خطبه جمعه، 26 شهریور ماه 1395

پیامبر خدا اهتمام ویژه‌ای داشت به این که از تجمع مسلمانان برای تبیین خطوط حرکت مسلمانان استفاده نماید. به همین دلیل اول در منا به آنان سفارش کرد و جایگاه اهل بیت را به آنان یادآوری نمود. بنابراین وقتی کاروانیان به جایی رسیدند که بعد از آن راهشان از یکدیگر جدا می‌شد، مسلمانان را گردهم آورد و سخنان مشهور خود را برایشان ایراد نمود.

15 ذی الحجه 1437 هـ برابر با 26 شهریور 1395 هـ و 16/9/2016 م

 

خطبه اول:

 در هجدهم ذی الحجه پیامبر خدا خواست که در آخرین لحظات لبیک گفتن به ندای الهی، خطوط اساسی آینده رهبری امت اسلامی را ترسیم نماید. پیامبر خدا جایی را برای این کار انتخاب کرد که محل تجمع قبائل بود و بعد از آن راه‌های قبائل از یکدیگر جدا می‌شد.  آن سال، سال حج اکبر بود که حاجیان و عمره گزاران مسلمان از تمام نقاط آمده بودند. آن حج آخرین حجی بود که مسلمانان پیامبر خدا را زیارت کردند و به سخنان، کلمات، موعظه‌ها، راهنمایی‌ها و توصیه‌های او گوش سپردند.

از این رو پیامبر خدا اهتمام ویژه‌ای داشت به این که از تجمع مسلمانان برای تبیین خطوط حرکت مسلمانان استفاده نماید. به همین دلیل اول در منا به آنان سفارش کرد و جایگاه اهل بیت را به آنان یادآوری نمود. بنابراین وقتی کاروانیان به جایی رسیدند که بعد از آن راهشان از یکدیگر جدا می‌شد، مسلمانان را گردهم آورد و سخنان مشهور خود را برایشان ایراد نمود.

 

پیامبر خدا علی(ع) را برای رهبری اسلام انتخاب نمود

پیامبر خدا در آن مکان توقف کرد. توجه داشت که همه سخنان او را بشنوند. به مسلمانان فرمود: «آیا من نسبت به مؤمنان از خودشان اولی نیستم؟» گفتند: آری. فرمود: «من کنت مولاه فهذا عليّ مولاه؛ پس هر کس که من مولای اویم، این علی مولای اوست.» این اقدام پیامبر خدا در راستای طرحی بود که ۲۳ سال پیش از این آغاز کرده بود. این قضیه یک قضیه خانوادگی یا فردی نبود. بلکه قضیه مربوط به دین خاتم بود که پیامبر خدا آغازگر آن بود. پیامبر خدا با این کار می‌خواست رسالتش در تمام نسل‌ها و زمان‌های آینده و کل تاریخ ادامه یابد. همان طور که خود پیامبر خدا یک رهبر استثنایی نبوی بود، می‌خواست که این طرح نیز بعد از ۲۳ سال به دست کسی رهبری شود که دارای علم رسول الله، جان رسول الله، شجاعت رسول الله و عملکرد رسول الله باشد و در شخصیت عبادی رسول الله ذوب شده و از چنان نوری برخوردار باشد که بتواند آینده را در پرتو آن رهبری نماید.

از این رو وقتی از دینی که به عنوان یک طرح باید کامل شود، سخن می‌گوییم، منظور ما طرح یک قضیه جزئی نیست. نمی‌خواهیم از رهبری و مدیریت یک تشکیلات معینی سخن بگوییم. بلکه منظور ما فکری است که در برابر چالش‌ها ایستادگی کند، عقلی است که آینده را روشن نماید، راه حل ارائه کند و راهی را برای تحرکات آینده امت اسلامی ترسیم نماید.

علی(ع) شخصیتی بود که همه این ویژگی‌ها در وجود او جمع بود. او ویژگی مهمی داشت که هیچ یک از کسانی که بر او پیشی گرفتند داری این صفت نبودند. او کسی بود که به اجماع مسلمین خداوند متعال جبین او را از بت پرستی پیراسته گردانیده بود. از این رو از همان شیرخوارگی و کودکی در دامان پیامبر خدا،‌ در حال و هوای وحی تنفس کرد و اسلام را درک نمود. او وحی را درک کرده بود. آیه‌ای نازل نشد، مگر این که از اسرار آن آگاه بود. واژه‌ای به زبان نراند، مگر این که همه ابعاد آن را می‌دانست.

علی(ع) از چنان جرئتی برخوردار بود که می‌توانست به مرگ یورش آورد. از این رو وقتی پیامبر خدا از او خواست که در لیلة المبیت در رختخواب او بخوابد، فرمود: «ای رسول الله! آیا با این کار شما سالم می‌مانید؟» پیامبر خدا به او فرمود: «آری» پس فرمود: «هدایت یافته بروید.» سپس با این که در محاصره شمشیرهای آویخته قرار داشت، در رختخواب پیامبر خوابید. نگران نبود که او بر مرگ وارد شود یا این که مرگ به سراغ او بیاید.

وقتی به میدان‌های نبرد پا می‌گذاشت، قهرمان اول بود. هر جای که دیگران اظهار ضعف می‌کردند، او قدم پیش می‌گذاشت. ضربه او در جنگ خندق تا روز قیامت با عبادت جن و انس برابر است. زیرا در آن زمان اسلام در نقطه عطف خود قرار داشت. ضربه علی(ع) در روز خندق از روند آینده اسلام حمایت کرد. در جنگ خیبر نیز پیامبر خدا فرمود: «لأعطينَّ الرّاية غداً رجلاً يحبّ الله ورسوله، ويحبّه الله ورسوله؛ فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش نیز او را دوست دارند.»

 

چرا علی(ع)؟

شاید کسی بگوید که شما از قهرمانی سخن می‌گویید، در حالی که قهرمانان بسیاری در تاریخ اسلام وجود دارند. بعد از رحلت پیامبر خدا نیز خداوند فتوحات بسیاری را به دست آنان رقم زد. ولی حقیقت این است که ما از شمشیر بران و شجاعت پیشگام سخن نمی‌گوییم. ما از عقلانیتی سخن می‌گوییم که دنیا را آکنده ساخت. از اندیشه‌ای سخن می‌گوییم که بسیاری از کسانی که از آن حضرت پیشی گرفتند بدان نیاز داشتند. تا جایی که عمر بن خطاب گفته است: «اگر علی نبود، عمر هلاک می‌شد.»، «در مشکلی نیفتم که ابوالحسن در آن حضور نداشته باشد.»

مهم‌تر از آن، وقایع بعدی ثابت کرد که علی(ع) چیزی را برای خود نمی‌خواست. به دنبال منصب و رهبری نبود. بلکه تمام دغدغه و نگرانی او این بود که رخنه و شکافی در اسلام ایجاد نشود. از این رو فرمود: «فما راعني إلاّ انثيال النّاس على فلان ـ ويقصد أبابکر ـ يبايعونه، فأمسکت يدي؛‌ چیزی مرا نگران نساخت، مگر اقبال مردم به او(ابوبکر) بود که با او بیعت می‌کردند. از این رو دست کشیدم.» از این رو بیعت نکردم و موضع مخالف گرفتم. در این موضع‌گیری هیچ چیز شخصی وجود نداشت. تاریخ شاهد است که اگر علی(ع) این موضع را نمی‌گرفت، حق در طول زمان ثابت نمی‌شد. «فَأَمْسَکْتُ یَدِی حَتَّى رَأَیْتُ رَاجِعَهَ النَّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْإِسْلَامِ یَدْعُونَ إِلَى مَحْقِ دَیْنِ مُحَمَّدٍ(صلى الله علیه وآله) فَخَشِیتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ أَنْ أَرَى فِیهِ ثَلْماً أَوْ هَدْماً تَکُونُ الْمُصِیبَهُ بِهِ عَلَیَّ أَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلَایَتِکُمُ الَّتِی إِنَّمَا هِیَ مَتَاعُ أَیَّامٍ قَلَائِلَ یَزُولُ مِنْهَا مَا کَانَ کَمَا یَزُولُ السَّرَابُ أَوْ کَمَا یَتَقَشَّعُ السَّحَابُ فَنَهَضْتُ فِی تِلْکَ الْأَحْدَاثِ حَتَّى زَاحَ الْبَاطِلُ وَ زَهَقَ وَ اطْمَأَنَّ الدِّینُ وَ تَنَهْنَهَ؛ از مداخله در کار دست نگاه داشتم تا آنکه مشاهده نمودم گروهى از اسلام باز گشته و مردم را به نابود کردن دین محمّد صلّى اللّه علیه و آله دعوت مى‏کنند، ترسیدم اگر به یارى اسلام و اهلش برنخیزم رخنه‏اى در دین ببینم یا شاهد نابودى آن باشم که مصیبت آن بر من بزرگ‌تر از فوت شدن حکومت بر شماست، حکومتى که متاع دوران کوتاه زندگى است و همچون سراب از بین مى‏رود، یا همچون ابر از هم مى‏پاشد. بنابراین در میان آن فتنه‏ها قیام کردم تا باطل از بین رفت و نابود شد و دین به استوارى و استحکام رسید.»

 

طرح حمایت از اسلام

بنابراین وقتی فرمایش پیامبر خدا در منا را مورد بازخوانی قرار می‌دهیم که فرمود: «إنّي تارک فيکم الثقلين؛ کتاب الله وعترة أهل بيتي» چنین می‌فهمیم که اگر اهل بیت(ع) در جایگاه حاکمیت نیز قرار نداشته باشند، باز هم برای حمایت از اسلام حرکت می‌کنند. هدفشان این است که اسلام در طول زمان جریان داشته باشد. از این رو وقتی می‌شنویم که پیامبر خدا در روز غدیر فرمود: «من کنت مولاه فهذا عليّ مولاه» معنای رهبری استثنایی را که در وجود علی(ع) متجلی است، درک می‌کنیم.

علی(ع) شمشیر نزد تا با سایر قهرمانان مقایسه شود. علی(ع) نمونه‌ای از رهبری استثنایی بود که پیامبر خدا ساخته بود. از این رو بیرون از جایگاه خلافت نیز امام بود، همان طور که داخل خلافت نیز عهده‌دار امر امامت بود. کسی که آن دوره از تاریخ اسلام را مورد بررسی قرار دهد، به درستی درمی‌یابد که ثقل دوم که همان اهل بیت است، از اسلام حمایت کرد تا ناب و خالص به دست ما برسد.

هر کدام از ائمه اهل بیت(ع) تاریخ را پیگیری می‌کردند، حوادث را بررسی می‌نمودند، چالش‌ها را رصد می‌کردند، مواظب آینده بودند و  هر جا لازم بود حرکت می‌کردند. یکی به خاطر اسلام صلح می‌کرد و دیگری به خاطر اسلام به شهادت می‌رسید. آن دیگری برای اسلام به نشر دانش می‌پرداخت. دیگری به شبهاتی که درباره اسلام وجود داشت پاسخ می‌داد. بنابراین همین عترتی که پیامبر خدا آن در کنار قرآن آورده است، اسلام را حفظ کرد. اگر خداوند این گروه را که به خدایشان ایمان داشتند و خداوند نیز بر هدایتشان افزود،‌ نمی‌بودند اسلام آن گونه که مورد نظر رسول الله بود به ما نمی‌رسید.

 

دلالت حدیث غدیر

از این رو وقتی مناسبت غدیر یا دیگر مناسبت‌های مربوط به ائمه اهل بیت را گرامی می‌داریم تا یاد، نام، موضع‌گیری‌ها، آموزه‌ها و راهنمایی‌هایشان را احیا کنیم، این کارمان از روی تعصب، جهل یا هوا و هوس نیست. بلکه در خردی اندیشه‌گر و دلایل حساب شده ریشه دارد و بیانگر حق است. در میان احادیث پیامبر خدا، صحیح‌تر از سند حدیث غدیر وجود ندارد.

بسیاری از کسانی که غدیر را مورد مناقشه قرار داده‌اند، در سند مناقشه‌ای ندارند، بلکه تمام حرفشان در دلالت این حدیث است. اما به نظر ما دلالت این حدیث روشن است. چون پیامبر خدا مسلمانان را در این نقطه جدایی نگه نداشت تا بگوید که من علی را دوست دارم. بنابراین شما هم او را دوست بدارید. یا این که هر کس من یاور اویم، علی نیز یاور اوست. بلکه به آنان فرمود که طرح رسالت باید کامل شود و تنها کسی که در این شرایط شایستگی کامل کردن طرح رسالت را دارد، علی بن ابی‌طالب است.

فهم و برداشت ما از حدیث غدیر همین است. خداوند را سپاس می‌گوییم که اهل بیت(ع) را به ما عنایت فرمود. همان‌هایی که اسلام را برای ما حفظ کردند تا در طول زمان تا ظهور قائممان باقی بماند. او که مانند رسول خدا نشانه‌های راه را برای ما روشن می‌کند، نسخه نهایی تجربه اسلامی را به ما معرفی می‌نماید و طرح الهی را خداوند می‌خواهد مردم به چشم خود ببینند، برای ما بر پا می‌دارد. از خداوند می‌خواهیم که به ما رحم کند و آن‌چنان که خیر ماست، خطاهایمان را اصلاح فرماید. والحمد لله ربّ العالمين.

 

خطبه دوم:

بسم الله الرحمن الرحیم

آتش بس سوریه، مجالی برای راه حل نهایی

در هفته گذشته موفقیت آتش بس به عنوان اولین بندهای تفاهم بین المللی را آزمود. همه طرف‌های بحران سوریه متعهد شدند که به این آتش بس پایبند باشند. با این که آرزو داشتیم این آتش بس ثمره تلاش‌های اسلامی و عربی و بی‌نیاز به تصمیم‌های خارجی باشد، اما اینک آرزوی ما این است که نه فقط در سوریه بلکه در بحرین نیز راه حل سیاسی بر فرایند توافق و مصالحه غلبه یابد. معتقدیم تاریخ بحرین نشان می‌دهد که این کشور می‌تواند نمونه خوبی از زیست مشترک باشد. همین طور در یمن که تجربه خوبی در وحدت داخلی دارد و می‌تواند پل گذار برای هرگونه همگرایی میان مسلمانان باشد. اما در کمال تأسف صدای فتنه از هر سوی بلند شده است.

از خداوند متعال می‌خواهیم تلاش‌ها را به‌ گونه‌ای به موفقیت برساند که به جنگ پایان دهد. جنگی که همه را به مشقت انداخته و پیامدهایی به باور آورده است که در آینده باید مورد توجه جدی باشد. البته نه فقط بازسازی منازل،‌ کارخانه‌ها و مکان‌های عمومی بلکه در زمینه‌های دیگری که از اهمیت و حساسیت بیشتری برخوردارند که در اینجا به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

           بازسازی روح و روان‌های ویران شده توسط کینه‌های شدید مذهبی که باعث ایجاد عداوت و کینه گردیده و در ادبیات دینی، فرهنگی و رسانه‌ای نهادینه شده‌اند.

           بازسازی جنبش‌های اسلامی که حق یا ناحق شدیداً مخدوش شده‌اند. اما این امر از اسلام در ذهنیت مردم، توانمندی آن در رهبری جوامع و دولت‌ها و اعتماد به توانایی آن در ارتقای تجربه سیاسی اسلامی به مواقع پیشرو تصویری منفی ایجاد کرده است.

           حوادث سال‌های اخیر ثابت کرد که جنبش‌های اسلامی بیشترین حضور را در باور ملت‌های منطقه دارد و کاستی‌هایی که در گذشته روی داده است،‌ ممکن است خلأ چشم گیری ایجاد کرده و به انتخاب ملت‌ها آسیب وارد نموده باشد.

           تجدید نظر در ساختار گفتمان دینی یا روش تربیت عالمان دینی. روشن شده است که جمود بر قواعد گذشته که دستاورد گذشتگان یا مشهور هستند، نه معیارهای عقلی و علمی را قانع می‌کنند و نه منطبق با مصالح عالی و وحدت امت اسلامی هستند و نه پاسخگوی بسیاری از مشکلات جدیدی می‌باشند که در ذهن جوانان وجود دارند. جوانانی که بیش از گذشته آگاه و دانش آموخته شده‌اند و در تحلیل و نقد اندیشه‌های دینی از اطلاعات بیشتری برخوردار هستند.

           ترمیم روابط دولت‌های عربی و اسلامی، نه فقط در سطح سیاسی بلکه در ایجاد زمینه و پایه‌های واقعی همکاری‌های مشترک و حل نزاع‌های آینده.

           شاید ضروری باشد که به موازات اقدامات فوق، تجدید نظر در معیارهای دوستی و دشمنی است. زیرا یکی از تبعات خطرناک فتنه مذهبی، دگرگون شدن معیارهاست. زیرا ایران مسلمان  به خطرناک‌ترین دشمن منطقه، اسلام و مسلمین و اسرائیل غاصب و اشغالگر به دولت دوست و همسایه که علاقه خاصی به مسائل اعراب و مسلمین دارد، تبدیل شده است.

 

تلاش برای تخریب آتش بس

در این شرایط همه را به هوشیاری در قبال تلاش‌های خبیثانه ای که برای به شکست کشاندن حل بحران سوریه صورت می‌گیرد، فرامی‌خوانیم. بارزترین این اقدامات کوشش مفتضحانه رژیم صهیونیستی در تخریب آتش بس است. زیرا دشمن صهیونیستی بیشترین زیان را از شکل‌گیری صلح و ثبات داخلی در این کشور می‌بیند و با تشدید اقدامات تجاوزگرانه خود مراکز ارتش سوریه را هدف قرار می‌دهد. ما حمایت خود را از مقابله ارتش سوریه با حملات هوایی دشمن صهیونیستی و بیداری دائم آن در برابر دشمن اصلی امت اسلامی اعلام می‌داریم. تلاش مداوم دشمن در نفوذ به ساختارهای سوریه شبیه تلاش‌های آن در ایجاد کمربند امنیتی در دوره اشغال لبنان است. اما در سوریه این کار را به وسیله گروه‌های منتسب به لبنان انجام می‌دهد. هدف دشمن این است که با این کار سوریه را به اختیار خود درآورد و مقاومت و ایستادگی آن را در هم بشکند. همه این‌ها در شرایطی صورت می‌گیرد که رژیم صهیونیستی به شکل ثابت از سوی آمریکا مورد حمایت قرار می‌گیرد و آمریکا می‌کوشد که رژیم صهیونیستی به عنوان قوی‌ترین دولت منطقه باقی بماند. تصمیم دولت آمریکا در دادن کمک ۳۸ میلیارد دلاری در طول ده سال که بیشترین کمک نظامی در طول تاریخ آمریکاست، نشان دهنده همین واقعیت است. این تصمیم نشان می‌دهد که چهره‌های متفاوت حاکم بر کاخ سفید هیچ تغییری در سیاست حمایتی خود از رژیم غاصب صهیونیستی نمی‌دهند و سیاست خارجی ثابت آمریکا این است که رژیم صهیونیستی قدرت برتر منطقه باشد. این بدان معناست که سیاست تجاوزگرانه آمریکا علیه مراکز قدرت کشورها و جوامع ما همچنان ادامه دارد.

در اینجا می‌توانیم اهمیت طرح مقاومت را به خوبی درک کنیم. همه گروه‌ها و نیروهای امت اسلامی باید به دور از محاسبات تنگ مذهبی و احساسات تنش‌آفرین تعصبی به این طرح بازگردند. لازمه بازگشت به طرح مقاومت این است که تمام جنگ‌های داخلی در منطقه متوقف شوند. زیرا حمایت بی‌سابقه آمریکا از رژیم صهیونیستی تهدیدی اضافی برای منطقه است. به ویژه بعد از این که توان ارتش‌های عربی نابود شده است. توانمندی‌هایی که می‌توانستند منبع مهمی برای هر گونه اقدام آزادی بخشی در آینده باشند.

 

دولت و میهن باید به لبنان بازگردد

اما لبنان. با استمرار بحران‌های پی در پی در عرصه‌های گوناگون که بیشتر آن به عقیم بودن نظام سهمیه‌بندی و نبود ذهنیت دولت و مصالح میهن در وجود بسیاری‌ها اشاره دارد، ما احساس می‌کنیم که هر قدر ناراحتی و حساسیت در میان طرف‌های سیاسی افزایش یابد، اما در مرحله حساس هیچ کس نسبت به سرنوشت و وحدت کشور بی‌توجه نیست. از این رو از همه کسانی برای میهن اهمیت قائل هستند، می‌خواهیم که با تمام توان خود تلاش کنند که موانع موجود را بردارند و شرایطی را مهیا کنند که همه به زیر پرچم میهن و دولت بازگردند. البته به صورتی که حقوق همه حفظ شود، هیچ کسی احساس محرومیت نکند و گفتمان سیاسی آکنده از واژه‌های تجزیه، تقسیم، محدودیت و انزوا برای همیشه از ادبیات سیاسی کشور حذف شود.

در پایان در این برهه، باید از نقش نیروهای امنیتی تشکر کنیم که برای حمایت از لبنان در برابر تروریسم و کسانی که می‌خواهند امنیت و ثبات کشور را از بین ببرند، همه نوع مشقت و فداکاری را تحمل می‌کنند.