17 رجب 1438 هـ برابر با 25 فروردین 1396 هـ و 15/٤/٢٠١٧ م
مطالب مهم خطبه اول: اولین مسلمان / قهرمان نبردها / دانش علی(ع) / امانتدار حق / چگونه به علی(ع) وفادار بمانیم؟
مطالب مهم خطبه دوم: آیا در لبنان دوباره جنگ داخلی میشود؟ / چه چیزی حامی همزیستی است؟ / امنیت اردوگاه عین الحلوه.
خطبه اول:
خداوند سبحانه و تعالى در کتاب عزيز خود چنین میفرماید: «إِنَّمَا وَلِيُّکمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ رَاکعُونَ».
سیزدهم ماه رجب سالروز ولادت عطرآگین امیرالمؤمنین امام علی بن ابیطالب(ع) بود. نامی که وقتی از آن یاد میکنیم، در برابر ما تصویری حاکی از عظمت و جایگاه او نزد خداوند و مردم ترسیم میشود. این امام در کعبه، اولین خانه که برای مردم قرار داده شد، به دنیا آمد. شرافتی که پیش از او کسی بدان دست نیافت و بعد از او نیز دست نخواهد یافت.
اولین مسلمان
او از نعمت تربیت کسی که خداوند به عنوان رحمت للعالمین فرستاده بود، برخوردار گشت. کسی که خداوند درباره او فرموده است: «وَإِنَّک لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ» از کودکی تحت سرپرستی پیامبر قرار گرفت و پیامبر خدا او را بر دو دیده خود تربیت نمود. او اولین کسی بود که ایمان آورد و بعد از پیامبر خدا و خدیجه نماز خواند.
امام علی(ع) در این باره میفرماید: «وَ قَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) بِالْقَرَابَهِ الْقَرِیبَهِ وَ الْمَنْزِلَهِ الْخَصِیصَهِ؛ و شما میدانید که من به واسطه خویشاوندی و موقعیت ممتاز به آن حضرت، در نزد رسول خدا(ص) چه منزلتی داشتهام.»، «وَ لَقَدْ کُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِیلِ أَثَرَ أُمِّهِ یَرْفَعُ لِی فِی کُلِّ یَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً وَ یَأْمُرُنِی بِالِاقْتِدَاءِ بِهِ؛ و من همانند بچه شتری که مادرش را رها نمیکند به دنبال پیامبر در حرکت بودم و آن بزرگوار هر روز برای من از اخلاق خود نشانهای برپا میداشت و مرا به پیروی از آن میگماشت.»، «وَ لَقَدْ کَانَ یُجَاوِرُ فِی کُلِّ سَنَةٍ بِحِرَاءَ فَأَرَاهُ وَ لَا یَرَاهُ غَیْرِی؛ هر ساله در کوه حراء مجاور میشد و فقط من او را میدیدم و غیر از من کسی او را نمیدید.»، «لَمْ یَجْمَعْ بَیْتٌ وَاحِدٌ یَوْمَئِذٍ فِی الْإِسْلَامِ غَیْرَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ خَدِیجَةَ وَ أَنَا ثَالِثُهُمَا أَرَی نُورَ الْوَحْیِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشُمُّ رِیحَ النُّبُوَّةِ؛ در آن ایام به خانهای اسلام راه نیافته بود و مسلمانی وجود نداشت جز رسول خدا(ص) و خدیجه و من که سومی آنها بودم با چشم خویش نور وحی و رسالت را دیدم و رایحه نبوت را استشمام کردم.» سپس میفرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَوَّلُ مَنْ أَنَابَ وَ سَمِعَ وَ أَجَابَ لَمْ يَسْبِقْنِي إِلاَّ رَسُولُ اَللَّهِ بِالصَّلاَةِ؛ بار خدايا، من نخستين کسى هستم که به سوى تو روى آوردم و دعوت را شنيدم و اجابت کردم و در نماز، کسى جز رسول الله بر من پيشى نگرفته است.» اسلام آوردن او به خاطر نبود که پیامبر خدا سرپرستی او را به عهده داشت. بلکه او از روی قناعت و یقین ایمان آورد. پیامبر خدا نزد او آمد و مانند دیگران اسلام را به او نیز عرضه داشت. او نیز به اسلام ایمان آورد. وقتی پیامبر به او فرمود: «اسلام آوردنت را با پدرت در میان نگذار.» فرمود: «خداوند وقتی مرا آفرید، با پدرم مشورت نکرد. من نیز برای عبادت کردن خداوند به مشورت با پدرم نیاز ندارم.»
علی(ع) با پیامبر خدا دغدغههای این دین را داشت و در چیزی پیامبر او را بدان دعوت میکرد، دچار تردید نشد. وقتی بر پیامبر خدا این آیه نازل شد که قوم و قبیله خود را بیم بده: «وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَک الْأَقْرَبِينَ». پیامبر نیز آنان را دعوت کرد تا بیمشان دهد. وقتی مجلس تمام شد، پیامبر به آنان رو کرد و فرمود: «فَأَیکمْ یؤَازِرُنِی عَلَى هَذا الْأَمْرِ عَلَى أَنْ یکونَ أَخِی وَ خَلِیفَتِی فِیکم؟ اکنون کدام یک از شما مرا یاری میکند تا برادر و(وصی و) جانشین من در میان شما باشد؟» اما کسی جز علی بلند نشد. او از پیامدهای کار خود به خوبی آگاهی داشت. چون در آن زمان اسلام در آغازین روزهای تولد خود با چالشهای فراوان روبرو بود.
وقتی پیامبر خدا از او خواست تا در رختخواب او بخوابد تا هجرت او از مکه به مدینه مخفی بماند، علی(ع) دچار تردید نشد و چیزی از آن حضرت نپرسید. فقط یک سؤال پرسید: «آیا پیامبر خدا سالم میماند؟» و وقتی پیامبر به او فرمود: آری. فرمود: «رشد یافته و هدایت شده برو.»
قهرمان نبردها
روزی که آیه کریمه «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ...» نازل شد، علی(ع) در این زندگی انتخاب خود را انجام داد. چون او غیر از آفریدگار و پروردگار خود، کسی را نیافت که شایستگی فروش جان خود را به او داشته باشد. در مدینه نیز علی(ع) در پیشاپیش همه جنگهایی قرار داشت که بر مسلمانان تحمیل شدند. او قهرمان همه این نبردها بود. او به تنهایی قاتل یک سوم کشتگان مشرکان بود و باقی مسلمانان در دو سوم دیگر با هم شریک بودند.
در نبرد احد نیز از پیامبر خدا به دفاع برخاست. روزی که مسلمانان دچار شکست شده و بسیاری فرار کرده بودند. تا جایی که جبرئیل ندا در داد: «لا فتى إلا عليّ، ولا سيف إلا ذو الفقار».
در جنگ احزاب، روزی که «زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللهِ الظُّنُونَا * هُنَالِک ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالاً شَدِيداً» کسی جز علی(ع) در برابر عمرو بن عبد ود عامری ایستادگی نکرد. در آن روز پیامبر خدا فرمود: «برز الإيمان کلّه إلى الشّرک کلّه؛ تمامی ایمان به مصاف تمامی شرک رفت.» وقتی علی(ع) او شکست داد، پیامبر فرمود: «ضـربـة عليّ يـوم الخندق تـعـادل عـبـادة الـثـّقـلـين».
در جنگ خیبر نیز بعد از این که دیگران از به دست آوردن پیروزی ناتوان شدند، فتح و نصرت به دست علی(ع) رقم خورد. پیامبر خدا در این باره میفرماید: «لأعطينَّ الراية غداً رجُلاً يحبّ الله ورسوله، ويُحبّه الله ورسوله، کرَّاراً غير فرَّار، لا يرجع حتى يفتح الله على يديه؛ فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش نیز او را دوست دارند. پیوسته حمله میبرد و فرار نمیکند. برنمیگردد تا این که خداوند فتح و پیروزی را به دست او رقم زند.»
در فتح مکه نیز پرچم پیروزی را به دست داشت. البته پیروزی آمیخته با مهر و محبت. در آن روز شعار او شعار پیامبر خدا بود که میفرمود: «اليوم يوم المرحمة، اليوم تحمى الحرمة؛ امروز روز مرحمت است. امروز حرمتها حفظ میشوند.»
دانش علی(ع)
نقش امام علی(ع) به جنگ در نبردها محدود نمیشود. جنگیهایی که به نظر آن حضرت هدف و غایت نبود. بلکه ابزاری برای زدودن باطل بود. او حامل علم پیامبر بود. پیامبر میفرماید: «أنا مدينة العلم وعليّ بابها، فمن أراد المدينة فليأت الباب؛ من شهر علم و علی دروازه آن است. پس هر کس میخواهد وارد شهر شود، باید از دروازه آن وارد شود.» علی(ع) نیز میفرمود: «علَّمني رسول الله(ص) ألف باب من العلم، في کلّ باب يفتح ألف باب؛ پیامبر خدا هزار باب علم را به من آموخت که از هر بابی هزار دروازه دیگر باز می شد.» یکی از این دروازهها به روی عدالت و قرآن باز می شد. پیامبر خدا در این باره میفرماید: «عليّ مع الحقّ والحقّ مع عليّ؛ علی با حق و حق با علی است.»، «عليّ مع الحقّ والقرآن والحقّ والقرآن مع عليّ؛ علی با حق و قرآن است و حق و قرآن با علی هستند.»، «عليّ مع العدل والعدل مع عليّ؛ علی با عدل و عدل با علی است.» کار به جایی رسید که علی جان پیامبر خدا شد: «عليّ مني وأنا من عليّ؛ علی از من است و من از علی هستم.»
امانتدار حق
پیش از این پیامبر بدرود حیات گوید، جبرئیل بر ایشان نازل شد تا امانت را به جانشین خود بسپارد و غیر از علی(ع) کسی نمیتوانست حافظ و حامل این امانت باشد.
ولی روزگار به گونه دیگری شد و خلافت به دیگری رسید. علی(ع) ایستاد تا از حق خود دفاع کند؛ اما وقتی دید که عدهای برای فتنه افروزی در میان مسلمانان آمادگی میگیرند، فرمود: «لأسالمنّ ما سلمت أمور المسلمين؛ تا زمانی که امور مسلمانان به سامان است، من نیز در صلح و سازش هستم.» او در اوج مصلحت سنجی برای اسلام، به کسانی کمک میکرد که او را از حقش دور کرده بودند؛ چون میخواست که قدرت و عزت اسلام حفظ شود. وقتی نیز عهدهدار امر خلاف شد، با ممانعت کسانی روبرو شد که از آن حضرت انتظار داشتند به ضرر عدالت و حق، با آنان مدارا کند. ولی علی که امین و حامی اسلام بود، این کار را نکرد.
از این رو علی(ع) رنجها و دردهای بسیاری را دید و جنگهای بسیاری را که علیه او به راه انداختند، تحمل نمود. جنگهایی مانند جمل، صفین و نهروان. کافی بود که با مخالفان خود قدری نرمش نشان دهد تا شرایط به سود او شود. ولی علی این کار را نکرد. او میخواست تجربهای ناب و روشن از روش حکومتداری اسلام را به مردم ارائه دهد. از این رو به کسانی که خواستار مال و منصب بودند، فرمود: «أتأمروني أن أطلب النّصر بالجور فيمن ولِّيت عليه؛ آیا میخواهید که من با ستم کردن بر زیردستان خود، به پیروزی برسم.»
او به خوبی میدانست که چگونه مردم را رام کند و دلها را به دست آورد. ولی میفرمود: «قَدْ يَرَى الْحُوَّلُ الْقُلَّبُ وَجْهَ الْحِيلَةِ وَ دُونَهَا مَانِعٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْيِهِ فَيَدَعُهَا رَأْيَ عَيْنٍ؛ چه بسا شخصى تمام پیشآمدهای آينده را میداند و راههای مکر و حيله را میشناسد ولى امر و نهى پروردگار مانع اوست و با اينکه قدرت انجام آن را دارد آن را به روشنى رها میسازد، امّا آن کس که از گناه و مخالفت با دين پروا ندارد از فرصتها براى نيرنگ بازى، استفاده میکند.»، میفرمود: «وَلَوْ شِئْتُ لاَهْتَدَيْتُ الطَّرِيقَ، إِلَى مُصَفَّى هذَا الْعَسَلِ، وَلُبَابِ هذَا الْقَمْحِ، وَنَسَائِجِ هذَا الْقَزِّ وَلکنْ هَيْهَاتَ أَنْ يَغْلِبَنِي هَوَايَ؛ اگر میخواستم هر آینه میتوانستم به عسل مصفّا و مغز این گندم و بافتههای ابریشم راه برم، اما چه بعید است که هوای نفسم بر من غلبه کند.» میفرمود: «ما ترک لي الحقّ من صاحب؛ حق دوستی برایم باقی نگذاشت.» علی(ع) به بهای از دست رفتن حق، نمیخواست برای خود دوست جمع کند؛ اما برای حق، آماده بود که هر گونه دشمنی، کینه و عکسالعملهایی را به جان بخرد.
علی(ع) حق مداری را برای خود برگزیده بود. حتی اگر با قاتلش این ملجم باشد. فرمود: «أطعموا هذا الأسير من طعامي، واسقوه من شرابي، وأحسنوا إليه؛ به این اسیر از غذایم به او بخورانید و از آشامیدنیم به او بیاشامید و به او نیکی کنید.» به فرزندان عبدالمطلب فرمود: «لاَ ألْفِيَنَّکمْ تَخُوضُونَ دِمَاءَ الْمُسْلِمِينَ خَوْضاً، تَقُولُونَ: قُتِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ، قُتِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ. أَلاَ لاَ تَقْتُلُنَّ بِي إِلاَّ قَاتِلِي... انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هذِهِ، فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بِضَرْبَة؛ نبينم در خون مسلمانان فرو رفتهايد و دستها را بدان آلوده و گوييد امير مؤمنان را کشتهاند. بدانيد جز کشنده من نبايد کسى به خونخواهی من کشته شود. بنگريد اگر من از اين ضربت او مُردم، به او تنها يک ضربت بزنيد.»
چگونه به علی(ع) وفادار بمانیم؟
ولی یک سؤال باقی میماند: آیا کافی است که فقط در این مناسبتها از او سخن بگوییم، از او تمجید نماییم و بزرگش بداریم؟ آیا باید فقط این کارها را انجام دهیم؟ بله! همه این کارها و بیشتر از آنها لازم است. در این باره خوب است به سخن شافعی توجه کنیم. نظر او را درباره علی(ع) پرسیدند. گفت: «ماذا أقول في رجل أخفى أعداؤه فضائله حقداً وحسداً، وأولياؤه خوفاً، فظهر من بين ذين وذين ما ملأ الخافقين؛ چه بگویم در شأن کسی که دوستانش از روی ترس و دشمنانش از روی حسد، فضائل آن حضرت را پوشاندند، ولی فضائل او آنچنان آشکار و گسترش یافته که شرق و غرب را فرا گرفته است.» ولی این کافی نیست. علی(ع) از ما میخواهد که به اندیشهها، موضعگیریها و رفتارهای او نزدیک شویم.
تنها در این صورت است که میتوانیم به راز امام علی(ع) پی ببریم. راز علی(ع) در محبت به خداوند است. او چنان خداوند را دوست داشت که با هیچ محبتی قابل مقایسه نیست. محبت او به خداوند به آنجا رسید که فرمود: «إلهي، ما عبدتک خوفاً من نارک، ولا طمعاً في جنَّتک، ولکنّي وجدتک أهلاً للعبادة فعبدتک؛ خدایا! از روی ترس و حرص بهشت تو را عبادت نکردم. بلکه چون تو را شایسته عبادت یافتم، عبادتت کردم.»
عدی بن حاتم نیز به این رابطه الهی اشاره میکند. معاویه از او خواست که علی را توصیف کند. عدی تحت تأثیر هیمنه و ستم معاویه میخواست از این کار طفره رود؛ اما وقتی معاویه اصرار کرد، گفت: «لقد رأيته ليلة وقد مثل في محرابه، وأرخى اللّيل سرباله، وغارت نجومه، ودموعه تتحادر على لحيته، وهو يتململ تململ السّليم، ويبکي بکاء الحزين، فکأنّي الآن أسمعه وهو يقول: يا دنيا! إليَّ تعرَّضت؟ أم إليَّ أقبلت؟ غرِّي غيري، لا حان حينک، قد طلَّقتک ثلاثاً لا رجعة لي فيک، فعيشک حقير، وخطرک يسير. آه من قلّة الزاد، وبعد السّفر، وقلّة الأنيس؛ شامگاهان در محراب عبادت چنان مارگزیده به خود میپیچید و بسان انسانی داغدیده ضجّه میزد و اشک از دیدگانش فرومیبارید. هنوز گفتارش در گوشم طنینانداز است که میگفت: ای دنیا! از من فاصله گیر و دیگری را بفریب که من تو را سه طلاقه کردهام. میفرمود: آه از کمی توشه و دوری راه آخرت و تنهایی!»
از این رو وقتی هنگام نماز می شد، رنگش میپرید و به خود میلرزید. عرض شد: شما را چه شده است؟ میفرمود: «جاء وقت الصّلاة، وقت أمانة عرضها الله على السّموات والأرض، فأبين أن يحملنها وأشفقن منها؛ وقت نماز شده است. وقت ادای امانتی که خداوند به آسمانها و زمین عرضه داشت و آنها از تحمل آن امتناع کردند و ترسیدند.»
عروة بن زبیر نیز میگوید: «شهدت عليّاً وقد اعتزل في مکانٍ بعيدٍ عن الناس، فإذا أنا بصوت حزين ونغم شجيّ وهو يقول: إلهي، کم من موبقة حلمت عن مقابلتها بنقمتک، وکم من جريرة تکرّمت عن کشفها بکرمک! إلهي، إن طال في عصيانک عمري، وعظم في الصّحف ذنبي، فما أنا مؤمّل غير غفرانک، ولا أنا براجٍ غير رضوانک؛ علی را دیدم که در جایی دور از مردم انزوا گزیده و با صدایی حزن انگیز و جانسوز میگوید: خدایا! چه بسیار گناهان هلاکتبار از من دیدی و در برابر به من نعمت دادی و چه بسیار گناهان که با بزرگواری خود از افشای آن چشم پوشیدی. خدایا! هر چند در نافرمانی تو عمرم سرآمد و گناهان نامه عملم بزرگ شد، امّا جز آمرزش تو آرزویی ندارم و جز به خشنودی تو امیدوار نیستم.»
امام علی(ع) میفرمود: «طُوبى لِنَفسٍ أدَّت إلى رَبِّها فَرضَها و عَرَکت بِجَنبِها بُؤسَها و هَجَرَت في اللَّيلِ غُمضَها، حتّى إذا غَلَبَ الکرى علَيها افتَرَشَت أرضَها و تَوَسَّدَت کفَّها، في مَعشَرٍ أسهَرَ عُيُونَهُم خَوفُ مَعادِهِم و تَجافَت عن مَضاجِعِهِم جُنُوبُهُم و هَمهَمَت بِذِکرِ رَبِّهِم شِفاهُهُم و تَقَشَّعَت بِطُولِ استِغفارِهِم ذُنُوبُهُم؛ خوشا به حال آن کس که فريضه پروردگارش را به جاى آورد و بر سختیها و ناملايمات صبر کرد و خواب را از ديدگانش دور ساخت و اگر خواب بر او چيره آمد، زمين را بستر خود کرد و دستش را بالش. آنان که خوف روز رستاخيز چشمانشان را بيدار نگه داشت و پهلوهايشان را از بسترهاى راحتشان دور کردند و لبهایشان به ذکر پروردگارشان زمزمه کرد و از بسيارى آمرزش خواهى، گناهانشان زدوده شد.»
در شبی از شبهای جنگ صفین، او را گم کردند. پس از جستجو دیدند که نماز میخواند؛ زیرا دوست نداشت زمان نماز شود و او مشغول نماز خواندن نشود. او به واجبات بسنده نمیکرد. بلکه به مستحبات میپرداخت؛ بنابراین از زمانی که بر پیامبر خدا دستور وارد شد، نماز شب را ترک نکرد.
عزیزان! محبت علی(ع) باید در مقام رفتار و گفتار ما را به محبت خداوند برساند. باید ما را به محبت پیامبر و رسالت او برساند. به این ترتیب به علی(ع) وفادار خواهیم بود. حب علی عبادت است. حب علی باعث دور ماندن از آتش جهنم است. حب علی باعث در امان ماندن از نفاق، آتش جهنم و وارد شدن به بهشت است. ولی باید هوشیار باشیم که در این محبت گرفتار غلو نشویم. نباید محبت ما محبت بیکاران و ساکتان در برابر حق و ظلم و ستمگران باشد.
«أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَکمْ قَدِ اکتَفَی مِنْ دُنْیاهُ بِطِمْرَیهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیهِ أَلَا وَ إِنَّکمْ لاتَقْدِرُونَ عَلَی ذَلِک وَ لَکنْ أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ؛ آگاه باشید که امام شما از تمام دنیایش به دو جامه کهنه و از خوراکش به دو قرص نان قناعت نموده است. آگاه باشید که شما قدرت تن دادن به چنین روشی را ندارید، ولی مرا با ورع و کوشش در عبادت و پاکدامنی و درستی یاری کنید.» به این ترتیب به خداوند وفادار خواهیم ماند.
يا سماءُ اشهَدِي و يَا ارضُ قَرِّي واخشَعِي إنّني ذَکرتُ عَليّا
ای آسمان شاهد باش و ای زمین اقرار کن و خشوع نما که من علی را یاد کردم.
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای بندگان خدا! شما و خودم را به همان چیزی توصیه میکنم که امام باقر(ع) به ما سفارش کرده است. یکی از یاران آن حضرت به نام جابر از کسانی پرسید که سزاوار نام شیعه هستند؛ زیرا برخیها گمانشان این است که شیعه کسی است که علی(ع) را دوست داشته باشد و به ولایت آن حضرت ملتزم باشد؛ اما بعد از آن هر کاری را بخواهد انجام دهد؛ مانند این شاعر که چنین سروده است:
سوَّدتُ صحيفة أعمالي وَوَکلْتُ الأمرَ إلى حيدَرْ
نامه اعمالم را سیاه کردم و کار را به حیدر(امام علی) واگذار نمودم.
چنین برداشتی اهانت به علی(ع) و اهل بیت و جایگاهشان است. از این رو امام باقر میفرماید: «یَا جَابِرُ أَ یَکْتَفِی مَنِ انْتَحَلَ التَّشَیُّعَ أَنْ یَقُولَ بِحُبِّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَوَ اللَّهِ مَا شِیعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَی اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ وَ مَا کَانُوا یُعْرَفُونَ یَا جَابِرُ إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ الْأَمَانَةِ وَ کَثْرَةِ ذِکْرِ اللَّهِ وَ الصَّوْمِ وَ الصَّلَاةِ وَ الْبِرِّ بِالْوَالِدَیْنِ وَ التَّعَاهُدِ لِلْجِیرَانِ مِنَ الْفُقَرَاءِ وَ أَهْلِ الْمَسْکَنَةِ وَ الْغَارِمِینَ وَ الْأَیْتَامِ وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ کَفِّ الْأَلْسُنِ عَنِ النَّاسِ إِلَّا مِنْ خَیْرٍ وَ کَانُوا أُمَنَاءَ عَشَائِرِهِمْ فِی الْأَشْیَاءِ؛ ای جابر! آیا کسی که ادعای تشیع میکند، او را بس است که از محبت ما خانواده دم زند؟! به خدا شیعه ما نیست، جز آنکه از خدا پروا کند و او را اطاعت نماید، ای جابر! ایشان شناخته نشوند، جز با فروتنی و خشوع و امانت و بسیاری یاد خدا و روزه و نماز و نیکی به پدر و مادر و مراعات همسایگان فقیر و مستمند و قرض داران و یتیمان و راستی گفتار و تلاوت قرآن و بازداشتن زبان از مردم، جز از نیکی آنها و آنها امانت نگهدار فامیل خویش باشند.»
جابر میگوید: ای فرزند پیامبر خدا! کسی را با این ویژگی نمیشناسم. شیعیانی را میبینم که راست نمیگویند و نسبت به اموال مردم و بیت المال امانتدار نیستند و نماز نمیخوانند.
میفرماید: «یَا جَابِرُ لَا تَذْهَبَنَّ بِکَ الْمَذَاهِبُ حَسْبُ الرَّجُلِ أَنْ یَقُولَ أُحِبُّ عَلِیّاً وَ أَتَوَلَّاهُ ثُمَّ لَا یَکُونَ مَعَ ذَلِکَ فَعَّالًا فَلَوْ قَالَ إِنِّی أُحِبُّ رَسُولَ اللَّهِ فَرَسُولُ اللَّهِ ص خَیْرٌ مِنْ عَلِیٍّ ع ثُمَّ لَا یَتَّبِعُ سِیرَتَهُ وَ لَا یَعْمَلُ بِسُنَّتِهِ مَا نَفَعَهُ حُبُّهُ إِیَّاهُ شَیْئاً فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْمَلُوا لِمَا عِنْدَ اللَّهِ لَیْسَ بَیْنَ اللَّهِ وَ بَیْنَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَکْرَمُهُمْ عَلَیْهِ أَتْقَاهُمْ وَ أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِهِ یَا جَابِرُ وَ اللَّهِ مَا یُتَقَرَّبُ إِلَی اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِلَّا بِالطَّاعَةِ؛ ای جابر! به راههای مختلف مرو، آیا برای مرد کافی است که بگوید: من علی را دوست دارم و از او پیروی میکنم و با وجود این فعالیت دینی نکند؟! پس اگر بگوید: من رسول خدا(ص) را دوست دارم رسول خدا(ص) که بهتر از علی علیه السلام است، سپس از رفتار او پیروی نکند و به سنتش عمل ننماید، محبتش به پیغمبر به او هیچ سودی ندهد، پس از خدا پروا کنید برای آنچه نزد خداست عمل کنید، خدا با هیچکس خویشی ندارد، محبوبترین و گرامیترین بندگان نزد خدای عزوجل باتقواترین و مطیعترین آنهاست. ای جابر! به خدا جز با اطاعت به خدای تبارک و تعالی تقرب نمیتوان جست.»
سپس امام باقر(ع) درباره خود و اهل بیت(ع) چنین میفرماید: «مَا مَعَنَا بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ وَ لَا عَلَی اللَّهِ لِأَحَدٍ مِنْ حُجَّةٍ؛ و همراه ما برات آزادی از دوزخ نیست و هیچکس بر خدا حجت ندارد.» بنابراین تنها معیار درستی رابطه با اهل بیت(ع) این است: «مَنْ کَانَ لِلَّهِ مُطِیعاً فَهُوَ لَنَا وَلِیٌّ وَ مَنْ کَانَ لِلَّهِ عَاصِیاً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ وَ مَا تُنَالُ وَلَایَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ؛ هر که مطیع خدا باشد دوست ما و هر که نافرمانی خدا کند دشمن ماست. ولایت ما جز با عمل کردن بورع بدست نیاید.»
بنابراین عزیزان! شیعه بودن چارچوب مشخص و معینی نیست. شیعه کسی است که با حق، عدالت، صداقت، امانتداری و نظم باشد و در برابر استکبار، بهرهکشی، خودخواهی و فساد بایستد. این همان چیزی است که میخواهیم از امروز به دست بیاوریم.
آیا در لبنان دوباره جنگ داخلی میشود؟
از لبنان آغاز میکنیم که سیزدهم آوریل سالروز آغاز جنگ داخلی در آن بود. این روز برای لبنان و همه لبنانیها روز شومی است. چون این روز یادآور مصائب و دردهایی که هنوز هم از آثار و پیامدهای آن رنج میبرند. این مصائب فقط دامنگیر سنگ و انسان این کشور نشد، بلکه به بافت اجتماعیشان آسیب زد و موجودیتشان را در معرض تهدید قرار داد.
هدف ما از این یادآوری پاشیدن نمک بر زخم نیست؛ چون این زخم باید بهبود یابد، بلکه هدف عبرت گرفتن از آن است. برای این که لبنانیها بیشتر آگاه شوند و نوعی از مصونیت و بازدارندگی در آنان ایجاد شود که جلوی تکرار این جنگ با همه مصائب و رنجهای آن را بگیرد.
لبنانیها همچنان در معرض هدف قرار دارند. چون هنوز هم برخیها لبنان را جایی برای تنفس مشکلات و سموم منطقه و حتی مشکلات و سموم دنیا میدانند. دشمن صهیونیستی نیز علاقه دارد که همزیستی موجود در لبنان را ویران کند و به گوناگونی دینی این کشور آسیب بزند و زمینه را برای طرح یهودیسازی خود فراهم نماید. چون اجرای این طرح به ریشهکنی تنوع دینی و قومی موجود در این کشور بستگی دارد. میخواهد ثابت کند که این ساختار کارایی ندارد و ادیان نمیتوانند در کنار یکدیگر همزیستی داشته باشند.
از این رو لبنانیها باید از میهن خود مراقبت کنند و علل و زمینههای بروز فتنهها را از میان بردارند. آنان نیاز دارند که مواظب خودشان باشند تا کسانی که میخواهند اتحادشان را از بین ببرند، توان نفوذ به این کشور را نداشته باشند. اولین عامل بازدارندگی، تجدید نظر در نظام سیاسی طایفهای این کشور است که زمینه را برای بروز فتنهها فراهم میکند. باید احساس محرومیت طوایف و مذاهب از بین برود تا فرصت همگرایی ایجاد شود و جلوی سیاسی شدن دین گرفته شود. در این صورت لبنان میتواند به جای این که نشانه سهمیهبندی قدرت و درگیری پیرامون آن باشد، به جایگاه منطقهای و اخلاقی خود بازگردد.
جنگ داخلی لبنان وقتی آغاز شد که مسلمانان محرومیت احساس کردند. احساس کردند که تمام مقدرات دولت لبنان در اختیار مسیحیان است. از این رو خواستار حقوق کامل خود شدند. مسیحیان نیز از مسلمانان در هراس شدند. احساس کردند که مسلمانان با تلاش برای اسکان فلسطینیان میخواهد وضعیت جمعیتی لبنان را به هم بریزند. به این ترتیب لبنان وارد تونل تاریک جنگ داخلی شد. واضح بود که هدف از این جنگ از بین بردن همزیستی و زمینهسازی برای خاتمه دادن به آرمان فلسطین بود. از این رو ضروری بود که آش نابودی آرمان فلسطین در آتش جنگ داخلی لبنان پخته شود.
با توجه به تجارب گذشته خود، در این برهه حساس ملی و منطقهای، نسبت به آینده لبنان نگران هستیم. به ویژه این که در سطح طایفهای و مذهبی، بار دیگر گفتمان دیگرهراسی در حال شکلگیری است. به گونهای که هر کدام از طیفهای طایفهای و مذهبی احساس میکنند که موجودیتشان در معرض تهدید قرار گرفته است. متأسفانه نوع اظهار نظرهای روزهای اخیر یادآور اظهار نظرهای شوم جنگ داخلی است که شاید خیلیها از آن درس عبرت نگرفتهاند. همین امر باعث شده است که لبنانیها نگران باشند که شاید جنگ سرد ناشی از اختلافات طایفهای به جنگ گرم تبدیل شود.
چه چیزی حامی همزیستی است؟
فضای طایفهای مسمومی که اخیراً به وجود آمده است، بر این واقعیت تأکید میکند که از جامعه در عرصههای سیاسی و اخلاقی باید صیانت شود. شکنندگی جامعه به حدی رسیده است که به خاطر وجود اختلاف درباره قانون انتخابات و سپس جلسه تمدید، خطر افتادن در تنور فتنه آن را تهدید میکند. چون برخی از جریانهای سیاسی مخالف تمدید آن چالش محسوب کرده و به آن جنبه طایفهای دادهاند. حتی چالشی در برابر مسیحیان محسوب نمودهاند. اگر تدبیر رئیس جمهور و همراهی نخستوزیر و رئیس پارلمان و به تأخیر افتادن یک ماهه جلسات پارلمان برای ایجاد فرصت کافی جهت تصویب قانون انتخابات کشور نبود، فتنه ایجاد می شد.
در این زمینه باید اشاره کنیم که ما اصل تمدید مدت پارلمان فعلی را قبول نداریم و آن را اهانت به حیات سیاسی لبنان میدانیم. نظر ما این است که علت این مسئله برخی از جریانهای سیاسی نیست و مسلمانان نیز نمیخواهند در برابر مسیحیان قرار بگیرند. بلکه نتیجه تعلل همه جریانهای سیاسی است که نمیتوانند فرمولهای لازم برای ایجاد توافق جهت تصویب قانون انتخابات را ایجاد کنند. قانونی که مورد توافق همه باشد. چون هر گروهی قانونی متناسب با منافع انتخاباتی خود را پیشنهاد میکند. قانونی که باعث شود این گروه قویترین گروه در طایفه و عرصه داخلی کشور شود.
علت هر چه هست، همه جریانهای سیاسی، خصوصاً آنهایی که تمدید مدت پارلمان را قبول ندارند، باید در این ماه تمام تلاش خود را به کار گیرند و قانونی را تصویب کنند که هم فرایند درست نمایندگی را تضمین کند و هم شرایط را برای مشارکت واقعی لبنانی فراهم نماید. نه این که آنان را به طوایف و مذاهب در حال درگیری تبدیل کند. البته نگرانی ما این است که چنین قانونی به تصویب نرسد.
امنیت اردوگاه عین الحلوه
باز هم در لبنان و در راستای تثبیت صلح و سازش داخلی آن، باید به اهمیت توافق اخیر در اردوگاه عین الحلوه اشاره کنیم که باعث استقرار نیروهای امنیتی مشترک فلسطینی در این اردوگاه گردید. امیدواریم که این توافق پا بگیرد و همه عواملی که باعث آسیب زدن به اردوگاه و نواحی اطراف آن میشود، از بین برود و این اردوگاه به عرصه درگیری میان جریانهای فلسطینی و پناهگاهی برای قانون گریزان و تروریستها تبدیل نشود.
در این زمینه باید از همه جریانها و شخصیتهایی که برای بازگشت امنیت به اردوگاه تلاش کردند، تشکر کنیم. امیدواریم این تلاشها به نتیجه برسد و این توافق نوعی آتش بس نباشد و اردوگاه به عنوان میدان تقسیم نفوذ باقی نماند.
حقی که فلسطینیان بر تمام جریانهای فلسطینی دارند این است که با همکاری نیروهای امنیتی لبنانی، ثبات و زندگی شرافتمندانهای را برای آنان فراهم کنند تا آنان در بلاد خداوند ناامید و سرافکنده نشوند.