خطبه جمعه، 12 آذر ماه 1395

مطالب مهم خطبه اول: علت تغییر قبله / آیا احکام تغییر می‌کنند؟ / اجتهاد راه تحول است / وقتی با اجتهاد مبارزه می‌شود / اهمیت فرهنگ تغییر.

مطالب مهم خطبه دوم: طرح قانون دهه شصت / حمایت از غیرنظامیان سوریه / کاستروی انقلابی.

3 ربيع اوّل 1438 هـ برابر با 12 آذر 1395 هـ و ٢/١٢/٢٠١٦ م

 

مطالب مهم خطبه اول: علت تغییر قبله / آیا احکام تغییر می‌کنند؟ / اجتهاد راه تحول است / وقتی با اجتهاد مبارزه می‌شود / اهمیت فرهنگ تغییر.

مطالب مهم خطبه دوم: طرح قانون دهه شصت / حمایت از غیرنظامیان سوریه / کاستروی انقلابی.

 

خطبه اول:

خداوند سبحانه و تعالى در کتاب عزيز خود چنین می‌فرماید: «مَا نَنْسَخْ مِنْ آَيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ عَلَى کلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ* أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ الله لَهُ مُلْک السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا لَکمْ مِنْ دُونِ الله مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ» صدق الله العظيم.

 

علت تغییر قبله

در آغاز پیدایش اسلام، مسلمانان به سمت مسجدالاقصی نماز می‌خواندند. چون مسجدالاقصی اولین قبله مسلمانان بود. تا زمانی که مسلمانان در مکه حضور داشتند و در هفده ماه اول حضور در مدینه نیز وضعیت بدین منوال بود. تا این که در یکی از نمازهای پیامبر در مدینه، این آیه بر پیامبر نازل شد و خداوند از آن حضرت خواست که قبله خود را از مسجدالاقصی به مسجدالحرام تغییر دهد: «فَوَلِّ وَجْهَک شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا کنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکمْ شَطْرَهُ».

یهودیان و کسانی که در اسلام شک و تردید ایجاد می‌کردند، از این تغییر سوء استفاده کردند و در این باره بر پیامبر خرده گرفتند. می‌گفتند: اگر خداوند مسجدالاقصی را قبله مسلمانان قرار داده است، آیا عقلانی است که حکم و نظر خود را تغییر دهد؟

در اینجا بود که برای پاسخ دادن به اینان این آیه کریمه نازل شد. این آیه این قاعده کلی را تثبیت کرد که احکام و قوانین الهی قابل تغییر هستند. چون قوانین برای مصلحت مردم وضع می‌شوند و این امکان وجود دارد که شرایط و مصالح مردم تغییر کند؛ بنابراین حکمی که برای شرایط خاصی وضع شده بود، با تغییر مصلحت در شرایط دیگری تغییر کند.

از این رو این آیه می‌فرماید: «مَا نَنْسَخْ مِنْ آَيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا» این آیه تأکید می‌دارد که خداوند ممکن است حکمی را تغییر دهد یا با حکم دیگری جایگزین نماید. ولی اگر حکمی را تغییر دهد یا حذف نماید، حکمی مانند آن یا بهتر از آن می‌آورد.

 

آیا احکام تغییر می‌کنند؟

مقدمه‌ای را که آوردیم مفادش این است: آن‌گونه که بسیاری گمان می‌کنند احکام الهی جامد و ایستا نیستند بلکه نرم و منعطف هستند و طبق مصلحت دست‌خوش تغییر می‌شوند؛ اما این تغییرات در حدود احکام و قوانین هستند و شامل مبانی اعتقادی و ارزش‌های اخلاقی و انسانی نمی‌شود.

در اینجا پرسشی وجود دارد که این روزها به گونه‌ای قوی مطرح می‌شود. ما می‌دانیم که ادیان پیشین نیز دست‌خوش تغییر شدند. چون ادیان آسمانی به صورت تدریجی نازل شدند و به خاطر برخی ضرورت‌ها، هر دینی برخی از احکام دین سابق را نقض می‌کرد. ولی با ظهور اسلام که خاتم ادیان است، این وضعیت دیگر تکرار نشد. چون اسلام دینی است که بعد از آن دینی وجود ندارد. برای بیان این حقیقت نیز این آیه کریمه نازل گردید: «الْيَوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِينَکمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْکمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَکمُ الْإِسْلَامَ دِيناً» حال این پرسش مطرح می‌شود: پس از این که پیامبر قاعده‌ای را تثبیت کرد که از آن عدم جواز هر نوع تغییری فهمیده می‌شود: «حلال محمد تا روز قیامت حلال است و حرام او تا روز قیامت حرام است.» آیا امکان بروز تغییر یا نو شدن احکام وجود دارد؟ و شاید گفته شود: چگونه ممکن است که اسلام به عنوان یک دین برای همه زمان‌های آینده باشد؟ آینده‌ای که در آن دنیا شاهد تغییرات و تبدیلات بسیاری است. چون در هر روزی چیز تازه‌ای وجود دارد که اسلام باید برای آن نظری داشته باشد.

اگر در قرآن کریم تدبر کنیم، پاسخ این سؤال بسیار روشن است. با توجه به محکمات قرآن کریم می‌بینیم که رسالت‌های پیامبران با تغییر شرایط زمان و مکان و تغییر در مصالح مردم، دست‌خوش تغییر شده‌اند. این امر نشان می‌دهد که احکام و قوانین دینی قابل تغییر هستند. البته این تغییر در مورد محکمات قرآنی و احادیث متواتر وارد نشده است. صدور و فهم محکمات و حوادث متواتر قابل پذیرش و رد نیستند. چون در دین چیزهایی وجود دارد که قابل مناقشه، قبول و رد نیستند. طبیعی است که در این باره دین نظر را داشته باشد و ما نیز به دیدگاه دین متعهد هستیم. چون به خداوند، آنچه در قرآن کریم آمده است و پیامبر تصدیق شده آورده است، ایمان داریم. (البته در این روزها جریان‌هایی وجود دارند که تمام دغدغه‌شان ایجاد تردید و شبهه افکنی است. بدون این که دلایل منطقی و علمی داشته باشند؛ بنابراین بدون این که مناقشه علمی وجود داشته باشد، مسائلی چون حجاب و تحریم زنا و شراب هدف تردید و تشکیک قرار گرفته‌اند. هدف اینان تخریب و ویرانی است، نه نقد و ارزیابی).

بنابراین در اسلام احکام و قوانینی وجود دارد که با تغییر در فهم متون، قابل تغییر هستند. چون فهم این متون، بشری هستند نه این که نصی محکمی درباره‌شان وجود داشته باشد. شرایط تاریخی و فرهنگی خاصی بر این متون حاکم بوده و این متون اساساً به خاطر همین شرایط خاص به وجود آمده‌اند. یا این که این متون به عنوان احکام تدبیری خاصی صادر شده‌اند که به پیامبر به عنوان حاکم و نه شارع مربوط به می‌شده‌اند؛ بنابراین اشکالی وجود ندارد که این متون به خاطر تغییر شرایط یا مصالح دست‌خوش تغییر شوند. در غیر این صورت این احکام بدون این که با تغییرات همنوایی نشان دهند، جامد و ایستا باقی خواهند ماند و به مانعی در سر راه رشد و تحول زندگی و برآوردن کردن نیازهای روزافزون آن تبدیل خواهد گردید.

وقتی از امام علی(ع) درباره این فرمایش پیامبر اسلام سؤال شد: «غَيِّرُوا الشَّيْبَ وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ؛ ریش خود را خضاب کنید و شبیه یهودیان نشوید.» امام به تفصیل این جنبه را توضیح می‌دهد. پیامبر به یاران سالخورده خود دستور داد که با خضاب کردن سفیدی ریش خود را بپوشانند و در برابر دشمن خود را قوی نشان دهند. امام علی(ع) فرمود: «فَقَالَ إِنَّمَا قَالَ صلى الله عليه واله ذَلِک وَ الدِّينُ قُلٌّ فَأَمَّا الْآنَ وَ قَدِ اتَّسَعَ نِطَاقُهُ وَ ضَرَبَ بِجِرَانِهِ فَامْرُؤٌ وَ مَا اخْتَارَ؛ اين سخن را پيامبر(ص) زمانی فرمود که(اهل) دين اندک بودند؛ بنابراین(به مسلمانان دستور داد که خضاب نمايند و شبیه یهودیان نشوند که خضاب نمی‌کردند. ولى) در اين زمان که کمربند دين گشاده شده(اسلام در همه جا منتشر گرديده) و سينه خود را بر زمين نهاده(مستقر و پابرجا گشته) هر کسی به اختيار و اراده خود است

 

اجتهاد راه تحول است

فقیهان وقتی به موضوع استحباب کثرت نسل می‌پردازند، به چنین احکامی اشاره کرده‌اند. فقها خاطرنشان می‌کنند که استحباب کثرت نسل به اوایل دعوت اسلامی مربوط می‌شود. در آن زمان برای مقابله با چالش‌ها به افزایش تعداد مسلمانان نیاز بود. در حالی که امروز این نیاز وجود ندارد. مورد دیگر استحباب خوردن نمک پیش و پس از غذاست. برخی گفته‌اند که این سخن به محیط‌های بسیار گرم مربوط می‌شود. در محیط‌های بسیار گرم به خاطر شدت تعرق، انسان به نمک فراوان نیاز دارد. بعضی نیز درباره برتری زیارت امام حسین(ع) بر حج مستحبی به شرایط آن زمان مربوط است. در آن زمان برای مقابله با خلفایی که از زیارت امام حسین(ع) جلوگیری می‌کردند، برای تقویت روحیه شهادت‌طلبی این سخن ایجاب می‌کرد.

در نتیجه هیچ اختلافی وجود ندارد که همه ما به حلال و حرام محمد(ص) پایبند هستیم. ولی سؤال این است که چگونه ثوابت را استنباط کنیم؟ چگونه ثابت کنیم که فلان چیز از اصل دین است و اساس آن به حلال و حرام مربوط می‌شود و فلان چیز به مسائل اجتماعی و شرایط زمانه برمی‌گردد؟ به ویژه این که احادیثی که منبع تشریع در امور ثانوی هستند، بخشی از سیاق می‌باشند و باید مورد بررسی قرار گیرند. سند این احادیث نیز باید مورد واکاوی و بررسی واقع شوند.

به همین جهت مهم است که باب اجتهادی باز باشد. اسلام اجتهاد را بر امت اسلامی واجب قرار داده است. چون اگر مجتهدان نباشند امت اسلامی به تحول و پیشرفت دست نمی‌یابد. مجتهدان هستند که باید در فهم دین بازنگری کنند و به پرسش‌های زمانه پاسخ دهند. در اینجا لازم است که تأکید کنیم: اجتهاد سعی در تغییر دادن قوانین و احکام ندارد. چون شارع این قوانین خداوند است و ما نباید آن را تغییر دهیم. ولی برخی از این احکام و قوانین، فهمی بشری است که در غیاب معصوم و وحی صورت می‌گیرد. عزیزان! مجتهد نباید در فتاوا و احکام خود در اثبات یا تغییر آن چیزی که از شریعت است، بر اساس مسائل شخصی عمل کند. شریعت عبارت است از قرآن و موارد صحیح سنت نبوی و احادیث اهل‌بیت(ع). او در تعامل با متون و فهم زندگی باید با خردورزی عمل کند و سیاق آن‌ها را مورد بررسی قرار دهد. امور جدید بسیاری در زندگی وجود دارد که جزئیاتشان در متون دینی نیامده است. ولی از قواعد کلی تشریع می‌توان در تعامل با آن‌ها استفاده کرد.

بنابراین نقش مجتهد این است که این متون و احکام را به سخن آورد. نباید به دستاوردهای پیشینیان بسنده کند. شاید لازم باشد که با آنان مخالفت کند. او باید برای پاسخگویی به نیازهای زمانه، از منطق علمی استفاده کند. متون دینی از نرمش و انعطاف برخوردارند: «القرآن يجري مجرى الشَّمس والقمر؛ قرآن با گردش ماه و خورشید، جریان می‌یابد.» همین مسئله به مجتهد این توانایی را می‌دهد که متناسب با تغییرات شرایط و پاسخگویی به نیازهای زمانه، فهم و احکام جدیدی را از قرآن استخراج کند.

البته مانند علوم دیگر، اجتهاد برای استخراج احکام نیز تحت تأثیر قدرت تحلیل، توانایی فکری، آشنایی با افق‌های دیگر و فهم عمیق مجتهد قرار دارد؛ بنابراین هستند فقهایی که فقه را ارتقا بخشیده و آن را همراه با زندگی و تأمین کننده مصالح مردم قرار می‌دهند و برخی دیگر دین را دچار ایستایی می‌کنند و میان انسان معاصر و اسلام شکاف ایجاد می‌نمایند. در اینجا مکلفین و جامعه وظیفه دارند که اجتهادهای مورد نیاز خود را از کسانی بگیرند که بهترین فهم و آگاهی را از متون و اجرای آن‌ها دارند. آنان باید آن دسته از قواعد اسلامی لبیک بگویند که از مردم می‌خواهند چیزهایی را که با عقل قطعی یا علم ثابت مخالف هستند و به مقاصد و اهداف شریعت آسیب می‌زنند، نپذیرند.

 

وقتی با اجتهاد مبارزه می‌شود

اما مشکل این است که هنوز هم در برابر هر نظر جدیدی حساسیت بیش از حد وجود دارد. فقهای نوگرا با این مشکل روبرو هستند. جریان‌های دینی سنتی در برابرشان مقاومت می‌کنند. کسانی که با آرا و احکام کهن خو گرفته و آن‌ها را مسلمات دینی می‌شمارند و با آن‌ها به عنوان حقایق دینی برخورد می‌نمایند؛ بنابراین هر کسی را که با این آرا و احکام مخالفت نشان دهند، بدعت گزار محسوب می‌کنند. وضعیت طوری شده است که برخی از مجتهدان در عرصه‌های فقه، اعتقادات و تاریخ از ترس جو عمومی جامعه، از ابراز نظرات خود بیم دارند. برخی از علمای بزرگ نیز از این مشکل رنج می‌برند. در حالی که نباید این گونه باشد. چه بسیاری احکامی که به زن و نقش او در جامعه مربوط می‌شوند تغییر کرده باشند یا احکامی که پاکی انسان‌ها یا رابطه با اهل کتاب یا غیرمسلمانان یا دولت مربوط می‌شوند، اما خیلی‌ها به سرعت در قبال هر حکم شرعی که برایشان غیرمعمول است، موضع منفی اتخاذ می‌کنند. شاید آن‌گونه که آنان ادعا دارند، علت این موضع‌گیری ترس از افتادن به دام بدعت باشد. حتی اگر فرض کنیم که آنان حسن نیت دارند یا می‌خواهند با مردم همنوایی و همراهی نشان دهند یا با طناب غرایز بازی نمایند، این کار عامدانه یا غیر عامدانه آنان مخالفت با نقش و مسئولیتی است که به خاطر تصدی مقام اجتهاد و افتا به دوششان قرار گرفته است.

 

اهمیت فرهنگ تغییر

عزیزان! سخن گفتن از تغییر ممکن است جنبه تخصصی داشته باشد. ولی آنچه برای ما مهم است، ایجاد فرهنگ تغییر در میان مردم است. تغییر خواهی باید به یکی از خواسته‌های مردم تبدیل شود. به نحوی که فقها باید همواره در حال اجتهاد باشند و از پویش علمی دست برندارند. ما باید همیشه با اجتهاد مداوم و بحث و بررسی گسترده روبرو باشیم. به ویژه در معاملات، سیاست، اقتصاد، اجتماع و غیره. آنچه امروز برای ما مهم این است که ما در جامعه اسلامی پیرامون خود تأمل و تدبر کنیم. چون در این برهه حساس نیازمند آنیم که اعتبار را به اسلام بازگردانیم. باید اعتماد به اسلام را زنده کنیم. آن هم بعد از این که بسیاری کوشیدند به خاطر فهم ناقص خود از دین و اختلاط میان صلابت، منطق، معنویت و روحانیت دین و اجرای آن که نتیجه تقصیر و قصور انسان است، سیمای اسلام را مخدوش کنند. این کار صورت نخواهد پذیرفت مگر با عملی جدی و مداوم و شجاعانه در پژوهش‌های علمی در امور دین که هدف از آن‌ها تبلیغ دین الهی است: «الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ الله وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا الله وَکفَى بِالله حَسِيباً».

 

خطبه دوم:

بسم الله الرحمن الرحیم

ای بندگان خدا! شما و خودم را به الگوگیری از پیامبر خدا(ص) توصیه می‌کنم. وقتی پیامبر از مکه به مدینه مهاجرت کرد، قریش کسانی را فرستاد تا آن حضرت را بیابند و به مکه بازگردانند. در این بین مشرکان به در غاری رسیدند که پیامبر با همراه خود در آن مخفی شده بودند. پیامبر بدون این که بترسد به همراه خود فرمود: «إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ الله سَکينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ کلِمَةَ الَّذِينَ کفَرُوا السُّفْلَى وَکلِمَةُ الله هِيَ الْعُلْيَا وَالله عَزِيزٌ حَکيمٌ».

در سالروز هجرت پیامبر که در ابتدای ماه ربیع الاول اتفاق افتاد، ما وظیفه داریم که از پیامبر خدا راهنمایی بگیریم. وقتی با مشکلات، چالش‌ها و بحران‌ها روبرو می‌شویم، باید احساس خداوند را در وجود خود تثبیت و تقویت کنیم. باید اعتماد داشته باشیم که خداوند می‌تواند وضع ما را هر طوری باشد تغییر دهد. هیچ کس نباید عقیده داشته باشد که اگر انسان صداقت داشته باشد، خداوند اعتماد به خود را از او دریغ داشته، او را رها نموده یا در برابر سرنوشتش تنها رها کرده است. خدایی که بهترین وعده دهنده است به بنده خود وعده داده است: «وَمَنْ يَتَّقِ الله يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا* وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ». باید به خداوند توکل کنیم و به او اعتماد داشته باشیم. باید همیشه دعا کنیم: «اللّهمّ من أمسى وأصبح وله ثقة ورجاء غيرک، فإنّي أمسيت وأصبحت وأنت ثقتي ورجائي في الأمور کلّها؛ خدایا! شاید کسی باشد که شب کند و صبح نماید اما اعتماد و امیدش به غیر تو باشد؛ اما در همه چیز اعتماد و امید من تو هستی.» وقتی این اعتماد حاصل شود، ما در زندگی تنها نخواهیم بود. بلکه خداوند با ما خواهد بود. در این صورت هیچ کس نمی‌تواند ما را شکست بدهد و ما خواهیم توانست در برابر چالش‌ها ایستادگی کنیم.

 

طرح قانون دهه شصت

از لبنان آغاز می‌کنیم که نزاع میان جریان‌های سیاسی به خاطر تقسیم کرسی‌ها و مناصب دولت ادامه دارد. هر گروهی سعی دارد که به موقعیت بهتری دست یابد و حضور خود را در میان طایفه خود و در رابطه با طوایف دیگر تثبیت نماید. هیچ گروهی این آمادگی را ندارد که برای برون رفت از این مرحله دست به عقب نشینی بزند و امتیازی بدهد. این مسئله کشور را در معرض رقابت و درگیری قرار می‌دهد. آن هم در شرایطی که ما به فضای توافق و ثبات نیاز مبرم داریم؛ اما جریان‌های سیاسی به طناب کشی در میان خود عادت کرده‌اند.

با توجه به روند تشکیل دولت، نگرانی ما این است که ما در صدد ایجاد دولت تناقضات و توطئه‌ها باشیم. با این کار میهن ساخته نمی‌شود. میهن وقتی ساخته می‌شود که همه از حساب‌های شخصی خود به نفع مردم و از حساب‌های طایفه‌ای به نفع میهن دست بردارند.

بار دیگر از جریان‌های سیاسی می‌خواهیم که به مردم این کشور رحم کنند. نباید بر ناامیدی و یأس ملت بیفزایند. هر چه زودتر باید دولتی تشکیل دهند که همه طیف‌های کشور را در بربگیرد و از نفوذ خود برای خدمت به میهن و مردم استفاده نماید.

موضوعی که بار دیگر مطرح شده است، قانون دهه شصت به عنوان یکی از گزینه‌های انتخابات پارلمانی آتی است. به رغم این که همه این قانون را رد می‌کنند و آن را مرده و غیرقابل زنده شدن می‌دانند، برخی معتقدند که این مسئله یکی از علل تأخیر در تشکیل دولت و عدم توافق پارلمان روی قانون جدید انتخابات است. ما همیشه گفته‌ایم: چیزی که بسیاری از مراکز سیاسی اظهار می‌کنند، چیزی نیست که بدان فکر می‌کنند و برای آن آمادگی می‌گیرند.

ما معتقدیم که طرح دوباره این قانون، سیلی زدن به دوره جدید است که اصلاح و تغییر برای لبنانی‌ها عنوان آن را تشکیل می‌دهد. طرح دوباره این قانون، باعث ناامید شدن مردمی می‌شود. مردمی که منتظر قانون جدید هستند. قانونی که باعث تغییر چهره لبنان شود و تغییری واقعی در روند سیاسی لبنان ایجاد نماید.

همین طور معتقدیم که تأخیر در تشکیل دولت نیز نوعی زمینه‌سازی برای اجرای قانون دهه شصت است. از این رو از همه کسانی که خواستار قانون انتخاباتی جدید هستند، می‌خواهیم که هر چه زودتر دولت تشکیل دهند و بعد از آن به قانون جدید بپردازند. خصوصاً این که خواست همه لبنانی‌ها و علاقه‌مندان این کشور نیز همین است.

با توجه به این وضعیت مبهم، ارتش و نیروهای امنیتی به ایفای وظایف خود ادامه می‌دهند. آنان باید چشمان بیدار برای حمایت از لبنان در برابر هسته‌های تروریستی و تهدید کنندگان امنیت باشند که می‌خواهند لبنان را به عرصه تصفیه حساب‌ها و تجدید درگیری‌های طایفه‌ای و مذهبی تبدیل کنند.

در عین حال که موفقیت‌های ارتش و نیروهای امنیتی را می‌ستاییم، امیدواریم که این جدیت و استقامت را در عرصه سیاسی و امنیتی نیز شاهد باشیم. چرا که درد و رنج همه جانبه لبنانی‌ها ادامه دارد. همچنان امیدوارند که این دوره جدید بازتاب دهنده امید به تغییر و وفا کردن به وعده‌هایی باشد که برای حل مسائل اجتماعی مطرح شدند. موضوعاتی از قبیل آب، برق و بهداشت و... نباید شاهد صحنه‌های رنج‌آور آب‌گرفتگی خیابان‌ها و منازل در هر زمستان باشیم. زمستانی که منبع خیر و برکت است، نباید به منبع ترس و نگرانی مردم تبدیل شود.

نمی‌خواهیم بحران‌های گذشته را به دوره جدید منتقل کنیم. ولی مانند سال‌های گذشته نگرانیم. در گذشته نیز در ابتدا خواسته‌های ملی مطرح شدند، اما بعد از مدتی همه چیز به حساب‌های شخصی و طایفه‌ای بازگشت.

 

حمایت از غیرنظامیان سوریه

به سوریه می‌رسیم که با توجه به شدت گرفتن درگیری‌ها به گواهی تصاویر، درد و رنج مردم این کشور به شکل کشتار، ویرانی و آوارگی ادامه دارد. از همان ابتدا هدف نابودی نقش پیشگام سوریه و تبدیل کردن آن به میدان تصفیه حساب‌های بین المللی و منطقه‌ای، ارضای کینه‌های دیرینه و تقسیم حیطه نفوذ میان محورهای بین المللی و منطقه‌ای بود.

در این زمینه ما با صدای بلند خواستار حمایت از غیرنظامیان هستیم. ولی نه به گونه‌ای که این بحران به موضوعی برای بهره برداری‌های سیاسی تبدیل شود. ما علاقه‌مندیم که باید راه حل‌های سیاسی نیز به گونه‌ای باشند که وحدت و ثبات سوریه را تضمین کنند و کسانی را که می‌خواهند امنیت و ثبات این کشور را به هم بریزند، از آن دور شوند.

 

کاستروی انقلابی

اما در خاتمه؛ دنیا با یک شخصیت و رهبری وداع کرد که در میدان‌های متعدد حضوری فعال داشت. او فیدل کاسترو رهبر سابق کوبا است. با وجود داشتن اختلاف فکری و دینی با او، نقش او را در حمایت از جنبش‌های آزادی‌بخش، به ویژه قضیه فلسطین می‌ستاییم. او برای مقابله با نظام زورگو و قلدری که می‌خواست کوبا را تحت سیطره خود قرار دهد، الگویی از خود به یادگار گذاشت. در این راه ترورهای متعدد و محاصره کشورش را به جان خرید. او توانست نمونه‌ای را به دنیا عرضه کند که در آن اگر دولت‌ها و مردم تصمیم بگیرند، می‌توانند آزادی و استقلال خود را به دست آورند و اگر تصمیم بگیرند خود را به عنوان واقعیت موجود به دیگران تحمیل نمایند.