خطبه جمعه، 19 آذر ماه 1395

مطالب مهم خطبه اول: مرحله پایه‌گذاری / نقشی در حد و اندازه تحولات بزرگ / امانت‌داری در اجرای وحی / مقابله با اشکالات اعتقادی / حفظ پایه‌های اسلام / حفظ دین در اولویت است.

مطالب مهم خطبه دوم: فلسطین قربانی ستم جهانی است / تثبیت و تقویت تفاهم در سوریه و عراق / آیا قانون دهه شصت باید در لبنان باقی بماند؟

۱۰ ربيع اوّل 1438 هـ برابر با ۱۹ آذر 1395 هـ و ۹/١٢/٢٠١٦ م

 

مطالب مهم خطبه اول: مرحله پایه‌گذاری / نقشی در حد و اندازه تحولات بزرگ / امانت‌داری در اجرای وحی / مقابله با اشکالات اعتقادی / حفظ پایه‌های اسلام / حفظ دین در اولویت است.

مطالب مهم خطبه دوم: فلسطین قربانی ستم جهانی است / تثبیت و تقویت تفاهم در سوریه و عراق / آیا قانون دهه شصت باید در لبنان باقی بماند؟

 

خطبه اول:

هشتم ربیع الاول سالروز وفات امام حسن عسکری(ع) است. او یازدهمین امام از ائمه اهل‌بیت(ع) است. همان‌هایی که خداوند هر گونه پلشتی را از آنان زدوده و آنان را پاک و مطهر گردانیده است. او آخرین امامی است که به شخصه در میان مردم حضور داشت. چون بعد از ایشان امامت روند دیگری پیدا کرد. در روند جدید، امام زنده،‌ ولی از دید مردم غائب است. او برای روزی ذخیره شده است که زمین را از عدالت و داد آکنده نماید،‌ همان‌گونه که از ظلم و ستم آکنده گشت.

 

مرحله پایه‌گذاری

همین ویژگی باعث گردید که دوره امام عسکری(ع) به مرحله حساس و پایه‌گذاری حرکت مؤمنان به خط اهل‌بیت(ع) تبدیل شود. در این دوره، علما عهده‌دار امور هستند و بر اساس اصول و قواعدی که ائمه(ع) در طول دو قرن در باور و جریان علمی پایه‌گذاری کردند، ‌اعمال حاکمیت می‌کنند. این حرکت علمی از زمان امام علی بن حسین(ع) بعد از شهادت پدرش امام حسین(ع) آغاز شد و تا زمان امام عسکری(ع) ادامه یافت.

این یادآوری‌های تاریخی نباید به گونه‌ای باشد که باعث شود ما در جزئیات تاریخ گم شویم. بلکه باعث می‌شود بار دیگر به مسئولیت‌های حال و آینده خود بیندیشیم. چون این تاریخ حضور و تأثیر شگرفی در باورهای ما دارد و می‌تواند در عرصه واقعیت نیز همین حضور و تأثیرگذاری را داشته باشد.

سعی خواهیم کرد تا در این زمینه به ذکر چند نکته بپردازیم:

نکته اول – فشار و سخت‌گیری بر امام عسکری(ع) با این که آن حضرت عمر کوتاهی داشت. چون امام عسکری(ع) بیش از ۲۸ سال در این دنیا زندگی نکرد و مدت امامتشان از شش سال فراتر نرفت. این سخت‌گیری نشان می‌دهد که حاکمیت عباسی از حضور و ارتباط‌گیری امام با مردم هراس داشت. آنان احساس می‌کردند که حضور امام برای مصالحشان خطرناک است. این نیز به صورت غیرمستقیم به پایه‌های مردمی چشمگیر اهل‌بیت(ع) در جامعه اسلامی اشاره دارد.

این تحول بعد از شهادت امام حسین(ع) به صورت تدریجی افزایش یافت. برنامه‌ریزی ائمه(ع) این بود که نخبگانی را تربیت کنند تا آنان علوم اسلامی را در اقصا نقاط زمین گسترش دهند. با ولایت عهدی امام رضا(ع) در زمان مأمون عباسی این مسئله به اوج خود رسید. چون امام رضا(ع) از این موقعیت برای اشراف مکتبی بر بسیاری از جوامع و افق‌های جدید بهره‌برداری نمود.

 

نقشی در حد و اندازه تحولات بزرگ

نکته دوم – ضرورت دارد که زندگی امام حسن عسکری(ع) با توجه به شرایط عینی حیات ایشان مورد بحث و بررسی عمیق قرار گیرد. چون همان طور که اشاره داشتیم امام عسکری(ع) نقش حساسی در روند آینده امامت به عهده داشت. داشتن نگاه تجزیه‌ای باعث می‌شود که نتوانیم نقش ایشان را در مقایسه با تحولات بزرگ جامعه اسلامی مورد بررسی و ارزیابی دقیق قرار دهیم.

 

امانت‌داری در اجرای وحی

نکته سوم- اهمیت امامت به حضور امام در زمانه خود ناشی می‌شود. این که امام عنصری امین در اجرای وحی است. آن هم در مرحله‌ای که با رحلت پیامبر خدا وحی قطع شده است. علاوه بر این برای ساختن روان و ایمان مردم و پایه‌گذاری ساختار تمدن بشری به تجسم ایمان در عرصه‌های اندیشه، احساس و اخلاق به امام نیاز است. این امر باعث می‌شود که در مقایسه با خواندن کتاب، ولو در حد و اندازه عظمت قرآن کریم، اندیشه ایمانی حضوری قوی‌تر داشته باشد و سریع‌تر در میان مردم تأثیر بگذارد.

بر این اساس می‌توان چنین دریافت که دین همیشه به اشخاصی نیاز دارد که علم بردار عملی و نه صرفاً نظری دین باشند. اینان همان کسانی هستند که نامشان در تاریخ جاودانه خواهد بود؛ چون یکی از ستون‌های ساختن و حرکت تاریخ همین‌ها هستند. این که حاکمان طاغوتی به قلع و قمع علمای ربانی و مصلحان طلایه‌دار اقدام می‌کنند، نیز به همین واقعیت برمی‌گردد. چون مردم آیات قرآن و سنت پیامبر(ص) را پیش از این که در صفحات کتاب خدا و احادیث پیامبر بخوانند، ‌در سیمای آنان می‌بینند؛ اما در همین زمان طاغوت‌ها به وعاظ السلاطین، همان‌هایی که به خاطر خوشامد مردم و ساده اندیشی خودشان، کلام الهی را تحریف می‌کنند و افکار حاکمان ستمگر را از آیات کتاب خدا منحرف می‌نمایند، آزادی عمل می‌دهند.

 

مقابله با اشکالات اعتقادی

نکته چهارم – یکی از مهم‌ترین اقدامات امام حسن عسکری(ع) مقابله با سؤالات و اشکالاتی بود که در اذهان مردم وجود داشت. از این رو روایاتی از ایشان به جای مانده است که به مسائل اعتقادی و کلامی دین مربوط می‌شود. ابن شهرآشوب به یکی از این موارد می‌پردازد. او در کتاب المناقب خود درباره یعقوب بن اسحاق کندی که از مشهورترین فلاسفه عرب بود، چنین می‌نویسد: «او به تألیف کتابی در باب تناقضات قرآن مشغول شد و به این منظور خود را در خانه محبوس کرد. روزی یکی از شاگردان او بر امام حسن عسکری(ع) وارد شد. امام به او فرمود: آیا در میان شما مرد رسیده‌ای هست که استادتان کندی را از این کار بازدارد؟ این شخص عرض کرد: ما از شاگردان او هستیم. چطور می‌توانیم در این مورد و سایر موارد به او اعتراض کنیم؟ حضرت فرمود: آیا چیزی را که به تو بگویم به او می‌رسانی؟ عرض کرد: آری. امام فرمود: پس نزد او برو و با او گرم بگیر و در این زمینه به او کمک کن. وقتی خوب با او مأنوس شدی، بگو: سؤالی برایم پیش آمده است، می‌خواهم آن را از شما بپرسم. او از این کار استقبال خواهد کرد. به او بگو: آیا ممکن است گوینده قرآن بیاید و بگوید که منظور او از این گفته‌ها، غیر از این چیزی است که شما برداشت کرده‌اید؟ او خواهد گفت: ممکن است. چون او مردی است که اگر بشنود، می‌فهمد. وقتی این پاسخ را داد بگو: شما چه می‌دانید؟ شاید او منظوری غیر از آن چیزی باشد که تو فهمیده‌ای و شاید تو الفاظ او را در غیر معنای آن به کار برده باشی؟»

این مرد نیز پیش کندی رفت و با او گرم گرفت و بعد از مدتی این مسئله را مطرح کرد. کندی گفت: بار دیگر این پرسش را تکرار کن. شاگرد نیز سؤال را دوباره مطرح کرد. کندی به فکر فرو رفت و دریافت که از نظر لغت این امر ممکن است. گفت: قسم می‌دهم که بگویی این سؤال را چه کسی به تو یاد داده است؟ شاگرد گفت: این چیزی بود که به دلم خطور کرد و آن را با شما در میان گذاشتم. کندی گفت: هرگز تو نمی‌توانستی به این مطلب برسی. به من بگو که این سؤال را از کجا آوردی؟ شاگرد گفت: ابومحمد(امام عسکری) به من چنین دستور داده است. کندی گفت: الآن درست گفتی. این سؤال فقط از خانه‌ای صادر می‌شود که اهالی آن به حقیقت علم دست یافته‌اند. سپس آتشی خواست و همه آن چه را گردآوری کرده بود، سوزاند.

 

حفظ پایه‌های اسلام

نکته پنجم: امام عسکری(ع) با این کار به وظیفه خود در حفظ پایه‌های اساسی اسلام و نو سازی اندیشه اسلامی در طول زمان عمل کرد. قرآن کریم کتاب خاتمی است که باید با حرکت آینده انسان همراهی کند. قرآن باید به عنوان منبع اساسی روند معرفت اسلامی و تولید فکری دانشمندان را در عرصه‌های اعتقادی، دینی، اخلاقی و روش زندگی کنترل نماید.

هر کسی که زمانه‌ای را که آکنده از سؤالات و اشکالات است، مورد پیگیری قرار دهد، درمی‌یابد امروز نیز قرآن کریم در معرض شبهات و تردیدها قرار دارد؛ متأسفانه امروز نیز در میان تمام مذاهب، شاهد کوشش‌های بی‌نتیجه بسیاری در این زمینه هستیم که فایده‌ای در برندارند.

حفظ دین در اولویت است

امروز نیز لازم است در همان افقی که امام عسکری(ع) فعالیت داشت، حضور داشته باشیم و چالش‌هایی را که فراروی اسلام قرار دارد، رصد نماییم. البته نباید به چالش‌های کنونی بسنده کنیم، بلکه باید چالش‌های آینده را نیز مد نظر داشته باشیم. باید سعی کنیم که نقاط قوت علمی و فرهنگی خود را جمع کنیم و بکوشیم که حفظ دین و حضور آن را در زندگی جوانان در اولویت قرار دهیم. جوانانی که امروز در زمینه‌های گوناگون تخصص پیدا کرده‌اند و رهبران آینده جامعه به شمار می‌آیند.

لازم است که گفتگوهای خود را اولویت بندی کنیم و توانمندی‌های خود را به هدر ندهیم. نباید برای از بین بردن یکدیگر تلاش نماییم. آن هم در شرایطی که ذهن انسان معاصر و جامعه دین‌دار آکنده از نگرانی است.

 

خطبه دوم:

بسم الله الرحمن الرحیم

 

فلسطین قربانی ستم جهانی است

فلسطین همچنان زیر فشار دو عامل قرار دارد: یکی اشغالگری و دیگری حمایت استکبار جهانی از جنایت‌ها، توسعه طلبی و تأسیس دشمن صهیونیستی، کمک به دشمن به صورت حمایت‌های مالی، تسلیحاتی، قطعنامه‌های بین المللی و فتنه افروزی و حمایت از رژیم‌های سرکوبگر منطقه که زمینه را برای دشمن مساعد کرده‌اند تا دشمن صهیونیستی بتواند بیش از پیش سیاست آواره کردن، کشتار و مشروعیت دادن به شهرک‌سازی خود را به پیش ببرد. در کمال تأسف سیاست رسمی دولت‌های عربی نیز حول این مدار بین المللی می‌چرخد.

وظیفه ما به عنوان ملل آزادی خواه که برای عزت و کرامت اسلامی تلاش می‌کنیم این است که نگذاریم آرمان فلسطین زیر فشار مبهمی که منطقه را در برگرفته و تنور جنگ‌هایی که به دست استکبار جهانی شعله‌ور شده است، فراموش شود. چون مسئله فلسطین فقط این نیست که کشوری اشغال شده و باید آزاد شود و به فرزندان خود بازگردد، بلکه مسئله نظام جهانی ستمگر است. مستکبران با منطق زور، نابودگری و آواره کردن دست جمعی می‌خواهند با ایجاد یک رژیم جعلی، اصل تغییر تاریخ و جغرافیای فلسطین را جا بیندازند و از دشمن صهیونیستی حمایت کنند تا در طول چند دهه از ابتدا تا حال حاضر، به اجرای برنامه‌های جهنمی خود مبادرت ورزد. وضعیت جنون آمیزی که در منطقه راه افتاده است، نیز از این اصل دور نیست. استکبار جهانی می‌خواهد نقشه کشورها را تغییر دهد. گویا نقشه‌ها باید از نو ترسیم شوند و اصلاً ملت‌هایی به وجود آمده از گوشت، خون، تاریخ، فرهنگ، حال و آینده واحد وجود ندارند.

شاید هم مضمون درگیری جهانی امروز این باشد: آیا این نوع از اندیشه استکبار جهانی باید متوقف شود یا این که در سایر ضعفی که در عرصه‌های گوناگون می خواهند بر منطقه تحمیل کنند،‌ باید ادامه یابد؟

 

تثبیت و تقویت تفاهم در سوریه و عراق

در جایی نه چندان دور از فلسطین، تحولاتی که در عرصه‌های میدانی و سیاسی سوریه روی داده و با مشارکت طرف‌های بین المللی و منطقه‌ای تفاهماتی به دست آمده است،‌ اما این تحولات و توافقات جای تلاش برای دستیابی به راه حل‌های داخلی را نمی‌گیرد. راه حل‌های داخلی می‌تواند صلح و ثبات را به سوریه بازگرداند. در عراق نیز تلاش برای رسیدن به تفاهم برای متوقف کردن جنگ و خونریزی، به موضع‌گیری‌های شجاعانه‌ای نیاز است که در ارزش‌های اسلامی و عربی ریشه داشته باشد. عین این تفاهم در سایر کشورهای عربی مانند لیبی، بحرین و یمن نیز ضرورت دارد. چون تجربه ثابت کرده است که دولت‌های عربی هیچ‌گاه مورد حمایت خارجی‌ها نخواهند بود. بیگانگان فقط به فکر منافع خود هستند که گاهی در جایی است و گاهی در جایی دیگر. همبستگی عربی و همکاری اسلامی و پرهیز از منطق حذف، به حاشیه رانی، تروریسم و تکفیر حامیان واقعی کشورهای عربی هستند.

 

آیا قانون دهه شصت باید در لبنان باقی بماند؟

در رابطه با لبنان ذکر دو نکته ضروری است:

اول – نگرانی از این که تأخیر در تشکیل دولت عمدی باشد و این امر اسباب خوشحالی برخی‌ها را فراهم نماید. چون این تأخیر باعث از دست دادن امکانات واقعی برای جستجوی قانون انتخاباتی جدید و عادلانه می‌شود و این یعنی بازگشت به قانون دهه شصت. قانونی که کشور را به دایره‌هایی تنگ محدود کرده و به تعصبات کور دامن می‌زند. این امر نشان می‌دهد که سیاسیون کشور به لبنان و چالش‌های داخلی و خارجی فراروی آن توجهی ندارد.

دوم – به رغم این که می‌دانیم روند مسائل کشور به گونه‌ای است که باعث تحقیر انسان لبنانی بوده و مردم را به یأس و ناامیدی می‌کشاند، از دولت انتظار می‌رود که شهروندان را به سمت اعتراض و اعتصاب برای رسیدن به ساده‌ترین حقوقشان سوق ندهد؛ اما این حرکت‌ها نیز نباید به گونه‌ای باشد که آزادی مردم را تحت فشار قرار دهد و به دارایی و کارشان آسیب وارد نماید. در غیر این صورت چه فرقی میان اعتراض کنندگان و کسانی که به آنان اعتراض می‌شود، می‌تواند وجود داشته باشد؟

نگرانی ما این است که این خواسته‌ها به بخشی از بازی‌های سیاسی تبدیل شود. بازی‌هایی که بر احساس محرومیت و خفت شهروندان می‌افزاید و آنان را از رسیدن به ساده‌ترین حقوق خود ناامید می‌کنند.