24 رجب 1438 هـ برابر با 1 اردیبهشت 1396 هـ و ٢١/٤/٢٠١٧ م
مطالب مهم خطبه اول: جایگاه امام کاظم(ع) / موضعگیریهای مکتبی و نورانی / امام در زندان / سیمای عزت و سربلندی.
مطالب مهم خطبه دوم:آیا در لبنان جنگ داخلی میشود؟ / سوریه، تداوم خونریزی / انتفاضه زندانیان فلسطینی.
خطبه اول:
خداوند سبحانه و تعالى در كتاب عزيز خود چنین میفرماید: «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ» صدق الله العظيم.
25 رجب سالروز وفات عبد صالح و باب الحوائج الی الله امام موسی بن جعفر کاظم(ع) است. امامی که مانند همه ائمه اهل بیت(ع) وقتی از آنان یاد میشود، به یاد دانش، بردباری، عبادت، ثبات، تواضع، کرم، عطا و خوش خلقی ایشان میافتیم.
همانطور که شیخ مفید در کتاب الارشاد خود ذکر میکند، امام کاظم(ع) «عابدترین، داناترین، شجاعترین، باسخاوتترین، متواضعترین در برابر خداوند متعال، سجده کننده ترین، زاهدترین و کریمترین مردم بود.»
جایگاه امام کاظم(ع)
القابی که در جامعه به آن حضرت داده شدند، نشان دهنده جایگاه ایشان در دلهای مردم و نزد خداوند متعال است. به ایشان لقبهای متعددی داده شده است. از جمله آنها میتوان به عبد صالح، امین و زین المجتهدین اشاره کرد؛ اما مشهورترین لقبی که به دنبال اسم ایشان میآید، کاظم است. آن هم به خاطر فروخوردن خشم، صبر بر آزار و اذیت ستمکاران و تلافی کردن احسان با احسان.
امام صادق(ع) در اشاره به جایگاه فرزندشان امام کاظم(ع) چنین میفرماید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَکَ خَلَفاً مِنَ الْآبَاءِ وَ سُرُوراً مِنَ الْأَبْنَاءِ وَ عِوَضاً عَنِ الْأَصْدِقَاءِ؛ سپاس خدای را که تو را جانشین و خلف پدران و مایه سرور و بهجت فرزندان و جانشین دوستان قرار داد.» او بعد از وفات پدرش امام صادق(ع) به مدت سی و پنج سال عهدهدار امر امامت گردید. در این زمان دولت عباسی در اوج قدرت قرار داشت. در این مدت چند خلیفه عباسی به قدرت رسیدند. امام از همه آنان رنج و اذیت دید. ولی سخت دوره زندگی آن حضرت، دوره خلافت هارون الرشید است. او چنان دچار طغیان و تکبر گردید که به ابر گفت: «هر جا میخواهی برو. چون خراج تو به من خواهد رسید.»
هارون الرشید به مانند خلفای پیشین از امام کاظم(ع) هراس داشت. چون او را رقیب خود میدانست. میدانست که آن حضرت به امر خلافت سزاوارتر است. میدانست که مردم چقدر به ایشان اقبال دارند و محبت میورزند. تا جایی که یکی از همینها به هارون چنین گفت: «گمان نمیکردم که دو خلیفه در روی زمین وجود داشته باشد. تا این که موسی بن جعفر کاظم را دیدم.» چون امام کاظم جایگاه مهمی در دلهای مردم داشت.
امام کاظم(ع) که از صلابت و قدرت الهی برخوردار بود، جبروت، طغیان و ستم هارون الرشید را به چالش کشید. او حرف حق و عدل را میزد و از هارون هراسی نداشت.
موضعگیریهای مکتبی و نورانی
به این مناسبت میخواهیم به برخی از این موضعگیریها اشاره کنیم تا به شجاعت و بالندگی ایشان پی ببریم. چون اغلب ما با چنین تصویری از امام کاظم و اهل بیت(ع) آشنا نیستیم و بیشتر از مصائب، دردها و ستمهایی که بر آنان وارد شدند، سخن میگوییم و فقط به این موارد میپردازیم. البته این کار طبیعی به نظر میرسد؛ اما نباید از مواردی که نشان دهنده جرئت، قهرمانی و ایستادگی ایشان در برابر ظلم، طغیان، فساد و انحراف هستند و به این جهت این همه درد و رنج را تحمل کردند، غفلت کنیم.
یکی از این موارد وقتی روی داد که هارون به زیارت مزار پیامبر(ص) در مدینه رفت. او در برابر مردم چنین اظهار داشت: «سلام بر تو ای عموزاده!» او با این سخن میخواست به شرافت قرابت خود به پیامبر خدا اشاره نماید. چنین نشان دهد که مشروعیت خلافت او و بنیعباس به خاطر نزدیکیشان به پیامبر خداست؛ اما امام کاظم(ع) خواست این ادعا را باطل کند و گردنکشی هارون را به چالش بکشد. از این رو خطاب به مرقد پیامبر خدا فرمود: «سلام بر تو ای پدر!» میخواست به هارون بگوید اگر تو ادعای قرابت به پیامبر خدا را داری و میخواهی به این نسبت به خلافت خود مشروعیت بدهی، ما از تو به پیامبر خدا نزدیکتریم؛ چون ما فرزندان پیامبر خدا هستیم.
هارون به خشم آمد ولی خود را کنترل کرد و اظهار داشت: «شما چطور ادعای فرزندی پیامبر خدا را دارید در حالی که فرزندان علی هستید. چون فرزند به پدر خود منتسب میشود نه مادر؟ امام کاظم به او فرمود: گویا قرآن نخواندهای. اگر قرآن خوانده بودی، چنین حرفی را نمیزدی. قرآن میفرماید: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ» طبق نظر همه مسلمانان این آیه در روز مباهله نازل شده است. روزی که پیامبر خدا آمد در حالی که حسن و حسین را بر دوش داشت و حضرت زهرا و علی(ع) نیز همراهش بودند. قرآن کریم طبق عبارت «أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ» حسن و حسین را فرزندان پیامبر خدا محسوب کرد. در اینجا بود که هارون لب را به دندان گزید و در حالی که امام کاظم را تهدید میکرد، خشمگین رفت.»
مورد دیگر سخنی است که به یکی از یاران خود به نام صفوان جمال گفته است. روزی صفوان نزد امام کاظم آمد. امام به او فرمود: «ای صفوان! همه چیز تو خوب است. غیر از یک چیز.» عرض کرد: فدایت شوم، کدام چیز؟ فرمود: «کرایه دادن شترهایت به هارون الرشید.» عرض کرد: به خداوند سوگند! من شترهایم را برای خوشگذرانی و ستم و صید و کارهای بیهوده به او کرایه ندادهام. بلکه برای این راه(راه مکه) در اختیار او قرار دادهام. از طرفی خودم نیز همراه او نمیروم. بلکه غلامان خود را همراه او میفرستم. امام فرمود: «ای صفوان! آیا کرایهات بر عهدهشان میماند؟» عرض کردم: آری فدایت شوم. فرمود: «آیا دوست داری زنده بمانند تا کرایه تو را بدهند؟» عرض کردم: آری. فرمود: «هر کس زنده ماندن اینان را بخواهد، از جمله ایشان است و هر کس که از اینان باشد، وارد جهنم میشود. ای صفوان! آیا نشنیدهای که خداوند متعال میفرماید: «وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ».» صفوان گوید: رفتم و شترانم را تا آخرین عدد فروختم. این خبر به هارون رسید. مرا خواست و گفت: به من خبر رسیده است که شترانت را فروختهای؟ گفتم: آری. گفت: چرا؟ گفتم: دیگر توان این کار را ندارم و از این کار بینیاز شدهام. هارون گفت: هرگز چنین نیست. من میدانم چه کسی به تو اشاره کرده است که این کار را انجام دهی. این کار از خود تو نیست. او موسی بن جعفر است.
امام در زندان
موضعگیریهای قهرمانانه و آزادی خواهانه امام به زمان آزادیایشان محدود نمیشود. حتی وقتی در سیاه چالههای زندان بود نیز چنین موضعگیریهایی داشت. همانطور که میدانید امام مدتهای طولانی در زندانهای هارون الرشید بود. از هشت سال تا چهارده سال را از زندانی به زندانی دیگر منتقل شد. هدف هم روشن بود. میخواستند امام را تحت فشار قرار دهند تا از موضعگیریهای خود دست بردارد و روی آزادی خود معامله کند.
در تاریخ آمده است که هارون الرشید دید زندان در روحیه امام کاظم تأثیری ندارد. از طرفی از خشم مردم نیز هراسان بود. میخواست که امام را از زندان رها کند؛ اما نمیخواست مجانی این کار را انجام دهد و امام نیز در کمال عزت و سربلندی از زندان بیرون نشود. بلکه خوار و ذلیل از زندان رها گردد.
از این رو وزیر خود یحیی بن خالد برمکی را نزد امام فرستاد و به امام پیام داد که میخواهد او را آزاد کند؛ اما به شرطی که از او عذرخواهی کند. امام این شرط را رد کرد و فرمود: کاری نکرده است که مستوجب عذرخواهی باشد و هارون باید از او عذرخواهی کند؛ بنابراین پیش هارون برو و به او بگو: «اجل نزدیک است و حساب و کتاب در آنجاست. ای هارون! هیچ روز سخت و پر محنتی بر من نمیگذرد، مگر اینكه روزی از راحتی و آسایش و رفاه تو كم میگردد؛ اما بدان كه هر دو، رهسپار روزی هستیم كه پایان ندارد و در آن روز، مفسدان و تبهكاران زیانكار و بیچاره خواهند بود.» این عزت چه عزتی و این بالندگی چه بالندگی است؟!
این وضعیت را تصور کنید. امام زندانی است. سالهای سال را در زندان سپری کرده است. آن هم زندانهای آن زمان که مانند زندانهای امروزی نبوده است. زندانهای آن زمان سیاه چالهایی زیر زمین و تاریک بود. هارون به آن حضرت پیشنهاد میکند که عذرخواهی کند و از زندان رهایی یابد و این همه درد و رنج خاتمه پیدا کند. ولی امام هرگز چنین کاری را نکرد.
او زندان را انتخاب کرده بود و آزادی ذلیلانه را نمیخواست. آزادیای که در برابر ستمگران سکوت کند و از گفتن حق و یاری مظلومان دست بردارد. نمیخواست در برابر انحراف سکوت کند. انحرافی که میخواست با آزادی دادن به امام از او مشروعیت بگیرد. امام کاظم همان چیزی را فرمود که یوسف پیامبر گفته بود: «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ».
امام زندان را دوست داشت. تا زمانی که در برابر طاغوتها موضع سازشناپذیری داشت، زندان را تاریک نمیدید. امام زندان را به مکان انس و آسایش تبدیل کرده بود. چون زندان به او اجازه داده بود که فارغ از همه کس به عبادت خداوند بپردازد. نقل شده است که به درگاه خداوند چنین دعا میکرد: «اللهم انک تعلم انی کنت اسئلک ان تفرغنی لعبادتک، اللهم و قد فعلت فلک الحمد؛ خدایا! تو میدانی که من جای خلوتی را برای عبادت از تو خواسته بودم و تو چنین جایی برایم آماده کردی، تو را سپاس میگویم و سپاس مخصوص تو است.»
چون در زندان نیز امام کاظم همه وقت خود را نماز میخواند، قرآن تلاوت میکرد، ذکر خدا میگفت، نماز شب میخواند و به نماز صبح وصل مینمود تا این که خورشید طلوع میکرد و سپس تا وقت زوال به سجده میرفت. امام با این سجدههای طولانی شناخته شده بود.
از این رو هارون از صبر و ثبات امام کاظم احساس تنگنا میکرد و بعد از این که به کارگیری تمام ابزارها فایدهای نبخشید، تصمیم گرفت در تاریکیهای زندان به زندگی آن حضرت پایان دهد.
سیمای عزت و سربلندی
عزیزان! این سیمای راه و روش امام کاظم بود. ما نیز باید با این سیمای متوازن به ایشان نگاه کنیم. آری! آن حضرت در زندان رنج دید و درد کشید. ولی قوی و عزتمند بود. حرف حق و عدالت میزد و پیامدهای آن را نیز به جان میخرید.
ما این تصویر را در تمام ائمه اهل بیت میبینیم. آنان نیز رنج دیدند و درد کشیدند. حق دارند که ما نیز به خاطر این همه درد و رنج، دردمند باشیم. ولی این نیز توجیه نمیکند که تصویری شکستخورده از آنان ارائه دهیم. چون آنان این گونه نبودند. ما آنان را جز به صورت قهرمانانی شجاع در جنگ و صلح ندیدهایم. آنان هیچگاه دست ذلت ندادند و چون بردگان اقرار نکردند. چون آنان مرگ را چیزی جز سعادت و زندگی با ظالمان را جز خواری و مذلت نمیدیدند. آنان همیشه به حق پایبند بودند، حتی اگر به این خاطر ارزشمندترین داشتههای خود را فدا کنند.
عزیزان! چنین نباشد به آنان اهانت کردهایم. زیارت نامههایشان نیز به این واقعیت اشاره میکند. در زیارت نامه امام کاظم میخوانیم: «أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ عَنِ اللَّهِ مَا حَمَّلَكَ وَ حَفِظْتَ مَا اسْتَوْدَعَكَ وَ حَلَّلْتَ حَلالَ اللَّهِ وَ حَرَّمْتَ حَرَامَ اللَّهِ وَ أَقَمْتَ أَحْكَامَ اللَّهِ وَ تَلَوْتَ كِتَابَ اللَّهِ وَ صَبَرْتَ عَلَى الْأَذَى فِي جَنْبِ اللَّهِ وَ جَاهَدْتَ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ مَضَيْتَ عَلَى مَا مَضَى عَلَيْهِ آبَاؤُكَ الطَّاهِرُونَ وَ أَجْدَادُكَ الطَّيِّبُونَ الْأَوْصِيَاءُ الْهَادُونَ الْأَئِمَّةُ الْمَهْدِيُّونَ لَمْ تُؤْثِرْ عَمًى عَلَى هُدًى وَ لَمْ تَمِلْ مِنْ حَقٍّ إِلَى بَاطِلٍ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ نَصَحْتَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنَّكَ أَدَّيْتَ الْأَمَانَةَ وَ اجْتَنَبْتَ الْخِيَانَةَ وَ أَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصا مُجْتَهِدا مُحْتَسِبا حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ فَجَزَاكَ اللَّهُ عَنِ الْإِسْلامِ وَ أَهْلِهِ أَفْضَلَ الْجَزَاءِ وَ أَشْرَفَ الْجَزَاءِ؛ گواهى میدهم كه تو از جانب خدا آنچه را بر عهده داشتى رساندى و از آنچه به تو سپرده بود نگهدارى نمودى و حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام كردى و احكام خدا را بپا داشتى و كتاب خدا را تلاوت نمودى و در راه خدا بر آزار مردم صبر كردى و در راه خدا آنگونه كه بايد جهاد كردى تا مرگ تو را رسيد و گواهى میدهم كه درگذشتى، بر آنچه پدران پاك و اجداد پاكيزه و جانشينان راهنما، آن پيشوايان هدايت يافته درگذشتند، گمراهى را بر هدايت ترجيح ندادى و از حق به جانب باطل منحرف نشدى و گواهى میدهم كه براى خدا و رسول خدا و امير مؤمنان خيرخواهى كردى و امانت را ادا نمودى و از خيانت دورى گزيدى و نماز بپا داشتى و زكات دادى و امر به معروف و نهى از منكر نمودى و خدا را تنها از روى اخلاص و اجتهاد و تنها براى او عبادت كردى تا مرگت فرا رسيد، پس خدا تو را از اسلام و اهل اسلام شریفترین و نيكوترين پاداش عطا فرمايد.» خداوند ما را از پیروان تو قرار دهد. کسانی که به گفتههای تو اقتدا میکنند و به روش تو عمل مینمایند. به درستی که تو مهربانترین مهربانان هستی.
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای بندگان خدا! شما و خودم را به همان چیزی توصیه میکنم که امام کاظم به یکی از یاران خود توصیه کرده است: «أَبْلِغْ خَيْراً وَ قُلْ خَيْراً وَ لَا تَكُونَنَّ إِمَّعَةً قُلْتُ وَ مَا الْإِمَّعَةُ قَالَ لَا تَقُلْ أَنَا مَعَ النَّاسِ وَ أَنَا كَوَاحِدٍ مِنَ النَّاسِ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ أَيُّهَا النَّاسُ هُمَا نَجْدَانِ نَجْدُ خَيْرٍ وَ نَجْدُ شَرٍّ فَمَا بَالُ نَجْدِ الشَّرِّ أَحَبُّ إِلَيْكُمْ مِنْ نَجْدِ الْخَيْر؛ خیر برسان و سخن خوب بگو و امّعه مباش. گفتم: «إمّعه» چيست؟ فرمود: نگو من با مردم هستم و من هم يكى از مردمم. اى مردم! دو سرزمين مرتفع وجود دارد: سرزمين خير و سرزمين شر و هرگز سرزمين شر نزد شما محبوبتر از سرزمين خير قرار داده نشده است.»
امام کاظم به این توصیه میخواهد که ما تابع کسی نباشیم. فرقی ندارد که جمع باشد یا فرد. نباید تصمیم، اندیشه و انتخابهای زندگی را به دیگران واگذار کنیم. تا آن چه را خود میخواهند به ما القا کنند و هر جایی که میخواهیم ما را ببرند. وضعیت این افراد وضعیت کسانی است که شاعر در توصیف آنان چنین سروده است:
وَمَا أَنَا إِلَّا مِنْ غَزِيَّةَ إِنْ غَوَتْ غَوَيْتُ وَإِنْ تَرْشُدْ غَزِيَّةُ أَرْشُدِ
من عضوی از قبیله هستم. اگر گم شود، من نیز گم میشوم و اگر راه درست برود، من نیز درست میروم.
من تابع تصمیمات قبیله هستم. اگر مرا به راه راست ببرد، من اطاعت میکنم و اگر به گمراهی ببرد، باز هم اطاعت مینمایم. امام کاظم از ما میخواهد که مانند خس و خاشاک اسیر باد نباشیم. بلکه خودمان تندباد و جریان سازی باشیم. اگر میخواهیم با کسی همراه شویم، از روی آگاهی باشد. نباید طوری شود که هر جایی بخواهد ما را بکشاند. بلکه فقط در راه حق، عدالت، عزت و ارزشهای انسانی با او همراه میشویم. معیار ارتباط و پیوند ما با هر کسی به میزان ارتباط و هماهنگی او با ارزشهایی است که ما بدانها باور داریم. ما در زندگی خود تابع افراد و جریانها نیستیم بلکه پیرو حق هستیم و هر جا حق باشد، ما نیز همان جا هستیم.
اگر چنین کنیم، هرگز در زندگی خود فریب نمیخوریم. کسی به خود اجازه نخواهد داد که ما را به هر جایی ببرد. در این صورت در دنیای خود آزاده باقی خواهیم ماند و میتوانیم در روزی که هر کس از خود دفاع میکند، پاسخگو باشیم: «يَوْمَ لَا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً وَالْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ للهِ» و از توان بیشتری برای مقابله با چالشها برخوردار خواهیم گردید.
آیا در لبنان جنگ داخلی میشود؟
از لبنان آغاز میکنیم که قانون انتخابات گروگان نزدیک شدن و رقابت منافع جریانهای سیاسی باقی مانده است. همچنان هر گروه سیاسی بر قانونی تأکید دارد که به منافع خودش همخوانی داشته باشد و کاری کند که به عنوان قویترین قدرت در میان طایفه خود و طوایف دیگر باقی بماند.
وضعیت چنان خراب است که هر گروه از قانون مورد نظر خود عقب نشینی نمیکند. حتی اگر به ضرر وحدت کشور و همزیستی مشترک تمام شود و بخشهای بزرگی از لبنانیها از حق نظرخواهی محروم شوند. چیزی که در طرحهای اخیر دیده میشود. برایشان مهم این است که در این توفان خودشان و جایگاهشان حفظ شود.
در این زمینه نظر ما این است که هر گروهی حق دارد برای تحقق منافع خود تلاش کند و از دستاوردهای خود حفاظت نماید. ولی این مسئله نباید به ضرر قانون بایسته این کشور تمام شود. قانونی که عادلانه باشد و فرایند نمایندگی را بهتر فراهم نماید. اگر این قانون امروز فایده نداشته باشد، فردا فایده خواهد داشت و اگر فردا فایده نداشته باشد، آیندگان از آن استفاده خواهند کرد. نباید کشور را به تعطیلی کشاند و آن را به وضعیت کنونی رساند. حق این کشور بر جریانهایی که ادعای حمایت از آن را دارند این است که به نفع میهن کار کنند. چون وطن جز با فداکاری ساخته نمیشود و آن کسانی که آمادگی خون دادن دارند، طبیعی است که در این راه منافع و دستاوردهای خود را نیز قربانی میکنند.
تصور لبنانیها این است فرصت یک ماههای که رئیس جمهور اعلام کرده است، کافی است تا جریانهای سیاسی برای تدوین این قانون در برگزاری نشستهای لازم عجله کنند. این مسئله نباید دستخوش محذوریتهای سه گانه تمدید، خلأ یا قانون دهه شصت گردد. چون روشن شده است که هر کدام از اینها خطرات خاص خود را دارند. مگر این که برخیها بکوشند کشور را به پرتگاه جهنم برسانند و آنگاه بگویند که اکنون هر راه حلی را قبول کنید.
به رغم این که امید کمی وجود دارد، اما این دروازه همچنان باز خواهد بود. امیدواریم در روزهای آینده قانونی تصویب شود که از کشور در برابر تکانها و لرزشها حمایت کند. کشور به این لرزشها نیاز ندارد و ما نیز خواستار چنددستگی نیستیم. مردم باید به میهن و تواناییهای خودشان در حل مشکلات کشور اطمینان داشته باشند. نباید منتظر باشند که مثل الآن کسان دیگری از بیرون راه حل را القا کنند و به رهبران فشار بیاورند تا راه حل ایجاد شود.
در چارچوب سخن گفتن در باب قانون انتخابات باید نسبت به تحریکات طایفهای و مذهبی کاملاً هوشیار باشیم. چون درباره دوگانه شیعی در برابر دوگانه مسیحی یا اتحاد اسلامی در برابر اتحاد مسیحی حرف و حدیثها افزایش یافته است. این حرفها باید کنترل و با آنها مقابله شود. چون پیامدهای خطرناکی برای صلح و ثبات داخلی کشور دارد و یادآور جنگهای داخلی لبنان است. در حالی که همه میدانند قضیه این طوری نیست. چیزی که امروز جریان دارد هیچ طایفهای را هدف نگرفته است. جایگاه و موقعیت طوایف محفوظ است. بلکه مسئله درگیری میان جریانهای سیاسی برای تثبیت موقعیت خودشان و کسب درآمد بیشتر است. متأسفانه در این امر از غرایز مذهبی و طایفهای نیز بهرهبرداری میشود. هر گروهی سعی دارد طایفه خود را قوی سازد.
در این زمان باید دعوت از رسانههای لبنانی برای بازدید از جنوبی کشور را مثبت ارزیابی کرد. همه جهتگیریها باید متوجه دشمن شود. همه باید خطر دائمی رژیم صهیونیستی را به خوبی احساس کنند. دشمن برای دست زدن به تجاوز جدیدی آمادگی میگیرد. در حالی که تعدی دشمن به مرزهای هوایی و خط آبی همچنان ادامه دارد؛ اما همه اینها باعث نمیشود کسانی که در لبنان زندگی میکنند، برای مقابله با این خطرات بسیج شوند.
سوریه، تداوم خونریزی
به سوریه میرسیم. درگیریهای بین المللی و منطقهای در این کشور ادامه دارد. برای همه روشن شده است که همه وحدت این کشور را هدف گرفتهاند. میخواهند برای تحقق منافع قدرتهای بزرگ، عناصر این قدرت را از یکدیگر جدا کنند. هدف نهایی این است که به تمام تواناییهای دنیای اسلام و جهان عرب را آسیب بزنند که خیلیها آن را جدی نمیگیرند.
در حالی که خونریزیهای داخلی سوریه ادامه دارد و آخرین آن هدف قرار گرفتن مردم فوعه و کفریاست. در این حمله دهها نفر زن، کودک و بزرگسال جان خود را از دست دادند. این انفجار اوج ددمنشی مرتکبان این جنایت را نشان میدهد. این حادثه با موج محکومیت مراکز بین الملل و منطقهای و نیز داخل کشور روبرو نشد.
بدین جهت از همه سوریها میخواهیم مواظب خطراتی که کشورشان را تهدید میکنند، باشند. باید سوریه را از دالان تاریکی که برای هیچ کس سودی ندارد، بیرون ببرند. وضعیت کنونی سوریه به ضرر همه است. در همین جا از دولتهای عربی و اسلامی میخواهیم که به مسئولیت خود عمل کنند و نگذارند که آتش به همه جای این کشور برسد. باید برای حفظ دنیای اسلام و جهان عربی، برای ایجاد راه حل زمینهسازی کنند. نباید به دروازه قدرتهای استکباری بروند. اینها خیرخواه هیچ کسی نیستند. بلکه برای منافع خودشان تلاش میکنند و میخواهند سوریه به عنوان گاو شیریشان باقی بماند.
انتفاضه زندانیان فلسطینی
در خاتمه باید ایستادگی زندانیان فلسطینی در روز اسیر فلسطینی را تبریک عرض کنیم. برخی از ناظران اعلام داشتهاند که دشمن از بابت تبدیل شدن این حرکت به انتفاضه اسرا در داخل زندانها و انتفاضه مردمی در سراسر فلسطین نگران شده است؛ اما متأسفانه این انتفاضه و رنج فزاینده اسرا مورد توجه قدرتها و ملتهای عربی و اسلامی مورد توجه قرار نگرفته است.
حال آن که وظیفه ایستادگی در کنار مردم فلسطین و حمایت از آرمان انسانی، عربی، اسلامی و دینی بر دوش همه ماست.