19 رمضان 1437 هـ برابر با 4 تیر 1395 هـ و ٢٤/٦/٢٠١٦ م
مطالب مهم خطبه اول: فاجعهای که امت اسلامی را تکان داد / کینه در لباس دین / آغاز شکلگیری منطق تکفیری / وقتی تکفیر شکل جنایت به خود میگیرد / مشابهت زمانها.
مطالب مهم خطبه دوم: لبنان، دولت ناتوان / نگرانی امنیتی / عراق، وحدت در بستری از خون / سلب تابعیت راه حل نیست / علم راه ترقی جامعه است.
خطبه اول:
خداوند متعال در کتاب عزیز خود میفرماید: «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ الله وَالله رَؤوفٌ بِالْعِبَادِ». صدق الله العظيم.
فاجعهای که امت اسلامی را تکان داد
در چنین روزی در صبح نوزدهمین روز این ماه مبارک، فاجعهای را یادآوری میکنیم که دل همه مسلمانان را به درد آورد، عواطفشان را جریحهدار کرد و چشمانشان را به گریه انداخت. آن هم بعد از این که بدبختترین مردم، ابن ملجم شمشیر کینه را بر سر کسی فرود آورد که خویشتن خویش را به خدا فروخته بود. کسی که برای مسلمانان به منزله پدر، مربی و امام بود. او که در محراب نماز خود در حال سجده قرار داشت، به شهادت رسید.
آنچه روی داد، مصیبت بزرگی در حق امت اسلامی بود، اما برای علی(ع) یک موضعگیری به شمار میرفت که آن حضرت در اوج درد معنوی، جسمی و زخمهایی که بر جسم شریف ایشان وارد آمد، آن را بیان داشت: «فزت و رب الکعبة» این عبارت چکیده سیر مکتبی آن حضرت در آستانه عروج الی الله است که در چنین روزی به اوج خود میرسد.
امام علی(ع) پیش از این که دنیا را ترک گوید، اصرار داشت که مسئولیت خود را به صورت کامل انجام دهد. آن حضرت اهتمام داشت به این که ضمن وصیتهای خود، توصیه خاصی در رابطه به ترور خود داشته باشد. این وصیت آن هم برای کاری که صورت گرفته است، بسیار نادر است. چون این رویداد بزرگ، آن هم به صورتی که اتفاق افتاد، به خاطر اندوه، واکنش گرایی و یأسی که در آن لحظات بر مسلمانان حکمفرما شده بود، میتوانست پیامدهای خشنی در پی داشته باشد و به دور از منطق اسلام که عقیده دارد عدالت غیرقابل تجزیه است، آنان را به سمت انتقامگیریهای ناآگاهانه و جاهلانه سوق دهد. امام حتی در آخرین رمقهای زندگی خود، دغدغه عدالت و جلوگیری از ستم داشت. هر چند که خود او، در معرض ظلم و ستم واقع شده بود.
از این رو از بنی عبدالمطلب خواست که فقط قاتل او را قصاص کنند، به انتقامگیریهای کور جاهلی دست نزنند، پایبند اخلاق و ارزشها باشند و به قاتلش نیکی کنند. از غذایش به او بخورانند و از آشامیدنیاش به او بنوشانند. رختخواب او را برایش بگسترانند و شرایط اسارت را برای او خوشایند سازند. امام(ع) میخواست این نکته را روشن کند که انتقام و تعصب در اسلام وجود ندارد.
پس درود و سلام بر امیرالمؤمنین(ع). درود بر این اخلاق رفیع و انسانیت والا که نظیر آن در میان جهانیان بسیار اندک است.
کینه در لباس دین
پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است: چه عاملی باعث شد که ابن ملجم به کشتن کسی مبادرت ورزد که میدانست اولین کسی است که اسلام آورده است و در میان مسلمانان دارای بیشترین جهاد، دانش، عبادت، عبادت و جایگاه نزد خداوند و پیامبر است؟ این عامل همان کینه است. البته نه هر کینهای. ابن ملجم تعبیری از کورترین کینه بود که لباس عقیده و تقدس به بر کرده بود. کینه وقتی در این سطح و شکل باشد، بسیار خطرناک میشود. او این کینه را با شمشیر مسموم خود و دست زدن به این جنایت در محراب نماز و در حالی که امام علی(ع) در حالت سجده یعنی اوج خضوع و خشوع در برابر پروردگار قرار داشت، نشان داد. انسان نمیتواند انجام این جنایت را برای خود توجیه کند، مگر این که قلبی سخت و عقلی سنگ شده داشته باشد. ابن ملجم چیزی جز نتیجه شخصیتی که اکنون در امت اسلامی شاهدش هستیم و عامل بسیاری از جنایات و مصائب به شمار میرود، نیست.
او نتیجه فهم سطحی، حرفی و قشری از دین است که باعث شده است او از شخصیتی مهربان و مداراگر با جهانیان، به فردی جنایتکار در برابر دیگران تبدیل شود.
آغاز شکلگیری منطق تکفیری
ابن ملجم از خوارج بود. میدانید خوارج اولین کسانی هستند که در برابر علی(ع) قیام کردند. این منطق اولین بار در جنگ صفین که میان سپاه امام علی(ع) و معاویه روی داد، بروز پیدا کرد. آنان در سپاه علی(ع) در برابر سپاه معاویه قرار داشتند تا این که علی(ع) را به کفر متهم کردند. گفتند که آن حضرت حکمیت افراد را پذیرفته و خداوند را حکم قرار نداده است. به این دلیل علی(ع) کافر شده است. کدام منطق سطحیتر و محدودنگرتر از این منطق وجود دارد؟ امام علی(ع) برای از بین بردن این منطق با آنان وارد گفتگو شد.
داستان را خودتان میدانید. معاویه وقتی احساس کرد که شکست نزدیک است، با عمروعاص وارد مشورت شد. او از سپاهیان معاویه بود و به زیرکی و مکر شهره آفاق بود. عمروعاص به معاویه گفته که باید قرآن را بر سر نیزه بلند کند و به حکم قرار دادن قرآن دعوت نماید. هدف او از این کار این بود که با بهرهبرداری از انسانهای سادهلوح و سطحی، در سپاه امام علی(ع) چنددستگی ایجاد کند.
خوارج نیز به سرعت از امام خواستند که از نبرد دست بکشد. امام کوشید به آنان بفهماند که هدف معاویه از این کار نجات دادن خویش است. چون آنان اگر خواهان حکم قرار دادن قرآن بود، باید در ابتدای جنگ این کار را میکردند. امام مجبور شد که نبرد را متوقف کند و به حکمیت تن دهد. در حکمیت باید علی(ع) و معاویه هر کدام نمایندهای را برای مذاکره تعیین میکردند. معاویه عمروعاص را معرفی کرد و علی(ع) ابوموسی اشعری را. اینان علیه علی(ع) شوریدند که او حکمیت افراد را پذیرفته است، حال آن که حکمی جز حکم خدا نیست.
امام علی(ع) سعی کرد به آنان بفهماند که خود آنان او را مجبور کردهاند که حکمیت بپذیرد. در حالی که او میخواست به نبرد ادامه دهد و به کید معاویه تن ندهد. سپس برایشان توضیح داد که او این افراد را به ضرر یا در برابر حکم خدا، حکم قرار نداده است، بلکه آنان را حکم قرار داده است تا در راستای دستورات الهی حکمیت کنند. این افراد فقط جنبه ابزاری داشتهاند.
وقتی تکفیر شکل جنایت به خود میگیرد
امام علی(ع) از این بابت بسیار رنج کشید. میگفت: قلبم به درد آمده است. چون او با همه دستاوردهای عقلی و فکری خود، مجبور شد یک موضوع بدیهی را که هر صاحبخردی آن را میفهمد توضیح دهد. موضوع این است: این که حکم از آن خداست، امری مسلم است. ولی ابزار تحقق و اجرای آن بشری است.
مشکل علی(ع) با اینان به خاطر نظر و دیدگاهشان نبود. به این خاطر نبود که او و یارانش را تکفیر کردند. بلکه به خاطر نظریاتی که بود که دلیل الهی نداشتند. کار به جایی رسید که حتی کسانی را که گناه کبیره انجام میدادند نیز تکفیر میکردند. کافی بود که کسی غیبت کند یا دروغ بگوید تا به کفر او حکم کنند و سپس او را مرتد بدانند و بکشند. امام علی(ع) بارها با ارائه دلیل و برهان با آنان به گفتگو پرداخت. خلاصه موضع امام علی(ع) این بود: در اعتقادات خود آزادید، حتی اگر با دلیل و برهان قانع نشوید نیز به خودتان مربوط است. خداوند در میان بندگان خود در روز قیامت حکم میکند. امام در برابرشان بسیار منصف بود، صبر پیشه کرد و بسیاری از بیادبیهایشان را نادیده گرفت. کار به جایی رسید که حتی در نماز آن حضرت نیز اختلال ایجاد میکردند. با منطق خودشان مقابله نمیکرد. با وجودی که او را تکفیر میکردند، اما او آنان را تکفیر نمیکرد. وقتی از آن حضرت سؤال شد: آیا آنان کافر شدهاند؟ نفی میکرد و میفرمود: «من الكفر فرّوا» وقتی میگفتند: آیا منافق شدهاند؟ میفرمود: «إنَّ المنافقين لا يذكرون الله إلا قليلاً» حال آن که آنان در شب و روزشان بسیار ذکر خدا را میگفتند. وقتی به آن حضرت عرض شد: پس آنان چه کسانی هستند؟ فرمود: «هم قوم أصابتهم فتنة فعموا وصموا وبغوا علينا؛ آنان گروهی هستند که دچار فتنه شدند. پس کور و گنگ شدند و بر ما شوریدند.»
به آنان فرمود: «لكم علينا ثلاث: لا نمنعكم مساجد الله أن تذكروا فيها اسم الله، ولا نمنعكم الفئ ما دامت أيديكم مع أيدينا، ولا نبدأكم بقتال؛ شما سه حق بر ما دارید. مانع حضور شما در مساجد الهی نمیشویم تا در آن ذکر خدا را بگویید. تا زمانی که در بیعت ما باشید، شما را از بیت المال محروم نمیکنیم. آغازگر جنگ با شما نیستیم.»
وقتی علی(ع) با آنان مشکل پیدا کرد که نظرشان به اقدامات جنایتکارانه و ایجاد رعب و وحشت تبدیل شد. وقتی دست به خونریزی زدند، علی(ع) با یقین کامل تصمیم گرفت که با آنان وارد جنگ شود. یقینی که حتی زاهد و عابد بودن آنان نیز در اراده او خللی وارد نکرد. حال آن که آنان به صاحبان پیشانیهای پینهبسته معروف بودند؛ یعنی کسانی که به حسب ظاهر و منطق عامیانه، جان و مال خود را با بهشت معامله کرده بودند. وقتی خوارج دست عصیان زدند، امام علی(ع) عبدالله بن عباس را برای مناظره نزدشان فرستاد. وقتی بازگشت دربارهشان چنین گفت: «دخلت على قوم لم أر قطّ أشدَّ اجتهاداً منهم، مسهمة وجوههم من السّهر و وجوههم معلَّمة من آثار السجود؛ بر گروهی وارد شدم که کوشاتر از آنان ندیدهام. در سیمایشان اثر شبزندهداری هویداست و آثار سجده در چهرههایشان نمایان است.»
ولی به رغم همه این نشانهها، علی(ع) از جنگ با آنان منصرف نشد. چون معلوم شد که آنان علیه بندگان خدا دست به جنایت میزنند و اجرای حدود الهی را تعطیل کردهاند. آنان به تهمت کفر، مردان و زنان و حتی جنینها را میکشند و با این آیه قرآن «إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلا يَلِدُوا إِلاَّ فَاجِرًا كَفَّارًا» اقدامات خود را توجیه مینمایند.
جنایت از هر کسی باشد، مردود و محکوم است. حتی اگر عبای زهد و عبادت به تن کرده باشد. جنگ با آنان برای این است که اندیشهها و مفاهیم نادرستشان اصلاح شود. چون در روش اسلام، نبرد با نفی اندیشه نیست بلکه برای متوقف کردن تجاوز، سرکشی، حفظ نظم و جلوگیری از جنایت به نام دین است.
مشابهت زمانها
عزیزان! در سالروز شهادت علی(ع) به یاد همه دردها و رنجهای آن حضرت از ناحیه قاسطین، ناکثین و مارقین میافتیم. تا جایی که بعد از پیامبر خدا به خاطر حق تنها ماند. فرمود: «حق برایم دوستی باقی نگذاشت.» میان زمان امام علی(ع) و زمان خود، مشابهت عجیبی میبینیم. آن حضرت در آن واحد با جبهههای متعددی روبرو بود. معاویه با همه ثروت، قدرت رسانهای و خرید وجدانهای مردم از یک سو. تکفیریها هم از ناحیه دیگر. دشمن بیرونی را نیز نباید فراموش کرد. در آن زمان روم مرزهای امت اسلامی را تهدید میکرد. وضعیت امروز ما نیز همین گونه است، اگر چه نامها فرق کردهاند.
امروز ایمان، یقین، انسانیت، گفتگو محوری، صلابت، جهاد و پایمردی امام علی(ع) در راه راست تا مرز شهادت را یادآور میشویم تا عنوان جامعه امروز ما باشد.
«رَحِمَكَ اللهُ يا أَبَا الْحَسَنِ، كُنْتَ أَوَّلَ الْقَوْمِ إِسْلاماً، وَأَخْلَصَهُمْ إِيْماناً، وَأَشدَّهُم يَقِيناً، وَأَخْوَفَهُمْ للهِ عَزَّ وَجَلَّ، وَأَعْظَمَهُمْ عَناءً، وَأَحْوَطَهُمْ عَلَى رَسُولِ اللهِ(ص)، وَآمَنَهُمْ عَلَى أَصْحابِهِ، وَأَفْضَلَهُمْ مَناقِبَ، وَأَكْرَمَهُمْ سَوابِقَ. فَجَزاكَ اللهُ عَنِ الإِسْلامِ وَعَنْ رسوله(ص) خيراً. فَوَاللهِ لَنْ يُصابَ الْمُسْلِمُونَ بِمِثْلِكَ أَبَداً... فَأَلْحَقَكَ اللهُ بِنَبِيّهِ... وإِنَّا للهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ...»
همیشه از خداوند میخواهیم از کسانی باشیم که از سیره و روش امام علی(ع) راهنمایی میگیرند و به دیدار ایشان مشرف میشوند و در روز قیامت به شفاعت آن حضرت نائل میشوند. والحمد لله ربّ العالمين.
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای بندگان خدا! شما و خودم را به وصیت امام علی(ع) به فرزندانش حسن و حسین(ع) توصیه میکنم. این وصیت خطاب به همه مؤمنان است: «أوصيكم بتقوى الله، ونظم أمركم، وصلاح ذات بينكم، فإنّي سمعت جدّكما رسول الله(ص) يقول: صلاح ذات البين أفضل من عامّة الصّلاة والصّيام... وإنَّ البغضة حالقة الدّين، ولا قوّة إلا بالله، انظروا ذوي أرحامكم فصلوهم، يهوِّن الله عليكم الحساب...
الله الله في الأيتام، لا تغبّوا أفواههم، ولا يضيعوا بحضرتكم، فإنّي سمعت رسول الله(ص) يقول: من عال يتيماً حتى يستغني، أوجب الله له الجنّة، كما أوجب لآكل مال اليتيم النّار. والله الله في القرآن، فلا يسبقكم إلى العمل به غيركم، والله الله في جيرانكم، فإنَّهم وصيّة نبيّكم، ما زال يوصينا بهم حتّى ظننَّا أنّه سيورّثهم.
والله الله في بيت ربّكم، فلا يخلو منكم ما بقيتم، فإنّه إن تُرِك لم تناظروا، وأدنى ما يرجع به مَنْ أمَّه، أن يغفر له ما سلف من ذنبه... والله الله في الصَّلاة، فإنّها خير العمل، وإنّها عمود دينكم. والله الله في الزّكاة، فإنّها تطفئ غضب ربِّكم، والله الله في صيام شهر رمضان، فإنَّ صيامه جنّة من النّار... والله الله في الجهاد في سبيل الله بأموالكم وأنفسكم. والله الله في الفقراء والمساكين، فأشركوهم في معايشكم...».
سپس فرمود: «قولوا للنّاس حسناً، كما أمركم الله عزّ وجلّ، ولا تتركوا الأمر بالمعروف والنّهي عن المنكر، فيولي الله الأمر شراركم، ثم تدعون فلا يستجاب لكم، وعليكم بالتّواصل والتّباذل والتبارّ، وإيّاكم والتّقاطع والتّدابر والتفرّق، وتعاونوا على البرّ والتّقوى، ولا تعاونوا على الإثم والعدوان.»
عزیزان! نشان دادن احساسات و محبت ورزیدن به امام علی(ع) کافی نیست. حال آن که او از ما میخواهد مانند ایشان باشیم. باید او را در منطق، موضعگیری و حضور خود در عرصههای حق، عدالت و آزادی نشان دهیم. با این کار اخلاص خود را به علی(ع) نشان میدهیم، راه او را ادامه میدهیم و با چالشها مقابله میکنیم.
لبنان، دولت ناتوان
از لبنان آغاز میکنیم که از فرسایش و پوسیدگی همهجانبه رنج میبرد. شورای وزیران تنها نهاد باقی مانده از نهادهای دولتی نیز به این معضل دچار شده است. رئیس دولت به روشنی تمام اعلام کرده است که دولت او شکست خورده و ناتوان است. هیئت گفتگوی ملی که نماینده قدرتهای اساسی کشور هستند و لبنانیها از آن انتظار دارند که سوپاپ اطمینان کشور و جایی برای حل مشکلات مردم باشد، خود به محل بیان نظرات گوناگون تبدیل شده است، بدون این که گامی به سمت دیگران بردارد؛ بنابراین بحث و جدل ادامهدار درباره همه چیز پابرجاست؛ اما راه حلی برای مسائل مهم و سرنوشتساز کشور ارائه نمیشود. به ویژه موضوع نفت که با موجی از اسرار، پنهانکاریها و سؤالهای گوناگون همراه است. چرا با این که دیگران به گونهای قوی و فعال با موضوع نفت برخورد میکنند، در این شرایط دشوار به این موضوع رسیدگی نمیشود.
روشن شده است تا زمانی که برخی افراد منتظر مشخص شدن روند حوادث منطقه و نتایج آن هستند تا زمانی که هر گروه فقط به فکر طایفه، مذهب و جایگاه سیاسی خود است و به میهن توجه ندارد تا زمانی که به علاوه ناظران بین المللی و منطقهای، طرفهای محلی به یکدیگر اعتماد ندارند، راه حلی به دست نخواهد آمد. اگر ویرانی متقابل و ساقط کردن موقعیتها، وضعیت غالب باشد، چگونه خواهد شد؟ تنها کاری که میماند این است که لبنانیها برای تأمین نیازمندیها و خدمات اساسی به ویژه آب، برق و مفقودان با دست خود، خارها را درآورند و بیش از این از دولت خود انتظاری نداشته باشد.
نگرانی امنیتی
در این مرحله نگرانی امنیتی همچنان در برابر چشم لبنانیها قرار دارد. سخن از انفجاراتی است که ثبات امنیتی را متزلزل کرده و کشور را تکان میدهد. ما از همه نیروهای امنیتی و مردمی بیدار و هوشیار، خصوصاً در حومه جنوبی بیروت تقدیر و تشکر میکنیم.
در عین حال رنجهای مردم در برخی از روستاها و شهرها از بابت پیامدهای انتخابات شهرداریها ادامه دارد. در برخی از مناطق حوادث تأسفباری رخ داده است؛ مانند قتل و آتش زدن خانهها. از این رو بر همگان لازم است که با مسئولیتپذیری نتایج انتخابات را هر چه هست، بپذیرند. همه باید برای رشد و پیشرفت شهرها و روستاهای خود با یکدیگر همکاری کنند. در عین حال مسئولان سیاسی، دینی و خردمندان نیز باید فضای سیاسی و اجتماعی مناسب برای حل و فضل قضایا را فراهم کنند. چه این مشکلات در داخل یک خانواده رخ داده باشد و چه میان خانوادهها و روستاهای دیگر تا این که همبستگی به میان همه باز گردد و نگرانیها و تنشهایی که به خاطر انتخابات به وجود آمده است، برطرف شود.
مسئولیت همه این است که برای صیانت از کشور تلاش کنند تا کشور بتواند در برابر تندبادهایی که ممکن است از داخل یا خارج وزیدن بگیرد، بایستد. چون این وزیدن این تندبادها شدت گرفته است. تندبادهایی که به نظر نمیرسد به این زودیها از وزیدن باز ایستد. چون منطقه عربی و اسلامی، اعم از سوریه، عراق، بحرین و یمن به این زودیها شاهد گشایش نخواهد بود بلکه آبستن مشکلات و پیچیدگی بیشتری خواهد بود.
عراق، وحدت در بستری از خون
به عراق میرسیم. به همه عراقیها به خاطر بسط سیطره دولت بر مناطق جدیدی از این کشور از قبیل فلوجه تبریک عرض میکنیم. مردم این مناطق از سلطه تروریسم رها شدند. اگر تروریسم ریشهکن نشود، مشکلات مردم عراق همچنان ادامه خواهد داشت.
در اینجا باید از همبستگی ملی میان طیفهای مختلف مردم و ارتش عراق تشکر کرد. این همبستگی در بستری از خون فراهم آمده است. امیدواریم که این همبستگی باعث ساخته شدن عراقی جدید، متحد و همکار گردد. عراقی که در آن از نگرانیها و منافع گروهی، طایفهای و قومی خبری نباشد.
در اینجا بار دیگر نسبت به بوقهای فتنهانگیز هشدار میدهیم. اینان سعی دارند که از آب گل آلود ماهی بگیرند. کسانی که نمیخواهند وحدت فراگیر، عنوان عراق باشد و به جای فضای تنش طایفهای و مذهبی که برخی از آن تغذیه میکنند، الگوی دیگران شود.
سلب تابعیت راه حل نیست
به بحرین میرسیم و سلب تابعیت از جناب شیخ عیسی قاسم را یادآوری میکنیم. هیچ اذیت و خطری به پای سلب یکی از ابعاد انسانی از انسان و تلاش برای ایجاد تردید در میهن دوستی او نمیرسد. حال آن که میهن دوستی یکی از بخشهای هویت او را تشکیل داده و او در تمام گذشته و حال خود، با آن زیسته است.
به خاطر علاقه به این کشور ما خواستار تجدید نظر در این تصمیم هستیم. برای این که به رغم تنوع مذاهب و طوایف، این کشور در چارچوبی باقی بماند که همزیستی و همگرایی میان فرزندان آن باقی بماند.
برای همه روشن شده است که ثبات ملتها و کشورها با خشونت، یا احساس محرومیت یک طایفه، دین، مذهب و قومیت امکانپذیر نیست. بلکه گفتگوست که میتواند به ساختن میهنی بینجامد که همگان در آن احساس رضایت و اطمینان کنند.
از همه کسانی که در مصدر مسئولیت قرار دارند میخواهیم از آثار و نتایج خطرناک احساس ظلم همهجانبه آگاه باشند. چون فرد مسئول و آگاه کسی است که از یک سوراخ دو بار گزیده نشود بلکه باید تجربه دیگران استفاده کند و نگذارد که خود و مردمش دوباره از آن گزیده شوند.
علم راه ترقی جامعه است
در خاتمه باید به دانش آموزانی که در مسیر دانش، مرحله متوسطه را با موفقیت به پایان رساندند، تبریک عرض کنیم. علم تنها راه ساختن جامعهای پیشرفته است. اگر فعلاً ضعیف باشیم و نتوانیم آرمانها و آرزوهای خود را تحقق ببخشیم، باید برای ساختن نسلی آگاه تلاش کنیم و دانش را در میانشان نهادینه نماییم. این کار مسئولیت خانواده، جامعه و دولت است.