27 جمادى الأولى 1438 هـ برابر با 6 اسفند 1395 هـ و ٢٤/٢/٢٠١٧ م
مطالب مهم خطبه اول: ظلم به خود / تأثیر ظلم به خود در جامعه / انسان چگونه به خودش ستم میکند؟ راههای رهایی از ستم به خود.
مطالب مهم خطبه دوم: لبنان، گرداب قانون انتخابات / تصویب خواستههای برحق / هرگونه تهدید دشمن با واکنش روبرو خواهد شد / سوریه، راهحلهای ناقص / پیروزیها و موفقیتهای عراق.
خطبه اول:
خداوند متعال در کتاب عزیز خود میفرماید: «إِنَّ اللهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَلَکنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» صدق الله العظيم.
ظلم به خود
قرآن کریم در تبیین فرجام بد ستمگرانی که در زمین فساد میکنند و سنگ و چوب از ستمشان در امان نیستند، بسیار قاطعانه عمل میکند. این قاطعیت در قرآن کریم بسیار روشن دیده میشود. ولی جالب توجه این است که این کتاب مبین مفهوم ظلم را توسعه میدهد و به بیان ظلم انسان به انسان و انسان به خدا بسنده نمیکند، بلکه ظلم انسان به خود را نیز مطرح مینماید.
در بیان قرآن کریم، انسان ممکن است به خودش ستم کند، آسیب بزند و شاخصههای انسانی خود را مخدوش کند؛ مانند کسی که خود را میکشد، مجروح مینماید، کرامت خود را در معرض تهدید قرار میدهد، امکانات و توانمندیهای خود را به هدر میدهد، با اسراف بر خود فرصتهای دستیابی به پاداش اخروی را از دست میدهد و به مسئولیتهای خود در ازای خدا، خانواده و مردم عمل نمیکند؛ بنابراین ظلم به خود دو مصداق عمده دارد: اخروی و دنیوی.
قرآن کریم و احادث شریف قاطعانه انسان را از ستم کردن نهی میکنند. به شدت تأکید میکنند که انسان باید از ستم کردن پرهیز نماید و آن را اهانت به امانتی میدانند که خداوند بر عهده انسان قرار داده است. این ظلم بدترین گونه ظلم است. چون ظلم از خود انسان صادر شده است. انسانی که باید نسبت به خویشتن خویش امین و دلسوز باشد. از خود در برابر دشمنانش حمایت کند، از آن دفاع نماید، جلو آسیبها را بگیرد و خود را چنان ارتقا ببخشد که در دنیا و آخرت به بالاترین درجات برسد. در غیر این صورت انسان به خود آسیب زده است، آن را مورد تهدید قرار داده و جایگاهی را که خداوند از آن به عظمت یاد کرده است تنزل داده است. خداوند درباره این امانت میفرماید: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً».
تأثیر ظلم به خود در جامعه
از دیدگاه قرآن کریم، آثار و پیامدهای ظلم به خود به شخص انسان محدود نمیشود بلکه برای کل جامعه پیامدهای منفی دارد. چون انسان بخشی از جامعه است و هر گونه تهدید علیه آن، تأثیر منفی بر سلامت و قدرت جامعه و زندگی میگذارد. زندگی از عملکرد کسانی که به خودشان آسیب میزنند رنج میبرد. کسانی که نفس خود را تربیت و تزکیه نمیکنند و هدف از خلقت خود را که همان عبودیت الهی و اقامه عدل است، تحقق نمیبخشند و نفس خود را در اختیار غرایز، شهوات و بازی منافع قرار میدهند و بدین ترتیب به باری بر دوش زندگی تبدیل میگردند.
خداوند متعال نیز به همین مسئله اشاره داشته میفرماید: «إِنَّ اللهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَلَکنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ».
ظلمی که در زندگی وجود دارد و فسادی که در خشکی و دریا روی میدهد، نتیجه ظلم مردم به خودشان است. در بیان قرآن کریم کسانی از مسئولیتهای دینی خود دست میکشند، به ظلم و انحراف رضایت میدهند، به دنبال راهی برای رهایی از ستم و انحراف نمیگردند و به آنان مشروعیت و قدرت میبخشند، در شمار کسانی هستند که به خودشان ستم میکنند. خداوند متعال میفرماید: «إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ کنْتُمْ قَالُوا کنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَکنْ أَرْضُ الله وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِک مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيراً».
گستره و وسعت فقط به معنای مهاجرت نیست. بلکه منظور همه ابزارهایی است که خداوند برای بندگان فراهم کرده است تا از خودشان صیانت کنند. با این بیان مفهوم ظلم به خود نیز توسعه مییابد؛ زیرا انسانی که به خودش ستم میکند، کاری برای کسب آمادگی علمی و عملی انجام نمیدهد و به اندک رضایت میدهد. حال آن که راههای آموزش و ارتقای ظرفیت فراهم است و انسان باید به دنبال آنها باشد.
انسان چگونه به خودش ستم میکند؟
یکی از موارد ظلم انسان به خود این است که از خود سلب هویت کند و آن را در اختیار دیگران قرار دهد؛ یعنی هر جایی که جامعه رفت، او نیز برود. در حالی که خداوند به او نعمت عقل داده است تا با استفاده از خرد و دانش، بهترین انتخابها را صورت دهد و با آزادی کامل از انتخابهای خود صحبت نماید. خداوند به او عزم و اراده داده است و انسانی که به خودش ستم میکند، دغدغه تحول و پیشرفت دائم را ندارد و آمال و آرزوهایش را محدود و مهار مینماید. در حالی که اگر کوشش کند و نیت خالص داشته باشد، زندگی آکنده از ابزارها و وسایلی است که زندگی و انسانیت او را متحول میکنند.
یکی دیگر از موارد ظلم به خود این است که انسان خود را خوار و حقیر سازد؛ یعنی موضعگیریهایی داشته باشد که به کرامت او آسیب بزند و عزت نفس او را در معرض تهدید قرار دهد. در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: «إنّ الله عزّ وجلّ فوّض إلى المؤمن أموره کلّها، ولم يفوّض إليه أن يذلّ نفسه؛ خداوند همه امور مؤمن را به او واگذار کرده است؛ اما به اجازه نداده است که خود را خوار و حقیر سازد.»
خوب است اشاره شود یکی دیگر از موارد ستم انسان به خود این است که نیازهای مباح خود را تأمین ننماید. چون خداوند میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ الله لَکمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ الله لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ».
اینها برخی از ستم به نفس دنیوی بود؛ اما برخی از این ستمها جنبه اخروی دارند. ظلم اساسی نیز همین ستم اخروی است. انسانی خانه بقا را با خانه فنا جایگزین میکند و به نافرمانی از خداوند میپردازد، به خودش ستم کرده است. در حدیثی از امام علی(ع) آمده است: «ظلم نفسه من رضي بدار الفناء عوضاً عن دار البقاء؛ کسی که به جای دار بقا، به دار فنا رضایت دهد، به خودش ستم کرده است.»، «ظلم نفسه من عصى الله وأطاع الشيطان؛ کسی که نافرمانی خدا کند و از شیطان اطاعت کند، به خودش ستم کرده است.»
در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: «کتب رجل إلى أبي ذرّ: يا أبا ذرّ! أطرفني بشيءٍ من العلم، فکتب إليه: إنَّ العلم کثير، ولکن إن قدرت أن لا تُسيء إلى من تُحبُّه فافعل. قال: فقال له الرّجل: وهل رأيت أحداً يُسيء إلى من يُحبُّه؟! فقال له: نعم، نفسک أحبُّ الأنفس إليک، فإذا أنت عصيت الله فقد أسأت إليها؛ فردی به ابوذر چنین نامه نوشت: از علم چیزی به من هدیه کن. ابوذر به او نوشت: علم بسیار است. ولی اگر توانستی به کسی که دوستش داری، آسیب نزن. مرد به او نوشت: آیا کسی را دیدهای که به محبوب خود ستم کند؟ ابوذر گفت: آری! نفس تو محبوبترین کس نزد توست؛ بنابراین اگر نافرمانی خدا کردی، به نفس خود آسیب زدهای.» چون معصیتهای کوچک و بزرگ و حتی شرک به خداوند، ضرری به خداوند نمیرساند و نمیتواند به صورت مستقیم ستمی به خداوند روا دارد. چون خداوند از همه جهانیان بینیاز است. ولی همه این گناهان حاصل ستم انسان به خود است و هیچ ستمی بالاتر از این نیست که انسان نفس خود را از رضایت آفریدگار به خشم او و از بهشتی که وسعت آن آسمانها و زمین است، به مجازاتی دردناک بکشاند.
خداوند به نمونههایی از افراد ستمکار و فرجام آنان میپردازد. نمونه مورد اشاره خداوند صاحب دو باغ است. خداوند دربارهشان چنین میفرماید: «وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا* وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِنْ رُدِدْتُإِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِنْهَا مُنْقَلَبًا» و نتیجه این شد: «وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ کفَّيْهِ عَلَى مَا أَنْفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِک بِرَبِّي أَحَدًا وَلَمْ تَکنْ لَهُ فِئَةٌ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ الله وَمَا کانَ مُنْتَصِرًا* هُنَالِک الْوَلَايَةُ للهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا».
راههای رهایی از ستم به خود
عزیزان! یکی از راههای رهایی از ستم به خود این است که ابتدا اعتراف کنیم به خودمان ستم کردهایم. چون در اغلب موارد اعتراف نمیکنیم و مسئولیت کارهای خود را به دوش شیطان میاندازیم. بهانه میآوریم که اوضاع و شرایط ما را به فلان کار کشاند. در حالی که خودمان علت و سبب این ستم هستیم. از این رو وقتی فردی نزد پیامبر خدا آمد و از نفس خود شکایت کرد، پیامبر به او فرمود که به گناه و ظلم به خود اعتراف کن و به درگاه خداوند توبه نما. خداوند میفرماید: «قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ».
این آیه کریمه نیز به همین امر اشاره نموده، میفرماید: «وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکرُوا الله فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا الله وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ».
در احادیث آمده است که اگر کسی میخواهد خداوند گناهان و مشقاتی را که برای نفس خود مرتکب شده است، ببخشد، باید همان دعایی را بخواند که حضرت یونس در شکم ماهی به درگاه خداوند خواند: «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَک إِنِّي کنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ».
کار دیگر این است که برای خودمان تلاش کنیم. باید بدانیم که نفسمان بر ما حقوقی دارد و همان طور که امام علی(ع) میفرماید: «إنّه ليس لأنفسکم ثمن إلاّ الجنّة، فلا تبيعوها إلا بها؛ پاداش نفس شما چیز غیر از بهشت نیست؛ بنابراین آن را به غیر بهشت نفروشید.» بهای جان ما بهشت و رضوان الهی است.
از امام زین العابدین(ع) نیز روایت شده است: «وَ أَمّا حَقّ نَفْسِک عَلَيْک فَأَنْ تَسْتَوْفِيَهَا فِي طَاعَةِ اللّهِ فَتُؤَدّيَ إِلَى لِسَانِک حَقّهُ وَ إِلَى سَمْعِک حَقّهُ وَ إِلَى بَصَرِک حَقّهُ وَ إِلَى يَدِک حَقّهَا وَ إِلَى رِجْلِک حَقّهَا وَ إِلَى بَطْنِک حَقّهُ وَ إِلَى فَرْجِک حَقّهُ وَ تَسْتَعِينَ بِاللّهِ عَلَى ذَلِک؛ و اما حق نفس خودت بر تو اين است که او را به تمامى به فرمانبرداری خدا گمارى و به زبانت، حقش را بپردازى و به گوش خود، حقش را و به چشمت، حقش را و به دستت، حقش را و به پايت، حقش را و به شکمت، حقش را و به عورتت، حقش را بپردازى و بر اين کار از خدا يارى بجويى.»
بنابراین باید نسبت به تزکیه، مراقبت و تربیت نفس اقدام کنیم تا در انجام مسئولیتهای دنیوی یار و یاورمان باشد. اگر به مسئولیتهای خود درست عمل کنیم، به بهترین درجات آخرت نیز خواهیم رسید.
چون خداوند فرموده است: «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا* فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا* قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکاهَا* وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا».
علی(ع) نیز میفرماید: «أَيُّهَا النَّاسُ تَوَلَّوْا مِنْ أَنْفُسِکمْ تَأْدِيبَهَا وَ اعْدِلُوا بِهَا عَنْ ضَرَاوَةِ عَادَاتِهَا؛ اى مردم! کار تربيت خود را خود بر عهده گيريد و نفس را از عادتهایی که به آن حرص دارد بازگردانید.»
بنابراین باید متوجه باشیم که ظلم به خود زشتترین نوع ظلم و ستم است و همانگونه که در فردای قیامت در برابر خداوند به خاطر ستم و آسیب زدن به دیگران مورد بازخواست و محاکمه قرار خواهیم گرفت، به خاطر ظلم و اهانتی که به خودمان روا داشتهایم نیز مورد بازخواست و محاکمه الهی قرار خواهیم گرفت. در آن روز نفس انسان نسبت به ظلم و ستمهایی که به خود روا داشتهایم گواهی خواهد داد. آیا پاسخی برای آن داریم؟
بنابراین باید روی این موضوع توافق کنیم که باید از خودمان در برابر انواع ظلم و گناه حمایت و صیانت به عمل آوریم. باید خیلی سریع از خداوند طلب بخشش کنیم و توبه نماییم. باید با یاد خدا و حس حضور او در همه عرصههای زندگی، سطح معنوی و ایمانی خود را ارتقا ببخشیم و نفس خود را آماده کنیم که به بالاترین درجات دست یابد. در این صورت در زمره ستمگرانی قرار نخواهیم گرفت که خداوند درباره شان فرموده است: «حَتَّى إِذَا مَا جَاءُوهَا شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَأَبْصَارُهُمْ وَجُلُودُهُمْ بِمَا کانُوا يَعْمَلُونَ* وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنَا قَالُوا أَنْطَقَنَا الله الَّذِي أَنْطَقَ کلَّ شَيْءٍ وَهُوَ خَلَقَکمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ* وَمَا کنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْکمْ سَمْعُکمْ وَلَا أَبْصَارُکمْ وَلَا جُلُودُکمْ وَلَکنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ الله لَا يَعْلَمُ کثِيرًا مِمَّا تَعْمَلُونَ» چه وضعیتی دشوارتر از این که انسان در برابر نفس خود قرار بگیرد. روزی که «يَوْمَ لَا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ».
خداوند متعال نیز میفرماید: «وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ»، «الَّذِينَ آَمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِک لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ».
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای بندگان خدا! شما و خودم را به همان چیزی توصیه میکنم که امام علی(ع) سفارش نموده است. فردی نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! چرا هر چه دعا میکنیم مورد اجابت واقع نمیشود؟ چرا این چنین است، در حالی که خداوند میفرماید: «ادعوني أستجب لکم»، «وَإِذَا سَأَلَک عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ». امام(ع) فرمود: «إِنَّ قُلُوبَکمْ خَانَتْ بِثَمَانِ خِصَالٍ أَوَّلُهَا أَنَّکمْ عَرَفْتُمُ اللَّهَ فَلَمْ تُؤَدُّوا حَقَّهُ کمَا أَوْجَبَ عَلَيْکمْ فَمَا أَغْنَتْ عَنْکمْ مَعْرِفَتُکمْ شَيْئاً وَ الثَّانِيَةُ أَنَّکمْ آمَنْتُمْ بِرَسُولِهِ ثُمَّ خَالَفْتُمْ سُنَّتَهُ وَ أَمَتُّمْ شَرِيعَتَهُ فَأَيْنَ ثَمَرَةُ إِيمَانِکمْ وَ الثَّالِثَةُ أَنَّکمْ قَرَأْتُمْ کتَابَهُ الْمُنْزَلَ عَلَيْکمْ فَلَمْ تَعْمَلُوا بِهِ وَ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا ثُمَّ خَالَفْتُمْ وَ الرَّابِعَةُ [أَنَّکمْ] قُلْتُمْ إِنَّکمْ تَخَافُونَ مِنَ النَّارِ وَ أَنْتُمْ فِي کلِّ وَقْتٍ تَقْدَمُونَ إِلَيْهَا بِمَعَاصِيکمْ فَأَيْنَ خَوْفُکمْ وَ الْخَامِسَةُ أَنَّکمْ قُلْتُمْ إِنَّکمْ تَرْغَبُونَ فِي الْجَنَّةِ وَ أَنْتُمْ فِي کلِّ وَقْتٍ تَفْعَلُونَ مَا يُبَاعِدُکمْ مِنْهَا فَأَيْنَ رَغْبَتُکمْ فِيهَا وَ السَّادِسَةُ أَنَّکمْ أَکلْتُمْ نِعْمَةَ الْمَوْلَى وَ لَمْ تَشْکرُوا عَلَيْهَا وَ السَّابِعَةُ أَنَّ اللَّهَ أَمَرَکمْ بِعَدَاوَةِ الشَّيْطَانِ وَ قَالَ إِنَّ الشَّيْطانَ لَکمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا فَعَادَيْتُمُوهُ بِلَا قَوْلٍ وَ وَالَيْتُمُوهُ بِلَا مُخَالَفَةٍ وَ الثَّامِنَةُ أَنَّکمْ جَعَلْتُمْ عُيُوبَ النَّاسِ نُصْبَ عُيُونِکمْ وَ عُيُوبَکمْ وَرَاءَ ظُهُورِکمْ تَلُومُونَ مَنْ أَنْتُمْ أَحَقُّ باللَّوْمِ مِنْهُ فَأَيُّ دُعَاءٍ يُسْتَجَابُ لَکمْ مَعَ هَذَا وَ قَدْ سَدَدْتُمْ أَبْوَابَهُ وَ طُرُقَهُ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا أَعْمَالَکمْ وَ أَخْلِصُوا سَرَائِرَکمْ وَ أْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْکرِ فَيَسْتَجِيبَ اللَّهُ لَکمْ دُعَاءَکم؛ زیرا دلهای شما هشت خیانت کرده است. اوّل آنها اینکه شما خدا را شناختید امّا حقّ او را چنان که بر شما واجب کرده است ادا نکردید؛ بنابراین شناخت شما به کارتان نیامد و دوّم شما به رسول او ایمان آوردید سپس با سنّت او مخالفت کردید و شریعتش را نابود کردید. پس ثمره ایمانتان کجاست؟ و سوّم شما کتابش را که بر شما نازل شده قرائت کردید، امّا به آن عمل نکردید و گفتید: شنیدیم و اطاعت کردیم ولی بعد با آن مخالفت کردید و چهارم گفتید از آتش جهنّم میترسید و حال آن که در هر زمان به واسطه گناهانتان به سمت آن قدم برداشتید. پس کجاست ترس شما؟ و پنجم گفتید که مشتاق بهشت هستید و حال آن که در هر زمان اعمالی انجام دادید که شما را از آن دور میکرد. پس کجاست رغبت و اشتیاقتان به بهشت؟ و ششم نعمت مولا را خوردید و شکر نعمت به جای نیاوردید و هفتم خداوند شما را به دشمنی شیطان امر کرد و فرمود: «همانا شیطان دشمن شماست پس او را دشمن بدارید» پس با او دشمنی کردید بدون هیچ کلامی و با او دوستی نمودید بدون هیچ مخالفتی و هشتم شما عیوب مردم را مقابل چشمانتان و عیوب خویش را پشت سرتان قرار دادید. ملامت کردید کسی را که خود سزاوارتر به ملامت بودید نسبت به او. پس با این وضعیت کدام دعایتان مستجاب شود در حالی که درها و راههای دعا را بستهاید؟ پس تقوای الهی پیشه کنید و اعمالتان را اصلاح نمایید و باطن خویش را خالص نموده و امر به معروف و نهی از منکر نمایید تا خداوند دعایتان را اجابت نماید.»
عزیزان! خداوند به بندگانش وعده داده است که دعاهایشان را مورد اجابت قرار دهد. ولی اینان فراموش میکنند شرط این که خداوند به عهد خود وفا کند این است که آنان نیز به عهدی که با خدایشان دارند وفادار بمانند. شرط این که خداوند به وعدههای خود عمل کند این است که آنان نیز به وعدههایی که با خداوند دارند عمل کنند. از این رو خداوند عز و جل فرموده است: «أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِکمْ» با این رابطه دوجانبه میان خود و خدای خود میتوانیم در برابر چالشهای زندگی ایستادگی کنیم و در برابرشان قدرتمندتر باشیم.
لبنان، گرداب قانون انتخابات
از لبنان آغاز میکنیم که جدال سیاسی درباره قانون انتخابات در آن ادامه دارد. به رغم مهلت قانونی مشخص برای آماده شدن برای برگزاری انتخابات پارلمانی، وضعیت تغییر چندانی نکرده است. برخی از جریانهای سیاسی خواستار قانونی جدید هستند که بتواند نیاز لبنانیها به تغییر را تأمین نماید و باعث تجدید حیات سیاسی کشور گردد. قانونی که شرایط را برای حضور مردم فراهم کند و هیچ گروهی را به حاشیه نراند. اینان معتقدند که مبنا قرار دادن نسبت جمعیتی در لبنان این هدف را تحقق میبخشد. برخی دیگر اما تغییر را یک ضرورت میدانند، ولی به شرطی که به منافع و دستاوردهای چندساله آنان در داخل طایفه یا در ارتباط با طوایف دیگر آسیب نزند. از این رو خواستار قانون مختلط هستند. برخی از جریانهای دیگر عقیده دارند چون روی قانون دیگر توافق نشده است، بهتر است که قانون جاری حفظ شود. برخی از جریانهای سیاسی خواستار سیاست صبر و انتظار هستند تا شاید به خاطر تغییراتی که ممکن است در داخل کشور یا منطقه روی دهد، تغییری در وضعیت جریانهای سیاسی کنونی روی دهد. اینان امیدوارند که در پرتو این تحولات، بتوانند قانون مورد نظر خود را به تصویب برسانند. چون برای روشن شده است که از نظر داخلی و بین المللی، خلأ غیرقابل پذیرش است.
با توجه به این شرایط ما قانونی را مورد تأکید قرار میدهیم که صحت فرایند نمایندگی را تضمین کند، باعث پیشرفت کشور شود و لبنان را از رکود و جمودی که گرفتار آن است رهایی بخشد. ما همچنان خواستار توافقی هستیم که به نفع لبنان و لبنانیها باشد، نه توافقی که منافع دستههای گذشته را تأمین نماید.
تصویب خواستههای برحق
میرسیم به موضوع بودجه که لبنانیها بیصبرانه منتظر آن هستند. نه فقط به خاطر این که بودجه روی وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم تأثیر دارد، بلکه به خاطر این که این بودجه نشانه روش تعاملات در دوره جدید است. دورهای که با وعدههای بسیاری در زمینههای اقتصادی و اجتماعی مرتبط با زندگی مردم همراه است. باید روشن شود که این بودجه فقط متکی به مالیات است یا این که روی بهینهسازی مخارج و فعالسازی اقتصادی نیز تکیه دارد و نمیخواهد به اقتصاد خدماتی متکی باشد و بر آن است که جلوی فساد را بگیرد و نظارت بر منابع مالی را تشدید نماید؟
به همین دلیل نظام پرداخت حقوق و مزایا برای ما مهم است. به نظر ما زمان آن فرا رسیده است که برای حفظ کرامت کارمندان و تأمین سادهترین نیازهای آنان، این قانون باید به تصویب برسد. کمبود درآمد نباید باعث توقف این قانون شود. چون وقتی بسیاری از امور حاشیهای تأمین مالی میشود و حقوق وزرا و نمایندگان و افراد دیگری از این قبیل پرداخت میشود، به کمبود درآمدها توجهی نمیشود. باید نظام مدیریتی و نظارتی اصلاح شود تا سود و منفعت دوطرفه باشد.
هرگونه تهدید دشمن با واکنش روبرو خواهد شد
در روزهای گذشته به خاطر القاهای مسئولان صهیونیست، نگرانیهایی در میان لبنانیها ایجاد شد. صهیونیستها به صورت ضمنی اعلام کردند که ممکن است به لبنان حمله کنند. اگرچه از مکر و حیله دشمن آگاهی داریم و میدانیم هر زمان که دشمن احساس کند برای این حمله آمادگیهای لازم را دارد و شرایط فراهم است، از هیچ اقدام نظامی رویگردان نخواهد بود، معتقدیم که این اظهار نظرها نوعی جنگ روانی است. متأسفانه برخی از جریانهای داخلی نیز برای این اظهار نظرها بازارگرمی میکنند. چون اسرائیل میداند که به خاطر همکاری و همبستگی میان ارتش، مردم و مقاومت، لبنان لقمه آسانی نخواهد بود و هر گونه تجاوز به لبنان، با ایستادگی و پاسخ مواجه خواهد شد.
در این زمینه باید از پاسخ رئیس جمهور لبنان قدردانی کنیم که تأکید کرد لبنان به هر گونه تجاوز دشمن صهیونیستی پاسخ لازم را خواهد داد. او با این بیانیه میخواست نشان دهد که بعد از این، قدرت لبنان در ضعف آن نیست بلکه در قدرت آن است.
سوریه، راهحلهای ناقص
به سوریه میرسیم که دور تازهای از مذاکرات درباره آن آغاز شده است. امیدواریم که این مذاکرات به راهحلی ختم شود که به دردها و رنجهای مردم این کشور پایان دهد و نقش بایسته سوریه را به آن بازگرداند. ولی متأسفانه به خاطر فرمولهایی که از سوی نیروهای محلی و منطقهای ارائه شدهاند، این راهحلها ناقص ماندهاند. اینان منتظرند که شاید به نفع آنها، تغییراتی در سیاست آمریکا روی دهد. چون آمریکاییها حرفهایی درباره ایجاد مناطق امن مطرح کردهاند. موضوعی که باعث تقسیم سوریه به مناطق تحت نفوذ قدرتهای منطقهای و بین المللی میشود و بار دیگر سوریه را به میدان درگیری بین المللی و منطقهای تبدیل میکند و وحدت این کشور را از بین میبرد.
از این رو از مردم سوریه میخواهیم که با تأکید بر وحدت سوریه، ادامه یافتن سیاسی آشتی و تقویت راهحلهایی که ضامن حقوق همه باشد، توطئههایی را که سوریه را مورد هدف قرار دادهاند، رد کنند. باید از خطر مسائلی که در رسانهها و مراکز سیاسی مطرح میشوند، آگاه بود. اینان میخواهند ائتلافی متشکل از دولتهای عربی و غیرعربی تحت رهبری آمریکا برای مقابله با ایران ایجاد نمایند. ما این جهتگیری را خطرناک میدانیم. چون باعث تشدید مشکلات و تنشها میشود، بر وخامت اوضاع میافزاید و سود آن فقط به دشمن صهیونیستی میرسد. دشمن صهیونیستی میخواهد برای بلعیدن آسان فلسطین و از بین مراکز قدرت مقابله با خود، منطقه را به تنور درگیریها وارد کند.
از این رو باید تلاشهای وافر صورت گیرد تا ارتباط میان ایران، دولتهای عربی و اسلامی بار دیگر ایجاد شود و آنان به زبان گفتگو بازگردند. اگر زبان گفتگو شکل بگیرد، منافع همه تأمین خواهد شد و دغدغههای غیرواقعی از میان خواهد رفت.
پیروزیها و موفقیتهای عراق
به عراق میرسیم. به نیروهای امنیتی این کشور به خاطر این همه فداکاری و پیروزیهای به دست آمده تبریک و تهنیت عرض میکنیم. باید این وحدت ملی ادامه یابد. چون برای ورود به دوره پساداعش و قوی، متحد و یکپارچه شدن دوباره عراق، وحدت ملی برای تأمین ثبات داخلی این کشور لازم است.