خطبه جمعه، 6 مرداد ماه 1396

مطالب مهم خطبه اول: آغاز دعوت توحید / استدلال / ایستادگی در برابر نمرود / تثبیت پایه های توحید.

مطالب مهم خطبه دوم: لبنان بر تروریسم پیروز می شود / فلسطین، توطئه های دشمن را بی اثر کرد.

5 ذی القعدة 1438هـ برابر با 7 مرداد 1396 هـ و  ٢٨/٧/٢٠١٧ م

 

مطالب مهم خطبه اول: آغاز دعوت توحید / استدلال / ایستادگی در برابر نمرود / تثبیت پایه های توحید.

مطالب مهم خطبه دوم: لبنان بر تروریسم پیروز می شود / فلسطین، توطئه های دشمن را بی اثر کرد.

 

خطبه اول:

خداوند سبحانه و تعالى می فرماید: «لَقَدْ کانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ مَا کانَ حَدِيثاً يُفْتَرَى وَلَکنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ کلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» صدق الله العليّ العظيم.

هدف از داستان هایی که در قرآن کریم آمده است بیان سرگذشت شخصی پیامبران نیست. چون خداوند نمی خواهد که قرآن کتاب تاریخ یا سیره باشد. بلکه هدف از آوردن این داستان ها برجسته کردن ارزش ها و رفتارهایی است که سیره، موضع گیری و گفته های پیامبران بیانگر آنهاست. هدف این است که ما هم به صورت و الگوی آنان درآییم. چون خداوند آنان را به خواست و روش خود تربیتشان نموده است و آنان را از هرگونه آلودگی پاک و منزه گردانیده است تا الگو و نمونه مردم باشد.

امروز می خواهیم به یکی از این پیامبران که پدر پیامبران الهی است بپردازیم. او از کسانی است که خداوند دوستشان دارد، ویژگی شان بخشیده و مورد لطف و عنایت خویش قرار داده است. خداوند درباره او می فرماید: «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ کانَ أُمَّةً قَانِتاً للهِ حَنِيفاً وَلَمْ يَک مِنَ الْمُشْرِکينَ* شَاکراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ». او به چنان جایگاه و منزلتی نزد خداوند رسید که خداوند درباره او فرمود: «وَاتَّخَذَ الله إِبْرَاهِيمَ خَلِيلاً» و چه منزلتی از این والاتر که خداوند کسی را به عنوان دوست خود برگزیند؟

 

آغاز دعوت توحید

این پیامبر در خانه ای زیست که صاحب آن خانه به پرستش و خضوع در برابر بتان بسنده نمی کرد، بلکه به ترویج بت پرستی در میان مردم می پرداخت. امروز نمی خواهیم به جزئیات زندگی صاحب خانه بپردازیم. این که او پدر ابراهیم بوده یا عمو یا جد مادری او. چون این حرفها جا و موقعیت خاص خود را می طلبد. ولی وقتی از او سخن می گوییم باید همان چیزی را بگوییم که ابراهیم پیامبر او را مورد خطاب قرار می داد. چون به او می فرمود: ای پدر.

ابراهیم نسبت به کسی که او را پدرش می خواند بسیار مهربان بود. ولی این رابطه عاطفی و انسانی او را وا نمی داشت که با او مدارا کند یا عقیده او را بپذیرد یا در برابر گمراهی و انحراف او سکوت نماید. ابراهیم در عین کودکی و خردسالی خویش، با او گفتگو و مناقشه می کرد و سعی بلیغ داشت که او را از این گمراهی نجات دهد.

قرآن کریم به برخی از این گفتگوها پرداخته است: «يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنْک شَيْئاً* يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِک فَاتَّبِعْنِي أَهْدِک صِرَاطاً سَوِيّاً* يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ کانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيّاً* يَا أَبَتِ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يَمَسَّک عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ فَتَکونَ لِلشَّيْطَانِ وَلِيّاً».

بنابراین روش رأفت، مهربانی، عطوفت و دلسوزی روش برخورد همه پیامبرانی است که مردم را به سوی خداوند دعوت می کردند.

 

استدلال

به رغم این که پاسخ آزر، منفی  و آکنده از تهدید و بیم بود، اما مانند کسی که از عاجز از بیان هرگونه استدلال است، به ابراهیم می گفت: «أَرَاغِبٌ أَنْتَ عَنْ آَلِهَتِي يَا إِبْرَاهِيمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّک وَاهْجُرْنِي مَلِيّاً». اما ابراهیم پاسخ می داد: «قَالَ سَلَامٌ عَلَيْک سَأَسْتَغْفِرُ لَک رَبِّي إِنَّهُ کانَ بِي حَفِيّاً». اما ابراهیم معامله روی دین خود را رد کرد. آزر به او گفته بود: ماندن تو در این حانه منوط به این است که بت پرست باشی. اما ابراهیم راه ایمان را برگزیده بود و به رغم زندگی سختی که در انتظارش بود، خانه آزر را ترک کرد.

ولی ابراهیم متوقف نشد و رسالت خود را ادامه داد و حتی نزد کسانی که بت پرست بودند نیز مقام و منزلت یافت. بتان آن روزگار نماد ستارگانی بود که مردم آنها را عبادت می کردند. اعتقاد داشتند زهره، ستاره ای که در آسمان می درخشد، منبع برکت و زندگی است. اما روش ابراهیم بسیار زیرکانه بود. ما هم باید از این روش ابراهیم الگو برداری کنیم. روش ابراهیم ایجاد شک و تردید در روح و روان مردم بود. از این رو خطاب به این ستاره گفت: «هَذَا رَبِّي». همه از گفته او شادمان شدند. گمان کردند که او نیز یکی از آنان شده است. ولی وقتی این ستاره نیز غروب کرد، اظهار داشت که او از عبادت این ستاره رویگردان شده است. «فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآَفِلِينَ». گفت: چگونه خدایی را بپرستم که غروب می کند؟

عین این موضع گیری در برابر ماه نیز تکرار شد. ابراهیم عبادت ماه و بعد از آن خورشید را رد کرد و در نهایت تأکید داشت که جز خدای یکتا کسی سزاوار پرستش نیست. خداوند نمی تواند از بندگان خود پنهان باشد. در حالی که مردم در هر لحظه به او نیاز دارند؟ از این رو فرمود: «وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفاً وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکينَ». ای مردم! من خدایی را می پرستم که من وهمه ستارگان را آفریده است. من امور خود را به غیر او تسلیم نمی کنم و غیر او را نمی پرستم.

کسانی که مدعیان عبادت ستارگان بودند، از منطق ابراهیم خجل شدند. چون پیش از این استدلالی در رد خدایان خود را نشنیده بودند. از این رو نگران شدند که این منطق در میان مردم گسترش یابد. در ابتدا کوشیدند که در برابر استدلال او دلیل بیاورند. اما وقتی ابراهیم با منطق درست پاسخشان داد، او را از خشم خدایانشان ترساندند و گفتند که مورد آزار و اذیت خدایان قرار خواهد گرفت. اما پاسخ ابراهیم این بود که آنان باید از خدای سبحانه و تعالی بترسند. مردم تلاش کردند که او را راضی کنند تا در برابر خدایانشان سکوت کند و آنان در مقابل آن هرچه بخواهند به او می دهند. اما ابراهیم بر نفی عبادت بتان تأکید داشت و دشمنی خود را در برابر بتان ابراز داشت. او همان چیزی را به مردم گفت که در قرآن کریم آمده است: «أَفَرَأَيْتُمْ مَا کنْتُمْ تَعْبُدُونَ* أَنْتُمْ وَآَبَاؤُکمُ الْأَقْدَمُونَ* فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِي إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِينَ* الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ* وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ* وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ* وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ* وَالَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ».

ایستادگی در برابر نمرود

در نهایت مردم او را پیش نمرود طاغوت زمانه بردند. نمرود حاکم بابل در عراق بود. اما ابراهیم در برابر نمرود نیز سجده نکرد. وقتی نمرود دلیل این کار را پرسید، به او پاسخ داد: من جز در برابر خداوند که خدای من است سجده نمی کنم. نمرود به ابراهیم گفت: این خدا کیست که او را بر من ترجیح داده ای؟ ابراهیم گفت: خدایی که زنده می کند و می میراند. نمرود نیز به زعم خود پاسخی درخور داد و گفت: من نیز حیات می بخشم و می میرانم. آیا نمی بینی که من نیز می توانم تو را به قتل برسانم یا ببخشم؟ ابراهیم نیز با منطق و فطرت خود به او پاسخ داد: «فَإِنَّ الله يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ». نمرود مبهوت شد و هر چه را داشت از دست داد. ولی برای این که ضعف و سستی اش در برابر منطق ابراهیم برملا نشود، قدرت خود را به نمایش گذاشت. این منطق همه طاغوت هاست. از این رو تهدید کرد که اگر ابراهیم به ایستادگی در برابر بتان ادامه دهد، او را خواهد کشت و آتش خواهد زد.

ابراهیم از بارگاه نمرود بیرون رفت و اعلام داشت در برابر بتان و کسانی که به بت پرستی فرا می خوانند مدارا نخواهد کرد. همه شنیدند که ابراهیم می گفت: «وَتَالله لَأَکيدَنَّ أَصْنَامَکمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ».

ابراهیم منتظر روز عید بود. روزی که مردم برای عبادت بتان جمع می شوند. اما پیش از این که مردم بیایند، ابراهیم تبر خود را برداشت و به سراغ بتان رفت و یکی یکی آنها را در هم شکست. ولی به بت بزرگ آسیبی وارد نکرد و تبر به گردن بت بزرگ آویخت.

مردم که آمدند، از این وضعیت در شگفت شدند. گفتند: چه کسی با خدای ما چنین کرده است؟ اما کسی به یادش آمد که یکی می گفت: «تالله لأکيدن أصنامکم». او اظهار داشت: «سَمِعْنَا فَتًى يَذْکرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ». با عجله پیش ابراهیم آمدند و گفتند: «أَأَنْتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآَلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ* قَالَ بَلْ فَعَلَهُ کبِيرُهُمْ». می خواست که وجدانشان را بیدار کند و اندیشه هایشان را به سمت صحیح سوق دهد. به او گفتند: «لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاءِ يَنْطِقُونَ». در اینجا ابراهیم به آنان گفت: «أَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ الله مَا لَا يَنْفَعُکمْ شَيْئاً وَلَا يَضُرُّکمْ* أُفٍّ لَکمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ الله».

در اینجا نمرود حکم قطعی خود را درباره ابراهیم صادر کرد: «حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا آَلِهَتَکمْ إِنْ کنْتُمْ فَاعِلِينَ». ابراهيم نترسید و هراسی به خود راه نداد و فقط گفت: «رَبِّ هَبْ لِي حُکماً وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ* وَاجْعَلْ لِي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآَخِرِينَ* وَاجْعَلْنِي مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ* وَاغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ کانَ مِنَ الضَّالِّينَ* وَلَا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ* يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ* إِلَّا مَنْ أَتَى الله بِقَلْبٍ سَلِيمٍ».

هنگام اجرای حکم فرا رسید. مردم همه جمع شدند تا ببینند که نمرود با ابراهیم چه کار می کند. وقتی ابراهیم را در آتش انداختند، ندایی از جانب پروردگار جهانیان رسید: «يَا نَارُ کونِي بَرْداً وَسَلَاماً عَلَى إِبْرَاهِيمَ». ابراهیم در حالی که دندانهایش از شدت سرما به هم خورد از آتش بیرون آمد. مردم متعجب شدند. حقیقت سخنان ابراهیم برایشان معلوم شده بود. از این رو به سرعت نمرود تهدید کرد که هر کس به ابراهیم ایمان بیاورد، کشته خواهد شد.

 

تثبیت پایه های توحید

در خاتمه وقتی ابراهیم احساس کرد ماندن در شهری که نمرود حاکم آن است، فایده ای ندارد، تصمیم گرفت برای ادامه دادن دعوت به توحید، شهر و زادگاه خود را ترک کند. در آن لحظه فرمود: «إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّي». پس به مصر و از آنجا به فلسطین رفت. خواست خداوند این بود که برای نشان دادن مقام و منزلت ابراهیم، او با کمک فرزندش اسماعیل پایه های خانه خدا، خانه توحید را بالا را ببرد تا مردم از هر گوشه جهان به سوی آن بیایند. مردم بیایند و یگانگی خداوند را مورد تأکید قرار دهند و شعار توحید سر دهند: «لبّيک اللّهمّ لبّيک، لبّيک لا شريک لک، لبّيک إنّ الحمد والنّعمة لک والملک، لا شريک لک لبّيک».

عزیزان! ابراهیم به وظیفه خود در تثبیت پایه های توحید عمل کرد. توحیدی که اساس و پایه همه ادیان الهی را تشکیل می دهد. توحید اساس همه آموزه های پیامبر خداست. ابراهیم در این راه بالاترین فداکاری ها را صورت داد و آمادگی داشت که در راه خدا بالاترین تاوان ها را نیز بدهد.

از این رو باید ثابت قدمی و فداکاری را باید از او یاد بگیریم. جز با داشتن این روحیه نمی توان در برابر چالش ها ایستادگی کرد. در این زمینه راهنمای ما این فرمایش خداوند سبحان است: «الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَاناً وَقَالُوا حَسْبُنَا الله وَنِعْمَ الْوَکيلُ» تا در نتیجه «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ الله وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ الله وَالله ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ».

 

خطبه دوم:

بسم الله الرحمن الرحیم

ای بندگان خدا! شما و خودم را توصیه می کنم که مفاهیم و ارزش های ماه ذی القعده را احیا کنیم. همان طور که همه می دانیم این ماه آغاز ماه های حرام است. سه ماه متوالی که عبارت هستند از ذی القعده، ذی الحجه و محرم. بعد از آن تنها ماه حرام، رجب می آید. باید خاطر نشان کنیم از روزی که آسمان ها و زمین و هستی به وجود آمده اند، این ماه ها ماه حرام بوده اند. چون خداوند فرموده است: «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْراً فِي کتَابِ الله يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ».

خداوند می خواهد که ماه های حرام باعث تثبیت صلح و سلام شود و از تنش های موجود در میان جوامع بکاهد. در این ماه مناسبت های متعددی وجود دارد که باید خاطر نشان شوند. در این ماه ابراهیم به همراه فرزندش اسماعیل پایه های خانه خدا را بالا برد. در این ماه در سال ششم هجری پیامبر خدا عازم به جای آوردن عمره شد. ولی قریش نگذاشتند که پیامبر وارد مکه شود. بعد از این حادثه صلح حدیبیه منعقد گردید که فتح مکه از دستاوردهای آن بود. در این ماه میلاد امام رضا(ع)  وجود دارد. از این رو باید از مفاهیم و مناسبت های این ماه استفاده ببریم تا از امنیت و صلح بهتر و بیشتری برخوردار شویم و در برابر چالش های سنگین آگاه تر و مسئولانه تر عمل کنیم.

 

لبنان بر تروریسم پیروز می شود

از پیروزی بزرگی که در ارتفاعات عرسال به دست آمد آغاز می کنیم. به رغم دشواری هایی که وجود داشت، سرعت این پیروزی و دستاوردهای میدانی و مردمی آن فراتر از انتظارات بود.همه از اختلافات خود گذشتند و در این نبرد موضع گیری واحد داشتند. اگر چه موضع گیری های دیگری هم صورت گرفت، اما در این زمینه تأثیر نداشت. چون همه لبنانی ها از خطرات تداوم وضعیت موجود و پیامدهای امنیتی آن آگاهی داشتند. زیرا گروه های تروریستی حاضر در مرزهای لبنان، به منزله بمب های ساعتی بودند که هر آن ممکن بود در هر جای لبنان منفجر شوند. حوادث گذشته این واقعیت را اثبات کرده اند که مذهب و طایفه خاصی در آتش تروریست ها نمی سوزند، بلکه همه در این آتش خواهند سوخت.

وقتی این پیروزی با همه تأثیرات آن را یادآور می شویم، باید از پیروزی آفرینان این پیروزی نیز یاد کنیم. باید از ارتش لبنان تقدیر و تشکر کنیم که جلوی نفوذ تروریست ها به داخل لبنان را گرفتند. باید به مجاهدان و فداکاران که به خطرها توجه نکردند و دشواری نبرد آنان را هراسان نکرد تبریک عرض کنیم که میهن خود را حفظ کردند تا اهالی آن باقی بمانند و فرقی ندارند که اینان چه کسانی هستند. اینان دست رد به سینه دنیا زدند و آن را رها نمودند . البته نه از روی یأس و ناامیدی بلکه از روی اراده و اختیار.

به شهدای این پیروزی تبریک عرض می کنیم که برای میهن و مردم خود از همه چیز خود گذشتند. به مادران، پدران و خانواده هایشان نیز تبریک عرض می کنیم.

این نبرد بار دیگر ماهیت واقعی جوانان لبنانی را نشان داد. نشان داد که آنان به دور از همه محاسباتی که بدان عادت کرده ایم و هر کس برای طایفه، مذهب و موقعیت سیاسی خود کار می کند، میهن خود را دوست دارند و به مردمش وفادارند. وقتی دیدند کسانی هستند که سرزمینشان را تهدید می کنند و در برابر کسانی که با آنان اختلاف دارند از ارتکاب هیچ جنایتی ابایی ندارند، نتوانستند آرام بنشینند.

همنوایی نیروهای سیاسی مختلف در این قضیه نشان می دهد که لبنانی ها آگاهند و در راستای مسائل سرنوشت ساز، از همه حساسیت ها می گذرند و این همان چیزی است که میهن را می سازد و فرصت را از کسانی می گیرد که تلاش دارند دوباره به آتش فرقه گرایی یا طایفه گرایی بدمند. اینان سؤال هایی را مطرح می کنند که امکان ندارد در باور این جوانان فداکار وجود داشته باشد. چون این جوانان به فکر تحقق هیچگونه طرح مذهبی یا منطقه ای نیستند و فقط می خواهند از میهن، مقاومت، ارتش و مردم دفاع کنند.

در حالی که می دانیم این واقعه هیچ ارتباطی به مسائل طایفه ای و مذهبی ندارد، درک می کنیم که برخی شاید دغدغه ها و نگرانی هایی داشته باشند. همه لبنانی ها حق دارند به خاطر اوضاع ملتهب منطقه دغدغه های خود را مطرح کنند. ولی این نگرانی ها باید از راه گفتگو بیان شود. به ویژه این که زمینه گفتگو فراهم است. با دامن زدن به تنش های فرقه ای، اتهام زنی و نیت خوانی نمی شود این نگرانی ها را ریشه کن کرد.

امیدواریم که این همگرایی آغاز مرحله تازه ای برای صیانت از لبنان در برابر خطرها باشد. چون ما تروریسم را ریشه کن نکرده ایم. هنوز هم در ارتفاعات عرسال یا القاع و رأس بعلبک  یا در داخل لبنان اقدامات بسیاری لازم است. این موضع گیری واحد در برابر تروریسم باید باقی بماند. همچنین می خواهیم که در برابر تروریسم فاسدان مفسد و مقابله با سیاست فقیرتر کردن مردم نیز این اتحاد وجود داشته باشد. چون این خطرات نیز از تروریسمی که در مرزها از آن در رنج و عذاب هستیم، کمتر نیست.

 

فلسطین، توطئه های دشمن را بی اثر کرد

به فلسطین می رسیم. مردم قدس و همه مردم فلسطین توانستند صهیونیست ها را وادار کنند که از تصمیمات خود برای مسجد الاقصی و نصب درهای الکترونیکی و دوربین های هوشمند عقب نشینی کنند.

این مردم با بسیج فلسطینیان پیرامون مسجد الاقصی، فشرده کردن صفوف نماز و کسب آمادگی برای انجام هر نوع فداکاری برای مقابله با راهزنی دشمن و شهرک نشینان، نمونه جدیدی از ایفای مسئولیت دفاع از مقدسات و به چالش کشاندن هیمنه اشغالگران صهیونیست را به نمایش بگذارند.

فلسطینیان توطئه های دشمن را برای تحمیل واقعیت موجود بر مسجد الاقصی بی اثر کردند. اجرای این توطئه به دشمن اجازه می داد که با استفاده از تغییرات و تحولات احتمالی یا مأیوس شدن مردم فلسطین به خاطر سیاست داخلی و خارجی، زمام امور مسجد را به دست گیرد و توطئه های دیگر خود را به صورت تدریجی عملیاتی کند. ولی این مردم به سکوت دولت های عربی و اسلامی توجهی نکردند. همان کسانی که فقط به صدور بیانیه‌های خجالت آمیز و بی فایده بسنده کردند.

در عین حال که ایستادگی و پیروزی مردم فلسطین در برابر دشمن را می‌ستاییم، خصوصاً جوانانی که ثابت کردند در امانتداری مسجدالاقصی جدی هستند، از همه می‌خواهیم به مسئولیت خود در برابر قدس، مسجد الاقصی و آرمان فلسطین عمل کنند. چون قضیه فلسطین بزرگترین خطر برای امت اسلامی است. ما هر وقت خواسته ایم از این قضیه فرار کنیم، طمع دشمن بیشتر شده است. ولی هر وقت به مسئولیت خود عمل کرده ایم، از فتنه‌های فرقه ای و جنگ های احزاب، طوایف و دولت ها دور شده ایم و از ضعفی که آرمان ها، موجودیت، سرنوشت و آینده ما را تهدید می کند، رهایی یافته‌ایم.