خطبه جمعه، 24 اردیبهشت ماه 1395

مطالب مهم خطبه اول: روح مکتبی امام حسین(ع) / ایثار و فداکاری حضرت عباس(ع) / امام زین العابدین(ع): عباس روح فداکاری داشت / پیام اهل بیت(ع).

مطالب مهم خطبه دوم: روز نکبت / لبنان و موعد انتخابات / شهادت مصطفی بدرالدین.

6 شعبان 1437 هـ برابر با 24 اردیبهشت 1395 هـ و ١٣/٥/٢٠١٦ م

 

مطالب مهم خطبه اول: روح مکتبی امام حسین(ع) / ایثار و فداکاری حضرت عباس(ع) / امام زین العابدین(ع): عباس روح فداکاری داشت / پیام اهل بیت(ع).

مطالب مهم خطبه دوم: روز نکبت / لبنان و موعد انتخابات / شهادت مصطفی بدرالدین.

 

خطبه اول:

خداوند سبحانه و تعالی می‌فرماید: «إِنَّمَا یرِیدُ الله لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا»

در ابتدای ماه مبارک شعبان با سالروز ولادت کسانی روبرو هستیم که خداوند آنان را از میان مردم برگزید تا نمونه و الگویی برای ما باشند و ما به آنان اقتدا کنیم. ما باید آنان راهنمای زندگی خود قرار دهیم تا راه درست را گم نکنیم و بهترین راه را در پیش بگیریم. پیامبر خدا(ص) نیز فرموده است: «إنّی تارک فیکم الثِّقلین، ما إن تمسَّکتم بهما لن تضلّوا بعدی أبداً؛ کتاب الله، وعترتی أهل بیتی، فإنَّهما لن یفترقا حتى یرِدا علی الحوض.»

چند روز پیش، سوم ماه شعبان سالروز ولادت امام حسین(ع) بود. چهارم شعبان میلاد حضرت عباس(ع) و پنجم شعبان میلاد امام زین العابدین(ع) بود. مشترکات بسیاری میان این بزرگواران وجود دارد. ولی نقطه اشتراک مهم آنان، بالندگی، روح فداکاری و آمادگی برای بذل جان در راه خداست. برای این که انسانی آزاده و عزتمند داشته باشیم. برای این که زندگی ما از عدالت، درستی و حیات بیشتری برخوردار باشد.

 

روح مکتبی امام حسین(ع)

وقتی امام حسین(ع) انقلاب خود را آغاز کرد و اهداف آن برشمرد، به روشنی از همین روح سخن گفت: «أَیُّهَا النّاسُ؛ إِنَّ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) قالَ: «مَنْ رَأى سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلاًّ لِحُرُمِ اللهِ، ناکثاً لِعَهْدِ اللهِ، مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللهِ، یَعْمَلُ فِی عِبادِاللهِ بِالاِثْمِ وَ الْعُدْوانِ فَلَمْ یُغَیِّرْ عَلَیْهِ بِفِعْل، وَ لاَ قَوْل، کانَ حَقّاً عَلَى اللهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ». ألا وَ إِنَّ هؤُلاءِ قَدْ لَزِمُوا طاعَةَ الشَّیْطانِ، وَ تَرَکوا طاعَةَ الرَّحْمنِ، وَ اَظْهَرُوا الْفَسادَ، وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ وَاسْتَأْثَرُوا بِالْفَیءِ، وَ أَحَلُّوا حَرامَ اللّهِ، وَ حَرَّمُوا حَلالَ اللّهِ، وَ أَنَا أَحَقُّ مَنْ غَیَّرَ؛ اى مردم! پیامبر خدا(ص) فرمودند: «هر کس سلطان ستمگرى را ببیند که حرام خدا را حلال شمرده، پیمان الهى را شکسته و با سنّت رسول خدا مخالفت ورزیده، در میان بندگان خدا به ستم رفتار می‌کند؛ و او با زبان و کردارش با وى به مخالفت بر نخیزد، سزاوار است خداوند او را در جایگاه آن سلطان ستمگر(دوزخ) بیاندازد.» هان اى مردم! این گروه به طاعت شیطان پایبند شده و از پیروى خداوند سرپیچى کرده‌اند، فساد را آشکار ساخته و حدود الهى را تعطیل کرده‌اند. آنان بیت المال را به انحصار خویش درآورده، حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام شمرده‌اند و من براى تغییر این اوضاع، از همه سزاوارترم.»

فرمود: «إنّی لم أخرج أشِراً ولا بطراً، ولا مفسداً ولا ظالماً، وإنَّما خرجتُ لطلب الإصلاح فی أمَّة جدّی، أرید أن آمر بالمعروف وأنهى عن المنکر، فمن قبلنی بقبول الحقّ، فالله أولى بالحقّ، ومن ردّ علی أصبر حتّى یحکم الله وهو خیر الحاکمین؛ من نه از روی خودخواهی و یا برای خوش‌گذرانی و نه برای فساد و ستمگری قیام کردم، بلکه هدف من از این حرکت، اصلاح امت جدم است. می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم. پس هر کس این حقیقت را از من بپذیرد، راه حق را پذیرفته است و هر کس رد کند، من صبرمی‌کنم تا خداوند حکم کند که او بهترین حاکمان است.»

امام حسین(ع) از همان آغاز، از دشواری‌ها و چالش‌هایی که پیش رویش قرار داشت، آگاهی داشت. می‌دانست که این روند شاید به بذل جان خود و همه همراهانش و به اسارت رفتن زنان بینجامد. ولی تملق نگفت، عقب نشینی نکرد و سکوت ننمود. چون به حق عمل نمی‌شد، از باطل جلوگیری نمی‌گردید و فاسد فاجری بر گرده مردم سوار شده بود.

از این رو از راه خود بازنگشت و در ادامه دادن آن تردید نکرد، در حالی که می‌توانست سکوت کند. اگر امام حسین(ع) بیعت می‌کرد، دروازه تمام گنجینه‌های دنیا به روی او باز می‌شد. ولی این منطق انسان‌های مکتبی نیست. آنان آن قدر که به فکر منافع مردم خود هستند، به فکر منافع خودشان نیستند.

آن حضرت به کسانی که او را محاصره کردند و برای مقابله با او، سپاهی گران فراهم کرده بودند و می‌خواستند او و یارانش را به شهادت برسانند، فرمود: «لا والله لا أعطیکم بیدی إعطاء الذَّلیل، ولا أقرّ لکم إقرار العبید؛ به خدا سوگند! دست ذلت به شما نمی‌دهم و چون بردگان، امر شما را نمی‌پذیریم.» وقتی که از او خواستند یا مرگ را بپذیرد یا به وضعیت موجود تن دهد، فرمود: «ألا وإنَّ الدَّعی ابن الدّعی قد رکز بین اثنتین؛ بین السلّة والذلّة، وهیهات منَّا الذلَّة! یأبى الله لنا ذلک ورسوله والمؤمنون؛ آگاه‌ باشید که‌ این‌ زنازاده‌ و پسر زنازاده مرا بین‌ دو چیز ثابت‌ و میخکوب‌ نموده‌ است‌: یا با شمشیر جنگ‌ کردن‌ و شربت‌ شهادت‌ نوشیدن‌ و یا تن‌ به‌ ذلّت‌ و خواری‌ دادن‌؛ چقدر ذلّت‌ از ما دور است‌! خداوند بر ما زبونی‌ و ذِلّت‌ را نمی‌پسندد و رسول‌ خدا و مؤمنین‌ نیز نمی‌پسندند.» برای او زندگی چیزی غیر از بپا داشتن حق و دفع باطل نبود. از این رو فرمود: «إنّی لا أرى الموت إلا سعادة، والحیاة مع الظّالمین إلا برماً؛ من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز خواری و ذلت نمی بینم.»

 

ایثار و فداکاری حضرت عباس(ع)

همین روحیه را در حضرت عباس(ع) نیز می‌توان دید. او در کربلا در کنار برادرش امام حسین(ع) ایستاد و به رغم زمینه‌هایی که فراهم شد تا جان خود را نجات دهد، برادر خود را ترک نکرد. در تاریخ آمده است که شمر بن ذی الجوشن در روز عاشورا فریاد زد: خواهر زاده ما کجاست؟ عباس کجاست؟ چون از طرف مادر، میان او و عباس قرابتی وجود داشت. اما عباس جواب او را نداد. ولی امام حسین(ع) به او فرمود: پاسخ او را بده؛ زیرا از دایی زادگان توست. شمر به عباس گفت: از جانب عبید الله بن زیاد برای تو امان نامه آورده‌ام. تو می‌توانی جان خود را نجات دهی. برای تو این امکان وجود دارد به سلامت میدان نبرد را ترک کنی. عباس فرمود: نه! آیا به من امان می‌دهی، اما برای فرزند دختر رسول الله امانی وجود ندارد؟

عباس در کربلا بهترین درجات ایثار، قهرمانی و فداکاری را به نمایش گذاشت و به رغم همه دشواری‌هایی که دید، عقب نشینی نکرد. فرمود: «به خداوند سوگند اگر دست راستم قطع شود، من همواره از دین خود دفاع می‌کنم. از امامی دفاع می‌کنم که حقیقتاً راست‌گوست و از نسل پیامبر پاک و امین است.»

 

امام زین العابدین(ع): عباس روح فداکاری داشت

امام زین العابدین(ع) درباره این روح فداکار و از جان گذشته چنین می‌فرماید: «خداوند عمویم عباس را رحمت کند. بسیار مصیبت دید و جانش را فدای برادرش کرد.» امام صادق(ع) نیز درباره ایشان می‌فرماید: «عمویمان عباس بصیرتی نافذ و ایمانی محکم داشت و در راه خدا ملامت هیچ ملامتگری در او تأثیر نگذاشت.»

قهرمانی و فداکاری حضرت عباس در زندگی امام زین العابدین(ع) نیز حضوری تام دارد. امام زین العابدین(ع) در عبادت‌های خود نیز از عباس یاد می‌کرد. همان امامی که در بردباری و بخشش زین العابدین و سید الساجدین بود. همان امامی که بخشش روش او بود، اخلاقی والا داشت و به فقرا یاری می‌کرد. روش آن حضرت همین بود. همان امامی که سرزمین حجاز او را می‌شناسد. خانه، حل و حرم الهی نیز با او آشنایی کاملی دارند. در تاریکی شب به راه می‌افتاد و به دنبال فقرا راه می‌افتاد. نگران بود او سیر بخوابد، اما فقیری سر گرسنه به بالین خواب بگذارد.

همان امامی که به رغم بیماری آماده جنگ و جهاد شد. همان امامی که در شهر کوفه، با عزت و بالندگی تمام در برابر عبید الله بن زیاد ایستاد. وقتی ابن زیاد او را به کشتن تهدید کرد، با این که اسیر غل و زنجیر بود، با صدای بلند در برابر همه مردم به او نهیب زد: «ای فرزند آزاد شدگان! آیا مرا به کشتن تهدید می‌کنی؟ آیا نمی‌دانی که کشته شدن عادت ماست و خداوند شهادت را به عنوان کرامت به ما عنایت کرده است؟»

در شام نیز در برابر یزید فرمود: «وای بر تو ای یزید! اگر می‌دانستی که چه کرده‌ای و در حق پدر، برادر و عموهایم چه کرده‌ای سر به کوه و بیابان می‌گذاشتی. پس مهیای سرافکندگی و پشیمانی باش.»

امام زین العابدین(ع) با همین بالندگی و عزت راه انقلاب کربلا را ادامه داد تا با تحریک عواطف و وجدان‌های خفته مردم، با سخنان خود بذر مفاهیم والای عاشورا را بکارد. او با روش دعا کوشید که مردم را به این راه و منش پیوند زند. دعای آن حضرت در صبح و شام، بهترین دلیل آن است. این دعا یک برنامه کامل روزانه است. همان برنامه‌ای که اسلام به خاطر آن آمده است و این همه فداکاری به خاطر آن صورت گرفته است: «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ وَفِّقْنَا فِی یوْمِنَا هَذَا وَ لَیلَتِنَا هَذِهِ وَ فِی جَمِیعِ أَیامِنَا لاِسْتِعْمَالِ الْخَیرِ وَ هِجْرَانِ الشَّرِّ وَ شُکرِ النِّعَمِ‏ وَ اتِّبَاعِ السُّنَنِ وَ مُجَانَبَةِ الْبِدَعِ وَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْی عَنِ الْمُنْکرِ وَ حِیاطَةِ الْإِسْلاَمِ‏ وَ انْتِقَاصِ الْبَاطِلِ وَ إِذْلاَلِهِ وَ نُصْرَةِ الْحَقِّ وَ إِعْزَازِهِ وَ إِرْشَادِ الضَّالِّ وَ مُعَاوَنَةِ الضَّعِیفِ وَ إِدْرَاک اللَّهِیفِ‏؛ بار خدایا! بر محمد و خاندانش درود بفرست و ما را در این روز و این شب و هر روز به انجام دادن کارهاى نیک و دورى از کارهاى ناپسند توفیق ده و به شکر نعمت‌ها و پیروى از سنت‌ها و دورى از بدعت‌ها و امر به معروف و نهى از منکر و پاسداشت اسلام‏ و نکوهش باطل و خوار داشت آن و نصرت حق و عزیز داشتن آن و راهنمایی گم‌گشتگان و یارى ناتوانان و فریادرسى ستمدیدگان، توفیق ده.»، «اللهم انّی اَعتذِر الیک مِن مظلوم ظُلِم بحضرتی فلم اَنصره؛ بار خدایا! من از درگاه تو پوزش می‌خواهم اگر در حضور من بر ستمدیده‌ای ستم رفته است و من به یاری او نشتافته‌ام.»

 

پیام اهل بیت(ع)

عزیزان! پیام ما در زندگی باید همان پیام اهل بیت(ع) باشد که پیام محبت، بازاندیشی، پاسخ دادن بدی با خوبی، ایجاد رابطه و پر کردن شکاف‌هاست. دین و ارزش‌های ما همین است. ولی برای کسانی است که زبان محبت را می‌فهمند؛ سلاح برنمی‌دارند، اعلام جنگ نمی‌کنند، خون مردم را مباح نمی‌دانند، ظلم نمی‌کنند و در زمین به‌ناحق طغیان نمی‌نمایند. در این صورت منطق همان چیزی است که خداوند فرموده است: «وَجَزَاءُ سَیئَةٍ سَیئَةٌ مِثْلُهَا»، «وَلَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولَئِک مَا عَلَیهِمْ مِنْ سَبِیلٍ»، «أُذِنَ لِلَّذِینَ یقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ»، «الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ یقُولُوا رَبُّنَا اللهُ».

اهل بیت(ع) در زندگی خود، توازن میان محبت و عزت را به خوبی به نمایش گذاشتند. محبتی که به خاطر آن برای گنه‌کاران نیز اشک می‌ریختند و عزتی که به خاطر آن در برابر طاغوت‌ها، مستکبران و سرکشان ایستادگی می‌کردند. این تصویری است که امام زین العابدین(ع) ترسیم کرده و فرموده است: «وحقّ من ساءک أن تعفو عنه، وإن علمت أنّ العفو یضرّ انتصرت؛ و حق کسی که به تو بدی کرده است این است که او را ببخشی. هر چند بدانی این بخشش تو به پیروزی‌ات بر او آسیب می‌زند.»، «وَسَدِّدْنِی لأنْ أعَـارِضَ مَنْ غَشَّنِی بِالنُّصْـحِ، وَأَجْـزِی مَنْ هَجَرَنِی بِالْبِرِّ، وَأُثِیبَ مَنْ حَرَمَنِی بِالْبَذْلِ، وَأُکافِی مَنْ قَطَعَنِی بِالصِّلَةِ؛ مرإ توفیق ده تا با آن کس که با من غش و دغلى کند، به نصیحت و اخلاص مقابله کنم و آن را که از من دورى گزیند، به نیکویى پاداش دهم و به آنکه مرا محروم سازد به بخشش عوض دهم و آن را که از من ببرد با پیوستن مکافات کنم.»، «وَاجْعَلْ لِی یداً عَلَى مَنْ ظَلَمَنِی، وَلِسَـاناً عَلَى مَنْ خَـاصَمَنِی، وَظَفَراً بِمَنْ عَانَدَنِی، وَهَبْ لِی مَکراً عَلَى مَنْ کایدَنِی، وَقُدْرَةً عَلَى مَنِ اضْطَهَدَنِی؛ مرا بر کسى که درباره‏ام ستم کند، دستى و بر آنکه با من مخاصمه کند، زبانى و بر آنکه عناد ورزد، نصرتی قرار ده و در برابر آنکه با من مکر کند، مکرى و بر آنکه مرا مقهور خواهد، قدرتى ببخش.»

توازن میان دلی باز و آکنده از انسانیت و اراده‌ای قوی برای تحقق عدالت، همان چیزی است که مورد نظر خداوند است و زیربنای زندگی به شمار می‌آید.

 

خطبه دوم:

بسم الله الرحمن الرحیم

ای بندگان خدا! شما و خودم را به تقوای الهی توصیه می‌کنم. چون تقوا، ابزار ما در دنیا و آخرت است. در این باره فرمایش الهی «إِنَّ اللهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا» کفایت می‌کند. وقتی خداوند با کسانی است که تقوا پیشه هستند، آنان نگرانی نخواهند داشت و ناراحت و اندوهگین نخواهند شد.

امام حسین(ع) راه رسیدن به تقوا را به ما نشان می‌دهد. مردی نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: من مرد گنه‌کاری هستم و نمی‌توانیم در برابر گناه صبر و استقامت کنم. مرا موعظه کنید.

امام به او فرمود: «افْعَلْ خَمْسَه أَشْیآءَ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ. فَأَوَّلُ ذَلِک: لَا تَأْکلْ من رِزْقِ اللَهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ؛ پنج کار را انجام بده و هر گناهی می‌خواهی بکن! اول اینکه: از روزیِ خدا نخور و هر چه می‌خواهی گناه کن.» مرد اظهار داشت: چگونه چنین چیزی ممکن است. در حالی که همه روزی‌ها از آن خداوند است؟ من نمی‌توانم چنین کاری را انجام دهم.

«وَ الثَّانِى: اُخْرُجْ مِنْ وِلَایة اللهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ؛ دوم: از حکومت و مملکت خدا خارج شو و هر چه می‌خواهی گناه کن.» مرد گفت: این که از اولی دشوارتر است. کجا بروم در حالی که همه هستی ملک و در قبضه خداوند است؟ مرا از این مورد معاف دارید.

«وَ الثَّالِثُ: اُطْلُبْ مَوْضِعًا لَا یرَاک اللَهُ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ؛ سوم: جایی را پیدا کن که خدا تو را نبیند و هر چه می‌خواهی گناه کن.» مرد گفت: چگونه چنین چیزی ممکن است، در حالی که نه در زمین و نه در آسمان، چیزی از نظر خداوند پنهان نمی‌ماند؟

«وَ الرَّابِعُ: إذَا جاءَ مَلَک الْمَوْتِ لِیقْبِضَ رُوحَک فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِک وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ؛ چهارم: هنگامی که فرشته مرگ آمد تا جانت را بگیرد، او را از خود دور کن و هر چه می‌خواهی گناه کن.» مرد گفت: چگونه چنین چیزی امکان دارد، در حالی که فرشته مرگ برای قبض روح، از پیامبران الهی نیز اجازه نمی‌گیرند؟

«وَ الْخَامِسُ: إذَا أَدْخَلَک مَالِک فِى النَّارِ فَلا تَدْخُلْ فِى النَّارِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ؛ و پنجم اینکه: وقتی مأمور دوزخ خواست تو را در آتش بیفکند، در آتش نرو و هر چه می‌خواهی گناه کن.» مرد گفت: چگونه چنین چیزی ممکن است، در حالی که در آن روز، فرمان حکم الهی است؟ مرد بعد از این گفتگو، به امام حسین(ع) تعهد داد که گناه نکند.

عزیزان! چقدر در برابر خداوند گستاخ شده‌ایم؟ برای حدود الهی ارزشی قائل نیستیم. او را روزی دهنده، حکیم و ناظر حساب نمی‌کنیم. از محاکمه و قرار گرفتن در برابر او نیز ترسی به دل نداریم. ولی اگر خداوند را در نظر داشته باشیم، برای او حساب ویژه‌ای بازخواهیم کرد. به این ترتیب شیطان به میان زندگی ما راه نخواهد یافت. نفس اماره ما را متزلزل نخواهد کرد. هیچ کس نخواهد توانست ما را به جاهایی ببرد که مد نظر خداوند نیست. به این ترتیب از توان بیشتری برای مقابله با چالش‌ها برخوردار خواهیم شد.

 

روز نکبت

از فلسطین آغاز می‌کنیم. فلسطینیان و جهان اسلام و دنیای عرب برای 15 می، شصت و هشتمین سالگرد روز نکبت آماده می‌شوند. این روز یادآور فجایع و مصائبی است که در سال 1948 به دست دشمن روی داد. دشمن روستاها را ویران کرد، جنایت‌ها و قتل عام‌های بسیاری را مرتکب گردید و مردم فلسطین را به صورت کامل از سرزمینشان بیرون راند و آواره نمود.

بعد از این سال نیز این مصایب پایان نیافت؛ زیرا دشمن همان دشمن است و همچنان به شهرک‌سازی و تصرف باقیمانده فلسطین ادامه می‌دهد تا طرح یهودی کردن فلسطین را به صورت کامل تحقق ببخشد.

متأسفانه همه این اقدامات در برابر چشم و گوش جهانیان انجام می‌دهد. به نظر می‌رسد که جهان نیز نمی‌خواهد برخورد جدی با قضیه فلسطین انجام دهد. چون اصرار دارد که مسئله در جنبه انسانی خود باقی بماند و رنگ سیاسی و امنیتی به خود نگیرد.

نباید مانند گذشته از کنار این مناسبت به راحتی و بی‌توجه عبور کنیم. این روز باید باعث احیای قضیه فلسطین در روح و روان مردم شود. چون می‌شنویم که برخی ما می‌گویند: ما را با فلسطین چه کار؟ ما با فلسطین چه رابطه‌ای داریم؟ مردم فلسطین باید به مسئولیت خود در قبال سرزمینشان عمل کنند. این مسئله تا جایی ادامه یافته است که برخی‌ها می‌گویند: مشکل ما دشمن صهیونیستی نیست بلکه مشکل ما برخی دشمنان داخلی هستند.

ملت‌های اسلامی و عربی باید بدانند که رژیم صهیونیستی علت العلل تمام حوادث و بحران‌های کنونی ماست. به این منظور می‌کوشد که ما ضعیف و متفرق کند و توانمندی‌هایمان را به هدر دهد. به این ترتیب دشمن قوی‌تر خواهد شد.

از این رو مسئولیت مقابله با دشمن، فقط به عهده مردم فلسطین نیست بلکه همه ملت‌های اسلامی و عربی در این باره مسئول هستند. اگر این ملت‌ها به این مسئولیت عمل کردند، در حقیقت از خودشان حمایت کرده‌اند و لیاقت حمل پرچم بازپس‌گیری قدس و فلسطین را پیدا نموده‌اند. ولی روز نکبت روزی است که باید فریاد زد: فلسطین از دریا تا رودخانه همیشه از آن مردمش بوده و خواهد بود. اگر امروز نتوانیم فلسطین را بازپس بگیریم، در آینده قطعاً خواهیم توانست. چون تاریخ نشان داده است که اشغالگر بقا ندارد و مظلوم و ستمدیده پیروز خواهد شد.

 

لبنان و موعد انتخابات

اما لبنان با موفقیت مرحله اول انتخابات را پشت سر گذاشت. لبنانی‌ها در این انتخابات تأکید کردند و تأکید خواهند کرد که به هر صورتی، چه با رأی دادن و چه رأی ندادن، خودشان انتخاب خواهند کرد و دغدغه‌هایی که از روی حسن نیت یا سوء نیت در رابطه با کش پیدا کردن انتخابات مطرح می‌شود، صحت ندارد. چون به رغم همه تحولات و شرایطی که در منطقه روی داده است، این انتخابات برگزار شد. از این رو امیدواریم این واقعه، باعث مختومه شدن روزهای تمدید مسئولیت‌ها با همه جمود و رکودی که در زندگی سیاسی کشور ایجاد کرده است، گردد.

روند انتخابات نشان داد که سلیقه لبنانی‌ها هر چند به صورت ناقص، تغییر کرده است. چون لبنانی‌ها بیش از پیش علاقه‌مند شده‌اند که هوای آزادی را تنفس کنند و زمام امور خود را به دست خویش بگیرند و این تصمیم توسط منطق سربازگیری، هراس افکنی، دغدغه آفرینی و صف‌بندی‌های آهنین مصادره نشود. صف‌بندی‌هایی که هیچ کس به خاطر ترس یا طمع، نمی‌تواند در برابر آن ایستادگی کند. به ویژه در حالاتی که عناوین داغ طایفه‌ای، مذهبی، منطقه‌ای و خانوادگی مطرح می‌شوند.

توافق‌ها با هر خاستگاهی باشند خوب هستند. ما برای حفظ وحدت داخلی کشور موافق این توافقات هستیم. ولی نباید به گونه‌ای شود که شایستگی‌ها در نظر گرفته نشوند یا تنوع موجود در جامعه از بین برود.

وضعیت کشورهای پیرامون، نشان می‌دهد که به حاشیه راندن دیگران، کاشتن بذرهای فتنه، ایجاد شکاف برای نفوذ دشمن به کشور و از دست دادن توانمندی‌هایی که می‌توانند برای کشور مفید باشند، عامل این وضعیت است. اگر توجه به دیگران همگان وجود داشته باشد، ما نیاز نداریم که از ترمیم روابط اجتماعی در درون روستاها و شهرهایی سخن بگوییم که انتخابات پراکنده‌شان کرده است.

در اینجا بار دیگر بر عنصر شایستگی تأکید می‌کنیم. در انتخابات، شایستگی میزان انتخاب است. از این رو همیشه گفته‌ایم: در برابر همه نام‌ها و اسامی تأمل کنید. گذشته، حال و برنامه‌هایشان را مورد بررسی قرار دهید. تنها در این صورت، انسان به خاطر رأی خود معذور است. انسان به خاطر رأی خود ابتدا در برابر خداوند مسئول است و بعد از آن در برابر مردم نیز مسئولیت دارد. همان مردمی که انتخابات حدود حقوق و منافع آینده‌شان را تعیین می‌کند. این مناصب، به ویژه شهرداری‌ها، به آن اندازه که برای خدمت به مردم هستند، امتیاز به شمار نمی‌آیند. هر کسی که خدوم‌تر است، از موقعیت بهتری برخوردار است.

 

شهادت مصطفی بدرالدین

در خاتمه باید به شهادت فرمانده مقاومت حاج مصطفی بدرالدین اشاره کنیم. او بازوی قدرتمندی بود و نقش عمده‌ای در آزادسازی سرزمین لبنان و ایستادگی آن در برابر دشمن داشت. ما این ترور را بخشی از تلاش برای هدف قرار دادن لبنان و تضعیف یکی از عناصر توانمندی آن می‌دانیم.