28 صفر 1439 هـ برابر با 26 آبان 1396 هـ و 17/١١/٢٠١٧ م
مطالب مهم خطبه اول: سالروز وفات پیامبر خدا(ص) / برهنه شدن برای حساب دادن / درسها و پندها / ولایت تنها، کافی نیست.
مطالب مهم خطبه دوم: در لبنان بحران ادامه دارد / وحدت، ضمانت لبنان است / نقش جامعه عرب چیست؟
خطبه اول:
خداوند سبحانه و تعالى در کتاب عزيز خود چنین میفرماید: «وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِّن قَبْلِک الْخُلْدَ أَفَإِن مِّتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ* کلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوکم بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ»(الأنبياء/34-35).
سالروز وفات پیامبر خدا(ص)
امروز 28 صفر سالروز وفات پیامبر خدا(ص) است. این روز یادآور درد و اندوه مسلمانان و اصحاب در از دست دادن رسول خداست. روزی که آن حضرت به سوی پروردگارش رخت بربست. علی(ع) با سخنانی آکنده از اندوه و اشک، در حالی که با حالتی گریان مشغول غسل و کفن پیامبر بود، این غم بزرگ را چنین بیان میدارد: «بِأَبِي أَنْتَ وأُمِّي يَا رَسُولَ اللهِ، لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِک مَا لَمْ يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِک مِنَ النُّبُوَّةِ والإِنْبَاءِ وأَخْبَارِ السَّمَاءِ. ولَوْلَا أَنَّک أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ، ونَهَيْتَ عَنِ الْجَزَعِ، لأَنْفَدْنَا عَلَيْک مَاءَ الشُّؤُوِن، وَلَکانَ الدَّاءُ مُمَاطِلاً، وَالکمَدُ مُحالِفاً، وَقَلَّا لَک، ولَکنَّهُ مَا لَا يُمْلَک رَدُّهُ، ولَا يُسْتَطَاعُ دَفْعُهُ. بِأَبِي أَنْتَ وأُمِّي، اذْکرْنَاَ عِنْدَ رَبِّک، وَاجْعَلْنَا مِنْ بَالِک؛ پدر و مادرم فدایت باد، با مرگ تو رشتهای برید که در مرگ جز تو کس چنان ندید. پایان یافتن دعوت پیغمبران و بریدن خبرهای آسمان. مرگت مصیبتزدگان را به شکیبایی واداشت و همگان را در سوگی یکسان گذاشت؛ و اگر نه این است که به شکیبایی امر فرمودی و از بیتابی نهی نمودی، اشک دیده را با گریستن بر تو به پایان میرساندیم و درد همچنان بیدرمان میماند و رنج و اندوه هم سوگند جان؛ و این زاری و بیقراری در فقدان تو اندک است، لیکن مرگ را باز نتوان گرداند و نه کس را از آن توان رهاند پدر و مادرم فدایت، ما را در پیشگاه پروردگارت به یاد آر و خاطر خود نگاه دار.»
وقتی سالروز وفات پیامبر خدا را گرامی میداریم، فقط به خاطر زنده کردن یاد شخص پیامبر نیست. چون آن حضرت در میان ما حضور دارد. وقتی بر ایشان صلوات میفرستیم از ما غائب نیست. در همه نمازهایمان حضور دارد. هر جایی که اسلام حضور دارد، یاد و نام آن حضرت نیز وجود دارد. ولی یادآوری نام و یاد پیامبر به این خاطر است که به سیره و روش آن حضرت اقتدا کنیم، سنتهایش را عملی کنیم و طبق رهنمودهایش حرکت نماییم. به نحوی که قلب ما قلب او شود. اندیشه ما اندیشه او شود. سیره ما سیره او گردد. این که پیامبر را در موضعگیریهای آمیخته با فداکاری و دشواریاش تنها نگذاریم. از کسانی نباشیم که خداوند دربارهشان فرموده است: «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکمْ»؛ بنابراین هر قدر که زمان سپری شود، نباید به عقب بازگردیم. بر همین اساس امروز میخواهیم به موضوعی بپردازیم که آن حضرت در آخرین لحظات عمر شریف خود بدان توجه داشت.
برهنه شدن برای حساب دادن
در تاریخ آمده است که وقتی بیماری آن حضرت شدت یافت، در حالی که سرشان بسته بود و به علی(ع) و فضل بن عباس عموزادهاش تکیه داده بود، به مسجد آمد. پیامبر خداوند را ستایش و ثنا نمود و سپس فرمود: اى اصحاب من، چگونه پیامبرى براى شما بودم؟ آیا در میان شما به جهاد نپرداختم؟ آیا دندان پیشین من در جنگ نشکست؟ آیا پیشانى من شکافته نشد؟ آیا خون بر چهره من جارى نشد و محاسنم را فرانگرفت؟ آیا من از دست ناآگاهان امتم سختیهای فراوان نکشیدم؟ آیا میانبند محکم براى جلوگیرى از گرسنگى بر شکم نبستم؟
اصحاب گفتند: بله اى پیامبر خدا! تو به خاطر خدا صبر کردى و رنج کشیدى و از منکرات الهى نهى کردى. خداى تو را بهترین پاداش دهد؟
پیامبر فرمود: و خدا شما را هم جزاى خیر دهد! سپس فرمود: پروردگارم - عزوجل - قسم یاد کرده است که از ستم هیچ ستمگرى نگذرد. شما را به خدا قسم میدهم اگر در میان شما کسى هست که حقى بر گردن من دارد برخیزد و از من قصاص بکشد. من قصاص در دنیا را خوشتر دارم تا قصاص در آخرت در حضور فرشتگان و پیامبران را.
وقتی سخنان پیامبر پایان یافت، از آخر مجلس مردی برخاست و عرض کرد: پدر و مادرم به فدایت اى رسول خدا! روزى که از طایف بازمیگشتید، من به استقبال شما آمدم و شما در حالى که بر شترى ویژه خود سوار بودید، چوبدستی در دست داشتید و خواستید آن را بر مرکب خویش زنید که به شکم من خورد، من نمیدانم که عمدى بود یا سهوى؟
پیامبر فرمود: به خداوند پناه میبرم از این که عمدی باشد. سپس فرمود: ای بلال به خانه فاطمه برو و آن چوبدست را برایم بیاور. بلال رفت. مسلمانان نیز به کاری که این مرد میخواست انجام دهد، معترض بودند. آن هم در شرایطی که پیامبر در حال بیماری قرار داشت؛ اما پیامبر آرامشان کرد؛ زیرا حق با او بود.
وقتی بلال چوبدست را آورد، پیامبر فرمود: آن مرد کجاست؟ مرد گفت: ای پیامبر خدا! پدر و مادرم به فدایتان! من اینجا هستم. پیامبر فرمود: جلو بیا و چنان قصاص کن که راضى شوى. پیرمرد گفت: یا رسول الله! پیراهنت را از روى شکمت بالا بزن. پیامبر چنین کرد. پیامبر نیز پیراهن خود را بالا زد. آن مرد نیز نزدیک رفت و بر بدن پیامبر بوسه زد و گفت: از آتش روز قیامت به موضع قصاص از بدن پیامبر خدا پناه میبرم. سپس پیامبر فرمود: مرا میبخشی یا قصاص میکنی؟ گفت: البته عفو کردم اى رسول خدا! آنگاه پیامبر گفت: خداوندا از سوادة بن قیس بگذر؛ همان گونه که او از پیامبر تو گذشت.
این پیامبر خداست و الگوی ما در این زمینه است. ما نباید به این بسنده کنیم که بگوییم: ای پیامبر خدا ما با تو هستیم. بلکه باید عرض کنیم: ای پیامبر خدا! چه کار کنیم که همراه شما شویم. «لَقَدْ کانَ لَکمْ فِي رَسُولِ الله أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ يَرْجُو اللهَ وَالْيَوْمَ الْآَخِرَ وَذَکرَ اللهَ کثِيراً».
درسها و پندها
عزیزان! وقتی پیامبر خدا اصرار دارد که این شرایط دشوار نیز آن مرد تقاص خود را بگیرد، میخواهد به ما یادآوری کند که ما نیز این درس را هرگز فراموش نکنیم. رفتاری که درسها و پندهای بسیاری دارد.
درس اول- پیامبر خدا با این رفتار خود میخواهد به ما یادآوری نماید که در این دین، حسابرسی وجود دارد. هیچ کس فراتر از نقد وجود ندارد. پیامبر خدا برای این نزد مردم رفت که از او انتقاد کنند. حال آن که او معصوم برگزیده بود و فراتر از نقد. او در برابر مردم ایستاد و به آنان فرمود که تمام روند او را مورد انتقاد قرار دهند. آیا وعدهای دادهام و به آن عمل نکردهام؟ آیا با مال و آبروی کسی ستم نمودهام؟ آیا از مرزهای خود فراتر رفتهام؟ او آماده بود که خود را در معرض محاسبه و سؤال قرار دهد.
او از همه کسانی که منصب یا مسئولیت بزرگ و کوچکی بر عهدهدارند، میخواهد که به مردم حساب پس بدهند و وقتی مردم عیوبشان را بیان میدارند، نقدپذیر باشند و از این بابت از آنان تشکر نمایند. آنان نباید این کار را تحقیر خودشان محسوب کنند. بلکه همان طور که در حدیث آمده است، از مردم میخواست که او را از عیوبش آگاه کنند: «رحم الله من أهدى إليَّ عيوبي».
درس دوم – هیچ کس فراتر از نقد نیست. چون عدالت ایجاب میکند که تفاوتی میان بزرگ و کوچک گذاشته نشود. چون پیامبری که هیچ یک از آفریدههای خداوند به مرتبه ایشان نمیرسد، خود را در موقعیت حساب و کتاب قرار میدهد. چون خاستگاه و هدف دین او، عدالت است. چون اگر عدالت وجود نداشته باشد، جامعه نابود میشود. پیامبر خدا به روشنمی تمام میفرماید: «إِنَّمَا أَهْلَک الَّذِينَ قَبْلَکمْ، أَنَّهُمْ کانُوا إِذَا سَرَقَ فِيهِمُ الشَّرِيفُ تَرَکوهُ، وَإِذَا سَرَقَ فِيهِمُ الضَّعِيفُ أَقَامُوا عَلَيْهِ الْحَدَّ. وَأيْم اللهِ، لَوْ أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ سَرَقَتْ لَقَطَعْتُ يَدَهَا؛ نابودى مردمان پيشتر از شما از آنجا بود که اگر سرشناسى دزدى میکرد، رهايش میساختند و چون ناتوانى دزدى مینمود، مجازاتش میکردند. به خداوند سوگند اگر فاطمه دختر محمد نیز دزدی کند، حتماً دستش را قطع میکنم.»
درس سوم- همه باید توجه داشته باشند که هیچ کس مدیون از این دنیا نرود. باید تمام پروندههایی را که با مردم دارد، مختومه کند. چون رفتار پیامبر خدا برای همه ما روشن کرده است که دشوارتر از ظلم روز قیامت نیست. روزی که مظلومان ظالمان را میکشند تا بیایند و نزد خداوند حساب پس بدهند. در حدیث آمده است: «یَوْمُ آلْمَظْلُومِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ یَوْمِ الظَّالِمِ عَلَى آلْمَظْلُومِ؛ روز انتقام مظلوم از ظالم، شدیدتر از روز ستم کردن ظالم بر مظلوم است.»، «اتّقوا الظّلم، فإنّه ظلمات يوم القيامة؛ از ظلم بپرهیزید که ظلم تاریکی روز قیامت است.» از پیامبر خدا نیز وارد شده است: «إنّه لَيَأتِيَ العَبدُ يَومَ القِيامَةِ وقد سَرَّتهُ حَسَناتُهُ، فَيَجِيءُ الرجُلُ فيقولُ: يا ربِّ ظَلَمَني هَذا، فَيُؤخَذُ مِن حَسَناتِهِ فَيُجعَلُ في حَسَناتِ الذي سَألَهُ، فما يَزالُ کذلک حتّى ما يَبقى لَهُ حَسَنةٌ، فإذا جاءَ مَن يَسألُهُ نَظَرَ إلى سَيِّئاتِهِ فَجُعِلَت مَع سيّئاتِ الرَّجُلِ، فلا يَزالُ يُستَوفى مِنهُ حتّى يَدخُلَ النارَ؛ روز قيامت بنده خوشحال از حسنات خود وارد محشر میشود. فردى میآید و میگوید: پروردگارا! اين مرد به من ظلم کرده است. پس از حسنات او برداشته و در حسنات آن مرد دادخواه گذاشته میشود. به همين ترتيب تمام افرادى که در حق آنها ستم کرده است میآیند تا جايى که حتى يک حسنه براى او باقى نمیماند. از آن پس اگر کسى بيايد و حق خود را از او بخواهد از گناهان آن مرد برداشته و به گناهان او افزوده میشود. بدینسان همچنان داد مردم از او گرفته میشود تا آن که به آتش درآيد.»
بنابراین باید همین امروز باید خود را از بار غیبت، سخنچینی و ظلم به مردم راحت کنیم. چون نمیدانیم برای ما فردایی وجود دارد یا ندارد. اگر چه برخیها از این مسئله میترسند، اما باید این سخن پیامبر خدا را یادآوری کنیم: «رسوایی دنیا از رسوایی آخرت آسانتر است.»
درس آخر- آمادگی برای مرگ است. باید برای مرگ آمادگی داشته باشیم تا ناگهان پیامدهای و مسئولیتهای آن دامن ما را نگیرد. چون با مرگ حساب و کتاب آغاز میشود. در حدیث آمده است: «بَادِرُوا الْمَوْتَ وَغَمَرَاتِهِ وَامْهَدُوا لَهُ قَبْلَ حُلُولِهِ وَأَعِدُّوا لَهُ قَبْلَ نُزُولِهِ؛ براي استقبال مرگ و سختیهای آن، پيش از آن که پيک اجل بر سر شما تاختن بياورد آماده شويد، پيش از فرود آمدن آن، براي پذيرشش مهيا شويد.»، «إنَّ أمراً لا تعلم متى يفجؤک، ينبغي أن تستعدّ له قبل أن يغشاک؛ چیزی که نمیدانی چه وقت به ناگهان گرفتار آن خواهی شد، لازم است پیش از وقت خود را برای روبرو شدن با آن آماده کنی.» پیامبر خدا که حبیب خدا بود خود را برای مرگ و بعد از آن آماده کرد؛ بنابراین شایسته است که ما نیز برای مرگ آماده شویم. نباید مانند برخی از مردم باشیم که میگویند: «حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحاً فِيمَا تَرَکتُ».
ولایت تنها، کافی نیست
اگر این وصیتها را بپذیریم، محبت و ولایت خود را به پیامبر ثابت کردهایم. چون این که فرد بگوید من پیامبر خدا را دوست دارم و ولایت او را قبول دارم، اما از سیره آن حضرت پیروی نکند و به روش او عمل ننماید، کفایت نمیکند.
پیامبر خدا به مسئولیت خود عمل کرد و به خدای خود وفادار ماند. ما نیز باید به مسئولیتهای خود عمل کنیم. باید عهدهدار امانتی باشیم که پیامبر خدا به دوش ما نهاده است. همان طور که پیشینیان ما نیز حامل این امانت بودند. باید این امانت را خالص و ناب به نسلهای بعدی خود منتقل کنیم. نباید در دعاهای خود پیامبر خدا را فراموش کنیم. اویی که به خواست خدا، شفیع ما در روز قیامت است: «اللَّهُمَّ فَارْفَعْهُ بِمَا کدَحَ فِيک إِلَى الدَّرَجَةِ الْعُلْيَا مِنْ جَنَّتِک، حَتَّى لَا يُسَاوَى فِي مَنْزِلَةٍ، ولَا يُکافَأَ فِي مَرْتَبَةٍ، ولَا يُوَازِيَهُ لَدَيْک مَلَک مُقَرَّبٌ، ولَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ، وعَرِّفْهُ فِي أَهْلِهِ الطَّاهِرِينَ، وأُمَّتِهِ الْمُؤْمِنِينَ، مِنْ حُسْنِ الشَّفَاعَةِ، أَجَلَّ مَا وَعَدْتَهُ، يَا نَافِذَ الْعِدَةِ، يَا وَافِيَ الْقَوْلِ، يَا مُبَدِّلَ السَّيِّئَاتِ بِأَضْعَافِهَا مِنَ الْحَسَنَاتِ، إِنَّک ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيم؛ پس خداوندا درجه او را در بهشت رضوانت تا آن جا بالا ببر که هیچ کدام از فرشتگان مقرب و پیامبران مرسل تو بدان جایگاه راه نداشته باشند و او را در میان اهل بیت طاهرین و همچنین در بین امت مؤمنش از نظر حسن شفاعت معروف گردان و بیش از آن که وعده دادهای به او مرحمت کن که وعده تو انجامپذیر است، قول و پیمانت بهطور کامل انجام میگیرد، ای کسانی که گناهان بندگان خود را به لطف خویش به چندین برابر حسنات تبدیل میکنی همانا تو صاحب فضل بزرگ و بخشش فراوانی.»
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای بندگان خدا! شما و خودم را به همان چیزی توصیه میکنم که پیامبر خدا به معاذ بن جبل توصیه نمود. به او فرمود: «يا معاذ، أوصيک بـتقوى الله، وصدق الحديث، ووفاء العهد، وأداء الأمانة، وترک الخيانة، ورُحم اليتيم، وحفظ الجوار، وکظم الغيظ، ولين الکلام، وبذل السّلام... وحُبّ الآخرة، والجزع من الحساب، وقصر الأمل، وحسن العمل، وأنهاک أن تشتم مسلماً، أو تُصدّق کاذباً، أو تُکذّب صادقاً... وأن تُفسد في الأرض. يا معاذ، اذکر الله عند کل شجر وحجر، وأحدِث لکلّ ذنب توبة، السرّ بالسرّ، والعلانية بالعلانية... ولا تخف في الله لومة لائم؛ ای معاذ! تو را سفارش میکنم به پرهیزگاری و ترس از خدا و راستگویی و وفای به عهد و پیمان و ادای امانت به اهلش و خیانت نکردن و نگهداری همسایه و مهربانی بر یتیم و نرمی سخن و بر همه کسان سلام کردن ... و دوستی آخرت و بیتابی و نگرانی از حساب و کوتاهی آرزو و نیکی کردار و نهی میکنم تو را از آن که به مسلمانی دشنام دهی، یا دروغگویی را تصدیق کنی یا راستگویی را به دروغ نسبت دهی... یا در زمین فساد کنی... ای معاذ! در نزد هر درخت و سنگی به یاد خدا باش و برای هر گناهی توبهای تازه کن، نهان را در نهان و آشکارا را آشکارا و در راه خدا از سرزنش هیچ ملامتگرى بیم مدار.»
با این وصیت پیامبر خدا میخواهد واقعیتی را تبیین کند که خیلیها از آن غافلاند. واقعیت این است که هیچ کس با دیدن رکوع و سجود طولانی، نماز شب، روزهداری و به جای آوردن حج نمیتواند درباره ایمان فردی قضاوت نماید. بلکه باید گفتار، رفتار و اخلاق، رسیدگی به نیازمندان و ایتام، برخورد خوب با همسایگان و داشتن آمادگی او را برای پاسخ دادن به پرسشهای الهی ببیند. این که پاسخ بدهد عمر خود را در چه راهی فانی ساخته، ثروت خود را از چه راهی کسب و در چه راهی مصرف کرده و چه قدر به مردم خدمت نموده است.
هر گاه نسبت به این مسائل آگاهی و توجه داشتیم، دین به ارزشی در عرصه زندگی تبدیل خواهد شد، باعث ثبات، رشد و پیشرفت زندگی خواهد شد و جامعه بهتر خواهد توانست در برابر چالشها و تهدیدات ایستادگی نماید.
در لبنان بحران ادامه دارد
از لبنان آغاز میکنیم. این کشور همچنان از صدمه استعفای ناگهانی نخستوزیر حریری خلاصی نیافته است. برای همه روشن است که این استعفا در شرایط عادی صورت نگرفته است و ابهامهای بسیاری درباره آن وجود دارد. آنچه بر ابهام این قضیه میافزاید عدم تحقق وعدههایی است که در بازگشت قریب الوقوع خود به لبنانیها داده بود.
از این رو طبیعی است و حکمت نیز چنین اقتضا میکند که همه لبنانیها و مراکز عالی سیاسی و معنوی بر سیاست انتظار اصرار بورزند و تا بازگشت او به لبنان به استعفای حریری ترتیب اثر ندهند. در این زمینه امیدواریم که تحرکات دیپلماتیک غربیها که پیامدهای ناگوار این مسئله را احساس کردهاند و اصرار دولت لبنان باعث بازگشت او شود.
اگر او به لبنان بازگردند بسیاری از ابهامات و پیچیدگیهای این قضیه روشن خواهد شد و خیال لبنانیها از بابت سرنوشت نخستوزیرشان قدری راحت خواهد گردید. ولی این نیز به معنای حل این قضیه نیست. چون استعفا ممکن است اتفاق بیفتد و همه شواهد گویای این واقعیت است و بحران نیز ادامه خواهد یافت. این یعنی فشارها بر لبنان ادامه خواهد یافت و لبنان در برابر دو گزینه قرار خواهد گرفت. یا در برابر یک گروه لبنانی موضع مخالف بگیرد، گروهی که یکی از مؤلفههای اصلی دولت لبنان است و یا این که کشور با انزوای سیاسی و اقتصادی روبرو شود. البته ممکن است وضعیت از اینها نیز فراتر برود؛ یعنی این که فتنهای داخلی در لبنان راه بیفتد و فضای باثباتی را که لبنانیها در طول دورههای گذشته از آن برخوردار بودند، نابود کند.
این وضعیت ایجاب میکند که لبنانیها پیرامون نحوه برخورد با خطراتی که در آینده ممکن است با آنها روبرو شوند، با یکدیگر وارد گفتگو شوند. خواست ما این است که این گفتگو منطقی باشد و بدون این که به فشارها و القائات دیگران تن دهند که ممکن است کشور را به ناامنی بکشاند و ثبات، وحدت و سرنوشت کشور را مورد تهدید قرار دهد، همه دغدغهها و نگرانیهای داخلی و خارجی را مد نظر قرار دهد. طبیعی است که این گفتگو شکل نخواهد گرفت مگر این که همه جریانهای سیاسی حضور داشته باشند و حریری بازگردد.
با توجه به همه این جریانات، بازهم تأکید میکنیم که علاقه داریم با دنیای عرب رابطه داشته باشیم. ما خواهان بهترین رابطه با کشورهای عربی پیرامونی هستیم. ولی از آنان میخواهیم که مصالح لبنان و لبنانیها را در نظر داشته باشند. نباید بیش از توان لبنان مسئولیتی بر عهده آن بگذارند. نباید مسئولیتهایی را از لبنان بخواهند که باعث بروز مشکلات برای این کشور شود. همه میدانند که راه حلها به دست لبنانیها نیستند.
از همه دولتهای عربی میخواهیم در تمام اقدامات خود، ویژگیهای لبنان را در نظر بگیرند. باید توازن و تعادل طایفهای و مذهبی این کشور را در نظر داشته باشند. نباید بانی فتنهای شوند که پیامدهای ناگوار آن به لبنان منحصر نخواهد شد بلکه کل منطقه را در بر خواهد گرفت. آنهایی که باید یاریگر لبنان در برابر فتنهها باشند، نباید این کشور را وارد فتنهای کنند که لبنان را به سوی چشماندازهای نامعلوم میبرد. ممکن است با این فتنه درگیریها در منطقه افزایش یابد و طرحهایی را که باعث جلوگیری از سرایت آتش به جاهای دیگر شدهاند، به تعطیلی بکشاند.
وحدت، ضمانت لبنان است
برای لبنانیها تأکید میکنیم که کوشش کنند همبستگی داخلی خود را حفظ کنند، جلوی فتنه را بگیرند، اظهار نظرهای خوب داشته باشند، از روشهای تحریک کننده بپرهیزند و همان طور که خداوند به آنان دستور داده است گفتارهای نیک داشته باشند تا شیطان در میانشان فتنهگری نکند. باور داشتن به یک حرف برای تکرار آن کفایت نمیکند، بلکه باید تأثیرات همه جانبه آن را مورد بررسی قرار داد.
وحدت لبنانیها ضمانت برچیدن اشغالگری دشمن صهیونیستی و ریشه کن کردن تروریسم از زمینهای میهن بود. همین وحدت باعث گذار از نابسامانیهای احتمالی خواهد بود. چون اگر زمینههای مناسب داخلی فراهم نباشد، دیگران نمیتوانند امنیت و سیاست ما را به هم بریزند. ما نیز همراه با همه مخلصان تلاش خواهیم کرد که زمینهای برای بروز فتنه ایجاد نشود.
نقش جامعه عرب چیست؟
در خاتمه باید عرض کنیم که دنیای عرب منتظر نشست وزرای عرب در روز یکشنبه آینده است. عنوان این نشست مقابله با ایران است. آن هم در شرایطی که اقدامات شهرکسازی و تجاوزگرانه علیه مردم فلسطین ادامه دارد و بحرانهای گوناگون دنیای عرب را فراگرفته است. ما همچنان از جامعه عرب میخواهیم که نقش آتشنشان داشته باشند و مشکلات با ایران را کنترل کنند و به جای حفظ وضعیت فرسایشی کنونی که به همه آسیب میزند، مجالی برای گفتگو میان اعراب و ایران باشد. امیدواریم که جامعه عرب با در نظر داشتن مصالح عالی دنیای عرب، برای مقابله با فتنههایی تلاش کند که جهان عرب را فراگرفتهاند. این فتنهها فقط در خدمت دشمن صهیونیستی است که با دهانی پر میگوید: گنبد آهنین آن، نه موشکها بلکه اختلافاتی است که دنیای اسلام و جهان عرب را در برگرفته است. زمان آن فرارسیده است که این روند فرسایشی متوقف شود و غیر از نشست و گفتگو راهی برای رسیدن به آن وجود ندارد.