خطبه جمعه، 5 شهریورماه 1395

مطالب مهم خطبه اول: معنای ایمان / ابراز ایمان آری یا نه؟ / قرآن تقیه را به رسمیت می‌شناسد / تقیه اصلی انسانی است / آیا امروز به تقیه نیاز داریم؟ / در کجا تقیه لازم نیست؟ / تفاوت میان تقیه و له شدن.

مطالب مهم خطبه دوم: لبنان، می‌شود با حکمت درگیری‌ها را مدیریت کرد / اهمیت حرکت‌های مردمی / در فلسطین، متحد شدن نیروها یک ضرورت است / سالروز آتش زدن مسجد الاقصی / شخصیت استثنایی.

۲۳ ذی‌القعده 1437 هـ برابر با ۵ شهریور ۱۳۹۵ هـ و ۲۶/٨/٢٠١٦ م

 

مطالب مهم خطبه اول: معنای ایمان / ابراز ایمان آری یا نه؟ / قرآن تقیه را به رسمیت می‌شناسد / تقیه اصلی انسانی است / آیا امروز به تقیه نیاز داریم؟ / در کجا تقیه لازم نیست؟ / تفاوت میان تقیه و له شدن.

مطالب مهم خطبه دوم: لبنان، می‌شود با حکمت درگیری‌ها را مدیریت کرد / اهمیت حرکت‌های مردمی / در فلسطین، متحد شدن نیروها یک ضرورت است / سالروز آتش زدن مسجد الاقصی / شخصیت استثنایی.

 

خطبه اول:

خداوند سبحانه و تعالی در کتاب عزيز خود چنین می‌فرماید: «لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِک فَلَيْسَ مِنَ الله فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُکمُ الله نَفْسَهُ وَإِلَى الله الْمَصِيرُ» صدق الله العظيم.

پیامبر خدا(ص) در مقام اقتضائات ایمان در حدیثی چنین می‌فرماید: «ليس الإيمان بالتحلّي ولا بالتمنّي، ولکنَّ الإيمان ما خلص في القلوب وصدّقته الأعمال؛ ایمان به ظاهرسازی و آرزو نیست. بلکه ایمان چیزی است که در قلب جای گیرد و اعمال آن را تأیید و تصدیق نماید.»، «الإيمان والعمل أخوان شريکان، لا يقبل الله أحدهما إلا بصاحبه؛ ایمان و عمل دو برادر شریک هستند. خداوند هیچ یک از آن دو را بدون دیگری قبول نمی‌کند.»

 

معنای ایمان

این حدیث همان معنای ایمان است؛ بنابراین ایمان کامل نمی‌شود و اثری از خود در زندگی به جای نمی‌گذارد، مگر این که به قلب نفوذ کند، در عمل و رفتار انسان ظهور یابد و با زبان نیز بیان گردد؛ بنابراین بدون اقرار قلبی ایمانی وجود ندارد و اگر با عمل و رفتار همراه نباشد، بی‌محتوا می‌شود و بدون بیان و اظهار، تأثیرگذاری آن در جامعه کامل نمی‌شود.

اما آنچه درباره بیان ایمان باید گفت که این کار در شرایط و اوضاع طبیعی لازم است. وقتی که انسان آزاد است و می‌تواند اعتقادات و باورهای خود را ابراز نماید؛ اما اگر انسان تحت فشار بوده و با چالش‌هایی روبرو باشد و کار به جایی برسد که نتواند باورهای خود را به زبان آورد یا مجبور شود که خلاف باورها و ایمان خود چیزی را به زبان آورد تا بتواند در برابر ظلم و طغیان صاحبان زور و قدرت و مخالفان اندیشه، نظر و عقیده‌شان از جان خود محافظت به عمل آورد، تردیدی وجود ندارد که نوع انتخاب به بررسی جدی نیاز دارد. باید به دقت بررسی کند که آیا لازم است باورهای خود را آشکار کند و پیامدهای ناشی از ابراز نظرات خود را تحمل کند یا این که برای حفظ جان خود،‌ باید مخالف باورهای خود رفتار نماید؟

 

ابراز ایمان آری یا نه؟

اگر کسی که اندک آشنایی با تاریخ داشته باشد، در این باره با دو نمونه مواجه می‌شود. یکی بر بیان حق و عمل به آن اصرار دارد، حتی اگر به قیمت جان او تمام شود و دیگری در قلب و اعضای بدن خود، ایمانی راسخ دارد، ولی در موارد خاصی برای حفظ جان و فرار از آوارگی این ایمان را کتمان می‌نماید.

قرآن کریم به هر دوی این‌ها نگاه مثبت دارد. از یک سو داستان اصحاب اخدود را جاودانه کرده است. کسانی که ترجیح دادن به آتش سوزانده شوند تا این که دین خود را کتمان کنند و به چیزهایی متعهد شوند که ایمان ندارند. همین طور سرگذشت یاسر و سمیه را جاودانه نموده است. همانانی که در زیر تازیانه قریش شهادت را برگزیدند و از ایمان خود باز نگشتند. در تاریخ اسلامی نیز آمده است که حجر بن عدی و یاران او، مرگ و شهادت را ترجیح دادند و در برابر معاویه سر خم نکردند و از علی(ع) برائت نجستند. در این باره شواهد بسیاری وجود دارد که در این مقام نمی‌گنجد.

احادیث بسیاری نیز این موضع‌گیری را مورد تأیید قرار می‌دهند. «قل الحقّ ولو على نفسک؛ حق را بگو، حتی اگر به ضرر خودت باشد.»، «أفضل الجهاد کلمة حقّ عند سلطان جائر؛‌ برترین جهاد، سخن حقی است که در برابر سلطان ستمگر گفته شود.»، «قل الحقّ ولو کان مراً؛‌ حق را بگو، حتی اگر تلخ باشد.»

در برابر این نمونه‌ها، می‌بینیم که قرآن کریم به عمار بن یاسر اشاره نموده است. او که مجبور شد در زیر تازیانه قریش، به پیامبر خدا ناسزا بگوید و بتان را بستاید. بعد از این قضیه،‌ عمار نزد پیامبر خدا آمد و عرض کرد: ای پیامبر خدا! هلاک شده‌ام؟ پیامبر فرمود: چرا؟ عرض کرد: ای پیامبر خدا! اینان مرا رها نمی‌کردند، مگر این که به شما بد بگویم و از خدایانشان به نیکی یاد نمایم. پیامبر فرمود: قلب خود را چگونه یافتی؟ عمار گفت: مطمئن از ایمان بود. پیامبر خدا دو چشم او را نوازش کرد و فرمود: اگر آنان بازگشتند تو نیز همان کن. در اینجا این آیه شریفه نازل شد: «إِنَّمَا يَفْتَرِي الْکذِبَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِآَيَاتِ الله وَأُولَئِک هُمُ الْکاذِبُونَ * مَنْ کفَرَ بِالله مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُکرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ».

 

قرآن تقیه را به رسمیت می‌شناسد

وقتی پیامبر عملکرد عمار را به رسمیت می‌شناسد و آیه‌ای در قرآن کریم نیز در این باره نازل می‌شود، نشان می‌دهد که وقتی انسان مجبور شد، می‌تواند خلاف باورهای خود را به زبان بیاورد. آیه‌ای که در آغاز سخن بدان اشاره کردیم نیز به همین مطلب اشاره دارد. در این آیه آمده است: «لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِک فَلَيْسَ مِنَ الله فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً». این آیه بیان می‌دارد که انسان مؤمن برای حفظ جان خود در برابر ظلم و ستم کافران می‌تواند به آنان اظهار موالات و نزدیکی نماید. در این آیه واژه تقیه آمده است. تقیه‌ای که در این آیه آمده است به این معناست در جایی که انسان نسبت به جان احساس خطر کرد یا مجبور گردید، با وجود این که ایمان در جان او رسوخ کرده است، می‌تواند حقیقت ایمان خود را مخفی نماید و این با تقیه از روی نفاق بسیار متفاوت است که در آن برای تخریب جامعه اسلامی یا ضربه زدن به دین و ارزش‌های آن، با وجود رسوخ کفر در قلب انسان، او اظهار ایمان می‌کند.

قرآن کریم در آیات دیگری نیز به جواز تقیه اشاره می‌دارد. قرآن درباره مؤمن آل فرعون می‌گوید که او برای حمایت از جان خود و کمک به حضرت موسی(ع) ایمان خود را مخفی کرد. از این رو درباره او می‌فرماید: «وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آَلِ فِرْعَوْنَ يَکتُمُ إيمانهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلاً أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ الله أَتَقْتُلُونَ رَجُلاً أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ الله وَقَدْ جَاءَکمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّکمْ وَإِنْ يَک کاذِباً فَعَلَيْهِ کذِبُهُ وَإِنْ يَک صَادِقاً يُصِبْکمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُکمْ إِنَّ الله لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کذَّابٌ».

احادیث نیز این اصل را مورد تأیید قرار می‌دهند. از پیامبر خدا روایت شده است: «رفع عن أمّتي تسعة... وما أکرهوا عليه، وما لا يعلمون، وما لا يطيقون، وما اضطرّوا إليه؛ از امت من نه چیز برداشته شده است... آنچه بدان مجبور شده‌اند و آنچه را نمی‌دانند و آنچه را توانایی ندارند و آنچه را از روی اضطرار انجام داده‌اند.»، «التقيّة ترس الله بينه وبين خلقه؛ تقیه دژ خداوند که بین او و خلقش قرار دارد.»، «التقيّة حرز المؤمن؛ تقیه حرز مؤمن است.»

اگر این احادیث و روایاتی را که به ظاهر متناقض هم به نظر می‌رسند مورد بررسی قرار دهیم، می‌توانیم به این حقیقت اشاره داریم که در اسلام اصل بر بیان ایمان و عمل به آن است. به همین دلیل اسلام کسانی را که فداکاری کرده و برای بیان کلمه حق گران‌بهاترین داشته خود را تقدیم می‌کنند، مورد ستایش قرار می‌دهد؛ اما در عین حال باب تقیه را نیز می‌گشاید و به عنوان جواز و نه اصل، عمل به تقیه را مجاز می‌شمرد. از این رو در صورتی که شرایط اقتضا کرد، مؤمنان می‌توانند تقیه کنند؛ اما به شرطی که باورهای خود را از دست ندهند و ایمان خود را حفظ کنند. این آیه مبارکه نیز به همین امر داشته، می‌فرماید: «إِلَّا مَنْ أُکرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإيمان».

 

تقیه اصلی انسانی است

عزیزان! تقیه اصلی قرانی و اسلامی و بلکه انسانی است. آن گونه که برخی به دروغ تفسیر کرده‌اند، تقیه به مذهب خاصی نیز اختصاص ندارد؛ بنابراین تقیه در روایات همه مسلمانان با همه گوناگونی‌شان دیده می‌شود و همه مسلمانان و حتی غیرمسلمانان وقتی تحت فشار قرار گرفتند و بیان اندیشه، آرا و اعتقادات دینی و سیاسی‌شان برای زندگی‌شان خطر داشت، نیز بدان عمل می‌کنند.

البته واضح است که این واژه در میان شیعیان کاربرد بیشتری دارد. از این رو وابستگی بیشتری به شیعیان دارد. نه از این روی که این اصل به شیعیان اختصاص دارد، آن گونه که برخی‌ها بیان داشته‌اند، بلکه به خاطر فشارهای فزاینده‌ای است که دوره امویان و عباسیان دامن‌گیرشان بوده است. تا جایی که امام صادق(ع) می‌فرماید: «إنّ التقيّة ديني ودين آبائي وأجدادي، ولا دين لمن لا تقيّة له؛ تقیه دین من و پدران و اجداد من است و کسی که تقیه ندارد، دین ندارد.»

نکته مهمی که می‌خواهم بدان اشاره کنم این است که احادیث نه فقط از حیث سند و متن، بلکه از نظر سیاق تاریخی و جامعه‌ای که در آن گفته شده است باید مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد. از این رو به خاطر ظلم، فشار و کشتارهایی که شیعیان را تهدید می‌کردند و این موارد محدود نیز هستند، تقیه برای پیروان اهل بیت مجاز شمرده شده است.

 

آیا امروز به تقیه نیاز داریم؟

اما امروزه با افزایش آزادی‌ها و فضاهای مجازی و غیرمجازی که برای بسیاری فراهم شده است، نیز به این جواز کم و کمتر شده است. ولی متأسفانه شیعیان در برخی از کشورها همچنان تحت فشار قرار دارند. هنوز هم در این کشورها شیعیان با مشکلاتی دست به گریبان هستند و مجبورند که اندیشه‌ها، عقاید و باورهای خود را که به نماز و سایر باورهایشان مربوط می‌شود، به صورت کامل آشکار نسازند. متأسفانه این واقعه در جامعه اسلامی رخ می‌دهد. در حالی که در کشورها و جوامع غیر اسلامی در این باره آزادی کاملی وجود دارد.

ولی باید اشاره داشت اجازه که در رابطه با تقیه داده شده است، باز و غیرمحدود نیست و اگر نیت درستی در ورای آن نباشد، جایز نیست؛ مانند این که انسان برای رسیدن به مقام، منصب یا راضی کردن دیگری مدارا کند و نفاق بورزد. اگر به اصل نیز تبدیل شود، تقیه جایز نیست؛ یعنی این که انسان در تعامل با مردم، شخصیت دوگانه پیدا کند و ظاهری داشته باشد و باطنی؛ زیرا معیار همان نیت و صفای درونی انسان است.

 

در کجا تقیه لازم نیست؟

اگر تقیه باعث شود که موجودیت دین در معرض خطر قرار بگیرد یا باعث سیطره ظالمان و طاغوت‌ها شود، باز هم غیرجایز می‌شود. اگر مصالح والای اسلامی اقتضا کرد، تقیه نباید به مانعی در این راه تبدیل شود. چون در عرصه‌های عمومی انسان باید در کنار حق بایستد. چون در این صورت موضع‌گیری او جنبه اجتماعی گسترده‌ای به خود می‌گیرد. در این صورت نیز تقیه حرام است، حتی اگر باعث ضررهای جسمی و بدنی شود.

از این رو در جایی که تقیه برای جامعه دینی تأثیر منفی داشت، پیامبران، اولیا و صالحان از تقیه استفاده نمی‌کردند. به این جهت در معرض فشار و قتل قرار می‌گرفتند؛ زیرا هر گونه سکوت و عقب نشینی در این باره برای دین خطر و انحراف در پی داشت. از این رو صبر پیشه می‌کردند و بر ایمان خویش اصرار می‌ورزیدند. درست به همین جهت بود که تقیه برای امام حسین(ع) نیز مانعی نشد و به رغم همه تهدیداتی که برای زندگی او و همراهان او داشت و زنانش به اسارت رفتند، انقلاب و خیزش خود را آغاز کرد. چون به خوبی برای او روشن بود که در آن شرایط چنین مسائلی برای او رخ خواهد داد.

از این رو در صحرای کربلا ایستاد و فرمود: «ألا وإنّ الدّعـي بـن الدّعيّ قـدْ رکـز بــين اثــنتــين؛ بـين السـّلة والذّلة، وهـيهات مـنّا الذّلــة!»، «والله لا أعطيکم بيدي إعطاء الذّليل، ولا أقرّ لکم إقرار العبيد».

 

تفاوت میان تقیه و له شدن

عزیزان! تفاوت میان تقیه و له شدن در برابر دیگران بسیار روشن است. چون حکم تقیه نباید توجیه‌گر ضعف در برابر دیگران شود. نباید تمایل به جلب دوستی دیگران باعث کمرنگ شدن ایمان گردد. از این رو تقیه باید در محدوده معین و ضوابط دقیق خود باقی بماند.

چون هر اندازه که چالش‌ها بزرگ باشند، مؤمن باید قوی و راسخ باقی بماند. اصل همین است. شعار این اصل نیز این است: «الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ الله وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا الله» وآخر دعوانا أن الحمد لله ربّ العالمين.

 

خطبه دوم:

بسم الله الرَّحمن الرَّحيم

ای بندگان خدا! شما و خودم را به درک معانی و مفاهیم دحو الارض توصیه می‌نمایم که بیست و پنجم ماه ذی‌القعده سالروز آن است. در این روز زمین از جایی که بعداً کعبه روی آن بنا گردید، شروع به گسترش نمود.

به همین مناسبت می‌خواهیم که به اهمیت کعبه اشاره کنیم؛ زیرا این خانه برای عبادت بنا گردید و نماد عملی وحدت مسلمانان است؛ زیرا همه مسلمانان هر جا که باشند به سوی کعبه نماز می‌خوانند و هر مذهبی که داشته باشند هنگام عمره و حج به دور کعبه گردش می‌کنند.

در دوره‌ای که مسلمانان گرفتار فتنه‌های گوناگون هستند ما به یادآوری این ارزش نیاز داریم. شاید مسلمانان به این نکته پی ببرند که وقتی خداوند آنان را به سوی قبله واحد و حضور در خانه‌ای واحد فرامی‌خواند، در حقیقت متحدشان نموده است. پس چرا با این وجود مسلمانان این قدر پراکنده شده‌اند؟ با درک این واقعیت می‌توانیم دوباره وحدت خود را زنده کنیم و در برابر چالش‌ها بایستیم.

 

لبنان، می‌شود با حکمت درگیری‌ها را مدیریت کرد

از لبنان آغاز می‌کنیم که درگیری میان نیروهای سیاسی در آن شدت گرفته است. کار به جایی رسیده است، در حالی که دولت پیرامون روش مدیریت کشور و درمان مشکلات در درون خود درگیری دارد و هر طایفه‌ای می‌کوشد که حقوق خود را تثبیت نماید و تمام آن چه را که محرومیت و ستم یاد می‌شود، نفی می‌نماید، باقیمانده نهادهای دولتی نیز در معرض تهدید قرار گرفته‌اند.

در این شرایط ما با تمام اقداماتی که باعث افزایش مسئولیت‌پذیری سیاسی شود، دولت را از رکود خارج کند و احساس محرومیت را در میان طوایف از بین ببرد، موافق هستیم؛ زیرا هر گونه محرومیتی به معنای طرح جنگ است. در همه این درگیری‌ها لازم است که شرایط دشوار کشور و چالش‌هایی که لبنان با آن روبروست در نظر گرفته شود. چون شرایط اقتضا می‌کند که اختلافات را کنار بگذاریم و بر اساس اصل مورد تأیید امیرالمؤمنین که می‌فرماید: «لأسلمنّ ما سلمت أمور المسلمين» با کمی عقب نشینی بر زخم‌ها مرهم بگذاریم و به نفع میهن و پیشرفت آن با یکدیگر مصالحه نماییم.

از این رو با توجه به رقابتی که در همه جا جریان دارد، از ریاست جمهوری و قانون انتخابات گرفته تا بحران زباله‌ها که به نظر می‌رسد بار دیگر به خیابان‌ها سرازیر شود، موضوع تعیینات نظامی و امنیتی که شاهد نزاع درباره‌شان هستیم و بسیاری مسائل دیگر، ما با آن دسته از موضع‌گیری‌هایی موافق هستیم که فریاد می‌زنند: به لبنانی‌ها رحم کنید و این درگیری‌ها را به گونه‌ای مدیریت کنید که ارکان دولت متزلزل نشود، مشکلات آن شدت نگیرد و درد و رنج مردم آن افزایش نیابد. چون همان طور که همه می‌بینیم شرایط به گونه‌ای است که لازم است این دوره، مرحله آرامش و تثبیت کشور باشد. بعد از آن زمینه برای هرگونه بحث و جدال سیاسی و تقویت نفوذ فراهم است.

ما با آن دسته از موضع‌گیری‌هایی موافق هستیم که خواهان برون رفت از رخوت سیاسی، زدود‌ن فساد رو به گسترش و رفع محرومیت هستند. محرومیتی که حقوق طوایف این کشور را از بین برده است؛ اما همه این کارها باید در چارچوب مصالح کشور باشد نه این که به ضرر کشور تمام شود.

 

اهمیت حرکت‌های مردمی

در اینجا باید به اولین سالگرد حرکت‌های مردمی اشاره‌ای داشته باشیم. البته درباره روش اعتراضات و برخی موضع‌گیری‌ها که این حرکت را به خیانت متهم کردند، برخی ملاحظات وجود دارد؛ اما ما این حرکت را در کل مفید می‌دانیم و معتقدیم که اگر این حرکت به خوبی مدیریت شود باعث از بین رفتن رخوت سیاسی و درمان فسادی می‌شود که نهادهای دولتی را فلج کرده است.

از این رو بار دیگر از خواستار تداوم این حرکت هستیم. البته به شرطی که کارآمدی بیشتر و ضرر کمتری داشته باشد. باید تأکید شود که نظارت جمعی لازم است. خصوصاً در این مرحله که دستگاه‌های نظارتی و بررسی حضور فعالی ندارد؛ اما در عین حال این حرکت نباید باعث افزایش مشکلات کشور گردد و کشور را در معرض تندباد تحرکات کسانی قرار دهد که بی‌توجه به اهداف اولیه این حرکت، می‌خواهند از این حرکت‌ها بهره‌برداری کنند و اهداف خود را تأمین کنند.

 

در فلسطین، متحد شدن نیروها یک ضرورت است

به فلسطین بازمی‌گردیم که دشمن صهیونیستی با حملات هوایی به غزه، آن را هدف گرفته است. لیبرمن وزیر جنگ این رژیم نیز تهدید کرده است که جز بعد از خلع سلاح گروه‌های مقاومت، نباید نوار غزه بازسازی شود. حال آن که بسیاری از اهالی نوار غزه به خاطر ویران شدن خانه‌هایشان در جنگ‌های اخیر دچار رنج‌ها و مشکلات بسیاری هستند. دشمن با طرح این مسئله می‌خواهد معادله تازه‌ای را مطرح کند که همان معادله سلاح در برابر سازندگی است. دشمن می‌خواهد تعهداتی قبلی خود مبنی بر اجازه ورود دادن به مواد ضروری برای سازندگی غزه را به دیوار بزند.

با توجه به جریانات فعلی و جهت شکستن معادله جدید که دشمن برای عملی شدن آن تلاش می‌کند، از همه گروه‌های مقاومت فلسطینی می‌خواهیم که برای مقابله با تلاش‌های دشمن صهیونیستی متحد شوند و تنش‌های داخلی را کنار بگذارند. نگذارند که در حال و هوای انتخابات جدید کاسبان اختلاف، زمینه مناسبی برای تأمین خواسته‌های خود پیدا کنند.

 

سالروز آتش زدن مسجد الاقصی

باید به بیست ماه اوت سالروز آتش زدن مسجد الاقصی در سال ۱۹۶۹ بپردازیم. دشمن صهیونیستی به منظور ویرانی مسجد و ساختن هیکل خیالی خود، با تصمیم قبلی به این کار مبادرت ورزید.

به این مناسبت ما نیاز داریم که این حادثه را زنده نگه داریم. البته نه فقط به خاطر مسائل تاریخی آن، بلکه باید اشاره کنیم که طرح صهیونیستی برای یهودی‌سازی مسجد الاقصی و ویران کردن آن به صورت‌های گوناگون، از طریق حفاری در زیر مسجد که هر آن بیم فروپاشی آن می‌رود، محدود کردن آن توسط شهرک‌سازی و سختگیری بر مردم قدس و حامیان و نمازگزاران در این مسجد، همچنان ادامه دارد.

هدف ما از یادآوری این مسئله این است که همه مسلمانان به خطرناکی این مرحله پی ببرند و بکوشند که از قبله اول و حرم سوم خود حمایت کنند.

 

شخصیت استثنایی

در خاتمه باید به سی و هشتمین سالگرد مفقود شدن امام موسی صدر و دو همراه او اشاره کنیم. شخصیت بزرگی که تأثیر مهمی بر جامعه لبنانی، عربی و اسلامی به جای گذاشت و توانست تصویر روشنی از اسلام اصیل که به مسائل و قضایای زمانه و زندگی توجه دارد، به مردم ارائه نماید. حرکت امام موسی صدر به طایفه و مذهب او محدود نشد، بلکه کوشید وحدت اسلامی و ملی، همگرایی میان ادیان و روابط میان دولت‌های عربی را استحکام ببخشد و تنش‌ها را رفع نماید. او در آخرین سفر خود به لیبی که در جریان آن ربوده شد، به دنبال همین مسائل بود.

او می‌خواست که لبنان به خاطر تنوع خود الگویی از همگرایی مسلمان و مسیحی، مسلمان و مسلمان و حتی همگرایی تمدن‌ها باشد. او تنوع موجود در لبنان را غنا و ثروتی می‌دانست که نباید نسبت به آن بی‌توجه بود.

او از طریق تقویت روح همکاری میان طوایف و مذاهب و رفع محرومیت برای ایجاد دولت قدرتمندی در لبنان تلاش کرد. پاپ هم محرومیت را عاملی برای نفوذ فتنه‌ها و بروز جنگ‌های داخلی می‌دانست. از این رو در کنار محرومان همه طوایف ایستاد و در برابر رهبران و حاکمانی که بانی و باعث چنین محرومیت‌هایی بودند ایستادگی نمود. او از محرومان می‌خواست که متحد شوند و برای مقابله با این وضعیت و رفع محرومیت از خود تلاش مشترک به خرج دهند.

سید موسی صدر دغدغه فلسطین داشت. معتقد بود که قدس فقط به دست مؤمنان آزاد می‌شود. او سهم بسزایی در تأسیس مقاومت داشت. مقاومتی که تضمین کننده قدرت لبنان و ایستادگی آن در برابر چالش‌هایی صهیونیستی است.

ما شدیداً نیاز داریم به این که این شخصیت پیشرو و همه شخصیت‌های نظیر آن را مطرح کنیم. همان کسانی که برای بیداری میهن و امت اسلامی از هیچ تلاشی فروگذاری نکردند. باید برای مقابله با چالش‌هایی که امت و جامعه ما با آن‌ها روبروست، از سرچشمه‌های معرفت اینان توشه برگیریم و به راهنمایی‌هایشان عمل نماییم.

به درگاه خداوند سبحانه و تعالی دعا می‌کنیم که روزهای آینده حاوی خبرهایی که درباره سرنوشت امام موسی صدر و دو همراه او باشد. إنّه مجيب الدّعاء.