آکنده از احساسات و عواطف بود. تا جایی که قرآن کریم درباره مسیحیان می‌فرماید: «وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَّوَدَّةً لِّلَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ قَالُوَاْ إِنَّا نَصَارَى ذَلِک بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَاناً وَأَنَّهُمْ لاَ يَسْتَکبِرُونَ» [المائدة/82].

در آیه دیگر نیز می‌فرماید: «وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَآَتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً». این نگرش در بسیاری از موضع‌گیری‌های پیامبر در طول زندگی‌شان دیده می‌شود.

وقتی در آغاز دعوت اسلامی، مسلمانان از سوی قریش تحت فشار قرار گرفتند، برخی از مسلمانان از روی اجبار به فکر مهاجرت افتادند. تصمیم پیامبر خدا این بود که مسلمانان به حبشه هجرت کنند. انتخاب حبشه نیز برای خود دلیلی دارد. پیامبر اصحاب رازدار و در رأس آنان جعفر بن ابی‌طالب را جمع کرد و به آنان فرمود که به حبشه هجرت کنند. پیامبر در بیان علت انتخاب حبشه می‌فرماید که آنجا پادشاهی دارد که به کسی ستم نمی‌کند. پادشاه حبشه فردی مسیحی بود و بر اساس آموزه‌ها و تعالیم حضرت عیسی(ع) تربیت شده بود. این یعنی در دل او نسبت به مؤمنان رأفت و مهربانی وجود داشت.

وقتی جمعی از مهاجران به حبشه مهاجرت کردند، قریش کوشید که به اختلافات دینی میان اسلام و مسیحیت دامن بزند. از این رو هیئتی را به حبشه اعزام کرد. رئیس این هیئت به نجاشی پادشاه حبشه گفت: مسلمانان به حضرت مسیح(ع) افترا می‌بندند و درباره ایشان حرف‌های نامربوط می‌زنند. نجاشی نیز مسلمانان را خواست و مسئله را از آنان جویا شد. جعفر بن ابی‌طالب بلند شد و گفت: من همان چیزی را می‌گویم که پیامبر ما از سوی خداوند آورده است و این آیه را تلاوت کرد: «إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِکةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ الله يُبَشِّرُک بِکلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهاً فِي الدُّنْيَا وَالْآَخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ* وَيُکلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَکهْلاً وَمِنَ الصَّالِحِينَ* قَالَتْ رَبِّ أَنَّى يَکونُ لِي وَلَدٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ قَالَ کذَلِک الله يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ إِذَا قَضَى أَمْراً فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ کنْ فَيَکونُ».

وقتی نجاشی حرف‌های او را شنید، چشمانش پر از اشک شد و گفت: این بیان و آموزه‌های عیسی از یک منبع سرچشمه می‌گیرند.

وقتی مسیحیان نجران برای گفتگو با پیامبر به مدینه آمدند، لباس‌های کلیسا به تن داشتند و صلیب به گردن آویخته بودند. پیامبر به رغم این که صلیب را قبول نداشت، معترضشان نشد و در مسجد از آنان استقبال کرد. وقتی هنگام نماز مسیحیان شد، آنان از پیامبر اجازه خواستند که ناقوس‌های خود را بنوازند و نماز بخوانند. پیامبر نیز به آنان اجازه داد.

در زمینه‌های معنوی نیز این همگرایی را می‌بینیم. قرآن از ناراحتی مسلمانان از پیروزی ایرانی‌های مشرک بر رومی‌های مسیحی سخن می‌گوید. چون مسلمانان و مسیحیان در ایمان به مسیح(ع) اشتراک داشتند؛ اما قرآن کریم به آنان بشارت داد: «غلِبَتِ الرُّومُ* فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ* فِي بِضْعِ سِنِينَ للهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ* بِنَصْرِ الله يَنصُرُ مَن يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ» [الروم/2-5].

این مسئله نوع رابطه میان اسلام و مسیحیت را نشان می‌دهد. اسلام در رفتار و گفتار نیز این رابطه را نشان داده است. نشانه این رابطه این است که مسیحیان در سایه اسلام در آرامش و اطمینان زندگی کردند و در آزادی کامل در کلیساها و عبادتگاه‌های خود عبادت می‌نمودند. اگر حوادثی نیز روی داده است، به خاطر موضع مخالف اسلام در قبال مسیحیت نیست.

 

بازگشت به ارزش‌های حضرت مسیح(ع)

در سالروز میلاد حضرت مسیح و بر اساس ایمان مشترک به ارزش‌های دینی و اخلاقی، شدیداً نیاز داریم که مسلمان و مسیحی در برابر انحرافات ایمانی و اخلاقی بایستیم و با ظلم و استکبار مقابله نماییم تا بتوانیم اهداف رسالت‌های حضرت مسیح و پیامبر خدا را تحقق ببخشیم. باید با ایمانی قوی، برای تثبیت آگاهی دینی و اخلاقی و تبلور ارزش‌هایی چون عدالت، آزادی و کرامت انسانی در زندگی همه نوع فداکاری به خرج دهیم. باید محبت را به دل‌های خود بازگردانیم که دل حضرت مسیح(ع) و قلب حضرت محمد(ص) آکنده از محبت بود.

عزیزان! خواهش ما این است که سالروز ولادت حضرت مسیح به مانند سالروز میلاد پیامبر خدا(ص) تولد دوباره زندگی مورد نظر خداوند باشد. چون احیای یاد حضرت مسیح به اجرای ظواهر، مراسم و تزیین درخت نیست. بلکه به پاسخ مثبت دادن به کلام حضرت مسیح است که فرمود: «مَنْ أَنْصَارِي إِلَى الله قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ الله آَمَنَّا بِالله وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ» [آل عمران/52].

باید به منطق حضرت مسیح گوش بسپاریم که همان ندای پیامبر خداست که می‌فرماید: «صِلوا مَن قَطَعَکم و اعطَوا مَن مَنَعَکم و أحسِنوا إلى مَن أساءَ إلَيکم و سَلِّموا على مَن سَبَّکم و أنصِفوا مَن خاصَمَکم و اعفُوا عَمَّن ظَلَمَکم، کما أنّکم تُحِبّونَ أن يُعفى عَن إساءتِکم فاعتَبِروا بعَفوِ اللّه ِ عَنکم أ لاَ تَرَونَ أنّ شَمسَهُ أشرَقَت علَى الأبرارِ و الفُجّارِ مِنکم و أنّ مَطرَهُ يَنزِلُ علَى الصّالِحينَ و الخاطِئينَ مِنکم؟! فإن کنتُم لا تُحِبّونَ إلاّ مَن أحَبَّکم و لا تُحسِنونَ إلاّ إلى مَن أحسَنَ إلَيکم و لا تُکافِئونَ إلاّ مَن أعطاکم فما فَضلُکم إذا على غَيرِکم؛ اگر کسى که از شما بريده است، پيوند برقرار کنيد و به کسى که از شما دريغ کرده است عطا کنيد و به آنکه به شما بدى کرده است، خوبى کنيد و به کسى که شما را دشنام می‌دهد، سلام گوييد و با کسى که با شما خصومت می‌ورزد، انصاف ورزيد و از کسى که به شما ستم کرده است درگذريد، چنان که دوست داريد از بد کردارى شما درگذرند، از گذشت خداوند نسبت به خودتان عبرت گيريد آيا نمی‌بینید که آفتابِ خداوند بر نيک و بد شما می‌تابد و بارانش بر نيکوکار و گنه‌کار شما می‌بارد؟ اگر شما جز دوستدار خود را دوست نداشته باشيد و جز به آنکه به شما نيکى کرده است، نيکى نکنيد و جز به آنکه به شما عطا کرده است عطا نکنيد، پس چه فضيلتى بر ديگران داريد؟»

پس سلام بر او همان طور که خود او بر خودش سلام کرد. روزی که به دنیا آمد و روزی که از دنیا می‌رود و روزی که دوباره زنده برانگیخته می‌شود.

 

خطبه دوم:

بسم الله الرحمن الرحیم

ای بندگان خدا! شما و خودم را به همان چیزی توصیه می‌نمایم که پیامبر خدا(ص) وصیت نموده است. آن حضرت با اشاره به داستان حضرت مسیح(ع) می‌فرماید: «مرَّ عيسى بن مريم(ع) بقبرٍ يُعذَّب صاحبه، ثم مرّ به من قابل، فإذا هو ليس يعذَّب فقال: يا ربّ، مررت بهذا القبر عام أوّل، فکان صاحبه يعذَّب، ثم مررت به العام، فإذا هو ليس يعذَّب؟ فأوحى الله جلّ جلاله إليه: يا روح الله، قد أدرک له ولد صالح، فأصلح طريقاً، وآوى يتيماً، فغفرت له بما عمل ابنه؛ حضرت عيسى بن مريم(ع) از کنار قبرى عبور کرد و صاحب آن را در عذاب خداوند معذب ديد. سال بعد که مجدداً عبورش ‍به آن قبر افتاد، صاحب آن قبر را آزاد از عذاب خدا ديد. از روى تعجب گفت: خدايا صاحب اين قبر سال گذشته در عذاب تو بود چرا امسال عذاب از او برداشته شده است؟ خطاب آمد: اى روح خدا! او پسرى داشت که براى مردم راهى را ساخت و يتيمى را پناه داد. ما نيز به ‌پاس عمل صالح او پدرش را بخشيديم.»

این داستان توصیه‌ای به ما و همه فرزندان ماست. باید روح خیرخواهی و بخشندگی را در فرزندان خود تربیت کنیم. آنان نباید فقط برای خودشان خیرخواه باشند بلکه باید برای جامعه و مردم خود نیز خیرخواه باشند و به مسائل عمومی مردم توجه داشته باشند. چنین فرزندانی زاد و توشه ما برای روزی هستند که در برابر خداوند متعال قرار می‌گیریم. اینان جبران کاستی‌های اعمال ما هستند و از بار گناهانمان می‌کاهند و درجات ما را بالا می‌برند. اگر چنین کردیم، از آینده‌شان در دنیا و آخرت مطمئن خواهیم شد و جامعه خود را درمان خواهیم نمود. چون فضای غالب فرزندان ما را وا‌می‌دارد که فقط به خودشان توجه داشته باشند و به دیگران بی‌توجه گردند.

عزیزان! جامعه ما در پناه خیرخواهی، روحیه بخشندگی و توجه افراد آن به پیرامون خود رشد می‌کند. در این صورت جامعه ما خواهد توانست در برابر چالش‌های بسیار تواناتر عمل نماید.

 

پیروزی قدس، به شرطی که ...

از قدس آغاز می‌کنیم. تصمیم رئیس جمهور آمریکا برای به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی و انتقال سفارت‌خانه آمریکا به آن باعث شده است که قدس در متن حوادث قرار بگیرد. چون بعد از وقایعی که در دنیای اسلام و جهان عرب روی داد، جهان یکپارچه به میدان آمد و 14 دولت از دولت‌های عضو شورای امنیت علیه تصمیم آمریکا ایستادند و اگر وتوی آمریکا نبود با اکثریت آراء این تصمیم را بی‌اثر می‌نمود. بعد از آن نوبت به قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید و 128 دولت در برابر 9 دولت، تصمیم آمریکا را به چالش کشید. آن هم به رغم این که نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد به نمایندگی از رئیس جمهور و دولت آمریکا تهدید کرد که اگر کشوری با تصمیم آمریکا مخالف کند، با قطع کمک‌های این کشور مواجه خواهد گردید. به نظر می‌رسد که آمریکا برای اولین بار با انزوای بین المللی روبرو شده است و کشورهای جهان در برابر تصمیمات آن می‌ایستند. این واقعیت نشان از شکل‌گیری گرایش تازه‌ای در جهان دارد. اگر این روند ادامه یابد، آمریکا از جایگاه تصمیم‌گیرنده اصلی برای جهان دور خواهد شد.

ما این رویداد با پیروزی معنوی آرمان قدس و در نتیجه آرمان فلسطین می‌دانیم. جمع شدن دنیا حول محور قدس و محکوم کردن اقدامات رژیم صهیونیستی علیه مردم فلسطین نشان‌دهنده پیروزی قدس و هم چنین پیروزی دنیای عرب و جهان اسلام است که جرئت کرده است در برابر تصمیم آمریکا بایستد.

ولی این قطعنامه به رغم اهمیتی که دارد اگر صورت عملی و اجرایی پیدا نکند فقط به صورت پیروزی معنوی باقی خواهد ماند؛ زیرا آمریکا اجرای تصمیم خود را پیگیری خواهد کرد و این قضیه عناد بیشتر آمریکا را بر خواهد انگیخت و رژیم صهیونیستی تا زمانی که از حمایت‌های بزرگ‌ترین زرادخانه تسلیحاتی برخوردار باشد و دنیای عرب و جهان اسلام و ملل و دول اسلامی این چنین دچار رخوت و سستی باشد، از این قطعنامه تأثیری نخواهد پذیرفت. از این رو دولت‌های اسلامی و عربی نباید به خاطر این موفقیت آسوده باشند و گمان کنند که سهم خود را پرداخت کرده‌اند و ملت‌های خود را قانع نمایند که به وظیفه خود در ازای آرمان فلسطین عمل کرده‌اند. بلکه آنها باید با بهره‌برداری از این اجماع بین المللی و استفاده از تمام ابزارهای دیپلماتیک، اقتصادی، سیاسی و هر ابزار دیگری به تلاش خود ادامه دهند و فضای عمومی جهان را به نفع آرمان فلسطین و قدس تغییر دهند.

ما مثل همیشه امیدمان به ایستادگی مردم فلسطین و تداوم حضور میدانی‌شان است. چون نقش آنان مهم‌تر و تأثیرگذارتر است و صدای قوی‌تری دارند. این مردم همیشه نشان داده‌اند که به رغم همه اوضاع دشوار اقتصادی و اجتماعی از عزم، اراده و آمادگی جدی برای فداکاری برخوردارند. ولی اگر حمایت‌های مردمی، مادی، اقتصادی، رسانه‌ای و سیاسی نباشد و آنان خود را در برابر رژیم صهیونیستی و توطئه‌هایی که علیه شان وجود دارد تنها ببینند، نمی‌تواند راه خود را ادامه دهند.

در همین حال از همه کشورها و ملل اسلامی و عربی و همه آزادگان جهان می‌خواهیم که در برابر این جریان و وقایع آتی ایستادگی کنند. چون این تصمیم بیهوده اخذ نشده است و کسی که این تصمیم را گرفته است به خوبی از پیامدها و واکنش‌های آن اطلاع داشته است و ممکن است این تصمیم در راستای برنامه‌ای باشد که هدف آن به زانو در آوردن کل منطقه است. برنامه‌ای که برخی‌ها از آن به معامله قرن یاد می‌کنند. معامله‌ای که به آرمان فلسطین پایان می‌دهد و مردم فلسطین دستاوردی نخواهند داشت.

 

لبنان و مقابله با بحران‌ها

به لبنان می‌رسیم که همچنان از چتر حمایتی بین المللی و خصوصاً دولت‌های اتحادیه اروپایی برخوردار است. آنها ثبات لبنان را می‌خواهند. ولی این بدان معنا نیست که لبنانی‌ها به این ثبات دل ببندند. بلکه باید بکوشند که همبستگی داخلی را حفظ و تقویت کنند و وحدت ملی را تحکیم نمایند. باید جریان‌های سیاسی کشور پیوندی دوباره یابند و زبان گفتگو میانشان تثبیت و تقویت شود. باید به مصاف بحران‌هایی بروند که هر از گاهی سر برمی‌آورند. نتیجه این بحران‌ها، تصمیم‌های عجولانه‌ای است که فراتر از صلاحیت‌های قانونی در این کشور گرفته می‌شوند.

در عین حال کشور بیش از هر زمان دیگری به همگرایی اقتصادی و اجتماعی جدی نیاز دارد تا اوضاع اقتصادی، اجتماعی و معیشتی مردم به وخامت نگراید. چون برای همه روشن شده است که لبنان باید با سرانگشتان خود خارها را درآورد؛ زیرا اوضاع پیرامونی کشور رو به وخامت نهاده است و کشورهای پیرامونی خود نیازمند حمایت و توجه هستند. حمایت‌های پیرامونی نیز تابع سیاست‌های خودشان است و در این مرحله لبنان در این سیاست‌ها جایی ندارد.

با توجه به رقابت‌های منطقه‌ای و بین المللی که لبنانی نمی‌تواند از آنها در امان باشد، لبنانی‌ها اگر نمی‌خواهند هیزم این رقابت‌ها باشند، باید در محکم کردن جای پای خود جدی باشند. نباید بگذارند که کشورشان به میدان تصفیه حساب‌ها تبدیل شود. نباید به دیگران اجازه سوء استفاده از لبنان را بدهند.

 

امنیت و آزادی رسانه‌ها

باز هم در لبنان باید به دو نکته مثبت اشاره‌ای داشته باشیم. اول- سرعت کشف جرائم است. در این باره به نیروهای امنیتی تبریک عرض می‌کنیم. این سرعت عمل باعث کاهش میزان جرائم خواهد شد. ولی سؤال اساسی این است که راه‌های پیشگیری از جرم و جنایت چیست و چگونه می‌شود از میزان جرائم کاست و این به تلاش مداوم همه جانبه نیاز دارد.

دوم – اهمیت حفاظت از آزادی رسانه‌هاست. آزادی رسانه‌ای یکی از ثروت‌های لبنان است. تحت هیچ عنوان سیاسی، قضایی و امنیتی نباید این آزادی آسیب ببیند. البته منظور ما آزادی مسئولانه است.

 

یمن؛ بدون راه حل

به یمن می‌رسیم. جنگ تقریباً به هزارمین روز خود می‌رسد و هیچ چشم انداز راه حلی نیز در افق این کشور دیده نمی‌شود. به رغم هزاران کشته و مجروح که بیشتر آن را غیرنظامیان تشکیل می‌دهد و افزایش بیماری‌های کشنده، جنگ در معرض شدت گرفتن قرار دارد. چون چتر حمایتی بین المللی برای تداوم جنگ وجود دارد. هیچ صدایی هم برای توقف کشتار و رفع محاصره به گوش نمی‌رسد.

همیشه گفته‌ایم و الان نیز تکرار می‌کنیم که این جنگ سرانجامی ندارد و بیهوده است و نتیجه آن ویرانی یمن و فرسوده شدن همگان خواهد بود. درس گذشته این بوده و اگر گوش شنوایی وجود داشته باشد، درس حال و آینده نیز خواهد بود. راه حل بحران یمن، گفتگوی جدی و منطقی است که منافع یمن و ثبات پیرامون آن را در نظر داشت باشد.