8 ذی الحجه 1438 هـ برابر با 19 شهریور 1395 هـ و 9/9/2016 م
مطالب مهم خطبه اول: بعد از من به کفر باز نگردید / تبلور این حدیث در امروز ما / چه کار باید کرد؟ / راه حل مشکلات، آگاهی است.
مطالب مهم خطبه دوم: باید حج را از رقابتها تهی کرد / مردم دریوزه گر / لبنان به دستگاههای امنیتی نیاز دارد.
خطبه اول:
در صحیح مسلم آمده است: «لا ترجعوا بعدي كفّارًا يضرب بعضكم رقاب بعض؛ بعد از من به کفر باز نگردید که گردن یکدیگر را بزنید.» مثل این حدیث در صحیح بخاری نیز آمده است.
بعد از من به کفر باز نگردید
اهمیت این حدیث در این است که در آن روز در روز عید قربان، مردم در منا جمع شده بودند. حاجیان مشغول انجام مناسک خاصی نبودند. در نتیجه مردم میتوانستند به راحتی به سخنان پیامبر گوش دهند. علاوه بر این، این حدیث در جریان حجة الوداع بیان شده است. حجی که پیامبر در آن اشاره میکند که ممکن است بعد از آن دیگر آنان را نبیند؛ یعنی این سخنان مانند وصایایی است که بعد از ایشان باید بدان عمل کنند. این سخنان با مسائل مهم امت اسلامی مرتبط است و خطری برای جنبههای اساسی جامعه اسلامی به شمار میآید.
* این حدیث کفر را با گردن زدن مسلمانان توسط یکدیگر مرتبط میداند. گردن زدن نیز کنایه از کشتن است.
* مانند این حدیث از امام ما جعفر صادق(ع) نیز روایت شده است. آن حضرت میفرماید: «اگر مؤمنی به برادر خود اف بگوید، از ولایت او خارج شده است و اگر بگوید که تو دشمن من هستی، یکی از آن دو کافر شده است و خداوند از مؤمنی که نسبت به مؤمن دیگر سوء نیت دارد، عملی را نمیپذیرد.»
تبلور این حدیث در امروز ما
نشانههای ظهور این حدیث در امروز ما کدامند؟ غالباً ما از این گونه احادیث برداشتهای فردی داریم. این که مسلمانی مسلمان دیگر را به قتل نرساند. نباید نسبت به مسلمان دیگر چنان احساسات منفی داشته باشد که کشتن برادر مسلمانش برای او راحت به نظر برسد. بعد از آن هم بخواهد با توجیهات بیپایه جنایت خود را توجیه نماید. حال آن که خداوند متعال میفرماید: «من قتل نَفْسًا بغير نفسٍ أو فسادٍ في الأرض فكأنّما قتل النَّاسَ جميعًا».
ولی اگر این خطاب متوجه امت اسلامی باشد، میتوانیم بعد اجتماعی را نیز از آن برداشت کنیم؛ یعنی در برابر کسانی قرار بگیریم که دیدگاهشان مبتنی بر کشتن مسلمان دیگر باشد، آن هم تحت عناوین خارج شدن او از دین و مشرک شدن و نظایر آن.
ممکن است با احزاب اسلامی روبرو باشیم که یکدیگر را تکفیر میکنند و کشتن مسلمانان دیگر را به این بهانه که کافر شدهاند، برای خود توجیه مینمایند. در این باره فتاوایی وجود دارد که از علمای مذاهب اسلامی گوناگون به جای مانده است.
شاید هم با دولتهایی مواجه باشیم که دولتهای دیگر را تکفیر میکنند و جنگ علیه کشورهای دیگر و دست زدن به عملیات کشتار و نابودی را برای خود توجیه میکنند.
مذاهب نیز در قلب امت اسلامی گروههای ریز و درشتی را تشکیل میدهند که ممکن است یکدیگر را تکفیر کنند و به خود اجازه دهند که خون مسلمانان دیگر را بریزند.
حال آن که پیامبر خدا(ص) به ما میفرماید: «بعد از من به کفر باز نگردید.»
برای مثال وقتی که جامعه عرب یا سازمان همکاری اسلامی تصمیم بگیرند علیه فلان کشور عربی جنگی را به راه بیندازند، میزان تأثیر این تصمیم بر این کشور و مردم آن چقدر خواهد بود؟ و این تصمیم بر حال و آینده این کشور چه پیامدهایی خواهد داشت؟
یک مسلمان ممکن است مسلمانی را بکشد و این امر ممکن است با یک اراده ساده انجام پذیرد یا تکرار شود. ولی وقتی یک حزب، جنبش یا دولتی این کار را انجام میدهد، دو معنا دارد:
اول – وارد شدن عوامل متعددی به درگیری که به کشته شدن دیگران میانجامد. همه ابزارهای رسانهای به کار گرفته میشوند تا مردم را برای کشتن آماده سازند و کشتن را در اذهانشان توجیه نمایند. به این ترتیب افکار عمومی وضعیت موجود را میپذیرد. حتی دستگاههای آموزشی و تربیتی نیز وارد میدان میشوند. دستگاههایی نیز میکوشند که برای کشتار قانون وضع کنند و سیاستها را تعیین نمایند. دستگاههای دینی نیز یکی از عناصر اساسی در توجیه کشتار هستند. گویا این موضوع یکی از مواضع اساسی دینی است. این میدان درگیری یکی از عرصههای مهیا برای رشد و نمو فتاوای تکفیری علیه دیگران است که شامل احکام قتل و کشتار نیز میشوند. با این که میان کافر بودن انسان و مهدور الدم بودن او هیچگونه تلازمی وجود ندارد.
دوم – این امر تأثیر ویرانگری روی رفتار فردی انسان دارد و باعث میشود که هر نوع تلاشی برای پایان دادن به قتل و کشتار اندک اندک به خاموشی بگراید. چون این اقدام مشکلاتی بسیاری در پی دارد و منافع قدرتهای خارجی دیگر آن را با تزلزل همراه میکنند. این مسئله را در روند مذاکرات برای پایان دادن به درگیریهای منطقه به خوبی مشاهده میکنیم. نیروهای درگیر سعی دارند که موقعیت میدانی خود را تثبیت کنند و نیروهای دیگری نیز سعی دارند که با در اختیار گرفتن برگهای برنده وضعیت خود را بهبود ببخشند. این امر باعث شده است که ما با چیزی شبیه بازی شطرنج و بازیهای جنگی روبرو باشیم و بسیاری از نیروهای درگیر، حتی در برابر ارزشها و مبانی خود قرار بگیرند.
چه کار باید کرد؟
با همه اینها چگونه میتوانیم از این وضعیت نجات پیدا کنیم؟ اقدام بایسته در این روز این است که بدون هیچ تأویلی به اسلام خود بازگردیم؛ زیرا نگرانی ما این است که ارزشهای خود را از دست بدهیم. چون هستند کسانی که در کمین ما، با هر مذهبی که داریم نشستهاند. چیزی که برایشان مهم است ثروتها و منابع طبیعی ماست. میخواهند کشورهای ما را به صورت مستقیم و غیر مستقیم تحت استعمار خود قرار دهند.
لازم است که دولتها را بر اساس ارزشهای اسلامی بنا کنیم. نه این که سیاستهایشان بر اساس سیاستهای باطل باشد و در آن غیر از نام و عنوان از اسلام خبری نباشد.
در این زمینه احزاب سیاسی از بالندگی و اهمیتی بیشتری برخوردارند؛ زیرا به صورت مستقیم روی گروههای اجتماعی تأثیر چشمگیری دارند. از این رو نباید جنبشهای اسلامی در اسارت هر نوع اندیشه تکفیری باقی بماند؛ زیرا نسبت به گذشته، تأثیرات آن بر ذهنیت جوانان از حساسیت و خطرناکی بیشتری برخوردار است. چون هر فردی یک ابزار رسانهای برای خود دارد که با آن میتواند کل دنیا را مورد خطاب قرار دهد، فتنه افروزی کند و پیامآور قتل و ویرانی باشد. این امر بازتاب منفی روی سیمای نورانی اسلام و مسلمین دارد. حال آن که سیمای نورانی اسلام میتواند بیش از گذشته انسانها را مجذوب خود کند و شبح خشونتهای تکفیری را از منطقه و جهان دور نماید.
راه حل مشکلات، آگاهی است
افزایش سطح آگاهیها و شناخت شهروندان، باید با افزایش آگاهی مسئولان پروندههای حساس مرتبط با آینده، امنیت و قدرت کشور همراه باشد. آغاز آن هم باید از مسئله قانون انتخابات باشد. این قانون میتواند کشور را وارد بحرانهای فزایندهای نماید که جانهای بسیاری را بگیرد و داراییهای بسیاری را در معرض نابودی قرار دهد. آن هم فقط به این دلیل که برخی از افراد و گروهها میخواهند از روی تغییرات بپرند. انتخابات تنها راهی است که مردم میتوانند اراده خود را به صورت درست و متمدنانه بیان کنند. با بسته اندیشی، انزوا و زندگی جزیرهای نمیتوان میهن سازی کرد. لبنان کوچکتر از آن است که بشود آن را به حوزههای انتخاباتی تقسیم کرد و پیچیدهتر از آن است که بشود با قانون اکثریت بر آن حکومت کرد.
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
امت اسلامی در دشوارترین و خطرناکترین مراحل تاریخ خود قرار دارد. چون آنچه در منطقه جریان دارد باعث تضعیف اندیشه، دین، ذهنیت و روح اتحاد آفرین امت اسلامی میشود. اولین خطری که برای امت اسلامی وجود دارد، دگرگون شدن مفاهیم و اندیشههای آن است.
ویرانگرترین پدیده این است که ما در دوره مذهبی شدن اسلام قرار داریم. هر کدام از ما در مذهب گرایی خود غرق شدهایم. در حالی که همه به خوبی میدانیم راه تحول و پیشرفت جامعه در باز اندیشی است نه بسته اندیشی؛ یعنی این که ما با تعصب خود به سوی جاهلیت میرویم. شاید از پرستش بتهای سنگی دور شدهایم، اما گرفتار نوعی بت پرستی مقدس شدهایم که این بار به نام الله صورت میگیرد.
در زمانه سختی قرار داریم. مصالح امت اسلامی با گفتمانهای مذهبی سازگاری ندارد. گفتمانهای فرقهگرا بر دامنه تنشهای مذهبی میافزاید. به ویژه گفتمان تکفیری که مفاهیم و واژهها را از کتابهای زرد میگیرد. فلان گروه را از دین خارج میکند، طوق اسلام را از گردن او برمیدارد و خون و ناموس او را حلال میشمارد.
باید حج را از رقابتها تهی کرد
در این راستا، لازم است که حج از رقابتهای مذهبی و درگیریهای سیاسی تهی شود. مسئولان باید تلاش کنند که حج به صحنه اتحاد بخش خود که یکی از نشانههای عزت مسلمانان است، بازگردد. همان طور که امام علی(ع) در بستر مرگ در وصیت خود چنین میفرماید: «الله الله في بيت رَبِّكُم، لا تخلوه ما بقيتم؛ فإنّه لو ترك لم تُناظروا؛ خدا را خدا را درباره خانه پروردگارتان در نظر بگیرید. هیچگاه آن را وجود خود خالی نگذارید. چون اگر رها شود، مهلت پیدا نمیکنید.»
همین طور ضروری است که گفتمان دینی، احساسات عمومی مردم را نیز در نظر بگیرد. مردمی که از چاله در نیامده، به چاهی گرفتار میشوند. این مردم نباید به میدان سوء استفاده گروههای افراطی و کسانی که با نیات پاک مردم بازی میکنند تبدیل شوند. اینان از این نیات پاک در راستای طرحهایی استفاده میکنند که هیچ ارتباطی با مصالح اسلام و مسلمین ندارند.
تردیدی وجود ندارد که گفتمان فکری و فرهنگی تأثیر بیشتری نسبت گفتمان سیاسی دارد. از این رو باید در خط وحدت حرکت کنیم. خطی که بیش از حال، به فکر نسلهای آینده باشد.
مردم دریوزهگر
از سوی دیگر، دنیا در هفته گذشته شاهد نشست گروه بیست در چین بود. ما به عنوان ملل اسلامی باید بدانیم مترفانی که خداوند در کتاب خود آنان را مسئول فساد ملل و جوامع میداند، دولتهایی هستند که به جای ارزش انسانی، منافع مادی بر مدیریت روابط و قدرتشان در ازای مسائل دنیا حاکم شده است.
جداً برای ما عیب است که با بیش از یک و نیم میلیارد نفر جمعیت، در حاشیه نشست گروه بیست به دنبال راه حل بحرانهای منطقه خود باشیم. این نشانه اوج ذلت و خواری کسانی است که به دنبال دست دادن و جلب توجه این و آن هستند.
قدرتهای بزرگ نیز در برابر مسائل ما و پیش از همه قضیه فلسطین که مردم آن هر روز به دست نیروهای اشغالگر آواره میشوند و همه نسبت به آنان بیتفاوت هستند، رفتاری استکباری دارند، از درگیریهای جاری در منطقه بهرهبرداری میکنند.
لبنان به دستگاههای امنیتی نیاز دارد
اما در لبنان، ضمن تقدیر از همه نیروهای امنیتی به خاطر مقابله پیروزمندانه در برابر تروریسم، همه باید درک کنند که نبود دستگاه پیشرفته امنیت داخلی باعث افزایش بحرانهای اجتماعی خواهد شد. جرم و جنایت، قتل، غارت، زورگیری، خودکشی و جنایتهای ناموسی و نظایر آن همگی به خاطر فقدان امنیت فراگیر است. چون مسئولان از این قضیه حساس غافلاند. دستگاه امنیتی کارآمد فقط با تسلیح نیروهای امنیتی به دست نمیآید. بلکه با اتخاذ تصمیمات و رویههایی به دست میآید که باعث ایجاد شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی امن شود و تنشهای به وجود آمده در عرصههای گوناگون را خنثی نماید.
هیاهوهای شدید داخلی اخیر که این روزها به اوج خود رسیده است، کشور را به سویی سوق میدهد که پیامدهای آن به سود کسی نیست. ما میخواهیم که حقوق طوایف و شهروندان این کشور حفظ شود. نباید هیچ گروهی در این کشور احساس محرومیت و مظلومیت کند. به خاطر اهمیتی که برای کشور و آینده آن قائل هستیم، از همه میخواهیم که مصالح جمعی را بر منافع فردی غلبه دهند و در این شرایط دشوار از درگیری بر سر سهمیه بندیهای گروهی دست بردارند؛ زیرا این کار موجودیت و وحدت کشور را تهدید میکند. خصوصاً اگر روی روند وقایع منطقه حساب کنیم. علاوه بر این زمینه را برای بروز جنایت، یأس، ناامیدی و عدم اعتماد به نفس فراهم میکند. همچنین باعث میشود که مردم و توان رشد و پیشرفت آنان در نظر گرفته نشود. آیا این شعر شاعر درباره ما صدق میکند:
قد أسمعتَ لو ناديتَ حيًّا ولكن لا حياة لمن تنادي